آیه 63 سوره مؤمنون
<<62 | آیه 63 سوره مؤمنون | 64>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بلکه دلهای کافران از این (کتاب حق) در جهل و غفلت است و اعمالی که این کافران عامل آنند غیر اعمال آن اهل ایمان است (که در آیات سابق ذکر شد).
[چنین نیست که کافران تکلیف را بیش از اندازه گنجایش و توان خود حس کنند] بلکه دل هایشان از این [حقیقت] در بی خبری عمیقی است، و برای آنان غیر از این [بی خبری] اعمالی [زشت و ناپسند] است که همواره آنها را انجام می دهند،
[نه،] بلكه دلهاى آنان از اين [حقيقت] در غفلت است، و آنان غير از اين [گناهان] كردارهايى [ديگر] دارند كه به انجام آن مبادرت مىورزند.
نه، دلهايشان از اين سخن در پرده غفلت است. و آنها را كارهايى است جز اين كارها، كه مىكنند.
ولی دلهای آنها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بیخبری فرورفته؛ و اعمال (زشت) دیگری جز این دارند که پیوسته آن را انجام میدهند...
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«غَمْرَةٍ»: ضلالت و حیرت و غفلت و جهالت (نگا: مؤمنون / ). «هذا»: این کارهای نیکی که مؤمنانِ متّصف به اوصاف اربعه پیشین، انجام میدادند. «مِن دُونِ ذلکَ»: جدای از آن و مخالف با آن.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ «63»
بلكه دلهاى آنان از اين (كتاب) در غفلت و بىخبرى است و علاوه بر اين كارهايى (ناروا) دارند كه انجام مىدهند.
نکته ها
در دو آيهى قبل، دربارهى فرزانگان مخلص فرمود: «هُمْ لَها سابِقُونَ» در اين آيه، دربارهى گروه منحرف مىفرمايد: «هُمْ لَها عامِلُونَ»
آرى، «هر كس با طينت خود مىتند» و «از كوزه همان برون تراود كه در اوست».
كلمهى «بَلْ» در آغاز كلام، براى انتقال مطلب است. در آيات قبل سخن از نيكان بود، در اين آيه سخن از كفّار است كه عملشان غير از عمل آنان است.
كلمهى «غَمْرَةٍ» به معناى غرقاب و آبى است كه تمام انسان را فراگيرد. گويا غفلت همهى وجود آنان را فراگرفته است.
پیام ها
1- ابتدا روح منحرف مىشود، سپس رفتار تغيير مىكند. «قُلُوبُهُمْ- لَهُمْ أَعْمالٌ»
2- بدتر از رفتار زشت، اصرار و تكرار آن است. «لَهُمْ أَعْمالٌ- هُمْ لَها عامِلُونَ»
3- انسان، ابتدا دست به كار خلاف مىزند، سپس كار خلاف براى او عادت مىشود و او را به خود جذب مىكند، يعنى در مسير عمل و ارتكاب آن قرار مىگيرد و پس از ارتكاب گناه، اسير آن مىشود. «لَهُمْ أَعْمالٌ- هُمْ لَها عامِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ (63)
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا: بلكه دلهاى كافران در غفلت و حيرت است از اين روز و از اين نامه و از اين جزا. وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ: و از براى ايشان است در آينده اعمالى غير از آن. هُمْ لَها عامِلُونَ: ايشان مر آن
جلد 9 - صفحه 153
اعمال را بجا آورندهاند.
بيان: آيه شريفه را وجوهى است:
1- آنكه بر سبيل معجزه باشد براى پيغمبر كه به اعلام پروردگار از غيب اخبار فرموده به اينكه كافران در آينده كارهائى خواهند كرد و خبر موافق مخبر بود.
2- براى ايشان است اعمال رديه، سواى اين جهل بجا مىآورند آن اعمال حسنه را، پس مستحق شوند به سبب آن اعمال و كفر عقوبت را از جانب خداى تعالى.
3- براى ايشان است اعمالى سواى مدت عمرى كه براى آنها مقرر شده، يعنى گناهانى كه موجبات آنها را براى غير فراهم نموده مانند گمراه كردن ديگران به كفر و معصيت كه وزر آنها بعد از مردن ايشان باقى است تا قيامت، زيرا ايشان سبب گمراهى شدند و آيه شريفه «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ» شاهد اين مطلب باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (62) بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ (63) حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ (64) لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ (65) قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ (66)
مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ (67) أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (68) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (69) أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (70)
ترجمه
- و تكليف نميكنيم نفسى را مگر بقدر وسعش و نزد ما كتابى است كه
جلد 3 صفحه 645
سخن ميگويد بحق و آنان ظلم كرده نميشوند
بلكه دلهاشان در غفلت است از اين و مر آنها را كردارها است جز اين كه باشند مر آنها را كنندگان
تا چون بگيريم متنعّمان آنها را بعذاب آنگاه آنان زارى كنند
زارى مكنيد امروز همانا شما از ما يارى كرده نخواهيد شد
بتحقيق بود آيتهاى من كه خوانده ميشد بر شما پس بوديد كه بر پاشنههاتان بر ميگشتيد
تكبّر كنان بآن افسانه در شب گويانى كه ياوه سرائى ميكرديد
آيا پس تأمّل نكردند آن گفتار را يا آمد آنها را آنچه نيامد پدرانشان را كه بودند پيشينيان
يا نشناختند رسولشان را پس آنها مر او را باشند انكار كنندگان
يا ميگفتند در او جنونى است بلكه آمد آنها را بحق و بيشترشان بودند مر حقّ را ناخوش دارندگان.
تفسير
- خداوند منّان بعد از ذكر اوصاف اهل ايمان براى ترغيب ايشان بعبادت و تسهيل بر آنها در امر اطاعت نفى فرمود تكليف زائد از وسع را كه بقدر طاقت است و اثبات فرمود مقدار وسع را كه كمتر از طاقت است و اعلام فرمود بوجود صحيفه اعمال بندگان نزد خداوند و آن كتابى است كه ناطق و شاهد بحقّ و راستى و درستى است و مخالف با واقع و حقيقت در آن يافت نميشود و تمام اعمال عباد از خوب و بد و كوچك و بزرگ در آن ثبت است براى آنكه در وقت پاداش بكسى ظلم نشود بزيادى عقاب يا كمى ثواب از ميزان عمل و استحقاقش و فرمود ولى كفّار دلهاشان فرو رفته در گرداب جهل و غفلت از چنين كتابى يا از قرآن كه قمّى ره فرموده و از براى آنها است اعمال زشت ديگرى غير از آن خوض در جهل و غفلت و لازمش كه كفر و شرك است از قبيل آزار و ايذاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و سخريّه آنسرور و اعتراضات واهى بر قرآن و گمراه نمودن مسلمانان و امثال اينها از اعمال قبيحهئى كه مرتكب ميشوند آن اعمال را تا وقتى كه بگيريم ما متنعّمان يا بزرگان آنها را كه قمّى ره فرموده بعذاب دنيا يا آخرت چنانچه گفتهاند كه مراد جنگ بدر است كه در آن بزرگانشان كشته شدند يا گرسنگى و قحطى است كه بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبتلا بآن شدند بطوريكه سگ و مردار و كثافات و اولاد خودشان را خوردند پس ناگهان ضجّه و زارى ميكنند و استغاثه و توبه مينمايند و قبول نميشود كه مشعر بآنستكه مراد عذاب آخرت است چنانچه خداوند در جواب آنها
جلد 3 صفحه 646
فرموده بيخود ضجّه و زارى نكنيد امروز روزى نيست كه بشما از ما كمكى برسد شما همان كسانى هستيد كه آيات ما را بر شما پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تلاوت ميكرد و شما در حاليكه مستقرّ بر پاشنههاى پاهاتان بوديد بقهقرى رجوع ميكرديد و پسكى ميرفتيد و بعقب برميگشتيد و رو گردان بوديد از ذكر خدا و شنيدن آيات او و عمل بآنها و كارتان مانند رفتارتان قبيح بود در حالى كه تكبّر مينموديد بتكذيب قرآن يا به پيغمبر يا بحرم مكّه بآنكه ميگفتيد ما نگهدار آنيم و كسى بر آن تاكنون مسلّط نشده و بنابراين مرجع ضمير در به مذكور نيست و بايد بقرائن و شهرت گفتار آنها در خارج معلوم شود و بنظر حقير محتمل است به نكص كه مستفاد از تنكصون است رجوع شود يعنى با آنكه باين عمل قبيح خودتان كه رجوع بقهقرى باشد افتخار و تكبّر ميكرديد در حالى كه بطعن در قرآن و غيبت از پيغمبر و استهزاء بآن سرور در شب سخنرانى و افسانهگوئى ميكرديد و نيز مانند بيماران كه هذيان ميگويند بيهودهگوئى و ياوه سرائى مينموديد يا دورى ميجستيد از ذكر خدا و مواعظ پيغمبر و اندرز مسلمانان يا فحش و ناسزا ميگفتيد چون تهجرون بضمّ تاء و كسر جيم نيز قرائت شده است و آن كلمه يا مأخوذ از هجر بمعناى دورى يا هذيان است يا مأخوذ از هجر بضمّ بمعناى فحش و ناسزا است و در اينصورت غالبا از باب افعال ميآيد پس اين قرائت مناسب با معناى اخير است و اخيرا خداوند احتمالات متصوّره براى سبب ايمان نياوردن آنها را ذكر و نفى فرموده مگر يك احتمال كه آنرا اثبات فرموده باين تقريب كه آيا آنها تفكّر و تدبّر و تأمّل ننمودند در قول خداوند كه قرآن است تا بدانند كه آن معجزه و اتيانش از عهده بشر بيرون است و دلالت بر نبوّت آورنده آن دارد يا تاكنون اين اتّفاق نيفتاده كه پيغمبرى از جانب خدا آمده باشد و كتابى آورده باشد و اين زمان پيغمبر آمده و كتاب آورده و اين امر در نياكان و پيشينيان آنها بىسابقه بوده لذا مستبعد شمردهاند و ايمان نياوردهاند يا نشناختند پيغمبر خودشان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بامانت و صداقت و شرافت و ساير صفات حسنه كه لايق شأن انبياء است لذا منكر نبوّت او شدند يا تصوّر ميكنند در او جنونى است كه اين اظهارات را مينمايد هيچ يك از اين احتمالات نميرود چون آنها اهل لسانند و بخوبى فصاحت و بلاغت و ساير جهات اعجاز قرآن
جلد 3 صفحه 647
را درك ميكنند و از اولاد ابراهيم و اسمعيل عليهما السلامند و ميدانند كه انبياء عظام و كتب سماوى براى اجداد و پيشينيان آنها از طرف خداوند آمده و پيغمبر خودشان محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بتمام اوصاف كماليّه كه مثل و مانند نداشته و ندارد شناختهاند و ميدانند كه ديوانه نيست بلكه اعقل و اعلم و اكمل و ارشد از همه آنها است فقط چيزى كه هست آنستكه اينها با آنكه ميدانند دعوى نبوت او صدق و كتابش بر حقّ است بيشترشان طبعا از قبول حق كراهت دارند چون حقّ تلخ و مخالف با شهوات و هواى نفس آنها است لذا زير بار نميروند بلى ممكن است بعضى براى سرزنش اقوامشان يا كمى ادراك و شعورشان يا بىفكرى و عدم توجّه بعلائم صدق ايمان نياورده باشند ولى اين عدّه كمند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل قُلُوبُهُم فِي غَمرَةٍ مِن هذا وَ لَهُم أَعمالٌ مِن دُونِ ذلِكَ هُم لَها عامِلُونَ (63)
بلكه قلوب اينکه كفار و مشركين فرو رفته و غفلت و حيرت و جهالت آنها را گرفته از اينکه كتاب و از براي آنها اعمال ديگريست غير از اينکه غفلت و انهماك که آنها آن اعمال را عمل ميكنند.
(بَل قُلُوبُهُم فِي غَمرَةٍ) تفسير شده غمره يعني منهمك در باطل يعني رسوخ كرد باطل در قلوب آنها و آنها را به غفلت و حيرت و جهالت انداخته که ابدا توجه ندارند.
(مِن هذا) مشار اليه هذا همان كتاب است که ينطق بالحق است به اينكه از قيامت و نامه عمل و از قرآن و خبر دادن آن بكلي غافل هستند بطوري که بهوش نميآيند و توجه نميكنند، چنانچه امروز در اكثر جوانها رجالا و نساء مشاهده ميشود که چنان غرق گرداب دنيا شدهاند که هيچ توجهي بامر
جلد 13 - صفحه 424
آخرت ندارند با اينكه اينکه مقدار علماء و وعاظ در همه مساجد و منابر و مجالس وعظ و عزا داري مكرر در مكرر از قرآن و اخبار و مسائل و احكام و قيامت و اوضاع محشر صحبت ميكنند و به احدي از آنها كوچكترين تأثيري نميكند.
(وَ لَهُم أَعمالٌ مِن دُونِ ذلِكَ).
علاوه از آنكه غرق در دنيا و غفلت شدهاند اعمال زشت قبيح هم در آنها رواج پيدا كرده که بآنها افتخار ميكنند که بايد حتما در هر خانه و مغازه و ماشين. جعبه ساز باشد و حتما با وضع مخصوصي و شكل منحوسي بيرون آيند و طرز جديدي اتخاذ كنند.
(هُم لَها عامِلُونَ).
در هر عصر و زماني يك نحو اعمال ناشايسته معمول و مرسوم ميشود و استدلال ميكنند (خواهي نشوي رسوا هم رنگ جماعت شو).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 63)- ولی از آنجا که بیان این واقعیات تنها در کسانی اثر میکند که مختصر بیداری و آگاهی دارند بلافاصله اضافه میکند: «ولی دلهای آنها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بیخبری فرو رفته و اعمال (زشت) دیگری جز این دارند که پیوسته آن را انجام میدهند» (بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ هُمْ لَها عامِلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم