عباسعلی محقق واعظ خراسانی
شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني معروف به محققِ واعظ و محققِ خراساني، از مشاهير وعاظ ايران است.[۱]
محتویات
خاندان
پدرش ملا بمانعلي واعظ، معروف به حاجي محقق (متوفاي 1335 ق) بود. وي ساليان دراز در جوار حضرت امام رضا عليه السلام به وعظ، خطابه و ذكر مصائب اهل بيت عليهم السلام اشتغال داشت. از وي - كه از استادان اهل منبر بشمار میآمد - دفتري باقيمانده كه حاوي مطالب منبري، شعرهاي عربي و فارسي است.
تحصیلات و استادان
آيت الله محقق، ادبيات را نزد پدرش فراگرفت.[۲] نيز از محضر استادان بزرگواري بهره برد كه عبارتند از:
1. آقا محمدباقر مدرس رضوي:
وي كه از عالمان و مدرسان مشهد رضوي بود که در روز پنج شنبه 9 ذی الحجه 1342 ق درگذشت. از او تأليفاتي به يادگار مانده كه عبارتند از: شجره طيبه، حاشيه شرح لمعه و قوانين و فصول، شرح احاديث مشكله، رسالهاي در خط و... مجلس ايشان همواره مشحون از فضلا بود.[۳]
2. حاج شيخ حسن برسي:
ايشان از مدرسان مشهد مقدس و حوزه درسش از ساير حوزهها با اهميتتر بود. وي در سال 1353 ق وفات نمود.[۴] واعظ خراساني فقه و اصول را از محضر اين دو بزرگوار فراگرفت.[۵]
3. آقا بزرگ شهيدي:
وي كه به آقا بزرگ حكيم نيز معروف بوده از نوادههاي ميرزا مهدي معروف به شهيد ثالث است. او از شاگردان حكيم جلوه و آخوند خراساني بود و ساليان دراز به تدريسِ خارج شرح لمعه، شرح قوشجي، اشارات، شوارق، شرح منظومه و اسفار اشتغال داشت. وي در سال 1355 ق وفات كرد و طبقِ وصيت خودش در دامنه شرقي كوه سنگي مدفون شد.[۶]
4. حاج ملا محمدعلي:
نام ديگر حاج ملا محمدعلي معروف به حاجي فاضل خراساني است. او كه از عالمان اسلام و حكيمان برجسته بود، داراي كمالات ديني بود كه زبانزد خاص و عام میباشد. وي در سال 1342 ق وفات يافت و در حرم مطهر رضوي در مقبره «خالصي» مدفون گشت. حاج محقق فلسفه را از محضر اين دو استاد فرزانه فراگرفت.[۷]
وي پس از استفاده از محضر اين استادان، از طريق وعظ، تبليغ و خطابه به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. مواعظ سودمند و سخنان جذاب وي در دلها بسيار مؤثر افتاد به طوري كه هر شنونده را تحت تأثير قرار میداد و اهل فضل و كمال منبر ايشان را سودمند میدانستند و معتقد بودند هر منبر ايشان از نظر محتوا مطابق ده منبر است.[۸]
در سال 1352 ق بعد از نماز مغرب و عشاء آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در صحن مطهر علوي در نجف به منبر میرفت و ايشان با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را به منبر ايشان ابراز داشتند و ديگران را تشويق به بهرهوري از مواعظشان مینمودند. همچنين در سالي ديگر بعد از نماز آيت الله سيد عبدالهادي شيرازي 25 شب منبر رفت و آن مرحوم درس شب خود را تعطيل و خود در مجلس حاضر میشد؛ ازدحام جمعيت به قدري بود كه مردم براي شنيدن سخنان وي در كوچه ايستاده بودند.
در سال 1365 ق در مجلس آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني نزديك به دو ماه منبر میرفت و سوره يوسف را تفسير میكرد تا آن جا كه برادرانِ يوسف، يوسف را در چاه انداختند. سالِ بعد سيد جمال الدين گلپايگاني پيغام داد كه منبر شما سال گذشته به جايي رسيد كه يوسف را در چاه انداختند، امسال مشرف شويد و يوسف را از چاه بيرون آوريد. ايشان متجاوز از 50 شب منبر رفت و سوره يوسف را به پايان رساند.[۹]
فعاليتهاي سياسي
الف) قبل از واقعه گوهرشاد:
پس از روي كار آمدن رضاشاه و اجرايِ دستور متحدالشكل كردن لباسها، مرحوم محقق در منبرهايش بر ضد اين سياست سخنرانيها كرد و به خاطرِ اين سخنراني ها تحت نظر قرار گرفت. در نامهاي كه از طرف لشكر 9 شرق در تاريخ 30/5/1308 صادر شده اين چنين آمده است: «شيخ عباسعلي خراساني كه چندي قبل به عتبات عاليات مسافرت نموده بنابر راپورت هايِ واصله، مشاراليه در آن جا راجع به لباس متحدالشكل و وضعيات، دروغهايي جعل كرده... اينك بر طبق راپورتِ بنادر، مشاراليه وارد بوشهر و از طريق شیراز عازم خراسان گرديده، لازم است مشاراليه را به محض ورود تحت نظر قرار داده و مواظب عمليات، اظهارات و معاشرت او با اشخاص باشيد».[۱۰]
ب) واقعه گوهرشاد:
بعد از آن كه كشف حجاب در شهرها الزامی شد و استفاده از «كلاه شاپويي» در شهرها به اجرا گذاشته شد، حاج آقا حسين قمی -كه از مراجع مشهد بود- به تهران رفت تا به طور مستقيم در اين مورد با شاه مذاكره كند و شاه را از اجراي آن بازدارد. اما شاه او را در تهران در باغي تحت مراقبت قرار داد. آقا حسين قمی پيش بيني هر نوع اتفاقي را كرده بود و قبل از عزيمت به تهران حاجي محقق، عيدگاهي و شيخ مهدي واعظ و چند نفر از منبريها را خواسته بودند و سفارش كرده بودند: «شما مراقب باشيد و اگر بنا شد شما بايد وظيفه ديني خود را انجام دهيد. شما بايد مردم را آگاه كنيد و هوشيار نماييد كه چه توطئه عظيمی در كار است».[۱۱]
سيد محمدعلي شوشتري درباره جريانهاي آن روز مینويسد: «فرداي آن روز (روزِ حركت حاج آقا حسين قمی به تهران) اول شب به منزل رفته بودم. اطلاع دادند كه آقايان: شيخ غلامرضا طبسي واعظ و آقا شمس تهراني واعظ... به اتفاق آقاي حاج شيخ عباسعلي واعظ خراساني میخواهند شما را ملاقات كنند. پس از چند ساعت مذاكره و مشورت، پيشنهادي كردم كه مورد تصويب هر سه واقع شد و آن تصميم اين بود كه تلگرافي با كمال ادب به پيشگاه اعلي حضرت شاه عرض شود و استدعاي مراجعت آقاي قمی پس از عنايت شاه مقتضي المرام بخواهند».[۱۲]
شيخ غلامرضا طبسي تلگراف را به امضاي تني چند از عالمان و روحانيان و... رسانيد اما هنگامی كه آن را براي مخابره به تلگرافخانه فرستاد، پاكروان (استاندار وقت خراسان) از موضوع مطلع شد و دستور دستگيري امضاكنندگان را داد. به اين ترتيب حاج شيخ غلامرضا طبسي و تني چند از واعظان دستگير شدند.[۱۳]
مسجد گوهرشاد چند روزي محل اجتماع و سخنراني عليه كلاه بين المللي (كلاه شاپويي) بود. با بازداشت حاج آقا حسين قمی و واعظان، اين تجمع، پرشور شد و قرار شد كه خطباي معروف مانند شيخ مهدي واعظ خراساني و شيخ عباسعلي محقق و... در مسجد گوهرشاد منبر رفته مردم را بيدار سازند.[۱۴] روز سه شنبه 9 ربيع الثانی، نزديك ظهر، عدهاي از مردم، شيخ عباسعلي را به مسجد برده ايشان را روي منبر صاحب الزمان نشاندند. آن روز هنوز از آقايان روحاني كسي به مسجد نرفته بود و ايشان هم نزديك به نيم ساعت سخنراني كرد.[۱۵]
روز جمعه نظاميان با تفنگ و سرنيزه به مردم حمله ور شده و تني چند را میكشند، ولي شب آن روز قرار شد شيخ مرتضي عيدگاهي، شيخ مهدي واعظ خراساني و شيخ عباسعلي محقق منبر بروند. مرتضي عيدگاهي، حدود نيم ساعت صحبت نمود. بعد از آن شيخ مهدي واعظ، قريب يك ساعت منبر رفت.[۱۶] سپس محقق منبر رفت و حدود يك ساعت و بيست دقيقه صحبت كرد و در بين سخنانش گفت: «مردم هوشيار باشيد و بيدار باشيد! میخواهند شما را از زير پرچم داروين انگليس ببرند.»[۱۷] «گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هر چه آنان بخواهند بايد انجام داده شود.»[۱۸] وي در سخنراني خود كلاه تمام لبه را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «اگر به ديده بصيرت و با ذره بين نگاه كنيم در زير اين كلاه چيزها میبينيم.» محقق هنگام خواندن روضه چنين گفت: امشب حضرت امام رضا عليه السلام عزادار است. امشب آقا علي بن موسي الرضا عليه السلام چهل نفر مهمان دارد.[۱۹]
مردم تا شب يكشنبه در مسجد بودند و قرار شد اگر تا روز يكشنبه حاج آقا قمی نيامد جنگ از سر گرفته شود و مردم اطراف مشهد نيز به سوي مشهد حركت كرده خود را به متحصنان در مسجد برسانند. در كمال تأسف سحر روز يكشنبه، قواي دولتي به مسجد حمله كرد و با گشودن آتش مستقيم به سوي مردم، هزاران تن از انسانهاي بيگناه و بيدفاع را كه به خاطر دين و براي رهايي مرجع خود قيام نموده بودند، به خاك و خون كشيد و اجسادشان را - در حالي كه زخميان بسياري در ميان آن ها بود - در گودالها و چاهها دفن نمودند.[۲۰] بعد از كشتار فجيع مردم، دستور دستگيري روحانيان و عوامل اين تجمع صادر شد.[۲۱]
آيت الله محقق، شب در مسجد نبود. صبح آن روز شيخ مرتضي واعظ گيلاني جريان را به اطلاع وي رساند و آن دو با يكديگر به منزل يكي از آقايان تجار رفتند. او حدود دو ماه مخفي بود و هر شب منزلش را تغيير میداد. مأموران حكومتي در خلال اين دو ماه، دو مرتبه خانه وي را تفتيش كردند. مأموران بار دوم كه حاج شيخ در منزلش در دخمه اي پنهان شده بود شناسنامه ايشان را پيدا كرده، بردند و پيغام دادند كه: به آقاي محقق بگوييد بيايند به ملاقات سرهنگ نوايي[۲۲] تا تكليفشان روشن شود. وقتي پس از رفتن مأموران مرحوم محقق وضعيت آشفته همسر و بچههايش را با حالت ترس گريان ديد با خود گفت: درست نيست كه من به خاطرِ خودم عائلهاي را بلرزانم. بنابراين استخارهای براي رفتن كرد كه خوب آمد. محقق به شهرباني رفته و خود را تسليم كرد. او بعدها میگفت: به من گفتند خوب شد خودت آمدي، چون مأموران گزارشهاي زيادي عليه تو دادهاند. بعد از چند روز ايشان را به تهران بردند و در زنداني موقت حبس كردند؛ كسي از وي خبري نداشت تا اين كه يك روز تلگرافي در تاييد سلامت ايشان آمد. پس از مدتي محقق به زندان قصر انتقال داده شد. محاكمه وي آغاز گرديد كه در اين زمان ملاقاتهايش نيز قطع شد.[۲۳]
در اولين جلسه، نماينده دادستاني كل ارتش گفت: اين عده افراد نامبرده زير عليه تخت و تاج اعلي حضرت قيام كردهاند. من براي فرد فرد آن ها تقاضاي اعدام میكنم.[۲۴] بعد از چند جلسه دادگاه، حكم صادر شد و حاج شيخ عباسعلي محقق به يك سال زندان از بدو توقيف محكوم گرديد.
در گزارش اداره محاكمات و دعاوي ارتش به رضاشاه اين گونه آمده است: «(دادگاه)... حاج شيخ عباسعلي محقق و... سيزده نفر معروضه به استناد ماده 276 قانون محاكمات نظامی و رعايت ماده 44 قانون مجازات عمومی هر يك را به مدت يكسال حبس عادي از بدوِ توقيف (محكوم كرد)». در حاشيه اين گزارش چنين آمده است: «به تاريخ 7/3/1315 از شرف عرض پيشگاه شاهانه گذشت... فرمودند تجديدنظر بخواهيد».[۲۵]
اين حكم دادگاه تقريباً بعد از يكسال صادر شد و میبايست اين افراد آزاد شوند ولي به دستور شاه دادگاه تجديدنظري به رياست سرتيپ سپان تشكيل شد و خلعتبري حكم اوليه را نقض كرد ولي حكم ديگري براي آن ها صادر نكرد و زندانيان مدتها سرگردان و بلاتكليف بودند. سرهنگ خلعتبري نيز قصد داشت هيأت حاكمه ديگري تشكيل دهد و حكم اعدام آنان را صادر كند.
خواب عجيب
بلاتكليفي زندانيان همچنان ادامه داشت تا اين كه يكي از همرزمان و هم سلوليهاي شيخ عباسعلي محقق به نام مير سيد حسين حسيني اصفهاني خواب عجيبي میبيند. وي میگويد: شب در زندان قصر، خواب ديدم كه ما را از زندان قصر بردند و گفتند محاكمه شما شروع شده است. ما را به جايي بردند كه حياط بزرگي داشت. در طبقه دوم ساختمان چند افسر ارشد بودند و با هم صحبت میكردند، يك مرتبه ديدم اوضاع دگرگون شد و يك حال انقلابي پيش آمد و ما فهميديم كه حساب ديگري در جريان است. همه متحير بوديم كه ناگهان شخصي آمد و گفت: «حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه تشريف آوردند و اين انقلاب و ناراحتي و به هم ريختن اوضاع به خاطر تشريف فرمايي ايشان است. وقتي آقا تشريف آوردند ما به طرف ايشان دويديم و ايشان به فرد فرد ما اظهار عطوفت و مهرباني كردند. در ضمن افسراني كه در طبقه دوم بودند دستشان را بالا برده و سلام میدادند و از هيبت حضرت تكان نمیخوردند. حضرت به يكي از آن افسران اشاره كرد و او با حالت خبردار جلو آمد. حضرت فرمود: به كارهاي اين ها رسيدگي كن؛ زيرا خط اين ها خط اسلام و قرآن است. آن افسر گفت: اطاعت میكنم و عقبگرد كرد و به جاي اولش بازگشت.[۲۶]
بعد از اين خواب مرحوم محقق و همراهانش احساس راحتي و آرامش كرده و اميد آزادي و يا فرجي در كار خود داشتند و میفرمودند: ما از اين خواب يك احساس اطميناني به دست آورديم. پس از مدتي سرهنگ خلعتبري توسط يك سرباز كشته شد و پس از گذشت شش-هفت ماه از جريان خواب، دادگاهي به رياست تيمسار سرتيپ فضل الله زاهدي برگزار شد.[۲۷]
در ادعانامه اين دادگاه عليه متهمان چنين آمده است: «...شيخ عباسعلي محقق پسر بمانعلي، شغل روضه خواني، 45 ساله ساكن مشهد داراي عيال و اولاد - كه در منبر، اهالي را به مقاومت به عدم اطاعت اوامر دولت ترغيب و با بهلول مجرم فراري، ملاقات نمودهاند - معاون در جرم تشخيص و طبق ماده 28 قانون مجازات عمومی در حدود ماده مصوبه 9 خرداد 1310 مستحق مجازات میباشند».
سرانجام دادگاه، حكم خود را در تاريخ 6/11/1316 صادر و مرحوم محقق و همراهانش به يكسال زندان تأديبي از بدو توقيف محكوم شدند؛[۲۸] لذا تمام زندانيان میبايست آزاد شوند. اين حكم دادگاه باز به مرحله اجرا درنيامد؛ ولي در اثر نامههاي زيادي كه در آن ها حكم درخواست آزادي زندانيان شده بود، رضاشاه در تاريخ 25/3/1317 حكم آزادي آن ها را صادر كرد.[۲۹]
سرهنگ نوايي كه رييس كارآگاهي شهرباني در تهران بود و كار زندانيان به او محول شده بود، به شاه گزارش داد كه صلاح نيست زندانيان مشهدي به مشهد بازگردند و بايد آن ها را در تهران نگه داشت؛ لذا شاه اجازه بازگشت به مشهد را به زندانيان نداد.[۳۰]
عاقبت بدرفتاري با علما و سادات
حجةالسلام والمسلمين هادي محقق میگويد: «پدرم نقل میكرد در همان روزي كه ما اسباب هايمان را برمیداشتيم كه از زندان قصر خارج شويم يك مرتبه ديديم فردي را در فورقون دستهدار - كه يك تشكي را در آن گذاشتهاند - دارند میبرند نگاه كرديم ديديم همان سرتيپ پسيان است كه حكم اوليه ما را نقض كرد. ايشان رئيس املاك اختصاصي در بجنورد شده بود و بخاطر اختلاسهايي که كرده بود محكوم به زندان شده بود. مرحوم پدرم میگفتند هر كس به اين عده كه همه سادات و اولاد پيغمبر بودند محبتي كرد وضعش خوب شد و هر كس كارشكني كرد و براي ما دامی درست كرد خودش گرفتاري پيدا كرد».[۳۱] همچنين سرهنگ نوايي نيز مداركي بر ضد او پيدا كرده او را محاكمه كردند و سرهنگ خلعتبري نيز به سزاي عملِ خود رسيد.[۳۲]
اعتقاد به ولايت فقيه
شيخ هادي فرزند محقق میگويد: وقتي اولين دادگاه تشكيل شد و قرار شد حكمی عليه متهمان صادر كنند پدرم مرا صدا زد و گفت: اين ها وارد شور شدهاند تا حكمی براي ما صادر كنند؛ ولي بدان كه ما به خاطر يك قضيه سياسي به اين جريان كشيده نشديم؛ بلكه اين قضايا به رهبري آقاي حاج آقا حسين قمی بود. آقاي قمی رهبر اين جريان بود و او هم نايب امام بود و خصوصياتي كه امام زمان عليه السلام راجع به نواب عامش میفرمايد، در ايشان وجود داشت. ما به همين دليل وارد اين جريان شده و از ايشان اطاعت كرديم. شركت من در اين قضايا و منبرها صرفاً براي خدا بود و نه غير. وقتي ايشان در مسجد گوهرشاد نام آقاي قمی را میبردند، براي تعظيم روي منبر میايستاد و دو مرتبه مینشست. به هر حال محقق میگفت: براي خدا تجليل كردم و نام آقاي قمی را بردم و اگر حكم اعدام مرا هم صادر كنند، من هيچ باكي از اعدام ندارم و كسي كه براي خدا قدمی بردارد، خدا اجر او را عنايت خواهد كرد.[۳۳]
شجاعت
ايشان از شجاعت بالايي برخودار بود و در جريان مسجد گوهرشاد نسبت به ديگر واعظان سخنرانيهاي تندتري ايراد نمود و سياست ترويج استفاده از كلاه شاپو را مورد انتقاد قرار داد.[۳۴] در جريان محاكمه نيز بارها میگفت: من از اعدام هيچ باكي ندارم و وقتي نماينده دادستاني كل ارتش براي متهمان تقاضاي اعدام كرد محقق يك مرتبه بلند شد و گفت: فاتحه، و منظورش اين بود كه ما از مرگ ترسي نداريم. وي میگفت: اگر حكم اعدام مرا صادر كنيد هيچ گونه تأثري ندارم. ما براي كشته شدن آماده هستيم و بالاتر از كشته شدن هم چيزي نيست. باز در جريان محاكمه آخر به دنبال كشته شدن سرهنگ خلعتبري و جريان خواب، اسداللهي - وكيل دادگستري - بسيار ترسيده بود؛ ولي محقق ايشان را دلداري داد و به شوخي گفت، آقا! ترس ندارد نتيجه اش بالأخره تيرباران است.[۳۵]
تقوا
مرحوم محقق از واعظاني بود كه به تقوا شهرت داشت و در انجام وظايف ديني اصرار میورزيد. حتي نقل میكنند وي پايبند به مستحبات هم بوده است.[۳۶] در جريان مسجد گوهرشاد هم بارها میگفت: من اين سخنرانيها را براي خدا انجام دادم و يك قدمی براي او برداشتم نه غير او.[۳۷] نيز وي از غيرت ديني برخوردار بود كه اعتراض به شاه و شركت در جمع متحصنان مسجد خود بهترين دليل اين مدعاست.
نفوذ كلام
كلام محقق از نفوذ بالايي برخوردار و سخنانش در مردم بسيار تأثير میكرد. زماني كه در جريان مسجد گوهرشاد بر ضد يك شكل شدن لباسها سخنراني كرد، بسياري از مردم كلاه هاي فرنگي را پاره پاره نمودند.[۳۸] شايد به خاطر نفوذ كلام وي بود كه او را براي سخنراني به مسجد آوردند.
پس از زندان
مرحوم محقق بعد از آن كه از زندان آزاد شد، گذشته از آن كه ممنوع المنبر بود، حق نداشت از محدوده تهران بيرون رود و براي اثبات اين كه در تهران است هفتهاي دو روز دفتر شهرباني را امضاء میكرد و اگر تأخير مینمود مأموري را به منزل ايشان میفرستادند كه تأكيد برآمدن و امضاءكردن كند.
ايشان بعد از آزادي به كشاورزي نيز روي آورد و چون ممنوع المنبر بود و ممر درآمدي نداشت قادر به اجاره دو اتاق در تهران نبود. لذا خود با دو فرزند بزرگش در حجرهاي در مدرسه سپهسالار سكني گزيدند و بقيه خانواده در اتاقي كوچك در بازارچه نايب السلطنه ساكن بودند و به هنگام شام همه افراد میتوانستند دور هم جمع باشند. در اين مدت مرحوم محقق به كار كشاورزي روي آورد. بعد از حوادث سال 1320 ايشان به سخنرانيهاي خود ادامه داد و چند سفر به عتبات رفته و در آن جا نيز سخنرانيهايي ايراد نمود.[۳۹] وي همچنين پس از مدتي مدرس كلام و عقاید اسلامی در دانشگاه تهران شد و دانشجويان را از چشمه دانشش سيراب كرد و به آن ها درس مجاهدت و فداكاري در راه دين آموخت.[۴۰]
محقق از نگاه ديگران
فرزند ايشان دكتر مهدي محقق مینويسد: «مرحوم پدرم از وعاظ درجه يك خراسان بود و تسلط و علاقه زائدالوصفي به اخبار و احاديث آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم داشت. عشق او به اخبار و احاديث بدان پايه بود كه وقتي مرحوم حاج شيخ عباس قمی قدس سره كتاب سفينةالبحار را تأليف میكرد پدرم از ترس اين كه مبادا امكان چاپ آن دست ندهد همه كتاب را با دست خود استنساخ كرد چنان كه هم اكنون يك دوره سفينه خطي به خط پدرم در اختيار اين بنده است».[۴۱]
حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين انصاريان مینويسد: (مرحوم محقق) يكي از بزرگان اهل منبر... مردي وارسته، دانشمند، مبارز و مجاهد بود و من او را وقتي زيارت كردم، در سنين هشتاد سالگي بسر میبرد و باز هم به توفيق حق، منبر میرفت و در كمال نشاط، مردم را موعظه میكرد».[۴۲]
دكتر حسن حبيبي در مورد ايشان میگويد: «من تا آن جا كه به ياد دارم آن بزرگوار به هيچ عنوان بدون مطالعه و آمادگي به منبر نمیرفت سخنرانيهاي ايشان بسيار مفيد بود. هميشه در پايِ منبرشان عدهاي را میديدم كه در حالِ يادداشت برداري هستند. سخنرانيهاي واعظ خراساني از جهت فني و علمی بسيار مرتب و منظم بود و تسلط خوبي به تفسير داشت... سخنرانيهاي واعظ خراساني يك كلاسِ آموزش فرهنگ و زندگي بود كه هر كس میتوانست به صورت رايگان از آن سود میبرد».[۴۳]
مرحوم رازي نيز در كتابش از او به بزرگي ياد كرده میگويد: «مرحوم حجةالاسلام والمسلمين والمحدثين و قدوة الخطباء والمبلغين حاج شيخ عباسعلي واعظ خراساني... در عاصمه تشيع اشتغال به ترويج دين از طريق منبر داشتند.[۴۴] او «از اساتيد و مشاهير وعاظ ايران (است كه)... از طريق وعظ و تبليغ به ارشاد و هدايت مردم پرداخته و عمر پربركت خود را بالغ بر 60 سال صرف مطالعه كتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص به خود در بيان مطالب متنوع الحق، محقق بود».[۴۵]. [۴۶]
در كتاب واقعه گوهرشاد به روايت ديگر اين چنين آمده است: «حاج شيخ عباسعلي واعظ خراساني... از سخنگويان و واعظان نامدار خراسان بود كه به علت اشتهار به تقوا و پايبندي به وظايف ديني حتي رعايت مستحبات، در ميان قشرهاي مختلف يا متظاهر به ادايِ مراسم مذهبي و مخصوصاً روستانشينان، از نفوذ كلاميِ در خور توجه برخوردار بود و چون به منبر میرفت سخنان وي بر دل مینشست».[۴۷]
تسلط عباسعلی محقق بر تفسیر و حدیث
از نكات برجسته شيوه هاي وعظ شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني، تسلط وي بر تفسير و حديث بود. وي مهارت و دانستني هاي خود را در مسير، در ارشاد و هدايت مردم بكار مي گرفت.
تأليفات
فهرست كتاب روضات الجنات:
دكتر مهدي محقق مینويسد: «مرحوم پدرم مردي باتقوا و مؤمن و فعال و پركار بود. او تا آخرين ماههاي حياتش از كوشش و جهد در راه علم بازنايستاد. چنان كه تقريباً دو ماه و نيم پيش از درگذشتش براي كتاب روضات الجنات، چاپ قديم كه فاقد فهرست بود و به دشواري شرح حال علماي مورد نياز از آن بدست میآمد، فهرست مضبوط و منظمی تهيه كرد».
در آخر اين فهرست آمده است: «فرغت من كتابة فهرس كتاب روضات الجنات في يوم السبت ثمانية عشر من شعبان المعظم سنة 1383 ه.ق (مطابق 14 دي 1342 ش) و بعد وفاتي كل من استفاد من هذا الفهرس الذي بذلت لكتابته شهراً واحداً ان يدعوا لي بغفران ذنوبي و انا العبد المذنب الخاطيء عباسعلي المدعو بالمحقق ابن حاج المرحوم بمانعلي الواعظ المعروف بالمحقق ابن المرحوم ملاعباس الدامغاني ابن محمدحسين بن ملا محمدرضا». تصوير اين فهرست در كتاب «گنجينه خطوط علماء و دانشمندان و شعرا و... ج 3/2586 آمده است.
عباسعلی محقق و ياری شهيد مطهري
مرحوم شهید مرتضی مطهری وقتي به تهران آمدند از نظر مسكن دچار مشكل بودند و مرحوم محقق دو اتاق نيمه خرابي داشتند كه بي استفاده بود. دكتر مهدي محقق موضوع را به پدر گفت و ايشان پذيرفتند و وقتي آن را به شهيد مطهري ابلاغ كردند، ايشان فرمودند: با كمال ميل، بودن در جوار استاد خطابه و منبري مانند حاجي محقق براي من يك فرصت مغتنمی خواهد بود. و حدود يك سال و نيم در آن جا زندگي كردند و همسر گرامی شهيد میفرمودند: آن مدت كه ما در منزل شما بوديم از بهترين ايام زندگي ما بود.[۴۸]
وفات
سرانجام اين عالم مجاهد و محقق واعظ در صبح روز سه شنبه دوم ذی القعده سال 1383 ق (1342 ش) نداي حق را لبيك گفت و در قبرستان بياتِ قم به خاك سپرده شد.[۴۹] در شبِ ختم ايشان در قم، امام خمینی قدس سره در مجلسِ عزايِ ايشان حاضر شدند و با تسلي دادن به فرزندان و بستگانِ ايشان، يادِ او را گرامی داشتند.[۵۰]
فرزندان
از محقق چهار فرزند پسر و دو دختر (فاطمه و زهرا) باقي مانده كه بزرگترين آن ها حجة الاسلام والمسلمين شيخ هادي محقق واعظ است. وي مدتي در قم تحصيل نمود و از فضلا و اهل منبر تهران بود.[۵۱] و در ششم آذر سال 1361 ش از دنيا رفت. يكي از سخنرانيهاي او در مجموعه گفتار واعظ به چاپ رسيده است.
فرزند ديگر وي دكتر مهدي محقق است كه با پشتكار در فراگيري دروس حوزوي به اخذ درجه اجتهاد از حضرات آيات: سيد محمدتقي خوانساري و كاشف الغطا موفق شده است. وي پس از آن در سال 1327 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1338 ش موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي گرديد. (در سال 1347) به همت ايشان شعبه مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه «مك گيل» كانادا در دانشگاه تهران تأسيس شد و وي رياست آن را به عهده گرفت. اكنون، ايشان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رييس هيأت مديره انجمن آثار و مفاخر فرهنگي است. وي در مجامع علمی و فرهنگي جهان و كنگرهها و همايشهاي داخلي شركت فعال دارد و با بيانات سودمند خود به غنايِ آن ها میافزايد. ايشان همچنين با تصحيح و چاپ كتابهاي خطي، خدمات ارزندهاي به عالم تشيع نموده است.
از آثار ايشان میتوان چنين نام برد: بيست گفتار، در بيش از ده جلد، مجموعه متون و مقالات در تاريخ پزشكي اسلامی و ايراني، ابوريحان بيروني و ابن سينا، اشترنامه (با مقدمه و تعليقات)، تحليل اشعار ناصرخسرو، السيرة الفلسفيه رازي (به پيوست شرح حال و آثار و افكار)، شرح حكمة الاشراق قطب الدين شيرازي (با تعليقه و مقدمه)، وجوه قرآن تفليسي (به پيوست شرح حال و تحليل سبكي كتاب)، شرح سي قصيده از حكيم ناصرخسرو قبادياني و...
دو فرزند ديگر مرحوم محقق (محمدجواد و محمد) نيز به كسب و كار مشغول بودند و هر دو در سال 1361 ش دارفاني را وداع گفتند.[۵۲]
پانویس
- ↑ تاريخ علماي خراسان، ميرزا عبدالرحمن، با تصحيح و تحشيه محمدباقر ساعدي خراساني، كتابفروشي ديانت، مشهد، 1341، ج 3، ص 561.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 561.
- ↑ تاريخ علماي خراسان، ص 303-301.فرهنگ خراسان، عزيزالله عطاردي، انتشارات عطارد.
- ↑ همان، ص 260.فرهنگ خراسان، عزيزالله عطاردي، انتشارات عطارد.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج3، ص561. قيام گوهرشاد، سينا واحد، وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1361.
- ↑ همان، ج7، ص134-135. فرهنگ خراسان، عزيزالله عطاردي، انتشارات عطارد.
- ↑ همان، ج 3، ص 561.فرهنگ خراسان، عزيزالله عطاردي، انتشارات عطارد. اين بود آن چه از تذكرهها بدست آمد. اما تا چه اندازه در تحصيلات پيش رفته و خارج فقه و اصول را از چه كسي فراگرفته است معلوم نشد.
- ↑ يكي از سخنراني هاي ايشان در كتاب گفتار وعاظ به چاپ رسيده است.
- ↑ همان، ج 3، ص 562.
- ↑ واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 12.
- ↑ همان، ص 74 و قيام گوهرشاد، ص 52 و 181.
- ↑ واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 73. در ضمن مرحوم جزايري از مسئولين آستان قدس رضوي در آن زمان بود.
- ↑ همان.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص53-52.
- ↑ همان، ص 181.
- ↑ همان، ص 181.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 181.
- ↑ بيست گفتار، ص 371.
- ↑ حديقة الرضويه، ص 270.
- ↑ خاطرات سياسي بهلول، ص 71 و 80.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 57.
- ↑ در آن زمان سرهنگ نوايي تازه رييس شهرباني مشهد شده بود.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 183-182.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 186؛ قابل ذكر است كه مرحوم محقق و تني چند از واعظان به همراهِ هم محاكمه شدند و حكمِ همه به يك صورت بود.
- ↑ واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص264-263.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 189-188.
- ↑ همان، ص 189 و 190.
- ↑ واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 280-272.
- ↑ همان، ص 288.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص190.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص187-186.
- ↑ حديقة الرضوية، ص 270.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 186.
- ↑ واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 60.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص 186.
- ↑ حديقة الرضوية، ص 270.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 562.خاطرات سياسي بهلول، محمدتقي بهلول، نشر نويد، مشهد، 1376.
- ↑ روزنامه شرق، 21/12/82.
- ↑ بيست گفتار، ص 370.
- ↑ عرفان اسلامی، ج 12، ص 28.
- ↑ روزنامه شرق، 21/12/82.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 161.
- ↑ همان، ج 3، ص 561.اين بود آن چه از تذكرهها بدست آمد. اما تا چه اندازه در تحصيلات پيش رفته و خارج فقه و اصول را از چه كسي فراگرفته است معلوم نشد.
- ↑ دومين بيست گفتار، دكتر مهدي محقق، انتشارات دانشگاه تهران و مركز مطالعات اسلامی مك گيل.
- ↑ واقعه گوهرشاد به روايت ديگر، ص 60.
- ↑ حكمت مطهر، ص 39 و 52.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج3، ص 564.
- ↑ قيام گوهرشاد، ص191.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج3، ص 564.
- ↑ همان.
منابع
- احسان فتاحي اردكاني، ستارگان حرم، جلد 20، صفحه 59-80.
- آشنایی با زندگی نامه شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی، پایگاه اطلاع رسانی تاریخانه، بازیابی: 30 بهمن 1392.