آیه 82 سوره قصص
<<81 | آیه 82 سوره قصص | 83>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
صبحگاه هم آنان که روز گذشته (ثروت و) مقام او را آرزو میکردند با خود میگفتند: ای وای (بر ما و آرزوهای ما) گویی خداست که هر که از بندگان خود را خواهد روزی فراوان دهد و (هر که را خواهد) تنگ روزی کند، اگر نه این بود که خدا بر ما منّت گذاشت (و غرور و ثروت قارون نداد) ما را هم (مثل او) در زمین فرو بردی! ای وای که گویا کافران را هرگز فلاح و رستگاری نیست!
و بامدادان، آنانکه دیروز مقام و جایگاه او را آرزو داشتند [چنان حالی شدند که] می گفتند: وه! گویی خدا رزق را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد، و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز در زمین فرو برده بود، وه، گویی کافران رستگار نمی شوند.
و همان كسانى كه ديروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مىگفتند: «واى، مثل اينكه خدا روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا تنگ مىگرداند، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمين فرو برده بود؛ واى، گويى كه كافران رستگار نمىگردند.»
روز ديگر آن كسان كه ديروز آرزو مىكردند كه به جاى او مىبودند، مىگفتند: شگفتا كه خدا روزى هر كس را كه خواهد فراوان كند يا تنگ سازد. اگر خدا به ما نيز نعمت فراوان داده بود، ما را نيز در زمين فرو مىبرد. نمىبينى كه كافران رستگار نمىشوند؟
و آنها که دیروز آرزو میکردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمیشوند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«وَیْکَأَنَّ»: وای! مثل این که. این کلمه را بعضی بسیط میدانند، و برخی مرکب از (وَیْ) و (کَأَنَّ) یا (وَیْکَ) و (أَنَّ). واژه (وَیْ) یا (وَیْکَ) اسم الفعل و برای تعجّب و ندامت به کار میروند، و در اینجا معنی ندامت و پشیمانی دارند. «یَقْدِرُ»: تنگ میکند. کم میگرداند (نگا: رعد / ، اسراء / ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ «82»
و همان كسانى كه موقعيّت ديروز او (قارون) را آرزو مىكردند (با ديدن صحنه هلاكت او) مىگفتند: واى! (بر ما) گويا خداوند، (رزق و) روزى را بر هركس از بندگانش كه بخواهد، گشاده و يا تنگ مىگرداند، (و) اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود، هر آينه ما را نيز (با او) به قعر زمين برده بود، واى! گويى كافران، رستگار نمىشوند.
جلد 7 - صفحه 99
پیام ها
1- در برخورد با مسائل، زود قضاوت نكنيم. (آنان كه ديروز حسرت مىخوردند اى كاش مثل قارون بودند، امروز مىگويند: چه خوب شد كه ما مثل او نبوديم) تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ- وَيْكَأَنَّهُ ...
2- هرگز نخواهيم كه مانند ثروتمندانِ مغرور و غافل باشيم. تَمَنَّوْا مَكانَهُ ... وَيْكَأَنَ
3- به جاى تمنّاى ثروت ديگران، به دادههاى الهى قانع باشيم. تَمَنَّوْا مَكانَهُ ... يَبْسُطُ الرِّزْقَ ... وَ يَقْدِرُ
4- همه آرزوها، به صلاح نيست. «تَمَنَّوْا مَكانَهُ»
5- گاه، مستجاب نشدن دعا و برآورده نگرديدن آرزو، بزرگترين لطف و منت الهى بر انسان است. تَمَنَّوْا مَكانَهُ ... مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا
6- حوادث، سبب بيدارى فطرتها و تغيير پندارها و خواستههاى غلط است.
«لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا»
7- ثروتى كه انسان، آن را از جانب خدا و براى او نداند، او را به كفر مىرساند.
«لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (82)
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ: و صبح كردند آنانكه آرزو نمودند منزلت و جاه او را ديروز، يعنى آنها كه قبل از خسف بر مال و جاه قارون آرزو مىبردند و مىگفتند اى كاش ما داده شده بوديم مثل آنچه داده شده به قارون، وقتى شآمت عاقبت او و مالش را ديدند كه خسف شد، از آن پشيمان شده، يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ: مىگفتند هر يك با ديگرى از روى تعجب، چه مانند است به صواب و دور از خطا اينكه خداى تعالى، يَبْسُطُ الرِّزْقَ: فراخى و وسعت مىدهد روزى را، لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ: براى هر كه خواهد از بندگان خود نه به جهت مكرمتى كه متضمن بسط بود بلكه به محض اراده و حكمت؛ وَ يَقْدِرُ: و تنگ و كم سازد آن را به هر كه مىخواهد نه به ذلّتى كه تقاضى قبض كند بلكه به مقتضاى حكمت و مصلحت.
نكته: قوله «ويكانّ» نزد بصرى مركب است از دو كلمه: يكى «وى» كه موضوع است براى تعجب، و ديگرى «كانّ» كه براى تشبيه است يعنى (ما اشبه هذا الامر). نزد بعضى حرف خطاب متصل به «وى» و «ل» در آن مقدر براى
«1» تفسير عياشى، چ 2، ص 137- 136 (انتشارات علميه اسلاميه)
جلد 10 - صفحه 189
بيان آن چيزى كه اين قول مقول است براى آن؛ تقدير آنكه (ويك لأنّ اللّه) يعنى واى بر تو كه تمنا مىكردى اموال قارون را به جهت آنكه حق تعالى بسط روزى فرمايد براى هر كه خواهد و تقتير فرمايد به هر كه خواهد. اقوال ديگرى هم در اين كلمه مىباشد.
لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا: اگر نه آن بودى كه خداى منت نهاد بر ما و عطا نفرمود ما را زخارف و مال دنيوى آنچه متمناى ما بود، لَخَسَفَ بِنا: هر آينه فرو بردندى ما را به زمين. حفص به صيغه معلوم خوانده، يعنى خدا ما را به زمين فرو بردى. وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ: و چه مىنمايد به صواب اين حال كه رستگار نشوند ناگرويدگان به خدا و پيغمبر و تكذيب نمايندگان به وعد و وعيد او از ثواب و عقاب، يا كافر نعمتان را خلاصى و ظفرى نخواهد بود از عذاب.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است براى مؤمنين در قسمت روزى كه راضى به مقدرات الهى بوده باشند از فراخى و تنگى، كه آنچه از جانب خداست تماما بر وفق حكمت و مصلحت بنده باشد؛ لكن چون بنده عالم به عواقب امور نيست، به نظر سطحى تصور نمايد كه وسعت و فراخى براى او خير باشد، و حال آنكه ممكن است شر و وبال آن را دچار گردد. و قضيه قارون كاملا اين مطلب را واضح سازد كه ابتداى امر وقتى دولت و مكنت او را ملاحظه نمودند تمناى مثل آن را كردند، و بعد از ديدن شآمت و بال آن و فرو رفتن قارون و مال او به زمين، خرسند گرديدند از الطاف الهى و دانستند به آنكه فراخى و تنگى به حكمت باشد و مرحمت سبحانى شامل حال آنها شده كه مال و منال دنيوى به آنها عطا نشد تا دچار مخاطره و مورد مهلكه واقع نشوند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (79) وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80) فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ (81) وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (82)
ترجمه
پس بيرون آمد در ميان قوم خود با زينت خويش گفتند آنانكه ميخواهند زندگانى دنيا را ايكاش بود براى ما مثل آنچه داده شد بقارون همانا او داراى بهرهاى عظيم است
و گفتند آنانكه داده شد بايشان دانش واى بر شما پاداش خدا بهتر است از براى آنكه ايمان آورد و كردكار نيك و عطا كرده نميشوند آنرا مگر شكيبايان
پس فرو برديم او و خانهاش را در زمين پس نبود مر او را هيچ گروهى كه يارى كنندش غير از خدا و نبود از بازدارندگان عذاب از خود
و صبح كردند آنانكه آرزو كردند مرتبهاش را در ديروز ميگفتند عجب است حق چنان باشد كه خدا گشاده ميگرداند روزى را براى هر كه بخواهد از بندگانش و تنگ ميگرداند اگر نه آن بود كه منّت نهاد خداوند بر ما هر آينه فرو برده بود ما را عجب حق آنستكه رستگار نميشوند كافران.
تفسير
گفتهاند روز شنبهئى قارون با آرايش تمام و لباس تجمّل بر قاطر سفيدى كه زين طلا داشت سوار شد و قطيفه ارغوانى رنگ بدوش افكند و با چهار هزار سوار با همين تجمّلات بر بنى اسرائيل گذشت و آنها بعد از مشاهده اين جلال و جمال دو دسته شدند يكدسته كه اهل دنيا بودند اگر چه حسود نبودند از روى غبطه گفتند ايكاش ما هم چنين مال و ثروت و شوكتى داشتيم كه قارون دارد انصافا او بهره و نصيب وافرى از دنيا برده و دسته ديگر كه اهل علم و دانش و طالب آخرت و از خواص اصحاب حضرت موسى عليه السّلام بودند گفتند واى بر شما اين چه آرزوئى است ثواب و پاداش الهى كه بهشت عنبر سرشت است بهتر است براى اهل ايمان و اعمال شايسته و آن و اصل نميشود مگر بكسانيكه صبر نمودند بر زحمات دنيا و عبادت خدا و ترك معصيت او و بنابراين ضمير در يلقّيها راجع است بجنّت كه مراد از ثواب است و قويّا محتمل است راجع باشد بكلمه كه مستفاد از كلام علماء است يعنى اين گفتار پسنديده القاء نميشود از خداوند مگر بر كسانيكه در دنيا صبر و شكيبائى را شعار خود نموده و از زخارف آن چشم پوشيدهاند و چون حضرت موسى با بنى اسرائيل از مصر بيرون آمدند و چهل سال در وادى تيه سرگردان بودند و مأمور بتوبه شدند قارون از توبه استنكاف نمود و حضرت موسى او را تهديد بعذاب فرمود و او استهزاء كرد حضرت مغموم شد و
جلد 4 صفحه 209
از او كناره كرد و در جلوخان قصر او با حال حزن و اندوه نشست و اوامر كرد كه خاكستر مخلوط با آبرا بر سر حضرت ريختند و او شديدا غضبناك شد و از خداوند خواست كه قارون را عذاب فرمايد و خداوند زمين را مأمور بامر او فرمود پس وارد بر قارون شد و او از حال حضرت فهميد كه براى عذابش وارد شده و او را بحقّ رحم و قرابت خود قسم داد كه از تقصيرش بگذرد و حضرت در جوابش فرمود اى پسر لاوى زياد حرف نزن و بزمين فرمود او را بگير و زمين او را تا سر زانو گرفت و قصر و آنچه در آن بود فرو نشست و او گريه كرد و باز حضرت را بحق رحم خود قسم داد و حضرت همان جواب را باو داد و همان امر را بزمين فرمود و زمين او و قصر و خزائنش را تماما بلع نمود پس خداوند حضرت موسى را ملامت فرمود بر جوابيكه بقارون داد و حضرت عرضه داشت بار الها او مرا بغير تو قسم داد لذا من اجابت ننمودم و خداوند همان جوابى را كه او بقارون داده بود باو داد و حضرت عرضه داشت بار الها اگر ميدانستم رضايت تو در اجابت او است اجابت مينمودم او را و خداوند فرمود بعزّت و جلال خودم قسم اگر قارون همانطور كه تو را خواند مرا خوانده بود اجابتش مينمودم ولى چون تو را خواند بتو واگذارش كردم اين خلاصه مستفاد از نقل قمّى ره است در سبب خسف و از مفسّرين در اين باب باختلاف سبب ديگرى هم نقل شده كه چون با روايت قمّى ره وفق نداشت حقير نقل ننمودم خلاصه آنكه خداوند او و خانه و تمام تعيّناتش را بزمين فرو برد و او نداشت كسانيرا جز خدا كه كمك نمايند با او و نبود او كسيكه بتواند باز دارد عذاب خدا را از خود و منع نمايد آنرا با آنكه مغرور بمال و عساكر خود بود و فرداى آنروز كه اين واقعه اتفاق افتاد همان اشخاص كه روز قبل آرزوى جاه و جلال و مال و منال او را مينمودند اظهار ندامت از درخواست خودشان و تعجّب از اين پيش آمد كردند و ميگفتند واى حق آنستكه خداوند بمقتضاى حكمت خود نه براى كرامت خلق گشايش ميدهد روزى هر كس را كه ميخواهد و تنگ ميكند روزى هر كس را كه ميخواهد اگر خداوند منّت بر ما نگذارده بود به تنگدستى ما هم مغرور بمال ميشديم و مانند قارون بزمين فرو ميرفتيم واى معلوم ميشود رستگار و كامياب نميشوند كسانيكه كفران نعمت خدا را نمودند و حقّ
جلد 4 صفحه 210
اطاعت او و اوليائش را بجا نياوردند و كلمه وى كأنّ ظاهرا مركّب است از وى كه مفيد تعجب است و كأنّ كه مستعمل در تحقّق شده و فاعل خسف، اللّه است و بعضى بصيغه مجهول قرائت نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَصبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوا مَكانَهُ بِالأَمسِ يَقُولُونَ وَيكَأَنَّ اللّهَ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ يَقدِرُ لَو لا أَن مَنَّ اللّهُ عَلَينا لَخَسَفَ بِنا وَيكَأَنَّهُ لا يُفلِحُ الكافِرُونَ (82)
و صبح كردند كساني که آرزو ميكردند جايگاه قارون را در روز قبل الخسف ميگويند واي که بدرستي که خداوند بسط ميدهد روزي را براي هر که بخواهد از بندگان خود و تنگ ميگيرد آنچه صلاح داند اگر نبود اينكه خداوند منت گذارد بر ما که اگر ما هم مثل قارون بوديم هر آينه خسف هم دامن ما را ميگرفت واي که رستگار نميشوند كافرها.
بني اسرائيل که هر روز بيك رنگي در ميآمدند گاهي گوسالهپرست گاهي از موسي تقاضاي «اجعَل لَنا إِلهاً كَما لَهُم آلِهَةٌ» گاهي ميگفتند «لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً» مع ذلک
جلد 14 - صفحه 282
متنبه شدند از خسف قارون ولي ابناء امروز مشاهده ميكنند که خدا با ظالمين چه ميكند جريتر ميشوند در ظلم و در محبت دنيا و جمع آوري زخارف آن.
وَ أَصبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوا مَكانَهُ بِالأَمسِ ديروز آرزوي جايگاه او ميكردند بيك شب فاصله پشيمان شدند.
يَقُولُونَ وَيكَأَنَّ اللّهَ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ يَقدِرُ او صلاح هر كس را ميداند در توسعه و ضيق چنانچه در حديث قدسيست
ان من عبادي من لا يصلحه الا الفقر فان اغنيته لافسده ذلک و ان من عبادي من لا يصلحه الا الغني فإن افقرته لافسده ذلک
و در قرآن مجيد است كَلّا إِنَّ الإِنسانَ لَيَطغي أَن رَآهُ استَغني (علق آيه 6 و 7).
لَو لا أَن مَنَّ اللّهُ عَلَينا لَخَسَفَ بِنا اگر منت نگذارده بود خداوند بر ما و ما هم مثل قارون آلوده شده بوديم هر آينه ما هم خسف ميشديم.
وَيكَأَنَّهُ لا يُفلِحُ الكافِرُونَ واي که هرگز رستگار نميشوند كفار چون شرط اولي رستگاري ايمان است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 82)- این آیه دگرگونی عجیب تماشاچیان دیروز را که از مشاهده جاه و جلال قارون به وجد و سرور آمده بودند منعکس میکند که به راستی عجیب و آموزنده است، میگوید: «و آنها که دیروز آرزو داشتند که به جای او باشند (آنگاه که صحنه فرو رفتن او و ثروتش را به قعر زمین دیدند) میگفتند: وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد و بر هر کس بخواهد تنگ میگیرد» و کلید آن تنها در دست اوست (وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ).
لذا در مقام شکر این نعمت بر آمدند و گفتند: «اگر خداوند بر ما منت نگذارده بود، ما را هم به قعر زمین فرو میبرد»! (لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا).
«ای وای! مثل این که کافران هرگز رستگار نمیشوند» (وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ). الان حقیقت را با چشم خود میبینیم، و نتیجه غرور و غفلت و سر انجام کفر و شهوت را.
ج3، ص483
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم