آیه 70 سوره اسراء
<<69 | آیه 70 سوره اسراء | 71>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را (بر مرکب) در برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب هایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم، وآنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم.
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم.
ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و بر دريا و خشكى سوار كرديم و از چيزهاى خوش و پاكيزه روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم.
ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«عَلَی کَثِیرٍ»: مراد این است که خداوند انسان را جز بر فرشتگان بر همه مخلوقات اعم از جمادات و نباتات و حیوانات برتری داده است و با عطاء کردن چیزهائی بدو والاترش فرموده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا «70»
وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا (بر مركبها) حمل كرديم و از چيزهاى پاكيزه روزىشان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى كامل داديم.
نکته ها
كرامت، گاهى كرامت معنوى واكتسابى ونزد خداست، مثل كرامتى كه خاصّ اهل تقواست.
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» «1» وگاهى كرامت در آفرينش است، نظير «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «2» كه در خلقت انسان آمده است. مراد از «كَرَّمْنا» در اين آيه، احتمالًا وجه دوّم باشد. كرامت
«1». حجرات، 13.
«2». تين، 4.
جلد 5 - صفحه 94
انسان هم در خلقت و هوش و عقل و استعداد است، و هم در دارا بودن قانون آسمانى و رهبرى معصوم، و مسجود فرشتگان واقع شدن.
انسان برتر از فرشته است، زيرا:
الف: انسان، مسجود فرشتگان است.
ب: فرشته، عقل محض است وشهوت ندارد و از اين رو كمالش به ارزش كمال انسان نيست. هر كه عقلش را بر شهوتش غلبه دهد، برتر از فرشته است.
ج: در شب معراج، جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: تو امام باش تا به تو اقتدا كنم، زيرا خداوند شما را بر ما برترى داده است. «1»
با آنكه خداوند بشر را بر همهى موجودات، حتّى فرشتگان برترى داد، «فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا» ولى سوء انتخاب و عمل ناپسند انسان او را به پستترين درجه «أَسْفَلَ سافِلِينَ» «2» و به مرتبهى حيوانات و پستتر از آن پايين مىآورد. «كَمَثَلِ الْحِمارِ» «3»، «كَمَثَلِ الْكَلْبِ» «4»، «كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» «5»*، كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ ... «6»
در آيه، براى انسان هم كرامت مطرح است، هم فضيلت. «كَرَّمْنا فضلنا» شايد تفاوت اين دو، عبارت باشد از:
الف: كرامت، امتيازى است كه در ديگران نيست، امّا فضيلت، امتيازى است كه در ديگران نيز هست.
ب: كرامت اشاره به نعمتهاى خدادادى در وجود انسان است، بدون تلاش. ولى فضيلت اشاره به نعمتهايى است كه با تلاش خود انسان همراه با توفيق الهى بدست آمده است.
ج: كرامت مربوط به نعمتهاى مادّى است، ولى فضيلت مربوط به نعمتهاى معنوى است.
سفر يكى از لوازم زندگى بشر، براى رفع نيازها و كسب تجربههاست، كه خداوند اسباب آن را در خشكى و دريا، در اختيار بشر قرار داده و آن را به عنوان يكى از نعمتهاى خود برشمرده است.
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تين، 5.
«3». جمعه، 5.
«4». اعراف، 176.
«5». اعراف، 179.
«6». بقره، 74.
جلد 5 - صفحه 95
به گفتهى بعضى مفسّران، «حمل در خشكى و دريا» اشاره به تسخير تمام قواى زمينى و دريايى به دست بشر است، نه فقط سوار شدن بر كشتى و الاغ و مانند آن!
«طيبات»، اقسامى دارد: حيات طيّبه، ذرّيهى طيّبه و رزق طيّب. و امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
رزقِ طيّب همان علم مفيد است. «1»
پیام ها
1- توجّه انسان به مقام و كرامت خود، سبب شكر و دورى از كفران است.
بِما كَفَرْتُمْ ... وَ لَقَدْ كَرَّمْنا
2- نه تنها حضرت آدم، بلكه نسل انسان مورد كرامت و برترى و گراميداشت است. «كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ»
3- تفاوت انسان با جانداران ديگر و برترى او، بسيار زياد است. لَقَدْ كَرَّمْنا ... فَضَّلْناهُمْ ... تَفْضِيلًا
4- زمينههاى رشد وكمال انسان از سوى خداست. «كَرَّمْنا، حملنا، رزقنا، فضلنا، خَلَقْنا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً (70)
چون مقدم شد قول ابليس نسبت به آدم كه (هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ) «1»، حضرت حق بيان فرمايد تكرمت بنى آدم را به انواع اكرام و اقسام انعام:
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ: و هر آينه بتحقيق اكرام نمودم فرزندان آدم را.
«1» بنى اسرائيل، آيه 63.
جلد 7 - صفحه 416
تنبيه: در وجه تكريم مفسرين را اقوالى است «1»:
1- تكريم به نعم دنيويه مثل خلقت حسنه و تسخير اشياء و فرستادن انبياء بر ايشان.
2- مراد تكريم به قوه و عقل و نطق و تميز.
3- تكريم به حسب فضيلت كه وجود اقدس محمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ايشان قرار داد.
4- مراد تكريم مردان است به محاسن، و تكريم زنان به گيسو.
5- مراد از تكريم آنكه هيچ جنبندهاى نيست مگر آن كه غذا خورد به دهان الّا انسان كه مىخورد به سبب انگشتان.
خلاصه تمام اقوال در آيه آنكه: كرامت انسان دو قسم است: جسدى و روحى.
اما تكريم جسدى: تصوير در رحم، حسن صورت، مزاج اعتدال، راستى قامت، گرفتن به دست، خوردن با انگشتان، تميز به عقل، افهام به نطق، اشاره، خط، تمكن به صناعات و غيره.
و اما تكريم روحى: تولد بر فطرت، اعطاى عقل، فهم، ادراك، علم، ارسال رسل، انزال كتب، وعده، وعيد. لكن منافات ندارد تكريم عموم بنى آدم را به تكرمات مشتركه مذكوره و تكريم مؤمنان به جهات خاصه به سبب شرافت قبول ايمان.
وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ: و سوار كرديم ايشان را در خشكى به چهارپايان و در دريا به كشتيها. وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ: و روزى فرموديم ايشان را از غذاها و آبهاى لذيذ پاكيزه. نزد بعضى مراد روزى حلال است و به روايت حضرت باقر عليه السّلام «2» مراد به رزق طيّب، علم مىباشد.
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 429.
«2» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 428.
جلد 7 - صفحه 417
وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا: و برترى داديم ايشان را بر بسيارى از آنانكه آفريدهايم برترى عظيمى در علو و ادراكات و كمالات.
بيان: فرق تكريم و تفضيل: 1- تكريم شامل نعم دنيا، و تفضيل شامل نعم آخرت باشد. 2- تكريم نعمتى است كه صحت يابد به آن تكليف مانند عقل و نطق و تميز؛ و تفضيل به سبب تكليفى است كه موجب شود رسيدن به درجات را. 3- تكريم اخبار است از انعام، و لكن تفضيل اخبار است از آنچه سبب برترى باشد از غير؛ و لذا رتبه اعلى و ادنى در آن محقق شود.
تنبيه: بعضى استدلال كردهاند بر افضليت ملائكه بر انبياء به اينكه: بايد جمعى باشند كه بشر افضل از آنها نباشد تا فرمايش (عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا) صادق آيد، و آن طايفه ملائكه هستند.
اما جواب: آن كه اولا: مراد به لفظ «كثير» در آيه عموم و جميع باشد، چنانچه گويند (كثيرا ما يعمل فلان كذا و كثيرا ما يقول كذا) چون عادت او هميشه آن گفتار و كردار باشد. ايضا- آيه شريفه (هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ.
الى قوله- وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ) «1» مراد تمام شياطين هستند.
ثانيا: آن كه حق تعالى در آيه اكرام و تفضيل تمام بنى آدم فرمود، و ما نگفتيم همه بنى آدم از ملائكه افضلند، بلكه عده خاصى ثالثا: بر فرض تسليم در اين تفضيل بر ملائكه، مراد آدميانى مىباشند كه پيغمبر نيستند و افضليت انبياء بر ملائكه به ادله ديگر است.
رابعا: مراد تفضيل به ثواب نيست، بلكه مراد افضليت به نعم باشد.
خامسا: بر فرض تسليم، مراد تفضيل زيادتى ثواب و لفظ «من» در قوله (مِمَّنْ خَلَقْنا) افاده تبعيض نمايد، پس ممتنع نيست جنس ملائكه افضل از جنس بنى آدم باشد، زيرا فضل در ملائكه عام است نسبت به همه، يا اكثر، و لكن فضل در بنى آدم مختص به قليلى باشد.
«1» شعراء آيه 221 الى 224.
جلد 7 - صفحه 418
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً (70) يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً (71) وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً (72)
ترجمه
و بتحقيق گرامى داشتيم فرزندان آدم را و گردانديم آنها را سواره در صحرا و دريا و روزى داديمشان از پاكيزهها و فضيلت داديم ايشانرا بر بسيارى از آنانكه خلق نموديم فضيلت دادنى
روز كه ميخوانيم هر گروه از مردمى را با پيشواشان پس كسانيكه داده شود كتابشان بدست راستشان آنگروه ميخوانند كتابشانرا و ستم كرده نميشوند ذرهاى
و كسيكه باشد در اين دنيا كور پس او در آخرت كور است و گمراهتر از كور.
تفسير
- خداوند گرامى داشت نوع بشر را كه اولاد آدم ابو البشرند و مصوّر فرمود آنها را بصورت زيبا و قامت رعنا و زبان گويا و گوش شنوا و عقل و علم و حكمت و سلطنت بر حيوانات و نباتات و جمادات و ساير كرامات كه از حدّ شمار بيرون است و مهيّا فرمود براى ايشان وسائل گردش و تفريح و تجارت و سياحت را در سفر دريا و صحرا از كشتى و مراكب طبيعى و مصنوعى و روزى داد بآنها از انواع اطعمه و اشربه حلال طيّب لذيذ نافع و برترى داد ايشانرا بر ساير مخلوقات كه بسيارند نه كم برترى مخصوصى كه آن استعداد و قابليّت ترقى است بمقاميكه دست
جلد 3 صفحه 377
احدى از مخلوقات بآن نرسد چنانچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد بمقام قاب قوسين او ادنى و جبرئيل و همراهان از رفتار بازماندند كه اجمالى از آن در آيه اوّل اين سوره گذشت و بنابراين كلمه من در ممّن خلقنا بيانيّه است نه تبعيضيّه و اتّصاف خلق بكثير براى اثبات كثرت مفضول است كه موجب مزيد امتنان بشر گردد نه براى اخراج بعضى از خلق از مفضوليّت تا لازم آيد عدم فضيلت بنى آدم بر آن بعض چنانچه بعضى گفتهاند كه آنها ملائكهاند كه بشر بر آنها فضيلت ندارد با آنكه انبياء و اولياء از بشرند و افضليّت ايشان بر ملائكه مسلّم است بلى بعضى از افراد بشر از قبيل كفّار و فجّار از حيوانات هم پستترند ولى فضيلت هر نوعى باستعداد كمال و وجود صاحبان كمال در آنها است و وجود كسانى در نوع كه استعداد كمال خود را بسوء اختيار خودشان باطل نمودهاند موجب سلب فضيلت از نوع نميشود و اينمعنى بر ارباب خرد واضح است و محتاج به بيان نيست و اين استعداد و قابليّت در بشر بد و بال علم و عمل تربيت و تكميل ميشود تا بمقام فعليّت برسد و از آن مقام بنفس قدسى و روح رحمانى ايمانى تعبير ميشود كه موجب تفضيل بر ملائكه مقرّبين است چنانچه در امالى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد فضيلت دادن خداوند است بنى آدم را بر ساير خلق و تسلّط آنها است برتر و خشك و روزى دادن ايشان است از تمام ميوههاى پاكيزه و قمّى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند گرامى نداشته روح كافر را ولى گرامى داشته ارواح اهل ايمان را جز اين نيست كه كرامت نفس و خون بروح است و روزى پاكيزه علم است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده در صورت آدميزاد كه آن گرامىترين صورت است نزد خدا و مفاد همه همان است كه بيان شد و اين فضيلت و امتياز براى بشر روزى واضح و آشكار ميشود كه هر فرقهاى از مردم با پيشواى خودشان اعمّ از اهل حقّ و باطل داعى حقّ را اجابت نمايند و در پيشگاه الهى حاضر شوند مثلا پيروان على عليه السّلام با على و پيروان عمر با عمر و پيروان موسى عليه السّلام با موسى و پيروان فرعون با فرعون و اتباع امام حسين عليه السّلام با آنحضرت و اتباع يزيد با آنملعون خلاصه آنكه رؤساء دينى هر زمان با اتباعشان در محشر مجتمع شوند و در مقاميكه خداوند براى آنها مقدّر فرموده از بهشت و دوزخ مستقرّ گردند آنوقت معلوم ميشود كه خداوند چه كرامت و فضيلتى به بشر
جلد 3 صفحه 378
عنايت فرموده كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بقلب احدى خطور نكرده است پس كسانيكه صحيفه اعمال آنها را بدست راستشان بدهند ميخوانند آنرا با كمال مسرّت و ابتهاج و بقدر مفتولى هم كه در ميان هسته خرما است بآنها ظلم نميشود كه از اجرشان كاسته گردد و كسانيكه در دنيا كور بودند از ديدن و يافتن راه حقّ در آخرت هم كورند از ديدن و يافتن راه بهشت و نميتوانند بخوانند كتابشانرا و بيابند راه نجاتى براى خود از شدّت غم و اندوه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اهل هر عصرى خوانده شوند با امامى كه در ميان آنها بوده كه او قائم بامر آنها است و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميآيد با قومش و على و حسن و حسين عليهم السلام هر يك با اقوامشان ميآيند و هر امامى در ميان قومى وفات نموده با قومش ميآيد و در مجالس از امام حسين عليه السّلام نقل نموده كه امامى كه دعوت بهدايت نموده و اجابتش را كردند ميآيد و امامى كه دعوت بضلالت كرده و اجابتش را نمودند ميآيد و آنها ببهشت ميروند و اينها بجهنّم و در اين باب روايات ديگرى هم وارد شده كه دلالت بر اينمعنى دارد و بر آنكه كسيكه در دنيا از مشاهده آيات الهى بصيرت بحقّ پيدا نكرده در آخرت بىبصيرت و گمراهتر است و از ابن عباس نقل شده كه مراد آنستكه كسيكه در مشاهده اين نعمتهاى گوناگون كه در آيات سابقه ذكر شده بصيرت بمنعم پيدا نكند در امر آخرت بىبصيرت و گمراهتر است و بعضى گمراهتر بودن او را كه مخصوص بآخرت است براى سدّ ابواب نجات و توبه در قيامت دانستهاند و بنظر حقير اختصاصى بآخرت ندارد بلكه مراد گمراهتر بودن كور باطنى است از كور ظاهرى چون او است كه در دنيا و آخرت كور است و بنابراين تقدير كلام آنستكه كسيكه در دنيا بىبصيرت شد در آخرت هم بىبصيرت است و او گمراهتر است از كور و هر گمراهى در دنيا و آخرت و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد كَرَّمنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلناهُم فِي البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلي كَثِيرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِيلاً (70)
و هر آينه بتحقيق ما گرامي داشتيم و محترم قرار داديم اولاد آدم را و حمل كرديم آنها را در بر و بحر و روزي داديم آنها را از پاكيزه مأكولات و برتري داديم آنها را بر كثيري از كساني که خلق كرديم برتري بسيار مهمي وَ لَقَد كَرَّمنا بَنِي آدَمَ تفضلاتي که خداوند در حق اولاد آدم فرموده بسيار است عقل و ادراك و فهم و علم و قدرت باو عنايت شده صورت زيبا قامت رسا حسن و جمال که ميفرمايد در حق خود در خلقت بشر فَتَبارَكَ اللّهُ أَحسَنُ الخالِقِينَ مؤمنون آيه 14 و نيز ميفرمايد وَ صَوَّرَكُم فَأَحسَنَ صُوَرَكُم مؤمن آيه 64 و استعدادي که بتواند از تمام ملائكه بالا زند و درجات اعلاي بهشت را حيازت كند و قرب بپيشگاه احديت پيدا كند.
وَ حَمَلناهُم فِي البَرِّ انعام را مسخر خود كند و سوار شود مثل شتر اسب قاطر حمار و نحو آنها بلكه ماشين و طياره و مثل اينها (و البحر) كشتي و فلكه و طراده وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّيِّباتِ از حبوب و لحوم و ثمار و فواكه و مشروبات وَ فَضَّلناهُم عَلي كَثِيرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِيلًا بعضي باين جمله تمسك كردند که ملائكه افضل از بني آدم هستند، زيرا اگر بني آدم افضل بود ميفرمود علي جميع من خلقنا و بعضي جواب دادند به اينكه مراد از كثير جميع است باين بيان که من خلقنا كثير هستند و اولاد آدم بر آن كثير افضليت دارد لكن تحقيق در مقام اينست که خداوند علاوه از ملك و جن و انس که مخلوقات جسماني و داراي صور و مشخصات هستند عالم ديگري خلق فرموده عالم عقول و مجردات و البته آنها از نوع بني آدم افضل هستند و اينکه منافات ندارد که انبياء و اوصياء افضل باشند چون خلقت اوليه آنها در عالم انوار از همان عالم عقول و مجردات بوده و از اينکه جهت گفتيم که تنافي نيست بين اينكه بگوئيم اول ما خلق اللّه العقل چنانچه حكماء گفتند و بين حديث
جلد 12 - صفحه 286
(اول ما خلق اللّه نوري)
که همان نور مقدسش همان عقل اول است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 70)- انسان گل سر سبد موجوادت! از آنجا که یکی از طرق تربیت و هدایت، همان دادن شخصیت به افراد است، قرآن مجید به دنبال بحثهایی که در باره مشرکان و منحرفان در آیات گذشته داشت، در اینجا به بیان شخصیت والای نوع بشر و مواهب الهی نسبت به او میپردازد، تا با توجه به این ارزش فوق العاده به آسانی گوهر خود را نیالاید و خویش را به بهای ناچیزی نفروشد، میفرماید: «و ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم» (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ).
سپس به سه قسمت از مواهب الهی، نسبت به انسانها اشاره کرده، میگوید:
«و ما آنها را (با مرکبهای مختلفی که در اختیارشان قرار دادهایم) در خشکی و دریا
ج2، ص656
حمل کردیم» (وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
دیگر این که: «آنها را از طیبات روزی دادیم» (وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
سوم این که: «ما آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت و برتری دادیم» (وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا).
چرا انسان برترین مخلوق خداست؟ پاسخ این سؤال چندان پیچیده نیست، زیرا میدانیم تنها موجودی که از نیروهای مختلف، مادی و معنوی، جسمانی و روحانی تشکیل شده، و در لابلای تضادها میتواند پرورش پیدا کند، و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد، انسان است.
حدیث معروفی که از امیر مؤمنان علی علیه السّلام نقل شده نیز شاهد روشنی بر این مدعاست، آنجا که میفرماید: «خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفرید: فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعهای از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعهای است از هر دو تا کدامین غالب آید، اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد، از حیوانات پستتر».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم