آیه 257 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۳۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<256 آیه 257 سوره بقره 258>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 3
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی در افکنند، این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود.

خدا سرپرست و یار کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنان را از تاریکی ها [ی جهل، شرک، فسق وفجور] به سوی نورِ [ایمان، اخلاق حسنه و تقوا] بیرون می برد. و کسانی که کافر شدند، سرپرستان آنان طغیان گرانند که آنان را از نور به سوی تاریکی ها بیرون می برند؛ آنان اهل آتش اند و قطعاً در آنجا جاودانه اند.

خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‌برد. و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند، سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.

خدا ياور مؤمنان است. ايشان را از تاريكيها به روشنى مى‌برد. ولى آنان كه كافر شده‌اند طاغوت ياور آنهاست، كه آنها را از روشنى به تاريكيها مى‌كشد. اينان جهنميانند و همواره در آن خواهند بود.

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Allah is the wali of the faithful: He brings them out of darkness into light. As for the faithless, their awliya are the fake deities, who drive them out of light into darkness. They shall be the inmates of the Fire, and they will remain in it [forever].

Allah is the guardian of those who believe. He brings them out of the darkness into the light; and (as to) those who disbelieve, their guardians are Shaitans who take them out of the light into the darkness; they are the inmates of the fire, in it they shall abide.

Allah is the Protecting Guardian of those who believe. He bringeth them out of darkness into light. As for those who disbelieve, their patrons are false deities. They bring them out of light into darkness. Such are rightful owners of the Fire. They will abide therein.

Allah is the Protector of those who have faith: from the depths of darkness He will lead them forth into light. Of those who reject faith the patrons are the evil ones: from light they will lead them forth into the depths of darkness. They will be companions of the fire, to dwell therein (For ever).

معانی کلمات آیه

ولى: سرپرست. دوست و غيره (بقره/ 107) اصل كلمه به معنى نزديكى است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:[۳]

عبدة بن ابى‌لبابة نقل نمايد: كه ایمان آورندگان در اين آيه كسانى هستند كه قبل از اسلام به عيسى ايمان داشتند. وقتى كه پيامبر اسلام ظهور نمود به او ايمان آوردند و اين آيه درباره آنان نازل گرديد و نيز مجاهد روايت كند كه در زمان عيسى عده اى به او ايمان آورده بودند و عده اى ديگر كافر گرديدند. وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ظهور كرد، كسانى كه به عيسى ايمان آورده بودند به پيامبر كافر شدند و كسانى كه به عيسى ايمان نياورده و كافر شده بودند به پيامبر اسلام ايمان آوردند و خداوند اين آيه را نازل فرمود.[۴]

ابن شهر آشوب از امام باقر عليه‌السلام نقل نمايد كه درباره دشمنان امام على مرتضى عليه‌السلام و پيروان آن‌ها نازل گرديده كه مردم را از نور ولايت امام به طرف ظلمت و تاريكى ولايت دشمنان او سوق داده و بيرون مى برند.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«257» اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ‌

خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاريكى‌ها (ى گوناگون) بيرون و به سوى نور مى‌برد. لكن سرپرستان كفّار، طاغوت‌ها هستند كه آنان را از نور به تاريكى‌ها سوق مى‌دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.

نکته ها

در آيه قبل خوانديم كه او مالك همه چيز است؛ «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ...» ودر اين آيه مى‌خوانيم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاصّ و ولايى است. «وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا»

گوشه‌اى از سيماى كسانى كه ولايت خدا را پذيرفته‌اند:

  • آنكه ولايت خدا را پذيرفت، كارهايش رنگ خدايى پيدا مى‌كند. «صِبْغَةَ اللَّهِ» «1»
  • براى خود رهبرى الهى برمى‌گزيند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً» «2»
  • راهش روشن، آينده‌اش معلوم و به كارهايش دلگرم است. «يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» «3»، «إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» «4»، «لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» «5»
  • در جنگ‌ها و سختى‌ها به يارى خدا چشم دوخته و از قدرت‌هاى غير خدايى نمى‌هراسد.

«فَزادَهُمْ إِيماناً» «6»

  • از مرگ نمى‌ترسد و كشته شدن در تحت ولايت الهى راسعادت مى‌داند. امام حسين عليه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الّا السعادة». «7»
  • تنهايى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نيست، چون مى‌داند او زير نظر خداوند است. «ان‌

«1». بقره، 138.

«2». بقره، 247.

«3». يونس، 9.

«4». بقره، 156.

«5». يوسف، 56.

«6». بقره، 173.

«7». بحار، ج 44، ص 192.

جلد 1 - صفحه 410

اللَّهَ مَعَنا» «1»

  • از انفاق و خرج كردن مال نگران نيست، چون مال خود را به ولى خود مى‌سپارد. «يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» «2»
  • تبليغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعده‌هاى حتمى الهى داده است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» «3»
  • غير از خدا همه چيز در نظر او كوچك است. امام على عليه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعينهم ...». «4»
  • از قوانين و دستورات متعدّد متحيّر نمى‌شود، چون او تنها قانون خدا را پذيرفته و فقط به آن مى‌انديشد. و اگر صدها راه درآمد برايش باز شود تنها با معيار الهى آن راهى را انتخاب مى‌كند كه خداوند معيّن كرده است. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» «5»

پیام ها

1- مؤمنان، يك سرپرست دارند كه خداست و كافران سرپرستان متعدّد دارند كه طاغوت‌ها باشند و پذيرش يك سرپرست آسان‌تر است. «6» درباره مؤمنان مى‌فرمايد: «اللَّهُ وَلِيُّ» امّا درباره‌ى كفّار مى‌فرمايد: «أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

2- آيه قبل فرمود: «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» اين آيه نمونه‌اى از رشد و غىّ را بيان مى‌كند كه ولايت خداوند، رشد و ولايت طاغوت انحراف است. «اللَّهُ وَلِيُّ ... أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

3- راه حقّ يكى است، ولى راههاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ كلمه‌ى نور را به كار مى‌برد، ولى از راههاى انحرافى و كج، به ظلمات وتاريكى‌ها تعبير مى‌كند. «النور، الظلمات»

«1». توبه، 40.

«2». بقره، 245.

«3». اعراف، 128.

«4». نهج‌البلاغه، خ 193.

«5». مائده، 44 و 45.

«6». يوسف عليه السلام نيز در دعوت كفّار به همين معنا استدلال كرد: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» آيا صاحبان متعدّد وپراكنده بهترند يا خداى يگانه وقدرتمند؟! يوسف، 39.

جلد 1 - صفحه 411

4- راه حقّ، نور است و در نور امكان حركت، رشد، اميد و آرامش وجود دارد.

«النُّورِ»

5- مؤمن در بن بست قرار نمى‌گيرد. «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»

6- طاغوت‌ها در فضاى كفر وشرك قدرت مانور دارند. «الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

7- هر كس تحت ولايت خداوند قرار نگيرد، خواه ناخواه طاغوت‌ها بر او ولايت مى‌يابند. «اللَّهُ وَلِيُّ ... أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

8- هر ولايتى غير از ولايت الهى، ولايت طاغوتى است. «اللَّهُ وَلِيُّ ... أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

9- توجّه به عاقبت طاغوت پذيرى، انسان را به حقّ پذيرى سوق مى‌دهد. «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (257)

«1» غاية المرام، صفحه 244، باب 39، حديث اوّل.

«2» غاية المرام، صفحه 244، باب 39، حديث پنجم.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 463

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا: خداى تعالى دوست و ناصر و معين كسانى است كه ايمان آورده‌اند به يگانگى او تصديق كرده به جميع اوامر و نواهى او. و مصلح امور دينى و دنيوى و متولى ايشان است در هدايت به صراط مستقيم كه موصل است به بهشت و نعيم. يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ: بيرون مى‌آورد ايشان را به هدايت و توفيق خود به سبب ايمانشان از تاريكى‌هاى كفر و ضلالت و اتباع هوى و قبول وساوس مؤديه به كفر، به نور ايمان و طاعت كه هدايت مضيئه موصله است به سعادت.

در خصال- ابن بابويه از حضرت صادق از آباء گرام خود عليهم السلام از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام قال: المؤمن يتقلّب فى خمسة من نور مدخلة نور و مخرجه نور و علمه نور و كلامه نور و منظره يوم القيمة الى النّور. «1» فرمود: مؤمن مى‌غلطد در پنج نور: درآمدنش نور است، بيرون شدنش نور است، دانش او نور است، كلام او نور است، منظر او روز قيامت به نور است. اين آثار اشعه نور ايمان است.

تنبيه: مراد به اخراج الهى مؤمنان را از ظلمات كفر و ضلالت به نور ايمان و هدايت، ارشاد او است ايشان را به نصب ادله و ازاحه علت و الطاف داعيه به ايمان از ارسال رسل و انزال كتب و غير آن از آيات هاديه است به توحيد سبحانى، زيرا بالضروره مى‌دانيم كه اگر اين امور نبودى، از كفر خارج نشدى به ايمان. و چون موجبات ارشاد و هدايت از جانب خدا باشد، لذا اسناد اخراج به ذات اقدس واقع شده. و نزد بعضى مراد اخراج از ظلمات بيرون آوردن حق تعالى است ايشان را از شك به يقين يا از ظلمات نفس به نور قلب، يا از صفات بشريه به اخلاق ربانيه.

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و آن كسانى كه حق را پوشانيدند و با ظهور آيات‌

«1» خصال، صفحه 277، حديث 20.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 464

بينات موحد نشدند، أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ‌: خارج مى‌كنند و دعوت نمايند اين طواغيت و ضالين كفار را از ايمان فطرى الهى بسوى كفر و انكار و عناد، يا خارج كنند از اقرار به انكار، يا از نور يقين به ظلمات شكوك و شبهات.

نكته: طاغوت معنى لغوى آن طغيان كننده و از حد گذرنده است. و در اصطلاح اطلاق شود به هر رئيس ضلالتى و بر هر چه غير از خدا عبادت شود. و در حديث وارد شده: من رفع راية ضلالة فصاحبها طاغوت:

هر كه بلند كند علم ضلالتى را پس صاحب آن طاغوت است.

أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ: آن كافران با طواغيت خود ملازمان آتش جهنم هستند، هُمْ فِيها خالِدُونَ‌: ايشان در آتش و عذاب مخلد و باقى هستند كه خروج از آن متصور نيست. اين وعيد و تحذير است از كفر و اتباع رؤساى ضلالت و غوايت.

تبصره: تفسير برهان- ابى بصير از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده فرمود: كلّ راية ترفع قبل القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللّه عزّ و جلّ‌ «1»: هر علم دعوت كه بلند شود قبل از قيام قائم آل محمد عجل اللّه فرجه، پس صاحب آن علم طاغوت است، عبادت كند غير خداى عز و جل را.

حضرت باقر عليه السّلام در آيه شريفه فرمايد: و الّذين كفروا بولاية علىّ بن أبي طالب اوليائهم الطّاغوت نزلت فى اعدائه و من تبعهم اخرجوا النّاس من النّور و النّور ولاية علىّ فصاروا الى ظلمة ولاية اعدائه. يعنى: و آنانكه كافر شدند به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام، اولياى آنها طاغوت هستند. نازل شد در حق دشمنان آن حضرت و تابعين آنها، خارج كنند مردم را از نور. و نور، ولايت على عليه السّلام است، پس گرديدند بسوى ظلمت كه ولايت دشمنان آن‌

«1» روضه كافى، صفحه 295، حديث 452.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 465

حضرت است.

تتمه: فضل آية الكرسى:

1- ابن بابويه رضوان اللّه عليه از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده فرمود: هر كه قرائت كند آية الكرسى را يك مرتبه، بازگرداند خدا از او هزار مكروه از مكروهات دنيا و هزار مكروه از مكروهات آخرت؛ آسانترين مكروه دنيا فقر، و آسانترين مكروه آخرت عذاب قبر است. «1» 2- فرمود حضرت صادق عليه السّلام: هر كه قرائت كند آية الكرسى را وقت خواب، نترسد فلج را، ان شاء اللّه. و هر كه قرائت كند در عقب هر نماز واجب، ضرر نرساند او را صاحب سمى‌ «2».

3- حضرت رضا عليه السّلام از آباى گرام خود از حضرت على بن ابى طالب عليه السلام فرمود: هر گاه بخواهد يكى از شما حاجت خود را، پس طلب نمايد آن را صبح پنجشنبه و بخواند وقت بيرون آمدن از منزل آيات آخر سوره آل عمران و آية الكرسى و انا انزلنا و ام الكتاب (حمد) پس بدرستى كه در اينها حوائج دنيا و آخرت مى‌باشد. «3»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (257)

ترجمه‌

خداوند اختيار دار كسانى است كه ايمان آوردند بيرون مى‌آورد ايشان را از تاريكيها بروشنى و كسانيكه كافر شدند اختيار داران آنها طاغوت است بيرون ميآورند آنها را از روشنى بتاريكيها آنها اهل آتشند ايشان در آن جاويدانند.

تفسير

خداوند متولى و متكفل امور اهل ايمان است بيرون مى‌آورد ايشانرا بهدايت و توفيق خود از ظلمات جهالت و معاصى و وارد ميفرمايد آنان را در نور هدايت و مغفرت در خصال از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه امير المؤمنين (ع) فرمود كه مؤمن در پنج نور گردش ميكند داخل ميشود در نور و خارج ميشود از نور و در او است نور علم و نور گفتار حق و چون روز قيامت شود منظر او نور است- و آنان كه كافر شدند متولى و متكفل امور و نفوس آنها شياطينند و چون لفظ طاغوت به معنى طغيان است و بر مفرد و جمع اطلاق ميشود خبر جمع واقع شده است و در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است اوليائهم الطواغيت و ظاهرا مراد تفسير باشد و قمى فرموده كفار ظالمان آل محمد (ص) ميباشند و اولياء آنها اتباع آنها هستند كه طاغوت آنانند و گفته شده است بيرون ميكنند شياطين آنها را از نور فطرت اسلام و ميكشانندشان بجانب ظلمات جهل و كفر و فساد استعداد و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه نور آل محمدند (ص) و ظلمات دشمنان ايشان و از ابن ابى يعفور كه يكى از اصحاب آنحضرت است نقل نموده كه من بآنحضرت عرض كردم تعجب ميكنم از بعضى اشخاص كه از دوستان شما نيستند و با فلان و فلان اظهار دوستى مينمايند با اينحال داراى امانت و صدق و وفا هستند و بعضى از دوستان شما داراى اين اوصاف نيستند آن حضرت بطورى متغير شد كه بدو كنده زانو راست بنشست و غضبناك متوجه من شد و فرمود دين ندارد كسيكه نزديكى بجويد بخدا با ولايت امام جائريكه از طرف خدا نصب نشده و گرفتارى و سختى ندارد كسيكه نزديكى بجويد بخدا با ولايت امام عادلى كه از طرف خداوند منصوب است من عرض كردم اين جماعت دين ندارند و

جلد 1 صفحه 332

براى شيعيان سختى و شدتى نيست فرمود بلى اين جماعت دين ندارند و براى شيعيان سختى و شدتى نيست آيا نشنيده‌اى قول خداوند را اللّه ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور يعنى بيرون ميفرمايد ايشان را از ظلمات معاصى بنور توبه و مغفرت براى قبول آنها ولايت امام عادل منصوب از طرف خداوند را و دوستى ايشان آنانرا و خدا فرموده و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات يعنى آنها با آنكه جاى در نور اسلام داشتند چون ولايت امام جائر را شعار خود نمودند بيرون رفتند باختيار خود از نور بسوى ظلمات كفر و واجب ميشود بر آنها خلود در آتش در زمره كفار و در ذيل اين روايت عياشى اضافه نموده است كه راوى گفت باز من عرض كردم آيا مراد از اين جماعت كفار نيستند حضرت فرمود چه نورى است براى كافر تا از آن نور خارج و داخل در ظلمت شود مراد همانستكه بيان شد و نيز در خاتمه حديث بروايت ديگرى فرموده است پس دشمنان على (ع) مخلد در آتشند اگرچه در دين خودشان در نهايت ورع و زهد و عبادت باشند و بمقتضاى اين حديث مراد از دين در آيه سابقه تشيع است چنانچه اشاره شد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اللّه‌ُ وَلِي‌ُّ الَّذِين‌َ آمَنُوا يُخرِجُهُم‌ مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَي‌ النُّورِ وَ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَولِياؤُهُم‌ُ الطّاغُوت‌ُ يُخرِجُونَهُم‌ مِن‌َ النُّورِ إِلَي‌ الظُّلُمات‌ِ أُولئِك‌َ أَصحاب‌ُ النّارِ هُم‌ فِيها خالِدُون‌َ (257)

اللّه‌ُ وَلِي‌ُّ الَّذِين‌َ آمَنُوا ولي‌ّ ‌از‌ ماده‌ واو و لام‌ و ‌ يا ‌ ‌در‌ اصل‌ لغت‌ بمعني‌ قرب‌ ‌است‌ و نظر ‌به‌ اينكه‌ ‌از‌ ‌براي‌ قرب‌ اقساميست‌ لذا ‌از‌ ‌براي‌ ولي‌ّ اطلاقاتيست‌ مثلا اطلاق‌ ‌بر‌ سيّد و ‌عبد‌ ‌هر‌ دو ميشود چون‌ سيّد مالك‌ و آمر ‌عبد‌ ‌است‌ ‌از‌ ديگران‌ بعبد نزديكتر ‌است‌ و ‌عبد‌ چون‌ ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ سيد و امتثال‌ اوامر ‌او‌ ‌است‌ بسيد ‌از‌ ديگران‌ نزديكتر ‌است‌ و همچنين‌ اطلاق‌ ‌بر‌ خداوند و ‌بر‌ عباد ‌هر‌ دو ميشود بمناسبت‌ اينكه‌ خداوند ببندگان‌ نزديك‌ ‌است‌ ‌که‌ تدبير امور ‌آنها‌ و نصرت‌ و حفظ و نحو اينها ميكند، و بنده‌ بخدا نزديك‌ ‌است‌ بواسطه‌ اينكه‌ اطاعت‌ و امتثال‌ اوامر و نواهي‌ ‌او‌ ‌را‌ ميكند، مي‌گويي‌ اولياء اللّه‌ بامام‌ و مأموم‌ ‌هر‌ دو اطلاق‌ ميشود بواسطه‌ قرب‌ ‌هر‌ يك‌ بديگري‌، ‌از‌ جهتي‌ ائمه‌ اولياء هستند نسبت‌ بشيعه‌ بواسطه‌ وجوب‌ اطاعت‌ ‌آنها‌ و مودّت‌ ‌آنها‌ و شيعه‌ بواسطه‌ اطاعت‌ و محبت‌ و نحو اينها.

جلد 3 - صفحه 22

و ‌اگر‌ متعدّي‌ بعن‌ ‌باشد‌ بمعني‌ اعراض‌ و دوري‌ ‌است‌ مثل‌ اينكه‌ مي‌گويي‌ تولي‌ عنه‌ ‌يعني‌ دور شد ‌از‌ ‌او‌، و ولي‌ّ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ بمعني‌ ولايت‌ و صاحب‌ اختياري‌ و نصرت‌ و ياري‌ و حفظ و عنايت‌ و هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌ و توفيق‌ و امثال‌ اينها ‌است‌.

و ولي‌ّ باين‌ معني‌ ‌يعني‌ اولي‌ بتصرف‌ و صاحب‌ اختياري‌ مراتبي‌ دارد: ولايت‌ ذاتيه‌ مختص‌ بخداوند. و ولايت‌ جعليه‌ ‌که‌ خداوند كسي‌ ‌را‌ ‌بر‌ ديگري‌ ولايت‌ دهد آنهم‌ مطلقه‌ و مقيّده‌، عامه‌ و خاصه‌، كليه‌ و جزئيه‌. و ولايت‌ مطلقه‌ عامه‌ كليه‌ مختص‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ائمه‌ طاهرين‌ ‌است‌، ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ إِنَّما وَلِيُّكُم‌ُ اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا ‌که‌ ‌در‌ شأن‌ أمير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ موقع‌ خاتم‌ بخشي‌ ‌آن‌ نازل‌ شد بهمين‌ معني‌ ‌است‌، و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ولايت‌ حاكم‌ و پدر و جدّ و قيم‌ منصوب‌ ‌از‌ قبل‌ ‌آنها‌ و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ولايت‌ وارث‌ ‌در‌ ارث‌ و خون‌ و تجهيزات‌ ميت‌ و امثال‌ اينها و ولايت‌ زوج‌ نسبت‌ بزوجه‌ و سيد نسبت‌ بعبد و ‌غير‌ اينها ‌تا‌ ولايت‌ مالك‌ ‌بر‌ ملك‌ ‌خود‌ و ‌بر‌ نفس‌ ‌خود‌ باندازه‌اي‌ ‌که‌ خداوند جعل‌ فرموده‌.

و تخصيص‌ ‌اينکه‌ ولايت‌ ‌را‌ باهل‌ ايمان‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ ‌غير‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بخودشان‌ واگذار كرده‌ و ‌از‌ مقام‌ قرب‌ الهي‌ دور و مطرود شده‌اند ‌که‌ معني‌ لعن‌ و تبعيد ‌از‌ رحمت‌ و عنايت‌ ‌او‌ ‌است‌.

يُخرِجُهُم‌ مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَي‌ النُّورِ ظلمت‌ بمعني‌ تاريكي‌ مقابل‌ نور ‌که‌ بمعني‌ روشني‌ ‌است‌ و تقابل‌ ‌بين‌ نور و ظلمت‌ تقابل‌ سلب‌ و ايجاب‌ ‌است‌ ‌اگر‌ مراد ‌از‌ ظلمت‌ عدم‌ نور ‌باشد‌، ‌ يا ‌ تقابل‌ عدم‌ و ملكه‌ ‌است‌ ‌اگر‌ مراد عدم‌ نور ‌از‌ جايي‌ ‌که‌ قابل‌ و شأنيت‌ نور داشته‌ ‌باشد‌، ‌ يا ‌ تقابل‌ تضاد ‌است‌ ‌اگر‌ ظلمت‌ امر وجودي‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌

(سبحان‌ اللّه‌ جاعل‌ الظلمات‌ و النور)

مجمع‌ البحرين‌.

و ظلمت‌ باعتباراتي‌ اقسامي‌ دارد: ظلمت‌ كفر، ظلمت‌ جهل‌. ظلمت‌ اخلاق‌ رذيله‌

جلد 3 - صفحه 23

ظلمت‌ معاصي‌. ‌در‌ مقابل‌ نور ايمان‌ و نور علم‌ و نور صفات‌ حميده‌ و نور عبادت‌ و اقسام‌ ديگر و خداوند مؤمنين‌ ‌را‌ ‌از‌ جميع‌ ‌اينکه‌ نوع‌ ظلمات‌ بيرون‌ برده‌ و ‌در‌ نور ايمان‌ و علم‌ و صفات‌ حميده‌ و اعمال‌ صالحه‌ داخل‌ فرموده‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ هدايت‌ و ارشاد و توفيق‌ و سعادت‌ مرحمت‌ كرده‌ و قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نوراني‌ نموده‌ و ‌از‌ ظلمت‌ قبر و قيامت‌ نجات‌ بخشيده‌.

وَ الَّذِين‌َ كَفَرُوا چه‌ كفر اصلي‌ مثل‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ و چه‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ حكم‌ كفّار هستند ‌ يا ‌ بپاره‌اي‌ ‌از‌ دستورات‌ الهي‌ كافر شدند مثل‌ منكرين‌ ولايت‌ و غاصبين‌ امامت‌ و مبغضين‌ و معاندين‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ و منكرين‌ بعضي‌ ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ و شريعت‌ و ساير طبقات‌ اهل‌ ضلالت‌ و بدعت‌ و غوايت‌.

أَولِياؤُهُم‌ُ الطّاغُوت‌ُ شيطان‌ و رؤساء اهل‌ ضلالت‌ و سلاطين‌ كفر و جور و امراء ظلم‌ و دعات‌ باطل‌ اولياء اينها هستند و ‌در‌ جان‌ و مال‌ و عرض‌ و دين‌ ‌آنها‌ متصرف‌ هستند و اينها ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ ‌آنها‌ بسر ميبرند و تمكين‌ ميكنند.

يُخرِجُونَهُم‌ مِن‌َ النُّورِ إِلَي‌ الظُّلُمات‌ِ [اشكال‌] اينها ‌در‌ نور نبودند ‌تا‌ اينكه‌ ‌از‌ نور اينها ‌را‌ خارج‌ كنند بلكه‌ دائما ‌در‌ ظلمات‌ بوده‌اند.

[جواب‌] خداوند بتمام‌ ‌آنها‌ عقل‌ افاضه‌ فرموده‌ ‌که‌ درك‌ حسن‌ و قبح‌ و خير و شرّ و نفع‌ و ضرر ‌را‌ بكنند و ‌بر‌ ‌آنها‌ انبياء فرستاد و كتابها نازل‌ فرمود و احكام‌ جعل‌ نمود و راه‌ سعادت‌ و شقاوت‌ ‌را‌ بآنها ارائه‌ داد و تمام‌ اسباب‌ وصول‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ فراهم‌ كرد ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بخود واگذارده‌ بودند مقتضيات‌ سعادت‌ ‌در‌ ‌آنها‌ بطور اكمل‌ فراهم‌ ‌بود‌ لكن‌ شياطين‌ انسي‌ و جنّي‌ و مبلّغين‌ سوء و دعات‌ باطل‌ و خبث‌ نفس‌ و عناد و عصبيّت‌ و هزار موانع‌ ديگر اينها ‌را‌ ‌در‌ ظلماتي‌ انداخت‌ ‌که‌ بَعضُها فَوق‌َ بَعض‌ٍ سوره‌ نور ‌آيه‌ 4.

أُولئِك‌َ أَصحاب‌ُ النّارِ هُم‌ فِيها خالِدُون‌َ شرحش‌ گذشت‌.

24

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 257)- با اشاره‌ای که در مسأله ایمان و کفر در آیه قبل آمده بود در اینجا وضع مؤمنان و کافران را از نظر راهنما و رهبر مشخص می‌کند، می‌فرماید:

«خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند» (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا).

و در پرتو این ولایت و رهبری «آنها را از ظلمتها به سوی نور خارج می‌سازد» (یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ).

سپس می‌افزاید: «اما کسانی که کافر شدند، اولیاء آنها طاغوت (بت و شیطان و افراد جبار و منحرف) هستند که آنها را از نور به سوی ظلمتها بیرون می‌برند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ).

به همین دلیل «آنها اهل آتشند و برای همیشه در آن خواهند بود» (أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 111.
  3. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 96.
  4. تفسير جامع البيان.
  5. تفسير برهان از خاصه.

منابع