ابودلف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
قاسم بن عیسی عجلی کرجی، معروف به '''ابودُلَف''' (م، ۲۲۶ ق)، از فرماندهان و سرداران عصر [[مأمون|مامون]] و [[معتصم|معتصم عباسی]] بود. او تألیفاتی درباره شیوه حکومت‌داری و استفاده از سلاح دارد. ابودلف در فرهنگ، ادب، سیاست، حکمرانى، [[شجاعت]]، احسان و بخشش مشهور بود، و به [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه باور و اعتقادى عمیق داشت.  
 
قاسم بن عیسی عجلی کرجی، معروف به '''ابودُلَف''' (م، ۲۲۶ ق)، از فرماندهان و سرداران عصر [[مأمون|مامون]] و [[معتصم|معتصم عباسی]] بود. او تألیفاتی درباره شیوه حکومت‌داری و استفاده از سلاح دارد. ابودلف در فرهنگ، ادب، سیاست، حکمرانى، [[شجاعت]]، احسان و بخشش مشهور بود، و به [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه باور و اعتقادى عمیق داشت.  
  
== ابودلف در نظر مورخان ==
+
==ابودلف در نظر مورخان==
بسیارى از دانشمندان معروف جهان [[اسلام]] از روزگار وى تاکنون از ابودُلَف به نیکى یاد کرده اند؛  
+
بسیارى از دانشمندان معروف جهان [[اسلام]] از روزگار ابودُلَف تاکنون، از وى به نیکى یاد کرده اند؛  
  
 
[[ابن ندیم|ابن‌ندیم]] مى نویسد: «ابودلف رئیس طائفه و عشیره خود بود و علاوه بر حمکرانى، خود در جَرگه ادیبان و شاعران توانا بود».<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص ۱۸۸.</ref>
 
[[ابن ندیم|ابن‌ندیم]] مى نویسد: «ابودلف رئیس طائفه و عشیره خود بود و علاوه بر حمکرانى، خود در جَرگه ادیبان و شاعران توانا بود».<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص ۱۸۸.</ref>
  
[[مسعودی|مسعودى]] مى گوید: «او بزرگِ قبیله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسیار شجاع که در سال ۲۲۶ از دنیا رفت. مردى که با گرایش به [[شیعه|تشیع]]، به [[امام علی علیه السلام|على بن ابیطالب]] علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید».<ref> مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.</ref>
+
[[مسعودی|مسعودى]] مى گوید: «او بزرگِ قبیله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسیار شجاع که در سال ۲۲۶ قمری از دنیا رفت. مردى که با گرایش به [[شیعه|تشیع]]، به [[امام علی علیه السلام|على بن ابیطالب]] علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید».<ref> مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.</ref>
  
ذهبى نیز چنین مى آورد: «ابودلف حکمران سرزمین کرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسیار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابک خرم دین، فرماندهى سپاه [[اسلام]] به دست او بود؛ و باز او بود که آن طائفه را نابود کرد. وى در روزگار [[معتصم|معتصم عباسى]] مدتى حکمران [[دمشق]] بود و در سال ۲۲۵ از دنیا رفت».<ref> تاریخ الاسلام، ذهبى، بین سال‌هاى ۲۲۱ تا ۲۳۰.
+
ذهبى نیز چنین مى آورد: «ابودلف حکمران سرزمین کرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسیار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابک خرم دین، فرماندهى سپاه [[اسلام]] به دست او بود؛ و باز او بود که آن طائفه را نابود کرد. وى در روزگار [[معتصم|معتصم عباسى]] مدتى حکمران [[دمشق]] بود و در سال ۲۲۵ قمری از دنیا رفت».<ref> تاریخ الاسلام، ذهبى، بین سال‌هاى ۲۲۱ تا ۲۳۰.
 
</ref>
 
</ref>
  
[[ابن خلکان|ابن خلکان]] در [[وفیات الاعیان (کتاب)|وفیات الاعیان]] چنین مى نگارد: «ابودلف یکى از فرماندهان و سرداران [[مأمون]] و [[معتصم]] عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصیت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى که فرهیختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان [[سخاوت]] داشت، که خود بارها مقروض شد. ساختن شهر کرج را پدرش آغاز کرد و ابودلف آن را وسعت بخشید. وى به همراه خاندان و عشیره اش در آنجا ساکن بود.
+
[[ابن خلکان|ابن خلکان]] در [[وفیات الاعیان (کتاب)|وفیات الاعیان]] چنین مى نگارد: «ابودلف یکى از فرماندهان و سرداران [[مأمون]] و [[معتصم]] عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصیت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى که فرهیختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان [[سخاوت]] داشت، که خود بارها مقروض شد. ساختن شهر کرج را پدرش آغاز کرد و ابودلف آن را وسعت بخشید. وى به همراه خاندان و عشیره اش در آنجا ساکن بود.<ref>وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.</ref>  
 
 
ابودلف به امامان [[شیعه|شیعه]] به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن کس که پیرو امامان شیعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد». براى همین وى به [[سادات]] و فرزندان [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه و آله علاقه ویژه اى داشت، به گونه اى که مى گویند: در هنگام مرگ، که اندک زمانى حالش بهبود یافته بود، به اطرافیان خود نظر افکند و گفت: «آیا از ارباب نیاز و حاجت، کسى هست که بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف [[خراسان]] حضور دارند. مدتى است که به این جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود». و ایشان با حال نامناسبى که داشت، دستور داد سادات را وارد کنند، وقتى از احوال آن‌ها جویا شد، فهمید که زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معیشت قرار دارند. دستور داد، به هر کدام دو کیسه زر بخشیدند که در هر کیسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «این کیسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانید». آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش این نیکى، مى خواهم که هر یک شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بنویسید و در پایان گواهى دهید که: «اى پیامبر! ما در تنگى و سختى معاش بودیم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمدیم و او به هر یک از ما دو هزار دینار براى خشنودى و طلب [[شفاعت]] از تو احسان نمود». سادات ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت کرده، نوشته هایشان را به او دادند. آن مرد عاشق [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون کفنش بگذارند و با او دفن کنند».<ref>وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.</ref>
 
  
 
علامه [[سید محسن امین|سید محسن امین]] درباره اش چنین مى گوید: «ابودلف، امیرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزدیکى همدان، شاعرى بود ادیب و جنگجوئى شجاع، او اما با این که هنوز جوان مى نمود، از طرف [[هارون الرشید|هارون الرشید]]، حکمران منطقه بزرگى از [[عراق]] عجم شد، تاریخ عرب همانند این شخصیت فرزانه و شجاع کمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از [[اخلاق]] و مردانگى است که هم در عرصه دنیا و سیاست به جایگاه رفیعى دست یازید، هم در [[دین|دین]] و دیانت».<ref>اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref>
 
علامه [[سید محسن امین|سید محسن امین]] درباره اش چنین مى گوید: «ابودلف، امیرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزدیکى همدان، شاعرى بود ادیب و جنگجوئى شجاع، او اما با این که هنوز جوان مى نمود، از طرف [[هارون الرشید|هارون الرشید]]، حکمران منطقه بزرگى از [[عراق]] عجم شد، تاریخ عرب همانند این شخصیت فرزانه و شجاع کمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از [[اخلاق]] و مردانگى است که هم در عرصه دنیا و سیاست به جایگاه رفیعى دست یازید، هم در [[دین|دین]] و دیانت».<ref>اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۴۶۳.</ref>
سطر ۱۹: سطر ۱۷:
 
مرحوم [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] نیز در لغتنامه خود مى نویسد: «او یکى از سرهنگان و امیران مأمون و معتصم و مرجع ادیبان و دانشوران بود. خلیفه او را حکومت کردستان داد و در شهر کرج - کره رود فعلى -، زندگى مى کرد».<ref> لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعید.</ref>  
 
مرحوم [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] نیز در لغتنامه خود مى نویسد: «او یکى از سرهنگان و امیران مأمون و معتصم و مرجع ادیبان و دانشوران بود. خلیفه او را حکومت کردستان داد و در شهر کرج - کره رود فعلى -، زندگى مى کرد».<ref> لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعید.</ref>  
  
این که در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى کرج بود، منظور کرج فعلى که در نزدیک [[تهران]] است، نیست. [[یاقوت حموی]] مى گوید: «کرج شهرى است بین [[اصفهان]] و همدان که به همدان نزدیکتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنیاد کرد و آن را وطن خود قرار داد».<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۵۰، ماده کرج.</ref> به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.<ref> نک: مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۶۸؛ هدیة الاحباب، ص ۱۶؛ اطلاعات، عمید، ص ۸۰؛ الکامل، ابن اثیر جوزى، ج ۵، ص ۵۱۶؛ ریحانة الادب؛ ج ۵، ص ۶۵، چاپ دارالکتب اسلامیه.</ref>
+
این که در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى کرج بود، منظور کرج فعلى که در نزدیک [[تهران]] است، نیست. [[یاقوت حموی]] مى گوید: «کرج شهرى است بین [[اصفهان]] و همدان که به همدان نزدیکتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنیاد کرد و آن را وطن خود قرار داد».<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۵۰، ماده کرج.</ref> به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.<ref> مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۶۸؛ الکامل، ابن اثیر جوزى، ج ۵، ص ۵۱۶؛ ریحانة الادب؛ ج ۵، ص ۶۵.</ref>
 +
 
 +
== ارادت به اهل‌بیت علیهم‌السلام ==
 +
[[مسعودی|مسعودى]] ابودلف را مردى می داند که با گرایش به [[شیعه|تشیع]]، به [[امام علی علیه السلام|على بن ابیطالب]] علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید.<ref>مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.</ref>
 +
 
 +
صاحب [[وفیات الاعیان (کتاب)|وفیات الاعیان]] نیز می گوید: «ابودلف به [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن کس که پیرو امامان شیعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد». براى همین وى به [[سادات]] و فرزندان [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه و آله علاقه ویژه اى داشت، به گونه اى که مى گویند: در هنگام مرگ، که اندک زمانى حالش بهبود یافته بود، به اطرافیان خود نظر افکند و گفت: «آیا از ارباب نیاز و حاجت، کسى هست که بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف [[خراسان]] حضور دارند. مدتى است که به این جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود». و ایشان با حال نامناسبى که داشت، دستور داد سادات را وارد کنند، وقتى از احوال آن‌ها جویا شد، فهمید که زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معیشت قرار دارند. دستور داد، به هر کدام دو کیسه زر بخشیدند که در هر کیسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «این کیسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانید». آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش این نیکى، مى خواهم که هر یک شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها بنویسید و در پایان گواهى دهید که: «اى پیامبر! ما در تنگى و سختى معاش بودیم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمدیم و او به هر یک از ما دو هزار دینار براى خشنودى و طلب [[شفاعت]] از تو احسان نمود». سادات ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت کرده، نوشته هایشان را به او دادند. آن مرد عاشق [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون کفنش بگذارند و با او دفن کنند».<ref>وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.</ref>
 +
 
 +
== پانویس ==
 +
<references />

نسخهٔ ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۵:۱۹

قاسم بن عیسی عجلی کرجی، معروف به ابودُلَف (م، ۲۲۶ ق)، از فرماندهان و سرداران عصر مامون و معتصم عباسی بود. او تألیفاتی درباره شیوه حکومت‌داری و استفاده از سلاح دارد. ابودلف در فرهنگ، ادب، سیاست، حکمرانى، شجاعت، احسان و بخشش مشهور بود، و به امامان شیعه باور و اعتقادى عمیق داشت.

ابودلف در نظر مورخان

بسیارى از دانشمندان معروف جهان اسلام از روزگار ابودُلَف تاکنون، از وى به نیکى یاد کرده اند؛

ابن‌ندیم مى نویسد: «ابودلف رئیس طائفه و عشیره خود بود و علاوه بر حمکرانى، خود در جَرگه ادیبان و شاعران توانا بود».[۱]

مسعودى مى گوید: «او بزرگِ قبیله خود بود. شاعرى توانا و قهرمانى بسیار شجاع که در سال ۲۲۶ قمری از دنیا رفت. مردى که با گرایش به تشیع، به على بن ابیطالب علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید».[۲]

ذهبى نیز چنین مى آورد: «ابودلف حکمران سرزمین کرج و اطراف آن، انسانى بود شجاع و دلاور، بسیار سخاوتمند و شاعرى توانا. در نبرد با بابک خرم دین، فرماندهى سپاه اسلام به دست او بود؛ و باز او بود که آن طائفه را نابود کرد. وى در روزگار معتصم عباسى مدتى حکمران دمشق بود و در سال ۲۲۵ قمری از دنیا رفت».[۳]

ابن خلکان در وفیات الاعیان چنین مى نگارد: «ابودلف یکى از فرماندهان و سرداران مأمون و معتصم عباسى بود. وى مردى بود بزرگوار، با شخصیت، بخشنده، شجاع و اهل دانش و ادب؛ به گونه اى که فرهیختگان و دانشوران عصر، از خرمن دانش و ادب او بهره مى بردند. او چندان سخاوت داشت، که خود بارها مقروض شد. ساختن شهر کرج را پدرش آغاز کرد و ابودلف آن را وسعت بخشید. وى به همراه خاندان و عشیره اش در آنجا ساکن بود.[۴]

علامه سید محسن امین درباره اش چنین مى گوید: «ابودلف، امیرى مشهور و معروف به بخشش و شجاعت بود، او اهل شهرى بود در نزدیکى همدان، شاعرى بود ادیب و جنگجوئى شجاع، او اما با این که هنوز جوان مى نمود، از طرف هارون الرشید، حکمران منطقه بزرگى از عراق عجم شد، تاریخ عرب همانند این شخصیت فرزانه و شجاع کمتر سراغ دارد. او نمونه و الگوئى از اخلاق و مردانگى است که هم در عرصه دنیا و سیاست به جایگاه رفیعى دست یازید، هم در دین و دیانت».[۵]

مرحوم دهخدا نیز در لغتنامه خود مى نویسد: «او یکى از سرهنگان و امیران مأمون و معتصم و مرجع ادیبان و دانشوران بود. خلیفه او را حکومت کردستان داد و در شهر کرج - کره رود فعلى -، زندگى مى کرد».[۶]

این که در منابع متعدد گفته مى شود او فرمانرواى کرج بود، منظور کرج فعلى که در نزدیک تهران است، نیست. یاقوت حموی مى گوید: «کرج شهرى است بین اصفهان و همدان که به همدان نزدیکتر است. ابودلف آنجا را به عنوان شهر بنیاد کرد و آن را وطن خود قرار داد».[۷] به هر حال آن شهر در عصر روزگار ما، وجود ندارد.[۸]

ارادت به اهل‌بیت علیهم‌السلام

مسعودى ابودلف را مردى می داند که با گرایش به تشیع، به على بن ابیطالب علیه‌السلام عشق و محبت مى ورزید.[۹]

صاحب وفیات الاعیان نیز می گوید: «ابودلف به امامان شیعه به شدت علاقمند بود و مى گفت: «هر آن کس که پیرو امامان شیعى نباشد نتوان او را حلال زاده شمرد». براى همین وى به سادات و فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله علاقه ویژه اى داشت، به گونه اى که مى گویند: در هنگام مرگ، که اندک زمانى حالش بهبود یافته بود، به اطرافیان خود نظر افکند و گفت: «آیا از ارباب نیاز و حاجت، کسى هست که بر در سراى باشد؟» به او گفتند: «آرى، ده نفر از سادات و اشراف خراسان حضور دارند. مدتى است که به این جا آمده اند و منتظرند حال شما خوب شود». و ایشان با حال نامناسبى که داشت، دستور داد سادات را وارد کنند، وقتى از احوال آن‌ها جویا شد، فهمید که زندگى بر آنان به سختى مى گذرد و در تنگناى معیشت قرار دارند. دستور داد، به هر کدام دو کیسه زر بخشیدند که در هر کیسه هزار اشرفى قرار داشت به اضافه مقدارى پول براى مخارج راه؛ سپس به آنان فرمود: «این کیسه ها و پول‌ها را به خانواده هاى خود برسانید». آن‌گاه گفت: «من از شما به پاداش این نیکى، مى خواهم که هر یک شجره نامه و سلسله نسبتان را از پدر خود تا امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها بنویسید و در پایان گواهى دهید که: «اى پیامبر! ما در تنگى و سختى معاش بودیم، از شهرهاى دور نزد ابودلف آمدیم و او به هر یک از ما دو هزار دینار براى خشنودى و طلب شفاعت از تو احسان نمود». سادات ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله هم خواسته او را اجابت کرده، نوشته هایشان را به او دادند. آن مرد عاشق اهل بیت علیهم‌السلام دستور داد، تمام آن نوشته ها و گواهى نامه ها را درون کفنش بگذارند و با او دفن کنند».[۱۰]

پانویس

  1. الفهرست، ابن ندیم، ص ۱۸۸.
  2. مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.
  3. تاریخ الاسلام، ذهبى، بین سال‌هاى ۲۲۱ تا ۲۳۰.
  4. وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.
  5. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۴۶۳.
  6. لغت نامه دهخدا، ماده ابوسعید.
  7. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۵۰، ماده کرج.
  8. مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکنى والالقاب، ج ۱، ص ۶۸؛ الکامل، ابن اثیر جوزى، ج ۵، ص ۵۱۶؛ ریحانة الادب؛ ج ۵، ص ۶۵.
  9. مروج الذهب، ج ۴، ص ۶۲.
  10. وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۸۲ و ج ۴، ص ۷۳.