آیه 30 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۵۰ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<29 آیه 30 سوره انبیاء 31>>
سوره : سوره انبیاء (21)
جزء : 17
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بسته بود ما آنها را بشکافتیم و از آب هر چیز زنده‌ای را آفریدیم؟ پس چرا باز (مردم طبیعت و ماده‌پرست) به خدا ایمان نمی‌آورند؟

آیا کافران ندانسته اند که آسمان ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمی آورند؟

آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زنده‌اى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم‌] ايمان نمى‌آورند؟

آيا كافران نمى‌دانند كه آسمانها و زمين بسته بودند، ما آنها را گشوديم و هر چيز زنده‌اى را از آب پديد آورديم؟ چرا ايمان نمى‌آورند؟

آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمی‌آورند؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have the faithless not regarded that the heavens and the earth were interwoven and We unravelled them, and We made every living thing out of water? Will they not then have faith?

Do not those who disbelieve see that the heavens and the earth were closed up, but We have opened them; and We have made of water everything living, will they not then believe?

Have not those who disbelieve known that the heavens and the earth were of one piece, then We parted them, and we made every living thing of water? Will they not then believe?

Do not the Unbelievers see that the heavens and the earth were joined together (as one unit of creation), before we clove them asunder? We made from water every living thing. Will they not then believe?

معانی کلمات آیه

رتقا: رتق؛ بستن و منظم كردن «رتقه رتقا: سده و اغلقه». رتق در آيه مصدر به معنى مفعول است يعنى مرتوق و بسته و درهم فرو رفته و يك چيز و فشرده. فتقناها: فتق: شكافتن. جدا كردن دو چيز متصل «فتق الشي‏ء»: شقه «فتقناهما»: باز كرديم و شكافتيم آن دو را..[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ «30»

آيا كافران نمى‌بينند كه آسمان‌ها و زمين بهم بسته بودند، پس ما، آن دو را از يكديگر باز كرديم و هر چيز زنده را از آب پديد آورديم. آيا (با اين همه) باز ايمان نمى‌آورند؟

نکته ها

در اينكه مراد از بسته بودن‌ «رَتْقاً» و سپس باز شدن آسمان‌ها و زمين‌ «فَفَتَقْناهُما» چيست، اقوالى ذكر شده است:

جلد 5 - صفحه 444

الف: زمين و آسمان در آغاز خلقت، يك چيز بودند و آن، توده‌ى عظيمى از گازها بود، سپس بر اثر انفجارات درونى و حركت‌ها، تدريجاً از هم جدا شدند.

ب: موادّ اصلى آسمان و زمين در ابتدا يكى بوده است، ولى با گذشت زمان، شكل جديدى پيدا كرده‌اند.

ج: مراد از بسته بودن آسمان، نباريدن ومنظور از بسته بودن زمين، گياه نداشتن است، خداوند آنها را گشود، از آسمان باران نازل كرد واز زمين گياهان را روياند. «1» سرچشمه‌ى پيدايش انسان و حيوانات، آب است. 70% بدن انسان‌ها و حيوانات از آب است. حيات گياهان، وابسته به آب است.

پیام ها

1- مشاهده‌ى طبيعت با هدف، كليد كسب ايمان است. أَ وَ لَمْ يَرَ ... أَ فَلا يُؤْمِنُونَ‌

2- جهان طبيعت دوران‌هاى مختلفى داشته است. «كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»

3- در جمود و بسته بودن، خيرى نيست، باز شدن سرچشمه‌ى حيات است.

«رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»

4- سرچشمه‌ى همه موجودات زنده، از آب است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ (30)

«1» تفسير برهان، ج 3، ص 57.

«2» مجمع البيان، ج 4، ص 45.

جلد 8 - صفحه 384

أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا: آيا نمى‌دانند آنانكه كافر شدند. أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌: بدرستى كه آسمان و زمين. كانَتا رَتْقاً: بودند صاحب بستگى.

فَفَتَقْناهُما: پس قرار داديم آنها را صاحب شكافتگى.

در كافى در ذيل حديثى در مذاكره عالم شامى با حضرت باقر عليه السلام، شامى اين آيه را سؤال نمايد، حضرت مى‌فرمايد: شايد تو گمان مى‌كنى آسمان و زمين بهم پيوسته و چسبيده بودند پس از هم جدا ساخت آن را. شامى گفت:

بلى. حضرت فرمود: استغفار كن پروردگار خود را، پس بدرستى كه فرمايش خداوند عزّ و جلّ‌ «كانَتا رَتْقاً» مى‌فرمايد: آسمان رتق بود، يعنى نازل نمى‌كرد باران را، و زمين رتق بود، نمى‌رويانيد دانه را. پس زمانى كه خداوند خلق فرمود مخلوقات را و پراكنده نمود در آن از هر جنبنده، شكافت آسمان را به باران و زمين را به رويانيدن دانه. پس شامى گفت: شهادت مى‌دهم بدرستى كه تو پسر پيغمبران و علم تو علم ايشان است. «1» و چند حديث به همين مضمون روايت شده، بنابراين معانى ديگر اعتبار نخواهد داشت.

نوع دوم آيات الهيه: وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍ‌. 1- و قرار داديم از آب هر چيزى را زنده، يعنى زنده ساختيم به سبب بارانى كه نازل فرموديم از آسمان، هر چيزى را زنده، عياشى روايت نموده كه سؤال شد از حضرت صادق عليه السلام از طعم آب، حضرت فرمود: سؤال كن به جهت دانائى و سؤال مكن براى تعنت، طعم آب طعم زندگى است، خدا مى‌فرمايد و قرار داديم از آب هر چيزى را زنده. 2- قرار داديم حيات هر ذى روح و نماء هر نامى را از آب، پس داخل شود در آب حيوان و نبات و اشجار. 3- قرار داديم زندگى هر صاحب حياتى را از آب. بنابراين شامل حيوان فقط شود، لكن قول اول اصح است.

أَ فَلا يُؤْمِنُونَ‌: آيا پس ايمان نمى‌آوريد به يگانگى خداى تعالى با مشاهده آيات آفاقيه و بينات انفسيه، و تصديق نمى‌كنيد به قرآن به سبب آنچه دريابيد از دليل و برهان.

«1» تفسير برهان، ج 3، ص 58 بنقل از كافى.

جلد 8 - صفحه 385


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ «21» لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ «22» لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ «23» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ «24» وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ «25»

وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ «26» لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ «27» يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‌ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ «28» وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ «29» أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ (30)

ترجمه‌

- آيا اختيار نمودند براى خود خدايانى را از زمين كه آنها زنده كنند مردگانرا

اگر بودى در آن دو خدايانى غير از خدا هر آينه تباه شده بودند پس منزّه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند

پرسيده نميشود از آنچه ميكند و آنها پرسيده ميشوند

آيا گرفتند غير از او خدايانى بگو بياوريد دليلتان را اين كتاب كسانى است كه بامنند و كتاب كسانيكه بودند پيش از من بلكه بيشتر آنها نميدانند حقّ را پس آنان رو گردانانند

و نفرستاديم پيش از تو هيچ پيغمبرى را مگر كه وحى مينموديم باو كه نيست خدائى مگر من پس بپرستيد مرا

و گفتند گرفت خداى بخشنده فرزندى منزّه است او بلكه بندگانى باشند گرامى داشتگان‌

پيشى نميگيرند او را بگفتار و ايشان بفرمان او كار ميكنند

ميداند آنچه پيش روى آنها است و آنچه پشت سر دارند و شفاعت نميكنند مگر

جلد 3 صفحه 545

براى كسيكه بپسندد و ايشان از ترس اويند بيمناكان‌

و هر كه بگويد از آنها كه منم خدائى غير از او پس آنرا جزا ميدهيمش دوزخ اينچنين جزا ميدهيم ستمكاران را

و آيا نديدند آنانكه كافر شدند آنكه آسمانها و زمين بودند بسته پس گشاده نموديم آن دو را و بوجود آورديم از آب هر چيز زنده‌اى را آيا پس ايمان نميآورند.

تفسير

- كلمه ام متضمّن معناى استفهام انكارى است كه براى تخطئه و توبيخ و ملامت مشركين ذكر شده و مراد آنستكه آيا ميشود خدايانى كه مصنوع از اجزاء ارضيّه از قبيل سنگ و چوب و فلزّاتند آنها احياء موتى نمايند مسلّم است كه نميشود پس آنها خدا نيستند چون لازمه خدائى قدرت بر ايجاد و اعاده است اگر چه اهل شرك چنين ادّعائى را در باره خدايانشان نداشته باشند و محتمل است من الارض متعلّق به ينشرون باشد و بنابراين جنس خدايان ذكر نشده بلكه مبدء نشر را بيان فرموده است و در هر حال استدلال فرموده بر اثبات توحيد و نفى شرك بدليلى كه بدو بيان ميتوان آنرا تقريب نمود يكى آنكه دليل مبنى بر قياس خطابى و موعظه حسنه باشد و بيان آن بنظر حقير بآن است كه گفته شود ما مى‌بينيم اوضاع عالم و گردش كواكب و افلاك مرتّب و منظّم و اوضاع علويّه و سفليّه و موجودات آنها بنظام احسن آراسته و پيراسته است و معلوم است كه اينها همه اجزاء يك اداره و كارمندان يك كارفرما هستند آفتاب و ماه بزمين ميتابند و باد و باران وزش و ريزش ميكنند و زمين نباتات را ميروياند و حيوان و انسان ميخورند و بكمال لايق خود ميرسند و مسلّم و مشهور است و بتجربه قطعيّه رسيده كه اگر در يك اداره دو مدير و حكم فرما در عرض يكديگر وجود داشته باشند امر آن اداره مختلّ و فاسد ميگردد كه گفته‌اند ده درويش در يك گليم بگنجند و دو پادشاه در يك اقليم نگنجند پس ناچار در طول مدّت هر كدام براى خود قسمتى از اقليم را اختيار ميكنند و مملكت تقسيم و اداره تجزيه ميشود و از وحدت خارج ميگردد يا با يكديگر جنگ ميكنند و يكى غالب و ديگرى مغلوب و منكوب خواهد شد چنانچه خداوند در سوره مؤمنون اشاره به اين معنى فرموده علاوه بر آنكه شركت از لوازم عجز و فقر و احتياج است و اينمعانى از ساحت ربوبى دور و موصوف باين صفات نميشود خالق عالم باشد و بنابراين مراد از فساد تفرّق‌

جلد 3 صفحه 546

اجزاء و اختلال اوضاع است ديگر آنكه دليل مبنى بر حكمت و برهان عقلى باشد باين تقريب كه اگر دو خدا يا بيشتر موجود باشد لابد هر يك بايد داراى حيات و علم و قدرت و اراده و اختيار و ساير صفات كماليّه باشند كه بآن لايق ستايش و پرستش گردند و نيز بايد در هر يك خصوصيّتى باشد كه از ديگرى بآن ممتاز گردد و بنابراين هر يك مركّب شوند از امر مشترك و مختص و عقل حاكم است كه هر مركّبى بايد اجزائش قبل از خودش وجود داشته باشد و خالق همه موجودات نميشود و بنابراين مراد از فساد بطلان و ضياع و نيستى و وجود نيافتن است براى نبودن وجود دهنده و اين بيان اگر چه اتقن و امتن است ولى انصاف آنستكه بيان اوّل اظهر و انسب با سياق كلام است در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند دليل بر توحيد چيست فرمود اتصال تدبير و كمال صنع چنانچه خداوند فرموده لو كان فيهما آلهة الا اللّه لفسد تا و اين اشاره به بيان اوّل است در هر حال منزّه است خداوندى كه آفريننده عرشى است كه احاطه بجميع اجسام دارد و محلّ تدابير و منشأ تقادير است و در ضمن آية الكرسى و غيرها بيان آن شد از شريك و زن و فرزند و امثال آنها كه بيخردان براى او اثبات ميكنند و ذات مقدّسش را باتخاذ آنان توصيف مينمايند و كسى حقّ ندارد در كار خدا چون و چرا نمايد چون كارهاى او تماما مطابق حكمت و مصلحت است و او است داراى سلطنت حقّه حقيقيّه ولى بندگان كه ريزه خوار احسان اويند و كارهاى آنها گاهى صواب و گاهى خطا است مسئولند در پيشگاه الهى تا معلوم شود حقّ خدمت و شكر نعمت را بجا آورده‌اند يا نه در توحيد از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند چگونه از كارهاى خدا پرسش نشود فرمود براى آنكه خدا نكند مگر كارى كه حكمت و صلاح است و او است متكبّر جبّار و واحد قهّار پس هر كس بر خود نپسندد حكم او را كافر است و هر كس منكر و ناروا خواند كارى از كارهاى او را منكر خدائى او شده و از امام رضا عليه السّلام روايت شده كه خداوند متعال فرمود اى پسر آدم بمشيّت من تو داراى مشيّت شدى و بقوّت من ادا نمودى واجبات مرا و بنعمت من قدرت بر معصيت من پيدا كردى من تو را شنوا و بينا و توانا نمودم هر خيرى بتو رسد از خدا است و هر شرّى بتو رسد از خودت است و اين براى آنستكه‌

جلد 3 صفحه 547

من سزاوارترم بكارهاى خوب تو از تو و تو سزاوارترى بكارهاى بدت از من و اين براى آنستكه من مسئوليّت در كارم ندارم و مردم در كارهاشان مسئولند و شمّه‌اى از اين مقال در اواخر سوره بقره ذيل آيه تلك الرّسل فضّلنا بعضهم على بعض تحت عنوان تحقيق رشيق گذشت كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و خداوند براى اظهار شناعت گفتار و كردار مشركين و مزيد رسوائى و فضاحت آنها در آئين ثانيا ادّعاى آنانرا بصورت استفهام انكارى نقل فرموده و به پيغمبر خود دستور داده كه از آنها مطالبه دليل و برهان فرمايد چون ادّعاء بى‌دليل پذيرفته نيست و ضمنا اشاره فرموده بدليل اقناعى ديگرى كه هر منصفى آنرا مى‌پسندد باين تقريب كه اين قرآن است موجب تذكّر كسانى كه بامنند و بمن ايمان آوردند و اين موجب تذكّر امم سابقه از تورية و انجيل و زبور و غيرها است كه همه در دسترس شما ميباشد به بينيد جز توحيد در آنها ذكرى شده و نامى از شريك براى خدا برده‌اند و اين استدلالى است از كتب سماوى هر ملّتى بر نفى شرك و لوازم آن و بنابراين كلمه هذا اشاره بقرآن است و براى اشاره بذكر من قبلى كه مراد از آن ساير كتب سماوى است بايد اسم اشاره تقدير شود و محتمل است هذا اشاره بمجموع كتب سماوى باشد و افراد اسم اشاره بملاحظه آنستكه خبر ذكر است كه بر همه صادق است و محتمل است هذا اشاره بتوحيد حقّ باشد كه مستفاد از آيات سابقه و سرمايه ذكر و ورد اهل ايمان به پيغمبر ما و ساير انبياء عظام بوده و دلالت آن بر نفى شرك براى آنستكه ذكر آنها حقّ بوده و خلاف آن باطل است چون نميشود گفت طريقه تمام انبياء و پيروانشان حقّ نبوده و مناسب با هر دو معنى است روايت مجمع از امام صادق عليه السّلام كه فرمود مراد از ذكر من معى ذكر كسانى است كه با آنحضرت بودند و فعلا وجود دارند و مراد از ذكر من قبلى ذكر كسانى است كه پيشتر بودند و در برهان از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه من معى على بن أبي طالب و من قبلى انبياء و اوصياء عليهم السلامند و اللّه اعلم ولى انصاف آنستكه معناى اوّل احسن و الطف و اكمل است و خداوند اخيرا از محاجّه با مشركين صرف نظر نموده و به پيغمبر خود گوشزد فرمود كه علّت اعراض بيشتر كفّار از حقّ جهالت و نادانى آنها است كه تميز بين حقّ و باطل نميدهند و بدون تفكّر و تأمّل‌

جلد 3 صفحه 548

از ايمان بخدا و پيغمبر رو گردانند و ما پيش از تو هيچ پيغمبرى را نفرستاديم مگر آنكه وحى مينموديم باو يا وحى ميشد چون يوحى بياء نيز قرائت شده كه نيست معبود بحقّى مگر من پس پرستش و بندگى كنيد مرا نه غير مرا و گفتند يهود عزير پسر خدا است و گفتند نصارى مسيح پسر خدا است و گفتند طائفه‌اى از عرب ملائكه دختران خدايند منزّه است خداوند از اين نسبتها بلكه آنها بندگان گرامى خدايند كه بدون گفته او سخنى نگويند مانند بنده مؤدّب فرمانبردار و هميشه بفرمان او كار ميكنند در خرائج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مرد و زنى خدمت آنحضرت بمرافعه آمدند صداى مرد بسرزنش بلند شد حضرت فرمود چخ و او خارجى بود ناگاه سرش مانند سگ شد پس مردى بحضرت عرض كرد يا امير المؤمنين باين خارجى بانگ زدى سرش سر سگ شد چرا با معاويه اين كار را نميكنى فرمود و اى بر تو اگر بخواهم معاويه را با تختش اينجا حاضر كنم از خدا ميخواهم تا حاضر كند ولى از براى خدا خزانه‌هائيست نه از طلا و نقره بلكه از اسرار نگفتنى و اين معناى بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول است و خدا ميداند اعمال گذشته و آينده ايشانرا و شفاعت نميكنند مگر از براى كسيكه پسنديده است خدا دين او را چنانچه در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده و در خصال از امام صادق و در توحيد از امام كاظم عليهما- السلام تأييد شده و فرموده‌اند شفاعت جائز است در باره فسّاق و اهل معاصى كبيره در صورتى كه دين آنها مرضى خدا باشد يعنى شيعه دوازده امامى باشند و امّا كسانيكه مرتكب معصيت كبيره نشدند خداوند از معصيت صغيره آنها ميگذرد و داخل بهشت ميشوند و اهل كفر و ضلالت قابل شفاعت نيستند و مخلّد در جهنّم خواهند بود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده شفاعت من مخصوص است باهل كبائر از امّت من و بندگان گرامى او براى عظمتش از ترس او بيم دارند با دلبستگى چون خشيت ترس با تعظيم و اشفاق ترس با اعتناء است و هر بنده‌اى از آن بندگان خدا كه مدّعى الوهيّت شود و بگويد من خدايم نه خدا كه معبود بحقّ است خداوند او را مخلّد در جهنّم خواهد فرمود با كمال قرب و منزلتى كه نزد خدا داشته اين چنين جزا ميدهد خداوند ستمكاران بخويش و خلق را بسبب شرك و كفر كه‌

جلد 3 صفحه 549

ملاحظه اعمال سابقه آنها را نخواهد فرمود بر فرض صدور چنين ادّعاء قبيحى از آنان آيا نديدند آنانكه كافر شدند و خدا را مانند خلق ناتوان پنداشتند و ندانستند كه آسمانها و زمين در بدو خلقت بسته و پيوسته بودند يعنى آسمان بسته بود كه باران از آن نمى‌آمد و زمين پيوسته بود كه گياه از آن نميروئيد و چون خداوند زمين را مقرّ جنبندگان قرار داد ابرهاى متراكم بسته را گسسته و زمين متلاصق پيوسته را شكفته و ابواب رحمت را از جهت عالى و سافل گشاده و باز فرمود و سبزه و گل و ريحان و اشجار و اثمار و انهار پديدار شد چنانچه فرموده ففتحنا ابواب السّماء بماء منهمر و فجّرنا الارض عيونا فالتقى الماء على امر قد قدر و اينها همه از بركات آب بود كه از آسمان بزمين آمد و هر زنده و جنبنده‌ئى كه داراى روح نباتى و حيوانى بود از آن بسهم خود استفاده كرد و واجد حيات شد و طعم آنرا چشيد چون فرموده‌اند طعم آب طعم حيات است و هنوز هم همه ساله اين قدرت از خداوند در معرض مشاهده خلق قرار ميگيرد و مى‌بينند آسمان گسسته و از آن باران رحمت سرازير ميشود و زمين شكافته و گلهاى رنگارنگ از آن سر كشيده شكفته و خندان ميگردد و علاوه بر تأمين روزى حظّ نظرى از آن مى‌برند و تصوّر نميكنند كه چنين خداوند قادر بخشنده مهربانى اجلّ از آنستكه شريك يا زن يا فرزند داشته باشد چون همه مخلوق او هستند و نسبتشان باو يكى است و بايد بسعى و عمل نزديك باو شوند و توالد و تناسل در اجسام است و خداوند از آن منزّه است چون جسم محدود است و خداوند محيط و بنابراين مراد از رتق و فتق آسمانها بسته بودن و باز شدن جهات علويّه و ابواب رحمت الهيّه است و مراد از رتق و فتق زمين اتصال اجزاء ارضيه و انفصال آنها از يكديگر است و اينمعنى واضح و منطبق با احساس و مناسب با نسبت ديدن بآن و موافق با مضمون روايات متعدده معتبره از ائمه اطهار عليهم السّلام ميباشد بخلاف آنكه مراد از رتق چسبيده بودن آسمانها بزمين در بدو خلقت و مراد از فتق جدا شدن آنها از زمين بعدا باشد يا مراد چسبيده بودن آسمانها بهم و يكى بودن طبقات زمين و تقسيم شدن هر يك بعدا بهفت باشد يا مراد از رتق نبودن و مراد از فتق پيدايش آنها باشد كه تمامى خلاف ظاهر و منافى با صدر و ذيل آيه شريفه است چون در صدر آيه بطور استفهام انكارى سؤال‌

جلد 3 صفحه 550

از عدم رؤيت شده كه معناى آن نسبت رؤيت است بكفّار و اين نسبت وقتى مناسب است كه رتق و فتق آسمان و زمين مرئى يا در وضوح مانند آن باشد و معانى مرقومه هيچيك از اين قبيل نيست و در ذيل آيه خداوند تصريح فرموده كه آب مايه حيات تمام موجودات حيّه است كه مبيّن معناى مأثور از ائمه اطهار است و تعجّب از مفسرين شيعه است كه با اين صدر و ذيل واضح و تكذيب امام باقر عليه السّلام در روايت كافى از آنكه مراد چسبيده بودن آسمانها بزمين باشد باز اين اقوال را نقل نموده‌اند با آنكه معاندين وقتى معناى حقيقى را از امام شنيدند تصديق نمودند كه او فرزند پيغمبر و وارث علم آنحضرت است و مستبصر شدند براى شدّت وضوح معنى بعد از بيان و اين نيست جز اعراض از خانواده عصمت و طهارت و اهميّت باقوال سخيفه اهل بدعت و ضلالت در هر حال در خاتمه امر خداوند از حال كفّار انشاء تعجّب فرموده كه آيا با اين همه آيات بيّنات باز ايمان نمى‌آورند و خداشناس نميشوند و بعضى الم ير الّذين بدون واو قرائت نموده‌اند و معنى تفاوتى پيدا نميكند چون واو استينافيّه جز منفصل نمودن معنى از سابق اثرى ندارد و علامت ابتداء بكلام است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ وَ لَم‌ يَرَ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَن‌َّ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ كانَتا رَتقاً فَفَتَقناهُما وَ جَعَلنا مِن‌َ الماءِ كُل‌َّ شَي‌ءٍ حَي‌ٍّ أَ فَلا يُؤمِنُون‌َ (30)

آيا نمي‌بينند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌اينکه‌ ‌که‌ عوالم‌ علوي‌ و زمين‌ بودند بسته‌ و وصل‌ ‌پس‌ ‌ما ‌آنها‌ ‌را‌ شكافتيم‌ و قرار داديم‌ ‌از‌ آب‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ زنده‌ آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ايمان‌ نمي‌آورند!

مفسرين‌ ‌در‌ معناي‌ رتق‌ و فتق‌ تفسيراتي‌ كردند ‌که‌ خلاف‌ ظاهر آيه شريفه‌ بلكه‌ خلاف‌ واقع‌ و حق‌ ‌است‌. بعضي‌ گفتند: آسمان‌ها و زمين‌ ‌به‌ ‌هم‌ وصل‌ و چسبيده‌ بودند خداوند ‌اينکه‌ دو ‌را‌ ‌از‌ ‌هم‌ جدا فرمود و ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ شكاف‌ داد. بعضي‌ گفتند: آسمان‌ها ‌به‌ ‌هم‌ چسبيده‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌هم‌ جدا فرمود هفت‌ طبقه‌ قرار داد سماوات‌ سبع‌، و زمين‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌هم‌ جدا نمود هفت‌ زمين‌ قرار داد أرضين‌ سبع‌، بعضي‌ گفتند ‌بين‌ آسمان‌ و زمين‌ هوا نبود بواسطه هوا ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو فاصله‌ شد، و تمام‌ ‌اينکه‌ اقوال‌ خلاف‌ ظاهر ‌آيه‌ ‌است‌. زيرا كفار همچه‌ رتق‌ و فتقي‌ ‌را‌ مشاهده‌ نكرده‌ بودند چنانچه‌ ‌غير‌ كفار ‌هم‌ مشاهده‌ نكردند و منافي‌ ‌با‌ جمله.

(أَ وَ لَم‌ يَرَ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَن‌َّ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ كانَتا رَتقاً فَفَتَقناهُما) ‌است‌، بخصوص‌ بلفظ مضارع‌ ‌که‌ الآن‌ و ‌بعد‌ مي‌بينند.

و امّا خلاف‌ و جدان‌ و حقيقت‌ ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ سماوات‌ يك‌ فضاي‌ وسيعي‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ جويّه‌ ‌در‌ ‌آن‌ فضاي‌ هستند، و كره زمين‌ و آب‌ ‌هم‌ يك‌ كره‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ فضاي‌ سفليّه‌ واقع‌ ‌شده‌ چنانچه‌ امروز ‌به‌ توسط آلات‌ مشاهده‌ مي‌كنند، و ‌بعد‌ ‌هر‌ كره‌ ‌را‌ نسبت‌ بيكديگر معين‌ كرده‌اند. بلكه‌ مراد ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ سال‌ خشك‌ سالي‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌يعني‌ ‌از‌ عالم‌ بالا باران‌ نمي‌باريد و ‌از‌ زمين‌ چيزي‌ نمي‌روئيد‌-‌ و ‌اينکه‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ مشاهده‌ مي‌شود خداوند باران‌ ‌را‌ ‌از‌ طرف‌ بالا فرستاد چنانچه‌ مي‌فرمايد:

جلد 13 - صفحه 168

«وَ أَنزَلنا مِن‌َ السَّماءِ ماءً طَهُوراً» فرقان‌ آيه 50. و ‌از‌ زمين‌ گياه‌ و نباتات‌ ‌را‌ اخراج‌ فرمود ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ميفرمايد: «لِنُحيِي‌َ بِه‌ِ بَلدَةً مَيتاً وَ نُسقِيَه‌ُ مِمّا خَلَقنا أَنعاماً وَ أَناسِي‌َّ كَثِيراً» فرقان‌ آيه 51. و ‌بر‌ طبق‌ ‌اينکه‌ تفسير اخبار بسياري‌ ‌از‌ ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ رسيده‌ و مناسب‌ ‌با‌ جمله بعدهم‌ هست‌ ‌که‌ ميفرمايد:

(وَ جَعَلنا مِن‌َ الماءِ كُل‌َّ شَي‌ءٍ حَي‌ٍّ).

اشكال‌: گفتند: لفظ ‌کل‌ شي‌ء افاده عموم‌ مي‌كند سرتاسر ممكنات‌ ‌را‌ شامل‌ مي‌شود ‌حتي‌ عالم‌ ملائكه‌ و عالم‌ ارواح‌ و نفوس‌، و عالم‌ مجردات‌ و حيات‌ ‌آنها‌ بستگي‌ ‌به‌ ماء ندارد.

جواب‌: حكماء تصرّف‌ ‌در‌ معناي‌ ماء كردند و گفتند: ماء الوجود ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ ممكنات‌ بايجاد حق‌ موجود ميشود. لكن‌ ‌اينکه‌ كلام‌ ‌از‌ عنوان‌ تفسير خارج‌ ‌است‌ و داخل‌ ‌در‌ عنوان‌ تأويل‌ ‌است‌ «وَ ما يَعلَم‌ُ تَأوِيلَه‌ُ إِلَّا اللّه‌ُ وَ الرّاسِخُون‌َ فِي‌ العِلم‌ِ» آل‌ عمران‌ آيه 5، بلكه‌ تحقيق‌ ‌در‌ جواب‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌: حيات‌ اقسامي‌ دارد. حيات‌ جمادي‌، نباتي‌، حيواني‌، ملكوتي‌، علمي‌، روحاني‌، و ‌در‌ ‌آيه‌ نفرمود چه‌ حياتي‌ مراد حيات‌ نباتي‌ و حيواني‌ ‌است‌. ‌يعني‌ ‌هر‌ شيئي‌ ‌که‌ احتياج‌ ‌به‌ حيات‌ نباتي‌ و حيواني‌ دارد حيات‌ ‌او‌ بسته‌ ‌به‌ ماء ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ آيه شريفه‌ ‌که‌ اشاره‌ شد ‌در‌ سوره فرقان‌ بيان‌ مي‌فرمايد: و علّت‌ نزول‌ باران‌ ‌را‌ تذكر مي‌دهد: «لِنُحيِي‌َ بِه‌ِ بَلدَةً مَيتاً ... الايه‌».

(أَ فَلا يُؤمِنُون‌َ): ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مشاهده‌ و ‌اينکه‌ آثار غريبه‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ ايمان‌ نمي‌آورند و ‌براي‌ ‌او‌ شريك‌ قرار مي‌دهند ‌ يا ‌ مثل‌ طبيعي‌ منكر اصل‌ وجود حق‌ مي‌شوند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 30)- باز هم نشانه‌های خدا در جهان هستی: در اینجا یک سلسله از نشانه‌های خداوند در نظام عالم هستی و تدبیر منظم آن بیان گردیده، و تأکیدی است بر بحثهای گذشته، پیرامون دلایل توحید.

نخست می‌گوید: «و آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین پیوسته بودند پس ما آنها را باز کردیم»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما).

ممکن است منظور از به هم پیوستگی آسمان این باشد که در آغاز بارانی نمی‌بارید و منظور از به هم پیوستگی زمین این که در آن زمان گیاهی نمی‌رویید، اما خدا هر دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویانید. «و هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍّ).

«آیا (با مشاهده این آیات و نشانه‌ها، باز هم) ایمان نمی‌آورند» (أَ فَلا یُؤْمِنُونَ).

در مورد پیدایش همه موجودات زنده از آب دو تفسیر مشهور است:

1- حیات همه موجودات زنده- اعم از گیاهان و حیوانات- به آب بستگی دارد، همین آبی که بالاخره مبدأ آن، بارانی است که از آسمان نازل شده.

دیگر این که «ماء» در اینجا اشاره به آب نطفه است که موجودات زنده معمولا از آن به وجود می‌آیند.

جالب این که دانشمندان امروز معتقدند که نخستین جوانه حیات در اعماق دریاها پیدا شده است، به همین دلیل آغاز حیات و زندگی را از آب می‌دانند، و اگر قرآن آفرینش انسان را از خاک می‌شمرد، نباید فراموش کنیم منظور از خاک همان طین (گل) است که ترکیبی است از آب و خاک.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع