سید اسماعیل موسوی زنجانی
نام کامل | سید اسماعیل موسوی زنجانی |
زادروز | 1345 قمری مطابق 1307 شمسی |
زادگاه | آبادي «پري» |
وفات | 27 آذر ماه 1381 شمسی |
مدفن | قم، جوار مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها |
اساتید |
امام خميني قدس سره، آيت الله بروجردي، آيت الله محقق داماد،.. |
| |
| |
آیت الله سیداسماعیل موسوی زنجانی (1307-1381ش)، از چهره های برجسته روحانیت و از خدمت گزاران حقیقی اسلام، انقلاب و نظام اسلامی بود.از مهمترین سوابق سیاسی وی میتوان به نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهر زنجان (از سال 61 تا زمان رحلت) و عضویت در مجلس خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم زنجان (در سه دوره) اشاره کرد.
محتویات
ولادت
سيد عباس موسوي در آبادي «پري» با كشاورزي و دامپروري امرار معاش مي نمود. توكل به خداوند و كسب و روزي حلال، از شاخصههاي اخلاقي وي بود و به جهت درستي و راستي و روي آوردن به خير و صلاح، در روستاي مذكور، شهرتي مذهبي به دست آورده و سيد عباس نيز به واسطه خوش خويي، تدين و تقيد در ميان مردم معروف بود. در چنين فضايي كه به فضيلت و پارسايي معطر بود، در سال 1345 ق. مطابق 1307 ش. كودكي ديده به جهان گشود كه پدر نام اسماعيل را برايش برگزيد.[۱]
دوران کودکی
چند بهار كه از دوره رشد و شكوفايي اين نهال نوپا سپري شد، ابري تيره آسمان اين خانواده را دچار آشفتگي ساخت؛ زيرا فرسودگي بدني و كسالت، سيد عباس را در بستر مرض افكند و او با تحمل درد و رنج فراوان دارفاني را وداع گفت.[۲]
اين حادثه روزهاي سخت و پريشاني را براي سيد اسماعيل به همراه داشت؛ زيرا چراغ زندگي پدرش، كه روشني بخش زندگي او بود به خاموشي گراييد و او در دنيايي از نگراني و ناراحتي تنها ماند. بدين گونه اين طفل، از همان ايام طراوت زندگي، با ناملايمات و مصائب، آشنايي يافت و فقدان پدري دلسوز و مهربان، او را آزرده و غمگين نمود؛ ولي حكمت الهي بر اين تعلق گرفته بود كه او در سايه عواطف مادر و نوازش هاي برادري خوش فكر، روزگار كودكي را بگذارند. تحمل سختي ها او را مقاوم ساخت و ارمغان چنين استقامتي اين بود كه از پس سپري شدن اين دوره سخت، صبح صادق بردميد و خورشيد سعادت طلوع نمود و زمينههايي فراهم آمد كه سيد اسماعيل، مشتاق علم و معرفت گرديد و با اشتياق وافر براي كسب معارف و مكارم تلاش كرد. سيد اسماعيل موسوي درباره اين برهه از زندگي خويش مي گويد:
دوران كودكي را در همان روستا (پري) گذراندم. پس از ارتحال پدرم در روستايي به نام «اورجك»، تحت سرپرستي يكي از برادرانم، سكني گزيدم؛ اما پس از مدتي به روستاي خود، پري، بازگشتم و تحت سرپرستي مادرم قرار گرفتم. مادرم اهل همين روستا و پدرم در اصل از بيجار (گروس) بود. من در خانواده اي مذهبي، مراحل تكامل را مي پيمودم. پدرم كه تا حدي، باسواد بود، كارگري مي كرد و چرخ زندگي را به چرخش درميآورد ولي مادرم خانه دار بود و از فيض سواد، چندان بهرهاي نداشت.[۳]
تحصيلات
سيد اسماعيل، در ايام كودكي در مكتب خانه هاي قديمي روستاي «پري» به تحصيل پرداخت و در اين مراكز، با قرآن و مقدمات زبان و ادبيات فارسي آشنا گرديد. وي در آن دوران از كتاب هايي چون گلستان سعدي، تاريخ معجم و نظاير آن بهره برد و سرانجام براي فراگيري علوم ديني به زنجان مهاجرت نمود. او مي نويسد: در سال 1357 ق. همراه استادم، آيت الله حاج شيخ عزيزالله خسروي براي تحصيل، به زنجان عزيمت نمودم. آن روزها، همزمان بود با اواخر سلطنت رضاخان ملعون و ايام جشن عروسي محمدرضا پهلوي با فوزيه مصري. خدا مي داند كه چه فسادهايي مرتكب مي شدند.[۴]
وي مقدمات زبان و ادبيات عربي (صرف و نحو) را در زنجان آموخت، استاد معروف او در زنجان، حاج سيد عزيزالله خسروي بود. او از عالمان نامي اين ديار بشمار مي رفت و اهل قلم بود. وي مدت ها در منطقه «تكاب» افشار (واقع در جنوب شرقي استان آذربايجان غربي) به كار تدريس، تبليغ و نشر حقايق ديني پرداخت. در واقع آن عالم عامل بر حسب تكليف شرعي و احساس مسئوليت، وطن را ترك نمود و به اين ديار مهاجرت كرد؛ تا به ارشاد مردم و پرورش طلاب علوم ديني اهتمام ورزد.[۵]
تحصيلات سيد اسماعيل در زنجان، سه سال طول كشيد. او در صدد بود كه در ذی القعده سال 1359 ق. براي ادامه تحصيل به قم برود؛ اما آيت الله شيخ يعقوب علي شريعتي - داماد مرحوم آيت الله شيخ فياض - كه در زمره مراجع و از استادان بود، به دليل عنايت و توجه خاصي كه به اين طلبه نوجوان داشت، با عزيمت وي به قم موافقت نمي كرد و دوست داشت سيد اسماعيل در همان زنجان به شكوفايي فكري و علمي برسد و پس از آن كه خود به قله علم و معرفت رسيد جويبارهاي انديشه را براي مشتاقان علوم ديني و معارفت اهل بيت علیهم السلام جاري سازد. به اصرار برخي دوستان، آيت الله شريعتي استخارهاي نمود كه اين آيه قرآن در جواب آمد: «وبالحق انزلناه وبالحق نزل و ما ارسلناك الاّ مبشراً و نذيراً»[۶] آيت الله شريعتي چون مشاهده كرد استخاره خوب آمده است، با عزيمت آيت الله موسوي زنجاني به قم موافقت نمود.[۷]
استادان در قم
سيد اسماعيل موسوي زنجاني، در اوايل سال 1360 ق. براي پيگيري تحصيلات علوم ديني در سطوح عالي به شهر مقدس قم مهاجرت نمود و از محضر استادان متعددي استفاده كرد كه عبارتند از:
1- شهيد آيت الله سيد اسدالله مدني:
آيت الله زنجاني مي گويد: از نعمت هاي الهي كه در اوايل ورود به قم نصيبم گرديد، آشنايي با اين شهيد محراب بود، از محضر ايشان در درس، اخلاق و معنويت بهرهمند مي شدم و اين انس و الفت تا زمان عزيمت آن فقيه شهيد به نجف اشرف استمرار داشت.[۸]
آيت الله زين العابدين احمدي زنجاني آورده است: آيت الله سيد اسماعيل موسوي زنجاني، پس از خواندن قسمتي از مقدمات عربي عازم قم گرديد و در اكثر اوقات از درس شهيد مدني استفاده مي نمود و دروس حاشيه، معالم و شرح لمعه را از محضر آيت الله مدني آموخت. آن مجتهد والامقام نيز عنايت و محبت خاصي به اين شاگرد خود ابراز مي داشت.[۹]
2- آيت الله موسي زنجاني:
وي فرزند آقا شيخ عبدالله بن شيخ محمود بن عباس است كه پس از تحصيل مقدمات نزد پدر، در سال 1348 ق. به قم مهاجرت كرد. او كفايه و مكاسب را از محضر ميرزا محمد ثابتي همداني (متوفاي 1365 ق) رسائل را نزد آيت الله سيد احمد زنجاني، آقا شيخ محمدعلي قمي و آيت الله سيد محمدتقي خوانساري، استفاده نمود و مدت سه سال از درس خارج اصول آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي بهرهمند بود. البته او بيشترين مدت تحصيل خود را در حوزه درسي آيت الله سيد محمد حجت كوه كمراي سپري نموده است. زنجاني موفق به دريافت اجازه روايت از مرحوم حاج شیخ عباس قمی و علامه شيخ فضل الله زنجاني گرديد و از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني اجازه اجتهاد و روايت دريافت نموده است.
آيت الله سيد اسماعيل موسوي در قم، شرح لمعه را همراه جمعي همچون آقا شيخ رضا قروه ابهري، آقا شيخ صادق ابهري، آقا شيخ احمد رضواني زنجاني، شيخ احمد انگوراني و عدهاي ديگر، از محضر آيت الله شيخ موسي زنجاني آموخت. بيان شيرين، طرح مباحث به صورت روشن و دقيق، قدرت تتبع و پژوهش از ويژگيهاي علمي اين استاد بود كه براي شاگردانش جاذبهاي وافر داشت كه پرهيزگاري، عبادت و مكارم اخلاقي خصال معنوي وي را مضاعف مي ساخت.[۱۰]
3- امام خميني قدس سره:
امام خميني در سن چهل و چهار سالگي در سال 1364 ق. در قم حوزه درسي تشكيل دادند كه روش ابتكاري ايشان در مباحث علمي فقه و اصول به سرعت مورد توجه طلاب فاضل قرار گرفت و اصولاً اين درس ها از نظر محتوا در چنان سطحي بود كه براي هر كسي قابل استفاده نبود. از اين جهت، شركت كنندگان در حوزه درسي معظم له را معمولاً افرادي تشكيل مي دادند كه چندين سال سابقه حضور در درس هاي خارج را داشتند.[۱۱] آيت الله موسوي زنجاني چنين چشمه جوشان و پرفيضي را مغتنم شمرد و قسمتي از رسائل و مكاسب را از محضر امام فراگرفت.[۱۲]
آنچه براي شاگرداني چون مرحوم زنجاني اين درس ها را باحلاوت مي ساخت، اين بود كه امام خمینی در جلسات درسي، علاوه بر تشريح عميق مطالب مورد بحث و كاوش هاي دقيق در ابعاد و زواياي نكات فقهي و اصولي، جنبه معنوي و ملكوتي خاصي داشتند. توحيد و توكل در كلامشان موج مي زد و مرواريدهاي آرامش و گوهرهاي اطمينان را در اين جلسات در جان مشتاقان مي نشاند.
4- آيت الله بروجردي:
آيت الله موسوي زنجاني قسمتي از دروس خارج فقه و اصول را از محضر اين مرجع عاليقدر آموخت. اين حوزه درسي، مدتي در مدرسه فيضيه قم، در برههاي هم، شب ها بعد از نماز جماعت در صحن بزرگ بارگاه مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار مي گرديد. مسجد بالاسر حرم مطهر، مسجد عشقعلي (كه حوالي خانه آيت الله بروجردي بود) و نيز مسجد اعظم، از ديگر مراكزي بود كه اين فقيه فقيد در آن تدريس مي نمود.[۱۳]
5- آيت الله محقق داماد:
ايشان از شاگردان برجسته آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري بود كه افتخار دامادي آن مرجع بيدار، نصيب او شد و به همين دليل به داماد معروف گرديد. آيت الله موسوي زنجاني قسمت عمده رسائل و كفايه را در محضر اين شخصيت بزرگ فقهي گذرانيد و نيز درس خارج را بيشتر از محضر او استفاده مي نمود.[۱۴] او همراه با آيت الله احمدي ميانجي، سيد مهدي روحاني و شخصیت هاي بزرگواري چون مطهري، بهشتي، قدوسي، مفتح، سيد مصطفي خميني، امام موسي صدر، سيد موسي شبيري زنجاني، جوادي آملي، ناصر مكارم شيرازي و آيت الله مشكيني جزء خواص آيت الله محقق داماد بودند، و در درس آيت الله بروجردي نيز شركت مي نمودند.[۱۵]
اين كاروان علم و معرفت، غير از آن كه آيت الله محقق داماد را در فقه و اصول صاحب نظر مي دانستند، از صراحت لهجه، خوش مجلسي، شيرين سخني، فروتني، احساسات لطيف و روحاني او لذت مي بردند. شخصيت هاي ديگري كه آيت الله موسوي از محضر آنان بهرهمند بودهاند عبارتند از آيات عظام:
سيد محمد حجت كوه كمري، حاج آقا جمال مجد، عبدالحسين لنكراني، شيخ مرتضي حائري، مجاهدي، ميرزا هاشم آملي و حاج ميرزا حسن بروجردي. در جلسات درسي ايشان غالباً با آيت الله احمد رضواني زنجاني، آيت الله حاج آقا موسي شبيري زنجاني، آيت الله ابوالفضل ميرمحمدي و آيت الله سيد مهدي روحاني و آيت الله احمد ميانجي مباحثه داشته اند. و اين بزرگان غالباً از دوستان و معاشران ايشان بشمار ميآمدهاند. آيت الله موسوي ضمني اشاره به اين موضوع با فروتني نوشته است: الحمدلله همه آن ها جزء استادان و مراجع هستند و اصل عاليه علم و عمل را طي كردهاند ولكن حقير هنوز اندر خم يك كوچه باقي ماندهام.[۱۶]
فعاليتهاي علمي
فعاليتهاي علمي آيت الله موسوي را مي توان در محورهاي ذيل مورد بررسي قرار داد:
- 1. وي بيش از همه استادان، از محضر آيت الله محقق استفاده نمود و با حضور مداوم، مستمر و فعال، در جلسات درسي اين مجتهد گرانمايه فقه و اصول او را تقرير و تمامي اين تقريرات را تدوين و تنظيم نمود؛ اما متأسفانه اغلب اين يادداشتهاي نفيس از بين رفتهاند.[۱۷]
- 2. ايشان كتاب هاي شرح لمعه، مكاسب و مقداري از كفاية الاصول را در مدرسه فيضيه قم تدريس نموده است كه اين برنامه آموزشي توسط ايشان در حوزه علميه زنجان استمرار يافت. آيت الله زين العابدين احمدي زنجاني مي گويد: ايشان شرح لمعه تدريس مي كرد اما به دليل كسالتي كه برايشان عارض شد آن را تعطيل نمود.[۱۸]
در زنجان آن عالم وارسته علاوه بر تدريس، اوضاع بيمه درماني طلاب و روحانيان را سامان داد و مدرسه علميه امام صادق علیه السلام و نيز مدرسه علميه خواهران را تأسيس نمود و بر امور آموزشي و تربيتي طلاب نظارت دقيق داشت. وي براي رسيدن به اين منظور برنامهريزي هاي اصولي را اساس كار خويش قرار داد. همچنين براي گسترش فرهنگ قرآني و آشنا نمودن نسل جوان با زبان وحي در جهت احداث دارالقرآن تلاش و نظارت داشتهاند.[۱۹]
- 3. از جمله كارهاي علمي جمعي از علما، قبل از انقلاب اسلامي، كار مطالعه دسته جمعي درباره علوم قرآنی بود. اصل طرح و فهرست موضوعات را شهيد آيت الله دكتر بهشتي آماده كرده بود و جلسات آن در مكتب امیرالمومنین علیه السلام تهران برگزار مي گرديد. اعضاي اين گروه عبارت بودند از آيات و حجج الاسلام: دكتر بهشتي، شهيد مفتح، موسوي اردبيلي، هاشمي رفسنجاني، محمدرضا مهدوي كني، امامي كاشاني و سيد اسماعيل هاشمي. مطالعات خوبي در اين زمينه انجام شد و توسط اعضا، فيش هاي تحقيقاتي تدوين گرديد كه اين هم فكريها و پژوهشهاي جمعي مستمر، بركات فراواني داشت و در جلوگيري از انحرافات فكري و اعتقادي مؤثر بود.[۲۰]
در اين جلسات تحقيقات يا به عبارتي هيأت علمي مؤسسه بزرگ تحقيقاتي اميرالمؤمنين علیه السلام تهران، دانشوران اشاره شده با استفاده از منابع اصيل اسلامي؛ به خصوص قرآن، نهج البلاغه و كتاب هاي روايي، به تحقيقات ارزنده و عميقي دست زدند كه با پيروزي انقلاب اسلامي، به سبب قبول مسئوليت هاي حساس، تلاش مزبور ناتمام باقي ماند.[۲۱]
آيت الله موسوي زنجاني در اين باره نوشته است: زماني كه در تهران بودم و هنوز فعاليتهاي سياسي اوج نگرفته بود، در كار تحقيقي كه آيت الله بهشتي با عدهاي انجام مي دادند، شركت داشتم ولكن با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي اين كار تعطيل شد. اميد است آقايان توجه نمايند تا آن كار تداوم پيدا كند، تا بلكه به نتايج نهايي و مهمي برسد؛ زيرا كارهاي اساسي، انجام شده و نزديك به پنجاه يا شصت هزار فيش مربوط به اين طرح موجود است كه اگر دنبال نشود، همه زحمات آقايان علما از بين مي رود.[۲۲]
در عرصههاي سياسي-اجتماعي
مبارزات آيت الله زنجاني در واقع از دوران كودكي و نوجواني آغاز مي شود؛ زيرا آن ايام مصادف بود با روي كارآمدن رضاخان و مخالفت و عداوت شديد وي با روحانيان. رضاخان از پوشيدن لباس روحانيت جلوگيري مي كرد، به علاوه شرايط جامعه را به گونه اي نموده بود كه مردم رغبتي به حوزه و دروس ديني نداشتند. در چنين اوضاع تيره و تاري او تصميم مي گيرد از وطن و خانواده دور شود و به زنجان برود و تحصيلات علوم ديني را پي گيرد. آيت الله عزيزالله خسروي مي گويد: در حوزه زنجان هر روز اوضاع وخيمتر مي شد. به هر كس مي رسيدند عمامهاش را برميداشتند. من نزديك يك ماه از مدرسه سيد فتح الله بيرون نيامدم و از نان خشك هايي كه در انبار مدرسه بود استفاده مي كردم. همه حجرهها خالي شد و خيلي ها چون اوضاع را مساعد نمي ديدند، از لباس طلبگي بيرون مي آمدند و به شغل ديگري مي پرداختند.
در مدرسه، فقط من مانده بودم و خادم آن. پس از آن كه اوضاع مقداري آرام شد، به روستاي پري (وطن او و آيت الله موسوي زنجاني) بازگشتم و عدهاي را به فراگيري علوم اسلامي تشويق نمودم. چند نفر از جوانان مستعد آن منطقه، از جمله حاج ميرآقا (سيد اسماعيل زنجاني) كه از خانواده اصيلي بود همراه من به زنجان آمدند. خيلي ها به شدت مخالف بودند و مي گفتند در شرايط كنوني كه روحانيان از لباس طلبگي خارج مي شوند، چرا اين جوان ها به حوزه مي روند. در حالي كه همه ناراحت بودند، آنان به زنجان آمدند و رفته رفته حيات علمي به مدرسه زنجان بازگشت.[۲۳] و اين حركت يك نوع مبارزه سياسي با نقشه شوم رضاخان به حساب مي آمد.
همراه با فدائيان اسلام و نهضت آيت الله كاشاني
فدائيان اسلام و در رأس آنان سيد مجتبي نواب صفوي از فريادگران عصر بيداد، در روزگار ظلمه بودند كه فرياد سرخ خويش را براي حاكميت حق و قرآن در جامعه طنين افكندند. در آن زمان آيت الله موسوي زنجاني كه در حوزه علميه قم مشغول تحصيل و فعاليتهاي فرهنگي بود، وقتي از مبارزات نواب صفوي و يارانش باخبر شد، با تشويق شهيد آيت الله مدني همكاري خويش را با آن اسوه هاي فداكاري و مقاومت آغاز نمود. خودش مي گويد: در دوران فدائيان اسلام در مبارزات شركت داشتم.[۲۴]
ايشان در قيام آيت الله كاشاني بر عليه استعمار انگلستان و رژيم پهلوي فعاليت داشت و تصميم گرفت همراه با آن فقيد مجاهد، بدون هيچ گونه احساس خستگي، به مخالفت خود با تجاوز، تهاجم و استبداد ادامه دهد. وي از اين كه با نقشههاي شوم دشمنان، كشور ايران در چنگال ديكتاتوري قرار گرفته بود، رنج مي برد و مي كوشيد خروش خويش را در ركاب آيت الله كاشاني بر عليه اين اختناق بروز دهد.[۲۵]
زماني كه افراد حزب توده، تبليغات وسيعي در سطح كشور ايران راه انداختند، وي در جلساتي كه عدهاي از دوستان فاضلش، از جمله آيت الله سيد مهدي روحاني تشكيل مي داد، حضور مي يافت، تا در مقابل تبليغات مسموم و جنجال هاي مادي گرايان و طرح مسايل اعتقادي و به بحث گذاشتن انديشه هاي ديني به روشن نمودن اذهان عمومي كمك كرده و اين حركت باتلاقي را با چشمههاي جوشان معرفت قرآني و روايي حنثي نمايند.
در اين جلسات شهید مطهری، شهيد مفتح، امام موسي صدر و برخي ديگر حضور مي يافتند و پس از شهيد مطالب مورد نياز، آن ها را در اختيار نويسندگان، مجلات و جرايدي كه علاقمند به نشر آن ها بودند، مي گذاشتند. اگر چه آيت الله موسوي زنجاني، از مطالب طرح شده در اين جلسات، نوشتاري به صورت كتاب تنظيم ننمود؛ ولي به طور قطع در اين جلسات اقدامات وسيعي در مقابل منطق عوام فريبانه گروههاي چپ و تودهايها انجام شد كه او هم در آن شريك بود.[۲۶]
همراه و در كنار امام
طرح لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در هيأت دولت رژيم پهلوي و تصويب آن در 16 مهر 1341، نمايش ضدديانت رژيم پهلوي بود كه به موجب آن، واژه اسلام از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان حذف گرديد و نيز انتخاب شوندگان از اين پس به جاي قرآن مي توانستند مراسم تحليف را به هر كتاب آسماني ديگري هم به جا آورند. عالمان طراز اول قم در مقابل اين توطئه به مقابله برخاستند و در رأس آنان، امام خمینی با تصميمي قاطع، مبارزهاي قهرآميز را در اين راستا آغاز نمود.[۲۷]
آيت الله موسوي زنجاني، در اين مبارزه كه به رهبري امام شكل گرفت، به اندازه وسع و توانش و در زمينههاي مختلفي، نظير: پخش و توزيع اعلاميههاي امام، حضور در جلسات جامعه مدرسين حوزه علميه قم و ارتباط با امام و همگامي با ديگر مبارزان، شركتي پرتحرك داشت و در اين ميدان كه به پيروزي علما انجاميد، به مقاومت خويش ادامه داد.[۲۸]
او در اين باره مي نويسد: از وقتي كه نهضت امام خميني درباره انجمن هاي ايالتي و ولايتي شروع شد، به قدر توانايي و استعداد فعاليت داشتم تا جريان 15 خرداد 1342 پيش آمد و امام بزرگوار از سوي رژيم پهلوي بازداشت شد. در اين مدت هم آرام نبودم تا ايشان آزاد شدند. در آن فرصت مفيد، ما هم به بركت حضور رهبر، فعاليتمان بيشتر شد، تا اين كه امام عزيز تبعيد گرديد كه در اين مدت نيز به قدر استعداد فعاليت داشتم.[۲۹]
وي در جاي ديگر خاطر نشان مي نمايد: به روش هاي گوناگون، در مبارزات حضور مي يافتم. در جريان پانزدهم خرداد تا آزادي امام در ايام محرم و ماه مبارك رمضان در موطن و مولد خويش (آبادي پري) به تبليغ پرداختم، به گونهاي كه از سوي دستگاه جبار ساواك در زنجان و گاهي در تبريز، فعاليتهايم زير نظر قرار گرفت. از زمان قيام 15 خرداد 1342 به بعد، به طور مستمر سفرهاي تبليغي داشته و مورد تهديد دستگاه ستم قرار گرفتم. در اين مراحل، بازداشت، زندان و تبعيد نداشتم، لكن به دليل زير نظر بودن از سوي عوامل ساواك شب ها در منزل نمي ماندم.[۳۰]
مهاجرت سيد اسماعيل موسوي زنجاني به تهران
آيت الله سيد صدرالدين صدر، پدر امام موسي صدر كه از مراجع و مدرسان مشهور حوزه علميه قم بود در سال 1352 ش. به آيت الله موسوي زنجاني پيشنهاد نمود به تهران برود و در آن جا فعاليت هاي فرهنگي-اجتماعي خود را ادامه دهد. ايشان هم پذيرفت و در همين سال به آن جا رفت و در يكي از مساجد آن ديار، فعاليتهاي سياسي خويش را گسترش داد. اين مبارزات به قدري براي ساواك مهم تلقي مي گرديد كه نه تنها آيت الله موسوي؛ بلكه فرزند ايشان نيز تحت تعقيب قرار گرفت. سيد محمدمهدي موسوي (فرزندش) در مبارزات مسلحانه بر عليه رژيم دستگير و در زندان پس از شكنجههاي سخت، در سال 1355 ش. به شهادت رسيد. در اين سال، فرزند ديگرشان توسط ساواك دستگير شده و به مدت هفت روز منزل آيت الله موسوي تحت كنترل كامل نيروهاي امنيتي درآمد و تمامي ورود و خروج ها ممنوع گرديد.[۳۱]
آيت الله موسوي زنجاني در اين ارتباط مي نويسد: در مبارزات مردم تهران شركت داشتم. در همين زمان يكي از فرزندانم متواري شد و پس از آن تحت نظر قرار گرفتم و سرانجام ايشان به گفته تهراني (شكنجهگر ساواك) معدوم در زندان زير شكنجه، شهيد شد. چند ماه بعد از شهادت فرزندم، سيد محمود موسوي (فرزند ديگرم) دستگير و روانه زندان شد. وي تحت شكنجههاي زيادي قرار گرفت؛ تا اين كه به بركت اوج گيري انقلاب اسلامي آزاد شد. در ايام بازداشت فرزندم ساواكي ها به منزل ما هجوم آوردند و گروهي از آنان به مدت شش روز در خانه ما اتراق كردند. طي اين مدت كسي حق رفت و آمد به منزل را نداشت. خانوادهام به دليل فشار وارده، ناراحتي قلبي پيدا كرد؛ ولي جو به گونهاي بود كه اجازه مراجعه به دكتر را هم نداشتيم. از عنايات الهي كه پس از شهادت فرزندم سيد محمدمهدي برايم مطرح شد، نامه تسليتي بود كه حضرت آيت الله مشكيني برايم ارسال فرمودند و در آن به دستگاه جبار حاكم نيز حمله كرده بودند و من اين نامه را در يكي از كتاب هايم پنهان كردم و پس از اين كه مأموران ساواك به منزلمان آمدند تمامي كتاب ها را بازرسي كردند؛ ولي موفق نشدند نامه ايشان را بيابند.[۳۲]
او در جاي ديگر مي افزايد: بعد از شهادت فرزندم نوعاً منبر، مسجد و محل سكونتم، تحت كنترل ساواك بود و چندين بار هم به سازمان امنيت احضار شدم. چند روز نيز در ساواك شهرستان دزفول بازداشت بودم؛ تا اين كه به اتفاق برخي دوستان و ياران موفق شدم به عتبات عاليات بروم و پس از زيارت امامان معصوم علیهم السلام در نجف با امام خمینی ملاقات نمودم.[۳۳]
جمعي از روحانيان تهران، طي اعلاميهاي به دليل اعتراض به كشتار جمعه خونين ميدان شهدا (ژاله سابق) و در آستانه فرا رسيدن سالروز شهادت آيت الله سيد مصطفي خميني و... در روز دوشنبه 24 مهر 1357 مطابق به 13 ذی القعده 1399 ق. را تعطيل عمومي اعلام نمودند. آيت الله سيد اسماعيل موسوي زنجاني در تنظيم، تأييد و امضاي اين اعلاميه نقش مهمي را عهده دار بود.[۳۴]
ايشان در صدور اعلاميه تاريخي روحانيان تهران و دعوت به راهپيمايي در روزهاي تاسوعا و عاشوراي سال 1399 ق. (1357 ش) همت گماشت. با دعوت جامعه روحانيت تهران و پاسخ مثبتي كه اقشار گوناگون به آن دادند، راهپيمايي بزرگ تاريخ، با حضور متجاوز از سه ميليون نفر، در روزهاي تاسوعا و عاشورا در تهران انجام گرفت كه پشت رژيم پهلوي را شكست و دولت نظامي را به زانو درآورد و دنيا را در بهت و حيرت قرار داد.[۳۵]
آيت الله موسوي زنجاني در خصوص اين تلاش ها مي نويسد: با روحانيت مبارز تهران در دوران انقلاب فعاليت داشتم. در تشكيل جلسات، راهپيمايي ها، حضور در مراسم و... و از كارهايي كه مربوط به دوران انقلاب بوده كوتاهي نداشتم، با كمال جديت فعاليت مي كردم.[۳۶] از ديگر فعاليتهايم اين بود كه در آن ايام، مدت ها امام جماعت يكي از مساجد انقلابي بودم و در اجتماع جوانان پرخروش حضور پيدا مي كردم.[۳۷]
اقدامات و مسئوليتها سید پس از پيروزي انقلاب اسلامي
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي آيت الله موسوي زنجاني مدتي در دادگاه انقلاب، زير نظر آيت الله محمدي گيلاني به پروندهها رسيدگي مي نمود. مدتي نيز در زندان قصر، اوين و شهرك مهديه تهران تلاش حقوقي و قضايي او استمرار داشت و پس از آن در دادگاه مدني خاص (شعبه تجديدنظر) مشغول انجام وظايف گرديد.
در تير ماه 1361 (شعبان 1402 ق) از سوي حضرت امام خمینی به سِمَت امام جمعه زنجان منصوب گرديد.[۳۸] و يك سال بعد هم، حكم نمايندگي اين فقيه پارسا از سوي آن روح قدسي صادر شد. در اين حكم آمده است: «جناب حجة الاسلام آقاي حاج سيد ميرآقا زنجاني دامت افاضاته. بدين وسيله جنابعالي را به سمت نمايندگي خود در استان زنجان منصوب مي نمايم كه ان شاء الله تعالي در رفع نيازمنديهاي مذهبي و مشكلات اهالي آن منطقه اقدام نموده و در اموري كه نياز به اذن ولي فقيه دارد جنابعالي از طرف اين جانب مجاز در تصدي و تصرف مي باشيد. اميد است اهالي محترم و ارگان ها و نهادهاي انقلابي در هم آهنگي و همكاري با جنابعالي دريغ نورزند. والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته، به تاريخ شانزدهم شوال المكرم 1403 / پنجم مرداد 1362 ش. روح الله الموسوي الخميني».[۳۹]
وي در انتخابات مجلس خبرگان قانونگذاري و خبرگان رهبري دوره اول، دوم و سوم، از سوي مردم شريف استان زنجان انتخاب گرديد و در برخي كميسيون هاي اين نهاد عضويت داشت. او مي گويد: در واقعه جانگداز رحلت امام، مجلس خبرگان وظيفه خود را به خوبي انجام داد و به كوري چشم دشمنان خارجي و داخلي در همان روز حضرت آيت الله العظمي سيد علي خامنهاي را به رهبري برگزيد و مصداق آيه كريمه «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم»[۴۰] به تحقق نشست. در مدت حضور ايشان در استان زنجان، با نظارت و پيگيري او فعاليتها و اقداماتي در جهت بهبود مسايل و مشكلات موجود در سطح اين منطقه به انجام رسيد كه از جمله آن ها بازسازي و عمران مدرسه علميه زنجان، تأسيس ستاد جهيزيه، احداث صندوق قرض الحسنه جوادالائمه و بهبود بخشيدن به وضع رفاهي، معيشتي و آموزشي طلاب است.[۴۱]
شهادت فرزند ایشان
آيت الله سيد اسماعيل زنجاني بر اين باور بود كه در قاموس لغت و در جهان، واژهاي باارزشتر از شهادت نيست و به همين تناسب، در تاريخ حيات انسان ها، فردي والاتر و بالاتر از شهيد يافت نمي شود. شهيد با ايثار جان خود كه با معرفت و اخلاص آميخته شده تداوم فروغ هدايت و عشق به حق را ضمانت مي نمايد. او به اين مسائل سخت در عرصه انديشه و عمل ملتزم بود و در دوران مبارزه بر عليه رژيم ستم شاهي فرزند ارشدش، سيد محمدمهدي موسوي متولد 1333 ش. در سال 1355 ش. به شهادت رسيد و بدين گونه او كه دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف بود، براي بارور شدن درخت پاك انقلاب اسلامي، خون خويش را تقديم نمود. سيد محمدمهدي زير شكنجههاي دژخيمان، به فيض شهادت نائل آمد و پدر خبر شهادتش را از طريق جرايد دريافت كرد، يكي از علما در همان زمان اين شعر را درباره چنين فداكاري اي با تفأّل به ديوان حافظ نقل كرده است:
بلبلي خون دلي خورد و گلي حاصل كرد × باد غيرت به صدش حال پريشان دل كرد.
در مسجدي كه ايشان نماز جماعت اقامه مي نمود، با پرورش هاي پرمايه وي، گروهي از جوانان چنان تربيت شدند كه به جبهههاي نبرد حق عليه باطل شتافتند و اغلب آنان شهيد شدند. يكي از آنان فرزند خودش، سيد صادق موسوي بود كه در عمليات پيروزمند بيت المقدس، در تاريخ دهم ارديبهشت ماه سال 1361 ش. به شهادت رسيد. مهندس حاج سيد محمود موسوي مي گويد: با اين كه ايشان، پدر محترم دو شهيد بودند هيچ وقت اين مطلب را بيان نكردند. به گونهاي كه برخي تصور مي نمودند، اين موضوع شايعهاي بيش نيست، ولي بعد از رحلت آن بزرگوار حقيقت بر همگان روشن شد. از صبر و تحملش همين بس كه دو فرزند تقديم انقلاب و نظام اسلامي نمود؛ ولي حتي يك بار گريهاش را نديدم و حتي او ما را تسلي مي داد.
وي سيد صادق را خيلي دوست داشت و از كودكي او را نوازش مي نمود؛ گويا مي دانست كه پسر هفده سالهاش در راه اسلام كشته خواهد شد. وقتي در مسجد باب الحوائج سلسبيل خبر شهادت او را به وي دادند، دوستان صادق گريه و زاري مي نمودند و اين پدر بزرگوار به تمامي آنان تسلي مي داد. دوستي نقل مي كرد از اول مراسم كفن، تشييع و دفن سيد صادق، تا آخر، در خدمت حاج آقا بودم و اشكي در چشم او نديدم. او مي گفت: در راه خدا قرباني دادن موجب مباهات است و انسان نبايد از بابت اين افتخاري كه نصيبش شده است و واقعاً توفيق و لياقت مي خواهد، ناراحت و آشفته باشد.[۴۲] او در وصيت نامه خويش مي نويسد: اگر خداوند متعال توفيق شهادت نصيبم كرد (مرا) در مزار شهدا در زنجان يا قم يا تهران هر طور صلاح بدانيد دفن نماييد.[۴۳]
آيت الله موسوي زنجاني، زمان با شروع جنگ تحميلي، در تهران سكونت داشت. با شروع دفاع مقدس سه بار در جبهههاي حق عليه متجاوزان بعثي حضور يافت و پس از آن كه در زنجان سكونت گزيد، سالي دو سه بار ضمن حضور در مناطق عملياتي، با رزمندگان اسلام جلساتي تشكيل مي داد كه در تقويت روحيه و غناي اعتقادي و اخلاقي آنان بسيار مؤثر بود.[۴۴]
قدرشناسي از همسر
آيت الله موسوي با حاجيه شكوفه خانم دانش پژوهشي ازدواج نمود، اين بانو در تمامي مراحل زندگي، مبارزات، مهاجرت ها و سفرهاي تبليغي ياري صديق و وفادار براي شوهرش بود و حتي براي آن كه آيت الله موسوي به اهداف مهم خود در جهت اعتلاي ارزش ها و تحكيم نظام اسلامي برسد، سلامتي خويش را از دست داد و به كسالت قلبي و عروقي مبتلا شد.
آيت الله زنجاني به رغم مسئوليت هاي مهم و خطير اجتماعي و حضور در عرصههاي گوناگون سياسي، هيچ گاه زحمات توان فرساي اين بانو را كه مادر دو شهيد است فراموش نكرد و برايش احترام بسياري قابل بود. وي مي كوشيد حتي الامكان اسباب ناراحتي و كدورت خاطر همسرش را فراهم نسازد و به فرزندان خويش تأكيد مي نمود، احترام مادر را حفظ نموده و در تكريم وي بكوشند.
در وصيت نامهاي كه تنظيم نموده است خاطرنشان مي نمايد: اين بنده... سيد اسماعيل موسوي فرزند سيد عباس كه سابقاً به نام ميرآقا معروف بودم و به مقام ايصاء برآمده و فرزند عزيز خود، آقاي حاج سيد محمود موسوي و آقا سيد علي موسوي مشهور به آقا ابوالحسن (راه) وصي خود قرار دادم كه طبق وصيت نامه عمل نمايند. ماترك غيرمنقول اين جانب يك خانه مسكوني در تهران است كه دو دانگ آن را سابقاً به همسرم... بخشيده و مصالحه نمودم و صيغه صلح جاري و وجه المصالحه دريافت شد.
الآن وصيت نامه را تجديد مي نمايم. چهاردانگ باقي را هم به ايشان بخشيدهام و تهيه انتقال با سند رسمي در جريان است. اگر سند هم نتوانستيم تهيه نماييم شرعاً خانه مسكوني ام در تهران مال ايشان است و غير از آن خانه در هيچ جا يك متر هم زمين ندارم و اثاث البيت در تهران و زنجان كه اكثراً مستعمل است و همچنين كتاب هايم در زنجان و تهران مال خودم است. همه اين ها در مدت پنجاه شصت سال زندگي مشترك تهيه شده است. در تهيه اثاث البيت، همسرم زحمت طاقت فرسا داشته، زحمات فوق العاده متحمل شدهاند به هر حال بعد از مرگ متعلق به ورثه است.[۴۵]
آخرين خطبه نماز جمعه
امام جمعه فقيد زنجان در خطبه اول در تاريخ 22/9/1381 ش. نمازگزاران را به رعايت تقواي الهي توصيه و سفارش نمود و در ادامه بحث حقوق از ديدگاه امام سجاد علیه السلام به حق زبان پرداخت و گفت: آفت هاي اين عضو از آفت ديگر اعضا زيادتر است؛ زيرا با يك خطاي زبان آشوب هاي فراواني برپا شده و خون ها ريخته مي شود. غيبت كه در اسلام نهي شده توسط زبان صادر مي شود. حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله غيبت را بدتر از زنا دانستهاند. از آفات ديگر اين عضو دروغ گويي است كه مي تواند منشأ هر گونه اختلافي باشد و متأسفانه در جامعه مشاهده مي گردد.
در خطبه دوم، خطيب جمعه زنجان حُضّار را به رعايت تقوا و پرهيزگاري توصيه كرد و با اشاره به مناسبت ها خاطر نشان ساخت. اخيراً عدهاي قلم به دستان مزدور با قلم فرسايي هاي دروغين قصد دلسرد كردن جوانان از دين و اهل بيت علیهم السلام را دارند كه بايد هوشيار باشيم هر چند كاري نمي توانند بكنند؛ زيرا محبت اهل بيت علیهم السلام را خداوند در دل شيعيان قرار داده كه هيچ كس نمي تواند اين علاقه را از بين ببرد. وي با اشاره به برخي تشنج آفريني ها و اغتشاشات توسط عدهاي جاهل و مزدور اجانب گفت: با اين كارها آسيبي به انقلاب و نظام اسلامي نخواهد رسيد و مردم قدردان انقلابي هستند كه از نعمت هاي بزرگ الهي است.
او در سوم شعبان سال 1423 ش. به مناسبت روز پاسدار گفت: هرگاه جنگي در ايران اتفاق افتاده قسمتي از خاك ما به بيگانگان داده شده؛ ولي در جنگ هفت ساله تحميلي علي رغم حمايت هاي جهاني از عراق، يك وجب از كشور ما به بيگانگان داده نشده است.[۴۶]
وفات
آيت الله سيد اسماعيل موسوي در هفته آخر آذر ماه سال 1381 ش. به مشهد مقدس عزيمت نمود، تا بارگاه مطهر حضرت ثامن الحجج علیه السلام را زيارت كند. آن فقيه بزرگوار در صبح روز چهارشنبه 27 آذر ماه 1381 ش. در صحن قدسي و ملكوتي حضرت امام رضا علیه السلام و در جوار مضجع شريف جد مباركش، دچار ايست قلبي گرديد و روح پاكش به ملكوت پيوست.
او در هنگام رحلت به سراي جاويد هفتاد و چهار سال داشت. پس از انتقال پيكرش به زنجان، مردم عزادار در صحن امامزاده سيد ابراهيم زنجان كه محل برگزاري نماز جمعه بود، با بدن مطهر معظم له وداع نمودند. با انتشار خبر رحلت آيت الله موسوي زنجاني موجي از غم و اندوه بر استان زنجان حاكم گرديد و مردم فهيم اين سامان با حضوري گسترده در بيت آن مرحوم و امامزاده مورد اشاره به عزاداري پرداختند. پيكر آن مرحوم پس از مراسم نماز جمعه در تاريخ 81/9/30 در زنجان تشييع و بدرقه و سپس به شهر مقدس قم انتقال يافت، تا در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها دفن گردد. در قم نيز با حضور علما، ساير اقشار مردم و زائرين، جنازه ايشان به صورت باشكوهي تشييع گرديد و به خاك سپرده شد.[۴۷]
در پي رحلت آيت الله موسوي زنجاني، نماينده ولي فقيه و امام جمعه زنجان، استاندار زنجان در اين منطقه سه روز عزاي عمومي اعلام نمود و روز پنج شنبه را در شهر زنجان تعطيل اعلام كرد. وي اين ضايعه را به محضر مقام معظم رهبري، مراجع تقليد، علماء روحانيت محترم، بيت معظم له، مديران دستگاههاي اجرايي و مردم عالم پرور استان زنجان تسليت گفت.[۴۸]
وصیت نامه ی سید اسماعیل موسوی زنجانی
روحاني بزرگوار و فقيه پرهيزگار، ابوشهيدين، آيت الله سيد اسماعيل زنجاني كه از سلاله رسول الله بود. حيات پربركتش را در راه اعتلاي اسلام ناب محمدي و پاسداري از حريم ولايت علوي گذرانيد. او كه در مكتب سيد شهيدان حضرت امام حسين علیه السلام پرورش يافته بود صادقانه عهد و ميثاق خود را با خداوند در عرصه عمل با تقديم دو شهيد به اثبات رسانيد.
حضور فعال و عاشقانهاش در مسند امامت جمعه زنجان و مجلس خبرگان و سوز و گداز وافرش در دفاع از حقوق رنج ديدگان، فراموش نشدني و خارج از وصف و تمجيد است. به راستي كه او اسوه صبر و مقاومت و تقوا بود و در مصرف اموال بيت المال و استفاده از امكانات عمومي، نهايت دقت را مبذول مي داشت و مي كوشيد در اين راه از اسراف و تبذير و خرجهاي نابجا و غيرضروري اجتناب نمايد و اطرافيان را نيز به چنين امر مهمي توصيه مؤكد مي نمود. اين دقت هايش در بخش هايي از وصيتنامه او جلب نظر مي نمايد:
كتاب هايم كه واقعاً در تهيه آن ها متحمل زحمات شدهام مشتمل كتب عربي و فارسي است. كتابهاي عربي به فرزندم آقا سيد علي (مشهور به آقا سيد ابوالحسن) كه روحاني است وصيت مي نمايم اگر بيشتر از ثلث هم شد ورثه اجازه نمايند و كتاب هاي فارسي را هم يا تقسيم يا هر طور صلاح بدانند و اگر خداي ناكرده از كتاب ها نتوانستند استفاده كنند. كما هو حقه به يكي از كتابخانههاي قم يا زنجان كه مورد استفاده عموم است وقف نمايند...
حساب هايي كه در بانک هاست اگر پول داشته باشد مربوط به بيت المال است و بايد به دفتر مقام معظم رهبري تقديم شده، چون از ساير مراجع كه اجازه داشتم نصف هر چه رسيده به محضر آن ها ارسال كردهام و اموالي كه در دفتر است مربوط به نهاد امام جمعه است، صورت حساب دارد و برادر عزيزم آقاي سيد مهدي اسماعيلي در جريان است و ماشين ها همه مربوط به دولت جمهوري اسلامي است و فقط يك پيكان مال دفتر است و سند يك پيكان به نام بنده است. به عنوان مسئول دفتر استان كه بودم حواله را شورا داد ولكن پولش را خودم با اقساط پرداخت نمودم. شماره حساب هايي كه در بانک ها دارم مختلف است. يك امضايي و دو امضايي. يك امضايي ها مربوط به خودم است كه از بيت المال است كما اين كه قبلاً اشاره كردم و دو امضايي ها هم مربوط به مدرسه (علميه) يا نهاد (نهاد نمايندگي ولي فقيه) است كه اصلاً به پول بنده ربطي ندارد.
وي در حاشيه وصيت نامه، نوشته است: به عنوان تذكر باز هم اگر در كمد يا لاي كتاب ها و همچنين در صندوقي كه آقا مهدي مي دانند كه جعبه كوچكي است، پولي باشد مربوط به بيت المال است؛ يعني سهمين روي كاغذ هم نوشتهام. پول شخصي ندارم و اگر مربوط به فقرا و جاي ديگر باشد به مصرف اهلش برسانند.
حاج سيد محمد موسوي فرزند آيت الله موسوي كه در كسوت روحانيت مشغول تحصيل علوم حوزوي است مي گويد: پدرم در خانواده بسيار برابري را رعايت مي كرد. بين فرزندان و فاميل هيچ فرقي قائل نمي شد. هيچ كس در خانواده احساس كوچكترين تبعيضي حتي در محبت از سوي حاج آقا نداشت. فوق العاده شخصيت منظمي بود و عموماً هر روز صبح ساعت هشت در دفتر، كار خود را شروع مي كرد. حوالي ساعت ده صبح براي نيم ساعت به منزل بازميگشت و باز تا بعد از نماز ظهر و عصر در دفتر مشغول كار بود. بعد از نماز يك ساعت استراحت مي كرد و از ساعت چهار بعد از ظهر تا يك ساعت بعد از نماز مغرب و عشا مشغول كار بود. به اين برنامه، حضور در جلسات ويژه و سخنراني اضافه مي شد. شركت در جلسات مجلس خبرگان و يا همايش هاي گوناگون در برخي شهرها، كار مضاعف ديگري بود كه همه اين ها را حاج آقا با نظم خاصي به رغم كهولت سن انجام مي داد. سنگ صبور همه فاميل بود.[۴۹]
توجه به خانواده و خويشاوندان را مي توان در وصيت نامه ايشان ملاحظه نمود: «فرزندان و منسوبين نسبي و سببي را توصيه به تقواي الهي مي نمايم. اگر در تربيت فرزندان كوتاهي كرده باشم مرا حلال نمايند و هميشه به ياد خدا باشند و همديگر را فراموش نكنند. صله ارحام را به جاي آورند. مادرشان را تنها نگذارند و در حق خواهران كوتاهي نكنند. براي تمامي منسوبين و دوستان از خداوند متعال عاقبت به خيري و سعادت دنيا و آخرت مسئلت دارم...».
پيام تسليت مقام معظم رهبري
به مناسبت رحلت امام جمعه زنجان، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنهاي پيام تسليتي صادر فرمودند كه متن آن بدين شرح است: بسم الله الرحمن الرحيم، درگذشت فقيه پرهيزكار و پارسا مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد اسماعيل موسوي زنجاني امام جمعه محترم زنجان موجب تأسف و تأثر اين جانب گرديد. اين عالم وارسته و بزرگوار از جمله چهرههاي برجسته روحاني و از خدمتگزاران حقيقي اسلام و انقلاب و نظام اسلامي بودند. فرزند عزيز ايشان از جمله شهداي سرافراز و خود ايشان در سلك مؤمنان صادق و صبوري بودند كه وعده صلوات و رحمت الهي به آنان در قرآن كريم داده شده است.
سال ها تحقيق و مطالعه در علوم اسلامي در حوزه علميه قم و شركت در مبارزات جامعه مدرسين و سپس سال ها اشتغال در مسند امامت جمعه زنجان و حضور مؤثر در فعاليت هاي انقلابي و اسلامي و خدمت به مردم، سابقه افتخارآميز اين مرد الهي است. اين جانب فقدان اين چهره مردمي و محبوب و اين عالم رباني را به حوزه علميه قم به خصوص علماي اعلام و دوستداران و علاقهمندان ايشان و نيز به مردم مؤمن و انقلابي زنجان و بالاخص به خانواده مكرم و فرزندان معزز ايشان تسليت مي گويم و رحمت واسعه الهي را براي ايشان مسئلت مي كنم. سيد علي خامنهاي، 29/9/1381 ش.[۵۰]
به مناسبت درگذشت سيد اسماعيل موسوي زنجاني، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام حجةالاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي (مهدي كرّوبي)، سيد محمد خاتمي رياست محترم جمهوري و نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (محمدعلي موحدي كرماني) نيز پيام تسليتي صادر نمودند.[۵۱]
پانویس
- ↑ خبرگان ملت، دفتر اول، دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري، ص 485.
- ↑ زندگي نامه خود نوشت آيت الله سيد اسماعيل موسوي، روزنامه جمهوري اسلامي، ش 6831، ص 14.
- ↑ خبرگان ملت، دفتر اول، ص 487.
- ↑ همان.
- ↑ تكاب افشار، علي محمدي، ص 293؛ علما نامدار زنجان، آيت الله زين العابدين، احمد زنجاني، ص 115؛ مجله وقف ميراث جاويدان، سال سوم، ش اول، بهار 1374، ص 146.
- ↑ سوره اسراء، آيه 105.
- ↑ خبرگان ملت، دفتر اول، ص 488.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، 28/9/1381، ش 6807.
- ↑ علماء نامدار زنجان، ص 115.
- ↑ تاريخ زنجان، حاج سيد ابراهيم زنجاني موسوي، ص 43.
- ↑ فرازهاي فروزان، از نگارنده، ص 171.
- ↑ علماء نامدار زنجان، ص 115.
- ↑ زندگي زعيم بزرگ عالم تشيع آيت الله بروجردي، علي دواني، ص 153.
- ↑ خبرگان ملت، دفتر اول، ص 488.
- ↑ عالم رباني (يادنامه آيت الله حاج سيد مهدي روحاني)، ص 160-161.
- ↑ اسوه پارسايان، (شرح حال آيت الله علي احمدي ميانجي)، ص 31 و 32.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي 7 ش 6807؛ خبرگان ملت، دفتر اول، ص 489.
- ↑ خبرگان ملت، دفتر اول، ص 489.
- ↑ علما نامدار زنجان، ص 116.
- ↑ خبرگان ملت، ص 492.
- ↑ مجله حوزه، ش 73-74، ص 39.
- ↑ شهيد مفتح تكبير وحدت، از نگارنده، ص 73 و 74؛ علماء نامدار زنجان، ص 116.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، ش 6807، ص 3.
- ↑ مصاحبه با مرحوم آيت الله خسروي، مجله وقف ميراث جاويدان، سال سوم، ش اول، بهار 1374، ص 146.
- ↑ خبرگان ملت، ص 489.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، ش 6807.
- ↑ گفتگو با آيت الله سيد مهدي روحاني، مجله نور علم، ش 29.
- ↑ فرازهاي فروزان، ص 401.
- ↑ علماء نامدار زنجان، ص 115.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، 6807، 28/9/1381.
- ↑ خبرگان ملت، ص 490.
- ↑ علماء نامدار زنجان، ص 116.
- ↑ خبرگان ملت، ص 491.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، ش 6807.
- ↑ نهضت روحانيون ايران، چ 8، ص 384.
- ↑ همان، ج 9، ص 42-44.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، ش 6807.
- ↑ خبرگان ملت، ص 491.
- ↑ صحيفه امام، ج 16، ص 334.
- ↑ همان، ج 18، ص 24؛ ويژهنامه پرواز از حرم، روابط عمومي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي زنجان، ص 11.
- ↑ سوره مائده، آیه 3.
- ↑ خبرگان ملت، ص 492.
- ↑ ويژه نامه پرواز از حرم، ص 10.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، 28 دي 1381، ص 14.
- ↑ خبرگان ملت، ص 491.
- ↑ ويژهنامه پرواز از حرم، ص 10.
- ↑ ويژهنامه پرواز از حرم.
- ↑ زيرا خودش در وصيتنامه خويش تأكيد نموده بود بدنش را پس از رحلت در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها كه به حرم مطهر نزديكتر است و اگر ممكن نشد در قبرستان عمومي قم خصوص در مزار شهيدان قم دفن كنند.
- ↑ از وصيت نامه آيت الله سيد اسماعيل موسوي زنجاني كه در تاريخ دوم فروردين 1381 ش شهيد شده است.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، 28 آبان 1381، ش 6807.
- ↑ متن اين پيام در تمامي جرايد روز چهارشنبه 28/9/1381 ش آمده است.
منابع
غلامرضا گلي زواره، ستارگان حرم، جلد 19، صفحه 202، 225