مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

حسین بن موسی موسوی علوی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ابواحمد حسین بن موسی» (۴۰۰-۳۰۴ ق)، نقیب نقبای طالبیین در نیمه دوم قرن چهارم. دو دانشمند بزرگوار شیعه یعنی سید مرتضی و سید رضی مؤلف کتاب گرانقدر «نهج البلاغه» از فرزندان او هستند. حسین بن موسی در سالهای زندگی اش بارها توسط خلفای عباسی برای منصب نقابت و امیرالحاج انتخاب شد.[۱]

زندگی‌نامه

ابواحمد حسین بن موسی علوی موسوی، در سال ۳۰۴ قمری در بصره به‌ دنیا آمد.[۲] نسب او از طریق پدر با چهار واسطه و از طریق مادر با سه واسطه به امام موسی کاظم علیه‌السلام می‌رسد.[۳] پدرش، موسی ابرش، از کارگزاران عباسیان و پدربزرگش، محمد اعرج، از علمای بغداد بود.[۴]

وی از همسرش فاطمه ـ که از طرف پدر، نواده ناصر کبیر حسن اطروش و از طرف مادر، نواده حسن بن قاسم بن حسن معروف به داعی صغیر بود ـ چهار فرزند داشت: علی معروف به شریف مرتضی، محمد معروف به شریف رضی، زینب و خدیجه.

درباره مذهب حسین‌بن موسی، گفتنی است که مجموعه تعبیرات تراجم‌نویسان و عالمان رجال امامی، حکایت از مقبولیت و حرمت او نزد همه امامیان دارد و هر چند غالباً تصریح به امامی بودن او نکرده‌اند، کسی نیز او را منتسب به فرق دیگر شیعه ندانسته است.[۵] قراین دیگر، از جمله کاربرد تعبیر «رافضی» برای او در آثار برخی عالمان اهل‌سنّت و جایگاه او نزد شیعیان امامی در بغداد، نیز مؤید امامی بودن اوست.

حسین بن موسی در اواخر عمر بیمار و نابینا شد[۶] و سرانجام در سال ۴۰۰ ق، پس از وقف بخشی از دارایی‌هایش، در بغداد درگذشت. سید مرتضی بر او نماز خواند. پیکرش را نخست در خانه‌اش دفن کردند و پس از چندی، او را به کربلا بردند و در حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام به خاک سپردند.[۷] پسرانش، سیدمرتضی و شریف‌رضی، و نیز ابوالعلاء معرّی و مهیار دیلمی در رثای او شعر سرودند.

جایگاه علمی و اجتماعی

درباره تحصیلات حسین بن موسی اطلاعات چندانی در دسترس نیست، اما از شواهد و قراین تاریخی می توان فهمید که وی اهل فضل و دانش بوده است، از جمله اینکه او طیلسان می‌پوشیده و این لباس ویژه مشایخ و علما بوده. همچنین می توان به داشتن مناصب نقابت و ریاست دیوان مظالم و نیز امیر الحاج بودن او اشاره نمود.[۸] شیخ حرّ عاملی نیز نوشته که محدثان و مورخان، حسین‌بن موسی را ستوده‌اند. فرزند حسین، سید مرتضی، از او روایت کرده و کیای گیلانی او را فاضل و عالم خوانده است.

حسین‌بن موسی علوی از برجسته‌ترین شخصیتهای دینی و سیاسی زمان خود بود و مناسبات خوبی با خلفای عباسی داشت، چنان که معتمد و واسطه حل اختلاف سیاسی میان امیران آل بویه بود و در فرونشاندن فتنه‌های میان شیعیان و اهل سنّت می‌کوشید.

نخستین‌بار، نام وی در ذکر وقایع سال 334 ق، هنگام به خلافت رسیدن المطیع‌ للّه، در تاریخ آمده است؛ زمانی که خلیفه او را مأمور نصب‌ قندیل طلا در کعبه کرد.[۹]

بین سالهای 348 تا 353 ق، ابوعبداللّه محمد، فرزند داعی صغیر، پیش از خروج حسین‌ بن موسی از بغداد، وی را به نقابت بصره منصوب کرد. در 354 ق، المطیع‌للّه وی را به نقابت طالبیین و امارت حج و ریاست دیوان مظالم برگزید.[۱۰] در 358 ق، حسین‌بن موسی نماینده عزالدوله بختیار، برای حل اختلاف میان ابوتغلب و حمدان، بود. پس از هفت سال نقابت، در 361 ق، در پی آتش‌سوزی محله کرخِ بغداد که مرکز شیعیان بود، میان حسین و ابوالفضل شیرازی، وزیر عزالدوله، نزاعی درگرفت و درنتیجه، وزیر او را از مقام نقابت عزل کرد.[۱۱]

در سالهای 354، 355، 359، 361 و 363 ق، حسین بن موسی به‌عنوان امیر الحاج به حج رفت.[۱۲] در 363 ق، واسطه حل اختلاف میان عزالدوله و ابوتغلب شد. در 364 ق، برای آشتی دادن محمدبن بقیه با عزالدوله تلاش کرد و در پایان همان سال، بار دیگر عزالدوله او را به نقابت منصوب کرد[۱۳] و حسین به همراه وی، به زیارت مرقد امام علی علیه‌السلام رفت.[۱۴]

در همین دوران، خلیفه الطائع للّه (حک: 363ـ381) او را مسئول نظارت بر اوقاف بغداد و اطراف آن کرد. در سال ۳۶۶ ق، حسین واسطه حل اختلاف میان عزالدوله و عضدالدوله بود.[۱۵] عضدالدوله در ۳۶۸ ق، عزالدوله را از بغداد راند و حسین‌ بن موسی را مسئول پس گرفتن دیار مُضَر از والی آن کرد، ولی سال بعد، به اتهام افشای اسرار و ارتباط مخفیانه با عزالدوله، وی را از مقام نقابت عزل و اموالش را مصادره کرد و او را به قلعه‌ای در فارس تبعید نمود.[۱۶] ابن ابی الحدید علت عزل او را نگرانی عضدالدوله از موقعیت وی دانسته است.

پس از مرگ عضدالدوله در 372 ق، پسرش شرف‌الدوله، حسین‌بن موسی را آزاد کرد و در 376 ق، تمام اموال مصادره شده‌اش را بازگرداند و او را به نقابت گمارد که تا هنگام ابتلا به بیماری در این منصب باقی ماند. در سال 380 ق، بار دیگر الطائع‌للّه وی را به نقابت طالبیین، امارت حج و ریاست دیوان مظالم منصوب کرد و پسرانش، به جانشینی وی تعیین شدند ولی در 384 ق، به دلایل نامعلومی، او و پسرانش را عزل کردند.[۱۷]

از وضع او در فاصله سالهای 384 تا 394 ق، فقط می‌دانیم که برای رفع اختلافات داخلی آل بویه تلاش می‌کرده است. در سال 394 ق، بهاءالدوله دوباره او را به نقابت، امارت حج و ریاست دیوان مظالم برگزید و منصب قاضی‌القضاتی را نیز بر آنها افزود و همچنین به او لقب «الطاهر الأوحد ذوالمناقب» اعطا نمود. خلیفه القادر باللّه با قاضی‌القضاتی او مخالفت کرد، اما بقیه مناصب را پذیرفت.[۱۸]

پانویس

  1. نک: الافادة فی تاریخ الائمة الزیدیة، ج۱، ص۱۸۲؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۲۳۷.
  2. المجدی فی انساب الطالبیین، ج۱، ص۱۲۴
  3. نک: الشجرةالمبارکة فی انساب الطالبیة، ج۱، ص۸۲ـ۸۳
  4. الشجرةالمبارکة فی انساب الطالبیة، ج۱، ص۸۲ـ۸۳،
  5. افندی‌اصفهانی، ج 2، ص 182؛ مامقانی، ج 23، ص 108.
  6. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۱،
  7. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۵، ص۷۲
  8. نک: الافادة فی تاریخ الائمة الزیدیة، ج۱، ص۱۸۲و المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۱۶۱
  9. رجوع کنید به ابن‌ جوزی، ج14، ص46.
  10. ابن‌جوزی، ج14، ص 161؛ ابن‌اثیر، ج8، ص565ـ566.
  11. ابن‌اثیر، ج 8، ص 619؛ ابن‌کثیر، ج 11، ص 307.
  12. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۱۶۲
  13. ابن‌جوزی، ج 14، ص 237.
  14. مسکویه، ج 2، ص 355.
  15. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۲۴۷ـ۲۴۸
  16. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۲۶۸
  17. ابن‌جوزی، ج 14، ص 369؛ ابن‌اثیر، ج 9، ص 105؛ ابن‌کثیر، ج 11، ص 357.
  18. ابن‌جوزی، ج 15، ص 43؛ ابن‌اثیر، ج 9، ص 182؛ ذهبی، ج 9، ص 687.

منابع