آیه 55 سوره یونس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۸ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۳۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<54 آیه 55 سوره یونس 56>>
سوره : سوره یونس (10)
جزء : 11
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آگاه باشید که هر چه در آسمانها و زمین است ملک خداست و هم آگاه باشید که وعده خدا همه حق محض است، ولی اکثر خلق از آن آگه نیستند.

آگاه باشید! مسلماً آنچه در آسمان ها وزمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست. بدانید که بی تردید وعده خدا حق است، ولی بیشترشان [این حقایق را] نمی دانند.

بدانيد، كه در حقيقت آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست. بدانيد، كه در حقيقت وعده خدا حق است ولى بيشتر آنان نمى‌دانند.

بدانيد كه هر چه در آسمانها و زمين است از آن خداست. و آگاه باشيد كه وعده خدا حق است، ولى بيشترشان نمى‌دانند.

آگاه باشید آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست! آگاه باشید وعده خدا حقّ است، ولی بیشتر آنها نمی‌دانند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Look! To Allah indeed belongs whatever is in the heavens and the earth. Look! Allah’s promise is indeed true; but most of them do not know.

Now surely Allah's is what is in the heavens and the earth; now surely Allah's promise is true, but most of them do not know.

Lo! verily all that is in the heavens and the earth is Allah's. Lo! verily Allah's promise is true. But most of them know not.

Is it not (the case) that to Allah belongeth whatever is in the heavens and on earth? Is it not (the case) that Allah's promise is assuredly true? Yet most of them understand not.

معانی کلمات آیه

«وَعْدَ اللهِ»: وعده خدا بر زبان انبیاء.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «55»

آگاه باشيد! آنچه در آسمان‌ها و زمين است، قطعاً از آنِ خداست. آگاه باشيد كه وعده‌ى خدا حتمى و راست است، ليكن بيشترشان نمى‌دانند.

هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «56»

اوست كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند وبه سوى او باز گردانده مى‌شويد.

پیام ها

1- دانستن كافى نيست، تذكّر وتوجّه به دانسته‌ها و باورها مهّم است. «أَلا»

2- چون مالك همه‌ى هستى خداست، كفّار از خود چيزى ندارند كه براى نجات خويش فديه بدهند. (با توجّه به آيه قبل)

«1». تفسير صافى.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 3 - صفحه 586

3- مالكيّت او بر هستى، نشانه‌ى توانمندى او بر تحقّق وعده‌هاست. لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ‌ ... إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‌

4- همان كسى كه هستى از اوست، مى‌تواند زنده كند و بميراند. لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ‌ ... يُحيِي وَ يُمِيتُ‌

5- حيات و مرگ و سرانجام كار همه به دست خدا و به سوى اوست. «يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (56)

هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ‌: ذات خالق عالم و عالميان، ذاتى است كه به قدرت كامله زنده مى‌گرداند مرده را و مى‌ميراند زنده را، يعنى زنده فرمود خلق را بعد از آن كه مرده بودند، و مى‌ميراند ايشان را بعد از آن كه زنده‌اند. وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌:

و بسوى جزاى الهى برمى‌گرديد در روز قيامت، و عاقبت شما بدانجاست، و كسى را در آن روز حكمى نيست الّا ذات احديّت احكم الحاكمين.

برهان- آيه شريفه برهانى است بر اثبات مبدء و معاد، زيرا اين مطلب حسّى است كه موجودات، زمانى در دائره وجود نبودند، و محقق باشد كه شي‌ء به خودى خود موجود نگردد، زيرا ترجيح بلا مرجح لازم، و آن باطل؛ و نمى‌تواند خودش معطى وجود شود، زيرا فاقد شى‌ء معطى شى‌ء نشود.

ذات نايافته از هستى بخش‌

كى تواند كه شود هستى بخش‌

پس ايجاد اشياء، برهان محكمى است بر وجود ذات احديّت محيى، كه به قدرت كامله آنها را از كتم عدم به عرصه شهود آورد، و اعطاء حيات و بقاء به‌

«1» ج 17 ص 112.

ج5، ص 340

آنها مرحمت فرمود، و بعد از اثبات مبدء، به تلازم عقليه، حكم شود بر ثبوت معاد؛ زيرا مرحله اولى كه انسان هيچ وجودى نداشت، خلّاق عالم و مصور بنى آدم، اعطاء وجود، و او را به جلوه ظهور در عرصه عالم امكان درآورد. البته در مرحله ثانيه كه وجودش باقى و تبدل صورى پيدا نموده، قدرت مطلقه الهيه احاطه خواهد داشت بر اعطاء صورت اوليه به انسان و حشر در قيامت و جزاى اعمال، و هيچ استبعادى عقلا نخواهد بود. بنابراين مبدأ آيه مباركه، دليل بر منتهاى آن باشد، چنانچه ثبوت مبدأ، برهان معاد باشد.

نكات ادبيه- «الا» كلمه‌اى است كه عرب به آن استفتاح كلام، و معنى آن تنبيه و اصل آن «لا» باشد، همزه استفهام داخل براى تقرير و تأكيد؛ و بعد او «انّ» مكسوره آيد تا ما بعدش مبتداء؛ و اظهار اسم جلاله براى تفخيم شأن؛ وعد و اشعار به علت حكم است يا به معنى موعود يعنى آنچه وعده داده شده، يا به معنى مصدرى يعنى وعده دادن الهى به مذكورات ثابت و حق است؛ و تصدير جملتين به حرف تنبيه، براى مسجل نمودن تحقق مضمون مقرره آيات سابقه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (53) وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (54) أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (55) هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (56)

ترجمه‌

و استخبار ميكنند از تو كه آيا حقّ است آن بگو ارى قسم به پروردگارم كه آن هر آينه حقّ است و نيستيد شما عاجز كنندگان‌

و اگر آنكه ميبود از براى هر نفسى كه ستم كرده آنچه در زمين است هر آينه فدا دادى بآن و پنهان دارند پشيمانى را چون ديدند عذاب را و حكم كرده شود ميانشان بعدل و آنها ستم كرده نميشوند

آگاه باشيد بدرستيكه مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است آگاه باشيد همانا وعده خدا حقّ است ولى بيشتر آنها نميدانند

او زنده ميكند و ميميراند و بسوى او بازگشت مينمائيد.

تفسير

كفّار بر سبيل استهزاء يا استفهام حقيقى سؤال مينمودند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آيا وعده عذاب و دعاوى تو از قبيل نبوّت خود و امامت على عليه السّلام و غيره حقّ است يا باطل لذا آنحضرت مأمور شد قسم ياد كند بذات احديّت كه حق است و ضمنا اشاره فرمايد كه تدبير شما در برابر تقدير الهى تأثير ندارد و نميتوانيد جلوگيرى از اراده حق و وقوع مراد او نمائيد چون عجز در ساحت ربوبى راه ندارد هر وقت بخواهد عذاب را بر شما نازل و حق را بمن له الحقّ و اصل خواهد فرمود چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام و در مجالس و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سؤال از امامت على عليه السّلام شده بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم به حق بودن آن ياد فرمود و اگر از براى هر كس كه ظلم نموده در باره خود بشرك و كفر يا در باره آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به انكار حقّ ايشان تمام خزائن و اموال و زخارف دنيا باشد فديه خواهد داد براى دفع عذاب از هول و وحشت آن و قبول نخواهد شد در قيامت يا در وقت رجعت چنانچه قمّى ره فرموده در تفسير ظلمت يعنى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در تفسير لافتدت يعنى در رحمت و در آنوقت از شدّت خوف و هراس بطورى مبهوت و متحيّر ميشوند كه قادر بر اظهار ندامت و پشيمانى هم نيستند و در مجمع و قمّى و عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه جهت اخفاء آنها ندامت‌

جلد 3 صفحه 27

خودشان را كراهت از شماتت دشمنان است و در آنروز بين ظالمان و مظلومان بعدالت حكم شود و حاكم خداوند است كه بكسى ظلم نميكند خواه ظالم باشد خواه مظلوم چون هر چه در آسمانها و زمين است مملوك او است پس احتياج ندارد كه ظلم كند و خلف وعده فرمايد ولى بيشتر مردم بمعارف حقّه جاهل و از براهين عقليّه غافلند و نميدانند كه فعل قبيح از مصدر حسن و خير صادر نميشود و اختيار احياء و اماته با او است كسى نميتواند از مملكت او خارج و از تحت قدرت او بيرون رود و همه بايد در يكروز به اصل خود و حكم او و حساب و ثواب و عقابش رجوع نمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هُوَ يُحيِي‌ وَ يُمِيت‌ُ وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ (56)

‌او‌ زنده‌ ميكند و ميميراند و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌.

هُوَ يُحيِي‌ وَ يُمِيت‌ُ نوع‌ افراد توهّم‌ ميكنند ‌که‌ چيزي‌ ‌که‌ بوجود آمد و زنده‌ شد باقي‌ ‌است‌ ‌تا‌ بموانعي‌ برخورد ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ ببرد غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ مثل‌ وجود ممكن‌ و حيات‌ حي‌ّ مثل‌ نور برق‌ و چراغ‌ ‌است‌ ‌آن‌ فآن‌ معدوم‌ ميشود و موجود ميگردد ‌تا‌ ‌از‌ مبدء باو مدد برسد تمام‌ ممكنات‌ دائما ‌در‌ خلع‌ و لبس‌ هستند ‌تا‌ ‌از‌ مبدء فيّاض‌ افاضه‌ ميشود وجود ‌پس‌ ‌از‌ وجود بآنها ميرسد و لكن‌ چون‌ افاضه‌ دائمي‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ وجودات‌ متصل‌ بيكديگر ‌است‌ توهّم‌ ميشود ‌که‌ يك‌ وجود ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ برق‌ و نور ‌اينکه‌ توهّم‌ ميرود موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ مدرسه‌ بوديم‌ آتش‌ گردان‌ ‌را‌ بسرعت‌ ميگردانيديم‌ يك‌ دائره‌ آتش‌ بنظر ميآمد ‌با‌ اينكه‌ ‌در‌ ‌هر‌ آني‌ ‌در‌ يك‌ نقطه‌ دائره‌ ‌بود‌ ‌پس‌ بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ خداوند دائما افاضه‌ حيات‌ و اماته‌ ميكند منحصر بيك‌ حيات‌ و اماته‌ نيست‌ بلكه‌ رشد اشياء ‌هم‌ ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ مثل‌ نطفه‌ ‌که‌ ‌آن‌ بآن‌ سير تكاملي‌ دارد ‌تا‌ بحدّ رشد برسد اطوار زيادي‌ طي‌ ميكند، و همچنين‌ حبّه‌ و هسته‌ و تمام‌ ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ الهي‌ ‌است‌ (‌اگر‌ نازي‌ كند ‌از‌ ‌هم‌ فرو ريزند قالبها) و همين‌ نحو ‌که‌ ‌در‌ تكامل‌ ‌است‌ ‌در‌ نكث‌ ‌هم‌ هست‌، و بعبارت‌ اخري‌ يك‌ قوس‌ صعودي‌ دارد و يك‌ قوس‌ نزولي‌، يك‌ ذهابي‌ دارد و يك‌ ايابي‌ ‌که‌ گفتند (‌کل‌ شيئي‌ يرجع‌ ‌الي‌ اصله‌) تمام‌ ممكنات‌ سير ‌آنها‌ ‌من‌ اللّه‌ و ‌الي‌ اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ مفاد وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ ‌است‌ و معناي‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ عرفاء توهّم‌ كردند و مثنوي‌ ميگويد

مردم‌ ‌از‌ حيواني‌ و انسان‌ شدم‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 56)- این آیه نیز تأکید مجددی روی همین مسأله حیاتی است که می‌گوید: «خداوند است که زنده می‌کند، و اوست که می‌میراند» (هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ).

بنابراین هم توانایی بر مرگ و میراندن بندگان دارد و هم زنده کردن آنها برای دادگاه رستاخیز.

«و سر انجام همه شما به سوی او باز می‌گردید» (وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

و پاداش همه اعمال خویش را در آنجا خواهید یافت.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع