آیه 116 سوره مائده
<<115 | آیه 116 سوره مائده | 117>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (یاد کن) آن گاه که (در قیامت) خدا گوید: ای عیسیِ مریم، آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو میدانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی.
و [عرصه هول انگیز قیامت را یاد کنید] هنگامی که خدا به عیسی بن مریم می فرماید: آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جای خدا انتخاب کنید؟! می گوید: منزّه و پاکی، مرا چنین قدرتی نمی باشد که آنچه را حقّ من نیست بگویم، اگر آن را گفته باشم یقیناً تو آن را می دانی، تو از آنچه در جان و روح من است آگاهی، و من از آنچه در ذات توست نمی دانم؛ زیرا تو بر نهان ها بسیار دانایی.
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مىدانستى. آنچه در نفس من است تو مىدانى؛ و آنچه در ذات توست من نمىدانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى.
و آنگاه كه خدا به عيسى بن مريم گفت: آيا تو به مردم گفتى كه مرا و مادرم را سواى اللّه به خدايى گيريد؟ گفت: به پاكى ياد مىكنم تو را. نسزد مرا كه چيزى گويم كه نه شايسته آن باشم. اگر من چنين گفته بودم تو خود مىدانستى زيرا به آنچه در ضمير من مىگذرد دانايى و من از آنچه در ذات تو است بىخبرم. زيرا تو داناترين كسان به غيب هستى.
و آنگاه که خداوند به عیسی بن مریم میگوید: «آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او میگوید: «منزهی تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنی را گفته باشم، تو میدانی! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهی؛ و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! بیقین تو از تمام اسرار و پنهانیها باخبری.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مِن دُونِ»: سوای. غیراز. «نَفْس»: ذات. دل و جان. «علاّمُ»: بس آگاه.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «116»
و زمانى كه خداوند گفت: اى عيسى بن مريم! آيا تو به مردم گفتى: به غير از خدا، من و مادرم را به عنوان دو معبود بگيريد؟ (عيسى) گفت: (خدايا!) تو پاك و منزّهى، مرا نشايد كه حرف ناروايى كه سزاوار من نيست بگويم، اگر چنين گفته بودم، تو آن را مىدانستى (زيرا) تو آنچه را در دل و جان من است مىدانى، امّا من از آنچه در ذات توست بىخبرم، همانا، داناى تمام غيبها تويى تو.
نکته ها
در آيهى 109 همين سوره خوانديم كه خداوند پيامبران را در قيامت جمع كرده، از آنان مىپرسد: از مردم چه پاسخى شنيديد؟ اين آيه، گفتگوى خدا و حضرت عيسى را در آن روز بيان مىكند.
گرچه مسيحيان، امروز مريم را خدا نمىدانند؛ ولى چون گروهى از آنان در آن زمان عقيده
جلد 2 - صفحه 400
به خدا بودن مريم داشتند و يا به خاطر آنكه عبادت در برابر مجسّمهى او به منزلهى معبود قرار دادن اوست، تعبير به «اله» شده است. «اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ»
«دُونِ اللَّهِ»، نشانهى شرك است، نه نفى خدا، يعنى علاوه بر خدا، عيسى و مريم را معبود دانستن شرك است. البتّه تثليث فعلى مسيحيان، اب و ابن و روحالقدس است.
امام رضا عليه السلام فرمود: «دربارهى من دو گروه هلاك مىشوند و من تقصيرى ندارم: يكى علاقمندان افراطى، ديگرى كينه توزان بىجهت». «1»
تسبيح حضرت مسيح، خود نشانهى ديگرى است كه خداوند منزّه از هرگونه شريكى است.
در آيات ديگر آمده است: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ» «2»، «وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ» «3» كه خدا را از داشتن هر گونه فرزند، چه دختر چه پسر، منزّه مىشمارد.
پیام ها
1- گاهى سؤال و توبيخ يك بىگناه، براى هشدار به ديگران است. «أَ أَنْتَ قُلْتَ» گاهى به در مىگويند تا ديوار بشنود.
2- انبيا معصومند. «ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ»
3- انبيا از غلوّ پيروان خود بيزارند. «إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ»
4- همهى گفتههاى انسان و اسرار درونش براى خداوند روشن و معلوم است. «فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي»
5- تسبيح و تنزيه خدا از هر نسبت ناروا، لازم است. «سُبْحانَكَ»
6- علم انبيا محدود است. «لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ» و كسى كه علمش محدود است، شايستهى خدايى نيست.
7- افكار و اسرار مردم از امور غيبى است كه خدا بدان آگاه است. تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي ... إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». انبياء، 26.
«3». نحل، 57.
جلد 2 - صفحه 401
8- آگاهى كامل و گسترده بر همهى حقايق مخصوص خداست. «إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (116)
بعد از ذكر مائده توبيخ كفر و سرزنش ايشان فرمايد:
وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ: و بخاطر آوريد زمانى را كه فرمايد حقّ تعالى عيسى بن مريم را در روز قيامت براى سرزنش نصارى، يا بعد از آنكه خداى تعالى او را به آسمان برد به جهت اعلام آنكه قوم او بعد از او كافر شدند به او خطاب فرمود بر سبيل انكار، اى عيسى بن مريم أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ: آيا تو گفتى مردمان را كه اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ: فراگيريد من و
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 210
مادرم را دو خدا از غير حضرت اللّه خداوند به حق و معبود مطلق؟.
بيان- غرض از اين استفهام تقريع و توبيخ قوم است كه اين اعتقاد را در باره عيسى و مريم داشتند، مثل آنكه شخصى نسبت امرى را به كسى دهد كه او عارى از اين فعل است. با وجود بر اين، در حضور مدعى خطاب به او نمايد كه آيا تو چنين كارى نمودى، و غرض تكذيب مدعى است در ادعاى نسبت امر به آن كس. قالَ سُبْحانَكَ: گفت عيسى: تنزيه مىكنم تو را از شرك و آنچه سزاوار تو نيست تنزيه كردنى. يا جل جلالك و عظمت و تعاليت. يا تنزيه مر ذات تو را از اينكه بفرستى رسولى را كه ادعا كند الهيت را به جهت نفس خود و كفران كند به نعم تو و جمع كرده بين توحيد و عدل. پس تبرى نمود از قول نصارى و گفت: ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍ: سزاوار و شايسته نيست مرا آنكه بگويم آن چيزى را كه سزاوار نباشد مرا گفتن آن، و امر كنم مردم را به عبادت خود، و حال آنكه من بندهاى مثل ايشانم، و اينست و جز اين نيست عبادت خاصه ذات احديت تو است به جهت قدرت تو بر اصول نعم. پس طلب شهادت نمايد خدا را بر برائت خود از اين قول كه: إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ: اگر باشم كه گفتهام آن را، پس بتحقيق عالم هستى تو آن را تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي: تو مىدانى آنچه پنهان است در نفس من، چنانچه آشكار كنم. وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ: و من نمىدانم آنچه در سرّ مكنون توست (اين صنعت مشاكله و از فصيح كلام است و غرض از آن اخفا و استعمال آن در اخفا شايع است) و يا مراد به نفس ذات باشد، يعنى آنچه در ذات من است مىدانى و من نمىدانم آنچه در ذات توست. إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ: بدرستى كه تو عالم به غيوب و بسيار بسيار دانائى به مغيّبات. اين تقرير جملتين است به اعتبار منطوق و مفهوم، و دليل بر آنكه حضرت عيسى نگفته است آن فرمايش «هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ» «1» مىباشد.
«1» مائده آيه 119.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 211
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (116)
ترجمه
و هنگاميكه گفت خدا اى عيسى پسر مريم آيا تو گفتى بمردم كه اختيار كنيد مرا و مادر مرا دو معبود غير از خدا گفت منزّهى تو روا نمىباشد براى من كه بگويم آنچه را كه نيست براى من سزاوار اگر چنانم كه گفتهام آنرا پس بتحقيق دانسته آن را ميدانى آنچه را در ضمير من است و نميدانم آنچه را در ضمير تو است همانا توئى داناى نهانيها.
تفسير
قمى ره فرموده كه نصارى گمان كردند كه حضرت عيسى فرموده است كه
جلد 2 صفحه 292
من و مادرم را دو خداى براى خودتان اختيار نمائيد غير از خداوند و چون روز قيامت شود خداوند نصارى را با آنحضرت در يك مقام جمع ميفرمايد و اين سؤال را مينمايد و آنحضرت در جواب تنزيه مينمايد خداوند را از شريك و تبرئه مىكند ساحت خود را از چنين امرى كه زيبنده براى عاقلى نيست چه رسد بكاملى و عرض مىكند اگر چيزى را من مخفى نمايم تو ميدانى و چيزى را كه تو مخفى فرمائى كسى نميداند و عياشى ره از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه اين سؤال واقع نشده است و بعد واقع ميشود خدا وقتى بداند چيزى واقع ميشود خبر از آن مىدهد بطوريكه واقع شده است حقير عرض مىكنم چنانچه در علوم عقليه ثابت شده است كه زمانيّات و امور تدريجيّه در پيشگاه احديّت بوجود جمعى حاضرند و گذشته و آينده و حال در علم ذو الجلال يكسان است و نيز او از آنحضرت نقل نموده كه اسم اكبر خداوند هفتاد و سه حرف است خداوند يك حرف از آنرا از خلق محجوب فرمود و براى اين كسى نميداند آنچه را در ذات الهى است و هفتاد و دو حرف ديگر را بآدم (ع) تعليم فرمود و انبياء از او ارث بردند تا بحضرت عيسى (ع) رسيد و مراد آنحضرت از آنچه خداوند ميداند كه در نفس او است آن هفتاد و دو حرف است از اسم اكبر كه خداوند باو تعليم فرموده و مرادش از آنچه نميداند آن يك حرف است كه تعليم نفرموده ميخواهد عرض كند آنچه بما تعليم فرمودى ميدانى و آنچه تعليم نفرمودى تو ميدانى و كسى جز تو نميداند حقير عرض مىكنم و آنكه از اين مرتبه علم تعبير بنفس شده است براى صنعت مشاكله است كه يكى از محسّنات كلام است و مراد غيب ذات است و براى اشاره باين نكته توصيف بعلّام الغيوب شده است و ضمير فصل براى تاكيد و حصر است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قالَ اللّهُ يا عِيسَي ابنَ مَريَمَ أَ أَنتَ قُلتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَينِ مِن دُونِ اللّهِ قالَ سُبحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَن أَقُولَ ما لَيسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلتُهُ فَقَد عَلِمتَهُ تَعلَمُ ما فِي نَفسِي وَ لا أَعلَمُ ما فِي نَفسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاّمُ الغُيُوبِ (116)
و زماني که فرمود خداوند اي عيسي پسر مريم آيا تو گفتهاي براي مردم که
جلد 6 - صفحه 504
بگيريد مرا و مادر مرا دو اله از غير خدا عرض كرد پروردگارا تو منزه و مبرا از هر نقص و عيبي سزاوار نيست از مثل مني بگويم در مورد خود چيزي که حق من نيست اگر بودم که گفته بودم هر اينه محققا تو ميدانستي ميداني آنچه در باطن من است و من نميدانم آن اسراري که نزد تو است محققا تو علّام الغيوبي.
وَ إِذ قالَ اللّهُ متعلق بفعل محذوف، عطف بر جملات قبل يا عِيسَي ابنَ مَريَمَ اشاره به اينكه زائيده شدهاي از مادر أَ أَنتَ قُلتَ لِلنّاسِ استفهام تقريري است که اعتراف كند به اينكه من نگفتم، رد بر نصاري که نسبت ميدهند عيسي گفته (اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَينِ مِن دُونِ اللّهِ)
(اشكال)
نصاري قائل بتثليث و اقانيم ثلاث: اب و إبن و روح القدس هستند و آنها مريم را اله نميدانند و باشد انكار منكر هستند و در بعض كتب آنها اينکه آيه شريفه را يكي از اشكالات بر قرآن شمردهاند.
(جواب)
اولا- انكار اينها بر خلاف واقع است و مرحوم استاد بلاغي الشيخ جواد در الهدي و در الرحلة المدرسيه و در ساير كتب خود از كتابهاي خود نصاري نقل فرموده که طائفه از نصاري بودند که مسمي بودند بطائفه مريميه آنها هم مريم را اله ميدانستند و فعلا آن طائفه منقرض شدند و همين مطلب را در مجمع البيان نقل كرده و ثانيا نصاري بنحوي معتقد بمريم هستند و غلو در حق او دارند که بحكم اله او را ميپندارند و لو در مقام تلفظ اسم او را اله نگذارند.
و ثالثا- قول به اينكه عيسي پسر خدا است و خدا پدر عيسي است مستلزم اينست که مريم هم زن و زوجه و هم جفت خدا است و معناي الوهيت همين است چنانچه الوهيت عيسي از جهت بنوت است.
جلد 6 - صفحه 505
و رابعا- مقام مريم در نزد نصاري بالاتر است از مقام روح القدس حتي ما مسلمين هم مقام مريم را كمتر از مقام جبرئيل نميدانيم زيرا انبياء و اوصياء و صديقه طاهره و معصومين از ملائكه افضل هستند و جبرئيل بر حسب عقيده ما متمثل شد نزد مريم و نفخ روح نمود و بعقيده نصاري خدا در رحم مريم و جبرئيل خدا را نياورد در رحم مريم كند فقط جبرئيل كفيل عيسي بود از شر يهود و البته مادر عيسي از كفيل او مقامش بالاتر است و جايي که جبرئيل يكي از خدايان باشد لازمه آن اينست که مريم هم باشد.
(اشكال ديگر)
اينكه اينکه مكالمه اگر قبل از عروج عيسي (ع) بوده که در زمان عيسي اينکه كفريات از نصاري بروز نكرده و اگر در قيامت باشد چرا بلفظ ماضي ميفرمايد.
(جواب)
مسلما در همين عالم بوده قبل از عروج بقرينه آيه بعد که از قول عيسي (ع) نقل ميفرمايد وَ كُنتُ عَلَيهِم شَهِيداً ما دُمتُ فِيهِم فَلَمّا تَوَفَّيتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِم و در زمان عيسي گروندگان باو از حواريين و غير حواريين بسيار بودند و نظر بآن معجزات باهرات که از او ظاهر شده بود و از آن طرف بودن پدر بدنيا آمد و اولاد بيپدر ممكن نيست در نظر آنها غلو كردند و او را پسر خدا و سوم خدا شمردند و باصطلاح كاسه از عاش گرمتر چنانچه در زمان امير المؤمنين عليه السّلام هم بسياري در حقّ او غلوّ كردند و بخدايي او قائل شدند که هنوز هم باقي هستند که يكي از فرق مسلمين که محكوم بكفر هستند غلات هستند و يكي نواصب که از كلب نجستر هستند و ديگر خوارج و امروز هم بسيار خر مريد هست بخصوص در اويش در حق اقطاب و مراشد و در حق باب و بهاء.
قالَ سُبحانَكَ تو منزهي از اينكه شريك براي تو باشد اصلا قابل توهم
جلد 6 - صفحه 506
نيست چون وجود صرف مقابل او عدم است يا ماهيت و ماهيت هم بالذات معدوم است ما يَكُونُ لِي أَن أَقُولَ اينکه نوع كفريات در خور آدم جاهل احمق از همه جا بي خير است كسي که داراي مقام نبوت و رسالت و اولو العزمي و عصمت و طهارت و معنون بعنوان روح اللّه است چه نحوه ممكن است ما لَيسَ لِي بِحَقٍّ چيزي که در خور من نيست و بر خلاف حق است بگويم إِن كُنتُ قُلتُهُ فَقَد عَلِمتَهُ نه از باب ترديد است بلكه دليل بر نگفتن است يعني اگر گفته بودم تو ميدانستي.
تَعلَمُ ما فِي نَفسِي از باطن من و قلب من خبر داري که همچه توهم و خيالي در خاطر من خطور نكرده چون معصوم خيال معصيت چه رسد بخيال كفر و شرك در قلب مطهرش خطور نميكند وَ لا أَعلَمُ ما فِي نَفسِكَ مراد از نفس اسراري است که جز خدا كسي اطلاع ندارد و اطلاق نفس بر خدا باعتبار ذات اقدس او است.
إِنَّكَ أَنتَ عَلّامُ الغُيُوبِ غيوبي که حتي بر انبياء مستور است نزد تو مكشوف است
برگزیده تفسیر نمونه
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم