آیه 29 سوره احقاف
<<28 | آیه 29 سوره احقاف | 30>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (یاد آر) وقتی که ما تنی چند از جنّیان را متوجه تو گردانیدیم که استماع آیات قرآن کنند، چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند: گوش فرا دهید. چون قرائت تمام شد به سوی قومشان برای هشدار (و تبلیغ و هدایت) باز گردیدند.
و [یاد کن] هنگامی که گروهی از جن را به سوی تو متوجه کردیم که قرآن را بشنوند، پس وقتی که نزد قرائت آن حاضر شدند، گفتند: [برای شنیدن قرآن] خاموش باشید. پس چون قرائت پایان یافت به سوی قومشان در حالی که گفتند: بیم دهنده بودند، بازگشتند. شنیدیم که
و چون تنى چند از جِن را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند؛ پس چون بر آن حاضر شدند [به يكديگر] گفتند: «گوش فرا دهيد.» و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند.
و گروهى از جن را نزد تو روانه كرديم تا قرآن را بشنوند. چون به حضرتش رسيدند گفتند: گوش فرادهيد. چون به پايان آمد، همانند بيمدهندگانى نزد قوم خود بازگشتند.
(به یاد آور) هنگامی که گروهی از جنّ را به سوی تو متوجّه ساختیم که قرآن را بشنوند؛ وقتی حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید!» و هنگامی که پایان گرفت، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نفرا: گروهى كه كمتر از ده نفر باشند، در قاموس گويد: نفر به معنى همه مردم است و نيز گروهى كه از ده نفر كمتر باشد به زنان و مردان و جن اطلاق مىشود.
- جن: موجودى است غير مادى و با شعور كه مىشود از آن با «نيروهاى با شعور» تعبير آورد، اين كلمه بفتح اول به معنى پوشاندن و مستور كردن است، جن را به علّت پوشيده و نامرئى بودن جن گفتهاند مشروح سخن در تفسير سوره جن خواهد آمد انشاء اللَّه تعالى.[۱]
نزول
سبب نزول آیه این است که پیامبر با زید بن حارثه از مکه به سوى سوق (بازار) عکاظ بیرون رفت و منظورش دعوت مردم به دین اسلام بوده. پس از تبلیغ و دعوت مردم کسى به پیامبر توجه نکرد و دعوت وى را نپذیرفت سپس پیامبر مراجعت نمود تا این که به وادى مجنة رسید، در این وقت پاسى از شب گذشته بود.
پیامبر شروع به خواندن قرآن نمود. عده اى از جنیان وقتى قرآن را از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدند با میل فراوان گوش دادند و به یکدیگر سفارش مینمودند که ساکت باشند تا از قرآن استفاده نمایند. وقتى که پیامبر از خواندن قرآن فراغت یافت جنیان به سوى قوم خویش رفتند و گفتند: ما از آیات کتاب آسمانى که بعد از موسى نازل شده، استفاده کردیم که علاوه بر تصدیق نمودن تورات به سوى حق و راه راست نیز هدایت مینمود بنابراین باید پیامبر اسلام صلى اللَه علیه و آله را اجابت نمود و به وى ایمان آورد لذا نزد رسول خدا آمدند و اسلام اختیار نمودند و سپس علاوه بر این آیه، آیه اول سوره جن نیز نازل گردید و پیامبر صلى الله علیه و آله على را مأمور فرمود که دستورات اسلامى را به آنان بیاموزد. بالنتیجة عده اى از آنها ایمان آوردند و عده دیگر نیز به حال کفر باقى ماندند.[۲]
ابن ابى شیبه از ابن مسعود روایت کند که جنیان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و پیامبر در بطن نخلة مشغول قرائت قرآن بود. وقتى که آیات قرآن را شنیدند به یکدیگر سفارش سکوت مینمودند و اینان نه نفر بودند.[۳]
ابن عباس گوید: جنیان مزبور از نصیبین بودند و از رؤوسا و ملوک آنها بشمار مى آمدند و اسامى آنها، حصا، مصا، شاصر، ناصر، افحم، یرد، اینان، زوبعة، عمر بن جابر بوده است و این آیه درباره آنان نازل گردید.[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ «29»
و آنگاه كه گروهى از جن را به سوى تو روانه ساختيم تا قرآن را بشنوند، پس چون نزد آن حاضر شدند، گفتند: خاموش باشيد! (و گوش فرا دهيد) پس چون (شنيدن آيات) به انجام رسيد، به سوى قوم خود باز گشتند تا آنان را هشدار دهند.
نکته ها
آشنايى با قرآن، بينش و افق ديد خردمندان را باز و وسيع مىكند. قرآن مىگويد: موجود صاحب شعور و اراده تنها انسان نيست، بلكه موجود ديگرى مثل جنّ، با داشتن همان
جلد 9 - صفحه 48
شرايط، توان بيشترى دارند.
شايد در اين آيه تعريضى به انسانهاى مشرك و منحرف باشد كه خود را عقل كل مىدانند كه اگر شما با شنيدن اين همه آيات ايمان نياورديد، امّا جنّيان با شنيدن چند آيه، هم ايمان آوردند و هم مبلّغ آن شدند.
پیام ها
1- آنجا كه خداوند اراده كند، مسير حركتها عوض مىشود. «صَرَّفْنَا»
2- جن همانند انسان داراى عقل و تكليف و مسئوليّت و قدرت انتخاب و ارشاد همنوع خود است. يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ...
3- جن نيز مىفهمد كه به هنگام استماع قرآن، بايد سكوت كرد. يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ... قالُوا أَنْصِتُوا
4- پس از شناخت حق، حركت لازم است. يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ... وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ
5- در تبليغ بايد از آشنايان و نزديكان شروع كرد. «إِلى قَوْمِهِمْ»
6- هر جا استعداد و آمادگى باشد، چند آيه و چند تذكر كارساز است. يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ... وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ
7- جن نيز داراى زندگى اجتماعى است. نَفَراً مِنَ الْجِنِ ... وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ «29»
جلد 12 - صفحه 90
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ: و ياد بياور اى پيغمبر زمانى كه بگردانيديم، يعنى ميل داديم بسوى تو، نَفَراً مِنَ الْجِنِ: گروهى را از جن. بنا بقول ابن عباس هفت نفر بودند از اشراف آنها «1»، يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ: در حالتى كه استماع مىكردند قرآن را، فَلَمَّا حَضَرُوهُ: پس آن هنگام كه حاضر شدند نزد قرآن، يعنى به موضعى كه استماع قرآن مىتوان نمود، قالُوا أَنْصِتُوا: گفتند با يكديگر خاموش باشيد تا بشنويد اين كلام را. در بعض تفاسير است كه از غايت حرص بر شنيدن قرآن بر بالاى يكديگر مىافتادند، «2» فَلَمَّا قُضِيَ: پس چون گذارده شد قرآن و قرائت آن به اتمام رسيد، به پيغمبر ايمان آوردند و مسائل بسيار از آن حضرت استفسار نمودند. حضرت چند نفر آنها را به رسالت آنها مقرر فرمود، پس ايشان، وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ: بازگشتند بسوى قوم خود در حالى كه ترساننده بودند از روى شفقت و نصيحت.
تفسير برهان- سبب نزول آيه آنكه حضرت بيرون رفتند از مكه به سوق عكاظ با زيد بن حارثه و مردم را دعوت به اسلام فرمود، كسى اجابت ننمود.
برگشت به مكه، چون رسيد به وادى مجنه، پس در تهجد تلاوت قرآن در نيمه شب نمود، مرور كردند به آن حضرت نفرى از جن، چون شنيدند قرآن را به يكديگر گفتند ساكت شويد «3».
شرح واقعه «4»: نزد بعض مفسرين، خداى تعالى پيغمبر را امر فرمود كه انذار جنيان نمايد و قرآن را بر ايشان بخواند. پس جماعتى از آنها را نزد حضرت فرستاد، رسول به اصحاب فرمود: من مأمورم امشب قرآن را بر جن بخوانم،
«1» مجمع البيان (چ 1403 ق. قم) ج 5 ص 39.
«2» تفسير منهج الصّادقين، ج 8، ص 331، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«3» تفسير برهان، ج 4، ص 177، چاپ دار الكتب العلمية قم.
«4» بطور اختصار، مجمع البيان ج 5 ص 93- 92.
جلد 12 - صفحه 91
كيست كه تبعيت من نمايد و اين كلمه را سه بار تكرار نمود. عبد اللّه بن مسعود گويد در آنشب به غير از من هيچكس با حضرت نبود. هر دو رفتيم تا به شعب جحون كه بالاى مكه است، حضرت خطى اطراف من كشيدند فرمود: از اين خط قدم بيرون مگذار تا من بيايم.
پس حضرت برفت و افتتاح قرآن نمود، مرغان ديدم به مقدار كركس مىپريدند و مىآمدند و مىنشستند، ماران سياه ديدم آمدند ميان من و پيغمبر حائل شدند و به سبب آواز عظيم آنها صداى پيغمبر به گوش من نمىرسيد. ترس بسيار بر من عارض شد. بعد از تلاوت مانند پارههاى ابر سياه از هم متفرق شدند.
صبح كه حضرت آمدند فرمود: خفتهاى؟ گفتم: نه، چه جاى خفتن است، چند مرتبه از شدت ترس و هيبت خواستم فرياد كنم اما چون مىديدم با عصا آنها را از من دور مىكنى پا از خط بيرون نگذاشتم. فرمود: اگر بيرون مىآمدى مورد خطر بودى. پرسيد: چه ديدى؟ گفتم: مردان سياه رنگ كه جامههاى سفيد پوشيده، دامنهاى پيش در هم پيچيده، به ميان هر دو پا نهاده و دامنهاى پس به كمر زده. فرمود: ايشان دوازده هزار نفر از جن نصيبين بودند كه استماع قرآن نمودند. و حضرت سوره (العلق) بر ايشان خواند، بعد فرمود: از متاعى خواستند؛ من استخوان و سرگين چهارپايان دادم. گفتم: يا رسول اللّه مردم آن را به نجاست آلوده كنند. فرمود: من نهى نمودم استنجاى به آن را. گفتم: به اينها چه كنند؟
فرمود: هيچكس از آنها استخوان را برندارد مگر كه مثل گوشت كه بر آن بوده دريابد، هيچ سرگين نباشد مگر دانهاى كه در آن بوده مشاهده كند.
حضرت چند نفر آنها را به رسالت جنيان مقرر، پس ايشان بازگشتند بسوى قوم خود و به نصيحت؛
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «26» وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا ما حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرى وَ صَرَّفْنَا الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «27» فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «28» وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ «29» قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (30)
ترجمه
و بتحقيق متمكّن ساختيم آنها را در چيزى كه متمكن نساختيم شما را در آن و قرار داديم براى آنها گوشها و چشمها و دلهائى پس كفايت نكرد از آنها گوشهاشان و نه چشمهاشان و نه دلهاشان هيچ چيز چون بودند كه انكار ميورزيدند بآيتهاى خدا و احاطه كرد بآنها آنچه بودند كه بآن استهزاء ميكردند
و بتحقيق هلاك كرديم آنچه پيرامون شما است از آباديها و مكرّر آورديم آيتها را شايد آنها بازگردند
پس چرا يارى نكردند آنها را آنان كه گرفتند غير از خدا وسيله تقرّب معبودهائى را بلكه گم شدند از آنها و آن دروغ آنها بود و آنچه بودند كه افترا ميزدند
و هنگاميكه متوجّه ساختيم بسوى تو جماعتى را از جنّ كه ميشنيدند
جلد 4 صفحه 656
قرآن را پس چون حاضر شدند آن را گفتند خاموش باشيد پس چون تمام شد بازگشتند بسوى قومشان با آنكه بودند بيم دهندگان
گفتند اى قوم ما همانا ما شنيديم كتابى را كه فرستاده شده بعد از موسى با آنكه تصديق كننده است آنچه را پيش روى او است هدايت ميكند بسوى حق و بسوى راه راست.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر شمهئى از احوال قوم عاد در آيات سابقه متذكّر فرموده است كفّار مكّه را بمكنت و ثروت و قوّت و قدرتيكه بآنان عطا فرموده بود و به اينان عطا نفرموده تا بتمكّن خودشان مغرور نشوند و از فرمان الهى سرپيچى ننمايند و ضمنا اشاره فرموده كه قواى ظاهريّه و باطنيّه از گوش و چشم و قلب مواهب الهيّهاند كه بايد در محلّ لايق و مورد قابل صرف شود و الّا بى ثمر بلكه مضرّ خواهد بود چنانچه براى قوم عاد مفيد نشد و بعذاب الهى گرفتار شدند و همچنين اقوام ديگرى كه مانند قوم عاد در حوالى مكّه جاىگزين بودند مانند قوم صالح در حجر و قوم لوط در راه اهالى مكّه بشام كه هر يك بنوبه خود آيات الهى را مشاهده نمودند و نصايح و مواعظ انبياء عظام را شنيدند و متنبّه و مستبصر نشدند چون تفكّر و تأمّل ننمودند و بوبال اعمال خودشان رسيدند و جز خدا آنان را كه براى خودشان معبودهائى قرار داده بودند تا مقرّب آنها بخداى بزرگ باشند نتوانستند يارى نمايند آنها را و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و ظاهرا قربانا مفعول دوم اتّخذوا است كه مفعول اوّل آن حذف شده و آلهة بدل يا بيان براى قربانا ميباشد و مكرّر ذكر شده كه سمع بر واحد و جمع اطلاق ميشود و صرف آيات تكرار آن بعناوين متعدّده و بيانات مختلفه است و اين بتپرستى و انتظار شفاعت از بتها دروغ واضح و افتراى آشكارى بود كه از قبل آنها اظهار ميشد و از دستشان رفت و مبدّل به نااميدى گرديد و اين معناى گمشدن معبود و مأمولهاى باطل است و اينها همه براى تخويف و انذار اهالى مكّه است كه در صورت مخالفت با نبىّ اكرم بهمان بلايا مبتلا گردند و قمّى ره نقل فرموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از مكّه ببازار عكاظ تشريف برد و گفتهاند آن بازارى بود كه سالى بيست روز از اوّل ذو القعدة الحرام ميان نخله و طائف دائر ميشد و زيد بن حارثه با آنحضرت بود كه مردم را دعوت باسلام ميكرد و كسى اجابت ننمود او را و قبول نكرد دين اسلام
جلد 4 صفحه 657
را پس مراجعت بمكّه فرمود و چون بمكانى رسيد كه آنرا وادى مجنّه ميخواندند حضرت در تهجّد خود قرائت قرآن فرمود در نيمه شب پس مرور نمودند باو جماعتى از جنّ كه در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده آنها نه نفر بودند يكنفر از جنّ نصيبين و هشت نفر از بنى عمر و بن عامر و گفتهاند نفر بتحريك بر كمتر از ده اطلاق ميشود و در منتهى الارب از سه تا ده تعيين شده پس چون شنيدند جنّيان قرائت قرآن حضرت را با خود گفتند گوش دهيد يعنى ساكت باشيد و چون تمام گشت يعنى فارغ شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از قرائت قرآن بازگشتند بسوى قوم خودشان بيم دهندگان و گفتند آنچه را خداوند نقل فرموده در اين آيات و آيات آتيه تا قول خود فى ضلال مبين و محتمل است تا عذاب اليم باشد پس آمدند نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و اسلام آوردند و مؤمن شدند و آنحضرت شرايع اسلام را بآنها تعليم فرمود پس خداوند سوره قل اوحى الىّ انّه استمع نفر من الجنّ را تا آخر نازل فرمود و نقل نمود قول آنها را و از آنها والى براى آنان تعيين كرد و ميآمدند خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هر وقت لازم بود و امير المؤمنين عليه السّلام به آنها احكام دين را مىآموخت بدستور پيغمبر و در آنها كافر بأقسام مختلف و مؤمن وجود دارد و همه از اولاد جانّ ميباشند و ظاهرا تخصيص كتاب موسى عليه السّلام بذكر از بين كتب سماوى به تبع ذكر آن در اوائل اين سوره است كه وجه آن بيان شد و بعضى گفتهاند آنها جنّيان يهود بودند و بر حسب اعتقاد خودشان سخن گفتند ولى در مجمع فرموده كه اين آيات دلالت دارد بر آنكه پيغمبر ما صلى اللّه عليه و اله مبعوث بود بر جنّ و انس با آنكه هيچ پيغمبرى قبل از او مبعوث بر جن و انس نشده بود و در بيان اين واقعه تفاصيل ديگرى نقل فرموده كه با وجود فرمايش قمّى ره حاجت بذكر آنها نيست و اللّه اعلم بحقائق الامور و واضح است كه مراد از تصديق قرآن ما بين يديه را كتب سماوى قبل است كه در اصول معارف حقّه با يكديگر موافقت دارند.
جلد 4 صفحه 658
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ صَرَفنا إِلَيكَ نَفَراً مِنَ الجِنِّ يَستَمِعُونَ القُرآنَ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنصِتُوا فَلَمّا قُضِيَ وَلَّوا إِلي قَومِهِم مُنذِرِينَ «29»
و ياد كن زماني که توجه داديم بسوي تو طايفهاي از جن را که از شما استماع ميكردند قرآن را پس چون حاضر شدند خدمت شما براي استماع قرآن بيكديگر گفتند که ساكت شويد و همهمه نكنيد تا ما توجه كنيم براي استماع قرآن و چون تلاوت قرآن تمام شد رفتند بسوي قوم خود و آنها را انذار كردند که بيائيد و بشرف اسلام مشرف شويد.
جلد 16 - صفحه 157
نظر بر اينكه پيغمبر اكرم مبعوث بر كافه جن و انس بود با آنها تماس مي گرفت و خدمتش مشرف ميشدند، و مؤمنين جن دستورات احكامي خود را اخذ ميكردند که خداوند در سوره جن بيست آيه در شرح حال آنها و كفار آنها و مؤمنين آنها بيان فرموده و در اينجا ميفرمايد:
وَ إِذ صَرَفنا إِلَيكَ نَفَراً مِنَ الجِنِّ اذ متعلق بمحذوف است يعني و اذكر اذ صرفنا، و صرف توجه و آمدن آنها خدمت پيغمبر، و نفر بمعني جماعت است يعني جماعتي از جن شرفياب شدند حضور آن حضرت.
يَستَمِعُونَ القُرآنَ پيغمبر براي آنها آيات شريفه قرآن را تلاوت فرمود، و اما اينكه مفسرين گفتند در نماز صبح بود يا در حال نماز مدركي ندارد.
فَلَمّا حَضَرُوهُ ظاهرا مرجع ضمير حضرت رسول باشد يعني چون خدمتش مشرف شدند، و ممكن است قرآن باشد که چون حاضر شدند براي استماع قرآن قالُوا أَنصِتُوا گفتند ساكت باشيد.
فَلَمّا قُضِيَ تمام شد آنچه تلاوت فرمود و درك كردند حقانيت او را و اعجاز قرآن را ايمان آوردند.
وَلَّوا إِلي قَومِهِم رفتند که هدايت كنند قوم خود را و آنها هم بشرف اسلام مشرف شوند.
مُنذِرِينَ و آنها را انذار كنند که از كفر و فساد و مخالفت بترسانند و تهديد و تحذير كنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 29)
شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و سه آیه بعد از آن، در روایتی آمده است که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله از مکه به سوی بازار عکاظ در طائف آمد، و «زید بن حارثه» با او بود، به این منظور که مردم را به سوی اسلام دعوت کند، اما احدی به دعوت او پاسخ نگفت، ناچار به سوی مکه بازگشت تا به محلی رسید که آنجا را وادی جن مینامیدند، در دل شب به تلاوت قرآن پرداخت، جمعی از طایفه جن از آنجا میگذشتند، قرائت قرآن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را شنیدند، هنگامی که تلاوت حضرت پایان یافت آنها ایمان آوردند و به عنوان مبلغانی به سوی قوم خود رفتند، و آنان را به سوی اسلام دعوت کردند، گروهی از آنها ایمان آوردند و با هم به محضر آن حضرت رسیدند، و آن حضرت صلّی اللّه علیه و اله تعلیمات اسلام را به آنها یاد داد، اینجا بود که این چهار آیه و آیات سوره جن نازل گردید.
تفسیر:
طایفه جن ایمان میآورند! در اینجا بحث فشردهای پیرامون ایمان آوردن گروهی از طائفه جن به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و کتاب آسمانی او آمده است.
در حقیقت داستان «قوم عاد هشداری برای مشرکان مکه بود و داستان ایمان طایفه «جن» هشدار دیگری است.
نخست میفرماید: «به خاطر بیاور موقعی که گروهی از جن را به سوی تو متوجه ساختیم که به قرآن گوش فرا دهند» (وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ).
سپس میافزاید: «هنگامی که در برابر قرآن حضور یافتند (و آیات روح پرور آن را شنیدند) به یکدیگر گفتند خاموش باشید و بشنوید» (فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا).
و این موقعی بود که پیامبر در دل شب یا به هنگام قرائت نماز صبح آیات قرآن را تلاوت میفرمود.
سر انجام نور ایمان در دل آنها تابیدن گرفت، و حقانیت آیات قرآن را در درون جان خود لمس کردند، لذا «هنگامی که تلاوت قرآن پایان یافت همچون مبلغانی به
ج4، ص437
سوی قوم خود رفتند و آنها را انذار کردند» و از حقیقتی که نصیبشان شده بود آگاه ساختند (فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.