آیه 13 سوره سبأ
<<12 | آیه 13 سوره سبأ | 14>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آن دیوان بر او هر چه میخواست از (کاخ و عمارات و) معابد عالی و نقوش و تمثالها و ظروف بزرگ مانند حوضها و دیگهای عظیم که بر زمین کار گذاشته بودی همه را میساختند. (و گفتیم که) ای آل داود شما شکر و ستایش خدا به جای آرید و (هر چند) از بندگان من عدّه قلیلی شکر گزارند.
[گروه جن] برای او هرچه می خواست، می ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگی مانند حوض ها، و دیگ هایی ثابت. ای خاندان داود! به خاطر سپاس گزاری [به فرمان ها حق] عمل کنید؛ و از بندگانم اندکی سپاس گزارند.
[آن متخصصان] براى او هر چه مىخواست: از نمازخانهها و مجسمهها و ظروف بزرگ مانند حوضچهها و ديگهاى چسبيده به زمين مىساختند. اى خاندان داوود، شكرگزار باشيد. و از بندگان من اندكى سپاسگزارند.
براى وى هر چه مىخواست از بناهاى بلند و تنديسها و كاسههايى چون حوض و ديگهاى محكم بر جاى، مىساختند. اى خاندان داود، براى سپاسگزارى كارى كنيد و اندكى از بندگان من سپاسگزارند.
آنها هر چه سلیمان میخواست برایش درست میکردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود؛ و به آنان گفتیم:) ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید؛ ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- محاريب: حرب: جنگ. محراب مسجد را از آن محراب گفتهاند كه محل جنگ با شيطان است. محاريب را در آيه مساجد و كاخها گفتهاند.
- تماثيل: جمع تمثال به معنى مجسمههاست. از حضرت صادق صلوات اللَّه عليه نقل شده. منظور مجسمه درختان و امثال آنست.
- جفان: كاسهها. مفرد آن جفنه است، راغب گويد: مخصوص ظرف طعام است.
- جواب: حوضها. مفرد آن جابيه است آن از ماده جبى به معنى جمع كردن مىباشد گويند: «جبيت الماء فى الحوض».
- قدور: ديگها. مفرد آن قدر است. راغب گويد: اسم ظرفى است كه در آن گوشت مىپزند.
- راسيات: ثابتها. مفرد آن راسيه است. رسو: ثبوت و رسوخ «رسا الشيء يرسو: ثبت».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ «13»
جنّيان، هر چه را كه سليمان مىخواست از محراب و تمثال و ظروف بزرگ مانند حوضچه و ديگهاى ثابت برايش مىساختند. اى خاندان داوود! شكر (اين همه نعمت را) بجا آوريد. امّا اندكى از بندگان من سپاسگزارند.
نکته ها
«مَحارِيبَ» جمع «محراب» يا به معناى محل عبادت است و يا به معناى محلّ حرب و جنگ، زيرا بر بالاى قصرها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مىشد. «1»
«تَماثِيلَ» جمع تمثال به معناى مجسّمه است. شايد مراد ساخت اشياى زينتى همانند اشياى طبيعى باشد. چنانكه در روايتى از امام باقر عليه السلام آمده است، مراد از تماثيل، مجسّمهى درختان و گياهان است، نه انسان و حيوان. «2» «جفان» جمع «جفيه»، ظرفهاى بسيار بزرگ را گويند كه مثل حوض است. «جَواب» جمع «جابيه»، به معناى حوض است. «قدور» جمع «قِدر» به معناى ديگ است. «راسيات» جمع «راسية» به معناى ثابت است.
بسيارى از مردم شكر مىكنند و شاكر هستند، امّا شكور كم است، يعنى كسى كه همواره شكرگزار باشد. «قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»
سليمان و نعمتها
1. در برابر نعمتها، از خداوند توفيق شكرگزارى خواست. «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ» «3»*
2. نعمتها را وسيلهى آزمايش مىدانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» «4»
3. جذب هداياى بيگانگان نشد. «أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ» «5»
4. از فهم علمى مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ» «6»
«1». تفسير راهنما.
«2». تفسير الميزان.
«3». احقاف، 15.
«4». نمل، 40.
«5». نمل، 36.
«6». انبياء، 79.
جلد 7 - صفحه 429
5. با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» «1»
6. از لشكريانش سان مىديد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ» «2»
7. پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ» «3»
8. از همهى امكانات براى تبليغ دين استفاده مىكرد. (فرستادن نامه به وسيلهى پرنده) «اذْهَبْ بِكِتابِي هذا» «4»
9. دست اندركاران او، طىّالارض داشتند. «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ» «5»
10. حكومت بى نظير داشت. «هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «6»
11. به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسيد. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» «7»*
12. جنّ در خدمت او بود. «وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ» «8»
پیام ها
1- جنّ، موجودى است هنرمند و صنعتگر. يَعْمَلُونَ لَهُ ... مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ
2- كارگر بايد زير نظر كارفرما باشد. «يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ»
3- به معنويّات، قبل از مادّيات توجّه كنيد. «مَحارِيبَ» قبل از «تَماثِيلَ» آمده است.
4- مسگرى و ريختهگرى، سابقهاى بس طولانى دارد. (تهيه ظروف از مس گداخته در زمان حضرت سليمان بوده است.) «جِفانٍ»
5- امكانات بايد زمينهى سپاسگزارى از خداوند باشد. «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً»
6- شكر، تنها با زبان نيست بلكه يك عمل است. اعْمَلُوا ... شُكْراً
«1». نمل، 16.
«2». نمل، 17.
«3». نمل، 20.
«4». نمل، 28.
«5». نمل، 40.
«6». ص، 35.
«7». ص، 25.
«8». ص، 37.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 430
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ «13»
بعد از آن بيان اعمالى را كه ديوان براى حضرت سليمان عليه السّلام مىكردند فرمايد:
يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ: بجا مىآوردند براى سليمان آنچه مىخواست از غرفههاى خوش و منظرهاى دلكش، يا منازلى كه به نردبان بالا روند، يا قلعهها و حصارهاى بلند، يا مراد قصور و مساجد است. اصحاب سير گفتهاند كه از جمله آنچه جنيان براى حضرت سليمان بنا كردند بيت المقدس است.
شرح واقعه: در منهج حق تعالى بر آل حضرت ابراهيم بركت فرمود تا آنكه از بسيارى به مرتبهاى رسيدند كه از شماره متجاوز شدند. زمان حضرت داود
جلد 10 - صفحه 516
عليه السّلام حق تعالى وحى فرمود كه من پدر شما حضرت ابراهيم عليه السّلام را به سبب تسليم وعده داده بودم به كثرت نسل كه كسى شماره آن نتواند كند؛ و ذريه او به كثرت عدد، معجب و تكبر ورزيدند، و ظلم و معصيت نمودند. و بدان اى داود كه من به ذات خود سوگند خوردهام كه آنها را به يكى از سه چيز مبتلا سازم، يا سه سال قحط، يا سه ماه دشمنان را بر ايشان مسلط سازم، يا سه روز طاعون بر آنها بگمارم. حضرت داود عليه السّلام قوم را خبر داد، گفتند: ما طاقت قحط نداريم، و با دشمنان توانائى مقاومت نداريم، مرگ بر ما آسانتر؛ پس مستعد موت شده غسل كردند و كفنها پوشيدند و با زنان و بچهها به صحرا رفتند، طاعون وارد و در يك روز از اهل طغيان آنقدر مردند كه از دفن آنها عاجز شدند.
روز ديگر حضرت بر صعيد بيت المقدس روى بر خاك نهاد در خيمهگاه حضرت موسى عليه السّلام، و صلحاء نيز به تضرع آمدند تا طاعون بر طرف و جبرئيل نازل كه حق تعالى فرمايد بندگان مرا بگو تا شكرگزارى زياده كنند كه از آنها گذشتم، و در مكانى كه دعاى شما را اجابت نمودم مسجدى بنا كنند تا فرزندان آنها بعد از آن در آن عبادت نمايند. حضرت داود با صلحاى قوم سنگها به پشت مىگرفتند مىآوردند تا ديوار مسجد به قامت شخصى بلند كردند، بعد، از جانب خداى تعالى وحى شد كه بقيه به دست پسر تو سليمان انجام يابد.
حضرت داود عليه السّلام مشغول عبادت و در سن صد و چهل سالگى از دنيا رفت، و پسرش حضرت سليمان در سن سيزده سالگى بجاى او نشست و مسجد را تمام نمود به نهايت عالى و مزين به جواهرات و پنج هزار در شب و پنج هزار در روز مقرر كه در آن مشغول تلاوت زبور بودند «1».
وَ تَماثِيلَ: و ديگر از عطاها به حضرت سليمان آنكه براى او جنيان مىساختند تمثالها و صورتها.
بيان: مراد از «تماثيل» صورت غير ذى روح بوده، چنانچه از حضرت صادق
«1» منهج الصادقين ج 7 شرح كامل واقعه از ص 389 تا 392.
جلد 10 - صفحه 517
عليه السّلام مروى است كه: و اللّه ما هى تماثيل النّساء و الرّجال و لكنّها الشّجر و ما اشبهه. فرمود: به خدا سوگند، نبود تماثيل كه جنيان براى سليمان مىساختند صورتهاى زنان و مردان، بلكه صورت درختان و غير آن از اجسام غير ذى روح بود «1».
و در شريعت ما صورت ذى روح و ذى ظل آن حرام است چنانچه در كتاب خصال- ابن بابويه (رحمه الله) از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده كه فرمود:
من صوّر صورة عذّب و كلّف آن ينفخ فيها و ليس بفاعل:
هر كه تصوير نمايد صورتى را، عذاب مىشود و تكليف شود كه بدمد روح در آن و حال آنكه نتواند بجا آورد «2».
و نيز در محاسن از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: جبرئيل آمد مرا و گفت: انّا معاشر الملائكة لا تدخل بيتا فيه كلب و لا تمثال جسد و لا اناء يبال فيه.
ما جماعت ملائكه داخل نشويم خانهاى را كه در آن سگ باشد و تمثال جسدى و ظرفى كه بول كنند در آن «3».
بنابراين مطابق فتواى حجج اسلامى، چنانچه عمل تصوير حرام است همچنين كسب نمودن به آن و گرفتن اجرت بر آن حرام است؛ و فرق بين اقسام ماده تجسيم نيست، از شمع و چوب و فلزات و معادن و غيره.
وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ: و ديگر مىساختند جنيان كاسههاى چوبين و سنگين مانند حوضهاى بزرگ. گويند بزرگى كاسهها بر وجهى بود كه هزار كس بر اطراف آن نشسته از آن طعام مىخوردند، و حضرت سليمان عليه السّلام
«1» مجمع البيان، ج 4، ص 383، (بحار 14: 78 بنقل از مجمع آورده است در بحار لكنّها و در مجمع لكنه آمده)
«2» كتاب الخصال، ج 1 باب الثلاثة، ص 109 ج 77. و نيز مستدرك الوسائل ميرزا حسين نورى، ج 2، ص 457 (كتاب التجارة باب 75) و نيز من لا يحضره الفقيه، چ پنجم، ج 4، ص 3.
«3» كتاب المحاسن، چ 1330 شمسى (دار الكتب الاسلاميه)، ج 2، كتاب المرافق، باب 5، ص 615، ح 39.
جلد 10 - صفحه 518
به اين ظروف لشگريان را طعام مىداد. وَ قُدُورٍ راسِياتٍ: و ديگر عمل مىكردند براى او ديگهاى بزرگ بلند بر افراشته و ثابت و استوار كه از غايت بزرگى هيچكس نمىتوانست آن را پائين آورد و نقل و تحويل نمايد مانند كوهها كه از جاى خود نمىجنبد.
چون حق تعالى اين نعم جليله به آل داود انعام فرمود، از اين جهت ايشان را به وظائف شكرگزارى امر فرمايد: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً: بجاى آوريد اى آل داود شكر را به جهت سپاسدارى چنين نعمتها، وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ: و اندكى از بندگان من شكرگزار و سپاس دارندهاند.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است: 1- دال است بر وجوب شكر نعمت.
2- آنكه شكر، طاعت منعم و تعظيم او است. 3- اشاره است به آنكه قرابت انبياى خدا مؤثر است در قرب رضاى الهى به جهت اختصاص آل داود به امر.
4- دال است بر آنكه مؤمن شكور در عالم كم است، و مراد به «شكور» كسى است كه متوفر باشد بر اداى شكرگزارى به قلب و لسان و جوارح در اكثر اوقات و اغلب آنات، و با وجود چنين استغراقى در شكر هر آينه خود را از اداى شكرگزارى عاجز شناسد؛ چه توفيق شكر، نعمتى است كه مستدعى شكر ديگر است:
از دست و زبان كه برآيد
كز عهده شكرش بدر آيد
ابن عباس گفته: شكور كسى است كه در جميع احوال سرّاء و ضرّاء به شكرگزارى قيام نمايد «1». نزد بعضى شكور كسى است كه مكرّر شكر از او صادر شود.
