آیه 39 سوره ص
<<38 | آیه 39 سوره ص | 40>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این (نعمت سلطنت و قدرت) عطای ماست، اینک بیحساب به هر که خواهی عطا کن و از هر که خواهی منع.
[و به او گفتیم:] این عطای بی حساب ماست، [به هر کس خواهی] بی حساب ببخش و [از هر کس خواهی] دریغ کن.
[گفتيم:] «اين بخشش ماست، [آن را] بىشمار ببخش يا نگاه دار.»
اين عطاى بىحساب ماست خواهى آن را ببخش و خواهى نگه دار.
(و به او گفتیم:) این عطای ما است، به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش، و از هر کس میخواهی امساک کن، و حسابی بر تو نیست (تو امین هستی)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«هذَا»: این نعمتهای الهی. «أُمْنُنْ»: عطاء کن. ببخش. «أَمْسِکْ»: بازدار. مبخش. «بِغَیْرِ حِسَابٍ»: بدون این که در بخشش یا عدم بخشش محاسبه و بازخواستی باشد. عطایای الهی و دادههای خدائی آن اندازه زیاد است که هر چه از آن ببخشی به حساب نمیآید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ «39»
(گفتيم:) اين بخشش بىحساب ماست، به هر كس مىخواهى ببخش يا امساك كن.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ (39)
هذا عَطاؤُنا: اين پادشاهى با اين عظمت و شوكت، بخشش ماست به تو.
فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ: پس عطا كن از آن به هر كه خواهى يا منع بخشش نما از هر كه خواهى، يعنى تصرف مفوض است به تو، بِغَيْرِ حِسابٍ: در حالى كه به غير حساب است اين عطا و منع، يعنى روز قيامت محاسبه نخواهى شد به آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (30) إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ (31) فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (32) رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ (33) وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ (34)
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (35) فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ (36) وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ (37) وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ (38) هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ (39)
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ (40)
ترجمه
و بخشيديم بداود سليمان را خوب بندهئى بود همانا او بود بازگشت كننده
هنگاميكه نمايش داده شد باو در آخر روز اسبهائى كه يكدست را از زمين بلند نگاه ميداشتند و تندرو بودند
پس گفت همانا من بازماندم براى دوستى اسبان خوب از ذكر پروردگارم تا پنهان شد آفتاب به پرده شب
برگردانيد آنها
جلد 4 صفحه 468
را نزد من پس شروع كرد بدست كشيدن بر ساقها و گردنهاشان
و بتحقيق آزموديم سليمان را و انداختيم بر تختش بدنى را پس بازگشت بما نمود
گفت پروردگارا بيامرز مر او ببخش بمن سلطنتى كه سزاوار نباشد براى كسى بعد از من همانا تو بسيار بخشندهاى
پس مسخّر كرديم براى او باد را كه روان ميشد بفرمان او بآرامى هر جا كه ميخواست
و از ديوان هر سازنده بنا و فرو رونده در دريا را
و دسته ديگرى كه بهم بسته شده بودند در زنجيرها
اينست بخشش ما پس ببخش يا نگاه دار بدون شمار
و همانا براى او نزد ما هر آينه تقرّب و خوبى بازگشت است.
تفسير
خداوند متعال بحضرت داود پسرى موهبت فرمود كه او حضرت سليمان است بنده خوب خدا و بسيار رجوع كننده بود باو در امر دين و دعا و ذكر و يكى از خوبيهايش اين بود روز كه عازم جهاد بود و اسبان عربى تندرو خوب را كه وقت ايستادن يكدست را بلند كرده و بسرسم بر زمين ميگذاردند بر او عرضه داشتند بعد از نماز ظهر و مشغول بتماشاى آنها شد تا پوشيده شد قرص آفتاب بحجابى از اجسام مانند كوه و غيره و وقت فضيلت نماز عصر گذشت چنانچه بنظر حقير رسيده يا پوشيده شد آفتاب بتاريكى شب و وقت نماز عصر فوت شد چنانچه فرمودهاند بسيار متأثر و ملول شد از اين پيشآمد و گفت مرا محبّت اين اسبها بازداشت از ياد پروردگارم برويد آنها را بياوريد نزد من پس آوردند و حضرت بساقها و يالهاى آنها دست كشيد براى تنظيف و تبرّك و همه را در راه خداوند صدقه داد چنانچه ظاهر است ولى از روايات مختلفه و اقوال مفسّرين معانى ديگرى مستفاد ميشود كه چون متعارض و مخالف با ظاهر قرآن و اعتبار بود حقير ذكر ننمودم و بنابراين ضمير توارت راجع بشمس است بدلالت عشى و قرينه مقام و محتمل است راجع باسبان باشد براى مستور شدن آنها از نظر حضرت بدور شدن و تاريكى هوا و در هر حال خداوند او را در معرض امتحان در آورد بآنكه باو پسرى مرحمت فرمود و اجنّه و شياطين براى آنكه مبادا او بماند و جاى پدر خود را بگيرد در صدد قتل او برآمدند و حضرت سليمان ترسيد و آن طفل را با بر سپرد كه نگهدارى كند و روزى جسد مرده او را روى تخت خود ديد و دانست كه حذر جلوگيرى از قدر نميكند و نبايد مانند او پيغمبرى از اجنّه و شياطين
جلد 4 صفحه 469
بترسد و از شرّ آنها بخدا پناه نبرد و با بر متوسّل شود چنانچه از امام صادق عليه السّلام و بعضى از مفسّرين نقل شده و در اينجا هم اقوال و روايات مختلفه ديگرى است كه بعضى بىاعتبار و بعضى منافى با اعتبار است لذا حقير ذكر ننمودم در هر حال آنحضرت از اين مقدار ترك توكّل و رضاى بقضاى الهى نادم و پشيمان شد و مشغول بتضرع و زارى و توبه و انا به بدرگاه خدا گرديد و بعد از طلب مغفرت از خداوند خواست كه باو سلطنتى ببخشد كه سزاوار نباشد براى احدى بعد از او يعنى كسى لايق آنمقام نباشد بعد از او و به بيان ديگر از خدا خواست او را لايق مقامى گرداند كه فوق مقامات آتيه باشد چنانچه بنظر حقير رسيده يا از خدا خواست باو سلطنت حقه الهيه مرحمت كند كه سزاوار نباشد براى احدى بعد از او كه آن سلطنت را نسبت بقهر و غلبه و جور و اجبار خلق دهد و خداوند همچنان سلطنتى باو عنايت فرمود بر جن و انس و حشمت و جلاليكه همه در زمان او و بعد از او دانستند كه سلطنت حقّه الهيّه است و شباهتى بسلطنت سلاطين جور ندارد چنانچه از امام كاظم عليه السّلام در جواب كسيكه سؤال نمود از معناى اين آيه و آنكه آيا ممكن است پيغمبر بخيل باشد نقل شده است خلاصه آنچه بنظر حقير رسيده در جواب از اين اشكال و شايد روايت هم ناظر بآن باشد آنستكه بخل در صورتى است كه شخص نخواهد كسى بمقام و رتبه او برسد نه آنكه بخواهد خودش بمقامى برسد كه فوق همه باشد و خواهش حضرت سليمان اين بود نه آن و اينكه گفتهاند پيغمبر نبايد خواهش دنيوى كند جوابش آنستكه اولا خوب است انسان هر چه ميخواهد از خدا بخواهد چه در دنيا چه در آخرت ثانيا اين در صورتى است كه دنيا را براى خودش بخواهد نه براى آخرت و حضرت سليمان كه پادشاهى ميخواست مسلّما براى عدل و داد و نشر دين حق و امر بمعروف و نهى از منكر بود كه بدون سلطنت و نفوذ و قوّه و قدرت ميسور نميشود و خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و باد را بفرمان او قرار داد كه جارى ميشد بامر او بملايمت و آرامى هر جا و هر وقت ميخواست و اگر ميخواست تند برود ميرفت چنانچه در سوره انبيا فرموده و لسليمان الرّبح عاصفة و شياطين را هم مسخّر او فرمود كه يكدسته از آنها در خشكى براى او عمارات رفيعه بنا مينمودند و يكدسته در دريا غوص نموده مرواريد و جواهر براى او
جلد 4 صفحه 470
بيرون مىآوردند و بعضى از آنها را هم اسير نموده در زنجير و غلهاى آهنين بهم بسته بود كه مردم از شرّ آنها مأمون باشند و آنها كفّار و متمرّدين بودند و شمهاى از اين معانى در سوره سبا ذكر شد و بعد از اين سلطنت و قدرت بىسابقه و لاحقه خداوند باو فرموده كه اين عطا و موهبت الهيه است ميخواهى ببخش ميخواهى نگهدار با تو است اختيار ما از تو حساب آنرا نخواهيم كشيد و عوضى از تو نميخواهيم يا هر چه ميخواهى صرف كن بدون حساب كه تمامى ندارد در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند به پيغمبر ما عطا فرمود زيادتر از آنچه بحضرت سليمان عطا فرموده بود و باو اختيار داده بود كه بهر كس هر چه بخواهد بدهد و بهر كس نخواهد ندهد و با پيغمبر خاتم هم اينمعامله را فرمود كه دستور داد بمسلمانان كه آنچه پيغمبر بشما داد بگيريد آنرا و آنچه بازداشت شما را از آن بپذيريد و جياد ظاهرا جمع جواد بمعناى اسب خوب تندرو است و بعضى آنرا جمع جوديا جيّد دانستهاند و شيطان هر بد ذات خبيث سركش را گويند و بر جن و انس و ستور اطلاق ميشود مانند ديو در فارسى كه ظاهرا آنرا در اينمعنى استعمال مينمايند و احببت گفتهاند بمعناى آثرت است يعنى اختيار نمودم و متعدّى بعلى ميشود ولى چون اينجا نائب مناب انبت گشته متعدى بعن شده و بنظر حقير متضمّن معناى رجوع است يعنى من اختيار نمودم حبّ خير را با آنكه رجوع كننده بودم از ذكر پروردگارم و محتمل است بمعناى تقاعدت باشد و حبّ الخير مفعولله آن و انبت يعنى قائم مقام نمودم
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هذا عَطاؤُنا فَامنُن أَو أَمسِك بِغَيرِ حِسابٍ (39)
اينکه است عطاء ما پس منّت بگذار يا نگهدار بدون حساب.
اينکه آيه شريفه را چند تفسير كردند لكن آنچه بنظر ميآيد و از ظاهر آيه استفاده ميشود اينكه خطاب بحضرت سليمان است.
هذا عَطاؤُنا اينکه ملك و سلطنتي که طلب كردي ما به تو عنايت كرديم.
فَامنُن هر كدام از اينکه شياطين را که در غل و زنجير كشيدي خواستي رها كني و منّت بر او بگذاري اختيار داري.
أَو أَمسِك خواستي در حبس بماند زير زنجير آنهم اختيار داري بِغَيرِ حِسابٍ مسئوليتي نداري البته انبياء هم تا امري صلاح نباشد انجام نميدهند، حضرت سليمان آن شياطين که اگر رها كند ديگر مخالفت نميكنند و انجام وظيفه ميكنند رها ميكرد و آنهايي که باز سرپيچي ميكنند نگاه ميداشت.
247
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- چهارمین موهبت خداوند به سلیمان اختیارات فراوانی بود که دست او را در اعطا و منع باز میگذارد.
چنانکه آیه میگوید: به او گفتیم: «این عطای ماست به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش و از هر کس میخواهی امساک کن و حسابی بر تو نیست» تو امین هستی (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم