ابو داوود سجستانی
«سلیمان بن اشعث» معروف به «ابوداوود سجستانی» (۲۰۲-۲۷۵ ق)، از فقیهان و محدثان بنام اهل سنت در قرن سوم هجری است. وی نویسنده کتاب معروف «السّنن»، سومین کتاب از «صحاح سته» در حدیث میباشد.
زندگی
ابوداوود سلیمان بن اشعث اَزْدی، متولد ۲۰۲ قمری است. نسبت سجستانی و گاه سجزی که غالباً با کنیۀ او همراه است، نشان میدهد که خاندان او در سیستان بودهاند. صاحب تاریخ سیستان از ابوداوود در شمار رجال سرشناس آن دیار یاد کرده است و انتساب او به «سجستان»، قریهای ناشناخته در حومۀ بصره، گفتهای به پایه است.
وی به قبیلۀ ازد نسب میبرد و وجود نامهای اصیل عربی در سلسلۀ نسب او حکایت از آن دارد که تباری عربی داشته است. گفته شده است که عمران نیای پنجم او در جنگ صفین در رکاب حضرت علی (ع) شرکت جست و در همان جنگ کشته شد.[۱] چگونگی انتقال این خاندان به سیستان دانسته نیست، ولی میدانیم که آنان در سیستان املاکی داشتند که بعدها برای ابوداوود و فرزندان او برجای مانده بود.[۲]
گزارشی از حاکم نیشابوری حکایت از آن دارد که ابوداوود در آغاز تحصیل خود در شهر هرات سکنی داشت و در آنجا به فراگیری حدیث روی آورد.[۳] حاکم در همان گزارش به نقل از ابواسحاق فقیه آورده که او پیش از سفر خود به عراق، در هرات مقیم بوده است. این دو گزارش که هرات را به عنوان منشأ و موطن دوم ابوداوود مطرح میکند، با عبارتی از خود ابوداوود تایید میشود، چه او از داشتن خویشاوندانی نزدیک در خراسان سخن میگوید که بر مذهب مرجئه بودهاند و وی با آنان مکاتبه داشته است (مسائل، ۲۷۶).
در میان مشایخ دیرین سیستانی که ابوداوود از آنان بهره جسته است، یحیی بن فضل سجستانی را میتوان نام برد، ولی به هیچ روی نمیتوان اطمینان یافت که دیدار آن دو در سیستان بوده است. به گزارش حاکم نیشابوری، وی در یکی از نخستین سفرهای علمی خود، به نیشابور گام نهاد و توانست از اسحاق بن راهویه محدث بزرگ خراسان و مشایخ دیگری چون عبدالله بن جراح قهستانی دانش آموزد. او در این دوره با فرزندان ابن راهویه همدرس بود و در ۲۳۸ ق. به هنگام وفات ابن راهویه در نیشابور حضور داشت.[۴]
افزون بر هرات و نیشابور، ابوداوود در این سالها به برخی دیگر از شهرهای خراسان درآمد و از محیط علمی آنها بهره جست؛ در بغلانِ بلخ از قتیبة بن سعید، محدث بزرگ، حدیث نوشت[۵] و از دیگر عالمان بلخی چون یحیی بن موسی و محمد بن ابان نیز استماع کرد. حجم روایات او از قتیبه در «سنن» نشان از اهمیت این مقطع از تحصیل وی در بلخ دارد. در میان شیوخ ابوداوود، نامِ شماری از محدثان اهل مرو و طالقانِ خراسان نیز دیده میشود که در طبقۀ رجالی قتیبة بن سعید بودهاند.
ابوداوود چند سالی پیش از ۲۲۰ ق. برای استماع از شیوخ ری وارد آن دیار شد و به ویژه از ابراهیم بن موسی تمیمی بهره برد. از دیگر شیوخ رازی متقدم او میتوان ابوحصین ابن یحیی، محمد بن مهران بزاز، محمد بن عمرو و احمد بن ابی سریج را نام برد.
ابوداوود در ۲۲۰ ق. راهی عراق شد و در بغداد تنها یک مجلس، مصاحبت ابوعمر حفص بن عمر ضریر (م، ۲۲۰ ق) را درک کرد و در همان اوان در مراسم خاکسپاری عفان بن مسلم در بغداد شرکت جست.[۶] درنگ او در بغداد بسیار کوتاه بود و به زودی راه بصره را در پیش گرفت. در روایتی به نقل ابوعبید آجری از خود ابوداوود، گزارش کوتاهی از فعالیت تحصیلی او در این دوره و از حضور وی در بصره داده شده و گفته شده که وی استماع از جمعی از مشایخ کهن سال بصره را از دست داده بوده است؛ با این حال وی توانسته بود از برخی مشایخ متقدم بصره چون مسلم بن ابراهیم ازدی و عاصم بن علی استماع کند.
ابوداوود در مدتی حدود یک سال، به رغم کوتاهی زمان توانست از محدثان آنجا توشهای وافر برگیرد. ظاهراً استماع او از عبدالله بن مَسلَمۀ قَعنَبی، موسی بن اسماعیل تبوذکی و مسدد بن مُسَرْهَد که در واقع بیشترین روایات ابوداوود در سنن به نقل از آنان است، در همین زمان در بصره صورت گرفته بود. او در ۲۲۱ ق. وارد کوفه شد و توانست از حسن ربیع بورانی احادیثی چند فرا گیرد. احمد بن عبدالله بن یونس یربوعی محدث کوفی که ابوداوود بسیاری از احادیث او را در سنن آورده است، گویا از مشایخ همین دوره از تحصیل وی بوده است.
ابوداوود پس از درنگی کوتاه در کوفه، برای ادامۀ تحصیل آهنگ غرب کرد و در ۲۲۲ ق. در دمشق در مجلس حدیث ابوالنضر فرادیسی حضور یافت. افزون بر فرادیسی، در دمشق از استادانی چون هشام بن عمار و ابن ذکوان قاری نیز حدیث شنید.[۷] آنگاه وی ظاهراً راه شمال در پیش گرفت و به حمص درآمد و در آنجا از شیوخ متعدد، از جمله حَیوَة بن شُرَیح، یزید بن عبدربه جُرجسی، محمد بن مصفا و هشام ابن عبدالملک یزنی احادیثی شنید.
در همین ایام، در اوایل ۲۲۳ ق، سپاهیان بیزانس در مرزهای شرقی خود در زبطره به پیشروی در سرزمین مسلمانان پرداختند و همین امر موجب شد که در جمادیالاول ۲۲۳، معتصم عباسی خود راهی ثغور شام شود تا شور جهاد در میان مسلمانان شدت گیرد.[۸] اینکه ابوداوود در جهاد گستردۀ مسلمانان حضور یافته باشد، یک احتمال محض است، ولی به هر روی میدانیم که وی در حدود ۲۲۳ ق. به ثغور شام رفته و در آنجا از کسانی حدیث شنیده است که برخی در ۲۲۴ ق. وفات یافتهاند.
از مشایخ او در انطاکیه، ابوصالح محبوب بن موسی، نصر بن عاصم، موسی بن عبدالرحمن و یعقوب بن کعب بودهاند. در مصیصه از محدثانی چون ابراهیم بن مهدی (م، ۲۲۴ ق)، محمد بن حاتم جرجرایی، محمد بن سلیمان لُوَین، محمد بن آدم و جمعی دیگر بهره جست و در اذنه از اسحاق بن جراح، عیاش بن ازرق و محمد بن عیسی بن نجیح بغدادی (م، ۲۲۴ ق) حدیث شنید. از شیوخ ساکن طرسوس نیز میتوان ابوتوبه ربیع بن نافع حلبی، حامد بن یحیی بلخی و اسماعیل بن مسعدۀ تنوخی را نام برد. کثرت شیوخ ابوداوود در ثغور و نیز روایت نسبتاً بسیار او از برخی از آنان چون ابن نجیح و ابوتوبه در سنن، نشان از آن دارد که ابوداوود در این برهه از سفرهای خود بهرۀ شایانی اندوخته است.
محمد بن صالح هاشمی در حکایی به نقل از خود ابوداوود چنین آورده است که وی ۲۰ سال در طرسوس اقامت گزید و در این زمان به تألیف سنن پرداخت، ولی این حکایت با سیر زندگانی و سفرهای ابوداوود سازگاری ندارد. به هر روی یک دوره حضور در ثغور پرتلاطم شام، تأثیر بسزایی بر روح و فکر ابوداوود بر جای نهاده بود، تا آنجا که وی سالها پس از سپری شدن آن روزگار، در گفتوگوهای خود با احمد بن حنبل بارها از شرایط دشوار و ویژۀ آن سامان، به خصوص مرکز حکومتی آن طرسوس، سخن میگفت. گویا ابوداوود در ایام حضور خود در ثغور، کمابیش مورد رجوع در فتوا نیز بوده است.
گمان میرود که ابوداوود در راه بازگشت از ثغور شام، در انطاکیه جادۀ ساحلی را به سوی غزّه در پیش گرفته باشد. در این سالها، سواحل شرقی مدیترانه نیز دستخوش حوادث بود. ابوداوود خود در کتاب مسائل از یک هجوم دریایی توسط رومیان به انطاکیه در «سال عمّوریّه» (۲۲۳ ق) سخن گفته و در منابع تاریخی از یک شورش داخلی در فلسطین در ۲۲۷ ق. سخن به میان آمده است.[۹]
ابوداوود در چنین شرایط سیاسی ـ اجتماعی در شهرهای مختلف ساحلی به تحصیل علم و شنیدن حدیث پرداخت. او در مسیر انطاکیه ـ غزه پس از گذار از لاذقیه، چنانکه خود اشاره دارد، در شهر جبله از یزید بن قبیس نامی حدیث شنیده است. آنگاه پس از عبور از طرابلس، ظاهراً در بیروت درنگی داشته و از شیوخی چون عبدالحمید ابن بکار، عباس بن ولید بن مزید و محمد بن خلف بن طارق استماع کرده است. احتمالاً در صور نیز از محمد بن محمد صوری و قاسم بن عبدالوهاب حدیث آموخته و پس از طی منازلی چند به رمله درآمده است. در میان مشایخ رملی، ابویزید بن خالد بن مَوهَب در اسانید سنن جایگاهی ویژه دارد.
ابوداوود احتمالاً در ادامۀ مسیر در عسقلان از محمد بن متوکل و در غزه از مشایخی چند چون عبداللّه بن عمرو و محمد بن عمرو بن حجاج استماع نموده است. از استادانی که ابوداوود در این سفر یا در سفر بعدی خود به مصر از آنان استماع کرده است، میتوان احمد بن صالح، ابوطاهر ابن سرح، عیسی بن حماد، ربیع بن سلیمان مرادی شاگرد شافعی و حارث بن مسکین را برشمرد. محتمل است که استماع او از برخی مشایخ چون محمد بن عبداللّه بن میمون و جعفر بن مسافر در شهرهای دیگر مصر چون اسکندریه و تنّیس صورت گرفته باشد.
ابوداوود در این دوره از سفرهای خود به حجاز نیز درآمد و احادیثی نه چندان پرشمار از شیوخ بومی یا مجاور در مکه و مدینه فرا گرفت، البته مقدار شنودههای او از حسن بن علی خلال ساکن مکه در اسانید سنن چشمگیر است. استماع او از سعید بن منصور خراسانی ساکن مکه حداکثر محدودۀ زمانی این سفر را تعیین میکند. علاوه بر سرزمینهای یاد شده، وی در دهۀ سوم سدۀ ۳ ق، سفری نیز به بلاد جزیره داشته و بهویژه در دو شهر رَقّه و حرّان دانش آموخته است. عبداللّه بن محمد نفیلی از شیوخ حرّانی، بخش قابل توجهی از اسانید سنن را به خود اختصاص داده است. از دیگر شیوخ حرّانی از ابوداوود میتوان مؤمَّل بن فضل و احمد بن ابی شعیب و از شیوخ رقی او عمرو بن محمد ناقد و ایوب بن محمد وزّان را نام برد.
ابوداوود سرانجام با توشهای پرارزش به عراق بازگشت و اینبار موفق شد که بیش از توقف پیشین، از محیط علمی عراق بهره گیرد. ورود او به بغداد با درگذشت معتصم (۲۲۷ ق) و آغاز خلافت واثق عباسی مصادف بود و با وجود اینکه این خلیفۀ جوان در ستیز با افکار اصحاب حدیث کمابیش از مأمون و معتصم پیروی میکرد، استفادۀ بسیار ابوداوود از احمدبن حنبل و برخی دیگر از شیوخ اصحاب حدیث بغداد در همین دوره بوده است. وی در ۲۲۸ ق. به همراه احمد بن حنبل در تشییع پیکر استاد خود محمد بن جعفر ورکانی در بغداد شرکت داشت.
وی در میان مشایخ اصحاب حدیث بغداد بیش از همه ملازمت احمد بن حنبل را داشت و علاوه بر احادیث فراوانی که از او شنید و بعدها در گردآوری سنن از آنها بهره جست، در مجالس مختلف، پاسخ پرسشهایی در فقه و دیگر زمینهها را از او گرفت و این پرسش و پاسخها را در کتاب مسائل و ندرتاً در سنن نقل کرد. در کتاب مسائل، شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد مجالس ابوداوود با احمد بن حنبل مربوط به همین دوره از زندگی او بوده است؛ و هرگاه که احمد از جانب دستگاه خلیفه به جهت عقاید خاص خود، مورد تعقیب قرار میگرفت، ناچار به اختفا میشد. ابوداوود به یک مورد مکاتبۀ خویش با احمد ابن حنبل به هنگام اختفای او تصریح کرده است.
افزون بر احمد، از شیوخ عراقی ابوداوود که در مدت حضور خود در دهۀ سوم سدۀ ۳ ق از آنان حدیث شنیده است، بزرگانی چون یحیی بن معین، احمد بن منبع، علی بن جعد، ابوثور ابراهیم بن خالد و ابوخیثمه زهیر بن حرب در بغداد، محمد بن بشّار بُندار، نصر بن علی جهضمی و ابوالولید طَیالسی در بصره، ابوبکر و عثمان پسران ابی شیبه، ابوکریب محمد بن علاء و هنّاد بن سَری در کوفه و تمیم بن منتصر و عبدالحمید بن بیان سکری در واسط را میتوان نام برد که احادیث برخی از آنان در سنن بسیار تکرار شده است.
هنوز دهۀ سوم به پایان نرسیده بود که ابوداوود عراق را ترک گفت. شاید او برای سامان دادن به زندگی خصوصی خود و اختیار همسر، رهسپار دیار پدری خود شد. به هر تقدیر در منابع تصریح شده که فرزند او ابوبکر در ۲۳۰ ق. در سیستان تولد یافت.[۱۰] دهۀ چهارم به آرامش سپری شد و در ۲۴۱ ق. ابوداوود برای نخستین سماع، فرزند خود ابوبکر را در طوس نزدیک استاد برد. در پس آن ابوداوود دورهای جدید از سفر به مشرق و مغرب را آغاز کرد که در آن قصد دانشاندوزی خود و بیشتر پرورش فرزند را داشت. احتمالاً استماع وی از برخی شیوخ متأخر خراسان چون محمد بن رافع نیشابوری و حُمَید بن زنجویۀ نسائی را باید به این دوره مربوط دانست. گویا وی در این اوان، درنگی نیز در سمرقند داشته و از استادانی چون رجاء بن مُرجّی و عبداللّه بن عبدالرحمن دارمی صاحب سنن، حدیث شنیده است.
ابوداوود در سفر خود به مناطق داخلی ایران، گذاری بر اصفهان داشته و در آنجا از ابومسعود رازی استماع نموده است. او در این سفرها شهرهای مختلف ایران، عراق، جزیره، شام، ثغور و حجاز و مصر را در نوردید و استماع فرزندش از برخی مشایخ مصری درگذشتۀ ۲۴۸ ق. چون عیسی بن حمّاد و محمد بن سلمه نشان میدهد که سفر مشترک پدر و فرزند حداکثر تا ۲۴۸ ق. به اقصی نقاط خود رسیده است.
در مورد دو دهۀ بعد، آگاهی دقیقی از زندگی ابوداوود در دست نیست؛ تنها میدانیم که وی پس از پایان دادن به سفر مشترک خود با فرزندش ابوبکر به موطن خود بازگشته و پس از چندی برای همیشه ایران را به قصد عراق ترک گفته است.[۱۱]
او بصره را که پایگاه قبیلۀ اَزْد در عراق بود و پیشتر مدتی را در آنجا گذرانیده بود، به عنوان مسکن اصلی خود برگزید و گاه و بیگاه چندی در بغداد اقامت میکرد. دانسته نیست که به هنگام شورش زنگیان در ۲۵۷ ق. در بصره بر او چه گذشت، ولی میدانیم که پس از آن در بغداد ساکن بود و در پی کشته شدن سرکردۀ زنگیان در ۲۷۱ ق، به درخواست موفق عباسی ولیعهد، پس از مدتها دوری از بصره برای بازگرداندن رونق علمی، به آن شهر بازگشت و تا پایان عمر در آنجا زیست.
ابوداوود سجستانی در پانزدهم شوال سال ۲۷۵ قمری، در شهر "بصره" وفات یافت.[۱۲] چون وی درگذشت، عباس بن عبدالواحد هاشمی بر پیکر او نماز گزارد.[۱۳]
پانویس
- ↑ ابن ماکولا، ۱ / ۲۹۵.
- ↑ نک : ذهبی، ۱۳ / ۲۱۷، به نقل از حاکم نیشابوری.
- ↑ ابن عساکر، ۷ / ۵۴۶؛ ذهبی، ۱۳ / ۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ تاریخ بغداد، خطیب، ۹ / ۴۶۵.
- ↑ ذهبی، ۱۳ / ۲۱۳.
- ↑ خطیب، ۹ / ۵۶.
- ↑ ابن عساکر، ۷ / ۵۴۴.
- ↑ یعقوبی، ۲ / ۴۷۵؛ طبری، ۹ / ۵۵.
- ↑ نک : طبری، ۹ / ۱۱۶- ۱۱۸.
- ↑ نک : خطیب، ۹ / ۴۶۴-۴۶۵.
- ↑ ذهبی، ۱۳ / ۲۱۸.
- ↑ الأنساب عبدالكريم سمعاني، ج 3، ص 225؛ وقايع الايام، شيخ عباس قمي، ص 76.
- ↑ خطیب، ۹ / ۵۹.
منابع
- "ابو داوود سجستانی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مؤسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام.