آیه 27 سوره جن
<<26 | آیه 27 سوره جن | 28>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است که فرشتگان را از پیش رو و پشت سر او میفرستد (تا اسرار وحی را شیاطین به سرقت گوش نربایند).
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- يسلك: سلك (بر وزن عقل): داخل شدن و داخل كردن.
- رصد: مراقب، نگهبان (آيه 9 همين سوره).[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد، پس از پيش رو و از پشت سر نگهبانانى مىفرستد تا بداند (رسولان) پيام هاى پروردگارشان را رساندهاند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چيزى را با عدد، شماره كرده است.
«1». سبأ، 35.
جلد 10 - صفحه 259
نکته ها
در مديريّت، هم بايد اطلاعات لازم را در اختيار مسئولان گذاشت. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»، هم از او حفاظت كرد. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ... و هم بر عملكرد او نظارت دقيق داشت. «لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»
علم غيب
در اين كه غير از خدا كسى علم غيب مىداند يا نه؟ و اگر مىداند مقدار آن چقدر و كيفيّت آن چگونه است؟ چه افرادى مىدانند؟ و آيا اين دانستن به اراده خودشان است يا نه؟ دائمى است يا لحظهاى؟ جزيى است يا كلى؟ موروثى است يا اهدايى؟ سخن بسيار است، لذا به تحقيقى كه در سالهاى جوانى داشتم و به يادداشتهايى كه سالها قبل جمع آورى كرده بودم، مراجعه كردم و خلاصه آن را در اين جا مىآورم.
اصل اول.
احدى جز خداوند، به طور مستقل غيب را نمىداند، زيرا كليد و خزانه و سرچشمه علم غيب تنها نزد اوست: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» «1» و اگر ديگران بهرهاى دارند از طرف خداوند است. بنابراين آياتى كه مىگويند: ما كسى را بر غيب آگاه كرديم، يعنى بخشى از غيب را به او هبه كرديم. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «2»
در قرآن مىخوانيم كه حضرت عيسى به مردم فرمود: من شما را از آنچه در خانههاى خود ذخيره كردهايد و آنچه خواهيد خورد خبر مىدهم. «وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ» «3»
آرى آگاهى ديگران از غيب، تنها با خواست و اراده الهى است. «وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ» «4»
اصل دوم.
در آيه 26 سوره جن مىفرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» يعنى خداوند جز افرادى نظير پيامبر را كه از آنها راضى است، ديگرى را بر علم
«1». انعام، 59.
«2». هود، 49.
«3». آل عمران، 49.
«4». بقره، 255.
جلد 10 - صفحه 260
غيب خود آگاه نمىسازد و در آيه 174 سوره آل عمران نيز مىخوانيم: خداوند شما را بر غيب آگاه نمىسازد ولى از پيامبرانش هر كه را بخواهد بر مىگزيند (و علوم غيبى را به او مىدهد.) «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ» «1»
بنابراين حساب افراد كاهن، جادوگر و كفبين كه ارتباطى با معنويات ندارند و گاه و بيگاه از رندى خود و سادگى مردم سوء استفاده كرده و براساس تخمينها و تحليلها، پيشگويى مىكنند، از حساب اولياى خدا جداست.
اصل سوم.
بهرهگيرى اولياى خدا از علم غيب، تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست، نه آن كه براى رفع مشكلات شخصى از آن استفاده كنند. همانگونه كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در مرافعات، به سوگند و شاهد و ظواهر عمل مىفرمود و از علم غيب استفاده نمىكرد.
اصولا اگر اولياى خدا براى زندگى شخصى خود از معجزه و علم غيب استفاده كنند و مشكلات خود را حل نمايند، نمىتوانند براى مردم الگوى عملى باشند، اگر امام حسين عليه السلام با معجزه و دعا، تشنگى صحراى كربلا را حل مىكرد، چگونه مىتوانست براى مردمى كه اين امكانات را ندارند امام باشد؟
يكى از رموز موفقيّت پيشوايان دينى، صبر آنان بر مشكلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بيمارىها، داغ ديدنها و امثال آن بوده است. و صبر و پايدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در اين صحنهها جلوه مىكرد.
اصل چهارم.
غيب بر دو گونه است: نوعى كه مخصوص خداوند است و نوعى كه به انبيا و فرشتگان و امامان معصوم داده مىشود. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «ان لله عز و جل علمين: علما عنده لم يطلع عليه احدا من خلقه و علما نبذه الى ملائكته و رسله فما نبذه الى ملائكته و رسله فقد انتهى الينا» «2»
بنابراين مراد از آياتى كه مىگويند: علم غيب مخصوص خداست، نوع اول آن و آياتى كه مىگويند: علم غيب را ديگران مىدانند، نوع دوم است. در دعا نيز مىخوانيم: خدايا به حق
«1». آل عمران، 179.
«2». كافى، ج 1، ص 255.
جلد 10 - صفحه 261
آن علمى كه مخصوص خودت است سوگند. «وبحقّ علمك الذى استأثرت به لنفسك»
اصل پنجم.
دست خداوند در تغيير امور عالم و به تعبير قرآن، محو و اثبات امور باز است و لذا اولياى خدا نمىتوانند نسبت به آينده، علم قطعى داشته باشند. چنانكه امام سجّاد عليه السلام مىفرمايد: كه اگر يك آيه در قرآن نبود، تمام مسائل تا روز قيامت را به شما خبر مىدادم، پرسيدند: كدام آيه؟ حضرت فرمود: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» «1» خداوند هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه را بخواهد ثابت نگه مىدارد و ام الكتاب تنها نزد اوست. «2»
اصل ششم.
گاهى كمال در دانستن غيب است و گاهى در ندانستن آن. مثلًا شبى كه حضرت على عليه السلام به جاى پيامبر در بستر خوابيد، كمال او در اين بود كه نداند دشمنان او را خواهند كشت يا نه؟ زيرا اگر مىدانست كه او را نمىكشند و به جاى او مىخوابيد خيلى مهم نبود.
پيشوايان دينى خود فرمودهاند: گاهى پرده كنار مىرود و امورى را مىدانيم و گاهى بسته مىشود و نمىتوانيم كه بدانيم. «يبسط لنا فنعلم و يقبض عنا فلا نعلم» «3» آرى قبض و بسط علم غيب به دست خداست. چنانكه در قرآن به پيامبرش خطاب مىكند: «لا تَعْلَمُهُمْ» «4» تو منافقان مدينه را نمىشناسى و در پاسخ كسانى كه از زمان قيامت سؤال مىكنند مىفرمايد: «قُلْ إِنْ أَدْرِي» «5» بگو: نمىدانم.
پیام ها
1- هستى، فقط ديدنىها نيست، امور بسيارى وجود دارد كه از چشم ما پنهان و قابل رؤيت نيست. «عالِمُ الْغَيْبِ»
2- كسانى مثل فالگيرها، كفبينها و كاهنان كه ادعاى علم غيب مىكنند دروغگو هستند، زيرا خداوند فقط به امثال پيامبران علم غيب عطا مىكند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»
«1». رعد، 39.
«2». تفسير الميزان، ج 11، ص 420.
«3». كافى، ج 1، ص 256.
«4». توبه، 101.
«5». جنّ، 25.
جلد 10 - صفحه 262
3- هيچ كس، از ناظر و مراقب بىنياز نيست. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ ... رَصَداً
4- وحى الهى از طريق فرشتگان، حفاظت مىشود. «فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ»
5- پيامبر، در دريافت وحى و ابلاغ آن مصونيت دارد. «رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»
6- حفاظت الهى از طريق فرشتگان جامع است. «مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»
7- علم خداوند، اجمالى نيست، بلكه داراى احاطه و احصاى كامل است.
لِيَعْلَمَ ... أَحاطَ ... أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 264
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص387
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم