آیه 110 سوره صافات
<<109 | آیه 110 سوره صافات | 111>> | |||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
ما نیکوان را این چنین پاداش نیکو میدهیم.
[ما] نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم.
نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
ما نيكوكاران را اينچنين پاداش مىدهيم.
این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ «107» وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ «108»
و ما قربانى بزرگى را فداى او كرديم ودر ميان آيندگان براى او (نام نيك) به جا گذاشتيم.
سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ «109» كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «110» إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ «111»
درود و سلام بر ابراهيم. ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم (كه براى آنان مدح و ثنا به جا مىگذاريم). همانا او از بندگان مؤمن ماست.
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ «112»
و او را به اسحاق كه پيامبرى از شايستگان بود مژده داديم.
وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ «113»
جلد 8 - صفحه 53
و بر ابراهيم و اسحاق بركت و خير بسيار عطا كرديم و از نسل آن دو (برخى) نيكوكار و (برخى) آشكارا به خود ستمكار بودند.
نکته ها
كلمات «فداء» و «فديه» به معناى پيش مرگ شدن و بلا گردان شدن و باز خريد است.
خداوند وعده داد كه نام نيك ابراهيم در تاريخ بماند «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ». تمام مناسك حج، از طواف كعبه تا نمازى كه پشت مقام ابراهيم خوانده مىشود و پيدا شدن انبيايى از نسل او همه و همه نمونههايى از ياد خير او در تاريخ است.
پیام ها
1- در فرهنگ دينى، ذبح حيوان براى دفع خطر مؤثّر است. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»
2- قربانى كردن، از سنّتهاى ابراهيمى است. «بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»
3- يك جرقهى خالص، به يك جريان بزرگ تاريخى تبديل مىشود. «بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» همه ساله صدها هزار گوسفند و گاو و شتر در قربانگاه اسماعيل به ياد او ذبح و قربانى مىشود.
4- بقاى نام نيك، از الطاف الهى به مردان خداست. وَ تَرَكْنا ...
5- معامله با خدا سود ابدى دارد. «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»
6- خداوند به انبيا سلام مىكند. «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ»، «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «1»، «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» «2» البتّه دربارهى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله هم خدا و هم فرشتگان صلوات مىفرستند و هم به مؤمنان دستور صلوات و سلام مىدهد: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِ ... «3»
7- پاداش دادن به نيكوكاران، سنّت وبرنامه خداوند است. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
8- ابراهيم، الگو و نمونه نيكوكاران است. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
9- ابراهيم داراى ذرّيهاى مبارك است. در دعا مىخوانيم: خداوندا! همان گونه كه
«1». صافّات، 79.
«2». صافّات، 120.
«3». احزاب، 56.
جلد 8 - صفحه 54
به او بركت دادى بر محمّد وآل محمّد نيز بركت بده. «بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ»
10- ايمان و احسان از يكديگر جدا نيست. الْمُحْسِنِينَ ... الْمُؤْمِنِينَ
11- ارزش فرزند به صالح بودن اوست. «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ»
12- نا اهل شدن فرزند حتّى از خاندان پيامبران امكان دارد. وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما ... ظالِمٌ لِنَفْسِهِ ... آرى پيوند نسبى سبب قطعى شدن هدايت يا گمراهى فرزندان نيست. (ممكن است پدر پيامبر و فرزندش منحرف باشد).
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ: همچنانكه پاداش داديم ابراهيم عليه السلام به ذكر جميل، پاداش مىدهيم نيكوكاران به ثواب جليل.
«2» عيون اخبار الرضا عليه السلام. (چ نجف 1390 ق) ج 1 باب 17 ص 166، نورالثقلين، ج 4، ص 429- 430.
جلد 11 - صفحه 147
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)
ترجمه
پس مژده داديم او را به پسرى بردبار
پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مىبينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان
پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى
ندا كرديم او را كه اى ابراهيم
بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را
همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است
و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را
و باقى گذارديم براى او در آيندگان
ذكر خير سلام بر ابراهيم را
اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را
همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند
و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان
و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كنندهاى بر خود آشكار
تفسير
بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مىبينم كه ترا قربانى مينمايم
جلد 4 صفحه 441
پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفتهاند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرمودهاند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بىپايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال دادهاند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد
جلد 4 صفحه 442
چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مىآيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با
جلد 4 صفحه 443
امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرمودهاند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شدهاند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خواندهاند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانىء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.
جلد 4 صفحه 444
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ (110)
اينکه نحو جزا ميدهيم نيكوكاران را.
اينکه آيه شريفه براي تشويق است که اينکه عناياتي که ما بابراهيم كرديم براي نيكوكاري او بود و اختصاص بابراهيم هم ندارد هر که نيكوكار باشد ما همين نحو باو عنايت و لطف و مرحمت داريم و محسن مقابل مسيء است بمعني بدكردار و مسيء كسي را گويند که در دوره عمر اگر يك معصيت كرده باشد صدق مسيء ميكند بناء علي هذا محسن كسي را گويند که در تمام عمر يك معصيت از او صادر نشده باشد و اينکه تالي تلو معصوم است بلكه ميتوان گفت که مرادف با عصمت است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 110)- آری «این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ). پاداشی به عظمت دنیا، پاداشی جاودان در سراسر زمان، پاداشی
ج4، ص155
در خور سلام و درود خداوند بزرگ!
ذبیح اللّه کیست؟
آنچه با ظواهر آیات مختلف قرآن هماهنگ است این است که ذبیح «اسماعیل» بوده است.
روایات بسیاری نیز در منابع اسلامی آمده است که نشان میدهد ذبیح «اسماعیل» بوده است نه اسحاق.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم