آیه 97 سوره یوسف
<<96 | آیه 97 سوره یوسف | 98>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
در آن حال برادران یوسف عرضه داشتند: ای پدر بر تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما خطای بزرگ مرتکب شدهایم.
گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بی تردید ما خطاکار بوده ایم.
گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم.»
گفتند: اى پدر براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بودهايم.
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِسْتَغْفِرْ»: طلب آمرزش کن.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ «97»
(فرزندان) گفتند: اى پدر! براى گناهانمان (از خداوند) طلبِ آمرزش كن كه براستى ما خطاكار بوديم.
قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «98»
(يعقوب) گفت: بزودى از پروردگارم براى شما طلب آمرزش مىكنم، براستى كه او، خود آمرزنده وبسيار مهربان است.
نکته ها
فرزندان يعقوب موحّد بودند وبه مقام والاى پدرشان آگاه بودند؛ «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» آنچه در آيات قبل به عنوان «ضلال» به پدر نسبت دادهاند، مراد گمراهى در عقيده نيست، بلكه گمراهى در تشخيص و علاقمندى او به يوسف بود.
براى ظالم سه روز است: روز قدرت، روز مهلت و روز ندامت.
براى مظلوم نيز سه روز است: روز حسرت كه مورد ظلم قرار گرفته، روز حيرت كه در فكر چارهانديشى است و روز نصرت در اين دنيا يا جهان آخرت.
كسانىكه در اثر اشتباه به پدر گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» بعد از توجّه به اشتباه مىگويند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»
در تفسير مجمعالبيان و اطيبالبيان آمده است كه حضرت يعقوب در انتظار شب جمعه يا سحر بود تا براى فرزندانش دعا كند.
پیام ها
1- ظلم، مايهى ذلّت است. روزى كه برادران، يوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت يوسف بود و امروز به عكس شد.
2- براى آمرزش گناهان، توسّل به اولياى خداوند جايز است. «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»
جلد 4 - صفحه 285
3- دعاى پدر تأثير ويژهاى دارد. «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»*
4- براى توبه هيچگاه دير نيست. «اسْتَغْفِرْ لَنا»*
5- اعتراف به گناه و خطا زمينه آمرزش است. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»*
6- براى دعا، ساعات خاصّى اولويّت دارد. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
7- دعاى پدر در حقّ فرزندان، اثر خاصّى دارد. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
8- پدر نبايد كينهتوز باشد ولغزش فرزندان را در دل نگهدارد. «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
9- به هنگام اقرار خلافكار، او را ملامت نكنيد. هنگامى كه گفتند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» ما خطاكار بوديم. پدر گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
10- گناهكار را به مغفرت الهى اميدوار كنيم. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»*
11- در استجابت دعا و توسّل به اولياى الهى صبور باشيم. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»*
12- حضرت يعقوب از حقّ خويش گذشت و براى حقّ الهى وعده دعا به فرزندان داد. «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»*
13- لطف خداوند، شامل بزرگترين گناه و گناهكاران نيز مىشود. «هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» با اينكه دو نفر از پيامبران الهى مورد آزار و اذيّت چندين ساله قرار گرفتهاند، باز اميد بخشايش از او مىرود.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (98)
- (قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي. يعقوب عليه السّلام ايشان را وعده داده گفت: زود باشد كه طلب آمرزش كنم براى شما پروردگارم را. إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ:
«1» همان مصدر ص 440.
جلد 6 - صفحه 294
به درستى كه شأن چنين است ذات احديت الهى آمرزنده است گناه معصيت كاران را به عفو از عقاب، مهربان است به ايشان به تفضل و اعطاى ثواب.
تنبيه: در وجه تأخير يعقوب استغفار را وجوهى است:
اول آنكه خواست تا بشناسد حقيقت توبه آنها را كه باخلاص تام است يا نه.
دوم تأخير نمود تا وقت سحر بيايد، زيرا اقرب به اجابت است، و لذا آيات و اخبار در استغفار سحر وارد شده:
اما آيات: مانند «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» «وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ» اما اخبار:
1- در كافى و صافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: خير وقت دعوتم اللّه فيه الاسحار و تلا هذه الاية فى قول يعقوب سوف استغفر لكم ربّى، و قال: اخّرهم الى السّحر «1»:
يعنى: بهترين وقتى كه شما خدا را در آن وقت بخوانيد سحرها است، و آيه شريفه قول يعقوب را تلاوت و فرمود: تأخير انداخت استغفار ايشان را تا وقت سحر.
2- ارشاد ديلمى: از جمله وحى سبحانى به داود عليه السّلام: يا داود عليك بالاستغفار فى دلج اللّيل و الاسحار «2»: اى داود، بر تو باد به استغفار در تاريكى سحرهاى شب.
3- از حضرت باقر عليه السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال:
انّ للّه تعالى مناديا ينادى فى السّحر هل من داع فاجيبه؟ هل من مستغفر فاغفر له؟ هل من طالب فاعطيه؟ ثمّ قال: هو الوقت الدّى وعد فيه يعقوب بنيه ان يستغفر لهم و هو الوقت الدّى مدح فيه المستغفرين فقال: و المستغفرين
«1» اصول كافى ج 2 ص 477، و تفسير صافى ص 278.
«2» ارشاد القلوب جزء اوّل، باب 22 ص 86 (طبع منشورات الرضى)
جلد 6 - صفحه 295
بالاسحار «1» فرمود: بتحقيق خداى تعالى را منادى است كه ندا كند در وقت سحر: آيا خواننده درگاه الهى كسى هست تا اجابت كنم او را، آيا مستغفرى هست تا بيامرزم او را، يا طالبى هست تا مطلوب او را برآورم. پس حضرت فرمود: سحر وقتى است كه يعقوب عليه السّلام وعده داد اولاد خود را تا براى ايشان طلب آمرزش نمايد و وقتى است كه حق تعالى مدح فرموده در آن مستغفرين را و فرموده «و المستغفرين بالاسحار».
وجه سوم: آنكه تأخير انداخت تا وقت سحر شب جمعه، چنانچه در فقيه و مجمع و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام: اخّره الى السّحر ليلة الجمعة. «2» تتمه: در علل الشرايع «3» از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد وجه تأخير يعقوب استغفار را، و لكن يوسف عليه السّلام وقتى برادران اعتراف به تقصير و عذر خواستند گفت «لا تثريب عليكم اليوم يغفر اللّه لكم و هو ارحم الرّاحمين» يعنى الآن ملامتى بر شما نيست خدا شما را بيامرزد.
حضرت فرمود: چون قلب جوان رقيقتر از قلب پير، و جنايت فرزندان يعقوب هم بر يوسف وارد آمد و جنايت آنان بر يعقوب بواسطه جنايت ايشان بود بر يوسف، لذا يوسف مبادرت نمود به عفو از حقّ خود، و لكن عفو يعقوب چون از حق غير بود، بدين جهت تأخير انداخت تا وقت سحر شب جمعه «4».
ابن محبوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده «5» كه يعقوب فرزندان را گفت: امروز حركت كنيد همگى به طرف يوسف. پس يعقوب و خاله يوسف و پسران با كمال فرح و سرور سير نموده، مدت نه روز وارد مصر شدند، يوسف عليه السّلام به استقبال ايشان با اهل مصر بيرون آمد.
«1» همان مدرك صفحه 92.
«2» تفسير عياشى ج 2 ص 296.
«3» علل الشرايع ج 1 ص 54، و تفسير برهان ج 2 ص 268.
«4» علل الشرايع ج 1 ص 54، و تفسير برهان ج 2 ص 268.
«5» تفسير عياشى ج 2 ص 196.
جلد 6 - صفحه 296
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ (94) قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ (95) فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (96) قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ (97) قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (98)
ترجمه
- و چون بيرون شد قافله گفت پدرشان همانا من هر آينه مىيابم بوى يوسف را اگر نخوانيد كم خردم
گفتند بخدا همانا تو هر آينه باشى در اشتباهت از پيش
پس چون آمد مژده دهنده انداخت آنرا بر رويش پس گشت بينا گفت آيا نگفتم بشما كه من ميدانم از خدا آنچه را نميدانيد
گفتند اى پدر ما آمرزش خواه براى ما گناهان ما را همانا ما بوديم خطا كاران
گفت زود باشد كه آمرزش خواهم براى شما از پروردگارم همانا او است آمرزنده مهربان.
تفسير
- چون برادران از مصر حركت كردند و از آبادى خارج شدند حضرت يعقوب بكسانيكه در محضرش بودند فرمود من بوى يوسف را ميشنوم و شما تصديق خواهيد نمود مرا اگر نسبت ندهيد مرا بخرفتى و كم عقلى ناشى از پيرى آنها جواب دادند و سوگند ياد نمودند كه همان خطا و اشتباه سابق كه زياد ياد يوسف مينمودى و انتظار وصل او را داشتى در وجود تو باقى است و چون بشير كه در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يهودا بود آمد انداخت پيراهن يوسف عليه السّلام را بروى پدر خود و بينا شد چون قوّت گرفت اعصابش و فرمود نگفتم بشما من ميدانم از كرم و لطف خداوند يا الهام او آنچه را نميدانيد شما از امكان فرج و حيات يوسف عليه السّلام و در اين حال بر حسب نقل قمى و عياشى از امام صادق عليه السّلام حضرت يعقوب عليه السّلام در فلسطين بود و چون برادران همگى خدمت پدر رسيدند استدعا كردند
جلد 3 صفحه 176
كه از خداوند براى آنها طلب مغفرت كند و اقرار بگناه و خطاء سابق خود نمودند و آنحضرت بآنها وعده فرمود كه در مظنّه اجابت دعا براى آنها استغفار فرمايد در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بهترين اوقات از براى دعا سحرها است و اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود دعاى آنها را تأخير انداخت تا سحر و در فقيه و مجمع و عياشى ره از آنحضرت نقل نموده كه تأخير انداخت دعا را تا سحر شب جمعه و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه در سحر عرض كرد خدايا گناه آنها بين من و خودشان بوده پس وحى شد كه آمرزيدم ايشانرا و در علل از آنحضرت نقل شده كه معلل فرمود تأخير حضرت يعقوب را در دعا و طلب مغفرت براى فرزندان و مبادرت حضرت يوسف را در عفو از آنها و طلب مغفرت بعد از اقرارشان بفضيلت او و گناه خودشان بآنكه قلب جوان رقيقتر از قلب پير است و جنايت آنها مستقلا وارد بر يوسف بود و بر يعقوب به تبع وارد شد لذا يوسف مبادرت نمود بگذشت از حق خود و يعقوب تأخير انداخت براى مراعات حق غير تا سحر شب جمعه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اولاد يعقوب انبيا نبودند ولى اسباط و پيغمبر زاده بودند و توبه كردند و سعيد از دنيا رفتند و متذكر كار بدشان شدند اما آن دو شيخ توبه نكردند و متذكر ظلمشان بامير المؤمنين نشدند پس بر آندو باد لعنت خدا و ملائكه و مردم تمامى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ سَوفَ أَستَغفِرُ لَكُم رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ (98)
فرمود يعقوب که زود باشد که براي شما طلب مغفرت ميكنم از پروردگار خود محققا پروردگار من آمرزنده و مهربان است نسبت ببندگان.
اشكال- چرا حضرت يوسف فورا ببرادرانش گفت لا تَثرِيبَ عَلَيكُمُ اليَومَ يَغفِرُ اللّهُ لَكُم و حضرت يعقوب وعده داد که پس از اينکه براي شما طلب مغفرت ميكنم.
بعضي جواب دادند که حضرت يوسف نظر بجوانيش دل رحمتر بود تا يعقوب چون پير شده بود، و اينکه جواب با اينكه توهين بمقام نبوّت است مسلما محبت
جلد 11 - صفحه 277
يعقوب بپسرانش زيادتر از محبت يوسف بود ببرادرانش و سر تأخير براي اينکه بود که انتظار سحر داشت که تأثيرش بيشتر است بعلاوه دعاء و استغفار در حق ديگران در ظهر غيب بهتر است تا در حضور لذا قالَ سَوفَ أَستَغفِرُ لَكُم رَبِّي و يقينا پيغمبر دروغ نميگويد و طفره نميزند و خلف وعد نميكند بخصوص بقرينه إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ با تأكيدات زيادي كلمه ان تكرار ضمير انّه هو كلمه الغفور که صفت مشبهه است دلالت بر دوام و ثبات دارد، و در خبر دارد سعه مغفرت الهي باندازهايست که انبياء و ملائكه هم تصور نميكردند، و كلمه الرحيم که آنهم صفت مشبهه که بدانيد علاوه بر اينكه خداوند از گناه شما درميگذرد و ميآمرزد و پردهپوشي ميكند مورد تفضلات و عنايات و مراحم خود هم قرار ميدهد چنانچه ميفرمايد فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 70.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 98)- پیرمرد بزرگوار که روحی همچون اقیانوس وسیع و پرظرفیت داشت بیآنکه آنها را ملامت و سرزنش کند «به آنها وعده داد و «گفت: من به زودی برای شما از پروردگار مغفرت میطلبم» (قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی).
در روایات وارد شده که هدفش این بوده است که انجام این تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که وقت مناسبتری برای اجابت دعا و پذیرش توبه است، به تأخیر اندازد.
و امیدوارم او توبه شما را بپذیرد و از گناهانتان صرف نظر کند «چرا که او غفور و رحیم است» (إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
از این دو آیه استفاده میشود که توسّل و تقاضای استغفار از دیگری نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهی است برای رسیدن به لطف پروردگار، و گر نه چگونه ممکن بود یعقوب پیامبر، تقاضای فرزندان را دائر به استغفار برای آنان بپذیرد، و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد.
پایان شب سیه -
درس بزرگی که آیات فوق به ما میدهد این است که مشکلات و حوادث هر قدر سخت و دردناک باشد و اسباب و علل ظاهری هر قدر، محدود و نارسا گردد و پیروزی و گشایش و فرج هر اندازه به تأخیر افتد، هیچ کدام از اینها نمیتوانند مانع از امید به لطف پروردگار شوند، همان خداوندی که چشم نابینا را با پیراهنی روشن میسازد و بوی پیراهنی را از فاصله دور به نقاط دیگر منتقل میکند، و عزیز گمشدهای را پس از سالیان دراز باز میگرداند، دلهای مجروح از
ج2، ص451
فراق را مرهم مینهد، و دردهای جانکاه را شفا میبخشد.
آری! در این تاریخ و سرگذشت این درس بزرگ توحید و خداشناسی نهفته شده است که هیچ چیز در برابر اراده خدا مشکل و پیچیده نیست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم