شیخ محمد فکور یزدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
حاج شيخ محمد فكور يزدى از مجتهدین وعالمان قرن چهاردهم است
'''منبع:''' ستارگان حرم، جلد 2
+
 +
== ولادت ==
  
'''نویسنده:''' احمد محيطى اردكانى
+
شیخ محمد فرزند آقا حسین یزدی در سال 1324 ه.ق،<ref>. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 223 در تاریخ اردکان، علی سپهری، ج 1، ص 255 سال تولد وی را 1325 ه.ق ذکر کرده است. و در فتوکپی شناسنامه اش 1278 ه.ش برابر با 1317 ه.ق می باشد.</ref> در احمدآباد اردکان و در خانواده ای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود. کمتر از 6 سال داشت که جهت فراگرفتن [[قرآن]] مجید پای به مکتب گذاشت. بزودی کلام خدا را آموخت. چون درآمد مالی پدرش کفاف مخارج خانواده اش نمی کرد، نزد شخصی به نام حاج عبدالصمد وکیلی به شاگردی رفته و همزمان با کار، خواندن و نوشتن را نیز فراگرفت. بیشتر شب‌ها بااجازه صاحب مغازه در همان مغازه می ماند تا با فراغت بیشتر به مطالعه ادامه دهد.<ref>. گفتگو با حجة الاسلام محمود محمدی، عضو دفتر استفتائات مقام معظم رهبری در قم و از بستگان وی.</ref>
 +
==تحصیلات==
 +
استعداد سرشار و شوق آموختن سبب شد تا سرانجام به مدرسه علمیه اردکان راه بیابد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، جهت ادامه تحصیل راهی یزد شود. با مستمری اندکی که حاج عبدالصمد در اختیارش قرار می داد، توانست در مدرسه عبدالرحیم خان یزد که رونق خاصی داشت، به تحصیل بپردازد. در بیست سالگی وارد حوزهعلمیه قم شد<ref>. مکتب اسلام، شماره 1، سال 16، ص 5 (در تاریخ اردکان، ج 1، ص 255 آمده است:وی در سن 25 سالگی عازم قم شد).</ref> و در [[مدرسه فیضیه]] اقامت گزید و بااشتیاق فراوان به تحصیل و [[تهذیب نفس]] پرداخت.
  
'''فقيه وارسته'''
+
==استادان==
  
شيخ محمد فرزند آقا حسين يزدى در سال 1324 ه.ق،(1) در احمدآباد اردكان و در خانواده اى مذهبى و مستضعف ديده به جهان گشود. كمتر از 6 سال داشت كه جهت فراگرفتن [[قرآن]] مجيد پاى به مكتب گذاشت. بزودى كلام خدا را آموخت. چون درآمد مالى پدرش كفاف مخارج خانواده اش نمى كرد، نزد شخصى به نام حاج عبدالصمد وكيلى به شاگردى رفته و همزمان با كار، خواندن و نوشتن را نيز فراگرفت. بيشتر شب‌ها بااجازه صاحب مغازه در همان مغازه مى ماند تا با فراغت بيشتر به مطالعه ادامه دهد.(2)
+
طی سال های متمادی که او در حوزه پربرکت قم مشغول تحصیل بود، از محضر استادان زیادی بهره مند گردید. بعضی از آن آیات عظام عبارتند از:
  
استعداد سرشار و شوق آموختن سبب شد تا سرانجام به مدرسه علميه اردكان راه بيابد و پس از طى تحصيلات مقدماتى، جهت ادامه تحصيل راهى يزد شود. با مستمرى اندكى كه حاج عبدالصمد در اختيارش قرار مى داد، توانست در مدرسه عبدالرحيم خان يزد كه رونق خاصى داشت، به تحصيل بپردازد. پس از گذشت حدود بيست بهار از زندگيش، رهسپار حوزه علميه قم شد(3) و در [[مدرسه فيضيه]] اقامت گزيد و بااشتياق فراوان به تحصيل و [[تهذيب نفس]] پرداخت.
+
* 1- حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم؛
  
'''استادان'''
+
* 2- سید محمد حجت کوه کمری؛
  
طى سال هاى متمادى كه او در حوزه پربركت قم مشغول تحصيل بود، از محضر استادان زيادى بهره مند گرديد. بعضى از آن آيات عظام عبارتند از:
+
* 3- سید محمدتقی خوانساری؛
  
* 1- حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، مؤسس حوزه علميه قم؛
+
* 4- سید صدرالدین صدر؛<ref>. گنجینه دانشمندان؛ ج 2، ص 223.</ref>
  
* 2- سيد محمد حجت كوه كمرى؛
+
* 5- [[امام خمینی]]؛
  
* 3- سيد محمدتقى خوانسارى؛
+
* 6- محمدعلی قمی؛
  
* 4- سيد صدرالدين صدر؛(4)
+
* 7- سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛
  
* 5- [[امام خمينى]]؛
+
* 8- سید محمدرضا گلپایگانی؛
  
* 6- محمدعلى قمى؛
+
* 9- سید حسین بروجردی طباطبایی.
  
* 7- سيد شهاب الدين مرعشى نجفى؛
+
وی در حدود 18 سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی بهره برد و به درجه [[اجتهاد]] نایل آمد. در دوران تحصیل بیشتر اوقات با شهید محراب آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی مباحثه می کرد.<ref>. آینه دانشوران، سید علی رضا ریحان یزدی، ص 396-397.</ref> تا این که از مدرسین عالی رتبه حوزه علمیه شد و در صحن بزرگ [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها شروع به تدریس کرد.<ref>. همان.</ref>
  
* 8- سيد محمدرضا گلپايگانى؛
+
==شاگردان==
  
* 9- سيد حسين بروجردى طباطبايى.
+
حاج شیخ محمد فکور یزدی به امر تدریس خیلی اهمیت می دادند. از این روی شاگردان زیادی در مکتب ایشان تربیت شدند که اکثر آنان هنوز در قید حیات و مایه افتخار حوزه های علمیه اند. بعضی از شاگردان ایشان عبارتند از:
  
وى در حدود 18 سال از محضر آيت الله العظمى بروجردى بهره برد و به درجه [[اجتهاد]] نايل آمد. در دوران تحصيل بيشتر اوقات با شهيد محراب آيت الله حاج شيخ محمد صدوقى مباحثه مى كرد.(5) تا اين كه از مدرسين عالى رتبه حوزه علميه شد و در صحن بزرگ [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها شروع به تدريس كرد.(6)
+
آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی که بخشی از دروس [[فلسفه]] و [[حکمت]] را از وی فراگرفت.<ref>. مجله حوزه، ش 81-82، ص 357.</ref>
  
'''شاگردان'''
+
حاج سید عباس خاتم یزدی
  
اين بزرگمرد به امر تدريس خيلى اهميت مى داد. از اين روى شاگردان زيادى در مكتبش تربيت شدند كه اكثر آنان هنوز در قيد حيات و مايه افتخار حوزه هاى علميه اند. بعضى از شاگردان ايشان عبارتند از: آيت الله شهيد حاج آقا مصطفى خمينى كه بخشى از دروس [[فلسفه]] و [[حكمت]] را از وى فراگرفت.(7) حاج سيد عباس خاتم يزدى، محمدتقى مصباح يزدى، شيخ حسين راستى، غلامرضا رضوانى خمينى و حاج سيد جعفر كريمى و...
+
محمدتقی مصباح یزدی
  
'''آيت الله فكور از زبان شاگردان و دوستان'''
+
شیخ حسین راستی
  
آيت الله خاتم درباره استاد خود مى گويد: «ما كه در [[قم]] بوديم، قسمتى از كتاب رسائل مرحوم [[شيخ انصارى]] در علم [[اصول]] و منظومه مرحوم سبزوارى در علم فلسفه را از محضر ايشان آموختيم.
+
غلامرضا رضوانی خمینی
  
وى با اهتمام زيادى كه به علم [[فقه]] و اصول داشت، هرگز فلسفه و [[عرفان]] را از نظر دور نمى داشت. تا جايى كه مى فرمود: من زمانى، آن قدر به مثنوى عارف بزگوار، ملاى رومى، علاقه داشتم، كه ساليان درازى تمام اوقات فراغتم را به خواندن آن مى گذراندم و لذت مى بردم. وى بر اثر تفكر زياد در تحقيق مطالب و فهم مسائل، به لقب «فكور» معروف بودند. آن گونه كه مشهور است، حضرت آيت الله حائرى ايشان را به اين لقب خواندند».
+
حاج سید جعفر کریمی و...
  
'''علاقه زياد به امام خمينى'''
+
==آیت الله فکور از زبان شاگردان و دوستان===
  
آيت الله فكور، نسبت به [[امام خمينى]] علاقه زيادى داشت. امام نيز نسبت به وى محبت خاصى ابراز مى كرد. آيت الله خاتم مى گويد: «وقتى امام را از [[تركيه]] به [[نجف]] اشرف تبعيد نمودند، آقاى فكور در منزل ما در نجف بود. تا شنيد امام به نجف منتقل شده اند، بى درنگ به ديدن ايشان شتافتند و امام نيز براى ديدار ايشان به منزل ما آمد، بين آن دو انس و الفت خاصى وجود داشت.
+
آیت الله خاتم درباره استاد خود می گوید:«ما که در [[قم]] بودیم، قسمتی از کتاب رسائل مرحوم [[شیخ انصاری]] در علم [[اصول]] و منظومه مرحوم سبزواری در علم فلسفه را از محضر ایشان آموختیم.
  
آقاى فكور اگر احساس مى كرد كسى نسبت به امام خمينى بى‌مهرى مى ورزد، بسيار ناراحت و رنجيده مى شد و مى فرمود: امام امت كسى است كه از طرف حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مؤيد است و ما بايد در همه اعمال و رفتار، حامى و پشتيبان او باشيم».
+
وی با اهتمام زیادی که به علم [[فقه]] و اصول داشت، هرگز فلسفه و [[عرفان]] را از نظر دور نمی داشت. تا جایی که می فرمود:من زمانی، آن قدر به مثنوی عارف بزگوار، ملای رومی، علاقه داشتم، که سالیان درازی تمام اوقات فراغتم را به خواندن آن می گذراندم و لذت می بردم. وی بر اثر تفکر زیاد در تحقیق مطالب و فهم مسائل، به لقب «فکور» معروف بودند. آن گونه که مشهور است، حضرت آیت الله حائری ایشان را به این لقب خواندند».
  
'''سخنرانى و منبر'''
+
==علاقه زیاد به امام خمینی==
  
با همه فضائل و كمالات و جايگاه بلند حوزوى، خطيب و سخنران خوبى بود. سخنرانى هاى او، انقلاب روحى در مردم ايجاد مى كرد و همه را مجذوب خود مى ساخت. بدين جهت، با همه مشاغل علمى به امر تبليغ [[دين]] بسيار اهميت مى داد. و تا سنين پيرى، در حد امكان سعى مى كرد، در مواقع مناسب براى ارشاد مردم به شهرها و بخش ها و روستاهاى دور و نزديك سفر كند و [[احكام]] و معارف روحبخش اسلام را به مردم برساند. نه تنها سخنان شيوا و جذاب او، آموزنده بود، بلكه رفتار و اخلاقش نيز الگو قلمداد مى شد.
+
آیت الله فکور، نسبت به [[امام خمینی]] علاقه زیادی داشت. امام نیز نسبت به وی محبت خاصی ابراز می کرد. آیت الله خاتم می گوید:«وقتی امام را از [[ترکیه]] به [[نجف]] اشرف تبعید نمودند، آقای فکور در منزل ما در نجف بود. تا شنید امام به نجف منتقل شده اند، بی درنگ به دیدن ایشان شتافتند و امام نیز برای دیدار ایشان به منزل ما آمد، بین آن دو انس و الفت خاصی وجود داشت.
  
مى گفت: «براى تبليغ اسلام و دين به تويسركان رفته بودم، شخص ديگرى از برادران روحانى نيز در آن جا سخنرانى مى كرد. سخنرانى و منبر من جلوه خاصى يافته بود. و بيشتر مردم را به خود جلب كرده بود. آن آقا، در بيشتر مجالس به من ناسزا مى گفت و توهين مى كرد. گاهى مى گفت تو رياكار هستى، تو چاپلوسى مى كنى؟!!... اما نه تنها من هيچ عكس العمل ناهنجارى نشان نمى دادم، بلكه بيشتر نسبت به وى اظهار علاقه مى كردم و اين رفتار ادامه داشت تا اين كه روزى به من گفت: فلانى تو چه آدمى هستى! با اين همه ناسزاگويى هيچ عكس العملى نشان نمى دهى؟! همين رفتار و اخلاق باعث شد، او كم‌كم از دشمني هايش دست بكشد و از دوستانم گردد».
+
آقای فکور اگر احساس می کرد کسی نسبت به امام خمینی بی‌مهری می ورزد، بسیار ناراحت و رنجیده می شد و می فرمود:امام امت کسی است که از طرف حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مؤید است و ما باید در همه اعمال و رفتار، حامی و پشتیبان او باشیم».
  
'''دوستى ابا عبدالله و اهل بيت علیهم السلام'''
+
==سخنرانی و منبر==
  
در ايامى كه راه عتبات عاليات باز بود، آيت الله فكور سالى دو مرتبه به [[كربلا]] و [[نجف]] مشرف مى شد، آن گاه هم كه راه بسته شد، با زحمات زيادى از بيراهه ها با راهنمايى افراد خاصى خود را براى [[زيارت]] عتبات عاليات به نجف و كربلا مى رساند و مدتى هم مى ماند. وقتى به حرم ابا عبدالله علیه السلام مشرف مى شد، ساعت ها از حرم بيرون نمى آمد، به گونه اى مجذوب حرم مى شد كه متوجه هيچ كس نمى شد.
+
با همه فضائل و کمالات و جایگاه بلند حوزوی، خطیب و سخنران خوبی بود. سخنرانی های او، انقلاب روحی در مردم ایجاد می کرد و همه را مجذوب خود می ساخت. بدین جهت، با همه مشاغل علمی به امر تبلیغ [[دین]] بسیار اهمیت می داد. و تا سنین پیری، در حد امکان سعی می کرد، در مواقع مناسب برای ارشاد مردم به شهرها و بخش ها و روستاهای دور و نزدیک سفر کند و [[احکام]] و معارف روحبخش اسلام را به مردم برساند. نه تنها سخنان شیوا و جذاب او، آموزنده بود، بلکه رفتار و اخلاقش نیز الگو قلمداد می شد.
  
عشق و علاقه اى خاص به [[امام حسين]] علیه السلام داشت. گاه ساعت ها در صحنِ حرم مى نشست و گنبد و بارگاه ابا عبدالله را مى نگريست و نمى توانست از آن دل بكند و به خانه برگردد. خودش مى گفت: دوست روحانى متدينى داشتم كه مدتى پيش از دنيا رفته بود، آرزو داشتم او را در خواب ببينم و از احوال عالم [[برزخ]] سؤال كنم و خبرى بگيرم. اين را هم مى دانستم كه بر اساس روايات: در روز [[قيامت]] پيامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومين علیهم السلام و... شيعيان را شفاعت مى كنند و از آن مهلكه ها نجات مى بخشند. آن چه كه خود آن ها سفارش كردند، اين است كه براى عالم [[برزخ]] فكرى بكنيد. شفاعت مال روز قيامت است.
+
می گفت:«برای تبلیغ اسلام و دین به تویسرکان رفته بودم، شخص دیگری از برادران روحانی نیز در آن جا سخنرانی می کرد. سخنرانی و منبر من جلوه خاصی یافته بود. و بیشتر مردم را به خود جلب کرده بود. آن آقا، در بیشتر مجالس به من ناسزا می گفت و توهین می کرد. گاهی می گفت تو ریاکار هستی، تو چاپلوسی می کنی؟!!... اما نه تنها من هیچ عکس العمل ناهنجاری نشان نمی دادم، بلکه بیشتر نسبت به وی اظهار علاقه می کردم و این رفتار ادامه داشت تا این که روزی به من گفت:فلانی تو چه آدمی هستی! با این همه ناسزاگویی هیچ عکس العملی نشان نمی دهی؟! همین رفتار و اخلاق باعث شد، او کم‌کم از دشمنی هایش دست بکشد و از دوستانم گردد».
  
به اين جهت خيلى دلم مى خواست بدانم كه چه عملى در عالم برزخ بكار مى آيد و انسان را نجات مى دهد؟ تا اين كه شبى او را در خواب ديدم؛ جلو رفتم، دستش را گرفتم و پرسيدم: در عالم برزخ چه عملى ارزش دارد و سبب نجات انسان مى شود؟ ابتدا دستش را از من جدا كرد و عقب عقب رفت، دويدم گريبانش را گرفتم و گفتم تا جوابم را ندهى، رهايت نمى كنم. گفت: «براى عالم برزخ زيارت ابا عبدالله الحسين علیه السلام را فراموش نكن».
+
==دوستی ابا عبدالله و اهل بیت علیهم السلام==
  
از ديگر خصوصيات بارز ايشان احترام بسيار به [[سادات]] بزرگوار و فرزندان [[اهل بيت]] علیهم السلام خصوصاً اهل علم آن ها بود با تعظيم و تكريم زايدالوصفى با آن ها روبرو مى شد.
+
در ایامی که راه عتبات عالیات باز بود، آیت الله فکور سالی دو مرتبه به [[کربلا]] و [[نجف]] مشرف می شد، آن گاه هم که راه بسته شد، با زحمات زیادی از بیراهه ها با راهنمایی افراد خاصی خود را برای [[زیارت]] عتبات عالیات به نجف و کربلا می رساند و مدتی هم می ماند. وقتی به حرم ابا عبدالله علیه السلام مشرف می شد، ساعت ها از حرم بیرون نمی آمد، به گونه ای مجذوب حرم می شد که متوجه هیچ کس نمی شد.
  
'''زهد و تقوا و احتياط در مصرف بيت المال'''
+
عشق و علاقه ای خاص به [[امام حسین]] علیه السلام داشت. گاه ساعت ها در صحنِ حرم می نشست و گنبد و بارگاه ابا عبدالله را می نگریست و نمی توانست از آن دل بکند و به خانه برگردد. خودش می گفت:دوست روحانی متدینی داشتم که مدتی پیش از دنیا رفته بود، آرزو داشتم او را در خواب ببینم و از احوال عالم [[برزخ]] سؤال کنم و خبری بگیرم. این را هم می دانستم که بر اساس روایات:در روز [[قیامت]] پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام و... شیعیان را شفاعت می کنند و از آن مهلکه ها نجات می بخشند. آن چه که خود آن ها سفارش کردند، این است که برای عالم [[برزخ]] فکری بکنید. شفاعت مال روز قیامت است.
  
آيت الله فكور در تمام كارهايش دقت و احتياط داشت، به ويژه در مصرف وجوهات شرعى و اموال بيت المال بيش از اندازه احتياط مى كرد.(8) بدين سبب با اين كه اموال زيادى از [[خمس]] و [[زكات]] و [[كفارات]] و هدايا به دستش مى رسيد، همه را با دقت خاصى جدا مى كرد و به مصارفش مى رساند؛ اما خود زندگى ساده و مختصرى كه از سطح يك طلبه متوسط نيز پايين تر بود، اختيار كرده بود.
+
به این جهت خیلی دلم می خواست بدانم که چه عملی در عالم برزخ بکار می آید و انسان را نجات می دهد؟ تا این که شبی او را در خواب دیدم؛ جلو رفتم، دستش را گرفتم و پرسیدم:در عالم برزخ چه عملی ارزش دارد و سبب نجات انسان می شود؟ ابتدا دستش را از من جدا کرد و عقب عقب رفت، دویدم گریبانش را گرفتم و گفتم تا جوابم را ندهی، رهایت نمی کنم. گفت:«برای عالم برزخ زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را فراموش نکن».
  
لباسش نوعاً از پشمى بود كه خود تهيه مى كرد، بسيار كم غذا مى خورد، بيشتر به مطالعه و [[عبادت]] و شب زنده‌دارى مى پرداخت. تا آخر عمر در خانه اجاره اى بسر برد و به خود اجازه نداد كه از وجوهات خانه اى تهيه كند. با اين همه اگر كسى از جهت مادى يا معنوى احتياجى داشت و به وى مراجعه مى كرد، تا سر حد توان در انجام آن تلاش مى كرد. چون پدرى دلسوز و مهربان، و برادرى همدل و چاره ساز، با بلندنظرى و احترام، نياز مراجعين را برطرف مى ساخت و هرگز شخصيت مؤمنين نيازمند را جريحه دار نمى كرد.
+
از دیگر خصوصیات بارز ایشان احترام بسیار به [[سادات]] بزرگوار و فرزندان [[اهل بیت]] علیهم السلام خصوصاً اهل علم آن ها بود با تعظیم و تکریم زایدالوصفی با آن ها روبرو می شد.
  
حجة الاسلام حاج سيد محمد نجفى مى گويد: «وقتى دخترش را به منزل شوهر بردند، مقدارى «مُهرِ نان»(9) كه سهميه دخترش بود و هنوز مصرف نشده بود، به بيت المال برگرداند».
 
  
آقاى محمدى مي‌گويد: يك وقت طلبه اى از آشنايان [[ازدواج]] كرد، ايشان مى خواست هديه اى براى داماد ببرد. اما اين كار 7 يا 8 ماه طول كشيد. بعدها به من گفت: هنوز پولى ندارم كه چيزى بخرم. كاملاً مشهود بود كه مايل نيست از وجوهات چيزى بخرد و مى خواست از اموال شخصى خودش باشد. بعد از يك سال پولى جمع كرد و يك روفرشى به قيمت 8 دينار عراقى معادل 160 تومان خريد و براى وى هديه برد.
+
==زهد و تقوا و احتیاط در مصرف بیت المال==
  
آيت الله فكور با آن همه [[زهد]] و [[تقوا]]، مردى شيرين سخن بود و مجلس گرمى داشت. آن گونه نبود كه چون برخى چهره در هم كشد و گوشه گيرى اختيار كند. از نظر اجتماعى و برخورد با مردم به گونه اى بود كه اگر كسى در جلسه اى با ايشان مى نشست، مجذوب وى مى شد. تواضع بى حد و دل دادن به حرف هاى مردم، سبب محبوبيت وى در دل ها شده بود، ديدارش انسان را به ياد خدا مى انداخت.
+
آیت الله فکور در تمام کارهایش دقت و احتیاط داشت، به ویژه در مصرف وجوهات شرعی و اموال بیت المال بیش از اندازه احتیاط می کرد.<ref>. گفتگو با حجت الاسلام حاج سید جعفر حسینی رکن آبادی.</ref> بدین سبب با این که اموال زیادی از [[خمس]] و [[زکات]] و [[کفارات]] و هدایا به دستش می رسید، همه را با دقت خاصی جدا می کرد و به مصارفش می رساند؛ اما خود زندگی ساده و مختصری که از سطح یک طلبه متوسط نیز پایین تر بود، اختیار کرده بود.
  
'''استخاره'''
+
لباسش نوعاً از پشمی بود که خود تهیه می کرد، بسیار کم غذا می خورد، بیشتر به مطالعه و [[عبادت]] و شب زنده‌داری می پرداخت. تا آخر عمر در خانه اجاره ای بسر برد و به خود اجازه نداد که از وجوهات خانه ای تهیه کند. با این همه اگر کسی از جهت مادی یا معنوی احتیاجی داشت و به وی مراجعه می کرد، تا سر حد توان در انجام آن تلاش می کرد. چون پدری دلسوز و مهربان، و برادری همدل و چاره ساز، با بلندنظری و احترام، نیاز مراجعین را برطرف می ساخت و هرگز شخصیت مؤمنین نیازمند را جریحه دار نمی کرد.
  
وى با روش خاصى براى مراجعين [[استخاره]] مى كرد. نوعاً جواب‌هايش درست بود. بدين سبب نيز شهره آفاق گرديد و از خارج و داخل براى همين امر به وى مراجعه مى كردند. در اين باره مى فرمود: استخاره غيب نمى گويد ولى مصلحت را بيان مى كند.(10)
+
حجة الاسلام حاج سید محمد نجفی می گوید:«وقتی دخترش را به منزل شوهر بردند، مقداری «مُهرِ نان»<ref>. حواله ای که بوسیله آن نان تهیه می شد.</ref> که سهمیه دخترش بود و هنوز مصرف نشده بود، به بیت المال برگرداند».
  
روزهاى آخر عمر بر اثر عارضه سرطان در خانه بسترى شد، فضلا و طلاب براى عيادتش مى آمدند و از سخنان شيرينش بهره مند مى شدند. وى باصفا و معنويت، زهد و ورع زندگى را سپرى كرد و از وى تنها يك فرزند دختر باقى ماند. بالاخره در روز جمعه هشتم [[ذی القعده]] سال 1394 ديده از جهان فروبست و در مقبره شيخان قم، در جوار زكريا بن آدم اشعرى، سمت شرقى شيخان، بدن مطهرش به خاك سپرده شد. در حوزه علميه قم و شهر اردكان، سه روز به مناسبت رحلت وى درس ها و مغازه ها تعطيل شد.
+
آقای محمدی می‌گوید:یک وقت طلبه ای از آشنایان [[ازدواج]] کرد، ایشان می خواست هدیه ای برای داماد ببرد. اما این کار 7 یا 8 ماه طول کشید. بعدها به من گفت:هنوز پولی ندارم که چیزی بخرم. کاملاً مشهود بود که مایل نیست از وجوهات چیزی بخرد و می خواست از اموال شخصی خودش باشد. بعد از یک سال پولی جمع کرد و یک روفرشی به قیمت 8 دینار عراقی معادل 160 تومان خرید و برای وی هدیه برد.
  
روى سنگ مزارش چنين حجارى شده است: «العلماء باقون مابقى الدهر» قد اختفى فى هذه الجثوة جثمان العلم والحكمة والتقى، وافل فيها شمس سماء الفقه والورع والهدى بعد ما استضاء به جمّ غفير من طلبة العلم و بغاة الحكمة و روّاد الفضيلة و هو العبد الشكور. آيت الله الملك الغفور الحاج شيخ محمد الفكور اليزدى، حشره ربه مع مواليه فى جنات العلى و قد لحق روحه بالملاء الاعلى فى الرابع عشر من شهر ذيعقده الحرام من سنه 1394 هجرية قمريه، بعد مضّى سبعين عاما من عمره الشريف.(11)
+
آیت الله فکور با آن همه [[زهد]] و [[تقوا]]، مردی شیرین سخن بود و مجلس گرمی داشت. آن گونه نبود که چون برخی چهره در هم کشد و گوشه گیری اختیار کند. از نظر اجتماعی و برخورد با مردم به گونه ای بود که اگر کسی در جلسه ای با ایشان می نشست، مجذوب وی می شد. تواضع بی حد و دل دادن به حرف های مردم، سبب محبوبیت وی در دل ها شده بود، دیدارش انسان را به یاد خدا می انداخت.
  
پى نوشت
+
==استخاره==
  
(1). گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 223 در تاريخ اردكان، على سپهرى، ج 1، ص 255 سال تولد وى را 1325 ه.ق ذكر كرده است. و در فتوكپى شناسنامه اش 1278 ه.ش برابر با 1317 ه.ق مى باشد.
+
وی با روش خاصی برای مراجعین [[استخاره]] می کرد. نوعاً جواب‌هایش درست بود. بدین سبب نیز شهره آفاق گردید و از خارج و داخل برای همین امر به وی مراجعه می کردند. در این باره می فرمود:استخاره غیب نمی گوید ولی مصلحت را بیان می کند.<ref>. مصاحبه با آیت الله خاتم یزدی و حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد نجفی و حجت الاسلام محمود محمدی و حجت الاسلام حاج سید جعفر حسینی رکن آبادی.</ref>
  
(2). گفتگو با حجة الاسلام محمود محمدى، عضو دفتر استفتائات مقام معظم رهبرى در قم و از بستگان وى.
+
روزهای آخر عمر بر اثر عارضه سرطان در خانه بستری شد، فضلا و طلاب برای عیادتش می آمدند و از سخنان شیرینش بهره مند می شدند. وی باصفا و معنویت، زهد و ورع زندگی را سپری کرد و از وی تنها یک فرزند دختر باقی ماند. بالاخره در روز جمعه هشتم [[ذی القعده]] سال 1394 دیده از جهان فروبست و در مقبره شیخان قم، در جوار زکریا بن آدم اشعری، سمت شرقی شیخان، بدن مطهرش به خاک سپرده شد. در حوزه علمیه قم و شهر اردکان، سه روز به مناسبت رحلت وی درس ها و مغازه ها تعطیل شد.
  
(3). مكتب اسلام، شماره 1، سال 16، ص 5 (در تاريخ اردكان، ج 1، ص 255 آمده است: وى در سن 25 سالگى عازم قم شد).
+
روی سنگ مزارش چنین حجاری شده است:«العلماء باقون مابقی الدهر» قد اختفی فی هذه الجثوة جثمان العلم والحکمة والتقی، وافل فیها شمس سماء الفقه والورع والهدی بعد ما استضاء به جمّ غفیر من طلبة العلم و بغاة الحکمة و روّاد الفضیلة و هو العبد الشکور. آیت الله الملک الغفور الحاج شیخ محمد الفکور الیزدی، حشره ربه مع موالیه فی جنات العلی و قد لحق روحه بالملاء الاعلی فی الرابع عشر من شهر ذیعقده الحرام من سنه 1394 هجریة قمریه، بعد مضّی سبعین عاما من عمره الشریف.<ref>. 1394 ه.ق برابر است با 1352 ه.ش (گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله، تألیف احمد بیرشک، ص 106) بنابراین؛ چنانچه تاریخ تولد وی را آن گونه که در شناسنامه اش آمده (1278 ه.ش) برابر 1317 ه.ق بدانیم، وی در حدود 77 سالگی به لحاظ سال های قمری و یا 74 سالگی به لحاظ سال های شمسی از دنیا رفته است و با نوشته روی سنگ قبر منافاتی ندارد. چون که در این جا این گونه آمده «بعد مضیّ سبعین عاما من عمره الشریف» یعنی بعد از 70 سالگی از دنیا رفته اند.
 +
==پانویس==
 +
<references/>
  
(4). گنجينه دانشمندان؛ ج 2، ص 223.
+
==منابع==
 
+
*احمد محيطى اردكانى،حاج شيخ محمد فكور يزدى،ستارگان حرم، جلد 2
(5). آينه دانشوران، سيد على رضا ريحان يزدى، ص 396-397.
+
 
 
(6). همان.
 
 
 
(7). مجله حوزه، ش 81-82، ص 357.
 
 
 
(8). گفتگو با حجت الاسلام حاج سيد جعفر حسينى ركن آبادى.
 
 
 
(9). حواله اى كه بوسيله آن نان تهيه مى شد.
 
 
 
(10). مصاحبه با آيت الله خاتم يزدى و حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد محمد نجفى و حجت الاسلام محمود محمدى و حجت الاسلام حاج سيد جعفر حسينى ركن آبادى.
 
 
 
(11). 1394 ه.ق برابر است با 1352 ه.ش (گاهنامه تطبيقى سه هزار ساله، تأليف احمد بيرشك، ص 106) بنابراين؛ چنانچه تاريخ تولد وى را آن گونه كه در شناسنامه اش آمده (1278 ه.ش) برابر 1317 ه.ق بدانيم، وى در حدود 77 سالگى به لحاظ سال هاى قمرى و يا 74 سالگى به لحاظ سال هاى شمسى از دنيا رفته است و با نوشته روى سنگ قبر منافاتى ندارد. چون كه در اين جا اين گونه آمده «بعد مضىّ سبعين عاما من عمره الشريف» يعنى بعد از 70 سالگى از دنيا رفته اند.
 
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 +
[[رده:مجتهدین]]

نسخهٔ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۳۷

حاج شيخ محمد فكور يزدى از مجتهدین وعالمان قرن چهاردهم است

ولادت

شیخ محمد فرزند آقا حسین یزدی در سال 1324 ه.ق،[۱] در احمدآباد اردکان و در خانواده ای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود. کمتر از 6 سال داشت که جهت فراگرفتن قرآن مجید پای به مکتب گذاشت. بزودی کلام خدا را آموخت. چون درآمد مالی پدرش کفاف مخارج خانواده اش نمی کرد، نزد شخصی به نام حاج عبدالصمد وکیلی به شاگردی رفته و همزمان با کار، خواندن و نوشتن را نیز فراگرفت. بیشتر شب‌ها بااجازه صاحب مغازه در همان مغازه می ماند تا با فراغت بیشتر به مطالعه ادامه دهد.[۲]

تحصیلات

استعداد سرشار و شوق آموختن سبب شد تا سرانجام به مدرسه علمیه اردکان راه بیابد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، جهت ادامه تحصیل راهی یزد شود. با مستمری اندکی که حاج عبدالصمد در اختیارش قرار می داد، توانست در مدرسه عبدالرحیم خان یزد که رونق خاصی داشت، به تحصیل بپردازد. در بیست سالگی وارد حوزهعلمیه قم شد[۳] و در مدرسه فیضیه اقامت گزید و بااشتیاق فراوان به تحصیل و تهذیب نفس پرداخت.

استادان

طی سال های متمادی که او در حوزه پربرکت قم مشغول تحصیل بود، از محضر استادان زیادی بهره مند گردید. بعضی از آن آیات عظام عبارتند از:

  • 1- حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم؛
  • 2- سید محمد حجت کوه کمری؛
  • 3- سید محمدتقی خوانساری؛
  • 4- سید صدرالدین صدر؛[۴]
  • 6- محمدعلی قمی؛
  • 7- سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛
  • 8- سید محمدرضا گلپایگانی؛
  • 9- سید حسین بروجردی طباطبایی.

وی در حدود 18 سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی بهره برد و به درجه اجتهاد نایل آمد. در دوران تحصیل بیشتر اوقات با شهید محراب آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی مباحثه می کرد.[۵] تا این که از مدرسین عالی رتبه حوزه علمیه شد و در صحن بزرگ حضرت معصومه سلام الله علیها شروع به تدریس کرد.[۶]

شاگردان

حاج شیخ محمد فکور یزدی به امر تدریس خیلی اهمیت می دادند. از این روی شاگردان زیادی در مکتب ایشان تربیت شدند که اکثر آنان هنوز در قید حیات و مایه افتخار حوزه های علمیه اند. بعضی از شاگردان ایشان عبارتند از:

آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی که بخشی از دروس فلسفه و حکمت را از وی فراگرفت.[۷]

حاج سید عباس خاتم یزدی

محمدتقی مصباح یزدی

شیخ حسین راستی

غلامرضا رضوانی خمینی

حاج سید جعفر کریمی و...

آیت الله فکور از زبان شاگردان و دوستان=

آیت الله خاتم درباره استاد خود می گوید:«ما که در قم بودیم، قسمتی از کتاب رسائل مرحوم شیخ انصاری در علم اصول و منظومه مرحوم سبزواری در علم فلسفه را از محضر ایشان آموختیم.

وی با اهتمام زیادی که به علم فقه و اصول داشت، هرگز فلسفه و عرفان را از نظر دور نمی داشت. تا جایی که می فرمود:من زمانی، آن قدر به مثنوی عارف بزگوار، ملای رومی، علاقه داشتم، که سالیان درازی تمام اوقات فراغتم را به خواندن آن می گذراندم و لذت می بردم. وی بر اثر تفکر زیاد در تحقیق مطالب و فهم مسائل، به لقب «فکور» معروف بودند. آن گونه که مشهور است، حضرت آیت الله حائری ایشان را به این لقب خواندند».

علاقه زیاد به امام خمینی

آیت الله فکور، نسبت به امام خمینی علاقه زیادی داشت. امام نیز نسبت به وی محبت خاصی ابراز می کرد. آیت الله خاتم می گوید:«وقتی امام را از ترکیه به نجف اشرف تبعید نمودند، آقای فکور در منزل ما در نجف بود. تا شنید امام به نجف منتقل شده اند، بی درنگ به دیدن ایشان شتافتند و امام نیز برای دیدار ایشان به منزل ما آمد، بین آن دو انس و الفت خاصی وجود داشت.

آقای فکور اگر احساس می کرد کسی نسبت به امام خمینی بی‌مهری می ورزد، بسیار ناراحت و رنجیده می شد و می فرمود:امام امت کسی است که از طرف حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مؤید است و ما باید در همه اعمال و رفتار، حامی و پشتیبان او باشیم».

سخنرانی و منبر

با همه فضائل و کمالات و جایگاه بلند حوزوی، خطیب و سخنران خوبی بود. سخنرانی های او، انقلاب روحی در مردم ایجاد می کرد و همه را مجذوب خود می ساخت. بدین جهت، با همه مشاغل علمی به امر تبلیغ دین بسیار اهمیت می داد. و تا سنین پیری، در حد امکان سعی می کرد، در مواقع مناسب برای ارشاد مردم به شهرها و بخش ها و روستاهای دور و نزدیک سفر کند و احکام و معارف روحبخش اسلام را به مردم برساند. نه تنها سخنان شیوا و جذاب او، آموزنده بود، بلکه رفتار و اخلاقش نیز الگو قلمداد می شد.

می گفت:«برای تبلیغ اسلام و دین به تویسرکان رفته بودم، شخص دیگری از برادران روحانی نیز در آن جا سخنرانی می کرد. سخنرانی و منبر من جلوه خاصی یافته بود. و بیشتر مردم را به خود جلب کرده بود. آن آقا، در بیشتر مجالس به من ناسزا می گفت و توهین می کرد. گاهی می گفت تو ریاکار هستی، تو چاپلوسی می کنی؟!!... اما نه تنها من هیچ عکس العمل ناهنجاری نشان نمی دادم، بلکه بیشتر نسبت به وی اظهار علاقه می کردم و این رفتار ادامه داشت تا این که روزی به من گفت:فلانی تو چه آدمی هستی! با این همه ناسزاگویی هیچ عکس العملی نشان نمی دهی؟! همین رفتار و اخلاق باعث شد، او کم‌کم از دشمنی هایش دست بکشد و از دوستانم گردد».

دوستی ابا عبدالله و اهل بیت علیهم السلام

در ایامی که راه عتبات عالیات باز بود، آیت الله فکور سالی دو مرتبه به کربلا و نجف مشرف می شد، آن گاه هم که راه بسته شد، با زحمات زیادی از بیراهه ها با راهنمایی افراد خاصی خود را برای زیارت عتبات عالیات به نجف و کربلا می رساند و مدتی هم می ماند. وقتی به حرم ابا عبدالله علیه السلام مشرف می شد، ساعت ها از حرم بیرون نمی آمد، به گونه ای مجذوب حرم می شد که متوجه هیچ کس نمی شد.

عشق و علاقه ای خاص به امام حسین علیه السلام داشت. گاه ساعت ها در صحنِ حرم می نشست و گنبد و بارگاه ابا عبدالله را می نگریست و نمی توانست از آن دل بکند و به خانه برگردد. خودش می گفت:دوست روحانی متدینی داشتم که مدتی پیش از دنیا رفته بود، آرزو داشتم او را در خواب ببینم و از احوال عالم برزخ سؤال کنم و خبری بگیرم. این را هم می دانستم که بر اساس روایات:در روز قیامت پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام و... شیعیان را شفاعت می کنند و از آن مهلکه ها نجات می بخشند. آن چه که خود آن ها سفارش کردند، این است که برای عالم برزخ فکری بکنید. شفاعت مال روز قیامت است.

به این جهت خیلی دلم می خواست بدانم که چه عملی در عالم برزخ بکار می آید و انسان را نجات می دهد؟ تا این که شبی او را در خواب دیدم؛ جلو رفتم، دستش را گرفتم و پرسیدم:در عالم برزخ چه عملی ارزش دارد و سبب نجات انسان می شود؟ ابتدا دستش را از من جدا کرد و عقب عقب رفت، دویدم گریبانش را گرفتم و گفتم تا جوابم را ندهی، رهایت نمی کنم. گفت:«برای عالم برزخ زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را فراموش نکن».

از دیگر خصوصیات بارز ایشان احترام بسیار به سادات بزرگوار و فرزندان اهل بیت علیهم السلام خصوصاً اهل علم آن ها بود با تعظیم و تکریم زایدالوصفی با آن ها روبرو می شد.


زهد و تقوا و احتیاط در مصرف بیت المال

آیت الله فکور در تمام کارهایش دقت و احتیاط داشت، به ویژه در مصرف وجوهات شرعی و اموال بیت المال بیش از اندازه احتیاط می کرد.[۸] بدین سبب با این که اموال زیادی از خمس و زکات و کفارات و هدایا به دستش می رسید، همه را با دقت خاصی جدا می کرد و به مصارفش می رساند؛ اما خود زندگی ساده و مختصری که از سطح یک طلبه متوسط نیز پایین تر بود، اختیار کرده بود.

لباسش نوعاً از پشمی بود که خود تهیه می کرد، بسیار کم غذا می خورد، بیشتر به مطالعه و عبادت و شب زنده‌داری می پرداخت. تا آخر عمر در خانه اجاره ای بسر برد و به خود اجازه نداد که از وجوهات خانه ای تهیه کند. با این همه اگر کسی از جهت مادی یا معنوی احتیاجی داشت و به وی مراجعه می کرد، تا سر حد توان در انجام آن تلاش می کرد. چون پدری دلسوز و مهربان، و برادری همدل و چاره ساز، با بلندنظری و احترام، نیاز مراجعین را برطرف می ساخت و هرگز شخصیت مؤمنین نیازمند را جریحه دار نمی کرد.

حجة الاسلام حاج سید محمد نجفی می گوید:«وقتی دخترش را به منزل شوهر بردند، مقداری «مُهرِ نان»[۹] که سهمیه دخترش بود و هنوز مصرف نشده بود، به بیت المال برگرداند».

آقای محمدی می‌گوید:یک وقت طلبه ای از آشنایان ازدواج کرد، ایشان می خواست هدیه ای برای داماد ببرد. اما این کار 7 یا 8 ماه طول کشید. بعدها به من گفت:هنوز پولی ندارم که چیزی بخرم. کاملاً مشهود بود که مایل نیست از وجوهات چیزی بخرد و می خواست از اموال شخصی خودش باشد. بعد از یک سال پولی جمع کرد و یک روفرشی به قیمت 8 دینار عراقی معادل 160 تومان خرید و برای وی هدیه برد.

آیت الله فکور با آن همه زهد و تقوا، مردی شیرین سخن بود و مجلس گرمی داشت. آن گونه نبود که چون برخی چهره در هم کشد و گوشه گیری اختیار کند. از نظر اجتماعی و برخورد با مردم به گونه ای بود که اگر کسی در جلسه ای با ایشان می نشست، مجذوب وی می شد. تواضع بی حد و دل دادن به حرف های مردم، سبب محبوبیت وی در دل ها شده بود، دیدارش انسان را به یاد خدا می انداخت.

استخاره

وی با روش خاصی برای مراجعین استخاره می کرد. نوعاً جواب‌هایش درست بود. بدین سبب نیز شهره آفاق گردید و از خارج و داخل برای همین امر به وی مراجعه می کردند. در این باره می فرمود:استخاره غیب نمی گوید ولی مصلحت را بیان می کند.[۱۰]

روزهای آخر عمر بر اثر عارضه سرطان در خانه بستری شد، فضلا و طلاب برای عیادتش می آمدند و از سخنان شیرینش بهره مند می شدند. وی باصفا و معنویت، زهد و ورع زندگی را سپری کرد و از وی تنها یک فرزند دختر باقی ماند. بالاخره در روز جمعه هشتم ذی القعده سال 1394 دیده از جهان فروبست و در مقبره شیخان قم، در جوار زکریا بن آدم اشعری، سمت شرقی شیخان، بدن مطهرش به خاک سپرده شد. در حوزه علمیه قم و شهر اردکان، سه روز به مناسبت رحلت وی درس ها و مغازه ها تعطیل شد.

روی سنگ مزارش چنین حجاری شده است:«العلماء باقون مابقی الدهر» قد اختفی فی هذه الجثوة جثمان العلم والحکمة والتقی، وافل فیها شمس سماء الفقه والورع والهدی بعد ما استضاء به جمّ غفیر من طلبة العلم و بغاة الحکمة و روّاد الفضیلة و هو العبد الشکور. آیت الله الملک الغفور الحاج شیخ محمد الفکور الیزدی، حشره ربه مع موالیه فی جنات العلی و قد لحق روحه بالملاء الاعلی فی الرابع عشر من شهر ذیعقده الحرام من سنه 1394 هجریة قمریه، بعد مضّی سبعین عاما من عمره الشریف.<ref>. 1394 ه.ق برابر است با 1352 ه.ش (گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله، تألیف احمد بیرشک، ص 106) بنابراین؛ چنانچه تاریخ تولد وی را آن گونه که در شناسنامه اش آمده (1278 ه.ش) برابر 1317 ه.ق بدانیم، وی در حدود 77 سالگی به لحاظ سال های قمری و یا 74 سالگی به لحاظ سال های شمسی از دنیا رفته است و با نوشته روی سنگ قبر منافاتی ندارد. چون که در این جا این گونه آمده «بعد مضیّ سبعین عاما من عمره الشریف» یعنی بعد از 70 سالگی از دنیا رفته اند.

پانویس

  1. . گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 223 در تاریخ اردکان، علی سپهری، ج 1، ص 255 سال تولد وی را 1325 ه.ق ذکر کرده است. و در فتوکپی شناسنامه اش 1278 ه.ش برابر با 1317 ه.ق می باشد.
  2. . گفتگو با حجة الاسلام محمود محمدی، عضو دفتر استفتائات مقام معظم رهبری در قم و از بستگان وی.
  3. . مکتب اسلام، شماره 1، سال 16، ص 5 (در تاریخ اردکان، ج 1، ص 255 آمده است:وی در سن 25 سالگی عازم قم شد).
  4. . گنجینه دانشمندان؛ ج 2، ص 223.
  5. . آینه دانشوران، سید علی رضا ریحان یزدی، ص 396-397.
  6. . همان.
  7. . مجله حوزه، ش 81-82، ص 357.
  8. . گفتگو با حجت الاسلام حاج سید جعفر حسینی رکن آبادی.
  9. . حواله ای که بوسیله آن نان تهیه می شد.
  10. . مصاحبه با آیت الله خاتم یزدی و حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد نجفی و حجت الاسلام محمود محمدی و حجت الاسلام حاج سید جعفر حسینی رکن آبادی.

منابع

  • احمد محيطى اردكانى،حاج شيخ محمد فكور يزدى،ستارگان حرم، جلد 2