آیه 37 سوره یوسف: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُ...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | ملة: دين و طريقه. در قرآن به دين انبيا و مشركان اطلاق شده است..<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۲۰
<<36 | آیه 37 سوره یوسف | 38>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
یوسف در پاسخ آنها گفت: من شما را پیش از آنکه طعام آید و تناول کنید به تعبیر خوابتان آگاه میسازم، که این علم از چیزهایی است که خدای به من آموخته است، زیرا که من آیین گروهی را که به خدا بیایمان و به آخرت کافرند ترک گفتم.
گفت: هیچ جیره غذایی برای شما نمی آید مگر آنکه من شما را پیش از آمدنش از تعبیر آن خواب آگاه می کنم، این از حقایقی است که خدا به من آموخته است؛ زیرا من آیین مردمی را که به خدا ایمان ندارند و به سرای آخرت کافرند، رها کرده ام.
گفت: «غذايى را كه روزى شماست براى شما نمىآورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مىدهم پيش از آنكه [تعبير آن] به شما برسد. اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كردهام،
گفت: طعام روزانه شما هنوز نيامده باشد كه پيش از آن شما را از تعبير آن خوابها چنان كه پروردگارم به من آموخته است خبر مىدهم. من كيش مردمى را كه به خداى يكتا ايمان ندارند و به روز قيامت كافرند، ترك كردهام.
(یوسف) گفت: «پیش از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومی را که به خدا ایمان ندارند، و به سرای دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتی شدم)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ملة: دين و طريقه. در قرآن به دين انبيا و مشركان اطلاق شده است..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ «37»
(يوسف به آن دو نفر كه خواب ديده بودند) گفت: من قبل از آنكه جيره غذايى شما برسد، تأويل خوابتان را خواهم گفت. اين از امورى است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئين قومى را كه به خدا ايمان ندارند و به قيامت كفر مىورزند، رها كردهام.
نکته ها
در ترجمه بخش اوّل آيه، اين احتمال نيز وجود دارد كه معناى آيه اينگونه باشد: من از جانب خداوند مىدانم غذايى كه براى شما خواهند آورد چيست؟ پس مىتوانم خواب شما را تعبير كنم. يعنى يوسف علاوه بر تعبير خواب از چيزهاى ديگر نيز خبر مىداده است. مثل حضرت عيسى عليه السلام كه از غذاى ذخيره شده در منازل و يا آنچه مىخوردند، خبر مىداد.
سؤال: چرا حضرت يوسف عليه السلام خواب آنان را فورى تعبير نكرد و آن را به وقتى ديگر و ساعتى بعد موكول كرد؟
پاسخ: فخررازى در تفسير كبير، چند وجه براى آن بيان كرده است:
1. مىخواست آنها را در انتظار قرار دهد تا كمى تبليغ و ارشاد كند، شايد شخص اعدامى ايمان آورد و با حسن عاقبت از دنيا برود.
2. مىخواست با بيان نوع غذايى كه نيامده، اعتماد آنان را جلب كند.
3. مىخواست آنها را تشنهتر كند تا بهتر بشنوند.
4. چون تعبير خواب يكى از آنها اعدام بود، كمى طفره رفت تا قالب تهى نكند.
پیام ها
1- گاهى براى تأثيرگذارى بيشتر، لازم است انسان قدرت علمى و كمالات خود را به ديگران عرضه كند. قالَ ... نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ
جلد 4 - صفحه 204
2- از علم خود براى بهره رساندن به ديگران استفاده كنيم. نَبَّأْتُكُما ... مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي*
3- معلومات و دانستههاى خود را از خدا بدانيم. «مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي»
4- هدف از آموزشها نيز پرورش است. «عَلَّمَنِي رَبِّي»
5- خداوند حكيم است وبىجهت درى را به روى كسى باز نمىكند. «عَلَّمَنِي رَبِّي» زيرا من؛ «تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ»
6- كسى كه از ظلمات كفر فرار كند، به نور علم مىرسد. «عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ» (دليل علم من تركِ كفر است.)
7- از فرصتها، بهترين استفاده را بكنيد. نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ ... إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ (يوسف قبل از تعبير خواب، كار فرهنگى و اعتقادى خود را شروع كرد.)
8- اساس ايمان، تبرّى و تولّى است. در اين آيه برائت از كفّار، «إِنِّي تَرَكْتُ» و در آيه بعد پيروى از ولايت اولياى الهى مطرح است. «وَ اتَّبَعْتُ»
9- بايد از انتساب مستقيم افراد به انحراف پرهيز كرد و با روش غير مستقيم تبليغ كرد. (يوسف نفرمود: شما از كفر دست بكشيد، بلكه فرمود: من راه كفر را رها كردم) «إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ»*
10- در تمام اديان، عقيده به توحيد و معاد در كنار يكديگر بوده است. «قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (37)
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ: فرمود نيايد به شما طعامى كه روزى داده شويد بدان. إِلَّا نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ: مگر آنكه خبر دهم شما را به عاقبت آن، يعنى بگويم رنگ و مزه آن چيست. قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما: پيش از آنكه بيايد به شما، يعنى اخبار كنم شما را از غيب. ايشان گفتند: ما هرگز از كاهنان امثال اين نشنيدهايم. يوسف عليه السّلام براى رفع كهانت از خود و اعلام به اينكه از جانب حق است فرمايد: ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي: اين كه گفتم به شما بعض از آن چيزى است كه بياموخت مرا پروردگار من به الهام و وحى، نه آنكه از قبيل كهانت باشد؛ پس بيان تعليل آن فرمايد: إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ: بتحقيق من ترك كردم و واگذاشتم كيش گروهى را كه ايمان نمىآورند
جلد 6 - صفحه 220
بوحدانيت خداى متعال. وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ: و ايشان براى آخرت ايشان ناگرويدگانند. حاصل آنكه من ترك كردم كيش قومى را كه به مبدأ و معاد ايمان نياورند.
نكته: تكرار ضمير براى تأكيد كفر ايشان است به آخرت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (36) قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (37) وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (38)
ترجمه
و داخل شدند با او در زندان دو جوان گفت يكنفر از آندو همانا من ديدم خود را در خواب كه ميفشردم انگور را براى شراب و گفت ديگرى همانا من ديدم خود را در خواب كه برداشتم بالاى سرم نانى را كه ميخورند پرندگان از آن خبر ده ما را از تعبيرش همانا ما مىبينيم تو را از نيكوكاران
گفت نمىآيد براى شما خوراكى كه روزى داده شويد بآن مگر كه خبر دهم شما را بتعبير آن پيش از آنكه بيايد براى شما اين از چيزهائى است كه آموخت مرا پروردگارم همانا من واگذاردم كيش گروهى را كه نميگروند بخدا و آنها بآخرت ايمان ندارند
و پيروى نمودم كيش پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب را روا نبوده است براى ما كه شريك قرار دهيم با خدا هيچ چيز را اين از فضل خدا است بر ما و بر مردم ولى بيشتر مردم شكر نميكنند.
تفسير
پس از آنكه حضرت يوسف بحكم عزيز وارد زندان شد دو نفر جوان ديگر هم با او وارد شدند كه قمّى ره فرموده آندو بنده پادشاه بودند يكى نانواى او و ديگرى ساقى بود و گفته شده پادشاه بزرگ مصر از طبّاخ و شربت دار خود بد گمان شده بود كه خواستهاند او را مسموم نمايند لذا هر دو را بزندان فرستاده بود و آندو با حضرت يوسف مأنوس شدند و او مدّعى علم تعبير شد و آنها خواستند او را امتحان نمايند يكى از آنها كه ساقى بود گفت من مىبينم خودم را در خواب كه شراب ميگيرم از انگور و اينكه نسبت داده فشردن را بشراب باعتبار آنستكه انگور شراب ميشود بفشردن مثل اينكه ميگويند آجر پخته شد با آنكه خشت پخته شده باعتبار آنكه خشت آجر ميشود به پختن و ميگويند جارى شد ناودان با آنكه جارى آب است باعتبار آنكه آب در ناودان يا بوسيله آن جارى ميشود پس يا در نسبت مسامحه شده يا در استعمال كلمه خمر و اراده انگور بملاحظه چيزيكه
جلد 3 صفحه 143
مئال امر انگور بآنست چنانچه يا در نسبت جريان بناودان مسامحه شده يا در استعمال ناودان و اراده آب بملاحظه آنكه مجراى آب است و اين را مجاز در اسناد يا در كلمه گويند و بنظر حقير اقرب مجاز در اسناد است و ديگرى كه نانوا بود گفت من مىبينم خودم را در خواب كه بالاى سرم قدحى گذاردهام كه در آن نان است و پرندگان از آن ميخورند چنانچه عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و بعضى گفتهاند سه سبد يا سفره بوده و مرغان درنده از آن ميخوردند و هر دو از حضرت تقاضاى تعبير خوابشان را نمودند و تصديق كردند كه او از اهل احسان و نيكوكارى است عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پادشاه امر بحبس يوسف عليه السّلام نمود در زندان خداوند بآنحضرت تعليم فرمود علم تعبير خواب را و او خواب زندانيان را تعبير ميفرمود و دو غلامى كه با او بزندان در آمدند در همان روز چون شب خوابيدند و صبح برخاستند گفتند باو ما ديشب خوابى ديديم براى ما تعبير نما بتقريب مذكور در آيه و در كافى از آن حضرت نقل نموده كه او يعنى يوسف عليه السّلام توسعه ميداد جاى را بر اهل مجلس و قرض ميكرد براى اهل احتياج و كمك ميكرد با ضعفاء و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه او قيام ميكرد براى پرستارى مريض و خواهش مينمود براى محتاج و توسعه ميداد بر محبوس و بنظر حقير همين اخلاق موجب آن شده كه آندو تصديق احسان او را نمودهاند و بعضى گفتهاند مراد آن دو اين بوده كه خوب تعبير خواب ميكنى در هر حال پس از آنكه آنحضرت توجّه و احتياج آنها را بخود احراز فرمود وسيلهاى براى دعوت آنها بتوحيد بدست آورد و قبلا مدّعى معجزه شد تا بدانند كه پيغمبر است و فرمود علم من منحصر بتعبير خواب نيست من خبر ميدهم بشما كه چه خوراكى براى ارتزاق شما ميآورند و اوصاف و خواص آن چيست پيش از آنكه بياورند براى شما چون تأويل خبر دادن از مئال امر چيزى است پيش از تحقّق آن و اينجا خبر دادن از طعام آنها است قبل از حضورش مانند حضرت عيسى عليه السّلام كه خبر ميداد چه ميخورند و چه ذخيره ميكنند در خانههاشان و اين يكى از علومى است كه خداوند بمن تعليم فرموده بطريق الهام و وحى بدون اسباب عادى و باين مقام نميرسد جز مؤمن موحّد و من قبول ننمودم طريقه كسانيرا كه ايمان نمىآورند بخداى يگانه
جلد 3 صفحه 144
و آنها كسانى هستند كه منكر معادند چون اقرار بتوحيد ملازم با اقرار بمعاد و انكارش ملازم با انكار آنست و بنظر حقير براى افاده اين نكته كلمه هم مكرّر شده اگر چه گفتهاند براى تأكيد است و اين نظريّه با تامّل مكشوف ميشود بلكه متابعت نمودم مسلك پدران خود ابراهيم و اسحق و يعقوب عليهم السلام را كه فضل ايشان معروف و نبوّتشان مشهور است و من از چنين دودمان شريفى هستم هرگز روا نبوده و نباشد از براى احدى خصوصا ما خانواده نبوت و رسالت كه هيچ موجود و مصنوع و امرى را شريك با خدا قرار دهيم اين توحيد و دعوت بآن و نبوت از تفضّلات الهى است بر ما و بر ساير مردم كه موحّد شوند و مهتدى بهدايت ما گردند و پيرامون شرك و فساد نگردند ولى بيشتر خلق از اين نعمت عظمى شكر گذارى نميكنند و اجابت دعوت انبياء را نمينمايند و متنبّه نميشوند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ لا يَأتِيكُما طَعامٌ تُرزَقانِهِ إِلاّ نَبَّأتُكُما بِتَأوِيلِهِ قَبلَ أَن يَأتِيَكُما ذلِكُما مِمّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكتُ مِلَّةَ قَومٍ لا يُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم كافِرُونَ (37)
فرمود نميآيد شما را طعامي که ارتزاق كنيد مگر آنكه شما را خبر دهم بتأويل آن پيش از اينكه بيايد براي شما طعام شما و اينکه دانش از اموري است که پروردگار من بمن تعليم فرموده محققا من ترك كردهام طريقه قومي را که ايمان بخدا ندارند و آنها بآخرت و قيامت آنها كافر هستند.
قالَ لا يَأتِيكُما طَعامٌ تُرزَقانِهِ حضرت يوسف نظر به اينكه كراهت داشت از بيان تعبير خواب آنها چون براي آن صاحب خبر بد بود و بدش ميآمد لذا در مقام ديگري با آنها صحبت فرمود ابتداء در مقام اثبات نبوت خود و اقامه معجزه بر صدق دعواي خود برآمد فرمود که نميآيد شما را طعامي که از منازل خود اهل بيت شما براي شما ميآورند که بخوريد إِلّا نَبَّأتُكُما بِتَأوِيلِهِ ضمير تأويله بطعام برميگردد يعني از صفت آن طعام و چيست و چه مقدار است و چه نحوه است شما را خبر ميدهم که بدانيد آنچه ميگويم صدق است و حق است چنانچه حضرت عيسي [ع] هم يكي از معجزات خود را همين قرار داد فرمود وَ أُنَبِّئُكُم بِما تَأكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُم آل عمران آيه 43.
قَبلَ أَن يَأتِيَكُما بعد از آني که بيان اوصاف طعام آنها را فرمود و پس از آوردن طعام مشاهده كردند كانّه سؤال كردند يا جاي سؤال بود که بگويند اينکه علم را از كجا آموختي لذا در جواب آنها فرمود ذلِكُما مِمّا عَلَّمَنِي رَبِّي اينکه علم از افاضات پروردگار من است چه بطريق وحي و چه بافاضه بقلب که از خصايص نبوت است چنانچه ميفرمايد وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللّهُ إِلّا وَحياً أَو مِن وَراءِ حِجابٍ أَو يُرسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذنِهِ ما يَشاءُ شوري آيه 53، جاي سؤال ديگري
جلد 11 - صفحه 195
است که رسيدن باين مقام سببش چيست چه كردهاي که باين مقام رسيدهاي.
جواب- إِنِّي تَرَكتُ مِلَّةَ قَومٍ يعني طريقه كساني که لا يُؤمِنُونَ بِاللّهِ يا طبيعي صرف هستند و منكر وجود حق يا مشرك هستند و منكر توحيد حق يا خدا را بصفات ربوبي نشناختند که شامل جميع ارباب ضلال ميشود.
وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم كافِرُونَ گذشت تكرار كلمه هم براي تأكيد است چنانچه در السنه ميگويند آنها خود آنها چنين كردند و كافر بآخرت هم چند طائفه هستند منكر اصل معاد يا منكر معاد جسماني يا معاد روحاني يا منكر خلود يا صفات ضروري آخرت مثل حساب، نامه عمل، صراط، شفاعت، جنّة، نار و امثال اينها
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 37)- به هر حال یوسف که هیچ فرصتی را برای ارشاد و راهنمایی زندانیان از دست نمیداد، مراجعه این دو زندانی را برای تعبیر خواب غنیمت شمرد و به بهانه آن، حقایق مهمّی را که راهگشای آنها و همه انسانها بود بیان داشت.
نخست برای جلب اعتماد آنها در مورد آگاهی او بر تعبیر خواب که سخت مورد توجه آن دو زندانی بود چنین «گفت: من (به زودی و) قبل از آن که جیره غذایی شما فرا رسد شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت» (قالَ لا یَأْتِیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُکُما بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما).
سپس یوسف با ایمان و خدا پرست که توحید با همه ابعادش در اعماق وجود او ریشه دوانده بود، برای این که روشن سازد چیزی جز به فرمان پروردگار تحقق نمیپذیرد چنین ادامه داد: «این علم و دانش و آگاهی من از تعبیر خواب از اموری است که پروردگارم به من آموخته است» (ذلِکُما مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی).
و برای این که تصور نکنند که خداوند، بیحساب چیزی به کسی میبخشد اضافه کرد: «من آیین جمعیتی را که ایمان به خدا ندارند و نسبت به سرای آخرت کافرند، ترک کردم» و این نور ایمان و تقوا مرا شایسته چنین موهبتی ساخته است (إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ).
منظور از این قوم و جمعیت مردم بت پرست مصر یا بت پرستان کنعان است.
ج2، ص422
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم