آیه 26 سوره جن: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا|سوره=...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۱۵۸: | سطر ۱۵۸: | ||
جلد 10 - صفحه 264 | جلد 10 - صفحه 264 | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۲۶ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۵
<<25 | آیه 26 سوره جن | 27>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
او دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمیکند.
[او] دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی کند؛
داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند،
او داناى غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمىسازد،
دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«عَالِمُ»: خبر مبتدای محذوف (هُوَ) یا بدل از (رَبّ) است. «فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ»: (نگا: انعام / ، نمل / ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد، پس از پيش رو و از پشت سر نگهبانانى مىفرستد تا بداند (رسولان) پيام هاى پروردگارشان را رساندهاند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چيزى را با عدد، شماره كرده است.
«1». سبأ، 35.
جلد 10 - صفحه 259
نکته ها
در مديريّت، هم بايد اطلاعات لازم را در اختيار مسئولان گذاشت. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»، هم از او حفاظت كرد. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ... و هم بر عملكرد او نظارت دقيق داشت. «لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»
علم غيب
در اين كه غير از خدا كسى علم غيب مىداند يا نه؟ و اگر مىداند مقدار آن چقدر و كيفيّت آن چگونه است؟ چه افرادى مىدانند؟ و آيا اين دانستن به اراده خودشان است يا نه؟ دائمى است يا لحظهاى؟ جزيى است يا كلى؟ موروثى است يا اهدايى؟ سخن بسيار است، لذا به تحقيقى كه در سالهاى جوانى داشتم و به يادداشتهايى كه سالها قبل جمع آورى كرده بودم، مراجعه كردم و خلاصه آن را در اين جا مىآورم.
اصل اول.
احدى جز خداوند، به طور مستقل غيب را نمىداند، زيرا كليد و خزانه و سرچشمه علم غيب تنها نزد اوست: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» «1» و اگر ديگران بهرهاى دارند از طرف خداوند است. بنابراين آياتى كه مىگويند: ما كسى را بر غيب آگاه كرديم، يعنى بخشى از غيب را به او هبه كرديم. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «2»
در قرآن مىخوانيم كه حضرت عيسى به مردم فرمود: من شما را از آنچه در خانههاى خود ذخيره كردهايد و آنچه خواهيد خورد خبر مىدهم. «وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ» «3»
آرى آگاهى ديگران از غيب، تنها با خواست و اراده الهى است. «وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ» «4»
اصل دوم.
در آيه 26 سوره جن مىفرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» يعنى خداوند جز افرادى نظير پيامبر را كه از آنها راضى است، ديگرى را بر علم
«1». انعام، 59.
«2». هود، 49.
«3». آل عمران، 49.
«4». بقره، 255.
جلد 10 - صفحه 260
غيب خود آگاه نمىسازد و در آيه 174 سوره آل عمران نيز مىخوانيم: خداوند شما را بر غيب آگاه نمىسازد ولى از پيامبرانش هر كه را بخواهد بر مىگزيند (و علوم غيبى را به او مىدهد.) «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ» «1»
بنابراين حساب افراد كاهن، جادوگر و كفبين كه ارتباطى با معنويات ندارند و گاه و بيگاه از رندى خود و سادگى مردم سوء استفاده كرده و براساس تخمينها و تحليلها، پيشگويى مىكنند، از حساب اولياى خدا جداست.
اصل سوم.
بهرهگيرى اولياى خدا از علم غيب، تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست، نه آن كه براى رفع مشكلات شخصى از آن استفاده كنند. همانگونه كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در مرافعات، به سوگند و شاهد و ظواهر عمل مىفرمود و از علم غيب استفاده نمىكرد.
اصولا اگر اولياى خدا براى زندگى شخصى خود از معجزه و علم غيب استفاده كنند و مشكلات خود را حل نمايند، نمىتوانند براى مردم الگوى عملى باشند، اگر امام حسين عليه السلام با معجزه و دعا، تشنگى صحراى كربلا را حل مىكرد، چگونه مىتوانست براى مردمى كه اين امكانات را ندارند امام باشد؟
يكى از رموز موفقيّت پيشوايان دينى، صبر آنان بر مشكلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بيمارىها، داغ ديدنها و امثال آن بوده است. و صبر و پايدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در اين صحنهها جلوه مىكرد.
اصل چهارم.
غيب بر دو گونه است: نوعى كه مخصوص خداوند است و نوعى كه به انبيا و فرشتگان و امامان معصوم داده مىشود. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «ان لله عز و جل علمين: علما عنده لم يطلع عليه احدا من خلقه و علما نبذه الى ملائكته و رسله فما نبذه الى ملائكته و رسله فقد انتهى الينا» «2»
بنابراين مراد از آياتى كه مىگويند: علم غيب مخصوص خداست، نوع اول آن و آياتى كه مىگويند: علم غيب را ديگران مىدانند، نوع دوم است. در دعا نيز مىخوانيم: خدايا به حق
«1». آل عمران، 179.
«2». كافى، ج 1، ص 255.
جلد 10 - صفحه 261
آن علمى كه مخصوص خودت است سوگند. «وبحقّ علمك الذى استأثرت به لنفسك»
اصل پنجم.
دست خداوند در تغيير امور عالم و به تعبير قرآن، محو و اثبات امور باز است و لذا اولياى خدا نمىتوانند نسبت به آينده، علم قطعى داشته باشند. چنانكه امام سجّاد عليه السلام مىفرمايد: كه اگر يك آيه در قرآن نبود، تمام مسائل تا روز قيامت را به شما خبر مىدادم، پرسيدند: كدام آيه؟ حضرت فرمود: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» «1» خداوند هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه را بخواهد ثابت نگه مىدارد و ام الكتاب تنها نزد اوست. «2»
اصل ششم.
گاهى كمال در دانستن غيب است و گاهى در ندانستن آن. مثلًا شبى كه حضرت على عليه السلام به جاى پيامبر در بستر خوابيد، كمال او در اين بود كه نداند دشمنان او را خواهند كشت يا نه؟ زيرا اگر مىدانست كه او را نمىكشند و به جاى او مىخوابيد خيلى مهم نبود.
پيشوايان دينى خود فرمودهاند: گاهى پرده كنار مىرود و امورى را مىدانيم و گاهى بسته مىشود و نمىتوانيم كه بدانيم. «يبسط لنا فنعلم و يقبض عنا فلا نعلم» «3» آرى قبض و بسط علم غيب به دست خداست. چنانكه در قرآن به پيامبرش خطاب مىكند: «لا تَعْلَمُهُمْ» «4» تو منافقان مدينه را نمىشناسى و در پاسخ كسانى كه از زمان قيامت سؤال مىكنند مىفرمايد: «قُلْ إِنْ أَدْرِي» «5» بگو: نمىدانم.
پیام ها
1- هستى، فقط ديدنىها نيست، امور بسيارى وجود دارد كه از چشم ما پنهان و قابل رؤيت نيست. «عالِمُ الْغَيْبِ»
2- كسانى مثل فالگيرها، كفبينها و كاهنان كه ادعاى علم غيب مىكنند دروغگو هستند، زيرا خداوند فقط به امثال پيامبران علم غيب عطا مىكند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»
«1». رعد، 39.
«2». تفسير الميزان، ج 11، ص 420.
«3». كافى، ج 1، ص 256.
«4». توبه، 101.
«5». جنّ، 25.
جلد 10 - صفحه 262
3- هيچ كس، از ناظر و مراقب بىنياز نيست. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ ... رَصَداً
4- وحى الهى از طريق فرشتگان، حفاظت مىشود. «فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ»
5- پيامبر، در دريافت وحى و ابلاغ آن مصونيت دارد. «رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»
6- حفاظت الهى از طريق فرشتگان جامع است. «مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»
7- علم خداوند، اجمالى نيست، بلكه داراى احاطه و احصاى كامل است.
لِيَعْلَمَ ... أَحاطَ ... أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 264
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26»
عالِمُ الْغَيْبِ: اوست داننده پوشيده، فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً: پس آشكار و مطلع نگرداند بر غيبى كه مخصوص است به علم او هيچكس را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً «21» قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «22» إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً «23» حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً «24» قُلْ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً «25»
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
ترجمه
بگو همانا من مالك نيستم براى شما زيانى و نه نفعى
بگو همانا من هرگز پناه نميدهد مرا از خدا كسى و هرگز نمىيابم غير از او پناهى
مگر رساندن احكام از خدا و پيغامهاى او و هر كه نافرمانى كند خدا و پيغمبرش را پس همانا براى او است آتش جهنّم جاودانيانند در آن هميشه
تا وقتى كه به بينند آنچه را كه وعده داده ميشوند پس زود است بدانند كه كيست ضعيفتر از جهت ياور و كمتر از حيث عدد
بگو نميدانم آيا نزديك است آنچه وعده داده ميشويد يا قرار ميدهد براى آن پروردگارم زمانى دراز
او است داناى پنهان پس مطّلع نميسازد بر علم غيب خود كسى را
مگر آن را كه بپسندد از پيغمبران پس همانا او ميگمارد از پيش روى او و از پشت سرش نگهبانى
تا بداند كه بتحقيق رساندند پيغامهاى پروردگارشان را و احاطه دارد بآنچه نزد ايشان است و احصاء فرموده تمام موجودات را بشماره.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد من اجتماع ننمائيد من از خود قدرت و اختيارى ندارم هر چه هست از خدا است و هر خوف و رجائى بايد بساحت او منتهى شود من بنده عاجزم نه ميتوانم بشما ضرر برسانم نه منفعت او خداى قادر بر ضرر و نفع است من هم اگر
جلد 5 صفحه 290
معصيت خدا را نمايم پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر اين الّا بلاغا ميشود استثناء از ملتحدا باشد و ميشود استثناء از شيئا باشد كه مستفاد از لا املك ضرّا و لا رشدا است و ميشود استثناء از رشدا باشد چون ابلاغ از سنخ ارشاد است و در هر حال تخلّف از فرمان خدا و پيغمبر بانكار موجب خلود در آتش جهنّم است و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم را دعوت بقبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود قريش جمع شدند و از حضرت استدعا نمودند كه آنها را از اين امر معاف فرمايد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اختيار آن با خدا است و آنها حضرت را متّهم نمودند و از نزد او خارج شدند پس اين آيات نازل شد و مراد از بلاغا من اللّه و رسالاته امر ولايت است و عصيان در آن موجب خلود در آتش است و گفتهاند چون قريش بكثرت عدد خودشان و قلّت عدد مسلمانان افتخار مينمودند خداوند فرموده اين عصيان و تكبّر براى آنها باقى است تا روز كه به بينند وعده خداوند بنصرت اسلام بر كفر انجاز شده در صدر اسلام يا در زمان رجعت امير المؤمنين عليه السّلام و ظهور امام زمان عليه السّلام بمقتضاى بعضى از روايات يا در قيامت بمشاهده عذاب خودشان و ثواب اهل ايمان آنوقت معلوم خواهد شد كه ياور كدام يك از آن دو دسته ضعيفتر و عددشان كمتر است و در هر حال به پيغمبر اكرم دستور داده شده كه اظهار بىاطّلاعى از موعد آن نمايد چون علم غيب منحصر بخدا است و بكسى نميدهد مگر كسانيرا كه بپسندد از انبياء بقدريكه مصلحت باشد و ميرسد از ايشان باوصياء بر حسب بعضى از روايات تا دليل باشد بر نبوّت و امامتشان و آن پيغمبرى كه باو علم غيب عنايت شده در پيش رو و پشت سرش ملائكهاى سالك و مترصدند شياطين چيزى از آن علم نربايند و با آن مخلوط ننمايند تا بداند آن پيغمبر كه ملائكهاى كه واسطه ابلاغ پيامهاى الهى هستند از قبيل جبرئيل و اعوان او كاملا بوظيفه خود عمل نمودهاند و چيزى از وحى الهى كم و زياد نشده يا تا مشهود شود بر خدا كه انبياء ابلاغ رسالات خدا را بىكم و زياد نمودهاند يعنى تعلق گيرد علم الهى بوجود عينى آن چنانچه تحقّق
جلد 5 صفحه 291
داشت بوجود علميش قبل از تحقّق در خارج و رصد بمعناى نگهبان است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود و علم خداوند احاطه دارد بعلم انبياء و غير هم و عدد تمام افراد موجودات حتى قطرات باران و ريگهاى بيابان را خدا ميداند. از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه كسيكه زياد سوره قل اوحى را بخواند از انواع صدمات جنّيان محفوظ خواهد شد و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم محشور ميگردد انشاء اللّه تعالى.
جلد 5 صفحه 292
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلي غَيبِهِ أَحَداً «26»
خداوند عالم بغيب است پس ظاهر نميفرمايد بر غيب خود احدي را.
در موضوع علم غيب بسياري از مفسرين مخصوصا عامه معتقد هستند که علم غيب مختص بخدا است و در مذهب شيعه خاندان عصمت و طهارت را هم عالم بغيب ميدانند و ما در موارد زيادي توضيح دادهايم و در اينجا هم اشاره ميكنيم و آن اينکه است که غيب مقابل حضور است بر خداي متعال چيزي غيب نيست علم او احاطه دارد بجميع اشياء گذشته و آينده و بالاتر از اينکه علم ذات بذات که غير متناهي است نه اول دارد و نه آخر، و مراد يعني چيزي که در ديگران غيب است بر خداوند غيب نيست و
جلد 17 - صفحه 244
اينکه مراتبي دارد آنچه که از حد امكان خارج است مختص بخدا است زيرا ممكن هر که باشد و هر چه باشد محدود است و محدود پي بغير محدود نميبرد، و بعد از تنزل از اينکه مرتبه ميگوييم: وجود مقدس حضرت رسالت و ائمه اطهار عالم هستند آنچه بر انبياء سلف و ملائكه مستور است سپس انبياء عالم هستند بآنچه بر امت خود مستور است، و بعد مؤمنين عالم هستند بآنچه بر كفار و اهل ضلالت مستور است، سپس علما عالم هستند بآنچه بر جهال مستور است و هكذا مراتب زيادي دارد، و جميع مراتب علم افاضه حق است که فرمودند:
العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء
هر که را بقدر قابليت و استعداد و ظرفيت او افاضه ميفرمايد لذا ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- سپس در ادامه این بحث یک قاعده کلی را در مورد علم غیب بیان میدارد، میفرماید: «دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد» (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم