آیه 157 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۴۶ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<156 آیه 157 سوره اعراف 158>>
سوره : سوره اعراف (7)
جزء : 9
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

هم آنان که پیروی کنند از آن رسول (ختمی) و پیغمبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آنهاست (نام و نشان و اوصاف) او را نگاشته می‌یابند که آنها را امر به هر نیکویی و نهی از هر زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال، و هر پلید منفور را حرام می‌گرداند، و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده‌اند از آنان برمی‌دارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق می‌آورد). پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.

همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش] در تورات وانجیل نگاشته می یابند، پیروی می کنند؛ پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان می دهد، و از اعمال زشت بازمی دارد، و پاکیزه ها را بر آنان حلال می نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام می کند، و بارهای تکالیف سنگین و زنجیره ها [یِ جهل، بی خبری و بدعت را] که بر دوش عقل وجان آنان است برمی دارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را [در برابر دشمنان] حمایت کردند و یاریش دادند و از نوری که بر او نازل شده پیروی نمودند، فقط آنان رستگارانند.

همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى‌يابند- پيروى مى‌كنند؛ [همان پيامبرى كه‌] آنان را به كار پسنديده فرمان مى‌دهد، و از كار ناپسند باز مى‌دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‌گرداند، و از [دوش‌] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‌دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.

آنان كه از اين رسول، اين پيامبر امى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مى‌يابند، پيروى مى‌كنند-آن كه به نيكى فرمانشان مى‌دهد و از ناشايست بازشان مى‌دارد و چيزهاى پاكيزه را بر آنها حلال مى‌كند و چيزهاى ناپاك را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمى دارد و بند و زنجيرشان را مى‌گشايد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند و ياريش كردند و از آن كتاب كه بر او نازل كرده‌ايم پيروى كردند، رستگارانند.

همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

—those who follow the Apostle, the untaught prophet, whose mention they find written with them in the Torah and the Evangel, who bids them to do what is right and forbids them from what is wrong, makes lawful to them all the good things and forbids them from all vicious things, and relieves them of their burdens and the shackles that were upon them—those who believe in him, honour him, and help him and follow the light that has been sent down with him, they are the felicitous.’

Those who follow the Apostle-Prophet, the Ummi, whom they find written down with them in the Taurat and the Injeel (who) enjoins them good and forbids them evil, and makes lawful to them the good things and makes unlawful to them impure things, and removes from them their burden and the shackles which were upon them; so (as for) those who believe in him and honor him and help him, and follow the light which has been sent down with him, these it is that are the successful.

Those who follow the messenger, the Prophet who can neither read nor write, whom they will find described in the Torah and the Gospel (which are) with them. He will enjoin on them that which is right and forbid them that which is wrong. He will make lawful for them all good things and prohibit for them only the foul; and he will relieve them of their burden and the fetters that they used to wear. Then those who believe in him, and honour him, and help him, and follow the light which is sent down with him: they are the successful.

"Those who follow the messenger, the unlettered Prophet, whom they find mentioned in their own (scriptures),- in the law and the Gospel;- for he commands them what is just and forbids them what is evil; he allows them as lawful what is good (and pure) and prohibits them from what is bad (and impure); He releases them from their heavy burdens and from the yokes that are upon them. So it is those who believe in him, honour him, help him, and follow the light which is sent down with him,- it is they who will prosper."

معانی کلمات آیه

الامى: امى: درس ناخوانده (بقره/ 78) اگر مراد در آيه ، درس ناخوانده باشد ، منظور آن است كه ، معلومات آن حضرت اشراقى از جانب‏ خداوند بوده است. الطيبات: طيب: دلچسب و خوشايند .

مقابل آن ، خبيث است به معنى پليد و نفرت آور.

يضع: وضع: گذاشتن. مثل گذاشتن بار. لذا به معنى برداشتن بار از دوش نيز آيد . يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ‏ بار سنگين را از آنها برمي دارد. الاغلال: غل: طوقى كه بر گردن نهند. جمع آن ، اغلال است .

«الغل طرق يدخل فى العنق للذل و الالم» منظور شايد ، رسومات و سنن ناراحت كننده باشد.

اصرهم: اصر: سنگين و چيز سنگين. شايد منظور ، تكاليف سخت باشد كه آنها را سنگين و ميخكوب مى‏كند از اينكه به سعادت برسند. عزروه: عزره و تعزير: يارى كردن.

راغب آن را نصرت توأم با تعظيم گفته است . «عزروا»: يارى كردند او را، يا محترم شمردند او را.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «157»

(رحمت الهى، شامل كسانى است كه علاوه بر ايمان، زكات وتقوا،) از رسول و پيامبر درس نخوانده‌اى پيروى مى‌كنند كه (نام و نشانه‌هاى او را) نزد خويش در تورات و انجيل نوشته مى‌يابند. (پيامبرى كه) آنان را به نيكى فرمان مى‌دهد و از زشتى باز مى‌دارد و آنچه را پاكيزه و پسنديده است برايشان حلال مى‌كند و پليدى‌ها را بر ايشان حرام مى‌كند و از آنان بار گران (تكاليف سخت) و بندهايى را كه بر آنان بوده برمى‌دارد (وآزادشان مى‌كند). پس آنان كه به او ايمان آورده و او را گرامى داشته و يارى كنند و از (قرآن) نورى كه همراه او نازل شده است پيروى كنند، آنان همان رستگارانند.

نکته ها

كلمه‌ى «امى»، منسوب به «ام»، به معناى مادر، به كسى گفته مى‌شود كه درس نخوانده باشد، مثل كسى كه از مادر متولّد شده است. بعضى گفته‌اند: امّى، يعنى برخاسته از امّت و توده‌ى مردم، نه اشراف. برخى هم آن را منسوب به «أُمَّ الْقُرى‌» دانسته‌اند كه نام مكّه است، پس امّى يعنى مكّى.

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله امّى و درس نخوانده بود، «الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ» چنانكه در آيه‌ى 48 سوره‌ى عنكبوت نيز مى‌خوانيم: «وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ» تو هرگز پيش از اين كتابى نمى‌خواندى و با دست خود نمى‌نوشتى. البتّه آن حضرت توانايى‌

جلد 3 - صفحه 189

نوشتن و خواندن هر دو را داشت. «1»

در تمام مكّه در عصر بعثت، 17 مرد و يك زن با سواد بيشتر وجود نداشت و اگر پيامبر صلى الله عليه و آله حتّى كلمه‌اى از يك نفر آموخته بود، نمى‌توانست خود را در ميان مردم، امّى بنامد. «2»

كلمه‌ى «اصر»، به معناى نگهدارى و محبوس كردن است و به هر كار و تكليف سخت و دشوار كه انسان را از فعّاليّت باز دارد گفته مى‌شود، چنانكه به عهد و پيمان و كيفر نيز گفته شده است. «اغلال»، جمع «غل»، به معناى زنجير، شامل عقائد باطل، خرافات، بت‌پرستى، بدعت و سنّت‌هاى دست و پاگير جاهلى مى‌شود.

گرچه به دلايلى، تورات و انجيل را تحريف شده مى‌دانيم، امّا در همين تورات و انجيل موجود نيز اشارات و بشاراتى نسبت به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به چشم مى‌خورد و سبب مى‌شود كه اهل كتاب، پيامبر خدا را بشناسند، آنگونه كه پدر فرزند خود را مى‌شناسد. «3» اگر نام و نشان پيامبر اسلام در تورات و انجيل نبود، مخالفان، آن دو كتاب را آورده، مى‌گفتند: نيافتيم و از اين راه وارد خصومت مى‌شدند، نه از راه لشكركشى و پرداخت هزينه‌هاى آن چنانى و جزيه دادن.

در احاديث متعدّدى از شيعه و سنّى مى‌خوانيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: هر آيه‌اى از قرآن كه درباره‌ى مؤمنان و صفات نيك آنان آمده، علىّ در رأس آن و رهبر آنان است. «ما انزل اللّه آية فيها «يا ايّها الّذين آمنوا» الّا و علىٌّ رأسها و اميرها». «4»

پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب خود فرمودند: پس از شما قومى مى‌آيند كه پيامبرى را نديده‌اند و تنها به وسيله‌ى كتاب و مكتوبى ايمان مى‌آورند و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. «5»

«1». تفسير نمونه.

«2». تفسير نمونه، نقل از فتوح‌البلدان بلاذرى، ص 459.

«3». از جمله: تورات، سِفر تكوين، فصل 17، آيه 18؛ سِفر پيدايش، باب 49، آيه 10 وانجيل‌يوحنّا، باب 14، آيه 15 و باب 15، آيه 26.

«4». تفسير فرقان.

«5». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 3 - صفحه 190

پیام ها

1- پيروان پيامبر اسلام، از رحمت خاصّ الهى برخوردارند. فَسَأَكْتُبُها ... الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ‌

2- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، واسطه‌ى رحمت واسعه‌ى الهى است. وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فَسَأَكْتُبُها ... الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَ‌

3- پيامبر اسلام هم مقام نبوّت داشت، هم مقام رسالت. «الرَّسُولَ النَّبِيَّ» «نبىّ» به كسى مى‌گويند كه از وحى الهى آگاهى دارد و خبر مى‌دهد، ولى «رسول» مسئول ابلاغ، اجرا و نظارت هم مى‌باشد.

4- نشانه‌ها و صفات ذكر شده از پيامبر در تورات و انجيل، به گونه‌اى با آن حضرت تطبيق داشت كه گويا خود او را در آن دو كتاب مى‌يافتند. «يَجِدُونَهُ» ونفرمود: «يجدون علائمه»

5- براى نفوذ سخن و اثبات حقّ، مدرك رسمى و سند كتبى لازم است. «مَكْتُوباً»

6- پيامبران پيشين، به آمدن پيامبر اسلام بشارت داده‌اند. مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ‌ ...

7- امر به معروف و نهى از منكر، در رأس برنامه‌هاى بعثت پيامبران است.

يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ‌ ...

8- موضوع مصرف و تغذيه، مورد عنايت اسلام است. يُحِلُ‌ ... يُحَرِّمُ‌ (قبل از نزول قرآن، يهود ونصارا در دام خرافات وبرنامه‌هاى طاقت‌فرسا و تحريم حلال‌ها و بدعت‌گذارى‌ها بودند كه با ظهور اسلام، تمام آنها برداشته شد.)

9- براى اصلاح جامعه، ابتدا بايد امكانات حلال را فراهم كرد، سپس براى امور حرام، محدوديّت ايجاد نمود. ( «يُحِلُّ»، قبل از «يُحَرِّمُ» است).

10- حلال‌ها و حرام‌هاى الهى، بر اساس فطرت است. «يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» ( «طيب»، به چيزى گفته مى‌شود كه مطابق طبع انسان باشد)

11- عادات و رسوم غلط، زنجيرى بر افكار مردم است. انسان بدون انبيا، وابسته‌

جلد 3 - صفحه 191

و اسير است. «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ»

12- احترام و تكريم، بايد همراه امداد و تعاون باشد. «عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ» ( «عَزَّرُوهُ» از «تعزير»، به معناى حمايت با شمشير است ومراد كسانى هستند كه پيامبر اسلام را در جبهه‌ها يارى مى‌كردند.)

13- تنها ايمان به پيامبر صلى الله عليه و آله كافى نيست، حمايت هم لازم است. عَزَّرُوهُ‌ ... نَصَرُوهُ‌

14- قرآن، نورى است كه دلها و انديشه‌ها را روشن مى‌كند و همواره قرين پيامبر صلى الله عليه و آله بود. «النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ» (نبوّت پيامبر، همراه قرآن و از طرف خدا نازل شده است)

15- عامل رستگارى و فلاح، ايمان و حمايت از پيامبر و پيروى از قرآن است.

فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ‌ وَ اتَّبَعُوا ... أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157)

جلد 4 صفحه 212

الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَ‌: آن كسانى كه متابعت كردند پيغمبر نبى امى را. وصف فرمايد در اين آيه پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به صفات نه‌گانه:

اول: رسول.

دوّم: نبى.

علامه مجلسى به سند صحيح روايت نمايد كه زراره از حضرت باقر عليه السّلام پرسيد از معنى رسول و نبى. فرمود: نبى آنست كه در خواب مى‌بيند و صداى ملك را مى‌شنود، اما ملك را نمى‌بيند. و رسول آنست كه صداى ملك را مى‌شنود و خواب مى‌بيند و ملك را نيز مى‌بيند «1» (بنابراين بين اين دو عموم و خصوص من وجه است) «2».

صفت سيّم: امى باشد. در مجمع فرمايد: مفسران را در اين آيه چند قول است:

1- نخواند و ننوشت به حسب ظاهر، لكن داراى علوم اولين و آخرين بود، اما احتياج به خواندن نداشت، زيرا كسى كه مخزن علوم ربانى، و در باره‌اش بفرمايد: وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ‌، چه احتياج به خواندن دارد. و اما نوشتن، كسى محتاج است كه فراموشى داشته باشد، و اين وجود محترم كه در باره او آيه:

سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌ نازل آمد، احتياج به نوشتن هم نخواهد داشت.

2- مراد امّى منسوب به امت، و المعنى: انّه على ملّة الامّة قبل استفادة الكتابة.

3- مراد عرب است، زيرا عرب نانويسنده بودند، در تمام مكه دو نفر با سواد بودند.

4- منسوب به أم يعنى آن حضرت بر آن صفت بود كه از مادر متولد شده‌

«1» بحار الانوار، جلد 11، صفحه 41، حديث 41- اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 176، حديث اوّل.

«2» درست آنستكه بگوئيم بين اين دو معنى، رابطه عموم و خصوص مطلق وجود دارد.

جلد 4 صفحه 213

بود، يعنى ناخوانده و نانويسنده بود و با اين وصف اين همه علوم و حكمت و معارف كه از لسان مباركش جارى شد دال است بر اعجاز آن سرور و به حديث متواتر خاصه و عامه ثابت شده كه آن حضرت فرمود: انا مدينة العلم و علىّ بابها. «1» 5- مراد به امى منسوب به أم القرى يعنى مكه و اين وجه از حضرت باقر عليه السّلام مروى است. در بحر الحقايق- فرمايد كه: عرب اصل و منشأ را ام گويند، چنانكه مكه را ام القرى گويند كه مبدء و منشأ همه شهرها است، و لوح را ام الكتاب خوانند كه اصل همه كتب است. پس حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به اصل منسوب ساخت تا دانند اصل موجودات و اول مكنونات است و فرمايش: لولاك لما خلقت الافلاك، مؤيد اينست. نعم ما قيل:

تو اصل وجود آمدى از نخست دگر هر چه باشد همه فرع توست صفت چهارم- الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ‌:

آن پيغمبرى كه مى‌يافتند اسم و وصف او را نوشته شده نزد آنها در تورات و انجيل.

اما در تورات- سفر پيدايش عبرانى در باب هفتم آيه بيستم خداوند به ابراهيم در حق اسمعيل فرمايد: «و ليشماعيل شبمعتيأ هينه برختى اوتو و هفريتى اوتو و هر بيتى اوتو إ مئد بمؤمؤد شنيم عاسار نسيئيم يوليد و نتيتو لغوى كادول.» يعنى اى ابراهيم، دعاى تو را در حق اسماعيل شنيدم، اينكه بركت دادم او را و بارور گردانيدم او را و به غايت زيادتى مقام رسانم او را به سبب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوازده سرور توليد خواهد نمود و او را امت عظيم خواهم گردانيد.

اين آيه تورات به چند وجه دال است بر پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله:

1- آنكه (بمئدمئد) به حساب ابجد موافق است با لفظ محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اسم شريف آن حضرت كه نود و دو مى‌باشد. و نيز در كتاب‌

تفسير اثنا عشرى    ج‌4    214    

ت‌ت‌ت‌

«1» احقاق الحقّ، جلد 5، صفحات 468 تا 501- الغدير، جلد 6، صفحات 54 تا 73- غاية المرام، صفحه 520 تا 522 (باب 29 و 30 از فصل آخر)

جلد 4 صفحه 214

ميخلال غير محرف كه يكى از لغت عبرانى است در حرف ميم بمئدمئد را تفسير به محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نموده است.

2- آنكه ذريه آن سرور به وعده خداوند اكبر بايد بسيار شود. به حمد اللّه هيچ دهكده و قصبه‌اى نيست كه ذريه آن حضرت نباشد با آنكه يك دختر بيشتر از آن سرور باقى نماند، به بركت دعاى ابراهيم، حق تعالى عالم را پر گردانيد.

3- مراد دوازده رئيس و سرور، دوازده امام مى‌باشند، يعنى ائمه اثنى عشر، زيرا اولاد صلبى حضرت اسماعيل بجز قيدار كه نسب حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدو مى‌رسد، هيچكدام به اتفاق اعتراف خود كليميين رئيس نبوده، بلكه نسبت كفر به آنها مى‌دهند و در تورات كتاب اشعياء نبى در صفحه 1059 در باب (42) از اول باب تا آخر ذكر اوصاف پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‌باشد؛ طالبين مراجعه نمايند.

و اما انجيل- آنچه متفق عليه اناجيل اربعه است:

انّ عيسى عليه السّلام قال للحواريّين حين رفع الى السّماء: انّى ذاهب الى ابى و ابيكم و الهى و الهكم و ابشّركم بنبىّ يأتى من بعدى اسمه بارقليط هو روح الحقّ الّذى لا يتكلّم من قبل نفسه، انّه نذيركم بجميع الخلق و يخبركم بالامور المزمغة و يمدحنى و يشهدنى.

فرمود عيسى به حواريين هنگام رفع به آسمان: من مى‌روم به رحمت صاحب اختيار خود و صاحب اختيار شما و خداى خود و خداى شما، و بشارت دهم شما را به پيغمبرى مى‌آيد بعد از من، اسمش بارقليط، او روح حقى است كه تكلم ننمايد از قبل خود، بتحقيق او نذير است شما و جميع خلق را، و خبر دهد شما را به امور مدهشه و مدح مرا نمايد و شهادت دهد رسالت مرا.

ايضا يوحنا در فصل «14» صفحه 26 از انجيل خود گويد: انّ عيسى عليه السّلام قال البارقليط هو الّذى يرسله ربّى فى آخر الزّمان و هو يعلّمكم كلّ شى‌ء.

يعنى: عيسى فرمود فارقليط كسى است كه مبعوث فرمايد او را خدا در آخر الزمان و تعليم فرمايد شما را هر شى‌ء.

و نيز در انجيل مسطور است: نعطيكم فارقليط يكون معكم اخر الدّهر كلّه و

جلد 4 صفحه 215

اذا جاء فند اهل العالم.

عطا مى‌كنم شما را فارقليط، مى‌باشد با شما در آخر زمان. وقتى بيايد، سست گردد رأى اهل عالم.

صفت پنجم- اين پيغمبر مكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ‌: امر مى‌فرمايد امت خود را به نيكوئى از توحيد و افعال حسنه.

صفت ششم- وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ: و نهى مى‌فرمايد از كار ناشايسته كه آن شرك و ساير اعمال قبيحه است. از ابن عباس نقل است كه مراد به معروف، مكارم اخلاق و صله رحم و انصاف است. و مراد به منكر، رذائل اخلاق و قطع رحم و بى‌انصافى. و اصح آنكه: معروف جميع محاسن، و منكر كليه مقابح است. و تسميه حق به معروف جهت آنست كه معروف الصحه است در عقول، و تسميه باطل به منكر به سبب آنكه منكر الصحه باشد در عقول.

صفت هفتم- وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ‌: و حلال مى‌گرداند براى ايشان مطعومات پاكيزه را كه اهل جاهليت بر خود حرام كرده بودند مثل بحيره و سايبه و غير آن از مستلذات محرمه بر يهود مثل شحوم.

صفت هشتم- وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ‌: و حرام فرمايد بر ايشان طعامهاى پليد را مانند مردار و خون و خوك و مالهاى خبيث مانند ربا و رشوه را.

صفت نهم- وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ‌: و تخفيف مى‌دهد از ايشان بار گران آنها را، يعنى سبك مى‌گرداند بر امت خود اوضاع شرع و تكاليف شاقه را كه در شريعت موسى بود مثل قطع عضو عاصيه و فصل جامه نجسه و وجوب پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز و نصف سال روزه داشتن. وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ‌: و برمى‌دارد غلها و بندهائى كه بود بر ايشان در زمان موسى عليه السّلام مثل قصاص در عمد و خطا و قتل نفوس در توبه و تحريم سبت و تحريم عروق و شحوم و غير آن از عهود شاقه كه حق تعالى به ميمنت و شرافت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از اين امت برداشت.

فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ‌: پس آن كسانى كه ايمان آوردند به اين پيغمبر معظم و رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ‌: و تعظيم نمودند او را و يارى كردند او را بر دشمنان. وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ‌: و پيروى‌

جلد 4 صفحه 216

كردند نورى كه نازل شده است با او، يعنى قرآن كه نور است در قلوب، چنانچه ضياء نور است در عيون. و هدايت يابند خلق به قرآن در امور دين، چنانچه راهنما شوند به سبب نور در امور دنيا. در انوار گفته: تسميه قرآن به نور جهت آنست كه اعجاز آن ظاهر و مبين است و مظهر غير، يا كاشف حقايق آن.

در مجمع- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است فرمود به اصحاب: كدام خلق عجيب ترند از حيث ايمان؟ گفتند: ملائكه. فرمود: ملائكه نزد پروردگارند، پس چيست براى آنها كه ايمان نياورند؟ گفتند: پيغمبران.

فرمود: انبياء وحى شود به سوى ايشان، پس چيست كه ايمان نيارند؟ گفتند:

مائيم. فرمود: من در شما هستم، پس چيست براى شما كه ايمان نياوريد؟ انّما هم قوم يكونون بعدكم يجدون كتابا فى ورق فيؤمنون به، فهو معنى قوله: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ‌: بدرستى كه ايشان قومى هستند كه بعد از شما مى‌باشند، مى‌يابند مكتوبى را در ورقى، پس ايمان مى‌آورند به آن، پس او است معنى فرمايش الهى: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ‌ «1».

نزد بعضى لفظ «معه» دلالت بر بقاى قرآن مى‌كند كه با نبوت پيغمبر باقى ماند به خلاف الواح تورات كه اكثر آن مرتفع و بقيه هم از بين رفت. و جايز است كه معه متعلق باشد به معه- اى-: و اتّبعوا النّور المنزل مع اتّباع النّبىّ پس اشاره باشد به اتباع كتاب و سنت.

أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌: آن گروه كه ايمان آوردند و تعظيم و نصرت و متابعت پيغمبر كردند، ايشانند رستگاران از عذاب و فايز به رحمت و ثواب.

در تفسير اهل بيت عليهم السلام مذكور است كه مراد به نور در اين آيه، على بن ابى طالب عليه السّلام است. چون يهود مأيوس شدند، مسلمانان طمع كردند، حق تعالى فرمود: فايض به آن رحمت، موقوف است بر متابعت على بن ابى طالب عليه السّلام كه نور او با نور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از عرش نازل، و در صلب آدم عليه السّلام قرار، و از آنجا منتقل شد از اصلاب طاهره به ارحام مطهره، تا به صلب عبد المطلب دو نصف شد، نصفى در صلب عبد اللّه‌

«1» تفسير مجمع البيان، جلد دوّم، صفحه 488.

جلد 4 صفحه 217

عليه السّلام و نصفى در صلب ابو طالب عليه السّلام انتقال يافت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157)

ترجمه‌

آنانكه متابعت ميكنند پيغمبر را كه نبى امّى است آنكه مى‌يابند او را نوشته شده نزد خودشان در تورية و انجيل كه امر ميكند آنها را بكار خوب و نهى ميكند آنانرا از كار بد و حلال ميكند بر آنها اشياء پاكيزه را و حرام ميكند بر آنان اشياء پليد را و برميدارد از دوش آنها بار گرانشانرا و غلهائى كه بود بر گردنشان پس كسانيكه ايمان آوردند باو و تعظيم كردند او را و يارى نمودند او را و پيروى كردند آن نورى را كه فرستاده شد با او آنگروه ايشانند رستگاران.

جلد 2 صفحه 481

تفسير

در مجمع از ابن عباس نقل نموده كه وقتى آيه سابقه نازل شد يهود و نصارى گفتند ما از خدا ميترسيم و زكوة هم ميدهيم و بآيات خدا ايمان داريم پس اين آيه نازل شد تا معلوم شود رحمت خدا در آخرت مخصوص باين امّت است و بنابر اين الّذين يتّبعون در اين آيه صفت زائدى است براى مومنان در آيه سابقه براى اقناع آندو فرقه و الّا ظاهر از ايمان بآيات پروردگار ايمان بتمام آيات است چنانچه بيان شد و در كافى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه رسول كسى است كه ظاهر ميشود براى او ملك و با او سخن ميگويد و نبىّ كسى است كه در خواب مى‌بيند و بسا است كه جمع ميشود نبوت و رسالت در يكنفر و امّى منسوب است بامّ القرى كه نام مكه است چنانچه در مجمع و عياشى ره از امام باقر (ع) نقل نموده است و در علل از حضرت جواد (ع) نقل نموده كه پرسيدند چرا پيغمبر را امّى خوانده‌اند فرمود مردم چه مى‌گويند عرض شد مى گويند براى آنكه نمى‌توانست بنويسد فرمود دروغ گفتند لعنت خدا بر آنها خداوند در باره او فرموده كه تعليم مى‌كند كتاب و حكمت را پس چگونه تعليم ميكند چيزيرا كه نميداند پيغمبر (ص) بهفتاد و دو زبان يا فرمود بهفتاد و سه زبان ميخواند و مينوشت و اينكه امّى خوانده شد براى آن بود كه از اهل مكه بود و مكّه از امّهات قرى است چنانچه خدا فرموده لتنذر امّ القرى و من حولها و عياشى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه مراد از كسانيكه يافتند پيغمبر را مكتوب نزد خودشان يهود و نصارى هستند كه نام و صفت او را در تورية و انجيل يافتند و در منهج فرموده نام حضرت ختمى مرتبت بعنوان احمد در تورية و بعنوان فارقليطا در انجيل ذكر شده است و در مجمع از تورية نقل نموده كه خداوند فرمود من به پسر كنيز بركت و بهره زيادى دادم بعد از اين دوازده بزرگ از او متولد ميشود و من تأخير نمودم در امر او براى امّتى بزرگ حقير عرض ميكنم اسم و رسم و اوصاف پيغمبر آخر الزمان در تورية و انجيل واقعى مفصلا مذكور است و آنچه فعلا هم در دست مردم است از تورية و انجيل محرّف اوصاف و علائم آنحضرت در آنها زياد ذكر شده است كه كسانيكه در اين باب تتبّع نموده‌اند از دانشمندان تأليف كتاب كرده‌اند اجمالا فارقليط كه بمعنى پسنديده و ستوده و مرادف با محمد و محمود و احمد است زياد در انجيل ذكر شده كه مى‌آيد و از پيش خود حرف نمى‌زند روح خدا است تسلّى دهنده است يعنى حضرت مريم و حضرت مسيح را از تهمت يهود مبرّى مى‌كند و

جلد 2 صفحه 482

امثال اينها و پسر كنيز در تورية اشاره به حضرت اسمعيل است كه از هاجر است كه كنيز بود چون بنى اسرائيل از اولاد حضرت اسحاقند كه از ساره است كه آزاد بود و از اولاد حضرت اسمعيل پيغمبرى بوجود نيامد جز خاتم انبيا كه دفتر نبوت را ختم نمود و اسمعيل و اسحق دو فرزند حضرت ابراهيم (ع) ميباشند و در سفر اول تورية فصل هفدهم آيه بيستم باين اشاره تصريح نموده است و نيز در سفر پنجم فصل هيجدهم آيه هيجدهم اين بشارت از قول خدا داده شده كه از براى ايشان پيغمبرى را مثل تو از ميان برادران ايشان مبعوث خواهم كرد و كلام خود را بدهانش خواهم گذارد تا هر آنچه كه باوامر ميفرمايم بايشان برساند و معلوم است كه اگر مراد حضرت عيسى يا ساير انبياء بنى اسرائيل بود نمى- فرمود از ميان برادران ايشان بلكه ميفرمود از ميان ايشان چون معلوم است كه مراد از ايشان بنى اسرائيل است و مراد از برادران آنها اولاد حضرت اسمعيل است كه اصطلاح آنها بر اين جارى بوده و بنظر حقير مراد از مثل تو پيغمبرى است كه مأمور بجهاد و مملكت گيرى باشد و اينها همه اوصاف مخصوصه پيغمبر آخر الزمان است و مقام بيش از اين اقتضاء ذكر اين امور را ندارد و بنابر اين جمله يامرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر ممكن است اشاره بمكتوب در تورية و انجيل باشد چنانچه نقل شد كه از پيش خود سخن نمى- گويد و كلام خدا در دهان او گذارده شده كه اوامر و نواهى او است و ممكن است توصيف مستقلّى باشد كه خداوند از آنحضرت در قرآن فرموده و در بعضى از روايات طيّبات باخذ علم از اهلش و خبائث باخذ قول از مخالف تاويل شده است و مراد از وضع اصر و اغلال رفع تكاليف شاقّه است از آنها ببركت وجود حضرت ختمى مرتبت كه شرح آن در آيه آخر سوره بقره گذشت و باعتبار سنگينى آن تكاليف تعبير از آن باصر شده و باعتبار آنكه آنها پيمانهائى از خدا بوده بر ذمّه اهل كتاب تشبيه بغل‌هائيكه در گردن آنها باشد شده است و عزّروه مأخوذ از تعزير است كه اصلا بمعنى منع است و در اينجا مراد تعظيم و توقير و منع دشمنان است از جرئت و جسارت بآنحضرت و مراد از نور قرآن است كه روشنى دلها از آنست و بنابر اين كلمه معه بمعنى عليه است و عياشى ره از ام باقر (ع) نقل نموده كه مراد از نور على عليه السلام است و بنابر اين كلمه معه بمعنى اصلى خود باقى است و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه مراد از نور در اين موضع على (ع) و ائمه اطهارند و بيان اتحاد امير المؤمنين (ع) در مقام نورانيّت با قرآن در اول سوره فاتحة الكتاب بنحو اتم گذشت و ائمه اطهار كلّهم‌

جلد 2 صفحه 483

نور واحدند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ يَتَّبِعُون‌َ الرَّسُول‌َ النَّبِي‌َّ الأُمِّي‌َّ الَّذِي‌ يَجِدُونَه‌ُ مَكتُوباً عِندَهُم‌ فِي‌ التَّوراةِ وَ الإِنجِيل‌ِ يَأمُرُهُم‌ بِالمَعرُوف‌ِ وَ يَنهاهُم‌ عَن‌ِ المُنكَرِ وَ يُحِل‌ُّ لَهُم‌ُ الطَّيِّبات‌ِ وَ يُحَرِّم‌ُ عَلَيهِم‌ُ الخَبائِث‌َ وَ يَضَع‌ُ عَنهُم‌ إِصرَهُم‌ وَ الأَغلال‌َ الَّتِي‌ كانَت‌ عَلَيهِم‌ فَالَّذِين‌َ آمَنُوا بِه‌ِ وَ عَزَّرُوه‌ُ وَ نَصَرُوه‌ُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي‌ أُنزِل‌َ مَعَه‌ُ أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ (157)

كساني‌ ‌که‌ متابعت‌ ميكنند ‌آن‌ پيغمبري‌ ‌که‌ ‌آن‌ نبي‌ّ امّي‌ ‌است‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ نام‌ مباركش‌ مكتوب‌ نزد ‌آنها‌ ‌است‌ ‌در‌ تورات‌ و انجيل‌ امر ميفرمايد ‌آنها‌ ‌را‌ بكارهاي‌ نيك‌ و نهي‌ ميكند ‌از‌ اعمال‌ بد و حلال‌ ميكند ‌بر‌ ‌آنها‌ چيزهاي‌ پاكيزه‌ و حرام‌ ميكند ‌بر‌ ‌آنها‌ چيزهاي‌ پليد ‌را‌ و برميدارد ‌از‌ ‌آنها‌ تكاليف‌ سنگين‌ و سخت‌ و غلهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ گردن‌ ‌آنها‌ بار ‌بود‌ ‌پس‌ كساني‌ ‌که‌ باو ايمان‌ آورند و دفع‌ شرّ اعداء ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ بكنند و ‌او‌ ‌را‌

جلد 7 - صفحه 477

ياري‌ كنند و متابعت‌ كنند ‌آن‌ نوري‌ ‌که‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌با‌ ‌او‌ اينها ‌خود‌ ‌آنها‌ رستگاران‌ هستند.

الَّذِين‌َ يَتَّبِعُون‌َ ممكن‌ ‌است‌ بلكه‌ بعيد نيست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ جمله‌ مستقله‌ ‌باشد‌ مربوط بآيه‌ قبل‌ نباشد و مبتدي‌ ‌باشد‌ و خبرش‌ اولئك‌ ‌هم‌ المفلحون‌ و ‌ يا ‌ راجع‌ باهل‌ كتاب‌ يهود و نصاري‌ ‌که‌ ‌در‌ عصر نبي‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بودند و محتمل‌ ‌است‌ صفات‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ جمله‌ اخيره‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِآياتِنا يُؤمِنُون‌َ و جزو بشاراتيست‌ ‌که‌ تمام‌ انبياء مأمور بودند ‌که‌ خبر بامت‌ ‌خود‌ دهند بنبوت‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ چنانچه‌ مفاد ‌آيه‌ شريفه‌ ‌است‌ وَ إِذ أَخَذَ اللّه‌ُ مِيثاق‌َ النَّبِيِّين‌َ، ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌: وَ أَنَا مَعَكُم‌ مِن‌َ الشّاهِدِين‌َ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 75 شرحش‌ گذشت‌ ‌در‌ مجلد سوم‌ ولي‌ احتمال‌ اول‌ اقرب‌ ‌است‌.

الرسول‌ الف‌ و لام‌ عهد ‌است‌ ‌يعني‌ وجود مقدس‌ ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ پيغمبر اسلام‌ سپس‌ ‌او‌ ‌را‌ معرفي‌ ميفرمايد النَّبِي‌َّ الأُمِّي‌َّ مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ مقام‌ نبوت‌ دون‌ مقام‌ رسالت‌ ‌است‌ ‌هر‌ رسولي‌ نبي‌ هست‌ ولي‌ ‌هر‌ نبيي‌ لازم‌ نيست‌ ‌رسول‌ ‌باشد‌ ‌که‌ مأمور بتبليغ‌ نباشد چنانچه‌ پيغمبر (ص‌) فرمود

(كنت‌ نبيا و الادم‌ ‌بين‌ الماء و الطين‌)

‌که‌ ‌در‌ همان‌ عالم‌ نورانيت‌ مقام‌ نبوت‌ ‌را‌ دارا ‌بود‌ لكن‌ مأمور بدعوت‌ نبود ‌تا‌ ‌پس‌ ‌از‌ چهل‌ سال‌ مبعوث‌ برسالت‌ شد، بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ الرسول‌ كافي‌ ‌بود‌ نكته‌ اينكه‌ فرمود النبي‌ الامّي‌ چيست‌ و ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ مجرد الَّذِين‌َ يَتَّبِعُون‌َ الرَّسُول‌َ كافي‌ نبود زيرا معلوم‌ نبود كدام‌ يك‌ ‌از‌ رسولان‌ ‌را‌ اراده‌ كرده‌ لذا معرفي‌ ميفرمايد ‌آن‌ ‌را‌ باين‌ جمله‌ و لقب‌ امّي‌ ‌براي‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌از‌ باب‌ انتساب‌ بمكه‌ ‌است‌ ‌که‌ ام‌ القري‌ نام‌ نهادند چنانچه‌ مي‌گويي‌ المكي‌ المدني‌ التهامي‌ و ‌هر‌ كس‌ ‌از‌ ‌هر‌ بلدي‌ ‌باشد‌ انتساب‌ بآن‌ بلد ميدهند اصفهاني‌، طهراني‌، شيرازي‌ و ‌غير‌ اينها نه‌ آنكه‌ بعضي‌ مفسرين‌ توهم‌ كردند ‌يعني‌ بي‌سواد و ‌بر‌ طبق‌ آنچه‌ گفتيم‌ خبر ‌هم‌ داريم‌.

جلد 7 - صفحه 478

يكي‌ ديگر ‌از‌ معرفيهاي‌ ‌او‌ الَّذِي‌ يَجِدُونَه‌ُ مَكتُوباً عِندَهُم‌ فِي‌ التَّوراةِ وَ الإِنجِيل‌ِ بشاراتي‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ عهد قديم‌ و جديد بوجود مقدس‌ ‌او‌ داده‌ ‌شده‌ متجاوز ‌از‌ 60 مورد ‌است‌ ‌که‌ ‌ما يك‌ قسمت‌ مهم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ متذكر شده‌ايم‌ مراجعه‌ فرمائيد.

ديگر ‌از‌ معرفيهاي‌ ‌او‌ يَأمُرُهُم‌ بِالمَعرُوف‌ِ وَ يَنهاهُم‌ عَن‌ِ المُنكَرِ دو ركن‌ بزرگ‌ اسلام‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر ‌است‌ ‌که‌ فرمود

‌ما اعمال‌ البرّ كلها و الجهاد ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌ عند الامر بالمعروف‌ و النهي‌ ‌عن‌ المنكر الّا كنفثة ‌في‌ بحر لجي‌

و معروفي‌ نبود ‌که‌ حضرتش‌ امر نفرموده‌ ‌باشد‌ و منكري‌ نبود ‌که‌ نهي‌ نكرده‌ ‌باشد‌ لكن‌ بدبختانه‌ ‌در‌ دوره‌ ‌ما چنانچه‌ ‌خود‌ حضرتش‌ خبر داد امر بمنكر ميكنند و نهي‌ ‌از‌ معروف‌.

ديگر ‌از‌ معرفيهاي‌ ‌او‌ وَ يُحِل‌ُّ لَهُم‌ُ الطَّيِّبات‌ِ وَ يُحَرِّم‌ُ عَلَيهِم‌ُ الخَبائِث‌َ ‌که‌ ‌هر‌ چيز پاكيزه‌اي‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ حلال‌ فرموده‌ و ‌هر‌ چيز خبيثي‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ حرام‌ نموده‌ غاية الامر ‌در‌ بعض‌ موارد تخطئه‌ عرف‌ فرموده‌ ‌که‌ چيزهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر عرف‌ طيب‌ ‌است‌ فرمود خبيث‌ ‌است‌ مثل‌ لحم‌ خنزير و خمر و دختران‌ ارامنه‌ و مسيحيها و چيزهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ پليد ‌است‌ فرمود طيب‌ ‌است‌ مثل‌ آب‌ كر ‌که‌ بقول‌ ‌آنها‌ داراي‌ ميكرب‌ ‌است‌ و بعض‌ افراد مسلمين‌ مثل‌ حمال‌ و آشپز و تون‌تاب‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كثيف‌ ميدانند فرمود پاك‌ و طيب‌ ‌است‌.

ديگر ‌از‌ معرفيهاي‌ ‌او‌ وَ يَضَع‌ُ عَنهُم‌ إِصرَهُم‌ وَ الأَغلال‌َ الَّتِي‌ كانَت‌ عَلَيهِم‌ اصر بمعناي‌ ضيق‌ و امور طاقت‌فرسا ‌که‌ تحمل‌ ‌آن‌ بسيار مشكل‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ امم‌ سابقه‌ مخصوصا ‌در‌ بني‌ اسرائيل‌ بوده‌ ‌از‌ كيفيت‌ تطهير بعض‌ نجاسات‌ و كيفيت‌ ذبايح‌ و اجتناب‌ ‌از‌ زنها ‌در‌ مدت‌ حيض‌ و ‌غير‌ اينها، و اغلال‌ جمع‌ غل‌ّ بمعني‌ جلوگيري‌ ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ نعم‌ و فيوضات‌ چنانچه‌ ‌در‌ مورد تيه‌ فرمود فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم‌ أَربَعِين‌َ

جلد 7 - صفحه 479

سَنَةً يَتِيهُون‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ مائده‌ ‌آيه‌ 26، و مثل‌ منع‌ ‌از‌ صيد ‌در‌ يوم سبت‌ ‌که‌ ميفرمايد ‌در‌ چند ‌آيه‌ ‌بعد‌ ‌که‌ بيايد إِذ تَأتِيهِم‌ حِيتانُهُم‌ يَوم‌َ سَبتِهِم‌ شُرَّعاً وَ يَوم‌َ لا يَسبِتُون‌َ لا تَأتِيهِم‌ و ‌غير‌ اينها.

فَالَّذِين‌َ آمَنُوا بِه‌ِ نتيجه‌ متابعت‌ ‌او‌ اينست‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ و ‌غير‌ اينها ايمان‌ بياورند باين‌ ‌رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ وَ عَزَّرُوه‌ُ ‌ يا ‌ بمعني‌ تعظيم‌ و احترام‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ بمعني‌ جلوگيري‌ و منع‌ دشمنان‌ ‌آن‌ ‌که‌ باو اذيتي‌ وارد نكنند وَ نَصَرُوه‌ُ و ‌او‌ ‌را‌ ياري‌ كنند ‌در‌ ‌هر‌ حالي‌ ‌در‌ مورد جهاد ‌با‌ كفار و مشركين‌ و كمك‌ دهند ‌در‌ اجراء احكام‌ اسلام‌ و اعلاء كلمه‌ و ساير وظائف‌.

وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي‌ أُنزِل‌َ مَعَه‌ُ مراد ‌از‌ نور ممكن‌ ‌است‌ قرآن‌ مجيد ‌باشد‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌که‌ باحكام‌ ‌آن‌ عمل‌ كنند و بهدايت‌ ‌آن‌ هدايت‌ و بانذار ‌آن‌ متقي‌ و پرهيزكار گردند، و ممكن‌ ‌است‌ مراد اوصياء طيبين‌ ‌او‌ باشند ‌که‌ بجعل‌ الهي‌ منصوب‌ شدند و ‌هر‌ دو معني‌ برگشتش‌ بيك‌ چيز ‌است‌ زيرا متابعت‌ قرآن‌ متابعت‌ عترتست‌ و متابعت‌ عترت‌ متابعت‌ قرآن‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ دو ‌از‌ ‌هم‌ جدا نميشوند ‌تا‌ وارد ‌بر‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ شوند سر حوض‌ كوثر چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ ثقلين‌ متواتر ‌بين‌ فريقين‌ فرمود ‌که‌ ‌اينکه‌ دو امانت‌ ‌آن‌ حضرت‌ هستند أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ خبر ‌الّذين‌ ‌است‌ رستگاري‌ دنيا و آخرت‌ ‌را‌ درك‌ خواهند كرد.

الحمد للّه‌ اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلّي‌ اللّه‌ ‌علي‌ سيّدنا محمّد و آله‌ الطاهرين‌ پايان‌ جلد پنجم‌

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 157)- از چنین پیامبری پیروی کنید: این آیه در حقیقت، مکمل آیه گذشته در باره صفات کسانی است که مشمول رحمت واسعه پروردگار هستند، یعنی پس از ذکر صفات سه گانه تقوا و اداء زکات و ایمان به آیات پروردگار، در این آیه صفات دیگری به عنوان توضیح برای آنها ذکر می‌کند و آن پیروی از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله است، زیرا ایمان به خدا از ایمان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و پیروی از مکتبش جدایی ناپذیر است، لذا می‌گوید: «کسانی مشمول این رحمت می‌شوند که از فرستاده پروردگار پیروی کنند» (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ).

سپس برای این رسول، شش صفت علاوه بر مقام رسالت بیان می‌کند:

1- او «پیامبر خداست» (النَّبِیَّ).

«نبی» به کسی گفته می‌شود که پیام خدا را بیان می‌کند و به او، وحی نازل می‌شود- هر چند مأمور به دعوت و تبلیغ نباشد- اما «رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوی آیین خدا و ایستادگی در این مسیر می‌باشد.

ج2، ص99

2- «پیامبری که درس نخوانده و از میان توده جمعیت برخاسته، از سرزمین مکه امّ القری» کانون اصلی توحید طلوع کرده است (الْأُمِّیَّ).

3- «پیامبری که صفات و علامات و نشانه‌ها و دلائل حقانیت او را در (کتب آسمانی پیشین) تورات و انجیل مشاهده می‌کنند» (الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ).

4- پیامبری که محتوای دعوت او با فرمان عقل کاملا سازگار است «به نیکیها و آنچه خرد آن را می‌شناسد و نزدش معروف است، دعوت می‌کند، و از بدیها و زشتیها و آنچه نزد خرد ناشناس است، نهی می‌نماید» (یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ).

5- محتوای دعوت او با فطرت سلیم هماهنگ است، «طیبات و آنچه را طبع سلیم می‌پسندد، برای آنها حلال می‌شمرد، و آنچه خبیث و تنفر آمیز باشد بر آنها تحریم می‌کند» (وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ).

6- او بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن توده‌های مردم و استعمار و استثمار آنهاست، نیست نه تنها بندی بر آنها نمی‌گذارد، بلکه «بارها را از دوش آنان بر می‌دارد، و غل و زنجیرهایی را که بر دست و پا و گردنشان سنگینی می‌کرد، می‌شکند» (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ).

و چون این صفات ششگانه به ضمیمه مقام رسالت که مجموعا هفت صفت می‌شود، روی هم رفته نشانه روشن و دلیل آشکاری بر صدق دعوت اوست اضافه می‌کند: «پس کسانی که به او ایمان بیاورند و مقامش را بزرگ بشمرند و او را در ابلاغ رسالتش یاری کنند، و از نور آشکاری که با او نازل شده (یعنی قرآن مجید) پیروی کنند، بدون شک چنین افرادی رستگارانند» (فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

ج2، ص100

نکته‌ها:

1- پنج دلیل برای نبوت در یک آیه!

نخست این که او «امّی» بود و درس نخوانده، اما با این حال کتابی آورد که نه تنها سرنوشت مردم حجاز را دگرگون ساخت، بلکه نقطه بازگشت مهمی در تاریخ بشریت بود.

دوم این که: دلایل نبوت او با تعبیرات مختلف در کتب آسمانی پیشین وجود دارد آنچنان که انسان را به حقانیت او مطمئن می‌سازد.

سوم این که: محتویات دعوت او با عقل و خرد سازگار است.

چهارم: محتویات دعوت او با طبع سلیم و فطرت هماهنگ است.

پنجم: اگر او از طرف خدا نبود، حتما به خاطر منافع خویش دست به چنین کاری می‌زد و در این صورت نه تنها نباید غل و زنجیرها را از مردم بگشاید بلکه باید آنها را همچنان در جهل و بی‌خبری نگهدارد تا بهتر بتواند آنها را استثمار کند، در حالی که می‌بینیم او زنجیرهای گران را از دست و پای بشریت گشود.

زنجیر جهل و نادانی از طریق دعوت پی‌گیر و مستمر به علم و دانش.

زنجیر انواع تبعیضات و زندگی طبقاتی! و زنجیرهای دیگر، هر یک از اینها به تنهایی دلیلی است بر حقانیت دعوت او و مجموع آنها دلیلی روشنتر.

2- بشارت ظهور پیامبر در کتب عهدین:

گرچه شواهد قطعی تاریخی و همچنین محتویات کتب مقدسه یهود و نصاری (تورات و انا جیل) نشان می‌دهد که اینها کتابهای آسمانی نازل شده بر موسی و عیسی (ع) نیستند و دست تحریف به سوی آنها دراز شده است بلکه بعضی از میان رفته‌اند و آنچه امروز به نام کتب مقدسه در میان آنهاست مخلوطی است از زائیده‌های افکار بشری و قسمتی از تعلیماتی که بر موسی (ع) و عیسی (ع) نازل گردیده و در دست شاگردان بوده، ولی با این حال در همین کتب تحریف یافته عباراتی دیده می‌شود که اشارات قابل ملاحظه‌ای به ظهور این پیامبر بزرگ دارد

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع