آیه 1 سوره فرقان
<<1 | آیه 1 سوره فرقان | 2>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بزرگوار است پاک خداوندی که فرقان را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا (به اندرزهای وی) اهل عالم را متذکر و خدا ترس گرداند.
همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرقان را [که قرآن جدا کننده حق از باطل است] به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد.
بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بنده خود، فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود، تا براى جهانيان هشداردهندهاى باشد.
بزرگ است و بزرگوار آن كس كه اين فرقان را بر بنده خود نازل كرد، تا جهانيان را بيمدهندهاى باشد.
زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«تَبَارَکَ»: والامقام و عظیمالقدر است. پربرکت و افزون خیر است. ماندگار و زوالناپذیر است. این واژه تنها به صورت ماضی به کار میرود و دالّ بر کثرت و زیادت خیر است و معنی تمجید و تعظیم نیز دارد. «الْفُرْقَانَ»: مصدر است و به معنی جدا کردن. در اینجا به عنوان اسم فاعل به کار رفته و به معنی جدا سازنده حق از باطل است. مراد قرآن است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
جلد 6 - صفحه 223
سیمای سورهى فرقان
اين سوره هفتاد و هفت آيه دارد و در مكّه نازل شده است.
در آيهى اوّل اين سوره، از قرآن، به فُرقان تعبير شده است كه به معناى جداكنندهى حقّ از باطل مىباشد. لذا اين سوره، «فرقان» نام گرفته است.
اين سوره شامل آياتى دربارهى بهانههاى مشركان و پاسخ آنان، سرگذشت اقوام پيشين همچون اصحاب رسّ، حسرت مردم در قيامت، نشانههاى توحيد و عظمت خداوند در طبيعت و مقايسهى مؤمنان با كافران مىباشد. امّا مهمترين بخش آيات اين سوره دربارهى ويژگىهاى «عباد الرّحمن» يعنى بندگان راستين خداوند مىباشد كه از آيهى 63 تا پايان سوره را در برگرفته است.
اميد آن كه با تلاوت و تدبّر در اين آيات و اصلاح رفتار و كردار خود بر اساس اين صفات، زمينههاى دريافتِ الطاف الهى در دنيا و آخرت و ورود به بهشت برين را فراهم سازيم.
جلد 6 - صفحه 224
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1»
مبارك است آن كه قرآن، وسيلهى شناخت حقّ از باطل را بر بندهاش نازل كرد، تا براى جهانيان مايهى هشدار باشد.
نکته ها
كلمه «تَبارَكَ» ممكن است از واژهى «برك» به معناى ثابت و پايدار باشد، و ممكن است از واژهى «بركة» به معناى خير زياد باشد، يعنى كسى كه قرآن را نازل كرد منشأ خيرات بسيار است كه نمونهى بركت و خير او همين نزول قرآن است. آرى چه بركتى بالاتر از قانون الهى كه ميلياردها انسان را در طول تاريخ از ظلمات به نور هدايت كرده است.
نزول، اگر در قالب «انزلنا» باشد به معناى فرستادن دفعى و يكجاست، ولى اگر در قالب «نَزَّلَ» باشد به معناى فرستادن تدريجى است و قرآن داراى هر دو نزول است؛ يكبار در شب قدر به صورت دفعى بر پيامبر نازل شد، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» «1» و بار ديگر به صورت تدريجى و در مدّت 23 سال نازل شده است، «نَزَّلَ الْفُرْقانَ» همان گونه كه در جاى ديگر قرآن مىخوانيم: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا» «2» ما قرآن را قطعه قطعه فرستاديم تا بتدريج بر مردم بخوانى.
پیام ها
1- قرآن، از سرچشمهى مباركى صادر شده است. «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ»
2- هم نظام تكوينى انسان (آفرينش او كه به قدرت خدا انجام گرفته) سزاوار
«1». قدر، 1.
«2». اسراء، 106.
جلد 6 - صفحه 225
تحسين است، «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «1» و هم نظام تشريعى او (نزول قرآن و تدوين احكام دين). «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ»
3- قرآن به تدريج نازل شده است. «نَزَّلَ»
4- قرآن، بهترين وسيلهى شناخت حقّ از باطل است. «الْفُرْقانَ»
5- اگر كتبآسمانى ورسالت انبيا نبود، انسان متحيّر وسرگردان بود. «الْفُرْقانَ»
6- عبوديّت و بندگى، زمينهى دريافت وحى است. «نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ»
7- رسالت پيامبر اسلام جهانى است. «لِلْعالَمِينَ»
8- وظيفهى انبيا هشدار و انذار است. «نَذِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1»
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ: عظيم است بركات، و بسيار است نعمت و خير و وسعت دارد رحمت ذاتى كه نازل فرمود قرآن را بر بنده خود كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله باشد. يكى از اسامى قرآن شريف «فرقان» است، يعنى فارق است ميان حق و باطل و جدا كننده است محق را از مبطل و صواب را از خطا در امور دين به سبب آنچه در آنست از ترغيب بر افعال خير، و پسنديده و منع و تحذير از قبايح و اعمال ناشايسته.
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه قرآن تمام كتاب است، و فرقان محكمات باشد كه واجب است عمل به آن. «1» در علل الشّرايع- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: قرآن، فرقان ناميده شد به جهت آنكه آيات و سور آن متفرق نازل شده در غير الواح و صحف، تورات، انجيل و زبور نازل شد يك مرتبه بتمامه در الواح و ورق. «2»
«1». اصول كافى، ج 2، كتاب فضل القرآن، ص 630، روايت 11.
«2». بحار الانوار، ص 237، روايت 6 به نقل از علل الشّرايع و نيز در علل الشّرايع، ج 2، ص 470، باب 222 باب النوادر، حديث 33، چاپ دوّم- منشورات المكتبة الحيدرية و مطبعتها فى النجف ت (368)- 1385 ه- 1966 م.
جلد 9 - صفحه 299
نازل فرمود خداى تعالى قرآن را بر حضرت پيغمبر، لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً:
تا باشد حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله به قرآن براى تمام مكلفين از جن و انس ترساننده از عقاب و خواننده ايشان به رشد و هدايت.
تنبيه: لفظ «عالمين» شامل است جميع مخلوقات را، پس آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه پيغمبر ما، رسول براى خلق است در تمام اعصار و ازمان تا روز قيامت، چنانكه در آيه ديگر فرمايد: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ» پس واجب است آن حضرت خاتم انبياء باشد، و بعد از آن حضرت پيغمبرى مبعوث نشود تا انقراض عالم. بنابر اين قرآن و شريعت نيز خاتم تمام شرايع، و باقى، و بعد از آن كتاب و شريعتى نازل نخواهد شد تا قيام قيامت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً «2» وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً «3» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً «4»
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً «5» قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6» وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً «7» أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً «8» انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً «9»
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10»
ترجمه
برتر و بالاتر آمد آنكه فرستاد فارق بين حق و باطل را بر بندهاش تا بوده باشد براى عالميان بيم دهنده
آنكه براى او است پادشاهى آسمانها و زمين و نگرفت فرزندى و نبوده است برايش شريكى در پادشاهى و آفريد همه چيز را پس اندازه نمود آنرا اندازه نمودنى
و گرفتند غير از او خدايانى كه نميآفرينند چيزيرا و آنها آفريده ميشوند و مالك نميباشند براى خودشان ضررى و نه نفعى را و مالك نميباشند مرگى را و نه زندگانى و نه حشرى را
و گفتند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر دروغى كه بر بافت آنرا و يارى
جلد 4 صفحه 58
كردند او را بر آن گروهى ديگران پس بتحقيق آوردند ستمى و باطلى را
و گفتند افسانههاى پيشينيان است كه نوشته آنرا پس آن خوانده ميشود بر او بامداد و شبانگاه
بگو فرستاد آنرا آنكه ميداند پنهان را در آسمانها و زمين همانا او باشد آمرزنده مهربان
و گفتند چيست مر اين رسول را كه ميخورد غذا و راه ميرود در بازارها چرا نبايد فرستاده شود بسوى او فرشتهاى پس باشد با او بيم دهنده
يا انداخته شود بسوى او گنجى يا باشد برايش بوستانى كه بخورد از آن و گفتند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرد سحر شدهئى را
به بين چگونه زدند براى تو مثلها پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى برتر
آمد آنكه اگر بخواهد قرار ميدهد براى تو بهتر از اين، بهشتهائى را كه ميرود از زيرشان نهرها و قرار ميدهد براى تو قصرهائى.
تفسير
تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل و مميّز ميان ثواب و خطا است بتفريق بر حسب رواياتى كه در اوائل سوره آل عمران گذشت بر بنده خود محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و اله تا بوده باشد او و قرآن بآيات محكمه خود مر عالميان را از جن و انس بيم دهنده از عذاب الهى يا موجب بيم از عقاب او آن خداوندى كه مر او را است سلطنت حقه حقيقيه در آسمانها و زمين و اختيار ننموده است فرزندى را چنانچه نصارى و يهود تصور نمودهاند و نبوده است و نخواهد بود براى او شريكى در سلطنت و الوهيّت چنانچه مجوس تصور نمودهاند و مشركين عرب پنداشتهاند و خلق فرمود هر موجوديرا و تعيين نمود اندازه و قدر قابليت او را براى خلعت هستى از حدود و آجال و صفات و خواص و آثار و ساير خصوصيات و قمى ره از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه فرمود ميدانى تقدير چيست عرض شد خير فرمود آن وضع حدود است از آجال و ارزاق و بقاء و فناء و اهل شرك در مقابل چنين خداوندى اتخاذ نمودند براى خودشان معبودهائى را كه خودشان بدست خودشان ميتراشيدند و ميساختند و مصور بصور مختلفه مينمودند با آنكه آنها قادر بر خلق چيزى نبودند و نمىتوانستند از خودشان دفع ضررى كنند
جلد 4 صفحه 59
يا جلب نفعى نمايند براى خودشان چه رسد بسايرين و نيز قادر بر اماته و احياء و بعث و نشر احدى نبودند و معلوم است كه چنين جماداتى قابل پرستش و ستايش نيستند و گفتند بعضى از اين كفار نيست اين قرآن مگر دروغى كه محمد صلّى اللّه عليه و اله ساخته و افترا بسته آنرا بخدا با كمك بعضى از اهل كتاب كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده مقصودشان ابو نهيكه و حبر و عداس و عابس نام بوده و ظاهرا اينها اطلاعاتى از احوال امم سابقه و كتب سماوى داشتهاند كه بعضى مانند نضر بن حارث كه گفتهاند گوينده اين مزخرف بود تصور مىنمودند اينها مطالب كتب سماوى و غيره را از اخبار پيشينيان و غيرها در صبح و شام براى آنحضرت نقل مينمايند و او مينويسد يا آنكه ميگويد بنويسند براى او و تلاوت ميكند و ميگويد خدا بتوسط جبرئيل بر من نازل نموده و خداوند اولا بطريق اجمال آنها را رد فرموده كه نسبت اتيان ظلم و زور بآنها داده و بعدا اشاره فرموده بآنكه قرآن علاوه بر فصاحت و بلاغت عاجز كننده بشر از اتيان بمثلش كه قبلا گوشزد شده مشتمل بر احكامى است كه مصالح آن بر بشر مخفى و مستور بوده و هست و بتدريج آشكار و معلوم ميشود و همچنين متضمن اخبار غيبيهئى است كه جز خدا بر آن اطلاع ندارد و چنين كتابى معقول نيست از جانب خدا نباشد چون او عالم السرّ و الخفيّات است در آسمانها و زمين نه غير او ولى چون غفور و رحيم است تعجيل در عقوبت كسانيكه اين مزخرفات را ميگويند نميكند و عذاب بر آنها نازل نميفرمايد شايد بتدريج بفهمند و اسلام اختيار نمايند يا از نسل آنها مسلمانانى بوجود آيد و بالاخره آنها را بپاداش اعمال و اقوالشان خواهد رسانيد و ظاهرا قول كسانيكه ميگفتند نعوذ باللّه قرآن دروغ و افترا است و اشخاصى در ساختن آن با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كمك كردند غير از قول آنها است كه ميگفتند قرآن افسانه پيشينيان است كه براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در بامداد و شبانگاه نقل ميشود و از فرمايش قمى ره استفاده ميشود كه گوينده اين قول اخير نضر بن الحارث بوده و ناقل مطالب بگمان آنها ابن قبيطه بوده است كه در صبح و شام براى حضرت املاء و قرائت مينموده و بعضى از علماء يهود و نصارى هم در تعليم آنحضرت با او شركت مينمودند و
جلد 4 صفحه 60
خداوند هر دو قول را رد فرموده به بيانى كه گذشت و نيز گفتند چه مقامى دارد و چه ميكند اين مدعى رسالت كه مانند ما ميخورد و در بازارها براى طلب معاش ميگردد و حالش با ما يكسان است چرا خداوند با او ملكى نفرستاد كه مصدّق و معاون او باشد در انذار و تخويف مردم و چرا باو گنجى نداد كه مايه دلگرمى و استغناء او از تحصيل معاش باشد و لااقل چرا خدا باغى و بستانى باو نداد كه از آن ارتزاق نمايد و محتاج بكسى نباشد يا ما كه از اقوام او هستيم برويم در آن باغ و از ميوه آن استفاده كنيم چون نأكل بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده است و از اين اشكالات و ياوه سرائيها مكرر جوابگوئى شده و رواياتى هم بمناسبت آنها ذكر گرديده و اجمال مطلب آنستكه اين اعتراضات ناشى از قصور فهم و ادراك است كه تصور نمودهاند پيغمبر بايد از جنس بشر نباشد در صورتى كه بايد باشد نهايت آنكه بايد داراى روح قوى و عقل كامل و قابليت تامّ و تمام هم باشد تا بتواند مطالب را از مقام عالى اخذ نمايد و بدانى برساند خلاصه آنكه بايد سنخيّت با دو طرف داشته باشد تا واسطه فيض شود و اگر از جنس بشر نباشد نميتواند با آنها مأنوس شود و بتدريج آنها را تربيت و تكميل و قابل هدايت و ارشاد نمايد و نغمه اخيره آنها اين بود كه گفتند ستمكاران مذكور سابق باهل ايمان كه متابعت نميكنيد شما مگر مردى را كه برايش سحر كردهاند و بواسطه آن عقلش زائل شده است و خداوند در جواب آنها به پيغمبر خود فرموده ببين چه اقوال ناشايسته و احوال ناروائى در باره تو قائل شدند و چه امثال نامناسبى براى تو ذكر كردند كه گاهى محتاج بمصدّق و معاونت دانستند و گاهى نيازمند بمال و منال دنيوى و گاهى مجنونت خواندند با آنكه پيغمبر محتاج بكتاب و معجز است كه مصدق او است نه ملك و باغ و بستان و زر و سيم و ساير امتعه و تجملات دنيوى و تو سالها در ميان آنها بكمال عقل و درايت و امانت و صداقت معروف و مسلم بودى چه شد كه چون دعوى نبوت نمودى فورا مبتلا بجنون شدى پس نيست اين اظهارات آنها مگر براى آنكه از طريق حق منحرف شدند و در گمراهى و ضلالت افتادند بطوريكه ديگر نميتوانند راه حق را پيدا كنند يا استدلال بر مطلوب خودشان كه بطلان نبوت تو است
جلد 4 صفحه 61
بنمايند بطورى كه اقلا موجب شبهه و ترديدى براى دانشمندان شود بلكه سخنانى گفتند كه بطلانش بر هر صاحب شعورى ظاهر و آشكار بود و تو ملول و افسرده خاطر مباش از آنكه در دنيا از آنچه گفتند بىبهره ماندى خداوند برتر و بالاتر است از آنكه اگر بخواهد عطا فرمايد بتو در دنيا بهتر و بيشتر از آنچه آنها تصور نمودند ولى خواسته است بتو نعمتى عطا كند كه زوال نداشته باشد و آن بهتر، بوستانهائى است كه در پاى درختان آن نهرها جارى است و نيز براى تو قصرهائى آماده كند كه چشمى نديده و گوشى نشنيده و بقلب كسى خطور نكرده باشد و بعضى يجعل برفع قرائت نمودهاند و بنابراين مقطوع از عطف بر جعل شده و جمله مستأنفه ميباشد و وعده منجّز است نه معلّق بر مشيّت و در آخرت باشد و در تفسير امام عليه السّلام است كه بعد از آنكه عبد اللّه بن ابى اميّه مخزومى اعتراضات مذكوره را نمود و گفت اين پادشاهان ايران و رومند كه سفراء آنها داراى مال و جلال و دستگاه زيادند خداوند كه برتر و بالاتر از آنها است بايد سفيرش از آنها با تشخّصتر باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشت خدايا تو ميشنوى و ميدانى چه ميگويند بندگان تو و اين آيات نازل شد پس روى باو كرد و فرمود خدا محمود است و كسى حق اعتراض بكارهاى او ندارد نمىبينى خدا بعضى را فقير و بعضى را غنى و بعضى را عزيز و بعضى را ذليل و بعضى را سالم و بعضى را مريض فرموده و همه ميخورند و ميگردند و نبايد فقير بگويد خدايا چرا مرا فقير كردى و ذليل بگويد چرا مرا ذليل نمودى و مريض بگويد چرا مرا مريض كردى و زشت بگويد چرا مرا زشت كردى و ديگرى را زيبا آفريدى چون اينها ايراد بخدا است و او در جواب مىفرمايد من آن خداوندم كه عزّت و ذلت و دولت و فقر و صحّت و مرض و زشتى و زيبائى بدست من است و بهر كس بخواهم و صلاح بدانم ميدهم و شما بندگانيد بايد منقاد و تسليم باشيد و الا معاقب و هلاك خواهيد شد مرا هم خدا خواسته مخصوص بوحى و نبوت فرمايد چنانچه بعضى را مخصوص بمال و جلال و جمال فرموده با آنكه بشرم و نبايد از لوازم آن مبرّى باشم روايت مفصل است و حقير بعضى از فقرات آنرا مختصرا ذكر نمودم شايد سابقا هم ذكر شده باشد و ظاهرا
جلد 4 صفحه 62
پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم متوجه شده بآنكه ريشه اين اعتراضات آنها حسد است كه نميتوانند كسى را فوق خودشان به بينند يا ميخواهند شماتت كنند آنحضرت را بفقر لذا بيان بيان جواب گوئى فرموده و الا ظاهرا جواب ما لهذا الرسول يأكل همانست كه قبلا ذكر شد و در نفحات روايات متعددهئى نقل نموده كه حاصلش آنستكه بعد از اين مقالات خداوند كليد خزائن زمين را باختيار پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گذارد كه هر قدر بخواهد از گنجها بردارد و صرف كند با آنكه از مقامش چيزى كاسته نشود و حضرت قبول نفرمود و فرمود فقر براى من بهتر است ميخواهم يك روز گرسنه و يك روز سير باشم تا يك روز دعا نمايم و يك روز شكر كنم و دنيا قابل محمد و آل او نباشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الفُرقانَ عَلي عَبدِهِ لِيَكُونَ لِلعالَمِينَ نَذِيراً «1»
اما در فضيلت اينکه سوره كافيست حديث مروي از حضرت رضا عليه السلام که به اسحق بن عمار فرمود:
( يا بن عمار لا تدع قراءة سورة تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده فان من قرأها في کل ليلة لم يعذبه اللّه ابدا و لم يحاسب و کان منزله في الفردوس الاعلي)
با بركت است آنكه نازل فرمود فرقان را بر بنده خود تا اينكه بوده باشد بر تمام عالمين بيم دهنده.
(تَبارَكَ) تمام خير و خوبي و بزرگي و عظمت و محامد صفات که كامل است فوق الكمال و منزه است از جميع عيوب و نواقص.
(الَّذِي) خداوند متعال جل و علي.
(نَزَّلَ الفُرقانَ) که قرآن مجيد باشد و يكي از اسامي او فرقان است چون فارق بين حق و باطل و خير و شر و نفع و ضرر و سعادت و شقاوت و ايمان و كفر و اطاعت و معصيت و ثواب و عقاب است و مراتب نزول قرآن را در مقدمه جلد اول و در اثناء اينکه تفسير بيان كردهايم که اول نزولش بر نور مقدس نبوي در عالم انوار که اول مخلوق خدا و نداست سپس در لوح محفوظ سپس در آسمان تا آخر مرتبه نزولش بتوسط روح الامين علي قلب سيد المرسلين چنانچه ميفرمايد (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ) شعراء آيه 193.
(عَلي عَبدِهِ) حقيقت مقام عبوديت در وجود مقدس نبوي و آل طاهرين اوست
جلد 13 - صفحه 571
و از امير المؤمنين عليه السلام است:
(كفاني فخرا ان اكون لك عبدا و كفاني عزا ان تكون لي ربا)
که خردلي از وظايف عبوديت خارج نشدند (لِيَكُونَ لِلعالَمِينَ) بعضي گفتند مراد جن و انس است که حضرتش مبعوث بر كافه جن و انس بود لكن جمع محلي به الف و لام افاده عموم ميدهد شامل جميع عوالم ميشود حتي طيور و انواع حيوانات حتي بر ملائكه چنانچه در خبر است فرمود:
«سبّحنا فسبحت الملائكة و هللنا فهللت الملائكة الخبر»
حتي دارد موقعي که خداوند جبرئيل امين را خلق فرمود خطاب شد.
(من انا و من انت) ندانست چه بگويد نور علي عليه السلام باو فرمود (قل انت الرب الجليل و انا العبد الذليل) لذا معلم جبرئيل بود.
(نَذِيراً) بيم دهنده از عذاب الهي و از بدبختي و از معاصي و شقاوت و شرك و كفر و فسق و فجور و ساير مفاسد و بليات دنيوي و اخروي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- برترین معیار شناخت: این سوره با جمله «تَبارَکَ» آغاز میشود که از ماده «برکت» است و میدانیم برکت داشتن چیزی عبارت از آن است که دارای دوام و خیر و نفع کامل باشد.
میفرماید: «زوالناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد، تا بیم دهنده جهانیان باشد» (تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً).
جالب این که مبارک بودن ذات پروردگار به وسیله نزول فرقان، یعنی قرآنی که جدا کننده حق از باطل است معرفی شده، و این نشان میدهد که برترین خیر و برکت آن است که انسان وسیلهای برای شناخت- شناخت حق از باطل- در دست داشته باشد! البته مقام عبودیت و بندگی خالص است که شایستگی نزول فرقان و پذیرا شدن معیارهای شناخت حق از باطل را به وجود میآورد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم