تخلص
منبع | توضیح برای مشارکت کنندگان |
---|---|
مدخل یک دائرة المعارف | محتوای فعلی این صفحه مدخلی از یک دائره المعارف است که متناسب با موضوع این صفحه انتخاب شده. در صورتی که قصد جایگزین نمودن مقاله ای دیگر به جای این مقاله، یا تغییر یا اضافاتی در آن را دارید، بایستی با توجه به شیوه نامه تغییر مقالات دائره المعارف ها این کار را انجام دهید. |
در لغت به معنای «رهایی یافتن» است. و در اصطلاح دو كاربرد دارد:
1- یكی از صنایع معنوی در دانش بدیع
2- نام مستعار یا لقب شعری شاعر
محتویات
صنعت بدیعی
با عنایت به گستردگی حوزۀ كاربرد تخلص و تفاوت نگاه علمای بدیع، این صنعت در دو بخش بررسی میشود: الف- تخلص به مفهوم عام؛ انتقال یافتن از معنایی به معنای دیگر و یا گریز از مقدمه (آغاز گفتار) به مقصود نهایی بدانسان كه مناسبت مقدمه و مقصود از یك سو و انسجام و پیوستگی مطالب از جهت محتوا و سبك، از سوی دیگر، ادامۀ سخن ترغیب شود. از این نظر، تخلص در هر نوع كلام منظوم و منثور، اعم از مكتوب یا غیرمكتوب نقشی بنیادی دارد. برای نمونه گریز زدن روضه خوانان به واقعۀ كربلا از جمله مصادیق تخلص در معنی عام آن محسوب میشود. تخلص را در ادب فارسی و ادبیات عرب از دیر باز به نامهای دیگری چون گریز، گریز زدن، گریزگاه، مخلص یا مخالص و حسن تخلص را حسن الخروج، حسن مخلص، حسن المخالص و براعةالتخلص نامیدهاند. ب- تخلص به مفهوم خاص؛ گریز زدن و انتقال یافتن از پیش درآمد قصیده نظیر تشبیب، تغزل به مدح، تهنیت، تعزیت و مقاصد دیگر با رعایت اصول زیباییشناسی و موازین ادبی است. شاعر در گریز شاعرانۀ خود به مناسبتی نغز و دلنشین، روانی الفاظ و غنای معنا نظر دارد و تلاش میكند كه پیوند مطالب پیش و پس از تخلص به لطیفترین، هنریترین و ابتكاریترین شكل ممكن صورت پذیرد. به كارگیری تخلص در قصاید رواج بیشتری نسبت به دیگر انواع شعر دارد و از گریز استادانه و هماهنگ با معیارهای زیبایی شناسانه به «حسن تخلص» تعبیر میشود. از سدۀ (7قمری) و مقارن با تكامل و رواج غزل سرایی و ضعف و افول قصیده سرایی شاعران گاهی صنعت حسن تخلص را در ابیات پایانی غزل به كار بردهاند. شاید به دلیل همین تحولات و نیز كاربرد تخلص به مفهوم "لقب شعری" در آخرین بیت غزل در همین دوران، حسن تخلص با صنعت حسن مقطع در آمیخت، به طوری كه در عصر "رضا قلی هدایت"، تخلص به مقاطع غزلیات اطلاق شد. "همایی" معتقد است كه "سعدی" برای رضایت سلاطین و حكام، این شیوه را ابداع كرد؛ "حافظ" نیز همین روش را برگزید و غزلیات آنها سرمشق گویندگان بعد، به ویژه غزلسرایان عهد قاجار چون فروغی بسطامی، نشاط اصفهانی و وصال شیرازی شد. بدیع نویسان مواردی چون پرداختن به حسن تخلص در یك یا دو بیت گریز زدن از (غزل) به مدح و توجه كردن به شأن و جایگاه ممدوح را به دلیل درآمیختن تخلص با مدح از معیارهای زیبایی شناسانۀ حسن تخلص ذكر كردهاند.
نام مستعار یا لقب شعری شاعر
تخلص به این معنا، نامی است جز نام اصلی، كنیه و لقب شاعر كه بدان شهرت مییابد كه آن را در پایان شعر به ویژه در قصیده و غزل میآورد، همچنین تخلص به بیتی اطلاق میشود كه شاعر نام خود را در آن ذكر میكند. برخی از خاورشناسان از جمله "ابرمن" بر این گماناند كه تخلص از ویژگیهای شعر پارسی پیش از اسلام بوده است؛ نمونههایی چون وجود تخلص با بسامد بالا در بقایای شعر پیش از اسلام و ترانههای عامیانه و نیز وجود تخلص در كهنترین نمونۀ شعر فارسی یا پهلوی فارسی شده، این ادعا را تا حدی تأیید میكند. میتوان گفت در ادوار بعد، از سدۀ 5قمری و در عصر "سنایی" به تدریج مسئلۀ «ضرورت تخلص»، مطرح شد و تا عهد قاجار ادامه یافت. با وجود اینكه تخلص را از ویژگیهای شعر فارسی دانستهاند، مصادیقی از این صنعت را در شعر زبانهایی كه متأثر از زبان و ادبیات فارسی است مثل شعر تركی و اردو میتوان یافت. در شعر عربی با وجود پیشینه و كاربرد فراوان تخلص به معنای صنعت بدیعی، نشانههای قاطع و روشنی از كاربرد تخلص به معنای لقب و نام شعری دیده نمیشود. در شعر پارسی به جا مانده از دوران نخستین، اولین تخلصهای آگاهانه به رودكی تعلق دارد. پس كسایی، منوچهری و بسیاری از شاعران سدۀ 4 و آغاز سدۀ 5قمری نمونههای تخلص را میتوان دید كاربرد تخلص در غزل از سدۀ 6قمری به بعد رواج یافت، در حالی كه پیش از آن بیشتر در قصاید معمول بود.
عوامل تخلصهای شاعران در دورههای نخستین
خاستگاه جغرافیایی و نسب خانوادگی، مثل تخلص رودكی، كسایی و دقیقی. 1- نسبت نام ممدوح، مثل تخلص منوچهری و خاقانی كه از نام "منوچهر بن قابوس" و "خاقان اكبر منوچهر شروانشاه" و یا سعدی كه به روایتی ضعیف از نام "سعد ابن زنگی" گرفته شده است. 2- با توجه به شغل شاعر مثل تخلص عطار. 3- عامل دینی – اعتقادی مثل حجت، لقب و تخلص ناصر خسرو. 4- نام شاعران، بسیاری از شعرای دورۀ نخستین از نام خود، تخلص گزیدهاند، مثل «احمد»، تخلص احمد جام ژنده پیل. در تاریخ ادبیات فارسی سنت تخلص گزینی توسط استاد حداقل به سدۀ 6 قمری میرسد: برای نمونه ابوالعلای گنجوی استاد خاقانی، ضمن قطعهای كه در هجو خاقانی سروده، تصریح میكند كه «لقب» خاقانی را وی تعیین كرده است. شفیعی كدكنی دو عامل موسیقایی و معنی شناسی را در انتخاب تخلصها دخیل و مؤثر میداند و نشان میدهد كه بیشتر تخلصها با چند وزن ساده و كوتاه عروضی هماهنگ است. ظهور "نیمایوشیج" و شكوفایی شعر جدید فارسی، شاعران نوپرداز را از قید تخلص آزاد كرد و بسیاری از شاعران ترجیح دادند كه به همان نام و نامخانوادگی خود اشتهار یابند، هر چند كه برخی از آنان در دورههایی از حیات ادبی، تخلص خود را در اشعارشان به كار بردهاند، از جمله مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی كدكنی.
منبع
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1381، ج14، ص682.
شعرشناسی | * شعر * علم عروض * قافیه * تخلص * دیوان * مصراع * بیت * مقفا * قالب * مطلع * تغزل * بحور شعری |
قالبهای شعر | *مثنوی * قصیده * غزل * مسمط * مستزاد * ترجیعبند * ترکیببند * قطعه * رباعی |
سبکهای شعر فارسی | * سبک خراسانی * سبک عراقی * سبک هندی * سبک بازگشت ادبی * شعر نو |
شاعران پارسی گو: | همه*قرن 4 * قرن 5 * قرن 6 * قرن 7 * قرن 8 * قرن 9 * قرن 10 * قرن 11 * قرن 12 * قرن 13 * قرن 14 |