عبدالرحمن محمدی هیدجی: تفاوت بین نسخهها
(←منبع) |
|||
سطر ۱۳۳: | سطر ۱۳۳: | ||
ولی عباس زاده، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۵، صفحه ۲۷۱-۲۸۳. | ولی عباس زاده، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۵، صفحه ۲۷۱-۲۸۳. | ||
+ | |||
+ | ==آرشیو عکس و تصویر== | ||
+ | <gallery mode="packed" heights="170"> | ||
+ | پرونده:هیدجی.jpg|عبدالرحمن محمدی هیدجی در کتابخانه شخصی | ||
+ | پرونده:هیدجی0.jpg|عبدالرحمن محمدی هیدجی | ||
+ | |||
+ | </gallery> | ||
[[رده:علمای معاصر|محمدی هیدجی،عبدالرحمن]] | [[رده:علمای معاصر|محمدی هیدجی،عبدالرحمن]] | ||
[[رده:فقیهان]] | [[رده:فقیهان]] | ||
[[رده:علمای اخلاق]] | [[رده:علمای اخلاق]] |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۹
آیت الله عبدالرحمن محمدی هیدجی (۱۳۰۴ - ۱۳۷۹ ش) از علمای بزرگ زنجان است. ایشان از همان دوران تحصیل، به تبلیغ احکام اسلامی و آگاهی دادن مردم اشتغال داشت. وی در اکثر مباحث فقهی، ادبی، روایی و شعر فعال بود و از بسیاری از علمای زمان خود اجازه نقل روایت داشت.
نام کامل | عبدالرحمن محمدی هیدجی |
زادروز | ۱۳۰۴ شمسی |
زادگاه | هیدج - زنجان |
وفات | ۱۳۷۹ شمسی |
مدفن | قم - قبرستان ابوحسین |
اساتید |
حضرات آیات: سید شمس الدین کاظمی هیدجی، بروجردی و حجت کوهکمری |
| |
آثار |
حسن الثواب فی تفسیر فاتحة الکتاب، حل المسائل فی ترکیب العوامل، چهل حدیث مسند در اخبار آخر الزمان، چهل حدیث مرسل در اخبار ملاحم و |
محتویات
ولادت و خاندان
این عالم فرزانه، سال ۱۳۰۴ ش. (۱۳۴۴ ق) در هیدج، ۷۵ کیلومتری زنجان در خانوادهای علمی و مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش حاج میرزا عبدالعظیم و جدش حاج ملا فتح الله و عموی پدرش آیت الله حاج میرزا عبدالرحیم فقاهتی، صاحب کتاب قضاء، همگی از علمای سرشناس منطقه بودهاند.
تحصیلات و استادان
پدرش او را در چهار سالگی به مکتب گذاشت و نزد ملا مجید و شیخ عزیزالله به فراگیری قرآن مجید پرداخت. او توانست به خوبی قرآن مجید را فراگیرد و از شاگردان نمونه مکتب شود. پس از آن در شش سالگی به مدرسه ابتدایی هیدج وارد شد تا ششم ابتدایی قدیم را به پایان رساند.
پس از اتمام دوره ابتدایی، با تشویقهای فراوان پدر جهت یادگیری علوم حوزوی و علاقه شدید خود او، وارد حوزه علمیه هیدج گردید. همزمان با تحصیل، همواره در کنار پدر در مزارع و باغات به کشاورزی میپرداخت. ایشان ضمن آن که تلاش میکرد که مطالب را به خوبی یاد بگیرد، اشکالات درسی خود را از پدرش میپرسید. او در حوزه علمیه هیدج مقدمات و ادبیات عرب را نزد حاج ملا محمد فخیمی با موفقیت به پایان رسانید.
بعد از اتمام دروس مقدماتی، در سال ۱۳۶۰ ق. راهی شهر مقدس قم گردید و در این شهر اقامت گزید. دروس سطح را نزد اساتید بزرگواری همچون: آیت الله سید شمس الدین کاظمی هیدجی و آیت الله شیخ موسی زنجانی فراگرفت و سپس در درس خارج آیات عظام: بروجردی و حجت کوهکمری حاضر شد و مبانی علمی خویش را استوار کرد.
آیت الله محمدی هیدجی از اکثر مراجع عظام تقلید در نقل روایت و امور حسبیه اجازه داشت؛ از جمله حضرات آیات عظام: سید محسن حکیم، سید محمود حسینی شاهرودی، حاج سید احمد زنجانی، سید ابوالقاسم خویی، سید کاظم شریعتمداری، سید محمدرضا گلپایگانی، سید شهاب الدین نجفی مرعشی، سید هادی میلانی، حاج شیخ عبدالنبی عراقی، سید محمد حسینی شیرازی و حاج شیخ موسی زنجانی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین. وی در نقل روایت شیوه خاصی را می پیمود. او سند حدیث را ابتدا به طور مفصل بررسی میکرد؛ اگر سند حدیث به یکی از معصومان میرسید، آن را نقل میکرد و چنان چه صحت سند آن برایش محرز نمیگشت، از نقل حدیث اجتناب مینمود.
آثار و تألیفات
ایشان همواره در کنار تحصیل، به تحقیق و تفحص در موضوعات مختلف فقهی و حدیثی مشغول بود و آثاری به رشته تحریر درآورد. از این آثار تعدادی به چاپ رسیده و تعدادی هنوز چاپ نشده است.
آثار چاپ شده:
- ۱. الحجة علی فصل الخطاب فی ابطال القول بتحریف الکتاب: محدث نوری کتابی به نام فصل الخطاب نگاشته و در آن اقوال مدعیان تحریف قرآن را بیان کرده است. کتاب «الحجة علی فصل الخطاب» در حقیقت برای ابطال آن اقوال و ادله این عده تحریر شده است. این اثر به وسیله خود مؤلف در چاپخانه علمیه قم، به تعداد دو هزار جلد در سال ۱۳۶۳ ش چاپ گردیده است.
- ۲. النسب و فروعه الفقهیه: در این کتاب تمام مسائل مربوط به نسب و ادله ثبوت آن و فروعی مثل تلقیح مصنوعی، استحباب ارضاع و... با نقل ادله بیان شده است. این اثر نیز در چاپخانه علمیه قم در سال ۱۳۷۵ ش به چاپ رسیده است.
- ۳. درة التاج فی حقیقة المعراج (فارسی): این اثر به معراج پیامبر اسلام و جریاناتی که در شب معراج رخ داد، پرداخته است. این کتاب در سال ۱۳۳۶ ش. به وسیله چاپخانه علمیه قم به چاپ رسیده است.
- ۴. اندیشههای روشن (حکایات تاریخی): اثری است تاریخی که در آن مؤلف حکایات و روایات و داستانهای آموزنده را در پنج بخش: ۱. فطانت، ۲. فراست، ۳. حاضر جوابی و بدیهه سرایی، ۴. بخش ظرافت و طرفهگویی، ۵. غرائب (داستان های شگفت انگیز) به رشته تحریر درآورده است. این کتاب نیز به همت چاپخانه علمیه قم در سال ۱۳۷۵ ش. زیور طبع پوشید.
- ۵. ارزندهترین میراث یا وصیت به فرزندان: که در چاپخانه علمیه قم به سال ۱۳۶۳ ش. به چاپ رسیده است.
آثار چاپ نشده:
- ۱. حسن الثواب فی تفسیر فاتحة الکتاب؛
- ۲. هادی السفینة الی البحار (۳ جلد) که در حقیقت تطبیق سفینه است بر بحار قدیم و بحار جدید (چاپ بیروت و چاپ ایران)؛
- ۳. غوص البحار و لآلیها. این اثر موضوعبندی بحارالانوار به صورت حروف الفبا است؛
- ۴. مشایخ الاجازات. این اثر درباره راویانی است که اجازه نقل روایت داشتهاند؛
- ۶. عوامل فساد و صلاح، به صورت موعظه و پند و اندرز؛
- ۷. مکتب درختان؛
- ۸. تازه خرمای طبق، دیوان شعر خود آیت الله محمدی هیدجی (فارسی و ترکی)؛
- ۹. زندههای خاموش و روانهای بیدار. در این اثر به شبهات مربوط به احکام، رفتار ائمه اطهار و قیام ابا عبدالله الحسین علیهمالسلام پاسخ داده شده است؛
- ۱۰. وقایع الایام. در این اثر بر اساس تاریخ قمری، برای هر روز سال حداقل دو یا سه حادثه نقل شده است؛
- ۱۱. شرح حال حکیم هیدجی. سرگذشت و زندگینامه حکیم نامدار هیدج است؛
- ۱۲. انتقادات اخلاقی؛
- ۱۳. عهد پدری. وصیتنامه حضرت امام علی علیهالسلام به فرزندش نقل شده است. (نامه ۳۱ نهج البلاغه)؛
- ۱۴. حل المسائل فی ترکیب العوامل. کتابی است در تجزیه و ترکیب؛
- ۱۵. چهل حدیث مسند در اخبار آخر الزمان؛
- ۱۶. چهل حدیث مرسل در اخبار ملاحم.
ایشان همچنین دارای طبع شعر بود و در مدح ائمه اطهار علیهمالسلام و به مناسبت اعیاد اسلامی، شعرهایی را میسرود؛ از جمله قطعهای را در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سروده است که چند بیت آن را میآوریم:
یا ناطق قرآن! متوسل به تو هستم بنگر که شکستم * خواهم تو شوی واسطه در درگه سبحان در نیمه شعبان
چندی است مرا حاجتی اندر دل پرغم، از خالق عالم * مقضی شود گر تو نهی پای به میدان در نیمه شعبان
اوّل فَرَجِ تو، دگری مغفرتم را، زین معصیتم را * دیگر پدر و مادر و استاد و بزرگان در نیمه شعبان
ای هیدجی! ای غرق به دریای محبت، مشتاق مودت * بر درگه حق هستی صاحب عنوان در نیمه شعبان
فعالیتهای فرهنگی
ایشان از همان دوران تحصیل، به تبلیغ احکام اسلامی و آگاهی دادن مردم اشتغال داشت. در سال ۱۳۳۷ ش. بنا به دستور آیت الله بروجردی و درخواست اهالی محل، از قم به زادگاهش عزیمت نمود و اداره مدرسه علمیه را بر عهده گرفت و به تدریس علوم دینی پرداخت. علاوه بر این، به کارهای فرهنگی و اجتماعی دیگری مثل تشکیل صندوق جوانان و انجمن اسلامی به همراه حاج آقای فخیمی مشغول شد. هدف از تشکیل این انجمن اسلامی، جذب افراد متعهد و جوانان و آشنا کردن آنان با احکام و معارف الهی بود. همچنین آنان را برای انجام برخی کارهای تبلیغاتی آماده میکرد.
ایشان به اکثر مناطق عزیمت مینمود و مردم را به مسائل مختلف فرهنگی و مذهبی آگاهی میداد و آنان را به حمایت از کسانی که در عرصههای فرهنگی فعالیت داشتند، تشویق میکرد.
برخی دیگر از فعالیتهای فرهنگی آیت الله هیدجی عبارت است از: تأسیس کتابخانهای در مدرسه دینی، تأسیس یک مسجد در روستای رحمت آباد، اقامه نماز و جماعت در مسجد حاج محمد، اقامه نماز جماعت در مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف، برنامه تفسیر قرآن در محل اقامت خویش و مشارکت در فعالیت تبلیغی علمای منطقه که شبهای جمعه گرد هم جمع می شدند و برای روز جمعه برنامهریزی میکردند و هر کدام به منطقهای اعزام میشدند. ایشان نیز از جمله افراد پیش قدم این جمع بود و در روستاهایی مثل الوند، نصیرآباد و خلیفه لو به امور فرهنگی میپرداخت.
فعالیتهای سیاسی
آیت الله محمدی هیدجی در دوران پیش از انقلاب اسلامی در کنار سایر علمای منطقه، جهت تبلیغ به روستاهای مختلف اعزام میشد و مردم را به کارهای پلید حکومت پهلوی آگاهی میداد. با شروع انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و اوجگیری قیام خونین مردم علیه شاه، وی نیز در سفرهای تبلیغی خود، اعلامیه های امام خمینی قدس سره را منتشر میکرد و در سخنرانیهای خویش بدون هیچ واهمهای خیانتهای شاه را بیان میداشت و مردم را به قیام علیه رژیم منفور تشویق میکرد. البته در این راه چندین بار به وسیله ساواک احضار گردید و از او تعهد گرفته شد که از این گونه سخنرانیها بپرهیزد؛ ولی او پس از آزادی، به فعالیت سیاسی خود ادامه میداد.
بعد از پیروزی انقلاب، تا مدتی دادگاهها تعطیل شدند. از این رو، کمیتهای به نام کمیته انقلابی حضرت امام تشکیل شد که از جمله وظایف آن، حل و فصل برخی مرافعات مردمی و گشت شبانه در محلها بود. سرپرستی این کمیته را خود وی بر عهده داشت و به عنوان قاضی تحکیم، کنترل اوضاع و حل و فصل اختلاقات مردم منطقه را به جدیت تمام پی میگرفت؛ چه بسا در این موارد به هنگام ضرورت به اطراف نیز مسافرت میکرد.
خاطرات
- یکی از خاطرات آیت الله محمدی هیدجی، قبل از انقلاب، این است که نقل میکرد: چون من در سخنرانیهایم اعلامیههایی را که به دستم رسیده بود، به مردم میرساندم، لذا بنده را بارها از طرف سازمان امنیت احضار کردند و تذکراتی را به من دادند. در سازمان، سرگردی به نام جعفری بود. او در آن جا به من گفت: نصیحتی می کنم، گوش کنید و آن این که آقای خمینی مجتهد است و باید به ایشان دعا کنیم؛ ولی از شما خواهش میکنم در منبرها دعا نکنید. سپس مطالبی را از ما پرسید. ما بعداً فهمیدیم که همان سرگرد، مرید امام و خیلی علاقهمند به ایشان بود.
- در خاطره دیگری نقل میکرد که: در بحبوحه انقلاب در گروهان ابهر شخصی تندخو به نام سرگرد نجاتی بود. یکی از روزهای محرم، موقع ناهار در زده شد، گفتند: جناب سرگرد، رئیس پاسگاه، شما را میخواهد. رفتم در را باز کردم. ایشان با عصبانیت مرا تهدید کرد و گفت: شما با سخنرانیهای خود این مردم را تحریک میکنید، من این جا را به آتش میکشم و شما را هم میتوانم با خود ببرم. با ملایمت گفتم: عیب ندارد برویم. در این موقع دو نفر از دوستان ما (آقایان رضا صالحی و مختار صالحی) جلو آمدند و به جناب سرگرد گفتند: جناب سرگرد! در این اطراف چند نفر آشوبگر است، شما آن ها را کنترل کن، این جا درست میشود. بعد از آن، سرگرد با بقیه افرادش محل را ترک کرد.
- نقل می کرد که: اوایل سکونتم در قم، در منطقه خاکفرج ساکن بودم. هر روز صبح وقتی میخواستم به درس بروم، با پای پیاده مسیر را طی میکردم. هنگام طی این مسیر، از قرآن کوچکی که داشتم و همیشه همراه من بود، آیاتی را حفظ میکردم و این برنامه هر روز صبح من بود. به لطف الهی توانستم در این مسیر، ثلث قرآن را حفظ کنم و راضی نمی شدم کسی از رفقا همراه من باشد؛ چرا که باعث می شد نتوانم قرآن را حفظ کنم.
- همچنین می گفت: قرار بود به خاطر پیروزی انقلاب جشنی در مسجدی که در آن جلسه تفسیر برگزار می کردم، ترتیب دهم. لذا به همه رفقا گفتم که هر کسی برای برگزاری این جشن چیزی را با خود به مسجد بیاورد و دسته جمعی استفاده کنیم. از میان جمعیت، مردی گفت: حاج آقا! نمی شود یک نفر پول بدهد تا چیزی تهیه کنند؟ گفتم: می خواهیم همه در این جشن سهیم باشند و اتحاد خویش را بدین وسیله اعلان نماییم.
- داماد ارجمندش حجت الاسلام روحانی نقل می کند که: من و چند نفر از دوستان در حوزه علمیه هیدج در درس او حاضر میشدیم و همیشه درس فردا را پیش مطالعه میکردیم. لذا گاهی در کلاس اشکالاتی ایراد مینمودیم و او جواب میداد و از این که ما از قبل درس را مرور کرده بودیم، خوشحال میشد. یک روز که پیش مطالعه نکرده بودیم، وقتی استاد درس داد، کسی از ما اشکالی مطرح نکرد. معظم له با شوخی گفت: این شب نشینی باعث شده که شما نتوانید پیش مطالعه کنید و فقط به گوش کردن اکتفا نمودید. او همیشه دوست داشت شاگردان با پیش مطالعه وارد جلسه شوند.
- هر ساله مردم از ایشان دعوت میکردند که در هیدج به منبر برود. در سفر تبلیغی آخر، مردم از ایشان تقاضا کردند که ماه مبارک رمضان را در هیدج سخنرانی کند؛ اما او به علت ناراحتی قلبی و گوارشی نپذیرفت و فقط اقامه نماز جماعت را بر عهده گرفت. در روز عید فطر با اصرار فراوان مردم قبول کردند که موعظه بکنند. بعد از استقرار بر منبر، فرمود: این، منبر آخر من است و فکر می کنم دیگر بعد از این زنده نمانم. لذا دعوت شما را به چند جهت قبول کردم: اول این که کسی که نماز عید فطر را اقامه میکند، باید خطبه هم بخواند؛ دلیل دوم این است که میخواهم اسم من در باب «الذین یبلغون رسالات ربهم» ثبت شود؛ سوم این که این منبر را از من به عنوان یادگار داشته باشید و مرا از یاد نبرید.
خصوصیات اخلاقی
- تقید به نماز اول وقت: ایشان همیشه مقید بود نماز خویش را در اول وقت بخواند. به هنگام نماز دست از هر فعالیتی برمیداشت و به سراغ عبادت میرفت و میفرمود: نماز اول وقت در نزد خداوند صد مرتبه بهتر است از نمازی که در آخر وقت با عجله خوانده شود.
- بعد از هر نماز ایشان به همه مؤمنان و مؤمنات دعا میکرد؛ بخصوص پدر و مادرش را نیز در این دعاها سهیم میکرد و اهل خانوادهاش را به دعا، چنین توصیه میفرمود: «دعا یکی از روشهای عقلایی است که انسان نیازهای خود را از فردی کریم و پرمحبت و توانا بخواهد و از او مدد جوید. اگر چه خداوند به همه چیز آگاه است و حاجت به بازگو کردن ندارد؛ لکن دوست دارد که بنده، او را بخواند و در پیشگاهش تذلل کند و حاجتهای خود را بشمارد و او همه آن ها را بر اساس حکمت و مصلحت برآورد؛ چرا که خداوند فرموده: کسانی که مرا با پاکی بخوانند، من بهرهمند می کنم. و من به هر بنده نزدیکم اگر مرا به راستی بخواند، اجابت و حاجت او را برآورده میکنم».
- استفاده از فرصتها: معظم له همیشه تلاش میکرد که از فرصتهای بدست آمده به بهترین شکل استفاده کند. به همین جهت اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب دینی و اخلاقی میگذرانید و میفرمود: دقایق فرصت را باید غنیمت بشماریم و سعی کنیم اوقات خویش را به بطالت نگذرانیم؛ چرا که این فرصت، وفا ندارد و زودگذر است و کمتر نصیب انسان میگردد.
- احترام به روحانیت: ایشان روحانیت را بسیار محترم میشمرد و هرگاه شخصیتی روحانی را میدید بسیار خوشحال میشد و میفرمود: ما وظیفه داریم طبقه روحانیت را ارج نهیم؛ زیرا آنان وارثان انبیا بر روی زمینند و طرفداران حقوق و حدود و صلاح اجتماع و برحذر کنندگان مردمان از زشتیها و فسادها هستند.
- توسل به خاندان اهل بیت علیهمالسلام: این بزرگوار علاقه خاصی به خاندان وحی داشت و همواره در کارها و مشکلات خویش به ائمه اطهار علیهمالسلام متوسل می شد؛ مخصوصاً به حضرت فاطمه سلام الله علیها و آقا ابوالفضل العباس و امام حسین علیهالسلام که هر وقت می خواست روضه خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها را بخواند یا از کسی میشنید، به شدت میگریست؛ به نحوی که انسان فکر میکرد عزیزی را از دست داده است. همیشه خانوادهاش را توصیه میکرد به توسل کردن به خاندان وحی. و می گفت: یکی از اسباب گشایش و رسیدن به حاجات، توسل به خاندان عصمت و طهارت و نزدیک شدن به بیت نبوت و امامت و برقرار کردن ارتباط با آنان است.
- ایشان توصیه هایی نیز می فرمود، از جمله: در حفظ دین و نگهداری عقاید حقه خود، کوشا باشید و این عقیده پاک را که ارزندهترین نعمت پروردگار و مایه عزت و عظمت و بزرگواری دنیا و آخرت است، از دست ندهید. توصیه دیگر ایشان آن بود که: همواره به یاد خدا باشید و هیچ وقت او را فراموش نکنید، تا خداوند به یاد شما باشد؛ چنان که خود فرموده: «فاذکرونی اذکرکم»؛ همواره مرا یاد کنید تا من هم به یاد شما باشم. از بهرههای نامشروع از قبیل رشوه اجتناب کنید که اخلاقاً و شرعاً منفورترین فایدهای است که به دست انسان می رسد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این مورد فرموده: «لعن الله الراشی والمرتشی والماشی بینهما؛ لعن خدا بر رشوه دهنده و گیرنده و واسطه بین ایشان باد».
وفات
سرانجام این عالم وارسته بعد از ۷۸ سال تلاش خستگی ناپذیر در شامگاه عید غدیر، در ۲۴ اسفند ۱۳۷۹ ش. (۱۴۲۱ ق) چشم از جهان فروبست و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه و اقامه نماز به وسیله آیت الله سید مهدی روحانی در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.[۱]
پانویس
- ↑ منابع مقاله: مصاحبه با همسر محترم ایشان، گفتگو و مصاحبه با فرزندانش حجت الاسلام محمدباقر محمدی هیدجی و آقای جعفر محمدی هیدجی و داماد محترمشان.
منبع
ولی عباس زاده، ستارگان حرم، جلد ۱۵، صفحه ۲۷۱-۲۸۳.