محمد بن عثمان عمرى
محمد بن عثمان پس از پدرش عثمان بن سعید دومین نایب از «نواب چهارگانه» امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او مدت ۴۰ سال بر این سمت بود.
محتویات
نیابت محمد بن عثمان
وی پیش از آن، در زمان حیات پدرش، از سوی امام عسکری(علیه السلام) به نیابت امام غایب معرفی شده بود. بدین صورت که آن حضرت، هنگامی که گروهی از شیعیان یمن در شهر «سامرا» به حضورش شرفیاب شدند، عثمان بن سعید را نزد خود فرا خواند و بر وکالت و وثاقت او تصریح کرد. سپس فرمود: گواه باشید عثمان بن سعید عمری، وکیل من است و فرزندش محمد بن عثمان وکیل فرزند من، مهدی شما است.[۱]
عثمان بن سعید هنگام مرگ خود، به دستور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیابت را به فرزند خود «محمد» سپرد. به علاوه خود حضرت ولی عصر(علیه السلام) نیز در توقیعاتی، به نیابت او تصریح فرمود.[۲]
آن حضرت در توقیعی چنین فرمود: «ما برای خداییم و بازگشتمان به سوی او است. تسلیم فرمان خدا و خشنود به قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این جهان، دیده بر بست. خدای رحمتش کند و او را به اولیا و موالی خود ملحق سازد! که همواره در راه آنان کوشا بود و در چیزهایی که او را به خدا نزدیک سازد، تلاش فراوانی داشت. خداوند تبارک و تعالی رویش را سفید و درخشنده کند و لغزشهایش را ببخشد!».[۳] در بخش دیگری از آن توقیع فرمود: «از کمال سعادت او بود که خداوند چون تو فرزندی را روزیاش ساخت که جانشین او باشد و به امر او قیام کند».[۴]
همچنین در توقیع دیگری فرمود: «... و اما محمد بن عثمان عمری، خداوند از او و پدرش خشنود و راضی باشد! همانا او مورد وثوق من و نوشته او، نوشته من است.»[۵]
ویژگی های دوران نیابت محمد بن عثمان
مدعیان دروغین نیابت
پس از مرگ عثمان بن سعید عده ای در نیابت محمد بن عثمان تردید کردند و به دروغ ادعای نیابت کردند و او در کنار انجام وضایف نیابت باید با این افراد نیز مبارزه می کرد.
ضرورت تقیه
دوران نیابت او، همزمان با حکومت چهار تن از خلفای عباسی بود. آغاز کار او در زمان معتمد عباسی، که از زمان حیات امام یازدهم بر مسند خلافت نشسته بود، مصادف بود. معتمد با مشکلات داخلی و خارجی مختلفی درگیری داشت. به نظر میرسد که گرفتاریها و درگیریهای حکومت، آزادی عمل بیشتری را برای نایب دوم امام(عج) در سالهای اولیه نیابتش فراهم ساخته و زمینه را برای فعالیت بیشتر وی مهیا کرده بود. در این شرایط محمدبن عثمان، با رعایت شرایط تقیه، کوشش بیشتری برای آگاهی دادن به شیعیان درباره جانشینی امام یازدهم و شناخت امام مهدی(عج) به کار میبست. با این حال با توجه به تصریحاتی که از جانب امام(عج) رسیده بود از ذکر نام صریح آن حضرت به هرگونه نهی میکرد.
این اقدامات در ادامه فعالیتهای نایب اول و به منظور دورساختن هر چه بیشتر اذهان حکومت نسبت به مساله امامت صورت میگرفت؛ زیرا حکومت تا حدودی قانع شده بود که شیعیان پس از امام یازدهم امام دیگری ندارند و این بدان معنی بود که دیگر از جانب آنها خطری متوجه عباسیان نیست و این همان خواسته مطلوب امام(عج) محسوب میشد؛ زیرا در این صورت از اعمال فشارهای زیاد حکومت بر شیعیان کاسته میشد و این گشایشی در کار شیعه بود.[۶]
ظهور قرامطه
آنچه بیش از همه موقعیت نایب دوم شیعیان را در این دوره دشوار میکرد، حرکتهای سیاسی بود که از جانب دیگر فرقههای شیعی به خصوص اسماعیلیه و زیدیه در این دوران به وقوع میپیوست. در این زمان بود که قرمطیان، فرقه افراطی از اسماعیلیان توانسته بودند در نواحی کوفه و مراکز عراق نفوذ بسیاری به دست آورند و بدین طریق عدهای از شیعیان را به خود جلب کنند؛ زیرا این اقدامات ناخواسته جو بدبینی شدیدی را در دربار نسبت به عموم شیعیان پدید میآورد؛ لذا به گفته شیخ طوسی در این ایام، دولت عباسی فشار فوقالعادهای بر شیعیان وارد میساخت و رعب و وحشتی در دل آنان پدید آورده بود که قادر به آشکار ساختن مذهب خود نبودند و حتی در همین ایام مرقد امام حسین(ع) و امیرالمومنین(ع) نیز در اثر خرابکاریهایی که میتوان آنها را به حکومت عباسی نسبت داد، ویران شدند. در نتیجه اقدامات ماموران و جاسوسان «المعتمد»، آنها به وجود تشکیلات سازمانیافتهای برای شیعیان و در واقع همان سیستم نیابت و وکالت یقین پیدا کردند. شیخ کلینی به نقل از حسین بن حسن علوی میگوید که عبیدالله بن سلیمان وزیر تصمیم داشت با دسیسهای، وکیلان امام را شناسایی و دستگیر کند، لیکن در همین ایام توقیعی از امام(عج) رسید که به همه وکلا دستور داده بود تا به هیچ وجه از کسی مالی را نپذیرند و نسبت به این امر اظهار بیاطلاعی نمایند و بدین ترتیب نقشه وزیر ناموفق ماند و وکیلان امام از این خطر نجات یافتند. با تمام این احوال تا پایان حکومت المعتمد (متوفی ۲۷۹ ق)، محمدبن عثمان از آزادی عمل بیشتری برخوردار بود، لیکن با شروع خلافت المعتضد (۲۷۹-۲۸۹ق) وضعیت دشوارتر شد. المعتضد مردی بیرحم و خشن بود و دوران حکومت او، دوره سرکوب و تعقیب شیعیان تلقی میشود.
علاوه بر این المعتضد از اعتقاد شیعیان درباره وجود جانشینی برای امام یازدهم اطلاع داشت و ظاهرا خبری مبنی بر اقامت امام دوازدهم در منزل پدرش در سامرا به او رسیده بود؛ از این رو پس از دستگیری چند تن از وکلا، دستور داد تا عدهای از سربازان مخصوص وی از بغداد، که به تازگی مقر خلافت بدانجا منتقل شده بود، به سامرا بروند و خانه امام(عج) را بازرسی کنند و هر کسی را در آنجا یافتند به قتل برسانند. این اقدام عملی شد، ولی آنان به هدف خود نرسیدند. گویا چند نفر از سربازان مذکور در ورود به خانه امام عسکری(ع)، حضرت مهدی(ع) را دیده ولی موفق به دستگیری ایشان نشده بودند. پس از بازگشت، معتضد به آنها تاکید کرد که این امر را مخفی نگه دارند.
برای مقابله با وضعیت پیشآمده لازم بود تا امام(ع) موضع شیعه را نسبت به حرکتهای سیاسی به راه افتاده مشخص سازد و مساله قیام قرمطیان در عراق، که بیشترین تاثیر را بر اوضاع جامعه شیعه داشت در اولویت قرار میگرفت؛ لذا امام(ع) در یکی از توقیعاتش موضع خود را نسبت به آنها ابراز کرد. ایشان در این نامه درباره ابوالخطاب محمد بن ابی زینب صحبت کرده بود که از غالیان زمان امام صادق(ع) به شمار میرفت و در درگیری با نیروهای عباسیان همراه عدهای از پیروانش به قتل رسید.
علمای امامیه نیز در همین راستا حرکتی علمی را آغاز کرده بودند و تالیفات متعددی از جانب ایشان در رد عقاید غالیان اسماعیلیه و قرامطه نوشته شد. بدین ترتیب تلاش گستردهای صورت گرفت تا موضع شیعیان از سایر فرق، به خصوص اسماعیلیان و قرمطیان، که حرکتهای سیاسی و نظامی دامنهداری را شروع کرده بودند، جدا شود و در همین زمان نیز کتابهای متعددی نیز توسط علمای شیعه درباره امام مهدی(عج) به عنوان دوازدهمین امام معصوم و مساله غیبت و قیام آن حضرت نوشته شد. نشر این آثار، که عموما به احادیث و روایت ائمه(ع) مستند بود، موجب میشد شیعیان از گرایش انحرافی و اقدام به اموری که تحت نظارت نایبان خاص امام نبود، پرهیز کنند و به ویژه از داخل شدن در حرکتهای سیاسی که ثمرهای جز اعمال فشار بیشتر از جانب حکومت بر آنها نداشت و غالبا از سوی اسماعیلیان و زیدیان رهبری میشد، جلوگیری کند.[۷]
مبارزه فرهنگی با شبهات اعتقادی
حرکت دیگری که در این زمان در جهت تقویت جنبه اعتقادی شیعیان در مقابل شبهات و القائات عقیدتی، که از ناحیه فرقههای دیگر و مخالفان ابراز میشد، صورت گرفت، تبیین عقاید امامیه در قالب ادعیه بود. گذشته از توقیعاتی که از ناحیه امام(ع) صادر میشد و در آن پاسخ پرسشهای اعتقادی شیعیان ذکر میشد، بیان دعاهایی که دربردارنده اعتقادات صحیح تشیع بود، میتوانست جنبه آموزشی سازندهای برای جو عمومی جامعه شیعه داشته باشد. دعاهای مذکور از ناحیه امام(ع) و از طریق نایبان خاص به مردم میرسید. از جمله این ادعیه، دعای معروف رجبیه است که در ضمن نامهای به دست محمدبن عثمان عمری رسید و در آن تاکید شده بود که آن را در هر روز ماه رجب بخوانند.
در این مناجات، که چندان طولانی نیست، گذشته از مطالبی که در باب توحید و صفات الهی از دیدگاه مکتب اهل بیت(ع) بیان شده، در فرازهایی از آن به ذکر مسائل اصلی امامت، که در این زمان مردم با آن مواجه بودند، پرداخته شده است و در ضمن آن ائمه معصومین(ع) به عنوان حجتهای الهی و والیان امور مردم معرفی شدهاند که ارکان توحید و خداشناسی هستند و خدا را تنها از طریق ایشان میتوان شناخت. همچنین این مناجات به نظام ولیاللهی و ولایت الهی ایشان اشاره دارد و در عین حال از هرگونه شبهه غلو درباره ائمه(ع)، با بیان این که ایشان بندگی و مخلوقات خداوند هستند و همه امورشان به دست اوست، جلوگیری کرده است. از جمله این دعاها دعای مفصل دیگری نیز توسط محمدبن عثمان عمری به شیعیان آموخته شد که به "دعای در زمان غیبت" معروف شد.
درباره این دعا تصریح نشده که از ناحیه امام(ع) به محمدبن عثمان رسیده است، لیکن بعید مینماید که وی آن را از جانب خود بیان کرده و به شیعیان آموخته باشد. در دعای مذکور به برخی موارد چون مباحث خاص امامت و معرفتشناسی، مقوله غیبت که اساسیترین مسئله اعتقادی در این زمان بوده، توجه و به عنوان امری الهی که به اذن پروردگار صورت گرفته، تلقی شده است، وجود امام زنده غایب، طولانی شدن غیبت امام، وقوع فتنهها و دشواریهای بسیار بر شیعیان و درخواست از خداوند برای اتمام دوران غیبت امام و رفع ظلم و ستم فراگیر دشمنان دین از خدا اشاره میشود و نیز از خدا طلب میکند که ایمان و یقین شیعیان را به وجود امام غایب، در این دوران سخت، افزایش دهد و آنان را از یاوران آن حضرت و تقویتکنندگان حکومت وی در ایام ظهورش قرار دهد.
به نظر میرسد فرازهای عالی و پرمعنای این دعا میتوانسته است نقش بسزایی در حفظ و تحکیم عقاید عامه شیعه داشته باشد؛ به طوری که محمدبن عثمان بر خواندن مداوم آن تاکید میورزید. دوران حساس و طولانی نیابت محمدبن عثمان تا زمان وفات وی در سال ۳۰۵ قمری ادامه یافت. او طی این دوران در عین رعایت جوانب احتیاط و تقیه، فعالیتهای ارزندهای در هدایت جامعه شیعه و سازماندهی سیستم وکالت انجام داد. [۸]
وفات
ابوجعفر محمد بن عثمان، طبق دیدگاه مشهور، در سال ۳۰۵ ق در آخر ماه جمادی الاولی وفات یافت. بنابر نقل روایات، محمد بن عثمان زمان مرگ خویش را از پیش می دانست و دو ماه پیش از وفات خود، از آن خبر داد. راوی، در دیداری که با او داشته، از محمد بن عثمان پرسیده که چرا برای خود قبر حفر کردهای؟ و او گفته است که من مأمورم کارهای خود را جمع کنم و دو ماه بعد از دنیا خواهم رفت.[۹] قبر ابوجعفر محمد بن عثمان، در کنار قبر مادرش، بر سر راه کوفه در محلی که خانه اش آنجا بود، واقع است. این محل در سمت غربی بغداد است.[۱۰]
پانویس
- ↑ ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۶، ح ۳۱۷.
- ↑ ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۰، ح ۴۱؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۱.
- ↑ همان، ص ۱۸۸، ح ۳۸.
- ↑ همان، ص ۱۸۸، ح ۳۸.
- ↑ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص ۳۶۲، ح ۳۲۶.
- ↑ اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، حسن حسینزاده شانهچی
- ↑ اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، حسن حسینزاده شانهچی
- ↑ اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، حسن حسینزاده شانهچی
- ↑ طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۳۶۴.
- ↑ غفارزاده، علی، پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان (علیه السلام)، ص۲۳۰، به نقل از: کتاب الغیبة، ص۳۶۶.
منابع
- درسنامه مهدویت، 2-ص79 تا ص81
- اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي شيعه در غيبت صغري، حسن حسينزاده شانهچي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1386
- جاسم حسین، تاریخ سیاسی امام دوازدهم، ۱۳۸۵ش