آیه 10 سوره انفال
<<9 | آیه 10 سوره انفال | 11>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و این مدد فرشتگان را خدا نفرستاد مگر آنکه بشارت و مژده فتح باشد و تا دلهای شما (به وعده خدا) مطمئن شود و (بدانید که) نصرت و فیروزی نیست مگر از جانب خدا، که خدا را کمال قدرت و حکمت است.
و خدا آن [وعده یاری] را فقط مژده و نویدی برای شما قرار داد و نیز برای آنکه دل هایتان به سبب آن آرامش یابد؛ و گرنه پیروزی فقط از سوی خداست؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
و اين [وعده] را خداوند جز نويدى [براى شما] قرار نداد، و تا آنكه دلهاى شما بدان اطمينان يابد؛ و پيروزى جز از نزد خدا نيست، كه خدا شكست ناپذير [و] حكيم است.
و آن كار را خدا جز براى شادمانى شما نكرد و تا دلهايتان بدان آرام گيرد. و يارى تنها از سوى خداست كه او پيروزمند و حكيم است.
ولی خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد؛ وگرنه، پیروزی جز از طرف خدا نیست؛ خداوند توانا و حکیم است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«بُشْرَی»: بشارت، مژده.
نزول
شأن نزول آیات 9 و 10:
پس از دستور حرکت براى جنگ بدر از طرف رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اصحاب و لشکریان شبانه به سرچشمه بدر رسیدند. در این میان چند نفر از گشتى هاى قریش در اطراف چشمه مزبور دیده شدند. لشکریان پیامبر آنها را دستگیر کردند.
از هویت آنها سؤال نمودند گشتى هاى مزبور اعتراف کردند که از افراد قریش مى باشند سپس از جایگاه قریش از آنها سؤال شد. اینان گفتند: ما خبر از جایگاه آنها نداریم لشکریان اسلام آنها را تحت فشار گذاشتند و حتى آنها را مضروب ساختند تا جا و مکان قریش را بگویند. پیامبر در این وقت مشغول خواندن نماز بود، دستور فرمود: آنها را تحت شکنجه قرار ندهند و آنها را نزد خود طلبید.
اینان به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: یا محمد ما از بردگان قریش هستیم، پیامبر فرمود: عده قریش چند نفرند؟ گفتند: نمیدانیم سپس سؤال فرمود روزى چند شتر نحر مى کنند. گفتند: روزى نه تا ده شتر نحر مى کنند. پیامبر رو به اصحاب کرده و فرمود: تعداد افراد قریش از نهصد تا هزار نفر مى باشند سپس از بردگان مزبور پرسید. آیا از بنىهاشم در میان لشکریان قریش کسى هست یا نه؟
گفتند: عباس بن عبدالمطلب و نوفل بن حارث و عقیل بن ابىطالب هستند. سپس دستور فرمود: آنها را زندانى نمایند، خبر دستگیرى این افراد به قریش رسید. بسیار ترسیدند و با یکدیگر به شور پرداختند و منظورشان این بود به هر وسیله اى باشد، جنگ نکنند ولى پافشارى ابوجهل و اغراء و تحریک او به جنگ و تشویق و تشجیع قریش به نبرد با مسلمین نائره جنگ را دامن میزد و از طرفى دریافتند که تعداد نفرات خودشان از لشکریان محمد زیادترند و از طرف دیگر کثرت افراد قریش مسلمین را به وحشت انداخته بود.
به قسمى که ترس و رعب شدیدى در دلهاى مسلمین ایجاد گردید و همه هراسناک شدند و بعضى هم از کثرت ترس مى گریستند و استغاثه مینمودند تا این که این آیات نازل گردید.[۱]
ابن عباس گوید: در جنگ بدر صفوف طرفین براى جنگ آماده شده بودند در این میان ابوجهل گفت: بار خدایا ما را یارى کن (چنان که در طى شأن و نزول آیه 19 همین سوره نیز بدان اشارت رفته است) و مسلمین به درگاه خداوند استغاثه مینمودند تا این که فرشتگان به یارى آنها آمدند و آیه 9 نازل گردید و نیز گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جنگ بدر به زیادى لشکر دشمن و کمى لشکر مسلمین نگریست، نگران شد و روى به قبله کرد و گفت: بار خدایا وعده اى که به من داده اى وفا کن و نیز گفت: پروردگارا اگر این گروه مسلمان از بین بروند، کسى در روى زمین به عبادت تو نخواهد برخاست و در حالتى که دست خود را به طرف آسمان بلند میکرد خداى خویش را میخواند تا به آن اندازه اى که رداى پیامبر از شانه اش به زمین افتاد سپس آیه 9 نازل گردید.
چنان که عمر بن الخطاب و سدى و ابوصالح نقل کنند و نیز از امام محمدباقر علیهالسلام هم روایت گردیده است و نیز گفته اند: وقتى که شب شد و تاریکى جهان را فراگرفت چرت و پینکى بر اصحاب مستولى گشت و به جایگاهى که داراى شن زیاد بود، فرود آمده بودند که قدم در آن به سختى نهاده میشد زیرا قدمها در آن فرومیرفت. خداوند پس از دعا رسول خود باران فرستاد و زمین سخت شد به قسمى که قدم نهادن در آن آسان گردید و خداوند رعب و ترسى شدید از مسلمین بر دل کفار انداخت چنانکه در آیه 12 همین سوره فرمود: «سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کفَرُوا الرُّعْبَ».[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «10»
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى: و قرار نداد خداى تعالى اين امداد را مگر مژده و بشارت براى شما به نصرت و فتح و ظفر، وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ: و براى آنكه مطمئن و آرام شود به آن قلوب شما، و ترس قلت و ذلت از شما دور شود، يعنى كثرت عدد ملائكه سبب بشارت و اطمينان شما شود، و الّا يك ملك مىتوانست دمار از ايشان برآورد، چنانچه جبرئيل نسبت به شهرهاى لوط ارائه داد.
وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: و نيست نصرت و ظفر مگر از جانب خداى تعالى، چه امداد ملائكه و كثرت عدّه و عدد و سلاح، اسباب و وسائطند، پس به حقيقت نصرت از او دانيد و به فقدان اين اسباب مأيوس مشويد. إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: بتحقيق خداى تعالى غالب است و دوستان خود را نصرت فرمايد و هيچكس بر او غلبه نتوان نمود. حكيم و درست كار است هر چه بر وفق صواب و حكمت باشد، پس دشمنان را مقهور سازد. از ابن مسعود نقل است كه گويد:
وقتى أبو جهل را مىكشتم، از من پرسيد آن ضرباتى كه از هوا مىآمد و ما كسى را نمىديديم، چه بود؟ گفتم: ملائكه بودند. گفت: ايشان ما را مغلوب ساختند نه شما.
در مجمع- عكرمه نقل كند از ابى رافع غلام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه گفت: من غلام «عباس بن مطلب» بودم و من با زوجه عباس
جلد 4 صفحه 301
اسلام آورده، و عباس مايل به اسلام شده بود: أبو لهب به بدر نيامد و عاصم بن هشام را به عوض خود فرستاد. چون خبر فتح رسيد، ما نزديك زمزم بوديم كه أبو لهب آمد شخصى را به طلب أبو سفيان فرستاد. به محض حضور گفت: اين حادثه عظيمه از كجا بر شما واقع شد. گفت: چه گويم. چون نظر ما به مسلمانان افتاد، مرعوب و پشت به هزيمت داديم، آنها شمشير كشيده عقب نمودند، ميان آنها جمعى را مشاهده كه بر اسبان ابلق سوار و ميان زمين و آسمان ايستاده، هر يك شمشير و تازيانه به دست، به هر كه مىزدند هلاك مىشد.
ابو رافع گويد: من گفتم ايشان ملائكه بودند. أبو لهب چنان سيلى به صورت من زد كه مرا به زمين انداخت كه همسر عباس (ام الفضل) از ميان خيمه، چوب خيمه را به طورى بر سر او زد كه بشكست و گفت: براى آنكه سيد او غايب است، بر او دلير شدهاى. أبو لهب رفت، بعد از يك هفته به آبلهاى مانند طاعون مبتلا و بمرد. دو پسرش او را ميان خانه گذاشته فرار نمودند، به ملامت مردم چند نفر را اجير كرده آب بر او ريخته و در زير ديوار نهاده، سنگ و خاك بر او ريختند. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ «9» وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «10»
ترجمه
وقتى كه استغاثه مينموديد از پروردگارتان پس اجابت فرمود مر شما را كه من مدد كنندهام شما را بيك هزار از ملائكه از پى آيندگان
و قرار نداد آنرا خداوند مگر بشارت و براى آنكه مطمئن فرمايد بآن دلهاى شما را و نيست نصرت مگر از نزد خدا همانا خداوند داراى عزت و حكمت است.
تفسير
پس از تصميم براى جنگ و اطلاع مسلمانان بر كثرت عدّه و عدّه كفار و قلّت خودشان از هر دو جهت حالت وحشت و دهشتى براى آنها روى داد و قهرا روى نياز بدرگاه قادر كار ساز آوردند و استغاثه و استمداد نمودند و پيغمبر (ص) روى بقبله فرمود و عرض كرد الهى بوعده خود وفا فرما اگر اين عدّه هلاك شوند كسى در زمين نيست كه تو را عبادت نمايد و دو دست آنحضرت بدعا بلند بود و تضرّع و زارى مينمود تا رداى مبارك او از دوشش افتاد و اين آيه نازل شد و اذ در صدر آيه متعلق است به يبطل الباطل در آيه سابقه يا و اذكروا كه مقدر است و خداوند اجابت فرمود دعاى پيغمبر (ص) و مسلمانان را بآنكه فرمود من يكهزار ملك براى مدد شما مىفرستم كه رديف يكديگر يا پشت سر اهل ايمان باشند و فرستاد جبرئيل را با هزار ملك و او شيطان را راند و با مسلمانان كمك كرد بطوريكه كفار ضرب دست آنها را احساس مينمودند و كسى را نميديدند و مسلمانان آنها را با لباس سفيد و دستارى كه دنبالهاش ميان كتف آويخته بود ميديدند و اين ارسال هزار ملك يا بيشتر چنانچه بعضى گفتهاند كه اينها در عقب دسته يا دستجات ديگر از ملائكه بودند براى بشارت و اطمينان قلب اهل ايمان بود و الّا حاجت بارسال ملائكه نبود بلكه فورا باراده الهى فانى ميشدند و مسلمانان بايد بدانند كه سبب نصرت منحصر باراده خدا است وسائط مدخليّتى ندارند و بوجود و عدمشان اميدوار و مأيوس نشوند و هيچ قوه نمىتواند مانع از نفوذ اراده او شود و افعالش بر وفق حكمت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشري وَ لِتَطمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُم وَ مَا النَّصرُ إِلاّ مِن عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «10»
و خداوند قرار نداد اينکه امداد بملائكه را مگر بشارتي باشد براي مسلمين و اطمينان قلب پيدا كنند و نيست نصرت مگر از نزد خداوند محققا خدا عزيز قادر متعال است و حكيم تمام مصالح و مفاسد را ميداند که برگشت عزيز بقدرت است و حكيم بعلم است و گفتند تمام صفات الهي برگشت باين دو صفت است علم و قدرت وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلّا بُشري خداوند قادر متعال قدرت دارد بطرفة العين تمام مشركين را هلاك فرمايد لكن باين نحو نصرت فرمود بر اينكه بنام مسلمين تمام شود و بگويند كَم مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذنِ اللّهِ بقره آيه 25.
وَ لِتَطمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُم بكمال اطمينان و قوت قلب حمله كنند بر كفار
جلد 8 - صفحه 84
و آنها را نابود كنند و لكن بر خود مسلمين مخفي نماند که اينکه نصرت از جانب الهيست وَ مَا النَّصرُ إِلّا مِن عِندِ اللّهِ و الّا اينکه عده قليل بدون اسباب كجا ميتوانستند غلبه پيدا كنند وَ ما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمي انفال آيه 17 إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ ذو انتقام حكيم في ذاته عادل في فعله.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- سپس برای این که کسی خیال نکند پیروزی به دست فرشتگان و مانند آنهاست، میگوید: «خداوند این کار را قرار نداد مگر برای بشارت و اطمینان قلب شما» (وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ).
«و گر نه پیروزی جز از ناحیه خداوند نیست» و مافوق همه این اسباب ظاهری و باطنی اراده و مشیت اوست (وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).
زیرا هیچ کس نمیتواند در برابر اراده او ایستادگی کند و یاری خود را جز در مورد افراد شایسته قرار نخواهد داد «چرا که خداوند توانا و حکیم است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.