آیه 180 سوره بقره
<<179 | آیه 180 سوره بقره | 181>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
دستور داده شد که چون مرگ یکی از شما فرا رسد اگر دارای متاع دنیاست وصیت کند برای پدر و مادر و خویشان به چیزی شایسته عدل و به قدر متعارف. این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است.
بر شما مقرّر و لازم شده چون یکی از شما را مرگ در رسد، اگر مالی از خود به جا گذاشته است، برای پدر و مادر و خویشان به طور شایسته و پسندیده وصیت کند. این حقّی است بر عهده پرهیزکاران.
بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان [خود] به طور پسنديده وصيت كند؛ [اين كار] حقى است بر پرهيزگاران.
هرگاه يكى از شما را مرگ فرا رسد و مالى بر جاى گذارد، مقرر شد كه درباره پدر و مادر و خويشاوندان، از روى انصاف وصيت كند. و اين شايسته پرهيزگاران است.
بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی [= مالی] از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«خَیْراً»: مایه سود و صلاح حال، که در اینجا مراد دارائی و مالی است که برابر عرف محلّ فراوان بشمار آید. «الْوَصِیَّةُ»: نائب فاعل (کُتِبَ) است. «الْوَالِدَیْنِ»: پدر و مادر، که از یک سوم دارائی میتوان سهم بیشتری بدانان داد. یا مراد پدربزرگ و نیاها و مادربزرگ و ننههائی است که کافرند، و یا به سبب وجود دیگران از سهمالإرث محروم میگردند. به این دسته نیز فقط از یک سوم دارائی داده میشود. «الأقْرَبِینَ»: خویشاوندان وارث یا غیروارث به شرحی که در (وَالِدَیْنِ) گذشت. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه متعارف میان مردم. دادگرانه. زیبا. «حَقّاً»: مفعول مطلق فعل (حَقَّ) است که محذوف است. یا صفت مصدر محذوفی است که تقدیر آن چنین است: إیصَاءً حَقّاً.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«180» كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ
بر شما مقرّر شده كه چون يكى از شما را (نشانههاى) مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، براى پدر ومادر ونزديكان به طور شايسته وصيّت كند، اين كار حقّ و شايسته پرهيزكاران است.
نکته ها
بعضىها فكر مىكنند وصيّت كردن، زمينهى زود مردن است، در حالى كه يك نوع دورانديشى است واينكه مىفرمايد: هنگام مرگ وصيّت كنيد. چون آن لحظه، آخرين فرصت است وگرنه مىتواند سالها قبل از فرا رسيدن مرگ، وصيّت كند.
بعضى وصيّت كردن را واجب دانستهاند، امّا از جملهى «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» استفاده مىشود كه اين عمل مستحبّ است وگرنه مىفرمود: «حقا على المؤمنين»
در آيهى شريفه به جاى كلمه «مال» از كلمه «خير» استفاده شده شايد به آن خاطر باشد كه مال و ثروت، مايهى خير و نيكى است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته، مال حرام يا علاقهى زياد به مال يا ترجيح دادن مال بر كمالات فردى و نيازهاى اجتماعى و يا استثمار مردم براى تحصيل آن است.
وصيّت بايد بر اساس «معروف» يعنى عقلپسند باشد، نه از روى كينه و انتقام و يا مهرورزىهاى بىجا و بىرويه. چون از ارث، تنها بعضى از بستگان بهرهمند مىشوند آن
«1». در بيان فلسفه روزه نيز مىفرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره، 183.
جلد 1 - صفحه 277
هم به مقدار معيّن، لذا اسلام سفارش مىكند اگر در ميان فاميل كسانى هستند كه از ارث محرومند و يا سهم ارث آنان اندك است با وصيّت، در مورد توسعهى سهميّه آنان اقدام نمايد، ولى اگر كسى در اين وصيّت رعايت عدالت نكند و يا ظلمى را روا دارد، گناه كبيره انجام داده است. «1»
شخصى با داشتن كودكانى صغير، تمام اموال خود را در راه خدا بخشيد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله متوجّه شدند، پرسيدند با اين مرده چه كرديد؟ گفتند: او را دفن كرديم. فرمود: اگر قبلًا به من خبر داده بوديد، اجازه نمىدادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد، چرا كه او با داشتن اين همه فرزند، براى آنان هيچ مالى نگذاشته و همه را در راه خدا داده است. «2»
وصيّت، كار دقيقى است كه اگر خداى ناكرده با بىتوجّهى انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتىهايى گردد، تمام كارهاى خير محو مىشود. از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمودند: گاهى انسان شصت سال عبادت مىكند، ولى چون وصيّت نامهى خود را عادلانه تنظيم نمىكند، به دوزخ مىرود. «3»
وصيّت، نشانهى آن است كه مالكيّت انسان حتّى بعد از مرگ در مورد قسمتى از دارايىهايش ادامه دارد.
مقدار وصيّت، يك سوم مال است و اگر شخصى در مورد بيش از اين مقدار وصيّت كند، اجازهى وارثان شرط است. براى اينكه ياد بگيريم چگونه وصيّت كنيم، بهتر است وصيّت نامههاى اولياى خدا، شهدا و علما را بخوانيم.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هركس ابتدا به عهده بگيرد كه وصيّت شخصى را انجام دهد، ولى سپس بدون عذر آنرا رها كند، هيچ عملى از او قبول نمىشود وتمام فرشتگانِ ميان آسمان و زمين او را لعنت مىكنند و دائماً در غضب خداوند است ودر برابر هر كلمهى «يا ربّ» كه مىگويد، يك لعنت بر او نثار مىشود و پاداش تمام كارهاى قبلى او به پاى وصيّت كننده ثبت مىگردد. «4»
«1». سفينةالبحار، «وصى».
«2». سفينةالبحار، «وصى».
«3». نهجالفصاحة، جمله 626.
«4». تفسير اطيبالبيان.
جلد 1 - صفحه 278
آثار و بركات وصيّت
1- وصيّت، نشانهى دقّت و اهل حساب بودن است.
2- وصيّت، نشانهى احترام به حقوق ديگران است.
3- وصيّت، توصيه به انجام امور خيرى است كه از آن غفلت شده و تداوم عمل صالح، پس از مرگ است.
4- وصيّت، راهى براى پركردن خلأهاى اقتصادى و تعديل ثروت است.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودهاند: هركس با وصيّت از دنيا برود، گويا شهيد مرده است «1»
وصيّت براى والدين وبستگان، عامل تجديد محبّت ويك نوع قدرشناسى است. لذا در آغاز آيه وصيّت، والدين مطرح شدهاند تا علاوه بر سهم ارث، وصيّت به نوعى تنظيم شود كه نفعش به آنان نيز برسد كه اين خود از مصاديق احسان است.
اقسام وصيّت
1. واجب: مثل وصيّت به حقّ اللّه، حقّالناس، قضاى نماز و عبادات ديگر، پرداخت حقوق واجبه مانند خمس، زكات، ديون، بدهكارىهاى مردم.
2. مستحبّ: مثل وصيّت به امور خيريّه.
3. مباح: مثل وصيّت فرزندان به نوع شغل، حرفه، لباس، طعام.
4. مكروه: مثل وصيّت به مقبره سازى.
5. حرام: مثل وصيّت به ايجاد مراكز فساد، انتشار كتب ضالّه.
پیام ها
گرچه با مرگ، انسان از دنيا مىرود، امّا پروندهى عمل او با كارهايى نظير وصيّت باز مىماند. «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ .... الْوَصِيَّةُ» 2- مال و ثروت، اگر در راه درست مصرف شود، خير است. «إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ»
3- در وصيّت بايد علاوه بر ارث، براى والدين و نزديكان سهمى قرار داد
«1». وسائل، ج 13، ص 352.
جلد 1 - صفحه 279
. «الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»
4- وصيّت بايد بر اساس عرف پسنديدهى جامعه باشد. «الْوَصِيَّةُ ... بِالْمَعْرُوفِ»
5- ترك وصيّت، نوعى بىتقوايى نسبت به حقوق ديگران است. «الْوَصِيَّةُ ... حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (180)
بعد از حكم قصاص كه متعلّق به بدن است، حكم وصيت را كه تعلق دارد به مال بيان فرمايد:
كُتِبَ عَلَيْكُمْ: واجب شد بر شما مكلفان، إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ: چون ظاهر شد يكى از شما را اسباب و علامات مرگ از مرض و پيرى، إِنْ تَرَكَ خَيْراً: اگر بگذارد مالى را، الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ: وصيّت كردن براى پدر و مادر، وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ: و خويشان به نيكوئى يعنى به عدل و انصاف كه آن تجاوز ننمودن از ثلث است، حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ: ثابت شده است اين حكم ثابت شدنى بر پرهيزكاران از حرمان والدين و خويشان و به اجماع اهل بيت عليهم السلام وصيت در اين آيه مستحب است. و احاديث بسيار در تأكيد امر وصيت وارد شده:
1- در كتاب وسائل- از حضرت باقر عليه السّلام فرمود: وصيّت حق است و بتحقيق وصيت فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس سزاوار باشد براى مسلمان اينكه وصيت نمايد. «1» 2- فرمود: هر كه بميرد بدون وصيت، مرده است مردگى جاهليت. «2» 3- فرمود: سزاوار نيست براى مسلمان اينكه شب بخوابد مگر آنكه وصيت نامه او زير سر او باشد. «3» 4- فرمود: هيچ مريضى نباشد كه به مرگ رسد مگر آنكه حق تعالى
«1» وسايل الشيعه، جلد 13، صفحه 351، حديث اوّل.
«2» مدرك پيشين، صفحه 352، حديث هشتم.
«3» مدرك پيشين، صفحه 352، حديث هفتم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 331
عقل و سمع و بصر را به او دهد براى وصيت و آن را راحت مرگ گويند. «1» بنابراين شرعيت وصيت براى وارث نزد اماميه ثابت است.
تنبيه: در چند مورد وصيت واجب است:
1- واجبات فوت شده به ظهور امارات موت واجب است وصيت به آن مانند نماز و روزه و نذر مطلقا و كفّارات.
2- اموال مردم كه نزد او باشد و ردّ آن ممكن نباشد مانند وديعه و عاريه.
3- حقوق واجبه مانند زكات و خمس و غيره.
4- ديون مردم كه بر ذمه او باشد.
5- حج هم چنانچه بر او واجب شده و تكاهل در اداى آن نموده بايد وصيت نمايد در استيجار و نيابت در آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (180)
ترجمه
نوشته شده است بر شما چون حاضر شود يكى از شما را مرگ اگر گذارده باشد مالى را وصيت كردن براى پدر و مادر و نزديكان بخوبى از روى حق بر پرهيزكاران..
تفسير
حضور مرگ عبارت از حضور اسباب و امارات او است و خير مال بسيار است و در مجمع از امير المؤمنين (ع) روايت نموده است كه عيادت فرمود يكى از غلامان خود را و او داراى ششصد يا هفتصد درهم بود عرض كرد آيا وصيت نمايم يا خير حضرت فرمود خير خداوند فرموده است اگر مال كثير داريد وصيت نمائيد تو ندارى و معروف آنستكه عقل ادراك كند حسن آنرا كه ظلم و تعدى در آن نباشد و عياشى از حضرت باقر يا امام صادق عليهما السلام نقل نموده است كه اين آيه منسوخ است بآيه ميراث و حمل شده است بر تقيه براى موافقت آن با مذهب عامه و مخالفت
جلد 1 صفحه 221
با قرآن و در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت شده است كه از آنحضرت پرسيدند از وصيت براى وارث فرمود جايز است و اين آيه را تلاوت فرمود و باين معنى اخبار كثيره از اهل بيت عصمت وارد شده است فيض ره فرموده نسخ وجوب منافات با بقاء جواز ندارد و بنظر حقير منافات دارد چنانچه در اصول محقق شده است علاوه بر آنكه آيه ظاهرا مربوط بارث نيست تا منسوخ باشد بآيه ارث و ميتوان روايت عياشى را حمل نمود بر آنكه قبل از نزول آيه ارث وصيت در تمام مال نافذ بوده است و بعد از ثبوت حكم ميراث مخصوص بثلث شده است و نيز در مقام اصل تشريع وصيت و كيفيّت آنستكه بايد به معروف باشد نه بمنكر و وجوب شرطى قابل انحلال بجواز فعل و منع از ترك نيست حتى بقول آنانكه قائل بتركب امر شدهاند و بيان موارد وجوب و استحباب و شرائط نفوذ و احكام آن موكول بخاندان وحى و تنزيل است بنابراين محلى براى بقاء جواز و نسخ وجوب باقى نمىماند و آنچه از ادله شرعيه و عقليه استفاده ميشود آنستكه واجب است در وقت ظهور امارات موت باداء حقوق ماليه چه از خلق باشد چه از خالق و مستحب است در غير اين مورد از قبيل فعل خيرات مطلقا نهايت آنكه بايد مراعات الاهم فالاهم را بنمايد چنانچه ارحام را بر غير ايشان مقدم دارد مخصوصا اگر وارث نباشند كه در مجمع و عياشى از حضرت صادق نقل نموده است كه امير المؤمنين (ع) فرمود كسيكه وصيت نكند در نزد مرگ خود براى اقارب خويش آنانكه وارث نيستند بتحقيق ختم نموده است عمل خود را به معصيت خود و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه كسى كه بميرد بدون وصيت مرده است مانند مردن جاهليت و از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه سزاوار نيست از براى مرد مسلمان آنكه شب را بروز آورد مگر آنكه وصيت او زير سرش باشد و نيز از آنحضرت مروى است كه هيچ بيمارى نباشد كه بمرگ نزديك شود مگر آنكه حق تعالى عقل و سمع و بصر باو دهد براى وصيت نمودن و هرگاه وصيت تعلق گيرد بواجب مالى مانند اداء ديون و خمس و زكوة و مظالم و كفارات از اصل مال بايد اخراج شود و همچنين است واجب بدنى كه جنبه مالى هم داشته باشد مانند حج و در اين قبيل موارد وصيت نافذ است در تمام مال و الا بايد از ثلث مال اداء شود و در زائد بر ثلث محتاج بامضاء ورثه است اگرچه از حقوق الهى باشد مانند وصيت بنماز و روزه بنا بر اقوى اگرچه در اين قسمت احتياط براى ورثه در اداء آنست چون در روايات تعبير از آن بدين شده است و نازل منزله آن قرار دادهاند و در صورت وجود
جلد 1 صفحه 222
ولى كه مورد وثوق باتيان عمل باشد وصيت واجب نيست و جائز نيست وصيت نمودن بامور غير مشروعه مانند اعانت ظلمه و تعمير معابد باطله و نشر كتب ضاله و امور سفهيه و امثال اينها كه در فقه مفصلا ذكر شده است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كُتِبَ عَلَيكُم إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ المَوتُ إِن تَرَكَ خَيراً الوَصِيَّةُ لِلوالِدَينِ وَ الأَقرَبِينَ بِالمَعرُوفِ حَقًّا عَلَي المُتَّقِينَ (180)
(بر شما مكتوب شد که هر گاه يكي از شما را مرگ نزديك شد اگر مالي گذارده وصيت كند نسبت بپدر و مادر و خويشان خود به نيكي و احسان بآنان، اينکه امر بر پرهيزكاران ثابت و لازم است) اينکه آيه و دو آيه بعد از آن درباره وصيت و اهميت آنست و وصيّت از اموري است که در شريعت مطهره بسيار درباره آن تأكيد شده و اخبار زيادي در اهميت او روايت كردهاند، در كتاب وسائل از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و حضرت باقر و حضرت صادق (ع) روايت كرده که فرمود «
الوصية حق علي کل مسلم
» و نيز روايت كرده که فرمود «
من مات بلا وصية مات ميتة الجاهلية
» شايد اشاره بدوره جاهليت باشد.
و وصيت بر دو قسم است تمليكيه و عهديه: و در وصيّت تمليكيه اختلاف است که آيا از عقود است که محتاج بايجاب و قبول باشد و يا از ايقاعات است که قبول لازم نداشته بلكه ردّ مانع است!
و وصيت محكوم باحكام خمسه يعني واجب و مستحبّ و مباح و مكروه و حرام است.
جلد 2 - صفحه 320
و وصيت واجب مانند وصيت بقضاء نماز و روزه و زكاة و خمس و حج و نذر و عهد و كفارات و ديون و ردّ امانات که اولا واجب است خودش انجام دهد و اگر مقدور نشود وصيت كند و همچنين مالي که وارث از محل آن خبر ندارد.
و وصيت مستحبّ مانند وصيت بامور خيريه از صله ارحام و صدقات مستحبه و احسان بسادات و اهل علم و فقراء و بناء مساجد و مدارس و طبع كتب ديني و علمي و اصلاح طرق و اقامه مجلس سوگواري پيشوايان دين و زيارات آنها و حج مندوب و ساير خيرات و مبرات بشرط اينكه زائد بر ثلث نشود و وصيت مباح مانند وصيت بامور مباحة که جنبه عباديت نداشته باشد و جزو خيرات محسوب نشود و وصيت حرام مانند وصيّت ببناء مراكز فساد از سينما و تآتر و كاباره و بناء معابد مذاهب باطله و اعانه بظلمة و نحو اينها که وصيت باين امور نافذ نيست و وصيي نبايد بآنها عمل كند و وصيت مكروه مانند وصيت ببناء قبر و ساختمان روي قبور مگر قبور ائمه طاهرين و امام زادگان و علماء اعلام.
و وصاياي عهديه عبارت است از توصيه بعبادات و مواعظ و نصايح و شهادت بامور اعتقاديه که اكثر در وصاياي پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين و علماء عاملين مشاهده ميشود و وصيت بعتق و وقف و امثال اينها و از اينکه قبيل است جعل قيم براي صغار اگر موصي پدر يا جد پدري باشد و وصيت بتعيين محل دفن و غسل دهنده و نماز گزارنده و كيفيت تجهيز و نحو اينها.
كُتِبَ عَلَيكُم إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ المَوتُ اينکه كتب در اينکه آيه مانند آيه قصاص نيز بمعني فرض نميباشد بلكه بمعني جعل است که اعطاء حق بمالك باشد يعني حق دارد و ميتواند در مال خود وصيت كند، و البته اينکه جعل بلسان ترغيب و تحريص است که ميتوان گفت مستحبّ مؤكّد است.
و حضور موت مراد ظهور آثار آنست که بواسطه كبر سنّ يا حدوث مرض
جلد 2 - صفحه 321
سخت يا مسافرتي که بخطر نزديك است و نحو اينها که انسان خود را بمرگ نزديك به بيند و هر چه باين حالت نزديكتر شود تا بحال اختصار برسد وصيت نمودن آكد است چنانچه در وسائل از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده که فرمود «
ما من ميّت تحضره الوفاة الا ردّ اللّه عليه من بصره و سمعه و عقله للوصيّة اخذ بالوصيّة او تارك و هي راحة الموت فهي حقّ علي کل مسلم
» و اخبار ديگر نيز بر طبق آن روايت شده.
إِن تَرَكَ خَيراً مراد از خير مال است چنان که در آيه ديگر ميفرمايد وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الخَيرِ لَشَدِيدٌ«1» و شايد تعبير از مال بخير براي اينست که بايد از طريق خير و مشروع بدست بيايد و بطريق مشروع صرف شود زيرا مالي که از طريق مشروع تحصيل نشود خير نيست بلكه شرّ است و اولا بايد خود شخص بصاحبانش ردّ كند و اگر نتوانست وصيّت كند که بصاحبانش ردّ كنند يا از جانب آنها ردّ مظالم دهند.
الوَصِيَّةُ لِلوالِدَينِ وَ الأَقرَبِينَ بِالمَعرُوفِ كلمة الوصيّة نايب فاعل كتب است و للوالدين متعلق بآنست يعني وصيتي كند که نفعش عايد پدر و مادر و خويشانش گردد و منافات ندارد که پدر و مادر و خويشان او وارث او هم باشند که هم از طريق ارث ببرند و هم از طريق وصيّت بآنها احسان شود، بنا بر اينکه توهم اينكه آيه بآيات ارث منسوخ گرديده يا اينكه وصيّت راجع بغير وارث است باطل است زيرا ارث حقي است که خداوند قرار داده و خواه يا ناخواه بوارث ميرسد و وصيّت نسبت بوالدين و خويشان صله رحم، و در اختيار موصي است و اگر بخواهد وصيّت ميكند و ذكر اينها از باب بيان مصداق است و منافي با وصيت در حق ديگران نيست، و مراد از مقيد ساختن وصيّة بمعروف اينست که اجحاف
1- سوره عاديات آيه 8
جلد 2 - صفحه 322
در وصيت نكند که بوارث ضرر رساند و ديگران را محروم سازد و بواجبات لطمه وارد كند بلكه رعايت همه جوانب را بكند و طوري وصيّت نمايد که از طريق نيكي و معروف خارج نگردد.
حَقًّا عَلَي المُتَّقِينَ اهل تقوي و پرهيزگاران سزاوار است که اينکه امر را رعايت كنند و ارحام خود را محروم نسازند يعني لازمه تقوي و پرهيزگاري رعايت احسان در حق پدر و مادر و خويشان است و اگر متقي باشد البته اينکه را رعايت ميكند ولي غير متقي يا تارك وصيت است يا اگر هم وصيّت كند از طريق معروف و احسان خارج شده و ملاحظات شخصي را بر مراعات امور واقعي ترجيح ميدهد
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 180)- وصیّتهای شایسته! در آیات گذشته سخن از مسائل جانی
ج1، ص159
و قصاص در میان بود، در این آیه و دو آیه بعد به قسمتی از احکام وصایا که ارتباط با مسائل مالی دارد میپردازد و به عنوان یک حکم الزامی میگوید: «بر شما نوشته شده هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد اگر چیز خوبی (مالی) از خود بجای گذارده وصیت بطور شایسته برای پدر و مادر و نزدیکان کند» (کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ).
و در پایان آیه اضافه میکند «این حقی است بر ذمه پرهیزکاران» (حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ).
جالب این که در اینجا به جای کلمه «مال» کلمه «خیر» گفته شده است.
این تعبیر نشان میدهد که اسلام ثروت و سرمایهای را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع بکار گرفته شود خیر و برکت میداند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدی میدانند خط بطلان میکشد.
ضمنا این تعبیر اشاره لطیفی به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعی که انسان از خود به یادگار میگذارد خیر نیست بلکه شر و نکبت است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
روایات مرتبط با تفسیر آیه
1 - «عن محمّد بن مسلم عن ابى جعفر(ع) قال: سألته عن الوصیة للوارث، فقال: تجوز، قال: ثم تلا هذه الآیة إن ترک خیراً الوصیة للوالدین و الأقربین;[۱] محمّد بن مسلم از امام باقر(ع) از حکم وصیت براى وارث سؤال کرد، حضرت فرمود: وصیت جایز است و سپس آیه فوق را تلاوت نمود».
2 - عروه گوید: «إن على بن أبى طالب دخل على مولى لهم فى الموت، و له سبعمأئة درهم أو ستمأئة درهم، فقال: ألا أوصى، قال: لا إنما قال اللّه «إن ترک خیراً» و لیس لک کثیر مال فدع مالک لورثتک;[۲] على (ع) بر بالین یکى از موالى بنى هاشم به هنگام مرگش حاضر شد در حالى که آن شخص هفتصد یا ششصد درهم داشت. به على(ع) گفت: در مال خود وصیت ننمایم؟ حضرت فرمود: نه! خداوند فرموده: «إن ترک خیراً»; یعنى، اگر مال فراوان به جاى گذاشته اید وصیت کنید در حالى که تو مال فراوانى ندارى پس بگذار این مقدار مال براى ورثه باشد».
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم