سيد ابوالحسن فاضل بهسودى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Behsoodi.jpg
نام کامل سيد ابوالحسن فاضل بهسودى
زادروز 1319 شمسی
زادگاه کابل
وفات 23 مهر 1377 شمسی
مدفن قبرستان شیخان - قم

Line.png

اساتید

آيت الله صدرا بادكوبى، آيت الله حسين لنكرانى، آيت اللّه خويى، و آيت الله صدر

شاگردان

سيد باقر علوى، سيد عبدالله فضل الله، سيد محمدباقر زكى

آثار

آراءالذرين حول الذرة والحركة، حول المعتقدات، حوار حول المهدى الفاطمى، منتهى المطالب فى شرح المكاسب


اسوه علم و مبارزه

فاضل بهسودى

آيت الله سيد ابوالحسن فاضل(1319 -1377 ش) از زمره عالمان راستينى بود كه فروغ روان‌بخش ايمان، صبر، شجاعت، دلسوزى نسبت به مستمندان و دفاع از ارزش‌هاى ايدئولوژى از وجودش ساطع بود.

اين شخصيت فرزانه با وارد شدن در عرصه هاى گوناگون سياسى و اجتماعى به درجات والاى معنوى راه يافت. او مى كوشيد تا با رفتار و اخلاقش، فضيلت و خويشتن‌دارى را در جامعه دين‌دوست ترويج نمايد. با بى‌تفاوتى در سال‌هايى كه بسيارى از دانش‌پژوهان در كنج عافيت آرميده بودند و از كنار قضايا مى گذشتند، مرحوم فاضل منادى حقايق اسلام در كشور جنگ زده و سوخته افغانستان گرديد و قلوب عاشقان دين، انقلاب و آزادى را از شور ايمان، باور و اميد پر نمود.

اين مجاهد نستوه و اسوه تقوا و عمل صالح از طريق پژوهش‌هاى پرمايه علمى، سياسى و اخلاقى به صيانت از مرزهاى عقيدتى، سياسى و اخلاقى مبادرت ورزيد. لحظه ها براى او ارزشمند بود و خوب از آن استفاده مى‌كرد. او همانند ستاره در فضاى جامعه خسته و مظلوم افغانستان مى درخشيد و با نورافشانى، فردا و فرداها را ترسيم مى نمود و از زندگيش براى ديگران نشانه مى ساخت.


تولد

آيت الله فاضل در سال 1319 هجرى شمسى در «كجاب بهسود» استان ميدان افغانستان كه در 100 كيلومترى شهر كابل (پايتخت) واقع گرديده است، در يك خانواده مذهبى و علمى ديده به جهان گشود. با درخشش اين ستاره در فضاى كانون پرمحبت خانوادگى، ديدگان خانواده اش روشن گرديد. قبل از تولد، پدرش حجت الاسلام والمسلمين سيد محسن مصطفوى در سن 20 سالگى رحلت نموده بود، اين سيد از بدو تولد آغوش گرم و پر از محبت پدر را نديد.

عمويش علامه سيد حسن مصطفوى معروف به «سيد آخوند» مسئوليت سرپرستى وى را به عهده گرفت و با دقت تمام به بارور كردن استعدادهاى او همت گماشت.

از تبار نيكان

آيت الله فاضل از نظر سلسله نسب از جمله سادات عالي‌قدرى است كه اجدادش از بزرگان منطقه بوده اند. و همه از علماء و پيشگامان ترويج معارف دينى به حساب مى آمده اند. پدرش سيد محسن كربلايى فرزند سيد مصطفى فرزند سيد سلطان فرزند سيد ميرزا حسين فرزند سيد فضل‌الله فرزند سيد صافى فرزند سيد احمد فرزند سيد عبدالله فرزند سيد ميرزا حسن فرزند سيد امين (سيد سالم، سيد اسلام و سيد يحيى كه سه فرزند سيد امين هستند در منطقه، دفن و جزء قبور محترم داراى بارگاه مجلل هستند و مورد توجه زياد مخلصين قرار مى گيرند و در مناسبت‌هاى مذهبى و حتى جهت رفع مشكلات به آن‌ها توسل مى جويند و در كنار آرامگاه آن‌ها نذر مى نمايند و آنان را صاحب كرامات مي‌دانند) و سلسله نسب سيد ابوالحسن فاضل كه از سادات جليل القدر حسينى مى باشد، به امام زين العابدين علیه‌السلام مى رسد.

تحصيل

مرحوم آيت الله فاضل با استعداد فوق‌العاده اى كه داشت، تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش نزد عمويش به پايان رسانيد. دروس مقدماتى و قسمتى از قوانين را نيز نزد عمويش علامه حاج سيد حسن مصطفوى فراگرفت و پس از فوت عمويش بخش ديگرى از قوانين و همچنين رسايل را نزد مرحوم شيخ خان على خواتى (مشهور به حاج شيخ) فراگرفت.

پس از آن كه مدارس بهسود را فراخور نياز و ضرورت تحصيلى خود نديد براى طى نمودن مدارج بالاتر علمى به كابل عزيمت و دروس سطوح عاليه را نزد استاد فرزانه و عالم ربانى حضرت آيت الله شهيد سيد محمد سرور واعظ آموخت و بسيار سريع از چهره هاى ممتاز حوزه علميه محمديه - كه زير نظر و هدايت شهيد واعظ اداره مى شد. - گرديد و جايگاه خاصى را در بين طلاب علوم دينى باز نمود.

در سال 1349 هجرى شمسى جهت تحصيل، عازم نجف اشرف شد و به درس كفاية الاصول مرحوم آيت الله شيخ صدرا بادكوبى و نيز در درس مكاسب آيت الله شيخ حسين لنكرانى، شركت و بهره فراوانى از اين دو عالم بزرگوار گرفت و از سال 1351 به مدت 10 سال در دروس خارج آيات عظام و مراجع بزرگ و افتخارات حوزه علميه نجف اشرف، چون خوئى و صدر شركت داشت و از سرچشمه هاى فضيلت، تقوى و فقاهت اين دو چهره علمى كمال استفاده را برده، پس از 15 سال اقامت در كنار بارگاه ملكوتى امیرالمومنین علیه‌السلام و بهره گيرى از منابع سرشار فقهى و اصولى... سرانجام به درجه اجتهاد نائل آمد.

اساتيد

آيت الله فاضل از حضور فرزانگان علم و تقوا - چه در افغانستان يا نجف اشرف - كمال استفاده را برد. نخستين استاد او عمويش سيد حسن مصطفوى است كه دوره مقدماتى را در حضورش خواند و سپس از مرحوم شيخ خان على كه از مردان پارسا و علماى ربانى بود، علوم حوزه اى را فراگرفت.

و پس از چندى براى پيمودن بالاترين سطوح علمى، راهى شهر كابل شد و افتخار شاگردى آيت الله شهيد سيد محمد سرور واعظ را كسب و در مدرسه علميه محمديه مقيم گرديد. آيت الله واعظ كه از همان منطقه بهسود است، پس از سال‌ها كسب فيض از حضور آيت الله العظمى حكيم و قرار گرفتن در صف شاگردان درجه اول ايشان، به دستور وى عازم افغانستان مى شود و مدرسه محمديه، مسجد و كتابخانه تأسيس مى نمايد.

و با فصاحت خاصى كه داشت به ترويج معارف دينى مى پردازد و دستگاه حكومتى كه حضور شخصيت هاى علمى و مبارز را مانع سلطنت خويش مى بيند، شهيد واعظ را دستگير و سه سال از فعاليت هاى فرهنگى محروم مى كند و پس از آزادى باز به نجف اشرف مى رود و آثار گرانقدر خود را كه عبارتند از: تقريرات اصول آيت الله خوئى (مصباح الاصول)، سيف الاسلام و تحفة الفقيه به چاپ مى رساند و با بازگشت دوباره محدوده فعاليت خويش را گسترش مى دهد و تا آخر عمر شاگردان زيادى را پرورش مى دهد كه آيت الله فاضل يكى از آن‌ها است. مرحوم فاضل در نجف با استفاده از حضور فرزانگان علوم دينى و معارف قرآنى مانند:

  • آيت الله شيخ صدرا بادكوبى؛
  • آيت الله شيخ حسين لنكرانى؛
  • آيت اللّه العظمى خويى؛
  • و آيت الله العظمى شهيد صدر.

مراحل كمال را مى پيمايد و از شاگردان درجه اول آن‌ها قرار مى گيرد. در اين باره آيت الله حائرى عراقى مى گويد: «من با ايشان در درس آيت الله شهيد صدر مى رفتم. آيت الله فاضل از شاگردان خوب شهيد صدر بودند. شهيد صدر علاقه زيادى به او داشت و او را دوست مى داشت. همچنان كه من او را دوست مى دارم».(1)

آيت الله صدر عنايت و علاقه عميقى به ايشان داشت طورى كه رابطه عميق، عاطفى و فكرى و هماهنگى ايشان با آيت الله صدر براى همه محسوس بود.(2)

تدريس

در اول شروع تحصيلات - چه در بهسود و يا كابل - و پس از اتمام دروس خويش به تدريس آن‌ها مى پرداخت. آيت الله فاضل مدت زماني كه در نجف اشرف بودند، علاوه بر شركت در درس‌هاى خارج اصول و فقه، فلسفه و كلام و پژوهش پيرامون معارف اسلامى و توجه به مسايل جهان و مشكلات جامعه اسلامى، به تدريس نيز مبادرت مى ورزيد؛ يكى از بستگانش مى گويد: «آن فقيد سعيد در نجف اشرف، درس هاى سطوح عاليه از جمله كفايه، مكاسب، رسايل، حلقات شهيد صدر و درس‌هاى عقائد را تدريس مى كردند كه در درس‌هاى ايشان طلاب فاضل از كشورهاى مختلف افغانستان، پاكستان، ايران، لبنان و عراق شركت مى نمودند».(3)

و هنگامى كه وارد سوريه مى گردد و مدت كوتاهى كه در آن كشور اقامت دارد به تدريس مى پردازد. ديگرى مى گويد: «آيت الله فاضل، پس از آن كه مدت كوتاهى به درجه اجتهاد مى رسد، به تدريس مى پردازد و در سوريه نيز براى رونق دادن به حوزه علميه زينبيه مشغول تدريس سطوح عالى كلام و معارف اسلامى مى گردد».(4)

آيت الله فاضل پس از ورود به خاك جمهورى اسلامى ايران و اقامت در حوزه علميه قم پيرو درخواست تعدادى از فضلاء افغانى حوزه علميه قم در سال 1365 به تدريس خارج فقه و اصول مشغول مى گردد. اين جلسات نخست در مدرسه توحيد كه زير نظر شخص ايشان تأسيس شده و اداره مى گرديد، داير و در سال 1369 هجرى شمسى به سالن شماره 31 مدرسه آيت الله العظمى گلپايگانى منتقل گرديد، تا اين كه مجدداً از سال 1375 در دفتر ايشان دوباره آغاز و تا قبل از ارتحال ايشان ادامه يافت.(5)

خدمات فرهنگى-سياسى

حضرت آيت الله فاضل خدمات ارزنده اى را انجام دادند و يا در پى انجامش فداكارى و ايثارگرى فراوان نمودند كه ما در اين مقاله بر اساس ظرفيت اين مبحث به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم:

1- وحدت طلبى:

حضرت آيت الله فاضل همبستگى احزاب شيعى و هماهنگى مجموعه هاى شيعى و سنى را گامى مطمئن در مسير وحدت ملى تلقى مى كرد.

در نتيجه تلاش‌هاى مخلصانه ايشان بود كه در جامعه تشيع زمينه هاى فكرى «وحدت» به وجود آمد، تخاصم به تفاهم همگانى مبدل و سرانجام «حزب وحدت اسلامى افغانستان» وارد عرصه سياسى-اجتماعى كشور گرديد، در حقيقت «حزب وحدت اسلامى افغانستان» دست آورد تفكر و مساعى همه جانبه آن مرد الهى بود.

حضرت آيت الله فاضل با داشتن مسئوليت رياست شوراى عالى نظارت حزب وحدت اسلامى بدون ترديد يكى از مظاهر راستين با شوكت شيعيان در عرصه هاى سياسى-فرهنگى-اجتماعى و علمى در افغانستان به شمار مى رفت.

تلاش‌هاى نستوهانه ايشان براى اشتراك عادلانه شيعيان در «شوراى مشورتى در هور پندى»، ايجاد هماهنگى ميان سران احزاب جهادى تسنن و تشيع، ارائه طرح رسميت مذهب جعفرى در قانون اساسى آينده در شوراى عالى قيادى، نمايندگى از جانب شيعيان در نشست هاى ايران، پاكستان، عربستان سعودى و مذاكره با سران احزاب در حضور رؤساى دولت هاى ياد شده، اقامه اولين نماز عبادى-سياسى جمعه در كابل، ابتكارات صلح ميان نيروهاى مستقر در پايتخت، بسيج عمومى شيعيان در دفاع از كيان اعتقادى و اصالت مكتبى آن‌ها را مى توان از جلوه هاى مبارزاتى آن فقيه مجاهد دانست.

حضرت آيت الله فاضل بستر مناسب براى هم‌زيستى در فرداى وطن را تحكيم هم‌گرائى و همبستگى ميان همه گروه‌هاى اجتماعى در كشور مى دانست و به همين جهت همواره آن‌ها را به «هماهنگى» و «تفاهم» دعوت مى كرد، ايشان در اين راستا موانع زيادى را از سر راه مجموعه هاى شيعى و سنى برداشته بود.

حضرت آيت الله فاضل عضويت در «شوراى عالى قيادى افغانستان» را به دليل ايجاد فضاى بهتر الفت و تعميم وفاق معنوى ميان جامعه شيعى و اهل تسنن پذيرفت و براى اين منظور گام‌هاى مؤثرى برداشت.

ايشان گرايش‌هاى فاقد پشتوانه فرهنگى را براى همبستگى واقعيت هاى قومى و مذهبى در كشور نه تنها خطرناك تلقى مى كرد بلكه موضع‌گيرى عليه افكار و خطوط انحرافى را گامى مهم در جهت وحدت ملى و حفظ ارزش‌هاى اساسى جامعه به شمار مى آورد. ايشان بدون مبالغه پيش آهنگ افشاء و سائس و حيله هاى شيطانى حلقه هاى كژانديش و بدرفتار در جامعه بود.

2- دعوت به صلح:

بى‌شك تحول و دگرگونى در ابعاد حيات اجتماعى به خصوص جامعه بحران زده افغانستان و هماهنگ نمودن افراد جامعه به وظايف دينى و اجتماعى و ايجاد تفاهم ملى و ايجاد باور به اقتدار سياسى و فرهنگى، بدون حضور فعال چهره هاى ممتاز و خستگى ناپذير همانند آيت الله فاضل ميسور نيست. وجود علماء دينى كمك شايانى بود در شكوفايى استعداد و نجات فرزندان امت.

وجود مرحوم آيت الله فاضل در عينيت جامعه، در شرايطى كه تنش هاى جارى در كشور، پيكره خسته جامعه را خسته تر مى نمود، رايحه صلح و آرامش بود. هميشه و در هر محفل فرياد صلح را سر مى داد. به جهت شايستگى هائى چون تواضع، مشورت‌پذيرى، احترام به نظريات ديگران، بردبارى، پركارى و همكارى با نيروهاى مؤمن، على رغم سنگين بودن ميدان عمل، با اميدوارى برنامه هاى اصلاحى خويش را رها نكرد. مشكلات فكرى، سياسى و فرهنگى در افغانستان طورى بود كه كار مؤثر را مشكل مى نمود. ولى آيت الله فاضل صحنه را ترك نكرد و در برابر بحران هاى موجود حضور اصلاح‌گرانه خود را حفظ نمود، طورى كه غيبت امروزيش به معناى غيبت آثار و اعمالش در دنيا و آخرت نمى باشد.(6)

مرحوم آيت الله فاضل همين طور براى بر قرارى صلح و رفع تشنجات گروهى (شيعه-سنى) در سال 1364 در رأس يك هيئت صلح وارد كشور افغانستان شد و دسته هاى متخاصم را به تفاهم دعوت و با هوشيارى خويش، كشمكش هاى نظامى و قشرى و گروهى را در بسيارى از مناطق خشكانيد. اين كار ارزشمند را در سال 1365 در مناطق مركزى و در سال 1373 در منطقه جاغورى به انجام رسانيد، صلح و آرامش را برقرار ساخت.

3- تقريب بين المذاهب اسلامى:

آيت الله فاضل با توجه به ساختار سياسى و فرهنگى افغانستان نزديك شدن مذاهب موجود در صحنه هاى سياسى-فرهنگى و جهادى كشور را يكى از راه هاى مؤثر و پشتوانه قوى و مثبت براى پيشرفت امور جامعه به حساب مى آورد. وى بااخلاص تمام در داخل كشور براى تحقق طرح تقريب مذاهب اقدامات لازم را به عمل آورده و تماس هايى با شخصيت هاى مذهبى اسلامى نيز برقرار كرده بود.

در كتاب زندگينامه آيت الله فاضل، آمده است: «ايشان هماهنگى هاى برادرانه را با علماى طراز اول، برادران اهل سنت و جماعت به وجود آورده بود و براى تحقق طرح همبستگى مذاهب اسلامى به كنكاش گوناگون پرداخته بود و از همين رو، روابطى نزديك با شخصيت هاى علمى-مذهبى برادران اهل تسنن، چون:

- مرحوم شيخ سعيد شعبان، در لبنان؛

- قاضى حسين احمد، در پاكستان؛

- سيد بركة، در فلسطين؛

- دكتر حسن ترابى، در سودان؛

و مولوى نصرالله منصور، در افغانستان بوجود آورده بود».(7)

4- ايجاد نهضت فكرى-سياسى:

اين شخصيت فرزانه مى كوشيد قشرهاى حوزه و دانشگاه را با هم نزديك كند. ولذا با جديت تمام به سازماندهى اين دو نيروى پيشتاز مشغول بود. يكى از اساتيد دانشگاه مى گويد: «همكارى سياسى، آيت الله فاضل با دانشگاهيان از سال 1367 آغاز گرديد و تا زنده بود ادامه داشت مرحوم آقا به منزل من تلفن كردند و تاريخ جلسه را در منزل ما تعيين نمودند كه تشريف آوردند و پس از يك سلسله گفت و شنود، تصميم بر اين شد كه بنده تشكيلات جديدى را با ارائه مقدمه - كه انگيزه و هدف در آن وحدت ملى در بستر اسلام تحت شعار «لا اله الا اللّه» است. - تهيه كنم. دستور آقا اجرا شد، اما متأسفانه زماني كه وقت مساعد فرا رسيد و از تخت بيمارستان، امر به فعاليت علنى داده شد، آقا به رحمت حق پيوست».(8)

با تلاش هاى خردمندانه ايشان بود كه مقدور شد تشكل هاى سياسى شيعه در يك تشكل گرد آيند و با انسجام كامل در عينيت جامعه حضور يابند. اين شخصيت علمى-سياسى پس از به وجود آمدن دولت اسلامى در افغانستان با حضور جدى خويش در عرصه سياسى-فرهنگى، خواستار حضور مقتدرانه شيعيان در حكومت گرديد. و با پذيرفتن عضويت در شوراى عالى قيادى دولت اسلامى افغانستان (شوراى رهبرى) زمينه را براى دفاع از حقوق شيعيان مهيا نمود و به نمايندگى از مجموعه شيعيان و شركت در نشست‌هاى ايران، پاكستان و عربستان - كه در جهت صلح و تفاهم برگزار شده بود. - حضور جامعه تشيع را در واقعيت سياسى-فرهنگى و نظامى، به نمايش گذاشت و طرح به رسميت شناختن مذهب جعفرى را در قانون اساسى افغانستان مى توان يكى از ابتكارات ايشان به حساب آورد.

اقامه اولين نماز عبادى-سياسى جمعه در كابل را نيز مى توان از جلوه هاى مبارزات و فعاليت هاى خستگى ناپذير اين شخصيت دانست. آقاى اشراق حسينى مى گويد: «آيت الله فاضل در نظر داشت دانشكده علوم سياسى در كابل بسازد تا در پرتو آن، فرزندان امت شيعه را كادرسازى سياسى نمايد و پروژه خاتم الانبياء كه يكى از ابتكارات اين مرد بود از جامعيت خاصى برخوردار بود. ايشان مى فرمود: اين حوزه علميه را به خاطر آن ساختم و طرحش را تهيه نمودم كه با جامع الازهر مصر رقابت كند. زيرا هدف از تأسيس اين پروژه كه عبارت است از:

  • 1- تدريس مقاطع مختلف تا دروس خارج فقه و اصول.
  • 2- تدريس رشته هاى جديد بر اساس نياز جامعه.
  • 3- محور دارالتقريب مذاهب باشد و فقه مقارن، درس گفته شود و ده ها هدف ديگر را در اين طرح گنجانيده بود».(9)

احداث پروژه خاتم الانبياء را با مساحت 100/000 مترمربع با ملحقات آن از قبيل خوابگاه طلاب، كتابخانه، مسجد، حسينيه، حمام، باشگاه ورزشى و بازارچه روى دست گرفته بودند. هدف آيت الله فاضل از ايجاد طرح بزرگ خاتم الانبياء در شهر كابل، سامان‌بخشى به اوضاع درسى و معيشتى طلاب و تقليل ضريب مهاجرت آن‌ها به ايران و پاكستان، تدريس دروس سطوح عاليه خارج فقه مقارن (جعفرى-حنفى) اساس گذارى عملى تقريب بين‌المذاهب اسلامى و سرانجام رشد فرهنگ عمومى جامعه، بوده است.(10)

ايشان با وجود مشكلات اقتصادى، مدرسه علميه توحيد را در شهر مقدس قم در تاريخ 1364 تأسيس و با برنامه هاى آموزشى مناسب به پرورش طلابى مشغول شدند كه از مناطق محروم و شهرهايى كه شيعيان در اقليت بسر مى برند، همانند شهرهاى بدخشان و پنجشير و غيره روى به حوزه مى آوردند. مدرسه علميه خاتم الانبياء در مشهد مقدس يكى ديگر از اقدامات بسيار ثمربخش آيت الله فاضل بود كه با برنامه هاى متنوع، تعداد بسيارى از جوانان را با معارف اسلامى آشنا كرد و تحويل جامعه داد.

خدمات اجتماعى

يكى از شاهكارهاى اجتماعى آيت الله فاضل ايجاد دارالايتام بود و با توجه به مسئوليت هاى خطير سياسى-فرهنگى كه ايشان داشت، لحظه اى از خدمت به توده هاى محروم و خانواده هاى شهداء و ايتام... غافل نبود و در همين راستا مؤسسه خيريه خاتم الانبياء و دارالايتام را در كابل و برخى از شهرهاى جمهورى اسلامى ايران راه اندازى نمود. زيرا كه او از متن دردها، رنج ها و محروميت هاى جامعه قد برافراشته بود.

آقاى اشراق حسينى در اين زمينه، مى گويد: «در كابل وقتى يتيمى به او مراجعه مى كرد، خود ايشان كفش ها را به پاى بچه ها مى كرد و اندازه گيرى مى نمود، هرگاه كه شماره كفش با پاى يتيم ها اندازه نبود، عوض مى كرد و با تواضع خاصى مى گفت: فرزندم! خوب است؟».(11)

مانند جدش امیرالمومنین علیه‌السلام يتيمان و مستمندان را چون پدر مهربان بود و با مهربانى در جمع آن‌ها مى نشست و اگر قادر بر حل مشكلات محرومين نبود، احساس همدردى خويش را خالصانه ابراز مى داشت.

ويژگي‌هاى اخلاقى

خصوصيات اخلاقى آيت الله فاضل از جهات مختلف شايسته بررسى و مطالعه مى باشد و از مصاحبه با دوستان، همدوره هايشان و شاگردان آن مرحوم، پيداست كه وى از صفات نيك زيادى بهرمند بوده و ما در اين فرصت كم، برخى از صفات او را از زبان دوستان و هم‌سنگري‌هاى فرهنگى-سياسى اش مى شنويم.

1- تعبد:

آنچه را كه نخستين شايستگى او مى توان به حساب آورد، تقوى و يا پايبنديش به دستورات دينى بود. اين صفت از همان اوان جوانى در زندگيش درخشش و جلوه اى خاص داشت. يكى از بستگانش مى گويد: «در همان دوران جوانى كه بيش از بيست سال از عمر شريفش نگذشته بود، تقيد خاصى به برنامه هاى دينى داشت، در هيچ شرايط غسل جمعه و نماز شب او ترك نمى شد».(12)

نيايش خالصانه آن مرد فرزانه كه از ژرفاى دل مملو از عشق سرچشمه مى گيرد، او را اسوه تقوى و عمل صالح قرار مى دهد. مرحوم آيت الله فاضل بسيارى از ادعيه را از حفظ داشت و با تلاوت قرآن كه محرم تنهايى اش بود، در سراسر زندگى الهام مى گرفت.

2- دوستى اهل بيت علیهم‌السلام:

يكى از نقطه هاى بارز شخصيت معنوى ايشان، دل پاك و روح مالامالش از محبت اهل بيت عصمت بود. در پيچ و خم زندگى به ولايت اتكا مى نمود و معضلات خويش را با كمك دو نيروى معنوى - توكل و توسل - حل مى كرد.

معظم‌له مى گفت: «فرزندان من و اخوى - آيت الله مصطفوى - مى دانند كه از اول زندگى با ولايت شروع نمودم و از اول اهل ولايت بودم. من در نجف در دوران حكومت بعث اذعان داشتم، ماندن در جوار مولى امام على علیه‌السلام بستگى به عنايت خود مولى دارد. با تمام فشارهايى كه از سوى بعثي‌هاى از خدا بى‌خبر، بر حوزه علميه مى رفت، آن ولايت بود كه ساليان درازى از هر گونه آسيب و گزندى براى من امان داد و تا پايان دوران تحصيلات در آن حوزه بزرگ در پناه ولايت، پناه داده شدم و از درس‌هاى مراجع بزرگ بهره كافى گرفتم، به شما و هر كس ديگر توصيه مى كنم كه يگانه راه رسيدن به پيروزى، ولايت و توسلات به اهل بيت مى باشد».(13)

وى حتى در سختي‌هاى آخر حيات خويش و با توجه به آن كه توان شركت در محافل مذهبى و توسل به اهل بيت علیهم‌‌السلام را نداشت و شرايط بدنش مقتضى نبود، دوست داشت در توسلات حضور يابد.

يكى از دوستان نقل مى كند كه: «دو شب قبل از رحلت آن عالم ربانى، دستور فرمود تا روضه مادرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خوانده شود. از آنجايى كه شرايط جسمى اش اجازه پائين آمدن از پله ها را نمى داد، گفت: مرا ببريد پشت پنجره هايى كه مشرف به زيرزمين خانه است. وقتى خود را كنار روزنه رسانيد، سر را به ديوار گذاشت و از ته دل به مظلوميت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشك مى ريخت».(14)

3- برخورد نيكو:

در معاشرت هاى اجتماعى بسيار، با تواضع و فروتنى رفتار مى نمود و در برابر تندى ديگران عكس‌العمل نشان نمى داد و با متانت خاص و گذشت كه سيره پيشوايان اسلام است، از كنار مسايل مى گذشت.

آيت الله آصفى مى فرمايد: «ايشان در مجموع، فرد بسيار مؤدب، بااخلاق، بزرگوار و دوست داشتنى و از لحاظ تقوى بسيار عالى بود».(15)

آيت الله عالمى بلخابى هم مى فرمايد: «آيت الله فاضل گذشته از شخصيت علمى كه داشت، مردى آرام، فكور، دلسوز جامعه، خوش گفتار و در رفتار اجتماعى باوقار بود و در دفاع از حقوق فرهنگى و سياسى تشيع، عظمت و اقتدار خود را حفظ مى نمود. در برخوردها با اخلاق نيكويش همه را مجذوب مى ساخت، حتى كسانى را كه ديد مثبت نسبت به علما نداشتند».(16)

اين شخصيت دينى، مردى متفكر و اسلام شناس بود. همچنين آقاى محقق مى گويد: «اخلاق او كمتر از جنبه هاى ديگر شخصيتى وى نبود. او به حق مجسمه تواضع، بردبارى، اغماض، احسان، وقار و حلم بود. ظاهر متبسم، جذاب و آرام او حكايت از روح متين، منطق، سلامت روحى و مهربانى اش داشت».(17)

پسرعموى معظم‌له مى گويد: «من مدت سى سال كه آشنايى نزديك با ايشان داشتم و در دوره بچگى با هم بوديم، نديدم كه با كسى دعوا كند و يا احساس ناراحتى در چهره اش پيدا باشد. از بيكارى رنج مى برد و خود را هميشه به چيزى مشغول مى ساخت».(18)

4- شجاعت:

اين فقيد سعيد و مجاهد خستگى ناپذير با توجه به بحران سياسى، فرهنگى و نظامى كشور افغانستان، با دلاورى تمام كه ويژه چنين مردانى است، وارد عرصه اجتماعى شد. مرحوم فاضل حتى در اوان جوانى در بين هم‌قطارانش به عنوان طلبه اى شجاع و دلاور مطرح بوده، يكى از دوستان وى نقل مى كند: «من و جمعى از همكلاسى هايش، با حضور استادش (شيخ جانعلى) و تعداد مؤمنين كه خيلى ها هنوز هم زنده هستند، صحنه اى از شجاعت وى را شاهد بودم، بدين صورت: رود سبز آب - منطقه خوات از توابع بهسود - كه در افغانستان مشهور است، آب رودخانه در يك قسمت كه مى رسد جمع مى شود و بنام (گوش رودى) ياد مى گردد و حدود نود متر عمق دارد.

يك روز كه افراد نامبرده جمع بودند، و مرغابى ها در همان محدوده گشت مى زدند و مرغانى هم در هوا پرواز مى نمودند، آقاى فاضل گفت: اى كاش تفنگى مى بود تا صيدى را مى زدم! استادش گفت: تو نخست شكار را بزن، از آب درآوردنش بدوش من. كه ناگهان آيت الله فاضل تفنگ را بدست گرفته و در حالي كه روى دست گرفته بود، در دم مرغى را هدف قرار داد و صيد در مركز (گوش رود) افتاد.

استاد به يكى از شاگردان دستور داد: برو صيد را بياور. شخص نامبرده با سرعت خود را به آب انداخت، به جاى آن كه صيد را نجات بدهد، خود را به دست امواج (گوش رود) گرفتار ساخت و با يك ناله، ناپديد گرديد. همه مبهوت مانده بودند كه ناگهان سيد بزرگوار و طلبه شجاع با دلاورى بى‌نظير، خود را به دهان متلاطم رود انداخت. در همان حال ناگهان شخص غرق شده روى آب آمد و قادر نبود حركت كند و عن قريب بود كه دوباره به قعر امواج فرو رود. مرحوم فاضل بدن بى حال وى را برگرفت و از مهلكه نجات داد. مرد نجات يافته هنوز در قيد حيات مى باشد.(19)

5- تحمل سختى:

آيت الله سيد ابوالحسن فاضل سختى هاى زندگى را از همان روز كه سايه پدر از سرش كم شد، شروع كرد و با مشكلات فراوانى مواجه شد. از يك طرف بى‌سرپرستى و از سويى فقر اقتصادى او را در تنگناى زندگى قرار داد، ولى او با استوارى خاصى كه از اجداد طاهرش به ارث برده بود، خود را نباخته بلكه مردانه از خارستان زندگى عبور و قله هاى كمال را به بالاترين مدارج تخصصى پيمود و براى رسيدن به مقامات علمى و معنوى مراحل سختى را پشت سر نهاد. خصوصاً در دوران جهاد و هجرت فكرى-سياسى ايشان كه مرحله حساس زندگى وى را تشكيل مي‌دهد.

در اين باره چنين آمده است كه: «او شخصيتى بود، با استقامت و بردبار كه براى رسيدن به صلح و آرامش در كشور، على الخصوص در بين امت شيعه افغانستان، متحمل رنج‌هاى مختلف گرديد. زخم زبان‌هاى زيادى بر او زدند، تهمت هاى ناروا بر او بستند، كارشكنى ها و هوچى‌گري‌ها راه انداختند. اما هيچ‌گاه شكايت كسى از او شنيده نشد. در حالي كه او اشاعه دهندگان اين اباطيل را مى شناخت. با وجود اين هر وقتي كه با توطئه‌گران و شايعه‌سازان رو در رو مى شد، طورى برخورد مى نمود كه گويا هيچ خبرى نبوده است».(20)

او در مواقع بحرانى و خطر هيچ وقت دچار سردرگمى نمى شد و با روحيه شكست ناپذيرى كه جزء خصيصه وى بود، در برابر حوادث استوار بود. فرزندش تعريف مى كند: «روز 13 محرم الحرام 1371 ش حاج آقا، با تعدادى از نيروهاى شيعه كه من هم جزو آن‌ها بودم، عازم انستيتو علوم اجتماعى (مركز حزب وحدت اسلامى) شديم و پس از طى نمودن قسمتى از راه، صداى چند انفجار را شنيديم. بدون اعتنا پيش مى رفتيم. ناگهان متوجه شديم كه توسط نيروهاى وهابى - حزب سياف - محاصره شده ايم. به دستور حاج آقا كليه سلاح ها به زمين گذاشته شد. ما را از ماشين پياده و طرف مقر فرماندهى خود هدايت كردند. حاج آقاى فاضل با خونسردى به پيش مى رفت. مؤمنانى كه ايشان را مى شناختند گمان مى كردند كه ماشين وى خراب شده و پياده مى رود. اين حركت آرام و حساب شده باعث شد نيروهاى شيعه از دستگيرى حاج آقا اطلاع يابند. وقتى ما را داخل پايگاه خود انتقال دادند، همه را كنار ديوار به صف كردند و آماده تيرباران نمودند. همين كه داشتند نشانه مى رفتند، پدرم سينه خود را سپر كرد. جلو آمد و ما را در پناه خويش گرفت و با فصاحت و قاطعيتى كه خاص ايشان بود، آن‌ها را تهديد و از عواقب اين عمل غيرمنطقى آگاه ساخت. در همين اثنا، يكى از علما اهل سنت كه حاج آقا را مى شناخت سر رسيد و ايشان را در آغوش گرفت و پس از عذرخواهى ما را رها ساخت».(21)

آيت الله فاضل تمام اين مشكلات را براى خاطر توده هاى رنجديده و عذاب كشيده شيعه تحمل مى نمود. با توجه به سن و سنگينى بدن و نبود امكانات مسافرتى، دشت ها و دامنه‌ها را پشت سر مى گذاشت تا صلح را براى جامعه تشيع و مجموع كشور به ارمغان ببرد و در اين راه، خستگى و تشنگى را احساس نمى كرد و با پاهاى آبله زده درس قهرمانى، استقامت و مردانگى را به آيندگان مى داد.

يكى از علماء مى گويد: «يك هيئت براى ايجاد آشتى ميان احزاب شيعه به افغانستان رفت. آيت الله فاضل نيز در تركيب آن هيئت بودند. در اين سفر من مقاومت بى‌نظير ايشان را شاهد بودم. پس از 25 سال كه آيت الله فاضل در تاريخ 1364/11/25 به وطن مى رفت، با تحمل بسيار بيست و شش روز پياده‌روى را به پايان رسانيد. در اين سفر كه مى بايست از كوه ها و بيراهه ها طى طريق كرد، وى از نبود امكانات و سختى راه چيزى به زبان نمى آورد. با وجود آن كه اغلب اعضاى جوان و سرحال هيئت، مانده بودند و از سختى راه و مشكلات آن شكوه داشتند. در روزهاى آخر ايشان مى گفت: پايم درد مى كند و براى آخرين بار نسبت به وضعيت جسمى خويش مى گفت: پا درد فعلى من نتيجه همان سفر سرد و زمستانى مى باشد. زيرا در اين سفر هوا زمستانى و سرد بود، هرگاه در وسط راه با آن كه هر نفر يك پتو بيشتر نداشتيم و استراحت مى كرديم، هنگامي كه بيدار مى شديم آب را كه يخ زده است و با شكستن يخ ها، آب وضو تهيه مى كرديم. همه از وضعيت پيش آمده اظهار ناراحتى مى كردند، ولى ايشان از خود مقاومت عجيبى نشان مى داد و به ديگران روحيه مى بخشيد».(22)

از آنجايى كه براى شخصيت ديگران ارزش قائل بود، قشرهاى مختلف را مجذوب خويش ساخته بود و براى حفظ مصالح جامعه، حضور خيلى ها را در واقعيت جامعه تحمل مى نمود. يكى از اساتيد دانشگاه كابل نيز مى گويد: «يكى از اوصاف پرجاذبه آن مرحوم را بايد مشورت‌پذيرى، افق ديد وسيع و احترام به افكار و نظرات ديگران دانست. ايشان مردى بزرگ بود كه همواره خودمحورى، جزم انديشى و استبداد فكرى را نفى مى نمود و در رابطه با آزادى در عرصه تفكر، نقد و گفتگو براى يارانش، به مثابه الگو درآمده بود. نه تنها خود در برابر جوسازى‌ها، هوچى‌گرى ها و هياهوى تبليغاتى شكيبايى نشان مى داد بلكه همواره يارانش را نيز به برخوردهاى مهربانانه و بزرگ‌منشانه توصيه مى نمود».(23)

آثار علمى

آيت الله فاضل به موازات تحصيل و تدريس در نجف اشرف با قلم بسيار زيباى خويش، كتاب‌هايى را نيز به رشته تحرير درآورده اند و چند اثر باارزش ايشان انتشار يافته است كه عبارتند از:

1- آراءالذرين، حول الذرة والحركة:

ايشان وقتي كه در نجف بود، مكتب هاى انحرافى-فلسفى مخصوصاً ماركسيسم در عراق گسترش مى يافت. در همان زمان بود كه كتاب فلسفى باارزش خود به نام - اتم و حركت - آراء الذرين... را نوشت كه توسط يكى از شاگردان ايشان، حجت الاسلام والمسلمين سيد عبدالله فضل الله در سال 1356 در لبنان به چاپ رسيد.

آيت الله فاضل در اين اثر خود بسيار زيبا ديدگاه دانشمندان مادى و الهى را در مورد ماده و حركت، به تعريف درآورده و بيان كرده كه نقش آن در تغيير مكانيكى مادى چيست؟ ماده، حركت و صورت تركيبى پديده هاى جهان را بسيار عالى بيان نموده است و ديدگاه فلاسفه الهى را در رد انديشه ماركسيسم بيان كرده و حدود تجربه و علوم تجربى را مشخص ساخته است. با رعايت سير منطقى بحث و طرح سؤالات پيرامون موضوع، به خوانندگان روشنايى مى بخشد و فلسفه دوستان را به اقناع فكرى مى رساند.

2- حول المعتقدات:

در اين اثر، ديدگاه ماديون را در مورد جهان و هدفمندى نظام هستى بيان و سپس رد نموده است و تبيين ساخته كه خداشناسى ريشه فطرى دارد و خيلى پديده هايى هستند كه با دستگاه هاى مادى قابل درك و كشف نيستند. از كوچكترين ماده عالم همانند اتم تا بزرگترين پديده نظام هستى، نيازمند علت هستند.

در بخش ديگرى از اين كتاب به:

- هدفمندى جهان هستى؛

- تركيبات فيزيكى جهان و سير تكامل آن بر اساس قانونمندى، اشاره نموده است.

و در پايان به معاد و رستاخيز انسانى پرداخته و پاسخ منكران مرگ را داده است كه با مرگ، انسان پايان يافته نيست، بلكه مرگ خود نوعى تكامل است و اهداف قيامت، استقرار عدالت و رسيدگى به حقوق مظلومين مى باشد.

3- حوار حول المهدى الفاطمى:

در اين كتاب روايات متواترى از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و ساير ائمه علیهم‌السلام در شأن امام عصر علیه‌السلام نقل نموده است و نيز از علما اهل سنت درباره ولادت، قيام و شرايط ظهور آن حضرت رواياتى را جمع‌آورى نموده است و سلسله سند آن‌ها را نيز بسيار دقيق آورده است و با شيوه مناظره، بين دو نفر سؤال كننده و پاسخ دهنده، بحث را شروع و سپس سؤال مطرح شده را بسيار روشن و متين جواب مى دهد.

دلايل عقلى-فلسفى براى اثبات طول عمر امام زمان علیه‌السلام و بقاء وى از حوادث طبيعى به رشته تحرير درآمده است و كتاب ارزشمندى است كه مايه علمى و دقت نظر اين عالم ربانى را نشان مى دهد.

4- منتهى المطالب فى شرح المكاسب:

اين اثر تحقيقى و گرانسنگ كه يكى از آخرين آثار علمى و قلمى ايشان است، حاوى نكات ظريف و بديع در شرح و توضيح كتاب «محرمات» مكاسب شيخ اعظم مى باشد كه جلد اول آن به زيور طبع آراسته گرديده و در دسترس دانش پژوهان قرار دارد و جلد دوم آن آماده نشر مى باشد. اين اثر، كمك شايان به محصلين علوم دينى مى نمايد. و خدمتگزارى ايشان را نسبت به حوزه هاى علميه نشان مى دهد و متأسفانه اجل نگذاشت تا از وجود پرمايه خويش دانش دوستان را فيض بخشد و افكار بلند خود را در قالب آثار مطبوع به رشته تحرير درآورد.

آثار غيرمطبوع

آيت الله فاضل غير از آثار ارزشمندى كه چاپ و به دست مردم رسيده، نوشته ها و آثار غيرچاپى را نيز تدوين و آماده انتشار ساخته اند:

  • 1- تقريرات درس خارج اصول آيت الله العظمى خوئى؛
  • 2- تقريرات فقه آيت الله العظمى خوئى؛
  • 3- تقريرات خارج فقه شهيد صدر؛
  • 4- تقريرات خارج اصول آيت الله العظمى صدر؛
  • 5- تقرير موضوعى: كه سلسله درس هاى استادش شهيد صدر است.
  • 6- خاطرات دوران جهاد.

اين نوشته ها بيشتر در زمانى تدوين شده است كه ايشان در نجف بودند و با توجه به دوران كوتاه اقامت ايشان در نجف اشرف، با استعانت از امدادهاى غيبى و به يارى استعداد فوق‌العاده خود، آثار پرمايه علمى را از خود به يادگار گذاشتند.

فرزندان

آيت الله فاضل داراى هفت فرزند هستند، سه دختر و چهار پسر كه عبارتند از:

  • 1- حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد حسن فاضل زاده (مصطفوى) فرزند بزرگ ايشان كه در زمان حيات مرحوم به طور هميشه خود را وقف امورات اجتماعى-سياسى ايشان نموده بود و لحظه اى از ايشان دور نگرديد، ايشان شاگردى كاملاً ممتاز در صحنه اجتماعى-سياسى براى وى تلقى مى گرديد و اكنون وارث متعهد و امين ايشان در جهت ادامه دادن راه و سيره و برنامه هاى مرحوم به حساب مى آيد.
  • 2- حاج سيد حسين فاضل زاده، فارغ‌التحصيل علوم سياسى. (كارشناسى)
  • 3- سيد صادق فاضل‌زاده؛
  • 4- سيد محسن فاضل‌زاده.

شاگردان

آيت الله فاضل در مدت حضور خويش در افغانستان، نجف اشرف و قم، شاگردان فراوانى را تربيت نموده اند و از فيض و كمال علمى خويش بهرمند ساخته اند مانند:

  • 1- شيخ على‌اكبر محقق؛
  • 2- سيد محمدباقر زكى؛
  • 3- شيخ محمد محقق؛
  • 4- شيخ ابواحمد ساعدى؛
  • 5- سيد عبدالله فضل الله لبنانى كه كتاب اتم و حركت ايشان توسط او انتشار يافته است.
  • 6- شيخ گردى حسين توكلى كه اكنون در نجف است و از اساتيد آن حوزه مى باشد.
  • 7- سيد باقر علوى، مقيم نجف اشرف.
  • 8- شيخ على حسن رفيعى، از اساتيد جامعه در نجف اشرف.

در حوزه قم، مدرسه علميه توحيد و درس خارج فقه و اصول ايشان خيلى ها، افتخار شاگردى آيت الله فاضل را يافته اند كه در ظرفيت اين مقاله نمى گنجد.

دوستان و نزديكان

اين شخصيت فرزانه با خيلى از شخصيت هاى علمى-سياسى آشنا بودند كه ما به معرفى چند تن از آن‌ها مى پردازيم:

- آيت الله العظمى سيستانى: شخصى به نام سيد ابراهيم جعفرى قبل از ماه رمضان 77 جهت زيارت عتبات به كربلا و نجف مى رود. شخص نامبرده حكايت مى كرد كه: من خدمت آيت الله سيستانى مشرف شدم و از مشكلات افغانستان گفتم. ايشان فرمود: افغانستان تنها پشتيبان خود را از دست داد. مرحوم فاضل پشتيبان آن كشور بود.

- آيت الله حائرى؛

- آيت الله آصفى؛

- آيت الله عالمى؛

- حجت الاسلام والمسلمين ابراهيمى، نماينده مقام رهبرى در امور افغانستان.

- و نيز از دانشگاهيان و اهل سنت...

وفات

اين فقيد سعيد پس از سال‌ها، خدمات انجام يافته و يا نيمه تمام و به ياد ماندنى و يك عمر تلاش بى‌وقفه علمى-سياسى در سپيده دم 1377/7/23 و به سن 58 سالگى و در اثر بيمارى سرطان خون، روحش به ملكوت اعلى پرواز كرد و جامعه اسلامى و حوزه هاى علميه را داغدار ساخت. ايشان از مشكلاتى كه دامنگير جامعه اسلامى (به خصوص جامعه رنجور افغانستان) شده بود، رنج مى برد و انتظار لقاء معبود را داشت.

فرزند گراميش نقل مى كند كه: «شب آخر كه لحظه هاى پايانى عمر ايشان بود، مرا علیرغم شب هاى گذشته از رفتن به خانه خودم بازداشت. من با حجت الاسلام سيد محمدباقر صميمى كه او را نيز از رفتن مانع شده بود، در كنار بستر ايشان بوديم. حاج آقا در طول همان شب هر چند دقيقه، طلوع شفق را مى پرسيد و منتظر طلوع فجر بود. تا شب از نيمه گذشت، ايشان به پشتى تكيه داده بود. من و جناب آقاى صميمى در مقابلش نشسته بوديم. حدود طلوع فجر بود كه صداى اللّه اكبر ايشان بلند شد. آقاى صميمى خود را به وى رساند و گفت: حاج آقا تمام كرد، من باورم نشد. خود را به بالين پدر رساندم با كمال تأسف متوجه شدم كه دعوت حق را لبيك و به لقاءاللّه پيوسته است».(24)

آيت اللّه فاضل از جهان رخت بربست، ولى يادش همواره در مجامع علمى-سياسى زنده است، چرا كه آثار و خدماتش به ياد ماندنى است.

بر روى دوش ياران

پيكر پاك آن فقيه مجاهد و اسوه عمل، بر دوش ياران و با حضور آيات عظام، مدرسين، شخصيت هاى علمى-سياسى، طلاب و اقشار مختلف، در شهر مقدس قم و با دريايى از حزن و اندوه از مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام به سوى حرم مطهر فاطمه معصومه سلام الله علیها تشييع شد. تشييع كنندگان سراسر مسجد را پر از اشك و آه نمودند و در فضاى كاملاً معنوى و صفاى باطن، او را تا كنار بارگاه معنوى حضرت معصومه سلام الله علیها تشييع نمودند.

حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى بر پيكر آن فقيد نماز اقامه كرد و سپس نمازگزاران، غفران و رحمت الهى را براى آن مرحوم از بارگاه قادر منان، استدعا نمودند.

به سوى آرامگاه ابدى

در ميان اجتماع باشكوه توده هاى غمناك، پيكر او را به سوى گلزار شيخان حركت دادند. همچون صدف در درون خاك گلزار شيخان در كنار تربت پاك زكريا بن آدم و ميرزاى قمى رحمهماالله آرميد. او عابدى بود از جمعيت عارفان و عابدان. او رفت تا بر شيوه ياران ره پيمايد و شكايت اندوه و مصيبت مظلومان و ستمديدگان مسلمان را به جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله برساند. او با وجود آميخته از اخلاص، معرفت و كمال جويى بار سفر بست همچنان كه در زندگيش مشعل فروزان بود، مرگش نيز تبلور وحدت گرديد.

مراسم ختم

مجلس ترحيم و فاتحه آن مرحوم در مسجد اعظم قم از سوى بيت معظم‌له و در مسجد محمديه از سوى مركز جهانى علوم اسلامى و مدارس خارج از كشور، با شركت هزاران تن از شخصيت هاى علمى، سياسى و جهادى برگزار شد و نيز مجلس ختم از طرف مهاجرين در كشورهاى لبنان، سوريه، پاكستان، هندوستان، آمريكا، آلمان و... برگزار شد.

پيام‌هاى تسليت

پيام تسليت جهت تسكين خاطر خانواده و علاقمندان از طرف:

  • 1- مقام معظم رهبرى، حضرت آيت الله العظمى خامنه اى مدظله العالى كه توسط آقاى نورالهيان فرستاده شد.
  • 2- مجمع جهانى اهل بيت علیهم‌السلام و رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى؛
  • 3- سازمان مدارس خارج از كشور؛
  • 4- مركز جهانى علوم اسلامى ؛
  • 5- علامه سيد محمدحسين فضل‌الله، از لبنان؛
  • 6- از طرف علماء حوزه علميه نجف اشرف ؛
  • 7- حزب الدعوة، عراق؛
  • 8- مجتمع فرهنگى و تحقيقاتى اسلامى افغانستان و پاكستان، پيشاور؛
  • 9- اعضاى شوراى عالى نظارت - شوراى مركزى - مسئولين حزب وحدت اسلامى افغانستان، مقيم ايران؛
  • 10- مؤمنين و مسلمانان مقيم آلمان؛
  • 11- مؤمنين مقيم آمريكا؛
  • 12- حوزه علميه سوريه و ديگران صادر شد.

انعكاس در جرايد

خبر ارتحال آيت الله فاضل در رسانه هاى خبرى چون:

- روزنامه جمهورى اسلامى؛

- روزنامه كار و كارگر؛

- روزنامه كيهان؛

- هفته‌نامه نجات؛

- مجله امين؛

- مجله آريانا؛

- هفته نامه عربى جهاد؛

بنياد وحدت، روزنامه هاى چاپ پاكستان و رسانه هاى عده اى از كشورهاى جهان پخش گرديد و جهان اسلام ستاره اى پرفروغ را از دست داد. يادش به خير و راهش پررهرو باد والسلام.

پى نوشت

(1). مصاحبه با آيت الله حائرى (عراقى).

(2). مصاحبه با آيت الله شيخ مهدى آصفى.

(3). مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد مصطفوى (پسرعمو).

(4). مصاحبه با شيخ محمد محقق بلخى - مسئول امور فرهنگى دفتر معظم‌له.

(5). نقل از زندگينامه آيت الله فاضل.

(6). نقل از الجهاد شماره 873 به قلم السيد ابوجعفر عذارى - يكى از دانشمندان عراق.

(7). نقل از زندگينامه مرحوم، ص 7.

(8). مصاحبه با دكتر هدى رياضى - استاد دانشگاه (تهران).

(9). مصاحبه با سيد حسين اشراق حسينى - رياست سياسى وزارت دفاع ملى افغانستان.

(10). اقتباسى از زندگينامه مرحوم.

(11). سيد حسين اشراق حسينى.

(12). مصاحبه با سيد محمدباقر صميمى - پسرعموى ايشان.

(13). مصاحبه با آيت الله مصطفوى - اخوى ايشان.

(14). سيد حسين اشراق حسينى.

(15). مصاحبه با آيت الله آصفى.

(16). مصاحبه با آيت الله عالمى بلخابى.

(17). شيخ محمد محقق.

(18). حجت الاسلام والمسلمين سيد محمدباقر صميمى - پسرعمو.

(19). حجت الاسلام والمسلمين سيد محمدباقر صميمى.

(20). دكتر هدى رياضى.

(21). حجت الاسلام والمسلمين سيد حسن فاضل زاده - فرزند ايشان.

(22). مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمين سيد حسين عالمى بلخى - وزير تجارت افغانستان.

(23). مصاحبه با استاد محمداسماعيل قاسم‌يار - حقوقدان و استاد دانشگاه كابل.

(24). مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمين سيد حسن فاضل زاده.

منبع

  • سيد غلامحسين صادقى ,"ابوالحسن فاضل بهسودى"ستارگان حرم، جلد 6


آرشیو عکس و تصویر