هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ: ذات خالق عالم و عالميان، ذاتى است كه به قدرت كامله زنده مىگرداند مرده را و مىميراند زنده را، يعنى زنده فرمود خلق را بعد از آن كه مرده بودند، و مىميراند ايشان را بعد از آن كه زندهاند. وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ:
و بسوى جزاى الهى برمىگرديد در روز قيامت، و عاقبت شما بدانجاست، و كسى را در آن روز حكمى نيست الّا ذات احديّت احكم الحاكمين.
برهان- آيه شريفه برهانى است بر اثبات مبدء و معاد، زيرا اين مطلب حسّى است كه موجودات، زمانى در دائره وجود نبودند، و محقق باشد كه شيء به خودى خود موجود نگردد، زيرا ترجيح بلا مرجح لازم، و آن باطل؛ و نمىتواند خودش معطى وجود شود، زيرا فاقد شىء معطى شىء نشود.
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
پس ايجاد اشياء، برهان محكمى است بر وجود ذات احديّت محيى، كه به قدرت كامله آنها را از كتم عدم به عرصه شهود آورد، و اعطاء حيات و بقاء به
«1» ج 17 ص 112.
ج5، ص 340
آنها مرحمت فرمود، و بعد از اثبات مبدء، به تلازم عقليه، حكم شود بر ثبوت معاد؛ زيرا مرحله اولى كه انسان هيچ وجودى نداشت، خلّاق عالم و مصور بنى آدم، اعطاء وجود، و او را به جلوه ظهور در عرصه عالم امكان درآورد. البته در مرحله ثانيه كه وجودش باقى و تبدل صورى پيدا نموده، قدرت مطلقه الهيه احاطه خواهد داشت بر اعطاء صورت اوليه به انسان و حشر در قيامت و جزاى اعمال، و هيچ استبعادى عقلا نخواهد بود. بنابراين مبدأ آيه مباركه، دليل بر منتهاى آن باشد، چنانچه ثبوت مبدأ، برهان معاد باشد.
نكات ادبيه- «الا» كلمهاى است كه عرب به آن استفتاح كلام، و معنى آن تنبيه و اصل آن «لا» باشد، همزه استفهام داخل براى تقرير و تأكيد؛ و بعد او «انّ» مكسوره آيد تا ما بعدش مبتداء؛ و اظهار اسم جلاله براى تفخيم شأن؛ وعد و اشعار به علت حكم است يا به معنى موعود يعنى آنچه وعده داده شده، يا به معنى مصدرى يعنى وعده دادن الهى به مذكورات ثابت و حق است؛ و تصدير جملتين به حرف تنبيه، براى مسجل نمودن تحقق مضمون مقرره آيات سابقه.
و استخبار ميكنند از تو كه آيا حقّ است آن بگو ارى قسم به پروردگارم كه آن هر آينه حقّ است و نيستيد شما عاجز كنندگان
و اگر آنكه ميبود از براى هر نفسى كه ستم كرده آنچه در زمين است هر آينه فدا دادى بآن و پنهان دارند پشيمانى را چون ديدند عذاب را و حكم كرده شود ميانشان بعدل و آنها ستم كرده نميشوند
آگاه باشيد بدرستيكه مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است آگاه باشيد همانا وعده خدا حقّ است ولى بيشتر آنها نميدانند
او زنده ميكند و ميميراند و بسوى او بازگشت مينمائيد.
تفسير
كفّار بر سبيل استهزاء يا استفهام حقيقى سؤال مينمودند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آيا وعده عذاب و دعاوى تو از قبيل نبوّت خود و امامت على عليه السّلام و غيره حقّ است يا باطل لذا آنحضرت مأمور شد قسم ياد كند بذات احديّت كه حق است و ضمنا اشاره فرمايد كه تدبير شما در برابر تقدير الهى تأثير ندارد و نميتوانيد جلوگيرى از اراده حق و وقوع مراد او نمائيد چون عجز در ساحت ربوبى راه ندارد هر وقت بخواهد عذاب را بر شما نازل و حق را بمن له الحقّ و اصل خواهد فرمود چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام و در مجالس و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سؤال از امامت على عليه السّلام شده بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم به حق بودن آن ياد فرمود و اگر از براى هر كس كه ظلم نموده در باره خود بشرك و كفر يا در باره آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به انكار حقّ ايشان تمام خزائن و اموال و زخارف دنيا باشد فديه خواهد داد براى دفع عذاب از هول و وحشت آن و قبول نخواهد شد در قيامت يا در وقت رجعت چنانچه قمّى ره فرموده در تفسير ظلمت يعنى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در تفسير لافتدت يعنى در رحمت و در آنوقت از شدّت خوف و هراس بطورى مبهوت و متحيّر ميشوند كه قادر بر اظهار ندامت و پشيمانى هم نيستند و در مجمع و قمّى و عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه جهت اخفاء آنها ندامت
جلد 3 صفحه 27
خودشان را كراهت از شماتت دشمنان است و در آنروز بين ظالمان و مظلومان بعدالت حكم شود و حاكم خداوند است كه بكسى ظلم نميكند خواه ظالم باشد خواه مظلوم چون هر چه در آسمانها و زمين است مملوك او است پس احتياج ندارد كه ظلم كند و خلف وعده فرمايد ولى بيشتر مردم بمعارف حقّه جاهل و از براهين عقليّه غافلند و نميدانند كه فعل قبيح از مصدر حسن و خير صادر نميشود و اختيار احياء و اماته با او است كسى نميتواند از مملكت او خارج و از تحت قدرت او بيرون رود و همه بايد در يكروز به اصل خود و حكم او و حساب و ثواب و عقابش رجوع نمايند.