آیه 104 سوره طه
<<103 | آیه 104 سوره طه | 105>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما به آنچه میگویند بهتر آگاهیم، که از آن بدکاران بهتر و درستترینشان به آنها خواهد گفت: شما روزی بیش درنگ نکردید (دریغا چه زود عمر در شهوت و معصیت بگذشت و جرم و عقابش بماند!)
ما به آنچه می گویند داناتریم، آن گاه که مُنصف ترینشان می گوید: جز یک روز درنگ نکرده اید،
ما داناتريم به آنچه مىگويند، آنگاه كه نيكآيينترين آنان مىگويد: «جز يك روز، بيش نماندهايد.»
ما به گفتار آنان آگاهتريم آنگاه كه نيكوروشترين آنها مىگويد: جز يك روز نيارميدهايد.
ما به آنچه آنها میگویند آگاهتریم، هنگامی که نیکوروشترین آنها میگوید: «شما تنها یک روز درنگ کردید!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
امثل: امثل را افضل گفتهاند، مؤنث آن مثلى است كه در وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى گذشت.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً «104»
(البتّه) ما به آنچه آنها مىگويند داناتريم، آنگاه كه بهترين آنان در رفتار، مىگويد: شما درنگ نكرديد مگر يك روز!
نکته ها
عظمت قيامت به قدرى است كه انسانها پس از حضور در آن عمر خود را در دنيا، نيم روز يا يك روز و يا حدّاكثر ده روز مىشمرند كه قرآن از زبان افراد و گروههاى مختلف، آن را چنين بيان مىدارد:
الف: ده روز. «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً»
ب: يك روز. «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً»
ج: بخشى از يك روز. «لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها» «1»، «لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» «2»
د: لحظاتى كوتاه. «ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ» «3»
ه: زمانى اندك. «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا» «4»*
به نظر مىرسد اين تفاوت نظر در مقدار عمر دنيا، بستگى به مقدار بصيرت و درك افراد دارد. چنانكه در اين آيه كسانى كه قرآن از آنها به «أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً» تعبير كرده است، عمر دنيا را يك روز مىشمرند و در آيهى قبل، گنهكاران مدّت آن را ده روز.
«1». نازعات، 4.
«2». بقره، 259.
«3». روم، 55.
«4». مؤمنون، 114.
جلد 5 - صفحه 389
پیام ها
1- همهى مجرمين، در قيامت در يك سطح نيستند. «أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً»
2- هركس عاقلتراست، دنيا را كوچكتر مىبيند. «يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً (104)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ: ما داناتريم به آنچه مىگويند: إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً: چون گويد تمامترين ايشان از جهت عقل، يعنى عاقلترين آنان گويد:
جلد 8 - صفحه 326
إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً: درنگ نكرديد شما مگر يك روز.
تنبيه: در اين «لبث» مفسرين را دو قول است:
1- اراده كنند مكث در دنيا را كه از شدت هول آن را كوتاه شمرند و به نظر آرند. يا آنكه عالمند به مقدار عمرشان در دنيا الا آنكه وقتى مقابله و مقايسه كنند عمر دنياى خود را به عمر آخرت، مىيابند آن را در نهايت كمى. پس بعضى به ديگران گويند: درنگ نكرديد در دنيا مگر يك روز. عاقلترين آنها گويند: بلكه درنگ كرديد يك روز، يعنى مقدار درنگ در دنيا به قياس بقاى آخرت مانند ده روز بلكه يك روز. يا معدوم است يا به جهت تأسف زندگانى دنيا در وقتى كه شدايد عذاب را معاينه ببينند و بدانند كه ايشان مستحقند به سبب ضايع ساختن عمر در گمراهى و شهوترانى و هواپرستى گويند. ده روز دنيا را كه عمل در آن موجب زندگى ابدى و سعادت سرمدى بود از دست داديد.
يا وقتى شدائد قيامت را ببينند ياد آورند ايام خوشى و سرور دنيا، تأسف خورند، پس وصف نمايند به كوتاهى.
قول دوم: مراد مكث در عالم برزخ و قبر است كه وقتى مقايسه كنند عذاب برزخ را، نسبت به شدت عذاب قيامت كوتاه شمرند آن را و گويند ده روز بود مكث شما. عاقلترين آنها گويد: به اندازه يك روز بوده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (97) إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً (98) كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً (99) مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً (100) خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً (101)
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً (102) يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً (103) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً (104) وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً (105) فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً (106)
لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً (107)
ترجمه
گفت پس برو و همانا مر تو را است در زندگى آنكه بگوئى نبايد كسى مرا مس نمايد و من كسى را مس نمايم و همانا مر تو را است موعدى كه تخلّف كرده نشوى از آن و بنگر بخدايت كه گشتى تمام روز بر آن مقيم كه ميسوزانيم آنرا پس پراكنده ميكنيم آنرا در دريا پراكنده نمودنى
جز اين نيست كه خداى شما خداوند آنچنانى است كه نيست خدائى مگر او احاطه دارد بر همه چيز از راه دانش
اينچنين نقل ميكنيم براى تو از خبرهاى آنچه بتحقيق گذشته و بتحقيق داديم تو را از نزد خودمان موجب تذكّرى
كسيكه روى گرداند از آن پس همانا او بر ميدارد روز قيامت بار گرانى
كه جاودانيانند در آن و بد است براى آنها روز قيامت آن بار
روز كه دميده شود در صور و جمع كنيم گناهكاران را چنان روزى كبود چشمان
آهسته گويند ميان خودشان درنگ نكرديم مگر ده روز
ما داناتريم بآنچه ميگويند هنگاميكه ميگويد خردمندترين آنها كه درنگ نكرديد مگر روزى
و مىپرسند تو را از كوهها پس بگو پراكنده ميكند آنها را پروردگار من پراكنده كردنى
پس واميگذارد آنها را زمين صاف هموارى
كه نمىبينى در آن پستىئى و نه بلندئى را.
تفسير
پس از اعتراض حضرت موسى بسامرى و اقرار او بگناه كه در آيات سابقه بيان شد آنحضرت سامرى را نفى بلد فرمود و مقرر شد كه او از ميان بنى اسرائيل بيرون رود و با كسى معاشرت نكند و نگذارد دست كسى ببدن او برسد چون هر كس دستش ببدن او ميرسيد او و آنكس تب ميكردند لذا مجبور شد كه تنها مانند حيوانات وحشى در صحرا و بيابان زندگانى كند و قمّى ره فرموده باين حال
جلد 3 صفحه 524
بود تا مرد و اين علامت در خانواده او باقى ماند و الآن هم در مصر و شام هستند معروف بلامساس و حضرت موسى خواست او را بكشد خداوند باو وحى فرمود كه نكش او را چون مردى است سخى و اين ذيل كلام قمّى ره را در مجمع از امام صادق عليه السّلام نيز نقل نموده و حضرت موسى باو فرمود اين عذاب دنيوى تو است و عذاب اخروى تو موعدى دارد كه خداوند از آن تخلّف نميكند و در باره تو انجاز خواهد فرمود و نگاه كن و ببين خدايت را كه گوساله است و روز را در عبادت آن بشب ميرساندى هر آينه بخوبى بسوزانم آنرا و خاكسترش را در دريا بريزم اگر حرق بمعناى سوزاندن بآتش باشد كه ظاهر قرائت مشهور است ولى بنظر حقير بمعناى سائيدن بسوهان است و مراد آنستكه هر آينه با سوهان بسايم البته آنرا و سودهاش را در دريا بريزم چون ظاهرا بدن آن طلا بوده و روح نداشته و بعضى از قراء لنحرّقنّه بفتح نون و سكون حاء و تخفيف راء خواندهاند و اين قرائت از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و مؤيد اينمعنى است و در روايات اين واقعه كه در سوره بقره ذكر شد تصريح بآن شده بود و ظلت مخفّف ظللت است كه لام اوّل آن حذف شده در هر حال اين عمل براى آن بوده كه ذراتى از آن در دسترس مردم باقى نماند و بكلّى اثرش محو شود و عبادت كنندگان آن مفتضح و رسوا گردند و دماغشان بخاك ماليده شود و پس از آن به بنى اسرائيل فرمود جز اين نيست كه خداوند شما آن خداى يكتاى بىهمتائى است كه مستجمع صفات كمال و جلال و منزّه از هر عيب و نقص و مستحق پرستش و ستايش است نه گوساله فاقد عاجز ناتوان كه بسوزانند يا بسايندش و در دريا بريزند كه اثرى از آثارش باقى نماند و خداوند احاطه علمى بهمه چيز دارد و عبادت كنندگان گوساله را از غير آنها بخوبى ميشناسد و بمجازات ميرساند و كسى نميتواند عمل و اعتقاد خود را از خداوند مخفى نمايد و پس از نقل قصّه و بيانات حضرت موسى خداوند بحبيب خود فرموده باين كيفيّت و طرز مطلوب و مرغوبى كه ما نقل نموديم براى تو اين قصّه را قصص ساير انبيا و امم سابقه را بيان نموده و خواهيم نمود براى مزيد علم تو و عبرت خلق و تنبه و تذكّر و انذار و استبصار و ساير اغراض و ثمرات مترتّبه بر آنها و كتاب مشتمل بر آن قصص و ساير موجبات ذكر و فكر قرآن است كه ما آنرا از عالم غيب
جلد 3 صفحه 525
و نزد خودمان بتو عطا كرديم و كسيكه رو گرداند از آن و پشت پا زند باحكامش روز قيامت بار گرانى از عقوبت معصيت و كفر و كفران نعمت بدوش كشيده وارد محشر خواهد شد و مخلّد در آن بار گران خواهد بود و بكيفر اعمال خود كاملا خواهد رسيد و مفرّى براى او نخواهد بود و بد بار گرانى براى آنها خواهد بود آن بار گران گناه و عقاب آن و آنروز روزى است كه دميده ميشود در صور بتوسط اسرافيل و گنهكاران و سركشان از اطاعت خدا و پيغمبر سر از قبرها بيرون آورند و در صحراء محشر جمع گردند با چشمهاى كبود كه بدترين رنگهاى چشم است نزد عرب و كاشف است از شقاوت و شرارت در علم فراست و بعضى گفتهاند مراد آنستكه كور وارد محشر شوند و بعضى آنرا از آثار تشنگى قرار دادهاند و بنظر حقير معناى اوّل متعيّن است چون موافق با ظاهر و اعتبار است و كبودى چشم در روايت از علائم اهل آتش ذكر شده و قمّى ره فرموده ميباشد چشمهاشان بر گردانده شده و سفيدى آنها ظاهر گشته و نميتوانند بهم زنند آنرا و لابد از نهايت خوف و وحشت است و مؤيّد اينمعنى است كه خداوند فرموده صوتهاى خودشان را پنهان ميكنند و آهسته با يكديگر ميگويند ما در دنيا و قبر ده روزى بيش درنگ نكرديم و اين از نهايت رعب و هول است كه قلب آنها را پر كرده و متأسفند از آنكه چرا چند روزه دنيا را صرف در صبر بر طاعت و از معصيت ننمودند لذا خداوند فرموده ما بهتر ميدانيم مدّت درنگ آنها را وقتى كه اعقل و اعلم و اصلح آنها كه داراى طريقه نيكوتر است ميگويد درنگ نكرديد مگر يك روز چون تمام مدت دنيا در برابر آخرت مانند يكروز است و در اين مقام اقوال ديگرى در مجمع و غيره ذكر شده و چون مخالف با ظاهر و اعتبار بود حقير نقل ننمودم و معلوم است كه عدد ده خصوصيّتى ندارد بلكه كنايه از كمى مدّت است نهايت آنكه تمثيل بيكروز در برابر مدّت بىپايان آخرت اولى و انسب و امثل است و در نفحات نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيان اهوال قيامت را فرمود بعضى از قريش كه منكر معاد و حشر بودند از روى استهزاء از آنحضرت پرسيدند كه اين كوههاى باين عظمت و بزرگى در آنروز چه خواهد شد خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه جواب آنها را بفرمايد پروردگار من آنها را پراكنده كند يك نوع پراكندگى عجيبى كه از آنحضرت
جلد 3 صفحه 526
روايت شده خداوند آنها را مانند شن كند و بادى فرستد كه متفرّقشان نمايد و جاى آنها را زمين هموار بدون پستى و بلندى قرار دهد بطوريكه اى پيغمبر من يا اى شخص بينا در روى زمين گودى و بلندئى نخواهى ديد و از قمّى ره نقل نموده كه قاع زمينى است كه خاك نداشته باشد و صفصف زمينى است كه چيزى در آن نروئيده باشد و عوج پستى و امت بلندى است و بعضى گفتهاند قاع و صفصف يك معنى دارند و آن زمين هموار نرم صاف خالى از گياه است كه پستى و بلندى و پشته و درهئى نداشته باشد و مانند يك صف مستوى مشهود گردد و بنابراين جمله اخيره براى تأكيد اين معنى ذكر شده است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
نَحنُ أَعلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذ يَقُولُ أَمثَلُهُم طَرِيقَةً إِن لَبِثتُم إِلاّ يَوماً (104)
ما داناتريم بآنچه آنها سرّا با هم ميگويند: که چه مقدار بوده مدت لبث آنها زماني که ميگويند: آن كساني که بهترين آنها بودند در مشي و طريقت که لبث نكرديد مگر يك روز و در جاي ديگر ميفرمايد: (كَأَنَّهُم يَومَ يَرَونَها لَم يَلبَثُوا إِلّا عَشِيَّةً أَو ضُحاها) نازعات آيه 46 انسان پس از مشاهده احوال قيامت چنان وحشت و اضطرابي باو دست ميدهد که بكلي فراموش ميكند عالم دنيا و عالم برزخ را و بنظرش ناچيز ميآيد گاهي ميگويد ده روز گاهي يك روز گاهي نصف روز كانّه در عالم خواب بوده، چنانچه در خبر است
(النّاس نيام فاذا ماتوا انتبهوا)
بلكه عالم برزخ هم بنظر كوتاه ميآيد حضرت عزير پس از صد سال مردن چون زنده شد از او پرسيدند (كَم لَبِثتَ قالَ لَبِثتُ يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ قالَ بَل لَبِثتَ مِائَةَ عامٍ) بقره آيه 261 لذا خداوند ميفرمايد:
(نحن اعلم بما يقولون)
که مفاد يتخافتون است يعني خداوند داناتر است باسرار آنها عالم السرّ و الخفيّات است سر و علن نزد او مساوي است اينها تصور ميكنند که العياذ خدا از اسرار آنها مطلع نيست.
(اذ يقول امثلهم طريقة)
آنكه در ميانه آنها طريقه و مشي او بهتر بوده از حيث عقايد و اخلاق و اعمال و نزديكتر بحق بوده از ساير طبقات چون طبقات كفار مختلف است ميفرمايد: (لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصاري) مائده آيه 85.
(إِن لَبِثتُم إِلّا يَوماً) بنظر آنها تمام عمر دنيا و برزخ يك روز بيشتر نمي آيد بالاخص با مقايسه روز قيامت که ميفرمايد: (فِي يَومٍ كانَ مِقدارُهُ خَمسِينَ أَلفَ سَنَةٍ) معارج آيه 4.
97
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 104)- سپس اضافه میکند: «ما به آنچه میگویند کاملا آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ). خواه آهسته بگویند یا بلند.
«هنگامی که نیکو روشترین آنها میگوید: شما تنها یک روز درنگ کردید»! (إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم