عباسعلی محقق واعظ خراسانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (مهدی موسوی صفحهٔ عباسعلي محقق را به عباسعلی محقق واعظ خراسانی منتقل کرد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی (م، ۱۳۴۲ ش) معروف به محقق واعظ و محقق خراسانی، از مشاهیر وعاظ ایران است.[۱] از نکات برجسته شیوه های وعظ شیخ عباسعلی محقق، تسلط وی بر تفسیر و حدیث بود. وی مهارت و دانستنی های خود را در مسیر ارشاد و هدایت مردم بکار می گرفت.

شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی

خاندان

پدرش ملا بمانعلی واعظ، معروف به حاجی محقق (متوفای ۱۳۳۵ ق) بود. وی سالیان دراز در جوار حضرت امام رضا علیه السلام به وعظ، خطابه و ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام اشتغال داشت. از وی - که از استادان اهل منبر بشمار می‌آمد - دفتری باقیمانده که حاوی مطالب منبری، شعرهای عربی و فارسی است.

از مرحوم محقق چهار فرزند پسر و دو دختر باقی مانده که بزرگترین آن ها حجة الاسلام شیخ هادی محقق واعظ است. وی مدتی در قم تحصیل نمود و از فضلا و اهل منبر تهران بود[۲] و در ششم آذر سال ۱۳۶۱ ش از دنیا رفت. فرزند دیگر وی دکتر مهدی محقق است که با پشتکار در فراگیری دروس حوزوی به اخذ درجه اجتهاد از حضرات آیات: سید محمدتقی خوانساری و کاشف الغطا موفق شده است. وی پس از آن در سال ۱۳۲۷ وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۸ ش موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی گردید. (در سال ۱۳۴۷) به همت ایشان شعبه مؤسسه مطالعات اسلامی ‌دانشگاه «مک گیل» کانادا در دانشگاه تهران تأسیس شد و وی ریاست آن را به عهده گرفت. اکنون، ایشان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رییس هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی است.

تحصیلات و استادان

آیت الله محقق، ادبیات را نزد پدرش فراگرفت.[۳] نیز از محضر استادان بزرگواری بهره برد که عبارتند از:

۱. آقا محمدباقر مدرس رضوی:

وی که از عالمان و مدرسان مشهد رضوی بود که در روز پنج شنبه ۹ ذی الحجه ۱۳۴۲ ق درگذشت. از او تألیفاتی به یادگار مانده که عبارتند از: شجره طیبه، حاشیه شرح لمعه و قوانین و فصول، شرح احادیث مشکله، رساله‌ای در خط و... مجلس ایشان همواره مشحون از فضلا بود.[۴]

۲. حاج شیخ حسن برسی:

ایشان از مدرسان مشهد مقدس و حوزه درسش از سایر حوزه‌ها با اهمیت‌تر بود. وی در سال ۱۳۵۳ ق وفات نمود.[۵] واعظ خراسانی فقه و اصول را از محضر این دو بزرگوار فراگرفت.[۶]

۳. آقا بزرگ شهیدی:

وی که به آقا بزرگ حکیم نیز معروف بوده از نواده‌های میرزا مهدی معروف به شهید ثالث است. او از شاگردان حکیم جلوه و آخوند خراسانی بود و سالیان دراز به تدریسِ خارج شرح لمعه، شرح قوشجی، اشارات، شوارق، شرح منظومه و اسفار اشتغال داشت. وی در سال ۱۳۵۵ ق وفات کرد و طبقِ وصیت خودش در دامنه شرقی کوه سنگی مدفون شد.[۷]

۴. حاج ملا محمدعلی:

نام دیگر حاج ملا محمدعلی معروف به حاجی فاضل خراسانی است. او که از عالمان اسلام و حکیمان برجسته بود، دارای کمالات دینی بود که زبانزد خاص و عام می‌باشد. وی در سال ۱۳۴۲ ق وفات یافت و در حرم مطهر رضوی در مقبره «خالصی» مدفون گشت. حاج محقق فلسفه را از محضر این دو استاد فرزانه فراگرفت.[۸]

فعالیت‌های فرهنگی

موعظه و تبلیغ و خطابه:

وی پس از استفاده از محضر استادان، از طریق وعظ، تبلیغ و خطابه به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. مواعظ سودمند و سخنان جذاب وی در دل‌ها بسیار مؤثر افتاد به طوری که هر شنونده را تحت تأثیر قرار می‌داد و اهل فضل و کمال منبر ایشان را سودمند می‌دانستند و معتقد بودند هر منبر ایشان از نظر محتوا مطابق ده منبر است.[۹]

در سال ۱۳۵۲ ق بعد از نماز مغرب و عشاء آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در صحن مطهر علوی در نجف به منبر می‌رفت و ایشان با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را به منبر ایشان ابراز داشتند و دیگران را تشویق به بهره‌وری از مواعظشان می‌نمودند. همچنین در سالی دیگر بعد از نماز آیت الله سید عبدالهادی شیرازی ۲۵ شب منبر رفت و آن مرحوم درس شب خود را تعطیل و خود در مجلس حاضر می‌شد؛ ازدحام جمعیت به قدری بود که مردم برای شنیدن سخنان وی در کوچه ایستاده بودند.

در سال ۱۳۶۵ ق در مجلس آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی نزدیک به دو ماه منبر می‌رفت و سوره یوسف را تفسیر می‌کرد تا آن جا که برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند. سال بعد سید جمال الدین گلپایگانی پیغام داد که منبر شما سال گذشته به جایی رسید که یوسف را در چاه انداختند، امسال مشرف شوید و یوسف را از چاه بیرون آورید. ایشان متجاوز از ۵۰ شب منبر رفت و سوره یوسف را به پایان رساند.[۱۰]

تدوین فهرست کتاب روضات:

دکتر مهدی محقق می‌نویسد: «مرحوم پدرم مردی باتقوا و مؤمن و فعال و پرکار بود. او تا آخرین ماه‌های حیاتش از کوشش و جهد در راه علم باز نایستاد. چنان که تقریباً دو ماه و نیم پیش از درگذشتش برای کتاب روضات الجنات، چاپ قدیم که فاقد فهرست بود و به دشواری شرح حال علمای مورد نیاز از آن بدست می‌آمد، فهرست مضبوط و منظمی ‌تهیه کرد». در آخر این فهرست آمده است: «فرغت من کتابة فهرس کتاب روضات الجنات فی یوم السبت ثمانیة عشر من شعبان المعظم سنة ۱۳۸۳ ه.ق (مطابق ۱۴ دی ۱۳۴۲ ش) و بعد وفاتی کل من استفاد من هذا الفهرس الذی بذلت لکتابته شهراً واحداً ان یدعوا لی بغفران ذنوبی و انا العبد المذنب الخاطیء عباسعلی المدعو بالمحقق... .

فعالیت‌های سیاسی

الف) قبل از واقعه گوهرشاد:

پس از روی کار آمدن رضاشاه و اجرای دستور متحدالشکل کردن لباس‌ها، مرحوم محقق در منبرهایش بر ضد این سیاست سخنرانی‌ها کرد و به خاطرِ این سخنرانی ها تحت نظر قرار گرفت. در نامه‌ای که از طرف لشکر ۹ شرق در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۰۸ صادر شده این چنین آمده است: «شیخ عباسعلی خراسانی که چندی قبل به عتبات عالیات مسافرت نموده بنابر راپورت های واصله، مشارالیه در آن جا راجع به لباس متحدالشکل و وضعیات، دروغ‌هایی جعل کرده... اینک بر طبق راپورت بنادر، مشارالیه وارد بوشهر و از طریق شیراز عازم خراسان گردیده، لازم است مشارالیه را به محض ورود تحت نظر قرار داده و مواظب عملیات، اظهارات و معاشرت او با اشخاص باشید».[۱۱]

ب) واقعه گوهرشاد:

بعد از آن که کشف حجاب در شهرها الزامی ‌شد و استفاده از «کلاه شاپویی» در شهرها به اجرا گذاشته شد، حاج آقا حسین قمی‌ -که از مراجع مشهد بود- به تهران رفت تا به طور مستقیم در این مورد با شاه مذاکره کند و شاه را از اجرای آن بازدارد. اما شاه او را در تهران در باغی تحت مراقبت قرار داد. آقا حسین قمی ‌پیش بینی هر نوع اتفاقی را کرده بود و قبل از عزیمت به تهران حاجی محقق، عیدگاهی و شیخ مهدی واعظ و چند نفر از منبری‌ها را خواسته بودند و سفارش کرده بودند: «شما مراقب باشید و اگر بنا شد شما باید وظیفه دینی خود را انجام دهید. شما باید مردم را آگاه کنید و هوشیار نمایید که چه توطئه عظیمی‌ در کار است».[۱۲]

سید محمدعلی شوشتری درباره جریان‌های آن روز می‌نویسد: «فردای آن روز (روزِ حرکت حاج آقا حسین قمی ‌به تهران) اول شب به منزل رفته بودم. اطلاع دادند که آقایان: شیخ غلامرضا طبسی واعظ و آقا شمس تهرانی واعظ... به اتفاق آقای حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی می‌خواهند شما را ملاقات کنند. پس از چند ساعت مذاکره و مشورت، پیشنهادی کردم که مورد تصویب هر سه واقع شد و آن تصمیم این بود که تلگرافی با کمال ادب به پیشگاه اعلی حضرت شاه عرض شود و استدعای مراجعت آقای قمی ‌پس از عنایت شاه مقتضی المرام بخواهند».[۱۳]

شیخ غلامرضا طبسی تلگراف را به امضای تنی چند از عالمان و روحانیان و... رسانید اما هنگامی ‌که آن را برای مخابره به تلگراف‌خانه فرستاد، پاکروان (استاندار وقت خراسان) از موضوع مطلع شد و دستور دستگیری امضاکنندگان را داد. به این ترتیب حاج شیخ غلامرضا طبسی و تنی چند از واعظان دستگیر شدند.[۱۴]

مسجد گوهرشاد چند روزی محل اجتماع و سخنرانی علیه کلاه بین المللی (کلاه شاپویی) بود. با بازداشت حاج آقا حسین قمی‌ و واعظان، این تجمع، پرشور شد و قرار شد که خطبای معروف مانند شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و... در مسجد گوهرشاد منبر رفته مردم را بیدار سازند.[۱۵] روز سه شنبه ۹ ربیع الثانی، نزدیک ظهر، عده‌ای از مردم، شیخ عباسعلی را به مسجد برده ایشان را روی منبر صاحب الزمان نشاندند. آن روز هنوز از آقایان روحانی کسی به مسجد نرفته بود و ایشان هم نزدیک به نیم ساعت سخنرانی کرد.[۱۶]

روز جمعه نظامیان با تفنگ و سرنیزه به مردم حمله ور شده و تنی چند را می‌کشند، ولی شب آن روز قرار شد شیخ مرتضی عیدگاهی، شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق منبر بروند. مرتضی عیدگاهی، حدود نیم ساعت صحبت نمود. بعد از آن شیخ مهدی واعظ، قریب یک ساعت منبر رفت.[۱۷] سپس محقق منبر رفت و حدود یک ساعت و بیست دقیقه صحبت کرد و در بین سخنانش گفت: «مردم هوشیار باشید و بیدار باشید! می‌خواهند شما را از زیر پرچم داروین انگلیس ببرند.»[۱۸] «گویی ما در زیر پرچم انگلیس هستیم که هر چه آنان بخواهند باید انجام داده شود.»[۱۹] وی در سخنرانی خود کلاه تمام لبه را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «اگر به دیده بصیرت و با ذره بین نگاه کنیم در زیر این کلاه چیزها می‌بینیم.» محقق هنگام خواندن روضه چنین گفت: امشب حضرت امام رضا علیه السلام عزادار است. امشب آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام چهل نفر مهمان دارد.[۲۰]

مردم تا شب یکشنبه در مسجد بودند و قرار شد اگر تا روز یکشنبه حاج آقا قمی ‌نیامد جنگ از سر گرفته شود و مردم اطراف مشهد نیز به سوی مشهد حرکت کرده خود را به متحصنان در مسجد برسانند. در کمال تأسف سحر روز یکشنبه، قوای دولتی به مسجد حمله کرد و با گشودن آتش مستقیم به سوی مردم، هزاران تن از انسان‌های بی‌گناه و بی‌دفاع را که به خاطر دین و برای رهایی مرجع خود قیام نموده بودند، به خاک و خون کشید و اجسادشان را - در حالی که زخمیان بسیاری در میان آن ها بود - در گودال‌ها و چاه‌ها دفن نمودند.[۲۱] بعد از کشتار فجیع مردم، دستور دستگیری روحانیان و عوامل این تجمع صادر شد.[۲۲]

آیت الله محقق، شب در مسجد نبود. صبح آن روز شیخ مرتضی واعظ گیلانی جریان را به اطلاع وی رساند و آن دو با یکدیگر به منزل یکی از آقایان تجار رفتند. او حدود دو ماه مخفی بود و هر شب منزلش را تغییر می‌داد. مأموران حکومتی در خلال این دو ماه، دو مرتبه خانه وی را تفتیش کردند. مأموران بار دوم که حاج شیخ در منزلش در دخمه ای پنهان شده بود شناسنامه ایشان را پیدا کرده، بردند و پیغام دادند که: به آقای محقق بگویید بیایند به ملاقات سرهنگ نوایی[۲۳] تا تکلیفشان روشن شود. وقتی پس از رفتن مأموران مرحوم محقق وضعیت آشفته همسر و بچه‌هایش را با حالت ترس گریان دید با خود گفت: درست نیست که من به خاطرِ خودم عائله‌ای را بلرزانم. بنابراین استخاره‌ای برای رفتن کرد که خوب آمد. محقق به شهربانی رفته و خود را تسلیم کرد. او بعدها می‌گفت: به من گفتند خوب شد خودت آمدی، چون مأموران گزارش‌های زیادی علیه تو داده‌اند. بعد از چند روز ایشان را به تهران بردند و در زندانی موقت حبس کردند؛ کسی از وی خبری نداشت تا این که یک روز تلگرافی در تایید سلامت ایشان آمد. پس از مدتی محقق به زندان قصر انتقال داده شد. محاکمه وی آغاز گردید که در این زمان ملاقات‌هایش نیز قطع شد.[۲۴]

در اولین جلسه، نماینده دادستانی کل ارتش گفت: این عده افراد نامبرده زیر علیه تخت و تاج اعلی حضرت قیام کرده‌اند. من برای فرد فرد آن ها تقاضای اعدام می‌کنم.[۲۵] بعد از چند جلسه دادگاه، حکم صادر شد و حاج شیخ عباسعلی محقق به یک سال زندان از بدو توقیف محکوم گردید.

در گزارش اداره محاکمات و دعاوی ارتش به رضاشاه این گونه آمده است: «(دادگاه)... حاج شیخ عباسعلی محقق و... سیزده نفر معروضه به استناد ماده ۲۷۶ قانون محاکمات نظامی‌ و رعایت ماده ۴۴ قانون مجازات عمومی‌ هر یک را به مدت یکسال حبس عادی از بدوِ توقیف (محکوم کرد)». در حاشیه این گزارش چنین آمده است: «به تاریخ ۷/۳/۱۳۱۵ از شرف عرض پیشگاه شاهانه گذشت... فرمودند تجدیدنظر بخواهید».[۲۶]

این حکم دادگاه تقریباً بعد از یکسال صادر شد و می‌بایست این افراد آزاد شوند ولی به دستور شاه دادگاه تجدیدنظری به ریاست سرتیپ سپان تشکیل شد و خلعتبری حکم اولیه را نقض کرد ولی حکم دیگری برای آن ها صادر نکرد و زندانیان مدت‌‌ها سرگردان و بلاتکلیف بودند. سرهنگ خلعتبری نیز قصد داشت هیأت حاکمه دیگری تشکیل دهد و حکم اعدام آنان را صادر کند.

خواب عجیب:

بلاتکلیفی زندانیان همچنان ادامه داشت تا این که یکی از همرزمان و هم سلولی‌های شیخ عباسعلی محقق به نام میر سید حسین حسینی اصفهانی خواب عجیبی می‌بیند. وی می‌گوید: شب در زندان قصر، خواب دیدم که ما را از زندان قصر بردند و گفتند محاکمه شما شروع شده است. ما را به جایی بردند که حیاط بزرگی داشت. در طبقه دوم ساختمان چند افسر ارشد بودند و با هم صحبت می‌کردند، یک مرتبه دیدم اوضاع دگرگون شد و یک حال انقلابی پیش آمد و ما فهمیدیم که حساب دیگری در جریان است. همه متحیر بودیم که ناگهان شخصی آمد و گفت: «حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه تشریف آوردند و این انقلاب و ناراحتی و به هم ریختن اوضاع به خاطر تشریف فرمایی ایشان است. وقتی آقا تشریف آوردند ما به طرف ایشان دویدیم و ایشان به فرد فرد ما اظهار عطوفت و مهربانی کردند. در ضمن افسرانی که در طبقه دوم بودند دستشان را بالا برده و سلام می‌دادند و از هیبت حضرت تکان نمی‌خوردند. حضرت به یکی از آن افسران اشاره کرد و او با حالت خبردار جلو آمد. حضرت فرمود: به کارهای این ها رسیدگی کن؛ زیرا خط این ها خط اسلام و قرآن است. آن افسر گفت: اطاعت می‌کنم و عقب‌گرد کرد و به جای اولش بازگشت.[۲۷]

بعد از این خواب مرحوم محقق و همراهانش احساس راحتی و آرامش کرده و امید آزادی و یا فرجی در کار خود داشتند و می‌فرمودند: ما از این خواب یک احساس اطمینانی به دست آوردیم. پس از مدتی سرهنگ خلعتبری توسط یک سرباز کشته شد و پس از گذشت شش-هفت ماه از جریان خواب، دادگاهی به ریاست تیمسار سرتیپ فضل الله زاهدی برگزار شد.[۲۸]

در ادعانامه این دادگاه علیه متهمان چنین آمده است: «...شیخ عباسعلی محقق پسر بمانعلی، شغل روضه خوانی، ۴۵ ساله ساکن مشهد دارای عیال و اولاد - که در منبر، اهالی را به مقاومت به عدم اطاعت اوامر دولت ترغیب و با بهلول مجرم فراری، ملاقات نموده‌اند - معاون در جرم تشخیص و طبق ماده ۲۸ قانون مجازات عمومی ‌در حدود ماده مصوبه ۹ خرداد ۱۳۱۰ مستحق مجازات می‌باشند».

سرانجام دادگاه، حکم خود را در تاریخ ۶/۱۱/۱۳۱۶ صادر و مرحوم محقق و همراهانش به یکسال زندان تأدیبی از بدو توقیف محکوم شدند؛[۲۹] لذا تمام زندانیان می‌بایست آزاد شوند. این حکم دادگاه باز به مرحله اجرا درنیامد؛ ولی در اثر نامه‌های زیادی که در آن ها حکم درخواست آزادی زندانیان شده بود، رضاشاه در تاریخ ۲۵/۳/۱۳۱۷ حکم آزادی آن ها را صادر کرد.[۳۰]

سرهنگ نوایی که رییس کارآگاهی شهربانی در تهران بود و کار زندانیان به او محول شده بود، به شاه گزارش داد که صلاح نیست زندانیان مشهدی به مشهد بازگردند و باید آن ها را در تهران نگه داشت؛ لذا شاه اجازه بازگشت به مشهد را به زندانیان نداد.[۳۱]

عاقبت بدرفتاری با علما و سادات:

حجةالسلام والمسلمین هادی محقق می‌گوید: «پدرم نقل می‌کرد در همان روزی که ما اسباب هایمان را برمی‌داشتیم که از زندان قصر خارج شویم یک مرتبه دیدیم فردی را در فرغون دسته‌دار - که یک تشکی را در آن گذاشته‌اند - دارند می‌برند نگاه کردیم دیدیم همان سرتیپ پسیان است که حکم اولیه ما را نقض کرد. ایشان رئیس املاک اختصاصی در بجنورد شده بود و بخاطر اختلاس‌هایی که کرده بود محکوم به زندان شده بود. مرحوم پدرم می‌گفتند هر کس به این عده که همه سادات و اولاد پیغمبر بودند محبتی کرد وضعش خوب شد و هر کس کارشکنی کرد و برای ما دامی ‌درست کرد خودش گرفتاری پیدا کرد».[۳۲] همچنین سرهنگ نوایی نیز مدارکی بر ضد او پیدا کرده او را محاکمه کردند و سرهنگ خلعتبری نیز به سزای عملِ خود رسید.[۳۳]

ویژگی‌های اخلاقی

اعتقاد به ولایت فقیه:

شیخ هادی فرزند محقق می‌گوید: وقتی اولین دادگاه تشکیل شد و قرار شد حکمی ‌علیه متهمان صادر کنند پدرم مرا صدا زد و گفت: این ها وارد شور شده‌اند تا حکمی ‌برای ما صادر کنند؛ ولی بدان که ما به خاطر یک قضیه سیاسی به این جریان کشیده نشدیم؛ بلکه این قضایا به رهبری آقای حاج آقا حسین قمی ‌بود. آقای قمی ‌رهبر این جریان بود و او هم نایب امام بود و خصوصیاتی که امام زمان علیه السلام راجع به نواب عامش می‌فرماید، در ایشان وجود داشت. ما به همین دلیل وارد این جریان شده و از ایشان اطاعت کردیم. شرکت من در این قضایا و منبرها صرفاً برای خدا بود و نه غیر. وقتی ایشان در مسجد گوهرشاد نام آقای قمی ‌را می‌بردند، برای تعظیم روی منبر می‌ایستاد و دو مرتبه می‌نشست. به هر حال محقق می‌گفت: برای خدا تجلیل کردم و نام آقای قمی ‌را بردم و اگر حکم اعدام مرا هم صادر کنند، من هیچ باکی از اعدام ندارم و کسی که برای خدا قدمی ‌بردارد، خدا اجر او را عنایت خواهد کرد.[۳۴]

شجاعت:

ایشان از شجاعت بالایی برخودار بود و در جریان مسجد گوهرشاد نسبت به دیگر واعظان سخنرانی‌های تندتری ایراد نمود و سیاست ترویج استفاده از کلاه شاپو را مورد انتقاد قرار داد.[۳۵] در جریان محاکمه نیز بارها می‌گفت: من از اعدام هیچ باکی ندارم و وقتی نماینده دادستانی کل ارتش برای متهمان تقاضای اعدام کرد محقق یک مرتبه بلند شد و گفت: فاتحه، و منظورش این بود که ما از مرگ ترسی نداریم. وی می‌گفت: اگر حکم اعدام مرا صادر کنید هیچ گونه تأثری ندارم. ما برای کشته شدن آماده هستیم و بالاتر از کشته شدن هم چیزی نیست. باز در جریان محاکمه آخر به دنبال کشته شدن سرهنگ خلعتبری و جریان خواب، اسداللهی - وکیل دادگستری - بسیار ترسیده بود؛ ولی محقق ایشان را دلداری داد و به شوخی گفت، آقا! ترس ندارد نتیجه اش بالأخره تیرباران است.[۳۶]

تقوا:

مرحوم محقق از واعظانی بود که به تقوا شهرت داشت و در انجام وظایف دینی اصرار می‌ورزید. حتی نقل می‌کنند وی پایبند به مستحبات هم بوده است.[۳۷] در جریان مسجد گوهرشاد هم بارها می‌گفت: من این سخنرانی‌ها را برای خدا انجام دادم و یک قدمی ‌برای او برداشتم نه غیر او.[۳۸] نیز وی از غیرت دینی برخوردار بود که اعتراض به شاه و شرکت در جمع متحصنان مسجد خود بهترین دلیل این مدعاست.

نفوذ کلام:

کلام محقق از نفوذ بالایی برخوردار و سخنانش در مردم بسیار تأثیر می‌کرد. زمانی که در جریان مسجد گوهرشاد بر ضد یک شکل شدن لباس‌ها سخنرانی کرد، بسیاری از مردم کلاه های فرنگی را پاره پاره نمودند.[۳۹] شاید به خاطر نفوذ کلام وی بود که او را برای سخنرانی به مسجد آوردند.

پس از زندان:

مرحوم محقق بعد از آن که از زندان آزاد شد، گذشته از آن که ممنوع المنبر بود، حق نداشت از محدوده تهران بیرون رود و برای اثبات این که در تهران است هفته‌ای دو روز دفتر شهربانی را امضاء می‌کرد و اگر تأخیر می‌نمود مأموری را به منزل ایشان می‌فرستادند که تأکید برآمدن و امضاءکردن کند.

