غزوه ذات الرقاع
این غزوه در سال چهارم یا پنجم هجری به وقوع پیوسته است. و هدف از آن خفه كردن جنب و جوش هائی بود كه از دو تیره " بنی محارب" و "بنی ثعلبه" ، از غطفان بر ضد اسلام در حال انجام گرفتن بود.
محتویات
چگونگی واقعه
سیره پیامبراین بود كه افراد زیرك و بیداری را به اطراف اعزام می كرد تا او را از اوضاع عمومی مطلع سازند. ناگهان گزارش رسید كه دو تیره یاد شده، در فكر گردآوری سلاح و سرباز برای تسخیر " مدینه" هستند. پیامبر با ستون مخصوص، آهنگ " نجد" كرد و در نزدیكی سرزمین دشمن فرود آمد. سوابق درخشان ارتش اسلام، جانفشانی و جانبازی های آنها كه شبه جزیره را غرق حیرت كرده بود، باعث شد كه دشمن عقب نشینی كند، و بدون مقاومت به كوه ها و مناطق بلند پناهنده شود.[۱]
وجه تسمیه ذات الرقاع
رقاع جمع رقعه به معناي قطعه و تکه است، و در اين که چرا اين غزوه به اين نام موسوم گرديد وجوهي گفته اند. يک. گويند: چون هوا بسيار گرم بود مسلمانان به پاهاي خود تکه هايي از پارچه بسته بودند تا از گرما صدمه نبينند. دو. گفته اند: در اين سفر پاهاي سربازان اسلام زخم شد و هر کس به زخم پاي خود پارچه اي بست. سه. برخي گويند: مسيري که مسلمانان عبور کردند داراي سنگ هاي الوان بود و هر قسمتي از اين سنگ ها به رنگي بود. چهار. برخي گفته اند: رقاع اسم درختي و يا نام کوهي نزديک مدينه بوده که مسلمانان در اين سفر از کنار آن عبور کردند. ذات الرقاع نام جايي است که در آن نقطه با دشمن يعني قبيله غطفان برخورد کردند.[۲]
ذات الرقاع و تشريع صلوة خوف[۳]
اختلاف هست در اين كه نماز خوف در كدام جنگ خوانده شد طبرسى در اعلام الورى و بعضى ديگر آن در جنگ بنى لحيان گفته اند، ولى ديگران در غزوه ذات الرقاع مى دانند.
ابن اثير نقل مى كند: رسول خدا صلى الله عليه و آله بعد از جريان بنى نضير ماه ربیع الاول و ربیع الثانی را در مدينه ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.[۴]
در كافى از امام صادق عليه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه و آله در ذات الرقاع با اصحابش صلوة خوف خواندند، اصحاب را دو گروه كردند گروه اول روبروى دشمن ايستادند و گروه ديگر به آن حضرت اقتدا كردند ركعت اول كه خوانده شد، حضرت در حال قيام ايستاد، اقتدا كنندگان، ركعت ديگر را خود خواندند، بعد فى الفور در مقابل دشمن ايستادند، گروه ديگر آمده و اقتدا كردند، حضرت ركعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها ركعت دوم را خود خواندند.[۵]
نماز عباد بن بشر در جریان این غزوه[۶]
در اين جنگ زني از قبيله دشمن به دست مسلمانان اسير شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گرديد به تعقيب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافي کرده دست بردي به مسلمانان بزند، يا احيانا و اگر بتواند انتقام گرفته يکي از آن ها را به اسارت برده يا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره اي رسيدند و چون شب فرا رسيد فرود آمدند. پيغمبر فرمود: کيست که امشب ما را نگهباني و حراست کند؟ عمار بن ياسر از مهاجرين، و عباد بن بشر يکي از انصار مدينه اين کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموريت به دهانه دره رفتند.
و چون بدان جا رسيدند با يکديگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتي بخوابند و آن ديگري نگهباني کند، نيمه اول سهم عباد بن بشر شد که نگهباني کند و عمار بن ياسر بخوابد عمار خوابيد و عباد بن بشر به نماز ايستاد، طولي نکشيد که همان مرد مشرک - که به تعقيب همسرش آمده بود - سر رسيد و از دور که نگاه کرد شخصي را ديد که همانند ستوني سر پا ايستاده براي اين که مطمئن شود او انسانست يا نه، تيري به طرف او انداخت.
تير آمد و بر بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرد و تير را از بدنش کشيد و به نماز ادامه داد آن مرد تير دوم را رها کرد آن تير هم به بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشيد و ادامه به نماز داد و چون تير سوم به بدنش خورد به رکوع و سجده رفت و نمازش را تمام کرده عمار را از خواب بيدار نمود و بدو گفت: برخيز که من ديگر قدرت اين که روي پا بايستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد مشرک که دانست آن ها دو نفر هستند فرار کرد.
عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون ديد و چون جريان را پرسيد به عباد گفت: چرا تير اول را که خوردي مرا بيدار نکردي؟ عباد گفت: سوره اي از قرآن مي خواندم که دلم نيامد آن را قطع کنم.[۷]
ولي وقتي ديدم تيرها پي در پي مي آيد به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا سوگند اگر ترس اين نبود که در انجام دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله کوتاهي کرده باشم و دشمن دست بردي بزند به هيچ قيمتي حاضر نبودم نمازم را قطع کنم اگر چه نفسم قطع شود و جان بر سر اين کار بگذارم.[۸]
پانویس
- ↑ غزوه ذات الرقاع، سایت تبیان
- ↑ زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله، رسولي محلاتي، سيد هاشم.
- ↑ از هجرت تا رحلت، سيد على اكبر قريشى.
- ↑ كامل ابن اثير، ج 2 ص 119.
- ↑ كافى، ج 3، ص 454.
- ↑ زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله، رسولي محلاتي، سيد هاشم.
- ↑ نام درختي بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس براي قضاي حاجتش کهنه اي به آن بسته بود و به همين جهت آن را ذات الرقاع مي گفتند و جنگ در نزديکي آن اتفاق افتاده.
- ↑ در برخي از تواريخ است که گفت: سوره کهف را مي خواندم.