در كشاف- زمخشرى نقل نموده عمر بن خطاب از مردى شنيد كه مىگفت:
(اللّهم اجعلنى من القليل) خدايا مرا از اندكان قرار ده. عمر گفت اين چه دعائى است مىكنى، جواب داد: شنيدم خدا فرمود: (و قليل من عبادى الشّكور) كمند از بندگان من كه شكور باشند، و من سؤال نمايم كه مرا از اين جماعت گرداند، عمر
«1» تفسير منهج الصادقين درج 7 ص 394 بعينه روايت را آورده است لكن در مجمع البيان 4/ 383 آمده است كه: قال ابن عباس اراد به المؤمن الموحد و فى هذا دلالة على أن المؤمن الشاكر يقل فى كل عصر.
جلد 10 - صفحه 519
گفت: (كلّ النّاس افقه من عمر) تمام مردم را از عمر داناترند «1».
تتمه: گرچه آيه موردش آل داود است لكن خطاب عام باشد نسبت به عموم مكلفين، كه به شكرگزارى و سپاسدارى منعم حقيقى قيام نمايند و شكر سه قسم است: 1- شكر به قلب و آن تصور نعمت است. 2- شكر به لسان و آن تنفّروا اقصاها بقلّة الشّكر: وقتى برسد به شما اطراف نعمتها، پس دور ننمائيد آن را به سبب كمى شكر نمودن «2».
سلمان عليه السّلام در كثرت نعمتهاى خدا بر انسان فرمايد: وقتى تأمل كنى در نانى كه مىخورى آن را، كجا توانى قيام نمائى به شكر خداوند متعال نسبت به لقمه نانى.
بنده همان به كه از تقصير خويش
عذر بدرگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداونديش
كس نتواند كه بجا آورد
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ «10» أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «11» وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ «12» يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ «13» فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ «14»
ترجمه
و هر آينه بتحقيق داديم داود را از جانب خود مزيّتى آنكه اى كوهها تسبيح گوئيد با او و تبعيّت پرندگان را و نرم گردانديم برايش آهن را
كه بساز زرههاى رسا و اندازه نگاهدار در بافتن و بكنيد كار شايسته همانا من بآنچه ميكنيد بينايم
و مسخّر كرديم براى سليمان باد را سير بامدادش ماهى بود و شبانگاهش ماهى و جارى كرديم برايش چشمه مس گداخته و از جنّيان كسانى را كه كار ميكردند پيش رويش باذن پروردگارش و آنكه سر مىپيچيد از آنها از فرمان ما ميچشانديم باو از عذاب آتش سوزان
ميساختند برايش آنچه ميخواست از قصرها و تمثالها و كاسههائى مانند حوضها و ديگهاى ثابت و استوار بجا آوريد اى آل داود شكر را و كمى از بندگان من شكر گزارند
پس چون حكم كرديم بر او بمرگ راهنمائى نكرد آنها را بر مرگش مگر جنبنده زمين كه ميخورد عصايش را پس چون بروى در افتاد ظاهر شد جنّيان كه اگر بودند ميدانستند غيب را درنگ نميكردند در عذاب خوار كننده.
تفسير
خداوند متعال بحضرت داود كه نسب و حسب او در سوره بقره ذيل قصّه طالوت و قتل جالوت بدست آن حضرت گذشت از بين انبياء سلف مزيّت و كرامت مخصوصى عنايت فرمود و آن اين بود كه بكوهها امر فرمود كه رجوع كنيد با او بتسبيح خدا و جواب گوئى كنيد از او در وقت تلاوت زبور قمّى ره نقل نموده كه
جلد 4 صفحه 351
هر وقت داود عليه السّلام بصحرا ميرفت و قرائت زبور ميفرمود كوهها و پرندهها و حيوانات وحشى با او تسبيح مينمودند چون تأويب در لغت ترجيع بتسبيح است و ترجيع بلند و آهسته نمودن صوت است و بازگردانيدن آن در حلق و قمّى ره اوّبى را به سبّحى للّه تفسير فرموده و بنابراين ظاهرا و الطّير عطف است بر محلّ جبال كه منصوب است بنداء و بعضى اوّبى را بمعناى سيرى گرفتهاند و گفتهاند كوهها با آنحضرت سير مينمودند و همچنين پرندگان و بنابراين و الطّير عطف است بر فضلا يعنى داديم داود را مزيّتى و پرندگان را مسخّر او نموديم و مراد از سير كوهها و پرندگان ممكن است پيروى آنها از حضرت باشد بعنوان معجزه چنانچه گفتهاند و محتمل است مراد بودن آنها در تحت اختيار حضرت باشد كه هر جا بخواهد پرندگان بروند و كوهها معادن خودشان را ببرند و بعضى و الطّير برفع قرائت نمودهاند و بنابراين محتمل است عطف بلفظ جبال باشد و ميشود عطف برياء در اوّبى يعنى اى كوهها تسبيح كنيد شما و پرندگان با او و نيز خداوند نرم فرمود در دست او آهن را مانند شمع كه هر كار ميخواست با آن ميكرد بدون داغ كردن و كوبيدن آن در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بحضرت داود وحى فرمود كه تو خوب بندهئى هستى غير از آنكه از بيت المال ارتزاق ميكنى پس داود چهل روز گريه كرد تا خدا نرم فرمود براى او آهن را و بعد از آن هر روز يك زره ميساخت و هزار درهم ميفروخت پس سيصد و شصت زره ساخت و سيصد و شصت هزار درهم فروخت و مستغنى از بيت المال شد و دستور الهى راجع بساختن زره آن بود كه رسا و تامّ و تمام باشد و حلقههايش متناسب و مساوى باشد در باريكى و ضخامت و اصل سرد تتابع در حروف كلمه و كلام است لذا از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه مراد حلقه بعد از حلقه است كه بايد در آن تقدير و تعديل را از دست نداد و آنكه بشكرانه اين موهبت آنحضرت خودش و اهل بيتش باعمال صالحه و عبادت و اطاعت خدا مشغول شوند و بدانند كه خداوند بافعال آنها آگاه است همه را مىبيند و پاداش خير ميدهد و خداوند مسخّر فرمود براى حضرت سليمان پسر او باد را كه ميبرد كرسى او را و سير ميداد او را در صبح يك ماه راه و در شام يك ماه راه چنانچه قمّى ره نقل فرموده خلاصه آنكه در يكروز مسافتى را كه مردم معمولا در دو ماه
جلد 4 صفحه 352
مىپيمودند مىپيمود و نيز جارى فرمود براى او چشمه مس گداخته كه مانند آب ميجوشيد و بيرون مىآمد از زمين در يمن و مسخّر فرمود براى او از جنّيان جماعتى را كه كار ميكردند براى او در برابرش باذن خدا و هر يك از آنها سرپيچى ميكردند از فرمان الهى خداوند او را بآتش سوزان در دنيا يا آخرت عذاب ميفرمود و گفتهاند خدا ملكى را موكّل آنها فرموده بود كه تازيانه در دست داشت و هر يك از آنها تخلّف ميكرد از اطاعت حضرت او را ميزد بطوريكه ميسوخت و كار آنها اين بود كه ميساختند براى او آنچه ميخواست از مسجدهاى معظم منيع و قصرهاى محكم رفيع كه بمناسبت جايگاه بودن آنها براى حرب با شيطان يا انسان محراب ناميده شده و مجسّمههائى بصورت درخت و گل و ميوجات و امثال اينها نه صاحبان روح كه حرام است چنانچه از بيان امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود و قدحهاى بزرگى كه مانند حوضها بودند چون جواب جمع جابيه بمعناى حوض است و حضرت سليمان گفتهاند لشگرش را در آنها اطعام ميفرمود و ديگهاى بزرگيكه بر روى پايههاى محكمى كار گذارده بودند و از جاى خودشان حركت نميدادند و كسان حضرت داود مأمور شدند بشكرگزارى از نعم الهيّه كه بايشان عطا فرموده بود بيش از ساير مردم بيشتر از آنها بقلب و لسان و اعضاء و شكور كسى است كه اينچنين باشد در بيشتر اوقات و اين قبيل مردم در هر عصر و زمانى كم بودند و بعضى گفتهاند شكور كسى است كه خود را عاجز از اداء شكر الهى به بيند و بداند چون حقّ شكر خدا را كسى نميتواند ادا نمايد و توفيق شكرگزارى را هم خدا ميدهد و شكر لازم دارد از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد اعملوا آل داود شكرا و قليل من عبادى الشّكور و چون اجل حضرت سليمان بحكم خدا رسيد جنّيان را مطّلع نكرد از آن مگر موريانه كه عصاى او را خورد پس چون بزمين افتاد مبيّن و آشكار شد بر مردم كه جنّيان اگر علم غيب داشتند اينمدت تحمّل اعمال شاقّهاى را كه از ترس او مينمودند نميكردند چون عقيده مردم در باره جنّيان اين بود كه آنها علم غيب دارند و بعد از اين قضيّه فهميدند كه ندارند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند وحى فرمود بسليمان ابن داود عليه السّلام كه علامت مرگ تو آنستكه بيرون مىآيد درختى در بيت المقدّس
جلد 4 صفحه 353
كه نامش خرنوبه است پس حضرت سليمان يكروز ديد درختى روئيده فرمود نام تو چيست گفت خرنوبه پس برگشت آنحضرت بجانب محرابش و ايستاد و تكيه كرد بعصاى خود و قبض روح شد در هماندم و جنّ و انس مشغول بكار خودشان كه بامر او ميكردند شدند بگمان آنكه او زنده است و نمرده و روز را بشب و شب را بروز مىآوردند و او ايستاده و ثابت بود تا موريانه عصاى او را خورد و آن شكست و سليمان افتاد بزمين آيا نشنيدى قول خداوند را فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ تا آخر آيه و قمّى ره نقل نموده كه چون خداوند بسليمان وحى فرمود كه تو ميميرى بشياطين امر فرمود براى او اطاقى از آبگينه بسازند و در كنار دريا بگذارند و آنها عمل نمودند و حضرت داخل آن شد و بعصاى خود تكيه كرد و مشغول بتلاوت زبور شد و شياطين دور او بودند و نگاه ميكردند و جرئت فرار نداشتند در اينحال حضرت ملتفت شد كه مردى با او در اطاق است ترسيد و فرمود تو كيستى عرض كرد من كسى هستم كه از كسى رشوه نميگيرم و از پادشاهى نميترسم من عزرائيلم و روح او را قبض نمود در حاليكه بعصا تكيه كرده بود و در قبّه آبگينه جاى داشت و جنّيان او را ميديدند پس يك سال براى او كار ميكردند تا خدا موريانه را مبعوث فرمود و عصاى او را خورد پس چون افتاد برو بر زمين آشكار شد بر انس كه جنّيان اگر ميدانستند غيب را درنگ نميكردند در عذابخوار كننده اينطور اين آيه نازل شده و اين براى آنستكه مردم آنزمان ميگفتند جنّيان غيب ميدانند و بعد از افتادن سليمان دانستند كه اگر جنّيان غيب ميدانستند كار نميكردند براى سليمان يك سال با آنكه او مرده بود و آنها گمان ميكردند زنده است و از بعضى از روايات استفاده ميشود كه چون مدّت مكث حضرت سليمان باين حال طول كشيد بعضى از مردم قائل بخدائى او شدند چون ديدند نه ميخورد و نه ميآشامد و نه خسته از ايستادن ميشود و بعضى گفتند ساحر است و خود را اينطور بما ارائه ميدهد و بعضى كه مؤمن بودند گفتند او بنده خدا و پيغمبر او است خدا هر طور ميخواهد با او معامله ميفرمايد و براى اين خداوند موريانه را مأمور بخوردن عصاى او فرمود و بنابراين ظاهرا جمله أن لو كانوا يعلمون تا آخر آيه بدل اشتمال است از جنّ مانند تبيّن زيد
جلد 4 صفحه 354
جهله و للانس مقدّر است و محتمل است تبيّن بمعناى بيّن باشد يعنى ظاهر كردند جنّيان براى مردم اين امر را بعمل خود كه كار ميكردند براى سليمان با عدم اطّلاع بموت او و آن امر علم غيب نداشتن آنها است كه مستفاد از جمله شرطيّه است چون تبيّن گاهى متعدّى استعمال ميشود و بعصا منسأه گفته ميشود براى آنكه حيوانات را بآن طرد مينمايند و بعضى آنرا بعصاى بزرگ و چوبدستى تفسير و ترجمه نمودهاند و در مجمع از امام سجّاد و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه تبيّنت الانس قرائت فرمودهاند و در روايت قمّى ره و غيره از آنحضرت تصريح بنزول تبيّنت الانس انّ الجنّ لو كانوا يعلمون تا آخر آيه شده است و در اكمال از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه عمر حضرت سليمان هفتصد و دوازده سال بوده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَعمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِن مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُكراً وَ قَلِيلٌ مِن عِبادِيَ الشَّكُورُ «13»
عمل ميكردند اينکه طائفه جن براي حضرت سليمان آن چه مشيتش تعلق گرفته بود از محاريب مراكز عبادت و تمثال ها و ظرفهايي مثل حياض بزرگ و ديگهايي که از بزرگي و ثقالت قدرت بر حركت و انتقال آنها نداشتند، عمل كنيد اي آل داود شكر نعم الهيه را و بسيار كم هستند از بندگان من که دائما و هميشه شكرگزار باشند.
يَعمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِن مَحارِيبَ مراكز عبادت مثل مساجد و معابد بالاخص بيت المقدس که حضرت داود بنا كرد و سليمان تمام كرد. و گفتند از جواهرات و طلاجات سقف و جدران و زمين آن را ساختمان كرد و بخت النصر تمام آنها را خراب كرد و جواهرات را برد.
وَ تَماثِيلَ بعضي گفتند تمثال انبياء بوده. بعضي گفتند تمثال حيوانات بوده و در شرايع سابقه جايز بوده چنانچه حضرت عيسي (ع) از گل تمثال طيور ميكرد: أَنِّي أَخلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيراً بِإِذنِ اللّهِ (آل عمران آيه 49). ولي در حديث از حضرت صادق (ع) داريم که فرمود صورت حيوانات نبوده بلكه تمثال اشجار و اشباه آنها بوده.
وَ جِفانٍ آينه و ظروف که براي اكل مهيا ميكنند.
كَالجَوابِ حوضهاي بزرگ که گفتند هزار نفر دور آن مينشستند و غذا تناول ميكردند.
جلد 14 - صفحه 551
وَ قُدُورٍ، ديگهاي بزرگ براي طبخ.
راسِياتٍ که از بزرگي ثابت بود و قابل حركت نبود که به جاي ديگر ببرند.
اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُكراً امر است به آل داود که اينکه نعمتهاي بزرگ که خداوند به شما عنايت كرده از ملك و سلطنت و دولت و عزت شكرش واجب است بايد شكرگزار باشيد.
وَ قَلِيلٌ مِن عِبادِيَ الشَّكُورُ هميشه اهل حق در ميان بشر كم بودند ملاحظه كنيد نسبت، مؤمنين را با كفار، اهل هدايت را با اهل ضلالت، اهل طاعت را با اهل معصيت، اهل تقوي را با اهل طغيان، عدول را با فساق، معصومين را با غير معصومين، شاكرين را با كفران كنندگان.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 13)- در این آیه به بخشی از کارهای مهم تولیدی گروه جن که به فرمان سلیمان انجام میدادند اشاره کرده، چنین میگوید: «سلیمان هر چه میخواست از معبدها، و تمثالها، و ظرفهای بزرگ غذا که همچون حوضهای بزرگ بود، و دیگهای عظیم ثابت برای او تهیه میکردند» (یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ).
که بخشی از آنها مربوط به مسائل معنوی و عبادی بود، و بخشی با نیازهای جسمانی انسانها و جمعیت عظیم لشکریان و کارگزارانش تناسب داشت.
در پایان آیه، بعد از ذکر این مواهب خداوند خطاب به دودمان حضرت داود کرده، میفرماید: «ای آل داود! شکرگزاری کنید» (اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً).
«اما عده کمی از بندگان من شکرگزارند»! (وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ).
منظور از شکرگزاری در اینجا «شکر در عمل» است یعنی استفاده از مواهب
ج4، ص33
در مسیر همان اهدافی که به خاطر آن آفریده و اعطا شدهاند، و مسلم است کسانی که مواهب الهی را عموما در جای خود به کار گیرند اندکی بیش نیستند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 416
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم