آیه 62 سوره یس
<<61 | آیه 62 سوره یس | 63>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و همانا خلق بسیاری از شما نوع بشر را (این دیو) به گمراهی کشید، آیا عقل و فکرت کار نمیبستید (تا از مکر و فریبش بپرهیزید).
و همانا شیطان گروه بسیاری از شما را گمراه کرد، آیا تعقّل نمی کردید [که پیروانش به چه سرنوشت شومی دچار شدند؟]
و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد؛ آيا تعقل نمىكرديد؟
بسيارى از شما را گمراه كرد. مگر به عقل درنمىيافتيد؟
او گروه زیادی از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- جبلا: منظور از جبل مردمان است، اما چون جبلّت طبيعتى است كه شىء بر آنها بنا نهاده شده است، مراد از آن مردمانى است كه بر شرك و اطاعت شيطان خو گرفته بودند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ «59»
و (گفته مىشود) اى گناهكاران و مجرمين! امروز (از نيكوكاران) جدا شويد.
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ «60» وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ «61»
اى فرزندان آدم! مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را اطاعت نكنيد كه همانا او براى شما دشمنى آشكار است. و تنها مرا بپرستيد، كه راه مستقيم همين است.
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ «62»
امّا شيطان گروه زيادى از شما را گمراه كرد، پس چرا تعقّل نمىكرديد؟
نکته ها
جدايى گناهكاران از نيكوكاران طبق قانون عدل الهى است، كه فرمود: مؤمن و كافر يكسان نيستند: «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» «1» شايد هم مراد از جدا شدن، جدايى مجرمين از يكديگر و تنها شدن و به درد فراق گرفتار شدن باشد، همچون زندان انفرادى در دنيا كه مجرمان را از يكديگر جدا مىكند.
«جِبِلًّا كَثِيراً» به جمعيّت زيادى گفته مىشود كه همچون كوه عظمت داشته باشد. «2»
تفسير نور(10جلدى) ج7 550
نکته ها
مراد از عبادت شيطان، اطاعت شيطان است، چنانكه در حديث مىخوانيم: «من اطاع رجلا فى معصية فقد عبده» «3» هر كس در گناه از كسى اطاعت كند، بندگى او را كرده است.
پیام ها
1- قيامت روز فيصله و جدايى است. «وَ امْتازُوا الْيَوْمَ»
2- خداوند (از طريق انبيا، عقل و فطرت) از انسان پيمان گرفته است. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ»
«1». سجده، 18.
«2». مفردات راغب.
«3». وسائل، ج 18، ص 79.
جلد 7 - صفحه 551
3- شيطان پدر شما را فريب داد و شما فرزندان كسى هستيد كه اطاعت شيطان كرد. يا بَنِي آدَمَ ... لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ
4- انسان، از دو حال خارج نيست، يا بنده خداست يا بنده شيطان. لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ ... اعْبُدُونِي
5- دشمن بودن شيطان آشكار است. (فكرى كه سنگ و چوب را به جاى خدا براى انسان جلوه مىدهد در انحراف آن هيچگونه ابهامى نيست.) «عَدُوٌّ مُبِينٌ»
6- راه مستقيم كه هر شبانه روز در نماز از خدا مىخواهيم، همان اطاعت از او و عبادت اوست. «اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»
7- از سرنوشت فريب خوردگان عبرت بگيريد. أَضَلَ ... جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ
8- انديشه در سرنوشت تلخ قربانيان فريب شيطان، راه نجات از وسوسهها و دامهاى اوست. «أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62)
بعد از آن بيان معادات شيطان را فرمايد:
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ: و هر آينه بتحقيق گمراه گردانيد از شما، جِبِلًّا كَثِيراً:
خلق بسيارى را، أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ: آيا پس نباشيد كه تعقل كنيد اغواى او را از طريق حق و به دام فريب او نيفتيد و گمراه نشويد.
بيان: صورت استفهام و معنى آن انكار و سرزنش است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63) اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (64) الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65)
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66) وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67)
ترجمه
و آنكه بپرستيد مرا اينست راه راست
و بتحقيق گمراه كرد از شما خلق بسيارى را آيا پس نبوديد كه دريابيد بعقل
اينست دوزخى كه بوديد وعده داده ميشديد
برويد بمانيد در آن براى آنكه كفر ميورزيديد
امروز مهر مىنهيم بر دهنهاشان و سخن ميگويد با ما دستهاشان و گواهى ميدهد پاىهاشان بآنچه بودند
جلد 4 صفحه 415
كسب ميكردند
و اگر بخواهيم هر آينه كور كنيم چشمهاشان را پس پيش گيرند راه را پس چگونه مىبينند
و اگر بخواهيم برگردانيم صورتهاى آنها را در جاى خودشان پس نتوانند گذشتن را و نه برميگردند.
تفسير
از جمله خطاب خداوند بگناهكاران مذكور در آيات سابقه است كه بعد از نهى از عبادت شيطان امر بعبادت خود فرموده با توصيف آن به اين كه راه مستقيم بجانب بهشت اين است و بيان عداوت شيطان به اين كه تاكنون خلق كثيرى را از شما بنى آدم گمراه نموده بمعصيت يا كفر چرا نبايد تاكنون بعقل دريافته باشيد كه اطاعت هواى نفس و شيطان موجب گمراهى است شما كه منكر جهنّم بوديد اين آتش همان است كه انبياء و اولياء بشما وعده ميدادند كه در صورت معصيت خدا داخل در آن ميشويد امروز داخل شويد و بمانيد و ملازم با عذاب باشيد در آن براى كفرتان بخدا و تكذيبتان انبياء و اولياء را در دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مىنهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند باين كيفيّت كه دستها و پاهايشان را بسخن درميآوريم كه با ما تكلّم ميكنند و شهادت ميدهند باعمال ناشايستهئى كه از آنها در دنيا صادر شده و با اينحال ديگر آنها نميتوانند منكر شوند با آنكه اراده انكار دارند مانند كسيكه دهانش مهر شده و زبانش بند آمده باشد اين معنى بنظر حقير رسيده ولى مفسّرين فرمودهاند خداوند قوّه ناطقه را از زبان آنها ميگيرد و باعضاء ديگر ميدهد و بعضى گفتهاند اين بعد از آنستكه منكر گناهان خود شدند و بعضى گفتهاند علامتى در اعضاء آنها پيدا ميشود كه دلالت دارد بر صدور معصيت از آنها و قمّى ره نقل نموده كه چون روز قيامت شود و مردم را خداوند جمع فرمايد نامه عمل هر كس را بدست او دهد و آنها مينگرند و منكر ميشوند كه آن اعمال را بجا آورده باشند پس ملائكه شهادت ميدهند كه آنها بجا آوردهاند و آنها ميگويند پروردگارا ملائكه تو براى تو شهادت ميدهند و قسم ميخورند كه ما اين كارها را نكرديم و خدا از اين امر خبر داده آنجا كه فرموده روز كه مبعوث ميكند خدا آنها را تمامى پس قسم ميخورند براى او چنانچه قسم ميخورند براى شما و چون كار به اين جا ميكشد
جلد 4 صفحه 416
خدا زبان آنها را مهر ميكند و جوارح آنها نطق ميكنند بآنچه بودند كه بجا ميآوردند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جوارح شهادت بر مؤمن نميدهند جز اين نيست كه شهادت ميدهند جوارح بر كسيكه مستحق عذاب شده امّا مؤمن پس عطا ميشود كتابش بدست راستش خدا فرموده پس امّا كسانيكه داده شده كتابشان بدست راستشان پس ايشان ميخوانند كتاب خودشان را و ستم كرده نميشوند ذرّهئى و نيز خدا ميفرمايد و اگر بخواهيم محو و نابود و كور كنيم چشمهاى كفّار را پس راه معتاد خودشان را پيش گيرند و نبينند راه را و نه جهتى را كه ميخواهند بجانب آن سير نمايند و نه چيزهاى ديگر را و اگر بخواهيم صورت آنها را تغيير ميدهيم بيكى از حيوانات و قواء آنها را ميگيريم هر جا باشند بطوريكه از جاى خودشان نتوانند حركت كنند و بجاى ديگر منتقل شوند و نتوانند برگردند بجاى قبل از مسخ خودشان و بصورت قبل از آن كه داشتند يا آنكه برنميگردند از تكذيبشان انبياء و اولياء را با اينحال كه در خود مشاهده مينمايند براى توغّلشان در تعصّب و عناد پس مستحق امثال اين عقوبتها هستند ولى بناى ما با خلق بر تعجيل در عقوبت نيست و مكاناتهم بصيغه جمع نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد أَضَلَّ مِنكُم جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَم تَكُونُوا تَعقِلُونَ (62)
و هر آينه بتحقيق شيطان
جلد 15 - صفحه 97
گمراه كرد از شما بني آدم خلق كثيريرا آيا پس از اينکه تعقل نميكنيد و بخود نميآئيد و تامّل و تفكّر نميكنيد.
وَ لَقَد أَضَلَّ مِنكُم جِبِلًّا كَثِيراً جبلّ بمعني خلق است چنانچه ميفرمايد وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُم وَ الجِبِلَّةَ الأَوَّلِينَ يعني خلق پيشينيان و جبلّ كثير طوائف بسياري هستند طبيعي دهري لا مذهب که امروز اكثر افراد روي زمين طبيعي هستند مشركين باقسام شرك يهود و نصاري و بسياري از فرق مسلمين که از پيغمبر اكرم صلي اللّه عليه و آله مرويست فرمود امت موسي هفتاد و يك فرقه شدند هفتاد فرقه آنها در نار و يك فرقه ناجيه و امت عيسي 72 فرقه شدند يكي ناجيه و بقيه في النار و امت من هفتاد و سه فرقه هفتاد و دو فرقه در هلاكت و نار و يك فرقه اهل نجات و معذالك دست از سر اينکه فرقه ناجيه هم بر نميدارد و آنها را بمعاصي و محرمات شرعيه و بظلم و تعدي وادار ميكند مگر عده قليلي که فريب او را نخورند آنهم انسان قوه و قدرتي ندارد فقط خداوند او را حفظ كند و شر شيطان را از سر او دفع نمايد که ميفرمايد إِنَّ عِبادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغاوِينَ حجر آيه 42 و ميفرمايد إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ نحل آيه 101 إِنَّ عِبادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطانٌ وَ كَفي بِرَبِّكَ وَكِيلًا اسراء آيه 67 انسان اگر بخواهد از شرّ شيطان محفوظ ماند بايد پناه ببرد بخداوند و استعاذه كند جايي که مثل وجود مقدس پيغمبر اكرم (ص) که اشرف مخلوقات است دستور آمد وَ إِمّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّهِ اعراف آيه 199 وَ إِمّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ فصلت آيه 36 جايي که مثل آدم صفي اللّه را از بهشت بيرون كند تكليف بقيه معلوم مي- شود. أَ فَلَم تَكُونُوا تَعقِلُونَ يك قدري بخود بيائيد و رجوع بعقل كنيد و فكر و تأمل كنيد فريب او را نخوريد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 62)- باز برای شناسایی هر چه بیشتر این دشمن قدیمی خطرناک میافزاید: «او گروه زیادی از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید»؟! (وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ).
آیا نمیبینید چه بدبختیهایی شیطان بر سر پیروان خود آورده؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکی گرفتار شدند؟
پس چرا دشمنی را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدّی نمیگیرید؟ باز با او طرح دوستی میریزید، و حتی او را رهبر و ولی و راهنمای خویش انتخاب میکنید.
و به گفته شاعر:
کجا بر سر آیم از این عار و ننگ که با او به صلحیم و با حق به جنگ؟
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص92
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم