محمد بن عبدالجبار قمى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۳۳ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«محمد بن عبدالجبار قمى»، فقیه و محدث موثق شیعه در قرن سوم هجرى و از اصحاب امام جواد، امام هادى و امام حسن عسکرى علیهم‌السلام است. مکاتبات او با امام عسکرى علیه‌‏السلام در کوفه چندان بود که برخى وى را از خادمان آن حضرت شمرده‌اند. احمد بن ادریس قمى و عبدالله بن جعفر حمیرى از شاگردان و راویان او بشمار می‌روند.

نام کامل محمد بن عبدالجبار قمى
زادگاه قم
وفات قرن سوم قمری
مدفن کوفه

Line.png

اساتید

صفوان بن یحیى، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسن بن على بن فضال، محمد بن ابى عمیر، على بن مهزیار اهوازى،...

شاگردان

احمد بن ادریس قمى، عبدالله بن جعفر حمیرى، محمد بن حسن صفار قمى، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، محمد بن یحیی عطار قمی،...


زندگی‌نامه

تاریخ ولادت محمد بن عبدالجبار به درستی روشن نیست؛ ولى از آنجا که وى از زمره خدمتگزاران امام حسن عسکری علیه‌السلام محسوب مى شده است و نیز استادانى همچون صفوان بن یحیى (متوفى: ۲۱۰ ق)[۱] و حسن بن على بن فضال (متوفى: ۲۲۴ ق)[۲] داشته؛ شاید بتوان حدس زد که این دانشور برجسته، در اواخر نیمه سده دوم هجرى قمرى (حدود ۱۹۰ ق)، به دنیا آمده است.

همه تراجم‌نویسان اتفاق نظر دارند که او قمى بوده و به این شهر منسوب است.[۳] پدرش عبدالجبار ابى صهبان در قم شهرتى داشت و شیخ طوسى در معرفى محمد، بیشتر بر کنیه پدرش تکیه دارد و او را «ابن ابى صهبان» معرفى مى‏ کند. از این رو، گاهى در روایات و یا سخنان بزرگان تراجم، گاهى محمد بن عبدالجبار مى بینیم و گاهى محمد بن ابى الصهبان؛ حال آن که هر دو یک نفرند.[۴]

وى ظاهرا تحصیلات خود را در قم آغاز نمود و به اتفاق معاصرش احمد بن محمد بن خالد برقى (م، ۲۷۴ ق) نزد آدم بن اسحاق اشعرى قمى شاگردى نمودند. سپس او براى تکمیل تحصیلات خود به عراق آمد و در کوفه ساکن شد و احتمالاً در آنجا با طایفه «بنى شیبان» هم‏پیمان شد و از همین‌‏رو، ملقب به «شیبانى» گشت.

از جمله معاصران کوفى او، فضل بن شاذان نیشابورى (م، ۲۶۰ ق) است که با هم نزد صفوان بن یحیی (۲۱۰ ق) استماعاتى داشته ‏اند. ظاهرا وى در کوفه اقامت دایم داشته و بسیارى از محدّثان قمى در کوفه از او حدیث شنیده اند.

وفات محمد بن عبدالجبار با توجه به برخى از شاگردانش که تا سال ۳۰۶ ق. حیات داشته‏ اند، مى ‏بایست در دهه ‏هاى پایانى سده سوم (حدود ۲۸۰ ق) احتمالاً در کوفه اتفاق افتاده باشد.

از یاران امامان معصوم

محمد بن عبدالجبار قمى، این سعادت و افتخار را داشت که در جرگه شاگردان سه تن از امامان معصوم شیعى قرار گیرد و از دانش بیکران ایشان بهره مند شود. شیخ طوسى در یک جا او را از یاران امام جواد علیه‌السلام برمى شمرد و در جاى دیگر از صحابى امام هادى علیه‌السلام و امام حسن عسکرى علیه‌السلام.[۵]

این محدث بزرگوار، علاوه بر این که صحابى چندین امام معصوم است، یکى از انسان هاى شایسته و امین بود و از خدمتگزاران امام عسکرى علیه‌السلام هم به شمار مى آید. وى در کوفه مکاتبات متعددى با امام عسکرى داشت و به طور مستقیم از آن امام جواب مى‏ گرفت. على بن عیسى اربلى مى گوید: «محمد بن عبدالجبار کان خادماً، یسئله عن مسائل کثیره؛ محمد بن عبدالجبار، خدمتگزار امام عسکرى علیه‌السلام بود. او از آن حضرت مسائل بسیارى را مى پرسید».[۶]

محمد بن عبدالجبار قمى در عصرى زندگى مى کرد که حاکمیت سیاه و فاسد خلفاى بنى عباس، سایه سنگین خود را بر جامعه اسلامى افکنده بود. به ویژه شیعیان علوى با انواع آزار و شکنجه ها روبرو بودند؛ و سرنوشت محتوم جمعى از آنان شهادت بود. دوران زندگى این محدث شیعى، با حکومت چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود: مأمون، معتصم، متوکل و غیره، که هر کدام از آنان ستم هاى فراوانى را بر شیعیان روا داشتند. براى شیعه آن چنان موقعیت تلخ و خطرناک بود که حتى وکیلان امامان علیه‌السلام نمى توانستند خویش را بدین عنوان به مردم معرفى نمایند. آرى، محمد بن عبدالجبار در این روزگار تاریک و آزاردهنده، از خادمان حضرت عسکرى علیه‌السلام و روایتگران معروف به حساب مى آمد و این نیست مگر برهانى بر بزرگى و اعتقاد راسخ او به خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.[۷]

استادان

محمد بن عبدالجبار نزد گروهى از شاخص ترین محدثان شیعه، به فراگیرى دانش و گردآورى اخبار روایات اهل بیت علیهم السلام پرداخت و به یکى از چهره هاى سرشناس و پایه‌گذاران نشر حدیث تبدیل شد و در فقه و حدیث و همچنین در مباحث کلامى به حد کمال رسید. اکنون به ذکر چند تن از اساتید وى مى پردازیم:

شاگردان

محمد بن عبدالجبار با استفاده از محضر استادان پرمایه اش، در نهایت اندوخته هاى خویش را به جمعى از دلباختگان خاندان عصمت آموزش مى داد. اکنون به ذکر شمارى از مشاهیر ایشان بسنده مى کنیم:

از منظر عالمان

محمدبن عبدالجبار در پرتو خصلت هاى نیک خود و از آن جا که از دریاى دانش امامان معصوم شیعه، فیض و بهره فراوانى برده، ستایش تراجم‌نویسان را برانگیخته است و آنان جایگاه بلند او را ارج نهاده اند.

شیخ طوسى مى گوید: «محمد بن عبدالجبار قمى روایتگرى نامدار و موثق است».[۲۴]

علامه حلى هم مى گوید: «محمد بن عبدالجبار از یاران امام هادى علیه‌السلام بوده و محدثى مورد اطمینان است».[۲۵]

سایر تراجم نویسان همچون محقق اردبیلى، وحید بهبهانى و شیخ عبدالله ممقانى نیز از او تجلیل کرده اند.

آثار و روایات

از آثار قلمى او چیزى در منابع گزارش نشده است، اما باید اذعان داشت که وى یکى از فقها و محدثان پرکار بود و اکنون احادیث بسیارى از او در جوامع روایى شیعه به جاى مانده ‏اند. شاید به همین دلیل، شیخ طوسى در الفهرست خود، نام او را به طور مستقل ذکر نموده، با اینکه کتاب یا رساله ‏اى از او نقل نکرده است.

آیت الله خوئى در «معجم الرجال» خویش می گوید: «شماره روایاتى که این محدث ارزشمند از امامان شیعه نقل کرده و باب هاى مختلف حدیثى را دربر مى گیرد، به ۹۰۰ روایت مى رسد».[۲۶]

نماز با لباس ابریشمى:

محمد بن عبدالجبار مى گوید: «کتبت الى ابى محمد علیه‌السلام اسأله هل یصلى فى قلنسوه حریر محض، او قلنسوه دیباج؟ فکتب علیه‌السلام لاتحل الصلوة فى حریر محض». به امام حسن عسکری‌ علیه‌السلام نامه اى نوشتم و از آن حضرت پرسیدم: «آیا با کلاهى از ابریشم خالص، یا دیباى بافته شده مى توان نماز خواند؟» حضرت علیه‌السلام در پاسخ نوشتند: «نماز خواندن با ابریشم خالص جایز نیست».[۲۷]

ماهیت عقل:

وى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند: یکى از یاران امام علیه‌السلام از ایشان پرسید: «عقل چیست؟» امام فرمودند: «عقل آن گوهر گرانبهائى است که به وسیله آن خداوند را عبادت مى کنند و بهشت را به دست مى آورند». گفتم: «پس آنچه معاویه داشت چه بود؟» فرمودند: «قال تلک النکراء و تلک الشیطنته و هى شبیهة بالعقل و لیست بالعقل». آن مکر و شیطنت بود؛ شبه عقل بود نه عقل».[۲۸]

سخن معصوم، سخن جبرئیل است:

با واسطه از عمر بن یزید حدیث مى کند که گفت: من به حضرت صادق علیه‌السلام عرض کردم: «در میان اصحاب ما گاهى اختلاف رأى به وجود مى آید و هر کسى چیزى مى گوید، من به آن‌ها مى گویم سخن من، سخن جعفر بن محمد علیه‌السلام است»؛ امام فرمودند: «بله و آنچه را هم که من در مسائل گوناگون مى گویم، از خود نمى گویم؛ بلکه ریشه و اساس این دستورات از جبرئیل است».[۲۹]

ترک گناه:

با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که حضرت فرمود: «خوشا به حال آن کس که از لذت هاى زودگذر و فریبنده دنیا دورى کند و براى ترس از عذاب جهنم و روز حساب، دامن به گناه نیالاید».[۳۰]

مظلومیت حضرت فاطمه علیهاالسلام:

با واسطه از امام حسین علیه‌السلام روایت مى کند که فرمود: «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در واپسین لحظات عمر که بیمار بودند، به امام على علیه‌السلام وصیت کردند: «امور مربوط به من را از این مردم نهان کن و بیمارى مرا به هیچ کس اطلاع مده». حضرت امیرالمؤمنین هم وصیت حضرت فاطمه را پذیرفته و خود مراقبت از حضرت زهرا را به عهده گرفتند و اسماء هم ایشان را یارى و کمک مى کرد. وقتى رحلت جانسوز حضرت فاطمه نزدیک شد، باز به امام على وصیت فرمود: «آنچه مربوط به من است، خودت انجام بده؛ مرا به دست خود غسل و کفن کن و قبرم را پنهان دار». حضرت على بعد از رحلت فاطمه زهرا خودش با انجام تمام وصیت آن حضرت، او را غسل داد، کفن کرد و قبرش را نهان کرد. هنگامى که پیکر فاطمه را در قبر مى نهاد و خاک ها را به روى بدن حضرت مى ریخت، غم و اندوه فراوانى او را در بر گرفت و سرشک از گونه هایش مى تراوید. پس روى خود را به سوى قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کرد و سخنان سوزناکى را که حکایتگر رنج ها و دردهایش بود، با پیامبر در میان گذاشت».[۳۱]

نرمش و مدارا با مردم:

با واسطه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت مى کند که آن حضرت فرمودند: «اُمرتُ بمداراة الناس کما امرتُ بأداء الواجبات»؛ آن چنان که من از طرف خدا دستور دارم واجبات و فرائض را انجام دهم، همان گونه دستور دارم با مردم مدارا کنم».[۳۲]

منزل کوچک:

با واسطه از امام باقر علیه‌السلام روایت مى کند که حضرتش فرمودند: «من شقاء العیش ضیق المنزل»؛ «یکى از سختى هاى زندگى، داشتن خانه کوچک و تنگ است».[۳۳]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص۸۳.
  2. همان، ص۲۴.
  3. فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۷؛ رجال، شیخ طوسى، ص ۴۰۷؛ خلاصه، ص ۱۴۲؛ ریحانة الادب، ج ۷، ص ۲۲۵۵؛ معجم الرجال، ج ۱۶، ص ۲۰۰؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۳۵.
  4. رجال شیخ طوسى، ص ۴۲۳؛ خلاصه، ص ۱۴۲؛ امالى، مفید، ص ۵۱، چاپ جامعه مدرسین قم.
  5. رجال، شیخ طوسى، ص ۴۰۷ و ۴۲۳؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۳۵؛ معجم الرجال، ج ۱۶، ص ۲۰۰؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۳۵؛ خلاصه، ص ۱۴۲؛ معجم الثقات، ص ۹۹.
  6. کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۱۸، چاپ مسجد جامع تبریز.
  7. غیبة شیخ طوسى، ص ۲۱۴، چاپ کتابخانه نینوا؛ سیرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى، ج ۲، ص ۵۱۴؛ حیوة الحیوان، دمیرى، ج ۱، ص ۱۱۹؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۳۰۳، انتشارات بیدار قم.
  8. معجم الرجال، ج ۱۶، ص ۲۰۲؛ توحید، صدوق، ص ۹۸.
  9. معجم الرجال، ج ۱۶، ص ۲۰۲.
  10. معجم الرجال، ج ۱۶، ص ۲۰۲؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳۶، حدیث ۲۴.
  11. فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲: «کان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه و انسکهم نسکاً و اورعهم و اعبدهم».
  12. فهرست، ص ۸۵.
  13. رجال، شیخ طوسى، ص ۳۸۶؛ خلاصه، علامه، ص ۱۳۹.
  14. نجاشى، ص ۱۵۷؛ رجال، ص ۳۸۱؛ خلاصه، ص ۱۵۷.
  15. توحید، صدوق، ص ۹۸ و ۱۴۶؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۱۶.
  16. فهرست، شیخ، ص ۲۶؛ نجاشى، ص ۶۷.
  17. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۴۱ و ۱۹۶.
  18. بحارالانوار، ج ۲، ص ۴۶.
  19. نجاشى، ص ۱۵۲؛ فهرست، ص ۱۰۲.
  20. امالى، مفید، مجلس ۳۵، حدیث ۹، ص ۲۹۹.
  21. نجاشى، ص ۶۰.
  22. امالى، مفید، ص ۵۱، مجلس ششم، حدیث ۱۱.
  23. نجاشى، ص ۲۵۰؛ خلاصه، ص ۱۵۷.
  24. رجال، شیخ طوسى، ص ۴۲۳ و ۴۳۵.
  25. خلاصه، علامه، ص ۱۴۲.
  26. معجم الرجال، ج ۱۶، ص ۲۰۰؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۳۵؛ جامع الروات، ج ۳، ص ۱۳۵.
  27. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۲۶۷، باب ۱۱، حدیث ۲.
  28. بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۱۶، حدیث ۸.
  29. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۴۱، ح ۳۴.
  30. امالى مفید، ص ۵۱، مجلس ۶، ح۱۱.
  31. همان، ص ۲۸۱، مجلس ۳۳، ح۷.
  32. بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۱۳، ح ۴۲.
  33. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۵۹.

منابع