آیه 19 سوره بقره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۴۹: سطر ۴۹:
 
آذان: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
 
آذان: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
  
== شأن نزول ==
+
== نزول ==
 +
 
 +
'''شأن نزول آیات 19 و 20:'''
  
 
از طريق سدّى كبير<ref>ابو محمّد اسماعيل بن عبد الرّحمن الكوفى القرشى از تابعين است و در سال 127 هجرى وفات يافته و شيخ بزرگوار گويد روش سدّى را در تفسير مذمّت نموده اند و البتّه اين سدّى كه معروف بسدّى كبير است غير از محمّد بن مروان سدّى است.</ref> او از ابو مالك و ابو صالح او از ابن عبّاس درباره شأن و نزول آية چنين گويند: دو نفر از منافقين مدينه از نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرار نموده در ميان راه بطوفان و باران شديدى كه داراى رعد و برق ترسناكى بود گرفتار شدند و قصد ايشان از فرار، رفتن نزد مشركين مكّه بوده است. اينان از ترس صداى رعد دستها را بطرف گوش خود گذاشتند كه نشنوند و مى پنداشتند كه صداى رعد آنان را خواهد كشت و هنگامى كه در آن شب تاريك برقى ظاهر ميشد براه مى افتادند و وقتى كه برق از بين ميرفت جائى را نمى ديدند بناچار توقّف ميكردند و مى گفتند اى كاش نزد محمّد ميمانديم و دست خود را بدست او ميداديم و باين گرفتارى دوچار نمى گشتيم اينان بالأخره نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خداوند موضوع اين منافقين را بعنوان ضرب المثل آورده است<ref>طبرى صاحب جامع البيان.</ref> ،<ref>شيخ بزرگوار در تفسير تبيان از ابن مسعود و جماعتى از صحابه بعنوان ذكر روايت اين موضوع را نقل نموده نه بعنوان شأن و نزول.</ref> و دنباله موضوع را در آية بعد مى فرمايد- و نيز از آيه بعد تعبير ديگرى بدين شرح گرديده و چنين نتيجه گرفته اند كه هر وقتى مال و ثروت آنها زياد مى گرديد و يا غنائمى در پيروزى از جنگ بدست آنها ميآمد مى گفتند اكنون دين محمّد بر حق است چنانكه در آيه فرمايد (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ، يعنى هر وقتى كه برق فضا را روشن ميكرد براه مى افتادند) و هر وقتى اموال آنها تمام ميشد و يا ببلائى دوچار مى گشتند مى گفتند تمام اين بدبختى ها از نكبت پذيرفتن دين محمّد است كه باين سختى ها گرفتار شديم چنانكه در آيه فرمايد (وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا، يعنى وقتى تاريكى آنها را فرا ميگرفت مى ايستادند) سپس كافر و مرتدّ ميشدند.<ref>محمدباقر محقق،‌ [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]]، ص: 7</ref>
 
از طريق سدّى كبير<ref>ابو محمّد اسماعيل بن عبد الرّحمن الكوفى القرشى از تابعين است و در سال 127 هجرى وفات يافته و شيخ بزرگوار گويد روش سدّى را در تفسير مذمّت نموده اند و البتّه اين سدّى كه معروف بسدّى كبير است غير از محمّد بن مروان سدّى است.</ref> او از ابو مالك و ابو صالح او از ابن عبّاس درباره شأن و نزول آية چنين گويند: دو نفر از منافقين مدينه از نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرار نموده در ميان راه بطوفان و باران شديدى كه داراى رعد و برق ترسناكى بود گرفتار شدند و قصد ايشان از فرار، رفتن نزد مشركين مكّه بوده است. اينان از ترس صداى رعد دستها را بطرف گوش خود گذاشتند كه نشنوند و مى پنداشتند كه صداى رعد آنان را خواهد كشت و هنگامى كه در آن شب تاريك برقى ظاهر ميشد براه مى افتادند و وقتى كه برق از بين ميرفت جائى را نمى ديدند بناچار توقّف ميكردند و مى گفتند اى كاش نزد محمّد ميمانديم و دست خود را بدست او ميداديم و باين گرفتارى دوچار نمى گشتيم اينان بالأخره نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خداوند موضوع اين منافقين را بعنوان ضرب المثل آورده است<ref>طبرى صاحب جامع البيان.</ref> ،<ref>شيخ بزرگوار در تفسير تبيان از ابن مسعود و جماعتى از صحابه بعنوان ذكر روايت اين موضوع را نقل نموده نه بعنوان شأن و نزول.</ref> و دنباله موضوع را در آية بعد مى فرمايد- و نيز از آيه بعد تعبير ديگرى بدين شرح گرديده و چنين نتيجه گرفته اند كه هر وقتى مال و ثروت آنها زياد مى گرديد و يا غنائمى در پيروزى از جنگ بدست آنها ميآمد مى گفتند اكنون دين محمّد بر حق است چنانكه در آيه فرمايد (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ، يعنى هر وقتى كه برق فضا را روشن ميكرد براه مى افتادند) و هر وقتى اموال آنها تمام ميشد و يا ببلائى دوچار مى گشتند مى گفتند تمام اين بدبختى ها از نكبت پذيرفتن دين محمّد است كه باين سختى ها گرفتار شديم چنانكه در آيه فرمايد (وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا، يعنى وقتى تاريكى آنها را فرا ميگرفت مى ايستادند) سپس كافر و مرتدّ ميشدند.<ref>محمدباقر محقق،‌ [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]]، ص: 7</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۰

مشاهده آیه در سوره

أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<18 آیه 19 سوره بقره 20>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

یا مثل آنان چون کسانی است که در بیابان، بارانی تند که در آن تاریکی و رعد و برق است بر آنان ببارد، و آنان انگشتانشان را از ترس مرگ در گوش نهند مبادا از شدت صدای صاعقه بمیرند، و خدا بر کافران احاطه دارد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Or that of a rainstorm from the sky, wherein is darkness, thunder and lightning: they put their fingers in their ears due to the thunderclaps, apprehensive of death; and Allah besieges the faithless.

معانی کلمات آیه

صيب: ابر باران ريز، طبرسى آن را باران معنى كرده، راغب و غير او ابر باران ريز گفته اند، مناسب آيه شريفه معناى دوم است چون رعد و برق و صاعقه در ابر است نه در باران.

صواعق: جمع صاعقه. بايد دانست: رعد صداى ابر، برق نور ابر، صاعقه خط قرمز و نورانى است كه در اثر تخليه بار الكتريكى ميان ابرها ظاهر مى شود و آن مبدء نور است.

اصابع: اصبع: انگشت، اصابع: انگشتها.

آذان: اذن (بر وزن شتر) گوش. جمع آن آذان است.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 19 و 20:

از طريق سدّى كبير[۲] او از ابو مالك و ابو صالح او از ابن عبّاس درباره شأن و نزول آية چنين گويند: دو نفر از منافقين مدينه از نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرار نموده در ميان راه بطوفان و باران شديدى كه داراى رعد و برق ترسناكى بود گرفتار شدند و قصد ايشان از فرار، رفتن نزد مشركين مكّه بوده است. اينان از ترس صداى رعد دستها را بطرف گوش خود گذاشتند كه نشنوند و مى پنداشتند كه صداى رعد آنان را خواهد كشت و هنگامى كه در آن شب تاريك برقى ظاهر ميشد براه مى افتادند و وقتى كه برق از بين ميرفت جائى را نمى ديدند بناچار توقّف ميكردند و مى گفتند اى كاش نزد محمّد ميمانديم و دست خود را بدست او ميداديم و باين گرفتارى دوچار نمى گشتيم اينان بالأخره نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خداوند موضوع اين منافقين را بعنوان ضرب المثل آورده است[۳] ،[۴] و دنباله موضوع را در آية بعد مى فرمايد- و نيز از آيه بعد تعبير ديگرى بدين شرح گرديده و چنين نتيجه گرفته اند كه هر وقتى مال و ثروت آنها زياد مى گرديد و يا غنائمى در پيروزى از جنگ بدست آنها ميآمد مى گفتند اكنون دين محمّد بر حق است چنانكه در آيه فرمايد (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ، يعنى هر وقتى كه برق فضا را روشن ميكرد براه مى افتادند) و هر وقتى اموال آنها تمام ميشد و يا ببلائى دوچار مى گشتند مى گفتند تمام اين بدبختى ها از نكبت پذيرفتن دين محمّد است كه باين سختى ها گرفتار شديم چنانكه در آيه فرمايد (وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا، يعنى وقتى تاريكى آنها را فرا ميگرفت مى ايستادند) سپس كافر و مرتدّ ميشدند.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«19» أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ‌

يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكى‌ها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقه‌ها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مى‌دهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.

نکته ها

خداوند، منافق را به شخصِ در باران مانده‌اى تشبيه كرده كه مشكلات بارانِ تند، شب تاريك، غرّش گوش خراش رعد، نور خيره كننده‌ى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فراگرفته است، امّا او براى حفظ خود از باران، نه پناهگاهى دارد و نه براى تاريكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.

پیام ها

1- منافقان غرق در مشكلات و نگرانى‌ها مى‌شوند، و در همين دنيا نيز دلهره و اضطراب و رسوايى و ذلّت دامن گيرشان مى‌شود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ»

2- منافقان از مرگ مى‌ترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ»

3- منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرمايد، اسرار و

جلد 1 - صفحه 69

توطئه‌هاى آنها را افشا مى‌كند. «وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ» «1»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا ابو محمّد اسماعيل بن عبد الرّحمن الكوفى القرشى از تابعين است و در سال 127 هجرى وفات يافته و شيخ بزرگوار گويد روش سدّى را در تفسير مذمّت نموده اند و البتّه اين سدّى كه معروف بسدّى كبير است غير از محمّد بن مروان سدّى است.
  3. پرش به بالا طبرى صاحب جامع البيان.
  4. پرش به بالا شيخ بزرگوار در تفسير تبيان از ابن مسعود و جماعتى از صحابه بعنوان ذكر روايت اين موضوع را نقل نموده نه بعنوان شأن و نزول.
  5. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات، ص: 7

منابع