عقاید
دین اسلام شامل سه بخش کلی عقاید، احکام و اخلاق است، که بخش "اعتقادى" از اصول دین و مذهب سخن میگوید و در آن مسائل مربوط به صفات خدا، توحید، نبوّت، معاد و امامت و عدل (از منظر شیعه) مطرح میشود. علم کلام، دفاع از اصول و عقاید دینی را برعهده دارد.
عقیده در لغت
کلمه "عقاید" جمع "عقیده" از ریشه "عقد" است که در گره زدن و جمع کردن اطراف و سر و ته اجسام سفت و سخت به کار مى رود. مثل گره زدن طناب و بهم پیوستن اجزای بنا و ساختمان، سپس به طور استعاره در معانى و مفاهیم نیز به کار رفته است؛ مثل عقد البیع: پیمان خرید و فروش بستن و هر عهد و پیمانى غیر از آن. [۵]المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۷۶.
در «لسان العرب» آمده است: این کلمه از ریشه "عقد" به معنای گره زدن و نقیض "حلّ" -به معنای باز کردن- است. همچنین به معنای عهد و پیمان معنا شده است. و از این قبیل است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» (سوره مائده، آیه۱)، که مراد از عقود، عهود می باشد. [۶]ر:ک، ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۳، ص ۲۹۶-۲۹۷، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ ق.
همچنین در تعریف واژهی "عقیده" گفته شده: به معنای دینی است که انسان به آن اعتقاد دارد[۲] حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم، ج ۷، ص ۴۶۶۲. و یا آنچیزی که انسان در دل قرار میدهد.[۳]زمخشرى، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، ص ۲۳۴.
اما واژهی "اعتقاد" به حکم ذهنی قطعی (جازم) و یا راجح گفته میشود که شامل علم و ظنّ میشود، اما شامل موارد تشکیک پذیر نیست.[۴]تهانوى، محمدعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۲۳۰.
تعریف عقاید
در چیستی دین و تعریفی که از آن کرده اند گفته شده است: دین مجموعه اى وحیانى و عقلانى از عقاید، اخلاق و احکام (مقرّرات) است که نظر به اداره زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد. آموزههاى دینى در بخش اعتقادى، مسائل مربوط به صفات خدا، توحید، نبوّت و معاد را مىکاود. در بخش اخلاق، به تعالیمى می پردازد که در پى کسب فضائل و رفع رذائل اخلاقىاند، و سرانجام، واپسین بخش آن، ویژه مناسک و اعمال و احکام است؛ یعنى مقرّرات دینى که رفتار انسان با خود، خدا و اجتماع را بررسى مىکند. [۸]فرهنگ شیعه، پژوهشکده تحقیقات اسلامى، ص ۳۶۴
به بیان دیگر، تعالیم آیین اسلام، دارای دو بخش اعتقادی و عملی هستند؛ بخش اعتقادی، از اصول دین و مذهب سخن میگوید و بخش عملی، از فروع دین (احکام شرعی). فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۴۴۲. ضابطه اى که براى تعیین اصول اعتقادى اسلام مى توان ارائه کرد، عبارت است از پُر اهمّیت بودن و نقش بنیادى داشتن آن عقیده در میان عقایدى که در صدد رساندن انسان به تکامل دنیوى و اخروى و نیز ساماندهى جامعه توحیدى اند. در احادیث اهل بیت علیهم السلام از این اصول به «دعائم الإسلام (پایههاى اسلام)» تعبیر گردیده است.
میان اصول دین (عقاید) و فروع دین (احکام)، تفاوتهایی وجود دارد که عبارتاند از:
- اصول دین از اعتقادات و ایمانیّات (باورها) سخن میگویند؛ ولی فروع دین نظر به عمل انسان دارند.[۲]آموزش دین، ص۱۸-۱۰.
- اصول دین نیازمند یقین هستند و از این رو، تقلید را برنمیتابند؛ امّا فروع دین نیازمند تبلیغ و بیاناند و حکم عقل در آنها کافی نیست و از این رو تقلید پذیرند.[۳] تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۵۸-۵۹.
- اصول دین از مقوله إخبار و وصف کردن هستند؛ امّا فروع دین، انشائی و دستوریاند و قابلیت امر و نهی دارند.[۴] کفایة الاصول، ص۴۱-۳۴.
- عمل به ظنّ در اصول دین روا نیست؛ ولی ظنّ معتبر گاه در فروع دین منشأ عمل میشود.[۵] شریعت در آینه معرفت، ص۱۶۲-۱۵۸.
- نسخ به فروع دین راه دارد؛ امّا در اصول دین به هیچ روی نسخ وجود ندارد.[۶] کشّاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۶۰.
البته صفات اخلاقی و احکام نمی توانند به صورت مستقل و جدای از عقائد انسان جایگاهی داشته باشند. چنانکه بخش وسیعى از احکام و دستورات اسلام مانند، پرداخت خمس و زکات و صدقات، وجوب نجات جان مؤمن، عیادت، تشییع جنازه، حقوق برادرى، همسایگى، برآوردن حاجات مؤمنان و غیره، بر ضرورت همدردى و اهمیت آن دلالت دارد، به گونه اى که اگر شخصى فاقد این خصلت ارزشمند باشد، در واقع بسیارى از اخلاق و احکام اسلامى را زیر پا نهاده و از ایمان فاصله گرفته است. گاه بى تفاوتى به جایى مى رسد که شخص را از زمره مسلمانان خارج مى سازد؛ چنان که رسول اکرم (ص) مى فرماید: "مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِع"؛ [۱۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۶۶۸. هر کس سیر بخوابد در حالى که همسایه اش گرسنه باشد، به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده است.
بنابراین، می توان گفت بین عقائد و اخلاق و احکام -گرچه از نظر مفهومی تفاوت هایی با هم دارند-، رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم وجودش از دیگری جدا نیست و یک نوع رابطه التزامی و عقلی بین آنان حاکم است.
اصول عقاید در اسلام
اساسیترین مؤلفههای ایمان در دین اسلام را میتوان در یک آیه از قرآن یافت: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»؛ (سوره بقره، آیه۲۸۵) پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ایمان آورده، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پیامبرانش، ایمان آورده اند [و بر اساس ایمان استوارشان گفتند:] ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی گذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانیم و بازگشت [همه] به سوی توست.» بر اساس این آیه و آیات مشابه، علمای کلام اسلامی ایمان را به پنج رکن اصلی تقسیم کردهاند:
- ایمان به خدای یگانه (توحید)
- ایمان به پیامبران (نبوت)
- ایمان به کتابهای آسمانی (وحی)
- ایمان به فرشتگان (ملائکه)
- ایمان به روز قیامت (معاد)
البته برخی اصول عقیدتی، توسط گروهی از مسلمانان مورد پذیرش قرار نگرفته است، که موجب ایجاد فرقههای کلامی در میان مسلمین شده است. همه مسلمانان در سه اصل توحید، نبوت و معاد با هم اتفاق دارند، ولی در مسأله عدل و امامت بین مذهب شیعه اثنی عشری و سایر فرقههای اسلامی (غیر از معتزله که در مسئله عدل با شیعه متفق است) اختلاف وجود دارد. پیروان مذهب اهل بیت علیهم السلام، بر پایه ضابطه اى که در تعیین اصول دین بِدان اشاره شد، «عدل الهی» و «امامت امامان» را از اصول اسلام مى دانند.
عقیدۀ مشهور میان متکلمان امامیه این است که اصول دین شامل سه موضوعِ توحید و معاد و نبوت است؛ اما باید عدل و امامت را نیز بهعنوان اصول مذهب، به آن سه افزود. بنابر این عقیده، اگر کسی منکر یکی از اصول دین شود، کافر است؛ اما اگر اقرار به آن سه اصل داشته باشد - ولی منکر عدل یا امامت شود - کافر نیست، ولی شیعه هم نیست. [اصول دین، میرزای قمی، ص۵.
پانویس
منابع
- "تفاوت عقاید با احکام و اخلاق"، پایگاه اسلام کوئست.
- فرهنگ شیعه، محمد خطیبی و همکاران، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸.
- "عقاید اسلامی"، دانشنامه اسلامیکال.