ایشان بعد از آزادی به کشاورزی نیز روی آورد و چون ممنوع المنبر بود و ممر درآمدی نداشت قادر به اجاره دو اتاق در تهران نبود. لذا خود با دو فرزند بزرگش در حجره‌ای در مدرسه سپهسالار سکنی گزیدند و بقیه خانواده در اتاقی کوچک در بازارچه نایب السلطنه ساکن بودند و به هنگام شام همه افراد می‌توانستند دور هم جمع باشند. در این مدت مرحوم محقق به کار کشاورزی روی آورد. بعد از حوادث سال ۱۳۲۰ ایشان به سخنرانی‌های خود ادامه داد و چند سفر به عتبات رفته و در آن جا نیز سخنرانی‌هایی ایراد نمود.[۴۰] وی همچنین پس از مدتی مدرس کلام و عقاید اسلامی‌ در دانشگاه تهران شد و دانشجویان را از چشمه دانشش سیراب کرد و به آن ها درس مجاهدت و فداکاری در راه دین آموخت.[۴۱]

یاری شهید مطهری:

مرحوم شهید مرتضی مطهری وقتی به تهران آمدند از نظر مسکن دچار مشکل بودند و مرحوم محقق دو اتاق نیمه خرابی داشتند که بی استفاده بود. دکتر مهدی محقق موضوع را به پدر گفت و ایشان پذیرفتند و وقتی آن را به شهید مطهری ابلاغ کردند، ایشان فرمودند: با کمال میل، بودن در جوار استاد خطابه و منبری مانند حاجی محقق برای من یک فرصت مغتنمی ‌خواهد بود. و حدود یک سال و نیم در آن جا زندگی کردند و همسر گرامی ‌شهید می‌فرمودند: آن مدت که ما در منزل شما بودیم از بهترین ایام زندگی ما بود.[۴۲]

محقق از نگاه دیگران

فرزند ایشان دکتر مهدی محقق می‌نویسد: «مرحوم پدرم از وعاظ درجه یک خراسان بود و تسلط و علاقه زائدالوصفی به اخبار و احادیث آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم داشت. عشق او به اخبار و احادیث بدان پایه بود که وقتی مرحوم حاج شیخ عباس قمی‌ قدس سره کتاب سفینةالبحار را تألیف می‌کرد پدرم از ترس این که مبادا امکان چاپ آن دست ندهد همه کتاب را با دست خود استنساخ کرد چنان که هم اکنون یک دوره سفینه خطی به خط پدرم در اختیار این بنده است».[۴۳]

حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان می‌نویسد: (مرحوم محقق) یکی از بزرگان اهل منبر... مردی وارسته، دانشمند، مبارز و مجاهد بود و من او را وقتی زیارت کردم، در سنین هشتاد سالگی بسر می‌برد و باز هم به توفیق حق، منبر می‌رفت و در کمال نشاط، مردم را موعظه می‌کرد».[۴۴]

دکتر حسن حبیبی در مورد ایشان می‌گوید: «من تا آن جا که به یاد دارم آن بزرگوار به هیچ عنوان بدون مطالعه و آمادگی به منبر نمی‌رفت. سخنرانی‌های ایشان بسیار مفید بود. همیشه در پای منبرشان عده‌ای را می‌دیدم که در حال یادداشت برداری هستند. سخنرانی‌های واعظ خراسانی از جهت فنی و علمی ‌بسیار مرتب و منظم بود و تسلط خوبی به تفسیر داشت... سخنرانی‌های واعظ خراسانی یک کلاس آموزش فرهنگ و زندگی بود که هر کس می‌توانست به صورت رایگان از آن سود می‌برد».[۴۵]

مرحوم رازی نیز در کتابش از او به بزرگی یاد کرده می‌گوید: «مرحوم حجةالاسلام والمسلمین والمحدثین و قدوة الخطباء والمبلغین حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی... در عاصمه تشیع اشتغال به ترویج دین از طریق منبر داشتند.[۴۶] او «از اساتید و مشاهیر وعاظ ایران (است که)... از طریق وعظ و تبلیغ به ارشاد و هدایت مردم پرداخته و عمر پربرکت خود را بالغ بر ۶۰ سال صرف مطالعه کتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص به خود در بیان مطالب متنوع الحق، محقق بود».[۴۷]

در کتاب «واقعه گوهرشاد» به روایت دیگر این چنین آمده است: «حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی... از سخنگویان و واعظان نامدار خراسان بود که به علت اشتهار به تقوا و پایبندی به وظایف دینی حتی رعایت مستحبات، در میان قشرهای مختلف یا متظاهر به ادای مراسم مذهبی و مخصوصاً روستانشینان، از نفوذ کلامی در خور توجه برخوردار بود و چون به منبر می‌رفت سخنان وی بر دل می‌نشست».[۴۸]

وفات

سرانجام این عالم مجاهد و محقق واعظ در صبح روز سه شنبه دوم ذی القعده سال ۱۳۸۳ ق (۱۳۴۲ ش) ندای حق را لبیک گفت و در قبرستان بیات قم به خاک سپرده شد.[۴۹] در شب ختم ایشان در قم، امام خمینی قدس سره در مجلس عزای ایشان حاضر شدند و با تسلی دادن به فرزندان و بستگان ایشان، یاد او را گرامی ‌داشتند.[۵۰]

پانویس

  1. تاریخ علمای خراسان، میرزا عبدالرحمن، با تصحیح و تحشیه محمدباقر ساعدی خراسانی، کتابفروشی دیانت، مشهد، ۱۳۴۱، ج ۳، ص ۵۶۱.
  2. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص ۵۶۴.
  3. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۵۶۱.
  4. تاریخ علمای خراسان، ص ۳۰۳-۳۰۱.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.
  5. همان، ص ۲۶۰.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.
  6. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۵۶۱. قیام گوهرشاد، سینا واحد، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۱.
  7. همان، ج۷، ص۱۳۴-۱۳۵. فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.
  8. همان، ج ۳، ص ۵۶۱.فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.
  9. یکی از سخنرانی های ایشان در کتاب گفتار وعاظ به چاپ رسیده است.
  10. همان، ج ۳، ص ۵۶۲.
  11. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۱۲.
  12. همان، ص ۷۴ و قیام گوهرشاد، ص ۵۲ و ۱۸۱.
  13. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۷۳. در ضمن مرحوم جزایری از مسئولین آستان قدس رضوی در آن زمان بود.
  14. همان.
  15. قیام گوهرشاد، ص۵۳-۵۲.
  16. همان، ص ۱۸۱.
  17. همان، ص ۱۸۱.
  18. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۱.
  19. بیست گفتار، ص ۳۷۱.
  20. حدیقة الرضویه، ص ۲۷۰.
  21. خاطرات سیاسی بهلول، ص ۷۱ و ۸۰.
  22. قیام گوهرشاد، ص ۵۷.
  23. در آن زمان سرهنگ نوایی تازه رییس شهربانی مشهد شده بود.
  24. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۳-۱۸۲.
  25. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶؛ قابل ذکر است که مرحوم محقق و تنی چند از واعظان به همراهِ هم محاکمه شدند و حکمِ همه به یک صورت بود.
  26. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص۲۶۴-۲۶۳.
  27. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۹-۱۸۸.
  28. همان، ص ۱۸۹ و ۱۹۰.
  29. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۲۸۰-۲۷۲.
  30. همان، ص ۲۸۸.
  31. قیام گوهرشاد، ص۱۹۰.
  32. همان.
  33. همان.
  34. همان، ص۱۸۷-۱۸۶.
  35. حدیقة الرضویة، ص ۲۷۰.
  36. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶.
  37. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۶۰.
  38. قیام گوهرشاد، ص ۱۸۶.
  39. حدیقة الرضویة، ص ۲۷۰.
  40. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۵۶۲.خاطرات سیاسی بهلول، محمدتقی بهلول، نشر نوید، مشهد، ۱۳۷۶.
  41. روزنامه شرق، ۲۱/۱۲/۸۲.
  42. حکمت مطهر، ص ۳۹ و ۵۲.
  43. بیست گفتار، ص ۳۷۰.
  44. عرفان اسلامی، ج ۱۲، ص ۲۸.
  45. روزنامه شرق، ۲۱/۱۲/۸۲.
  46. گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۶۱.
  47. دومین بیست گفتار، دکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران و مرکز مطالعات اسلامی‌ مک گیل.
  48. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص ۶۰.
  49. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص ۵۶۴.
  50. قیام گوهرشاد، ص۱۹۱.

منابع

  • احسان فتاحی اردکانی، ستارگان حرم، جلد ۲۰، صفحه ۵۹-۸۰.
  • آشنایی با زندگی نامه شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی، پایگاه اطلاع رسانی تاریخانه، بازیابی: ۳۰ بهمن ۱۳۹۲.