آیه 135 سوره آل عمران
<<134 | آیه 135 سوره آل عمران | 136>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان که اگر کار ناشایسته کنند و یا ظلمی به نفس خویش نمایند خدا را به یاد آرند و از گناه خود (به درگاه خدا) توبه کنند-و کیست جز خدا که گناه خلق را بیامرزد؟-و آنها که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند.
و آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند یا بر خود ستم ورزند، خدا را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتکب شده اند، پا فشاری نمی کنند؛
و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مىآورند و براى گناهانشان آمرزش مىخواهند -و چه كسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شدهاند، با آنكه مىدانند [كه گناه است]، پافشارى نمىكنند.
و آن كسان كه چون مرتكب كارى زشت شوند يا به خود ستمى كنند، خدا را ياد مىكنند و براى گناهان خويش آمرزش مىخواهند و كيست جز خدا كه گناهان را بيامرزد؟ و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مىكردند پاى نفشرند.
و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا میافتند؛ و برای گناهان خود، طلب آمرزش میکنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمیورزند، با اینکه میدانند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«فَاحِشَةً»: گناه کبیره، مانند زنا و قتل. «وَهُمْ یَعْلَمُونَ»: آنان قبح کارشان را میدانند. آنان میدانند که خداوند توبه توبهکاران را میپذیرد و بندگان خود را میبخشد.
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
عده اى از مؤمنين نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: يا رسول الله اگر قوم بنىاسرائيل گناهى مرتكب ميشدند. فرداى آن روز كفاره آن بر در سراى آنان نوشته ميشد و با اين كيفيت كفاره گناهان خود را ميدادند و پاك مى شدند.
معلوم ميشود آنها از مسلمين بيشتر در نزد خداوند گرامى بوده اند. پيامبر در قبال اين درخواست سكوت اختيار فرمود: سپس اين آيه نازل گرديد و فرمود: شما را بشارت ميدهم كه اگر قوم بنىاسرائيل كفاره گناهان را به طرز مشقتآميزى انجام ميدادند، خداوند كفاره گناهان شما را ذكر و استغفار و توبه قرار داده است.[۳]
شيخ بزرگوار در اين باره اندك اشاره اى نموده ولى به عنوان شأن و نزول نياورده است، ابن بابويه بعد از شش واسطه از حسن بن حسن بصرى او از عبدالرحمن بن تميم الدوسى درباره نزول اين آيه شريفه چنين روايت كند كه معاذ بن جبل نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله به مسجد آمد و در حالتى كه گريه ميكرد بر پيامبر سلام كرد. پيامبر بعد از جواب سلام علت گريه را از معاذ پرسيد، معاذ گفت: يا رسول الله نزديك درب مسجد جوانى را ديدم كه داراى بدنى ورزيده و صورتى زيبا بود ولى مانند زن بچه مرده گريه ميكرد و در عين حال ميخواست خدمت شما برسد و از شدت گريه او من به گريه افتادم، اگر اجازه بفرمائيد به او بگويم كه خدمت برسد.
پيامبر به معاذ فرمود: بگو بيايد، جوان وارد شد و بر پيامبر سلام كرد. رسول خدا بعد از جواب سلام فرمود، اى جوان چرا گريه ميكنى؟ جوان گفت: يا رسول الله چرا گريه نكنم در حالتى كه مرتكب گناهى شده ام كه هيچ راه توبه و بازگشتى از براى من نيست و ميدانم كه خداوند مرا نخواهد بخشيد زيرا گناه من به آن اندازه شديد و بزرگ است كه اميدى به عفو و بخشش خداوند ندارم، پيامبر فرمود: آيا به خداوند شرك آورده اى؟ و يا چيزى و كسى را به او شريك قرار داده اى؟ جوان گفت: پناه ميبرم به خداوند كه از براى او شريكى قائل شوم.
سپس فرمود: آيا كسى را به قتل رسانيده اى؟ جوان گفت: نه يا رسول اللّه، پيامبر فرمود: اى جوان خداوند گناهان را اگر چه به بزرگى كوه ها باشد خواهد بخشيد، جوان گفت: يا رسول اللّه گناه من از كوهها هم بزرگتر است، سپس فرمود: اگر گناه تو به اندازه زمين و درياها و سنگريزه ها و درختها هم باشد خداوند آن را خواهد بخشيد.
جوان گفت: يا رسول الله، گناه من از آنها هم بزرگتر و شديدتر است، باز پيامبر فرمود: اى جوان اگر گناه تو به اندازه آسمانها و ستارگان و به بزرگى عرش و كرسى هم باشد، خداوند خواهد بخشيد. باز جوان گفت: يا رسول الله از آنها هم بزرگتر است.
پيامبر بعد از شنيدن اين كلمات با حالت خشم به جوان مزبور نگريست و فرمود: واى بر تو اى جوان، آيا گناه تو از خداى تو هم بزرگتر است؟ در اين جا، آن جوان در حالتى كه به شدت به سر و روى خود مى كوفت، گفت: يا رسول الله خداى من پاك و منزه است و هيچ چيزى از او بزرگتر نمى تواند باشد و او خود بزرگتر از هر بزرگ است، سپس رسول خدا فرمود: در اين صورت آيا گناه بزرگ را كسى جز خداى بزرگ خواهد بخشيد؟ جوان گفت: نه يا رسول الله سپس جوان ساكت شد، باز پيامبر فرمود: اى جوان، چرا گناه خود را بيان نمى كنى؟
جوان چنين شرح داد و گفت: يا رسول الله هفت سال است كه كار من شكافتن قبور و نبش قبرهاى مسلمين است و با نبش قبر، مرده ها را از قبر بيرون مى آورم و كفن هاى آنها را مى دزدم و سپس به فروش ميرسانم تا اين كه دختر يكى از انصار از دنيا رفت. وقتى كه او را دفن كردند، شبانه قبر اين دختر را شكافتم و كفن او را بيرون آوردم. موقعى كه خواستم از قبر بيرون بيايم شيطان مرا وسوسه كرد و به من گفت: مگر سفيدى بدن و زيبائى روى او را نمى بينى، چرا از او كام برنميدارى؟ از اثر وسوسه شيطان نزد آن دختر مرده كه وى را برهنه نموده بودم، رفتم و با مرده او نزديك كردم خواستم بيرون بيايم از ترس به خود مى لرزيدم و در همان اوان بود كه صدائى به گوش من رسيد و مى شنيدم كه مى گفت: اى جوان واى بر تو، جواب خداى خود را كه مرا به اين روز نشاندى و تن مرا عريان و برهنه كردى و كار زشتى با من انجام دادى، چه خواهى داد؟ واى بر جوانى تو كه بايد روز رستاخيز در ميان آتش سوزان قرار بگيرى، وقتى جوان مزبور اين اعتراف را نزد رسول خدا نمود.
پيامبر فرمود: دور شو، اى جوان ميترسم حرارت سوزان آتشى كه به آن عذاب ميشوى به من سرايت كند، جوان وقتى كه اين كلمات را از پيامبر شنيد بر شدت گريه و زارى خويش افزود و سر به بيابان گذاشت و خود را در دامنه كوهها قرار داد و كار او جز گريه و انابه و توبه و پشيمانى در حالتى كه خود را مغلول در زنجير كرده بود چيز ديگرى نبود و چهل روز از اين قضيه گذشت تا اين كه شبى جوان مزبور در آن بيابان در حالتى كه به شدت مى گريست، گفت: بار خدايا، اگر از گناه من نمى گذرى مرا به آتش عقوبت خود بسوزان و از اين رسوائى دنيائى مرا رهائى بخش.
سپس اين آيه را خداوند به رسول خويش نازل نمود كه «وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً؛ كسانى كه عمل زنا انجام بدهند»، «أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ؛ و يا بر خويش ظلم فاحشى روا بدارند» كه بزرگتر از زنا و نبش قبر و دزدى كفن مرده باشد. «ذَكَرُوااللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ؛ و از خداوند بترسند و در توبه خويش عجله كنند و نزد من كه خداى آنها هستم بيايند از گناه آنها چشمپوشى خواهم كرد» زيرا اگر از نزد من بروند به كجا پناه ببرند و از چه كسى طلب عفو و بخشش نمايند. پس از نزول اين آية، رسول خدا تبسم فرمود و خوشحال گرديد و در حالتى كه اين آية را تلاوت مى فرمود. به اصحاب فرمود جستجو كنيد و به بينيد اين جوان كجاست؟
معاذ گفت: يا رسول الله، جايگاه او را كه دامنه كوه قرار دارد ميدانم، پيامبر با اصحاب خود را به بيابان و كوهى كه جوان مزبور خود را در آن پنهان كرده و به يكى از سنگهاى كوه بسته بود رسانيدند و او را در حالى كه باز مشغول گريه و زارى و توبه و انابه بود و از اثر گريه زياد در ميان آفتاب رنگ وى سياه شد، يافتند. اصحاب از حال نزار آن جوان به گريه افتادند. پيامبر نزد او رفت و زنجيرى كه به خود بسته بود از دست و پاى او باز نمود و وى را در آغوش كشيد و فرمود: اى جوان خداوند تو را مورد عفو و بخشش قرار داد و از گناهان تو چشم پوشيد و اين آيه را براى او تلاوت فرمود و او را به بهشت بشارت داد.[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«135» وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
(افراد با تقوا) كسانى هستند كه هرگاه كار زشتى انجام دهند و يا به خويشتن ستم كنند، خدا را ياد كرده و براى گناهان خود استغفار مىكنند.
و جز خدا كيست كه گناهان را ببخشد؟ و (متّقين) چون به زشتى گناه آگاهند بر انجام آنچه كردهاند، پافشارى ندارند.
جلد 1 - صفحه 610
نکته ها
بعضى مفسّران، مراد از «فاحشة» را زنا ومراد از «ظلم» را ساير گناهان دانستهاند و بعضى ديگر مراد از «فاحشة» را گناهان كبيره و «ظلم» را گناهان صغيره دانستهاند.
در روايات مىخوانيم كه بىتوجّهى به گناهان گذشته و ترك توبه از آنها، به منزلهى اصرار بر گناه است. «هو ان يذنب الذنب فلايستغفر اللّه ولايحدث نفسه بتوبة فذلك الاصرار» «1»
امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتى اين آيه نازل شد، ابليس همهى ياران خود را جمع كرد و از آنان چارهجويى كرد. شياطين پيشنهاداتى دادند كه پذيرفته نشد، وسواس خنّاس گفت: من چارهى آن را مىدانم! گفتند: چگونه؟ گفت: به آنها وعده مىدهم و به آرزوها گرفتارشان مىكنم تا دچار گناه شوند و وقتى گرفتار شدند، توبه و استغفار را از ياد آنها مىبرم. «2»
پیام ها
1- گاهى از افراد متّقى نيز گناه صادر مىشود. «لِلْمُتَّقِينَ ... الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً»
2- خطرناكتر از انجام گناه، غفلت از گناه و بىتوجّهى به زشتى آن است. متّقين اگر هم گناه كنند، بلافاصله استغفار مىكنند. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
3- نشانهى تقوا، توبه از گناه است. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
4- ياد خدا، رمز توبه است. «ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
5- تا ياد خدا در دل گناهكار زنده است، مىتواند در مدار متقين وارد شود. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَكَرُوا اللَّهَ»
6- گناه، ظلم به خويشتن است. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»
7- تنها خداوند است كه گناهان را مىبخشد. «وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ»
8- متّقى كسى است كه اصرار بر گناه نداشته باشد. زيرا اصرار بر گناه، نشانهى سبك شمردن آن و غفلت از ياد خداست. «وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا»
«1». كافى، ج 2، ص 287.
«2». وسائل، ج 11، ص 66.
جلد 1 - صفحه 611
9- اصرار آگاهانه بر گناه، سبب محروميّت از مغفرت الهى است. «وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (135)
«1» در ارشاد مفيد اين داستان به امام زين العابدين عليه السّلام نسبت داده شده است.
«2» ارشاد مفيد، فصل تاريخ امام على بن الحسين عليه السّلام
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 249
چون متقيان دو دستهاند: يك دسته موصوفين به حلم و عفو و احسان كه بيان شد، بعد دسته دوم را فرمايد:
وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً: و آن كسانى كه از روى متابعت هواى نفس چون به جا آورند كارهاى ناشايسته. أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ: يا ظلم كنند نفسهاى خود را به مباشرت معاصى.
بيان: مفسرين را در آيه شريفه وجوهى است: 1- فاحشه، زنا؛ ظلم، ساير معاصى است. 2- فاحشه، كبائر؛ ظلم، صغائر. 3- فاحشه، افعال ناپسنديده؛ ظلم، گفتار ناستوده. 4- فاحشه، گناهى است كه متعدى به غير شود؛ ظلم آنچه لازم خود شخص باشد. 5- فاحشه، زنا؛ ظلم، مقدمات آن مانند لمس و تقبيل. 6- فاحشه، همه كبائر؛ ظلم، اصرار بر صغائر.
خلاصه متقيان چون يكى از اين دو فعل از آنها صادر شود، ذَكَرُوا اللَّهَ: ياد كنند خدا را به عقوبت، يا عظم حق او، يا حكم نافذ او، يا وعده آمرزش را كه به استغفار منوط است، فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ: پس استغفار كنند مر گناهان خود را و طلب آمرزش نمايند از حق تعالى براى گناهان به توبه كه پشيمان شده و عزم جزم كنند كه ديگر مخالفت نكنند و تدارك آن را نمايند. پس طلب مغفرت و آمرزش را كنند. وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ: و كيست كه بيامرزد گناهان را مگر خدا (استفهام انكارى و جمله معترضه، يعنى نيست هيچكس كه بيامرزد جرايم بندگان را كه مستوجب عذاب شدهاند، مگر خداى تعالى) وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا: و اصرار نكردند بر آنچه كردهاند از معاصى و گناهان، وَ هُمْ يَعْلَمُونَ: و حال آنكه مىدانند قبح معصيت و عظم عقوبت مصرين بر آن را.
تذكره: از مفسرين نقل شده كه آيه شريفه در حق «تيهان تمار» نازل شد، كه زنى صاحب جمال براى خريدن خرما نزد او آمد. «تيهان» گفت: اگر خرماى خوب بخواهى در خانه دارم. زن با او به خانه آمد و بعد از دادن خرما،
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 250
دست در گردن او نهاده و چند بوسه نمود. زن گفت: از خدا بترس، دامن پاك مرا ملوث به حرام مكن. «تيهان» از كلام زن متنبه شده، خوف الهى او را گرفت. (زنان عصر حاضر دستور عفت را ياد گيرند). خلاصه با اضطراب خدمت حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد، عرضه داشت: آنچه سزاوار من است، بجاى آور كه من تاب عذاب الهى ندارم. چون على الحقيقه پشيمان شد، آيه شريفه براى اميدوارى او نازل شد. بنا به قولى در حق بهلول نباش، يا ثعلبه انصارى، يا نصوح نازل شده.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:
1- اميدوارى براى گناهكاران، كه نااميد از رحمت واسعه خداوند رحيم نشوند و در مقام توبه و انابه به درگاه سبحانى برآيند.
2- آنكه مؤمنين را لازم است تذكر عظمت و سطوت كبريائى و شدت انتقام الهى نسبت به متمردان و سركشان از فرامين سبحانى، تا موجب شود توبه از گناهان گذشته را و مانع گردد از ارتكاب محرمات در آينده.
3- دانستن به علم يقين قطعى به آنكه: آمرزش در تحت امر الهى، و آمرزندهاى نباشد مگر ذات غافر سبحانى.
4- امر به استغفار، يعنى توبه، كه واجب فورى است، و تأخير واجب فورى، هر آينه معصيت خواهد بود.
5- فضيلت استغفار- احاديث بسيار در استغفار وارد شده از جمله:
1- علامه مجلسى رضوان اللّه عليه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه فرمود: عوّدوا السنتكم بالاستغفار فانّ اللّه تعالى لم يعلّمكم الاستغفار الّا و هو يريد ان يغفر لكم «1». يعنى: عادت دهيد زبان خود را به استغفار، پس بدرستى كه خداى تعالى تعليم نفرموده استغفار را مگر آنكه اراده مىفرمايد اينكه بيامرزد شما را.
«1» بحار الانوار، جلد 93، باب 15، صفحه 283، حديث 30
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 251
2- قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: انّ للقلوب صداء كصداء النّحاس فاجلوها بالاستغفار و تلاوة القرآن. «2» فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله: بدرستى كه براى قلبها زنگ مىباشد مثل زنگ مس.
3- در ذيل حديث روزه فرمايد: استغفار قطع كند رگ و تين شيطان را «3».
4- قال الباقر عليه السّلام: التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له و المقيم على الذّنب و هو مستغفر كالمستهزء «4». فرمود حضرت صادق عليه السلام: توبه كننده از گناه، مثل كسى است كه گناه ندارد. و ثابت بر گناه در حالى كه استغفار نمايد، مثل كسى است كه استهزا كننده باشد.
5- كيفيت استغفار- در كتاب كافى- شيخ كلينى رضوان اللّه عليه روايت از حضرت باقر عليه السلام فرمود: هر كه در عقب نماز واجبى، پيش از آنكه پاهاى خود را بگرداند از تشهد، سه مرتبه بگويد: استغفر اللّه الّذى لا اله الّا هو الحىّ القيّوم ذو الجلال و الاكرام و اتوب اليه؛ خدا بيامرزد گناهان او را، اگر چه مثل كف دريا باشد «5». اقسام استغفار در كتب ادعيه مذكور است.
6- اصرار بر گناه نكنند، يعنى ديگر آن را مرتكب نشوند با علم به عقوبت آن.
تتمه- نهج البلاغه: شخصى حضور حضرت امير المؤمنين عليه السلام استغفار نمود. حضرت فرمود: مادرت به عزايت گريه كند، آيا مىدانى چيست استغفار؟ بدرستى كه درجه عليين است، و آن اسمى است واقع شده بر شش معنى، و مادامى كه آنها به عمل نيايد، توبه بر وجه تام متحقق نشود:
1- پشيمانى بر آنچه گذشته از گناهان. 2- عزم و جزم بر ترك بازگشتن به آن. 3- ادا كنى به خلايق حقوق ايشان را تا آنكه به جزاى خدا نائل شوى
«2» همان مدرك، صفحه 284، حديث 32
«3» جامع احاديث الشيعه، جلد 9، صفحه 98، حديث 25
«4» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب التوبة، صفحه 435، حديث 10
«5» اصول كافى، جلد 2، كتاب الدعاء، صفحه 521.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 252
در حالى كه پاك باشى از مظالم. 4- قصد كنى قضاى واجباتى كه ضايع ساختى آن را. 5- قصد كنى گوشتى كه روئيده شد به حرام، تا آب كنى آن را به آلام تا پوست به گوشت چسبيده و گوشت جديدى برويد. 6- بچشانى به بدن شدت طاعت را، چنانچه چشانيدى به آن، حلاوت معصيت را؛ پس به حصول امور مذكوره، بگو: استغفر اللّه. (اينست توبه اكمل و اشرف و اتم) «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (135)
جلد 1 صفحه 497
ترجمه
و آنانكه چون بجا آوردند كار ناشايسته را يا ستم كردند بر خودهاشان ياد كردند خدا را پس طلب آمرزش نمودند براى گناهانشان و كيست كه بيامرزد گناهان را جز خدا و اصرار ننمودند بر آنچه بجا آوردند با آنكه آنها ميدانند.
تفسير
اين آيه هم در توصيف متقين است و فاحشه را فيض ره تفسير فرموده بمعصيتى كه در قبح مثل زنا باشد و ظلم بنفس را گناهى دانسته كه بزرگتر از زنا باشد و تفاسير ديگرى هم در اين باب شده است كه ذكرش موجب تطويل است و بنظر حقير فاحشه هر معصيتى است كه قبح آن ظاهر باشد لذا مقابل شده است با ظلم بنفس كه قبح آن خفى است لذا بعضى انكار قبح عقلى آنرا نمودهاند چنانچه سابقا از شيخ استاد قدس سره نقل نمودم و بنظر حقير اگرچه قبيح بلكه اقبح افراد ظلم است لكن انصاف آنستكه قبحش ظاهر نيست ولى بدقت عقلى معلوم ميشود درست انصاف بده كه اگر كسى سيلى بروى خودش بزند يا بغير و همچنين اگر كسى مال خودش را تلف و تضييع كند يا مال غير را كدام يك قبحش واضحتر است البته تصديق خواهى نمود قسم دوم در نظر بدوى قبحش آشكار است ولى قسم اول بايد بدقت كشف شود لذا فاحشه بر آن اطلاق نميشود در هر حال بنظر حقير از اين دو عنوان اراده شده است معصيتى كه قبح آن ظاهر باشد مانند ظلم بغير و زنا و معصيتيكه قبح آن خفى باشد مانند ظلم بنفس و شرب خمر بمقدار غير مضر يا اراده شده است از فاحشه معصيتهائيكه مستلزم ظلم بغير است مانند غصب اموال و تهمت و غيبت و از ظلم بنفس معصيتهاييكه بغير مربوط نيست مانند شرب و ترك نماز و روزه و احتمال اول بلفظ فاحشه اقرب است و احتمال دوم بلفظ ظلم بنفس و بهتر از همه آنكه بگوئيم از هر دو عنوان همه معاصى اراده شده است زيرا كه همه معاصى ناشايسته است واقعا نهايت آنكه قبح بعضى را بدون فرموده شارع ما بعقل خودمان ادراك ميكنيم و بعضى را با فرموده او و همه آنها ظلم بنفس هم است زيرا كه موجب عقاب اخروى است و اينكه هر دو عنوان را ذكر نموده براى اين نكته است كه هر جا قبحش ظاهر است بعنوان فاحشه مرتدع شوند و آنچه را كه قبحش ظاهر نيست بعنوان آنكه مورد عقاب شارع است پس ارتكابش ظلم بنفس است ترك كنند خلاصه آنكه بدانند معصيت هم قبيح است هم ظلم بنفس و بنابراين او براى ترديد است در علم مخاطب يا براى
جلد 1 صفحه 498
جمع است و ياد خداوند بآنستكه متذكر عقاب او شوند يا حق ربوبيت كه اطاعت است و مراد از استغفار توبه است كه حقيقت آن پشيمانى از گناه است و بايد از خداوند طلب مغفرت نمايند و جمله و من يغفر الذنوب الا اللّه معترضه است بين معطوف و معطوف عليه و مقصود آنستكه جز خدا كسى نيست كه رحمت و عطوفت بر بندگان داشته باشد بلا نهايت كه هر چه معصيت كنند چون رو باو آورند و اقرار نمايند و طلب آمرزش كنند بيامرزد و چون چنين است كه رحمت واسعه الهى شامل حال همه بندگان در همه حال هست و جز او كسى اهليت اين مقام را ندارد پس او بايد ترحم فرمايد و توبه آنها را قبول كند و خواهد كرد و آنها هم نبايد در
توبه و انابه و مسئلت عفو كوتاهى كنند
گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه
چيست و مراد باصرار مداومت بر گناه است بدون استغفار و در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) در تفسير اين آيه نقل نموده است كه فرمود اصرار آنستكه گناهى بكند و توبه ننمايد و استغفار نكند و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه فرمود و اللّه بيرون نميرود بنده از گناه بسبب اصرار و بيرون نميرود بنده از گناه مگر باقرار و نيز از آنحضرت روايت شده است كه صغيره نيست با اصرار و كبيره نيست با استغفار و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه اصرار نكرده است كسى كه استغفار كند اگرچه عود كند در يكروز بگناه هفتاد مرتبه و از اين روايات بنظر حقير استفاده ميشود كه علاوه بر پشيمانى كه ملازم با عزم بر ترك است اگرچه موفق به ترك نشود انشاء طلب عفو كه ملازم با اقرار بگناه است لازم است در قبول توبه ولى انصاف آنستكه اگر گناهى بكند و توبه نكند و عازم بر ارتكاب آنهم ثانيا نباشد اصرار صادق نيست ولى اگر گناه بكند و عازم بر ارتكاب باشد ثانيا صدق اصرار بعيد نيست و مورد اين اخبار است و اين اصرارى است كه صغيره را ملحق بكبيره مىنمايد و اما اصرارى كه اجتناب از آن از اوصاف متقين است و مراد در اين آيه است آنستكه با توجه بمعصيت و ياد خدا نادم نشود و استغفار ننمايد چون لازمه تقوى آنستكه اگر احيانا بواسطه جهل يا غفلت يا وسوسه شيطان و رها شدن زمام نفس از دست مرتكب معصيتى شود بعد از توجه بعنوان عمل كه معصيت است و ياد خداوند پشيمان شود و انابه و استغفار نمايد و بحال اول باقى و ثابت نماند بعد از آنكه عالم شده است بقبح عمل و خلاف وظيفه عبوديت.
جلد 1 صفحه 499
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَو ظَلَمُوا أَنفُسَهُم ذَكَرُوا اللّهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن يَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَم يُصِرُّوا عَلي ما فَعَلُوا وَ هُم يَعلَمُونَ (135)
و كساني که زماني که مرتكب عمل زشتي شدند يا بنفس خود ظلم نمودند در ارتكاب معاصي ياد كردند خداوند را و از گناهان خود استغفار نمودند و كيست که بيامرزد گناهان را جز خداوند و اصرار بر معاصي و اعمال زشت نكردند و آنها ميدانستند.
و الّذين بعضي گفتند عطف بجملات قبل و از صفات متقين است و اينکه خلاف ظاهر است زيرا متقي مرتكب فحشاء نميشود و لو بعدا موفق بتوبه شود و اصل معني تقوي پرهيز از ارتكاب است.
و بعضي گفتند عطف بمتقين است يعني بهشت مهيّا شده از براي متقين و كساني که تدارك گناهان خود را بتوبه و استغفار و ترك اصرار ميكنند، اينهم بنظر تمام نيست زيرا كسي که توبه و استغفار كرد و ديگر مرتكب معصيت نشد متقي ميشود مغاير با متقين نيست حتي كافر و مشرك اگر اسلام آورد و ترك معاصي نمود مسلّما اهل تقوي است.
و آنچه بنظر اقرب ميآيد عطف به المحسنين است و مدخول يحب يعني خداوند دوست ميدارد محسنين و كساني را که پس از ارتكاب معاصي نادم شوند و توبه كنند و دست از ارتكاب معصيت بكشند، و شاهد بر اينکه دعوي آيه شريفه است إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ المُتَطَهِّرِينَ بقره آيه 222، و اخبار بسياري که در فضيلت توبه وارد شده مثل
ان اللّه باسط يديه لمسيئي النهار الي الليل و لمسيئي الليل الي النهار
و غير اينها که در مجلد دوم ذكر كرديم در ذيل همين
جلد 4 - صفحه 361
آيه شريفه.
إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً فحش عمل زشت و قبيح است مثل زنا و لواط و كارهاي منافي عفت و اقوال ركيكه مثل مادر فلان و زن فلان که امروز بسيار رواج دارد و نسبت فحش با سبّ عموم من وجه است، سبّ خصوص قول و كلام است چه ركيك و غير ركيك، و فحش خصوص ركيك است چه در قول و چه در عمل.
أَو ظَلَمُوا أَنفُسَهُم ظلم بنفس در ترك واجبات و فعل محرمات، و نسبت ظلم بنفس با فحش و سبّ عموم و خصوص مطلق است زيرا فحش و سب هم ظلم بنفس است و هم ظلم بغير ولي ظلم بنفس شامل جميع محرمات و معاصي و ترك واجبات ميشود.
ذَكَرُوا اللّهَ زيرا ارتكاب معاصي بسا از روي غفلت از خدا و غضب و سخط و عذاب او بواسطه فرط شهوت و غضب و حب جاه و مال واقع ميشود، سپس بخود ميآيد و متذكر ميشود و نادم ميگردد و بتوبه و استغفار تدارك مينمايد و آيه اينکه دسته را بيان ميفرمايد نه كساني که با تذكر و مواعظ كافيه شافيه هم دست از معاصي برنميدارند که اينها مصر بمعصيت هستند.
فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم استغفار از ماده غفر بمعني ستر و تقطيه و پوشاندن است و از اينکه جهت كلاه خود را مغفر مينامند چون سر را ميپوشاند.
و استغفار از باب استفعال طلب مغفرت است از خدا طلب پوشاندن گناه است به اينكه از دفتر سيئات محو شود و از نظر كتبه برود واحدي جز خداوند اطلاع پيدا نكند و زمين و اعضاء بدن فراموش كنند و چيزي و كسي نباشد که شهادت دهد و در مدح و فضيلت استغفار در آيات شريفه و اخبار آل اطهار عليهم السلام بسيار است که از شدّت وضوح احتياج بنقل نيست، و در كتب اخبار مثل بحار، سفينه، وافي، وسائل، لآلي و غير اينها مسطور است.
و ذنب بمعني گناه است و از براي او اقسام بسيار است از ترك واجبات و فعل
جلد 4 - صفحه 362
محرمات، كبائر و صغائر و افعال قلبيه و غير اينها، و جمع مضاف افاده عموم ميكند شامل تمام گناهان ميشود چنانچه در آيات تصريح شده إِنَّ اللّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً زمر آيه 54. و در اينکه آيه شريفه خبر اينکه جملات محذوف است يعني يغفر اللّه لهم که دال بر آن جمله بعد است.
وَ مَن يَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ و اينکه يك نوع عنايت و لطفيست که گناه عبد را آمرزش نمايد.
وَ لَم يُصِرُّوا عَلي ما فَعَلُوا اصرار تكرار فعل است بدون تخلل توبه و يكي از گناهان كبيره است يعني اگر گناه صغيره هم باشد باصرار كبيره ميشود چنانچه از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست فرمود
(لا كبيرة مع الاستغفار و لا صغيرة مع الاصرار)
و البته معاصي بواسطه طرو بعض خصوصيات شدّت پيدا ميكند، مثلا گناه عالم اشد از جاهل است و در ايام شريفه مثل شهر رمضان، جمعه، ايام سوگواري اشدّ از ساير ايام است، در اماكن شريفه مثل مساجد، مشاهد مشرفه اشد از ساير اماكن است، تجاهر بگناه اشد از تستر است، از روي بياعتنايي بامر الهي اشد از روي خوف است، از بزرگتران که موجب ارتكاب كوچكتران ميشود اشد از كوچكتران است و كذا از روي اصرار اشد از روي اقلاع است که فوري تائب شود و استغفار نمايد.
و از اينکه جمله استفاده ميشود که استغفار با اصرار كمال تنافر دارد، لذا از حضرت صادق عليه السّلام مرويست در سفينه که فرمود
(المقيم علي ذنب (الذنب) و هو يستغفر كالمستهزء).
وَ هُم يَعلَمُونَ وجوهي مفسرين در معناي اينکه جمله گفتهاند احتياج بنقل آنها نداريم، و آنچه مستفاد از اخبار ميشود که در برهان نقل كرده مخصوصا حديث بهلول اينست که ميدانند که تدارك ذنوب بتوبه و استغفار و ترك اصرار است.
363
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 135)- پنجم: «و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند به یاد خدا میافتند و برای گناهان خود طلب آمرزش میکنند» (وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ).
از آیه فوق استفاده میشود که انسان تا به یاد خداست مرتکب گناه نمیشود، اما این فراموشکاری و غفلت در افراد پرهیزکار دیری نمیپاید، به زودی به یاد خدا میافتند و گذشته را جبران میکنند «و کیست جز خدا که گناهان را
ج1، ص331
ببخشد»؟ (وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ).
در پایان آیه برای تأکید میگوید: «آنها هرگز با علم و آگاهی بر گناه خویش اصرار نمیورزند و تکرار گناه نمیکنند» (وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.