ابن عساکر
«على بن حسن بن هبةالله دمشقى» معروف به «ابن عساكر» (499-571 ق)، محدث و مورخ نامدار مسلمان در قرن 6 قمری است. وي به سبب حفظ و روايت احاديث بسيار، كثرت سفرهاي علمى و استفاده از مشايخ بزرگ در شهرهاي اسلامى و نيز تأليف اثر مهم «تاریخ مدینة دمشق»، از شهرت زیادي برخوردار است.
زندگینامه
ابوالقاسم على بن حسن بن هبةالله شافعى دمشقى در اول محرم 499 قمری در دمشق زاده شد.[۱] شهرت و پایگاه علمی و اجتماعی خاندان بنی عساکر بیشتر بهسبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام شافعی اشعری است که از میان آنان برخاستهاند که نزدیک به ۲۰۰ سال (۴۷۰-۶۶۰ق) با وجود دشمنی و رقابت حنبلیان، در دمشق و خطۀ شام شوکت و اعتبار فراوان داشتند.[۲]
دوران زندگى علی ابن عساكر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حكمرانى نورالدين زنگى (م، 569ق) و صلاحالدين ايوبى (م، 589ق) بر مناطق شام تقارن داشت. سياست مذهبى نورالدين زنگى و جانشينان وي و نيز ايوبيان، بر مبارزه با تبليغات فاطميان شيعى مذهب و حمايت از مذاهب اهل سنت و پيروان حديث استوار بود، از اين رو كار گردآوري و روايت حديث در روزگار ابن عساكر سخت بالا گرفت و خود وي در اين زمينه به چهرهاي درخشان بدل گشت.
از سال 533 ق. دوره 40 ساله تأليف و تصنيف و فعاليتهاي آموزشى ابن عساكر آغاز مىشود و تا واپسين روزهاي زندگى او ادامه مىيابد. تشكيل و ترتيب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون ديگر كه گاه به 408 مجلس در يك فن مىرسيد، استخراج مشايخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائى، ابوالمعالى عبدالله بن احمد حلوانى، ابوعبدالله فراوي، ابوسعد سمعانى، ابوالحسن سلمى و تأليف ديگر آثار از ثمرات علمى او در اين دوره است.[۳]
پايگاه والاي ابن عساكر در مذهب شافعى و در حفظ و روايت احاديث، از بزرگان آن زمان چون سلفى، ابن ناصر سلامى، ابوموسى مدينى و ابوالعلاء عطار همدانى فراتر مىرفت[۴] و طالبان علم را از همه شهرها به سوي او مىكشيد. شاگردان و راويان ابن عساكر بسيار زياد و غالب آنان از فقيهان رجال حديث در روزگار خود بودهاند؛[۵] از جمله فرزندش قاسم بن على ابن عساكر (527-600ق)، فقيه، محدث و مورخ بزرگ شافعى كه پس از پدرش برجستهترين چهره علمى اين خاندان به شمار مىآيد و در نگارش و جمع و تدوين بزرگترين اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمى بسزا داشت.[۶]
با وجود بىاعتنايى ابن عساكر به حاكمان و صاحبان قدرت، نورالدين زنگى حكمران شام همواره او را بزرگ مىداشت و علاوه بر تشويق و حمايتى كه از او در تأليف تاريخ دمشق به عمل آورد، دارالحديث نوريه را كه از نخستين مراكز تخصصى در آموزش حديث بوده است براي او تأسيس كرد و رياست آن را به وي واگذاشت.[۷] پس از درگذشت نورالدين (569ق)، صلاحالدين ايوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابن عساكر ارج نهادند.
ابن عساكر دمشقی در دمشق در ماه رجب 571 قمری درگذشت و قطبالدين نيشابوري قاضى دمشق با حضور صلاحالدين ایوبی بر جنازهاش نماز خواند.[۸]
تحصیل و اساتید
تحصيلات ابتدايى ابن عساكر از 6 سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و پدربزرگش از جمله نخستين استادان او در حديث و فقه بودند.[۹] سپس از سُبيع بن قيراط، ابوالقاسم ابن نسيب، ابوطاهر حنائى، جمالالاسلام ابوالحسن على سلمى و ابوالبركات ابن عبد حارثى، قرآن، حديث، فقه و خلاف و اصول آموخت. ابن عساكر در جامع اموي و مدارس امينيه، عماديه، غزالية دمشق به دانش اندوزي پرداخت.[۱۰]
وي پس از درگذشت پدر براي ادامه تحصيل بار سفر بست و نخست به بغداد، مركز بزرگ علوم دينى آن روزگار روي آورد (520ق) و در مدرسه نظاميه و ديگر حوزههاي علميه آن شهر حديث شنيد و فقه و نحو آموخت.[۱۱] در 521ق به مكه رفت و حج گزارد. وي در مكه و مدينه از كسان بسياري حديث شنيد و خود نيز حديث گفت.[۱۲]
در بازگشت از مكه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظاميه و ديگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبةالله بن حصين، ابوالحسن على بن عبدالواحد دينوري و هبةالله شروطى حديث آموخت. در اين هنگام بينش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغداديان را برانگيخت.[۱۳] در خلال 5 سالى كه در بغداد بود، از شهرهاي كوفه، موصل، رحبه، ديار بكر و نيز جزيره ديدار كرد و با محدثان و حافظان حديث گفت و شنيد داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج كرد و در 527ق پسرش قاسم به دنيا آمد كه بعدها كاتب و راوي آثار پدر شد.[۱۴]
دومين سفر ابن عساكر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربايجان آغاز شد. وي در اين سفر با ابوسعد عبدالحريم سمعانى صاحب كتاب الانساب در مرو ديدار كرد و همراه او به نيشابور و هرات رفت.[۱۵] ابن عساكر در اين سفر 4 ساله در نيشابور، مرو، فزار، سرخس، ابيورد، طوس، بسطام، بيهق، دامغان، زنجان، تبریز، ري، اصفهان، حلوان و همدان حديث گفت و حديث شنيد[۱۶] و كتاب الاربعين البلدانية را مشتمل بر روايت 40 حديث از 40 محدث در 40 شهر نوشت.[۱۷]
سفرهاي علمى ابن عساكر از 520ق تا 533ق به درازا كشيد و سرانجام با ره آوردي بىمانند از شنيدهها و نوشتههايى در باب روايات و احاديث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابويعلى موصلى به دمشق بازگشت.[۱۸]
شمار مشايخ او را در حديث بالغ بر 1300 مرد و بيش از 80 زن نوشتهاند كه بسياري از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روايت داده بودند.[۱۹]
آثار و تأليفات
بيشتر تأليفات ابن عساكر در زمينه حديث و رجال و تاريخ و بالغ بر 134 عنوان است.[۲۰] برخی از آثار چاپی و خطی او عبارت است از:
- تاریخ مدینة دمشق، با عنوان مفصل «تاريخ مدينة دمشق حماها الله و ذكر فضلها و تسمية من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحيها من وارديها و اهلها»، از جامعترين كتابها در جغرافياي تاريخى و زندگینامه دانشمندان به ويژه محدثان و حافظان حديث شهر كهن سال دمشق است.
- تبيين كذب المفتري فيما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعري، در دفاع از عقايد اشعريان و در ردّ بر كتاب «مثالب ابن ابى بشر الاشعري» تأليف ابوعلى حسن بن على بن ابراهيم اهوازي (م، 446ق)، از مخالفان عقايد اشعري. در اين كتاب علاوه بر بيان مناقب اشعري و رد بر مخالفان او، شرح حال نزديك به 80 تن از ائمة اشعري تا زمان مؤلف آمده است. اين كتاب از زمان تأليف مورد توجه علماي شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشويق كردهاند.
- الاربعون فى الجهاد.
- كشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر كتاب «الموطأ» مالك بن انس.
- مجلسان من مجالس الحافظ فى مسجد دمشق: مجلس فى ذم من لايعمل بعلمه، مجلس فى ذم قرناء السوء.
- المعجم المشتمل على ذكر اسماء شيوخ الائمة النبل، ذهبى اين كتاب را تلخيص كرد و مطالبى بر آن افزود.
- اخبار لحفظ القرآن.
- الاربعون الابدال العوالى.
- الاشراف على معرفة الاطراف، 3 جزء در ذكر اسانيد سنن ابى داوود، جامع ترمذي و سنن نسائى.
- الاطراف.
- تبيين الامتنان بالامر بالاختتان.
- تجريد السباعية.
- ترتيب اسماء الصحابة الذين اخرج حديثهم الامام احمد بن حنبل فى المسند على ترتيب حروف المعجم.
- الجزء الحادي والخمسون من الامالى فى الصوم.
- حديث اهل حُرْدان.
- فضل على بن ابى طالب علیه السلام، جزء 221 و 222 از امالى.
- فضل يوم عرفة.
- فضيلة ذكر الله عزوجل.
- كتاب الاربعين البلدانية.
- مدح التواضع و ذم الكبر.
- المعجم فى تراجم رجال الكتب الستة.
- معجم اسماء شيوخ المؤلف.
پانویس
- ↑ ابن جوزي، عبدالرحمان، 10/261.
- ↑ ابن جوزي، يوسف، همانجا.
- ↑ ياقوت، معجم الادبا، 13/80-82.
- ↑ سيوطى، طبقات الحفاظ.
- ↑ ابن جوزي، يوسف، 8(1)/337.
- ↑ منذري، التكملة لوفيات النقلة، 2/8-9.
- ↑ نعيمى، الدارس فى تاريخ المدارس، 1/100.
- ↑ ابن خلكان، وفيات، 3/311.
- ↑ ياقوت، همان، 13/74.
- ↑ ذهبى، المختصر، 302.
- ↑ ذهبى، همان، 301-302.
- ↑ ابن جوزي، يوسف، 8(1)/337.
- ↑ ذهبى، المختصر، 301؛ ياقوت، همان، 13/84.
- ↑ همان، 13/75-76.
- ↑ ذهبى، المختصر، همانجا؛ ابن خلكان، 3/309.
- ↑ ذهبى، سير، 20/555-556.
- ↑ ياقوت، همان، 13/78.
- ↑ ذهبى، المختصر، همانجا.
- ↑ ياقوت، همان، 13/76.
- ↑ ياقوت، همان، 13/76-83.
منابع