گنجینة الأسرار (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ مثنوی گنجینۀ اسرار (کتاب) را به گنجینة الأسرار (کتاب) منتقل کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۱

Ganjine.GIF
نویسنده عمان سامانی
موضوع عاشورا/شعر عرفانی
زبان فارسی
تعداد جلد ۱

«گنجینة الأسرار» اثر عمان سامانی (م، ۱۳۲۲ ق) شاعر و عارف شیعه، کتاب شعری در قالب مثنوی است و از آثار برجسته مرثیه فارسى بشمار می‌آید. «گنجینة الأسرار»، در سوگ امام حسین علیه‌السلام و ماجراى‌ عاشورا سروده شده و از دید عرفانى به کربلا و قهرمانان و حوادث آن نگریسته است.

مؤلف

میرزا نورالله فرزند میرزا عبدالله، ملقب به تاج‌الشعرا و مشهور به «عُمّان سامانی» در سال 1258 قمری در سامان از قریه‌های چهارمحال و بختیاری زاده شد و به سال 1322 قمری در دیار نیاکان خود درگذشت و پیکرش را بنا بر وصیت او در وادی السلام نجف به خاک سپردند.

عمان سامانی در خاندانی از اهالی عرفان رشد کرد و همین پرورش صوفیانه، نگاه او را به عالم تربیت نمود تا بتواند در کنار مشق شعر و تمرین ادبیات در محضر اساتید اصفهان، واردات قلبی و کشف‌ها و سرمستی‌های خود را با ذوق درآمیزد و در ساختار شعر ریزد. عمان از اعضای اصلی حلقۀ شعر ابوالفقرا در اصفهان بوده که پس از درگذشت او، در جلسات ملک‌الشعرا (عنقا) حضور می‌یافته‌ و قصیده معروف لامیۀ خویش را در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در همین زمان سروده است:

به پرده بود جمال جمیل عزّوجّل * به خویش خواست کند جلوه‌ای به صبح ازل

چو خواست آن که جمال جمیل بنماید * "علی" شد آینه، خیرالکلام قَلَّ و دلّ!

معرفی کتاب

اصالت و رتبت عمان سامانی به خاطر آفریدن مثنوی بلند و ارزشمند «گنجینةالاسرار» است. عمان سامانی مسوّدات «گنجينة الأسرار» را به سال 1305 ق، در اصفهان، به تشویق و ترغیب آقاسلیمان‌خان‌ که رئیس خواجه‌سرایان بوده، در طول یک‌سال جمع‌آوری و تدوین نموده است.

وی گنجينة الأسرار را به سبک و شیوه و وزن «زبدة الأسرار» صفی اصفهانی ساخته و پرداخته است. میزان این تأثیرپذیری را هنگامی درمی‌یابیم که می‌بینیم عمان سامانی در سرودن این منظومه فاخر عرفانی از همان وزن عروضی «زبدة الأسرار» بهره گرفته است؛ یعنی فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات.

اگرچه «زبدة الأسرار» صفی اصفهانی بر گنجینه اسرار قدمت زمانی دارد و صفی اصفهانی در منظومه عاشورایی خود برای اولین بار با قرائت عرفانی از فرهنگ کربلا به تجزیه و تحلیل عارفانه این رخداد بی‌نظیر تاریخی پرداخته است (پیش از او هیچ شاعر فارسی‌زبانی در این وادی خطیر گام استوار و اساسی برنداشته)، ولی حضور اصطلاحات فراوان فلسفی، حکمی، عرفانی و سلوکی در منظومه عارفانه و عاشورایی او از یک‌سو، و غموض بیانی و افت و خیزهای کلامی او در تبیین این مقوله‌های مجرد ذهنی - که طبعا ناملموس و نامحسوسند - از سویی دیگر، دامنه تأثیرگذاری این اثر را کوتاه و محدود کرده است؛ به‌گونه‌ای که فقط اهل فن از آن بهره وافر می‌گیرند؛ ولی «گنجینه» عمان به‌خاطر شیوه بیانی بی‌دلانه‌ای که دارد، مقوله‌های دور از دسترس عرفانی را به عینیت جامعه منتقل می‌کند و مفاهیم مجرد ذهنی را با ابزارهای بیانی عاشقانه به‌صورت کاملا ملموس و محسوس به تصویر می‌کشد و با استفاده از جاذبه‌های سبک «وقوع» به واقعه عاشورا، صبغه‌ای بی‌دلانه می‌بخشد.

صرف نظر از تسامحات ادبی معدودی که عمان در این اثر جاودانه عاشورایی داشته، «گنجینه» او را باید به‌عنوان یک اثر فاخر و استثنایی در پیشینه شعر عاشورا تلقی کرد که مرور زمان، نه‌تنها از جاذبه‌های کلامی و روحانی آن نکاسته، بلکه شاهد بالندگی و شکوفایی اعجاب‌انگیز آن در طول سده اخیر بوده‌ایم، که به‌تدریج بر میزان اقبال شیفتگان ادب عاشورا از این اثر ماندگار افزوده شده است.

گنجینه عمان در حقیقت یک سفرنامه است؛ سفرنامه‌ای عارفانه و روحانی که حرکت قافله عشق را در مسیر شهادت مرحله‌به‌مرحله گزارش می‌کند. گنجینه عمان مبتنی بر قرائت عرفانی از فرهنگ خون‌نگار عاشوراست؛ قرائتی که به مقوله‌های تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی اعتنایی ندارد و تنها از منظر معرفتی به واقعه کربلا نگاه می‌کند و در تبیین راز و رمزهای آن از شیوه بی‌دلانه سود می‌جوید.

عمان سامانی بر آن است تا خروش شهیدان نینوا را - که در عوالم هستی طنین‌افکن دیده است - به گوش اسیران خاک برساند؛ تا با قدم نهادن در مسیر این خاکیان افلاکی، فاصله خود را با کاروان کربلا کمتر کنند؛ به کاروانی که پیوسته در حرکت است و لحظه‌ای از رفتن بازنمی‌ایستد و باید کوشید تا به این کاروان رسید. این کاروان از غروب روز عاشورا به بعد با به‌جای نهادن پیکرهای پاک و غرقه به خون 72 شهید همیشه سرافراز در بیابان تف‌آلود کربلا، به قافله‌سالاری امام زین‌العابدین(ع) و حضرت زینب(س) به حرکت سرنوشت‌ساز خود ادامه می‌دهد تا به رسالت خطیری که برعهده دارد، عمل کند و پیام رهایی‌بخش عاشورا را به گوش جهانیان برساند؛ پیامی که تا همیشه تاریخ، منشأ حرکت‌های خودجوش مردمی است.

محتوای کتاب

«گنجینة الاسرار» با دیباچه عرفانی آغاز شده است. عمّان سامانی بعد از دیباچه، عرفان عاشورایی را در قالب مثنوی بیان کرده و شهادت امام حسین (علیه السلام) را با بیان عرفانی نگارش کرده است.

این کتاب که حاصل توجهات ذوقی و عارفانۀ شاعر به داستان کربلا است، از آغاز آفرینش و ایجاد نشئات مختلف و مراحل وجود شروع شده و به حرکت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام به سرزمین طَفّ و انتخاب شهادت می‌پردازد.

عمان سامانی در این مثنوی ماندگار، با برداشت‌های ناب عرفانی از جریان عاشورایی حسینی، از حُرّ، حضرت عباس(ع)، حضرت قاسم(ع)، حضرت علی اکبر(ع)، عنان‌گیری حضرت زینب(س) و تجلیات جمال حسینی در آئینه وجود زینبی، سفارش امام حسین(ع) در مورد امام سجاد(ع) به حضرت زینب(س)، شهادت حضرت علی اصغر(ع)، شرفیابی زعفر به قصد یاری و جان‌سپاری و سبب محرومی او از سعادت شهادت و بالاخره به میدان رفتن حضرت سیدالشهداء(ع) و جریان شهادت ایشان، سخن به میان آمده است.

این مثنوی عرفانی با ابیات زیر آغاز شده:

کیست این پنهان مرا در جان و تن * کز زبان من همی گوید سخن؟

این که گوید از لب من راز کیست * بنگرید این صاحب آواز کیست؟

و با ابیاتی در شرح: «در بیان مُحاربه آن موحّد صاحب یقین در میدان مشرکین و پیغام آوردن جبرئیل امین از حضرت رب‌العالمین و افتادن آن حضرت از زین بر زمین سلام‌الله‌علیه‌ إلی‌ یوم‌الدین» به پایان رسیده است.

گشت تیغ لامثالش گرم سیر * از پی اثبات حق و نفی غیر

ریخت بر خاک از جلادت خون شرک * شُست ز آب وحدت از دین رنگ و چرک

جبرئیل آمد که ای سلطان عشق * یکه‌تاز عرصه میدان عشق

دارم از حق بر تو ای فرخ امام * هم سلام و هم تحیت هم پیام

گوید ای جان حضرت جان‌آفرین * مر تو را بر جسم و بر جان آفرین

محکمی‌ها از تو میثاق مراست * روسپیدی از تو عشاق مراست

این دویی باشد ز تسویلات نفس * من توام ای من تو، در وحدت تو من

مصدری و ماسوی مشتق تو راست * بندگی کردی خدایی حق تو راست

هرچه بودت، داده‌ای اندر رهم * در رهت من هرچه دارم می‌دهم

کشتگانت را دهم من زندگی * دولتت را تا ابد پایندگی

شاه گفت ای محرم اسرار ما * محرم اسرار ما از یار ما

گرچه تو محرم به صاحب خانه‌ای * لیک تا اندازه‌ای بیگانه‌ای

آن که از پیشش سلام آورد‌ه‌ای * و آنکه از نزدش پیام آورده‌ای

بی‌حجاب اینک هم‌آغوش من است * بی تو رازش جمله در گوش من است

از میان رفت آن منی و آن تویی * شد یکی مقصود و بیرون شد دویی

گر تو هم بیرون روی نیکوتر است * ز آنکه غیرت آتش این شهپر است

از سر زین بر زمین آمد فراز * وز دل و جان برد بر جانان نماز

با وضویی از دل و جان شسته دست * چار تکبیری بزد بر هرچه هست

وآن سپاه ظلم و آن احزاب جور * چون شیاطین مر نمازی را به دور

تیر بر بالای تیر بی‌دریغ * نیزه بعد از نیزه، تیغ از بعد تیغ

قصه کوته، شمر ذی‌الجوشن رسید * گفت‌وگو را آتش خرمن رسید

ز آستین غیرت برون آورد دست * صفحه را شُست و قلم را سرشکست

از شنیدن دیده بی‌تاب است و گوش * شد سخنگوی از زبان من خموش

آن که عمان را درآوردی به موج * گاه بردی در حضیض و گه به اوج

ناله‌های بیخودانه بس کشید * اندر اینجا پای خود واپس کشید

شرم‌سارم از معانی جوئی‌اش * عذرخواهم از پریشان گوئی‌اش

حق همی داند که غالی نیستم * اشعری و اعتزالی نیستم

اتحادی و حلولی نیستم * فارغ از اقوال بی‌معنیستم

لیک من دارم دل دیوانه‌ای * با جنون خوش، از خرد بیگانه‌ای

لغزشی گر رفت نی از قائل است * آن هم از دیوانگی‌های دل است

منتهی چون رشته باشد با حسین * شاید ای دانا کنی گر غمض عین

چون که از اسرار سنگی باز شد * نام او گنجینة الاسرار شد

منابع

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها