حرّالی
علی بن احمد حرّالی (م، ۶۳۸ ق)، مفسر، فقیه و صوفى مالکى در قرن هفتم هجری است. علم سرشار و اخلاق نیکوى او را ستودهاند. آثار علمی حرّالى، متنوع و نشاندهنده معلومات فراوان اوست. از جمله آثار او کتاب «مفتاح الباب المقفّل لفهم القران المنزّل» در تفسیر قرآن است.
زندگینامه
حرّالی در شهر مراکش متولد شد. از سال ولادت او اطلاعى در دست نیست. وى منسوب به «حرّاله» از توابع شهر مُرسیه واقع در مشرق اندلس است.[۱] اگر چه برخى از منابع مشهور نام او را «حرّانى» ضبط کردهاند،[۲] اما چون ذهبى در کتابهاى دیگر خود صورت صحیح را به همراه توضیحاتى دالّ بر صحت آن آورده، قطعاً در «میزانالاعتدال» تصحیف روى داده و لفظ مصحّف عیناً به «لسانالمیزان» ابنحجر نیز انتقال یافته است.
حرّالى دوران آغازین علمآموزى خویش را در مراکش سپرى کرد.[۳] وی از محضر ابن قطان (رئیس طلاب مراکش) و کتّانى (فقیه و زاهد اهل فاس) بهرهمند گردید[۴] و ادبیات عرب را در اندلس نزد ابن خروف و ابوالحجاج ابنهوى آموخت.[۵] وی پس از کسب علوم و معارف در مغرب، سفرى طولانى را به مشرق (مصر، شام و حجاز) آغاز نمود.[۶]
حرّالى در مشرق، دائماً از نقطهاى به نقطه دیگر نقل مکان میکرد.[۷] و با شرکت در جلسات تفسیر در مدینه سرمایه علمى مناسبى براى تألیف تفسیر خود مهیا نمود.[۸] وى به زیارت خانه خدا نیز نایل شد[۹] و شاهدى نیز دالّ بر حضور و اقامت موقت وى در قاهره موجود است.[۱۰]
او در مدت حضورش در مشرق با علماى بسیارى دیدار کرد. پس از آن به مغرب بازگشت و در شهر ساحلى بجایه سکونت گزید،[۱۱] اما مجدداً به مشرق بازگشت و به بِلْبَیس مصر، واقع در مسیر شام رفت ولى مجبور به ترک آنجا گردید.[۱۲] سپس به طرابلس شام رفت[۱۳] و در نهایت در سرزمین شام شهر حَماة را براى سکونت برگزید، در همانجا ازدواج کرد و در کنار شیخ شرفالدین ابنالبارزى، قاضى آن شهر روزگار گذراند.[۱۴] و سرانجام در همان مکان درگذشت.[۱۵]
یکى از کرامات شیخ را پیشبینى وقایع زمان مرگ خود دانستهاند، چنان که به هنگام نزدیک شدن آن روز دقیق وفاتش را به اطرافیان خبر داد.[۱۶] با این حال، در سال وفات وى اختلاف هست. بر اساس قولى، وى در ۱۲ شعبان ۶۳۸ هجری وفات یافت [۱۷]، اما دیگران تاریخ درگذشت وى را سال ۶۳۷ ذکر کردهاند.[۱۸]
آثار و تألیفات
آثار حرّالى فراوان و متنوع و نشاندهنده معلومات دائرةالمعارفگونه اوست. از جمله آثار او در تفسیر قرآن کتاب «مفتاحالباب المقفّل لفهمالقرانالمنزّل» است[۱۹] که در حکم اصول و قواعد تفسیر قرآن است. او سپس اثرى دیگر در تکمیل این کتاب با نام «عروةالمفتاح» تألیف کرد. حرّالى در زمینه تفسیر قرآن همچنین کتابى نوشت با نام «التوشیة والتوفیة».
ابراهیم بن عمر بقاعى (متوفى ۸۸۵) در تألیف تفسیرش، «نظم الدرر فى تناسب الآیات والسور» از این سه کتاب بسیار بهره برده است.[۲۰]
حرّالى تفسیرى نیز داشته که امروزه در دست نیست. بقاعى بخشى از این تفسیر (از ابتدا تا آیه ۳۷ سوره آل عمران) را در اختیار داشته که به ویژه مباحث مرتبط با مناسبات آیات آن بسیار او را مجذوب کرده[۲۱] و از اینرو در نظمالدرر فراوان به آن استناد کرده است. اخیراً بخش هایى از تفسیر مفقود حرّالى بر اساس تفسیر بقاعى بازسازى شده و به همراه سه کتاب پیشگفته حرّالى در مجموعهاى با عنوان «تراث أبیالحسن الحرالى المراکشى فیالتفسیر»، به اهتمام محمادی بن عبدالسلام خیاطى به چاپ رسیده است.[۲۲]
مبناى او در تدوین تفسیر قرآن، علاوه بر موهبت هاى خاص خداوندى، آموزههایى از مفسر بزرگ، محمد بن عمر قرطبى (متوفى ۶۳۱) بود که در جلسات تفسیر سوره فاتحةالکتاب از وى فراگرفته بود.[۲۳] روش تفسیرى او چنان است که آیات را به زیبایى کنار هم قرار داده، آنها را با یکدیگر مرتبط ساخته و در این زمینه آراى بدیعى ارائه کرده است. وى بیش از هر چیز از ادبیات عرب و عقلیات یارى جسته و در موارد لازم از سبب نزول و علوم دیگر در تبیین آیات بهره گرفته و به روایات افرادى چون مجاهد، قتاده و ابنعباس چندان اعتنایى نکرده است.[۲۴]
گروهى از علما، تفسیر او را عجیب و بیسابقه و در عین حال نیکو، مفید و بینظیر دانستهاند،[۲۵] اما ذهبى احتمالات مطرح شده در تفسیر او را منطبق بر قواعد زبان عربى نمیداند و با نوعى طعنه میگوید که از فهم پیچیدگی هاى تفسیرى او عاجز است.[۲۶]
فهرستها و تراجم، کتب متعدد دیگرى را به او نسبت دادهاند. زرکلى از وجود نسخههایى از برخى کتابهاى او با عنوان تفهیم معانیالحروف، الایمان التام بمحمد علیهالسلام والسرالمکتوم فى مخاطبة النجوم خبر داده است.[۲۷]
از دیگر آثار او جز نام و احیاناً موضوع آن اطلاعى در دست نیست، از جمله در علم فرائض کتابى باعنوان الوافى داشته که تحسین دیگران را برانگیخته است.[۲۸] همچنین کتابهاى المعقولات الاُوَل، در منطق، شمس مطالع القلوب و بدر طوالع الغیوب، الالماع بطرف منالانتفاع و شرح المُوَطَّأ و شرح الشفاء، در حدیث از اوست.
شرحالاسماء الحسنى، اسماء النبى علیهالسلام، صلاحالعمل لانتظار الاجل، لمعةالانوار و برکةالاعمار،[۲۹] اللمعة فى حلالکواکب السبعة، الاستقامة للنجاة یومالقیامة، شرح السنة العلّیة و ارشاداتالمعالى،[۳۰] در فهرست تألیفات او آمده است.
ویژگیهای اخلاقی و علمی
حرّالى داراى صفات پسندیده و اهل فضائل و برخوردار از هیئتى نیک بود. ذریه پیامبر صلی اللّه علیه و آله را بسیار تکریم مینمود. با توجه به زهدى که اختیار کرده بود، نصیب بسیار اندکى از دنیا داشت. بنا به گفته خودش در یک دوره هفت ساله جهاد با نفس، به مقامى دست یافته بود که اقبال و ادبار خلق در نظرش هیچ ارزشى نداشت.[۳۱]
حلم و اخلاق نیکوى او را نیز بسیار ستودهاند.[۳۲] به سبب شیوایى بیان و فصاحت کلام، مردم حَماه به مجلس وعظ و خطابه او روى آوردند.[۳۳]
حرّالى در علم نیز سرآمد روزگار و صاحب دانشهاى گوناگون بود تا جایی که عدهاى که او را نمیشناختند، در تسلط او برچنین دایره گستردهاى از علوم تردید میکردند.[۳۴] بنا به گفته ذهبى،[۳۵] شیخ شرفالدین ابنالبارزى منزلت رفیع علمى وى را ستوده و از او به بزرگى یاد کرده است. زبیدى هم وى را مدرّس یازده علم و از عجایب روزگار در فهم و استنباط حقایق معرفى کرده است.
وى علاوه بر این که در زمره مفسران به شمار میآید، در اصول، کلام، طبیعیات، الهیات، منطق و فلسفه چنان تسلطى داشت که هنگام تدریس کتاب «النجاة» شیخالرئیس ابوعلیسینا، به بعضى آراى او اشکال میگرفت و با استدلال آنها را نقض میکرد.[۳۶]
حرّالى در ادب نیز دستى داشت و از ذوق شعرى نیز بهرهمند بود.[۳۷] در علم و عمل به تصوف، حرّالى از پیشوایان محسوب میشود و با این که غبرینى از تألیفات روان و قابل فهم او در این موضوع خبر داده، تنها گوشهاى از کلمات پرمعناى او در بعضى کتابها نقل شده است.[۳۸]
نکته عجیب و مبهم در تصوف وى آن است که با وجود همعصرى با ابنعربى، هیچیک از منابع به دیدار او با ابنعربى چه در مشرق و چه در مغرب، اشارهاى نکردهاند. گرچه حرّالى از پیروان مذهب او دانسته شده و به همین سبب ذهبى و استادش ابن تیمیه، بنابر مشى خود در ایراد بر این طائفه، بر او و تفسیرش اشکال کردهاند.[۳۹] ورود در جرگه متصوفه حرّالى را وارد عرصه علم اسرار حروف کرد و تا آنجا پیش رفت که مدعى شد زمان خروج دجّال و طلوع خورشید از مغرب را استخراج کرده است.
ذهبى او را به دلیل چنین ادعایى از جُهّال و امثال دجّال شمرده است ولى در تبحر او در علم حروف نباید از این مهم غافل ماند که ابوالعباس بونى در این علم، از شاگردان او بوده است.[۴۰] از راویان دیگر حرّالى، قاضى ابوفارس بن کحیلا (متوفى ۶۸۵) است.[۴۱] ضمناً شیخ ابوعبداللّه سَلاوى، معروف به خدیمالمشایخ، مدتى در مشرق خادم او بوده و قسمت عمدهاى از کرامات و اکثر تألیفات حرّالى از طریق او به دیگران انتقال یافته است.[۴۲]
پانویس
- ↑ معلمة المغرب، ج۱۰، ص۳۳۶۴؛ قس ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج۲۳، ص۴۷؛ زبیدى، ذیل «حرل» که نامش را به تشدید لام آوردهاند.
- ↑ رجوع کنید به میزان الاعتدال، ذهبى، ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، ج۳، ص۱۱۴؛ ابنحجر عسقلانى، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ غبرینى، ص۱۴۵.
- ↑ زبیدى، همانجا.
- ↑ همان، ص۱۴۶؛ ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۵.
- ↑ غبرینى، ص۱۴۵.
- ↑ ذهبى، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ادامه مقاله.
- ↑ همو، ۱۴۲۴، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابنمستوفى اربلى، قسم۱، ص۴۳۱ـ۴۳۲.
- ↑ رجوع کنید به غبرینى، ص۱۵۳.
- ↑ همان، ص۱۵۵.
- ↑ مُناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۲.
- ↑ ذهبى، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۵ـ۲۴۶.
- ↑ غبرینى، ص۱۵۴.
- ↑ غبرینى، ص۱۵۵.
- ↑ همانجا؛ ابن رشید، ج۲، ص۳۰۳.
- ↑ رجوع کنید به ذهبى، ۱۴۲۴، همانجا؛ غسانى، ص۴۹۶؛ ابنعماد، ج۵، ص۱۸۹؛ زبیدى، همانجا.
- ↑ غبرینى، ص۱۴۶؛ ابنحجر عسقلانى، ج۴، ص۲۰۴؛ قس زبیدى، همانجا؛ بغدادى، ج۱، ستون۷۰۷ـ۷۰۸.
- ↑ بقاعى، ج۱، ص۱۰، براى نمونه رجوع کنید به ج۱، ص۳۴، ج۱۲، ص۱۱۴.
- ↑ رجوع کنید به ج۱، ص۱۰.
- ↑ دارالبیضاء ۱۴۱۸/۱۹۹۷، ص۱۴۳ـ۵۹۴.
- ↑ غبرینى؛ ابنحجر عسقلانى، همانجاها.
- ↑ غبرینى، ص۱۴۸.
- ↑ رجوع کنید به بقاعى، همانجا؛ مَقَّرى، ج۲، ص۱۸۷ـ۱۹۰؛ زبیدى، همانجا.
- ↑ ج۱۴، ص۲۴۶.
- ↑ ج۴، ص۲۵۷.
- ↑ غبرینى، همانجا؛ ابنقُنفُذ، ۱۹۷۱، ص۳۱۵؛ همو، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ حاجیخلیفه، ج۱، ستون ۸۹، ج۲، ستون ۱۰۸۲، ۱۵۶۴.
- ↑ مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۳.
- ↑ همان، ص۱۴۸ـ۱۴۹.
- ↑ رجوع کنید به همان، ص۱۵۱ـ ۱۵۴؛ ابنرشید، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۰۸؛ تنبکتى، ص۳۱۸ـ۳۲۰؛ نبهانى، ج۲، ص۳۳۸ـ۳۳۹.
- ↑ ذهبى،۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا؛ همو، ۱۴۲۴، ج۱۴، ص۲۴۶.
- ↑ غبرینى، ص۱۴۷.
- ↑ ۱۴۲۴، همانجا.
- ↑ غبرینى، ص۱۴۶ـ۱۴۷.
- ↑ براى نمونه اشعار او رجوع کنید به ابنمستوفى اربلى؛ تنبکتى، همانجاها.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۴ـ۱۲۶.
- ↑ رجوع کنید به ذهبى، ۱۴۲۴، همانجا.
- ↑ مناوى، ج۲، جزء۲، ص۱۲۳؛ زبیدى، همانجا.
- ↑ زبیدى، همانجا.
- ↑ ابنرشید، ج۲، ص۲۹۶، ۲۹۹.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حرّالی" از مهرداد عباسى.