ابودلف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۵۳ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «یعقوب بن یزید انبارى؛ که محمد بن على بن محبوب از ایشان ۵۴ حدی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یعقوب بن یزید انبارى؛ که محمد بن على بن محبوب از ایشان ۵۴ حدیث نقل مى کند.[۱] یعقوب که یکى از اصحاب امام رضا علیه‌السلام، امام جواد علیه‌السلام و امام هادى علیه‌السلام مى باشد، شخصیتى است نامدار و موثق.[۲]

او در اواخر عمر خود به بغداد منتقل شد، کشى مى گوید: «یعقوب بن یزید انبارى به قمى معروف است و به گفته حسن بن على فضال، یعقوب، کاتب ابودُلَف قاسم بوده است».[۳]

نگاهى به شخصیت ابودُلَف:

در این جا بسیار جالب است به مردى اشاره داشته باشیم که یعقوب بن یزید، منشى و کاتب او بوده است. بسیارى از دانشمندان معروف جهان اسلام از روزگار وى تاکنون از ایشان به نیکى یاد کرده اند؛ به عنوان کسى که با وجود برجستگى هاى بزرگ در فرهنگ، ادب، سیاست، حکمرانى، شجاعت، احسان و بخشش به امامان شیعه باور و اعتقادى عمیق داشته است. سخنان این صاحب نظران درباره آن سیاستمدار فرهیخته و مرد فرهنگ، شمشیر و سخاوت، مى تواند گامى براى شناخت بهتر و ژرفتر از او باشد.

ابن‌ندیم مى نویسد: «ابودلف رئیس طائفه و عشیره خود بود و علاوه بر حمکرانى، خود در جَرگه ادیبان و شاعران توانا بود».[۴]

مسعودى مى گوید: «او بزرگِ قبیله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسیار شجاع که در سال ۲۲۶ از دنیا رفت. مردى که با گرایش به تشیع، به على بن ابیطالب علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید».[۵]

ذهبى نیز چنین مى آورد: «ابودلف حکمران سرزمین کرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسیار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابک خرم دین، فرماندهى سپاه اسلام به دست او بود؛ و باز او بود که آن طائفه را نابود کرد. وى در روزگار معتصم عباسى مدتى حکمران دمشق بود و در سال ۲۲۵ از دنیا رفت».[۶]

ابن خلکان در وفیات الاعیان، کتاب جهانى و پرآوازه خود چنین مى نگارد: «ابودلف یکى از فرماندهان و سرداران مأمون و معتصم عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصیت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى که فرهیختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان سخاوت داشت، که خود بارها مقروض شد. ساختن شهر کرج را پدرش آغاز کرد و ابودلف آن را وسعت بخشید. وى به همراه خاندان و عشیره اش در آنجا ساکن بود». ابودلف به امامان شیعه به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن کس که پیرو امامان شیعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد».

براى همین وى به سادات و فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله علاقه ویژه اى داشت، به گونه اى که مى گویند: در هنگام مرگ، که اندک زمانى حالش بهبود یافته بود، به اطرافیان خود نظر افکند و گفت: «آیا از ارباب نیاز و حاجت، کسى هست که بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف خراسان حضور دارند. مدتى است که به این جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود» و ایشان با حال نامناسبى که داشت، دستور داد سادات را وارد کنند، وقتى از احوال آن‌ها جویا شد، فهمید که زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معیشت قرار دارند. دستور داد، به هر کدام دو کیسه زر بخشیدند که در هر کیسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «این کیسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانید». آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش این نیکى، مى خواهم که هر یک شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها بنویسید و در پایان گواهى دهید که: «اى پیامبر! ما در تنگى و سختى معاش بودیم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمدیم و او به هر یک از ما دو هزار دینار براى خشنودى و طلب شفاعت از تو احسان نمود». سادات ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت کرده، نوشته هایشان را به او دادند. آن مرد عاشق اهل بیت علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون کفنش بگذارند و با او دفن کنند.[۷]

علامه سید محسن امین درباره اش چنین مى گوید: «ابودلف، امیرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزدیکى همدان، شاعرى بود ادیب و جنگجوئى شجاع، او اما با این که هنوز جوان مى نمود، از طرف هارون الرشید، حکمران منطقه بزرگى از عراق عجم شد، تاریخ عرب همانند این شخصیت فرزانه و شجاع کمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از اخلاق و مردانگى است که هم در عرصه دنیا و سیاست به جایگاه رفیعى دست یازید، هم در دین و دیانت.[۸]

مرحوم دهخدا نیز در لغتنامه مى نویسد: «او یکى از سرهنگان و امیران مأمون و معتصم و مرجع ادیبان و دانشوران بود. خلیفه او را حکومت کردستان داد و در شهر کرج - کره رود فعلى -، زندگى مى کرد.[۹] این که در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى کرج بود، منظور کرج فعلى که در نزدیک تهران است، نیست. یاقوت حموى مى گوید: «کرج شهرى است بین اصفهان و همدان که به همدان نزدیکتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنیاد کرد و آن را وطن خود قرار داد».[۱۰] به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.[۱۱]

  1. معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۷ و ۱۰.
  2. تنقیح المقال، علامه ممقانى، ج ۳، ص ۲۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۵۶.
  3. رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۶۵.
  4. الفهرست، ابن ندیم، ص ۱۸۸.
  5. مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.
  6. تاریخ الاسلام، ذهبى، بین سال‌هاى ۲۲۱ تا ۲۳۰.
  7. وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.
  8. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۴۶۳.
  9. لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعید.
  10. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۵۰، ماده کرج.
  11. نک: مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۶۸؛ هدیة الاحباب، ص ۱۶؛ اطلاعات، عمید، ص ۸۰؛ الکامل، ابن اثیر جوزى، ج ۵، ص ۵۱۶؛ ریحانة الادب؛ ج ۵، ص ۶۵، چاپ دارالکتب اسلامیه.