مثنوی معنوی (کتاب)
نویسنده | جلال الدین محمد مولوی |
موضوع | شعر عرفانی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | ۱ |
|
«مثنوی معنوی» اثر جلالالدین محمد مولوی (م، 672 ق)، شاعر و عارف نامدار مسلمان در قرن هفتم قمری است. «مثنوی معنوی» در قالب شعری مثنوی سروده شده و یکی از برترین کتابهای ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت ایرانی پس از اسلام است. مولوی در این کتاب از مفاهیم قرآنی و حدیثی فراوان بهره برده است.
مؤلف
جلال الدین محمد بن بهاءالدین بلخی (م، 672 هـ.ق)، معروف به «مولوی» و ملای رومی، از بزرگترین عارفان و شاعران عالی مقام ایرانی به شمار می رود. مولوی از مریدان شمس الدین تبریزی –که خود از عارفان والامقام است- بود.
مولوی در وسعت نظر و بلندی اندیشه و بیان ساده و دقت در خصال انسانی یکی از برگزیدگان عصر خود بود. سرودن شعر برای او تا حدی تفنن و تفریح و وسیله ای برای ادای مقاصد عالی بوده است.
اشعار مولوی به دو بخش تقسیم می شود: نخست منظومه معروف است که از مشهورترین کتاب های زبان فارسی است و آن را "مثنوی معنوی" نامیده است. قسمت دوم اشعار او مجموعه بسیار قطوری است شامل نزدیک صدهزار بیت غزلیات و رباعیات، که در پایان اغلب غزلیات، نام "شمس تبریزی" را برده و به همین جهت به "کلیات شمس تبریزی" یا "کلیات شمس" معروف است. از دیگر آثار مولانا "مجموعه مکاتیب" او و "مجالس سبعه" شامل مواعظ اوست. همچنین پسر مولانا به نام "بهاءالدین احمد" که جانشین او نیز شد، مطالبی را که از پدر خود شنیده بود در کتابی گرد آورد و نام آن را "فیه ما فیه" نهاد.
معرفی کتاب
«مثنوی معنوی»، از حدود ۲۶۰۰۰ بیت و شش دفتر تشکیل شده است. این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شده است که در واقع عنوان کتاب نیز میباشد؛ اگرچه قبل از مولوی، شاعران دیگر؛ مانند سنائی و عطار نیشابوری هم از قالب مثنوی استفاده کرده بودند؛ ولی مثنوی مولوی از سطح ادبی بالاتر برخوردار است. «مثنوی معنوی» به درخواست شاگرد مولوی، حسام الدین حسن چلبی (متوفی 683 ق)، در سالهای ۶۶۲ تا ۶۷۲ ق. نوشته شده است.
در این کتاب، ۴۲۴ داستان پی در پی به شیوه تمثیل، داستان سختیهای انسان در راه رسیدن به خدا را بیان میکند. مثنوی در میان قالبهای شعر فارسی، جزء قالبهای سهل و آسان شعری شمرده میشود. به همین لحاظ نیز شعرایی چون عبدالرحمن جامی، عطار نیشابوری و دهها شاعر دیگر، طبع خود را در قالب مثنوی آزمودهاند و غالبا در انشاء شعر موفق بودهاند، لذا حجم بالای «مثنوی معنوی» ظاهرا نباید موجب تعجب و تحت تاثیر قرار دادن خواننده باشد، لیکن آنچه «مثنوی» را از سایر مثنویها جدا میکند، روانی آن در عین خلاقیت و نوآوری ادبی و معنی دقیق الفاظ و تعبیرات جدید آن است. انتقال معنی از مطلبی به مطلبی و از حکایتی به مضمونی دیگر و در عین حال پیوستگی و ناگسسته بودن مطالب، از بدیعیات است.
جهانبینی مولوی:
برای شناخت مثنوی، نخست باید به جهان بینی خاص مولوی توجه داشت. جهان بینی مولانا، یک جهان بینی عرفانی است و اساس و محور این جهان بینی، وحدت وجود و وحدت تجلی است. در این رهیافت، تمام هستی یکجا به عنوان جلوهای از ذات کمال الصفات حق تعالی است و راز این تجلی عشق است. یکی دیگر از بنیانهای معرفتی جهان بینی مولانا، بازگشت اشیاء به حق است، اشیاء از همان مبدایی که به وجود آمدهاند، به همان مبداء بازمی گردند. چنانچه مولانا در ابیاتی به زیبایی این مساله را ترسیم میکند:
جزءها را رویها سوی کل است * بلبلان را عشق با روی گل است
آنچه از دریا به دریا میرود * از همانجا کامد آنجا میرود
نگاه خاص به انسان و جایگاه ویژه او در جهان بینی عرفانی مسأله مهم دیگری است که در شیوه و روش مولوی در میان حقایق انسانی موثر بوده است، گرچه از دیدگاه عرفا هر موجودی مظهر اسمی از اسمای الهیاند؛ ولی انسان در این جهان بینی عالم کبیر است و جهان عالم صغیر. غربت انسانی از دیگر مسائل مهم در جهان بینی عرفانی است، این که انسان در این جهان یک موجود غریب و تنهاست. یک موجودی است که با اشیا، نامتجانس است؛ یعنی احساس عدم تجانس میکند، با هر اشیای دیگر. نمونه اعلای این نگاه در ابیات آغازین مثنوی در بیان فراغ نی آمده است. در جهان بینی مولانا، جریان قوانین در جهان هستی به استمرار حفاظت خداوندی از آنهاست.
روش عرفانی مولانا در مثنوی:
در روش عرفانی مولانا، چیزی از جهان و انسان حذف نمیشود و همگی در سیر عرفان مثبت به کار میروند و همه معلوماتی که از شناخت انسان و جهان به دست میآورد، در استخدام یک معرفت عالی درباره دریافت آهنگ ارغنون هستی که خود موجی از آن قرار خواهد گرفت، درمی آورد. مساله دیگر در روش عرفانی مولانا، شور عرفانی است. او شور عرفانی را حالت زودگذری که در وجد و هیجان به وجود میآید، محسوب نمیکند، بلکه این شورگرایی را محکوم کرده، آن را حال پرستی میداند و نه خداپرستی. عرفان مولانا حرکت و تحول جهان و انسان را با ذوق ادبی محض، بلکه مستند به ریشههای اساسی نظم عینی جهان و موجودیت انسان، مطرح مینماید.
قرآن در مثنوی:
به راحتی میتوان ادعا کرد که قرآن بر تمامی مثنوی سایه افکنده است. گذشته از این که روح قرآن حاکم بر این کتاب است، الفاظ قرآنی نیز در این کتاب موج میزند. طبق شمارش کتاب «آیات مثنوی» نوشته آقای محمود درگاهی، بیش از ۱۲۰۰ آیه، مورد استفاده مولوی قرار گرفته است. البته در مواردی فقط یک کلمه در مصراعی درج شده و گاهی دو و گاهی سه و گاهی تمام یک مصراع عینا یا با اندک اختلافی، که با وزن عروضی مثنوی هماهنگ شود، از آیات نقل شده است. برای نمونه به موارد ذیل توجه شود:
بیحس و بیگوش و بیفکرت شوید * تا خطاب «ارجعی» را بشنوید
اسم هر چیز تو از دانا شنو * سرّ رمز «علّم الأسما» شنو
البته نوع دیگر استفاده از قرآن، درج معانی آیات بدون ذکر الفاظ است (تلمیح) که این نوع بهره گیری نیز در مثنوی بسیار رواج دارد. به همین جهت است که حکیم سبزواری در هنگام توصیف و تمجید از کتاب مثنوی، آن را تفسیر انفسی قرآن مینامد.
روایات در مثنوی:
به دلیل استفاده مولوی از احادیث صادره از معصومان علیهم السّلام، رایحهای از عصمت و پاکی به بخشهایی از این کتاب وزیده است. او با استفاده از حدیث «انّا معاشر الانبیا نکلّم الناس علی قدر عقولهم» به پیروی از پیام آوران الهی ساده گویی را شیوه شایع خود قرار داده است. مرحوم بدیع الزمان فروزانفر بیش از هفتصد بیت وافی به مقصود روایات را از مثنوی جمع و تدوین کرده که در کتابی مستقل تحت عنوان احادیث مثنوی منتشر شده است.
بیان اعتقادات در مثنوی:
موضوعات کلامی و اعتقادی همچون توحید، نبوت، معاد، امامت، فلسفه خلقت و فلسفه مرگ، در مثنوی حضوری چشمگیر دارند. طرح این مسائل با تکیه بر عقل صرف با نوعی صعوبت همراه است؛ اما مولوی این موضوعات را به گونهای حسی و وجدانی ترسیم کرده است. برای نمونه، او موضوع جبر و اختیار را همراه با لطافتی دلنشین بیان میکند. در بخشی از مثنوی، یکی از معجزات مشهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)، که گواهی دادن سنگریزه بر حقیقت پیامبر است، چنین بیان شده است:
سنگها اندر کف بوجهل بود * گفت ای احمد بگو این چیست زود
گر رسولی چیست در مشتم نهان * چون خبر داری ز راز آسمان
گفت چون خواهی بگویم آن چههاست * یا بگویند آن که ما حقیم و راست
گفت بوجهل این دوم نادرترست * گفت آری حق از آن قادرترست
از میان مشت او هر پاره سنگ * در شهادت گفتن آمد بی درنگ
لا اله گفت و الا الله گفت * گوهر احمد رسول الله سُفت
چون شنید از سنگها بوجهل این * زد ز خشم آن سنگها را بر زمین
تمثیلات فقهی در مثنوی:
یکی دیگر از هنرهای مولوی، استفاده از تمثیلات فقهی اوست، او در این میان، به بیان حکمت بعضی احکام فقهی و گاه نتیجه گیریهای اخلاقی و عرفانی میپردازد. مولوی برخلاف بعضی از صوفیان، همواره به حفظ ظاهر توصیه کرده است. او اعمال ظاهری و فقهی را اماره مسلمانی و دین داری و گواه اعتقاد میشمرد.
شیوه مثنوی در صور مختلف خیالبندی:
یکی از روشهای مولانا در مثنوی، صورتهای متنوع خیال بندی است که به کرات در گونههای مختلف، آن را به کار برده است. در بسیاری از صورتهای خیال بندی، او از قرآن الهام میگیرد. او با تأسی از آیه 54 سوره کهف در نمونههای متعدد از این صور خیال بندی سود میجوید. چنانچه از نمونههای متعدد او در صورت خیال بندی و تمثیل و استعاره که سر منشاء قرآنی دارد، میتوان یاد کرد؛ همچون: انسان و ساحتهای حیات او با الهام از خلقت آدم و انباز او و همچنین انواع خوردنیها و اسامی متداول و مرسوم در شهرها.
مضامین سیاسی اجتماعی در مثنوی:
مولوی از مضامین سیاسی و اجتماعی، غافل نبوده و این مقولات را نیز در قالب داستانها و تمثیلاتی بیان کرده است. او عاملان حکومت و شهروندان را، از شهریاران تاثیرپذیر میداند. وی این ویژگی تاثیرپذیری را در دو داستان به تصویر کشیده است. داستان اول عرب بادیه نشین ساده دلی است که به قصد خدمت به شاه، راهی دربار شد و داستان دوم که در دفتر پنجم مثنوی آمده، حاوی مضامین ذیل است: انتقاد از حاکمان و امیران خودسر، کج رویها و اشتباهات جمعیتهای هیجان زده و گم شدن فردی و محو منطق در هنگام غلبه احساسات عمومی، تسلیم محض کارگزاران حکومتی در برابر اعمال ناروای امیران و شاهان.
تبلیغ یا دعوت پیامبرگونه در مثنوی:
الگوگیری مولانا از سیما و سیره دل انگیز انبیای عظام الهی علیهم السّلام، فراوان و حیرت انگیز است. دلالتها به قدری قوی است که خواننده ضرورت و اشتیاقی برای بررسی سند در خود نمییابد. او در دفتر پنجم، داستانی از سیره عملی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله در تبلیغ و ایجاد تحول و انقلاب درونی آورده است که شایان توجه است.
منابع
- نرم افزار عرفان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
- کتاب مثنوی معنوی، جلالالدین محمد بلخی، چاپ اول، 1387.