سید محمدشریف تقوی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | سید محمد | + | '''آیت الله سید محمدشریف تقوی''' (۱۳۵۲-۱۲۷۰ ق)، از علمای مجاهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان [[محمد فاضل ایروانی|ملا فاضل ایروانى]] بود. وى مشروطه غربى را مخالف [[اسلام]] و [[شرع]] مى دانست و درباره [[مشروطیت]] و معایب آن کتابى هم به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام» تألیف کرد. |
+ | {{شناسنامه عالم | ||
+ | ||نام کامل = سید محمدشریف تقوی | ||
+ | ||تصویر= [[پرونده:Taghavi.jpg|230px]] | ||
+ | ||زادروز = ۱۲۷۰ قمری | ||
+ | |زادگاه = [[اصفهان]] | ||
+ | |وفات = ۱۳۵۲ قمری | ||
+ | |مدفن = [[قم]] | ||
+ | |اساتید = [[زین العابدین مازندرانی|زینالعابدین مازندرانى]]، [[محمد فاضل ایروانی|فاضل ایروانى]]، [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]]، [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازى]]،... | ||
+ | |شاگردان = | ||
+ | |آثار = تبصرة الناظرین، کشف المرام فى قانون الاسلام، کشف البیان فى تربیة الانسان، مرأة الاصول، قانون الهى،... | ||
+ | }} | ||
+ | ==ولادت و نسب== | ||
− | + | سید محمدشریف ونکى شیرازى در سال ۱۲۷۰ ق، در ونک (روستایى نزدیک [[اصفهان]]) پا به عرصه وجود گذاشت.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۴، پاورقى محمدحسین رکن زاده آدمیت، طبع خیام، چاپ اول، تهران ۱۳۳۸، به نقل از جغرافیاى ایران.</ref> پدر او، مرحوم سید محمدحسن خود عالمى روحانى بود و به دروس حوزوى عشق مى ورزید. | |
− | + | نسب مرحوم تقوى ونکى با بیست و چهار واسطه به حضرت [[امام جواد علیه السلام|امام محمدتقى]] علیهالسلام مى رسد.<ref>نسب او بنابه آنچه بر سنگ قبر او نگاشته اند از این قرار است: «سید محمد شریف التقوى شیرازى نوراللّه مضجعه، ابن محمدحسن ابن السید حسین ابن السید على ابن السید محسن ابن السید شاه حسین ابن السید زبیر ابن السید هزاره ابن لورزانى ابن السید نصره ابن السید منزل ابن السید شمسالدین ابن السید صالح ابن السید منجمالدین ابن السید جمالالدین ابن السید شمسالدین ابن السید نظامالدین احمد ابن السید نجمالدین محمد ابن السید فخرالدین ابن السید احمد ابن تاجالدین على ابن السید فخرالدین احمد ابن السید قطبةالدین ابن السید عبدالله ابن محمدتقى علیهالسلام». همان، ص ۳۴.</ref> | |
− | == | + | ==تحصیلات و اساتید== |
− | + | سید محمد شریف در سن پنج سالگى به مکتب راه یافت و در سن نه سالگى در محضر پدرش به تحصیل مقدمات عربى مشغول شد. همچنین ایشان در نزد اساتید دیگرى [[صرف]] و [[علم نحو|نحو]] و [[منطق]] و [[علم معانی|معانى]] و [[علم بیان|بیان]] را آموخت. | |
− | وى در سن دوازده سالگى براى | + | وى در سن دوازده سالگى براى تکمیل تحصیلات به [[اصفهان]] رفت و با مرحوم [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]] (۱۲۵۶ هـ.ق - ۱۳۳۷ هـ.ق) صاحب [[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقى]] که به اصفهان آمده بود، پیوند دوستى برقرار کرد. این دو با هم در محضر اساتید اصفهان، به خواندن [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] مشغول شدند. او پس از هفده سال از اصفهان به [[عراق]] عزیمت نمود و در محضر درس اساتید خود - که نام آنها پس از این خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تکمیل علوم معقول و منقول پرداخت.<ref>همان، ص ۳۴ و ۳۵؛ دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.</ref> |
− | + | اساتیدى که ایشان بیشتر از آنها استفاده کرده گذشته از پدرش عبارتند از: | |
− | * | + | *۱- مرحوم محمدباقر اصفهانى (م ۱۳۳۳ ق) |
− | * | + | *۲- مرحوم لطفالله مازندرانى (م ۱۳۱۳ ق) |
− | * | + | *۳- مرحوم [[زین العابدین مازندرانی|زینالعابدین مازندرانى]] (م ۱۳۰۹ ق): ایشان خود از تلامذه مرحوم [[صاحب جواهر]] و مرجع تقلید بسیارى از [[شیعه|شیعیان]] هند و [[عراق]] و [[ایران|ایران]] بود.<ref> سیماى فرزانگان، ص ۳۵۷، چاپ هشتم، دفتر تبلیغات اسلامى، رضا مختارى.</ref> در تألیفات مرحوم مازندرانى مى توان از ذخیرة العباد؛ زینة العباد و مناسک [[حج]] نام برد. |
− | * | + | *۴- مرحوم [[محمد فاضل ایروانی|فاضل ایروانى]] (م ۱۳۰۶ ق): وى صاحب تألیفات زیادى است از جمله اجتماعالامر والنهى؛ الاجتهاد والتقلید؛ الاجزاء؛ الاستصحاب والمکاسب المحرمه.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.</ref> |
− | * | + | *۵- مرحوم حاج [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]] (۱۲۳۴-۱۳۱۲ ق): مرحوم رشتى بعد از وفات [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]]، یکى از چند مدرس سطح عالى حوزه بود؛ ایشان تألیفات زیادى دارد که از بهترین آنها بدایع الافکار است.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.</ref> |
− | * | + | *۶- [[میرزا محمدحسن شیرازی|محمدحسن مجدد شیرازى]] (م ۱۳۱۲ ق). |
− | + | به گفته [[آقا بزرگ تهرانى]]، سید محمد شریف، از [[محمد فاضل ایروانی|محمدفاضل ایروانى]] و [[زین العابدین مازندرانی|شیخ زینالعابدین مازندرانى]] اجازه کامل داشته است. | |
− | + | ==آثار و تألیفات == | |
− | + | مرحوم سید محمد شریف تقوى در عمر پربرکت خود علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، تألیفات زیادى از خود به یادگار گذاشته است که برخى از آنها عبارتند از: | |
− | + | *۱. تبصرة الناظرین (در رد داعى مسیحى)؛ | |
− | + | *۲. کشف المرام فى قانون الاسلام (درباره [[مشروطیت|مشروطه]] و معایب آن)؛ | |
− | + | *۳. کشف البیان فى تربیة الانسان؛ | |
− | + | *۴. تذکرة المسلمین فى تهییج العامه (درباره [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهى از منکر]])؛ | |
− | + | *۵. رساله نفلیه (در [[نافله های شبانه روز|نوافل]])؛ | |
− | + | *۶. رساله در رد طائفه وهابیه؛ | |
− | + | *۷. مرأة الاصول (درباره [[اصول دین|اصول دین]] اسلام)؛ | |
− | + | *۸. رساله عملیه (محشّى به حاشیه خود آن مرحوم)؛ | |
− | + | *۹. یک دروه فقه فارسى از عبادات تا دیات؛ | |
− | + | *۱۰. قانون الهى؛<ref> دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.</ref> | |
− | + | *۱۱. الناسخ و المنسوخ؛ | |
− | + | *۱۲. نسیم السحر.<ref>نقباءالبشر، ج دوم، ص ۸۳۵؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۳، ص ۳۴؛ الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۱ و ۱۵۵، آقا بزرگ تهرانى. | |
− | + | </ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ==فعالیتهاى سیاسى و اجتماعی== | |
− | + | از آنجا که فعالیت هاى سیاسى مرحوم تقوى ونکى به اوضاع سیاسى آن زمان یعنى نهضت [[مشروطیت]] مربوط مى شود، ناگزیر باید مختصرى پیرامون این نهضت صحبت کرده و سپس موضع گیرى آن مرحوم را در این رابطه بیان کنیم؛ اما آنچه در این قیام مسلم است این که هدف اصلى و مقصود اولیه این نهضت یک هدف اصیل اسلامى یعنى برقرارى [[عدل]] و داد و پایان دادن به [[ظلم]] و جور حکام زمان بود. | |
− | + | از یک سو فقر ناشى از بىعدالتى و ظلم و ستمى که در اواخر حکومت ناصرالدین شاه و اوائل حکومت مظفرالدین شاه بر جامعه حاکم بود؛ و از سوى دیگر وابستگى کشور به بیگانگان و حیف و میل اموال و درآمدهاى کشور توسط درباریان، مردم را به ستوه آورده بود. از این رو همواره خواهان تغییر وضع موجود بودند. علماء و روحانیون نیز که قوانین و دستورات [[اسلام]] و حقوق مردم را پایمال شده مى دیدند، با همکارى مردم، نهضت عدالت خواهانه اى را به وجود آوردند. این ماجرا پایه و اساس نهضت مشروطه در ایران را پىریزى کرد. | |
− | + | در طى این نهضت عدالتخواهانه، علماء، روحانیون و مردم با هدف جلوگیرى از ظلم و ستم و برقرارى عدل و داد، خواهان تأسیس یک حکومت عادل از طرف دولت شدند و براى اجراى این خواسته خود در دو مرحله متحصن گردیدند. در مرحله اول رهبران این نهضت، [[سید عبدالله بهبهانی|آیت اللّه بهبهانى]] و [[سید محمد طباطبایی سنگلجی|آیت الله طباطبایى]] بودند و در مرحله دوم این دو سید بزرگوار از شهید [[شيخ فضل الله نورى]] براى موفقیت بیشتر استمداد جستند که ایشان در پاسخ فرمود: «در صورتى که مقصود اسلام و [[شرع]] باشد من با شما همکارى مى کنم». | |
− | + | در تحصن دوم که علماء و مردم به طرف [[قم]] و حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها مهاجرت کرده و از [[تهران]] دور شده بودند، سفارت انگلیس از متزلزل بودن اوضاع و فقدان علماء در تهران سوء استفاده کرده به کمک برخى فراماسونرها و روشنفکران وابسته به خویش، در میان مبارزان و برخى رهبران نهضت نفوذ و مردم را به تحصن در سفارت انگلیس و پناهندگى به این دولت تشویق کردند. | |
− | + | در داخل سفارتخانه نیز به جاى این که به مردم مژده تأسیس یک عدالتخانه اسلامى را بدهند، سخن از فوائد رژیم مشروطه راندند. آنها تبلیغ کردند که تنها با بودن مشروطه ظلم و ستم برچیده مى شود و این گونه شما نیز به نان و نوایى مى رسید. مردم هم در فقدان راهنمایى هاى رهبران اصلى نهضت، فریب نیرنگ خانه انگلستان و تبلیغات آن را خورده، بدون این که بدانند مشروطیت چیست، خواهان آن شده و راهى غیر از راه رهبران روحانى خود را برگزیدند و حتى یک رأى شدند تا در صورت مخالفت، آنها را به قتل برسانند. | |
− | + | از این مرحله به بعد، نهضت مزبور تحت نفوذ استعمار انگلیس قرار گرفت و روشنفکران غربزده و فراماسونرهاى وابسته در شمار رهبران اصلى آن درآمدند. همان طور که ماهیت نهضت عوض شد، نام آن نیز تغییر یافت و به «نهضت مشروطیت» مشهور گشت. به دنبال موافقت با تقاضاهاى عدالتخواهان و متحصنین در [[قم]]، علماء تصمیم به بازگشتن به تهران گرفتند. | |
− | + | مرحوم شیخ فضلالله نورى که با بینش ژرف سیاسى خود، حوادث و رویدادهاى نهضت را تجزیه و تحلیل مى کرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس به توطئه هاى روشنفکران وابسته پى برد. وى دریافت که خطر عظیمى نهضت را تهدید مى کند. او طرفداران نهضت را از این خطر بزرگ بر حذر داشت؛ اما سید محمد طباطبایى که از قبل تحت تأثیر افکار روشنفکران قرار گرفته بود، گفت: «ما مشروطه مى خواهیم و مجلس شوراى ملى» پس از این نیز گفتگویى در مزایا و مضرات این مشروطه رد و بدل شد. در این جدالها وقتى علماء در پاسخ سخنان شهید زنده یاد شیخ فضلالله درماندند، متفق شدند که از این پس نیز مانند گذشته بدون میل و رضایت او رفتار نکنند. | |
− | + | پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس توسط مظفرالدین شاه، عده اى به عنوان نمایندگان متحصنین که براى مقصود خاصى در سفارت آموزش دیده بودند، با عنوان «مجلس شوراى اسلامى» مخالفت کرده و خواستار عنوان «مجلس شوراى ملى» شدند. به تدریج هدایت نهضت به دست کسانى افتاد که سعى داشتند تمامى مظاهر اسلامى را از نهضت بزدایند. اینان قانون اساسى کشور را هم به جاى بهره گیرى از [[اسلام]] و شرع بر طبق قوانین کشورهاى غربى تدوین کردند. | |
− | + | مرحوم شیخ فضلالله که سعى در خنثى کردن توطئه هاى روشنفکران وابسته داشت، آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى را از وجود این خطر بر حذر داشته بود. به ناچار ایشان به همراه دو سید مذکور در جلسات مجلس شرکت کرد، تا بلکه از راه نصیحت و هدایت بتواند از تصویب قوانین غیراسلامى جلوگیرى کند؛ اما از این مسیر نیز راه به جایى نبرد. عده اى از روحانیون و علماء نیز از مشروطه حمایت کردند. تصور آنها از مشروطیت، حکومتى بود که در آن قدرت استبدادى شاه و درباریان محدود شده و در جهت دفع تعدى و تجاوز قرار مى گیرد. مراجع بزرگوار [[نجف]] از جمله آیت الله [[آخوند خراسانی|ملا محمدکاظم خراسانى]]، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى نیز به علت اطلاعات نادرستى که از وقایع تهران و مجلس دریافت کرده بودند، با فرستادن اطلاعیه هایى به حمایت از مجلس و حکومت مشروطه پرداختند. | |
− | + | با وجود این، شیخ فضلالله نورى همچنان با تلاش هاى پیگیر خود به روشنگرى مردم در زمینه مشروطیت مى پرداخت. وى اقداماتى را هم براى اصلاح مجلس انجام داد. از جمله در مورد قانون اساسى پیشنهاد کرد اصل نظارت [[فقیه|فقهاء]] بر قوانین مجلس شوراى ملى افزوده شود. او بعدها براى آگاه کردن مردم، این اصل را چاپ و منتشر کرد. همچنین عنوان «مشروطه مشروعه» به پیشنهاد او صادر شد که بسیارى از علماء از جمله آخوند رستم آبادى، سید احمد طباطبایى و... به حمایت از آن پرداختند. | |
− | + | علماء [[نجف]] که از حقایق امور دور نگه داشته شده بودند، همچنان از مشروطه حمایت کرده و آن را صلاح [[اسلام]] و مردم مى پنداشتند، تا جایى که مشروطه خواهان و روشنفکران از این موضوع سوء استفاده کرده و مرحوم شیخ فضل الله نورى و مشروعه خواهان طرفدار او را به مخالفت با اسلام و روحانیون متهم کردند. سرانجام با حوادث بسیارى که مجلس و نهضت مشروطیت در دامان خود پروراند، از جمله [[شهادت در راه خدا|شهادت]] شیخ فضلالله نورى طاب ثراه و دیگر رهبران این نهضت، مشروطیت بدون مشروعیت برقرار شد.<ref> دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۲، ص ۳۵؛ دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.</ref> | |
− | + | در این میان، مرحوم '''سید محمد شریف تقوى''' نیز از جمله علمایى بود که در [[ایران|ایران]] از نزدیک شاهد ماجرا بود. وى مشروطه غربى را در حال پیاده شدن مى دید و آن را مخالف [[اسلام]] و [[شرع]] مى دانست. از این رو در جریان مشروطیت، سرسختانه با آن مخالفت کرد. او پس از شهادت شیخ فضل الله نورى به [[نجف]] رفت و با [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانى]] که از رهبران جنبش مشروطیت بود و در عین حال از وقایعى که در [[تهران]] و مجلس اتفاق افتاده بود، به درستى اطلاع نداشت به مباحثه پرداخت. مرحوم تقوى درباره مشروطیت و معایب آن کتابى هم تألیف کرده به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام».<ref> دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.</ref> | |
− | </ref> | ||
− | + | مرحوم سید محمد شریف بعد از این که در نجف به بیمارى قلبى مبتلا مى شود، بنا به تجویز اطباء ناچار مى گردد به [[ایران|ایران]] مراجعت کند. لذا او به [[شیراز|شیراز]] رفته و در آن جا با دایر کردن جلسات درس و بحث خود، قریب به چهار سال به رتق و فتق امور شرعیه مردم و [[امر به معروف و نهى از منکر]] نیز مى پردازد.<ref> نقباءالبشر فى القرل الرابع عشر، ج دوم، ص ۸۳۵، آقا بزرگ تهرانى؛ نشر دارالمرتضى، چاپ مشهد، ۱۴۰۴ هجرى.</ref> | |
− | + | ==وفات == | |
− | در سال | + | مرحوم سید محمدشریف تقوى در سال ۱۳۴۲ ق به قصد [[زیارت]] [[مشهد]] مقدس راهى [[اصفهان]] مى شود. اما در آنجا به مریضى مبتلا مى گردد. وى پس از معالجه خود و شفایافتن چندى در [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] جلسه درس و بحث تشکیل مى دهد و نزدیک ده سال در این شهر مى ماند. |
− | + | در سال ۱۳۵۲ ق بار دیگر به اندیشه زیارت مشهد مقدس، اصفهان را ترک مى کند؛ اما در [[تهران]] بیمار شده و براى معالجه ناگزیر از اقامت مى گردد. در این حال هر چند به معالجه مى پردازد اما علاجى حاصل نمى گردد و به وصال حق نزدیک مى گردد، تا آن که عاقبت در ۲۸ [[رمضان]] همان سال (مطابق ۲۶ آذر ۱۳۱۲ شمسی) دار فانى را وداع گفته و به رحمت ایزدى مى پیوندد. | |
− | + | پیکرش را با تجلیل تمام به [[قم]] مى برند. مرحوم [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|حاج شیخ عبدالکریم حائری]] بر پیکر پاک وى [[نماز میت|نماز]] مى گذارد و بنابر وصیت خودش، او را در رواق حضرت [[موسی مبرقع|موسى مبرقع]] به خاک مى سپارند.<ref>دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.</ref> | |
− | == | + | ==پانویس== |
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | مهدى | + | * مهدى صحرایى اردکانى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۹. |
− | [[رده:علمای قرن | + | |
+ | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] |
نسخهٔ ۱۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۵
آیت الله سید محمدشریف تقوی (۱۳۵۲-۱۲۷۰ ق)، از علمای مجاهد شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان ملا فاضل ایروانى بود. وى مشروطه غربى را مخالف اسلام و شرع مى دانست و درباره مشروطیت و معایب آن کتابى هم به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام» تألیف کرد.
نام کامل | سید محمدشریف تقوی |
زادروز | ۱۲۷۰ قمری |
زادگاه | اصفهان |
وفات | ۱۳۵۲ قمری |
مدفن | قم |
اساتید |
زینالعابدین مازندرانى، فاضل ایروانى، میرزا حبیب الله رشتى، میرزای شیرازى،... |
| |
آثار |
تبصرة الناظرین، کشف المرام فى قانون الاسلام، کشف البیان فى تربیة الانسان، مرأة الاصول، قانون الهى،... |
محتویات
ولادت و نسب
سید محمدشریف ونکى شیرازى در سال ۱۲۷۰ ق، در ونک (روستایى نزدیک اصفهان) پا به عرصه وجود گذاشت.[۱] پدر او، مرحوم سید محمدحسن خود عالمى روحانى بود و به دروس حوزوى عشق مى ورزید.
نسب مرحوم تقوى ونکى با بیست و چهار واسطه به حضرت امام محمدتقى علیهالسلام مى رسد.[۲]
تحصیلات و اساتید
سید محمد شریف در سن پنج سالگى به مکتب راه یافت و در سن نه سالگى در محضر پدرش به تحصیل مقدمات عربى مشغول شد. همچنین ایشان در نزد اساتید دیگرى صرف و نحو و منطق و معانى و بیان را آموخت.
وى در سن دوازده سالگى براى تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت و با مرحوم سید محمدکاظم یزدى (۱۲۵۶ هـ.ق - ۱۳۳۷ هـ.ق) صاحب عروة الوثقى که به اصفهان آمده بود، پیوند دوستى برقرار کرد. این دو با هم در محضر اساتید اصفهان، به خواندن فقه و اصول مشغول شدند. او پس از هفده سال از اصفهان به عراق عزیمت نمود و در محضر درس اساتید خود - که نام آنها پس از این خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تکمیل علوم معقول و منقول پرداخت.[۳]
اساتیدى که ایشان بیشتر از آنها استفاده کرده گذشته از پدرش عبارتند از:
- ۱- مرحوم محمدباقر اصفهانى (م ۱۳۳۳ ق)
- ۲- مرحوم لطفالله مازندرانى (م ۱۳۱۳ ق)
- ۳- مرحوم زینالعابدین مازندرانى (م ۱۳۰۹ ق): ایشان خود از تلامذه مرحوم صاحب جواهر و مرجع تقلید بسیارى از شیعیان هند و عراق و ایران بود.[۴] در تألیفات مرحوم مازندرانى مى توان از ذخیرة العباد؛ زینة العباد و مناسک حج نام برد.
- ۴- مرحوم فاضل ایروانى (م ۱۳۰۶ ق): وى صاحب تألیفات زیادى است از جمله اجتماعالامر والنهى؛ الاجتهاد والتقلید؛ الاجزاء؛ الاستصحاب والمکاسب المحرمه.[۵]
- ۵- مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتى (۱۲۳۴-۱۳۱۲ ق): مرحوم رشتى بعد از وفات شیخ انصارى، یکى از چند مدرس سطح عالى حوزه بود؛ ایشان تألیفات زیادى دارد که از بهترین آنها بدایع الافکار است.[۶]
- ۶- محمدحسن مجدد شیرازى (م ۱۳۱۲ ق).
به گفته آقا بزرگ تهرانى، سید محمد شریف، از محمدفاضل ایروانى و شیخ زینالعابدین مازندرانى اجازه کامل داشته است.
آثار و تألیفات
مرحوم سید محمد شریف تقوى در عمر پربرکت خود علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، تألیفات زیادى از خود به یادگار گذاشته است که برخى از آنها عبارتند از:
- ۱. تبصرة الناظرین (در رد داعى مسیحى)؛
- ۲. کشف المرام فى قانون الاسلام (درباره مشروطه و معایب آن)؛
- ۳. کشف البیان فى تربیة الانسان؛
- ۴. تذکرة المسلمین فى تهییج العامه (درباره امر به معروف و نهى از منکر)؛
- ۵. رساله نفلیه (در نوافل)؛
- ۶. رساله در رد طائفه وهابیه؛
- ۷. مرأة الاصول (درباره اصول دین اسلام)؛
- ۸. رساله عملیه (محشّى به حاشیه خود آن مرحوم)؛
- ۹. یک دروه فقه فارسى از عبادات تا دیات؛
- ۱۰. قانون الهى؛[۷]
- ۱۱. الناسخ و المنسوخ؛
- ۱۲. نسیم السحر.[۸]
فعالیتهاى سیاسى و اجتماعی
از آنجا که فعالیت هاى سیاسى مرحوم تقوى ونکى به اوضاع سیاسى آن زمان یعنى نهضت مشروطیت مربوط مى شود، ناگزیر باید مختصرى پیرامون این نهضت صحبت کرده و سپس موضع گیرى آن مرحوم را در این رابطه بیان کنیم؛ اما آنچه در این قیام مسلم است این که هدف اصلى و مقصود اولیه این نهضت یک هدف اصیل اسلامى یعنى برقرارى عدل و داد و پایان دادن به ظلم و جور حکام زمان بود.
از یک سو فقر ناشى از بىعدالتى و ظلم و ستمى که در اواخر حکومت ناصرالدین شاه و اوائل حکومت مظفرالدین شاه بر جامعه حاکم بود؛ و از سوى دیگر وابستگى کشور به بیگانگان و حیف و میل اموال و درآمدهاى کشور توسط درباریان، مردم را به ستوه آورده بود. از این رو همواره خواهان تغییر وضع موجود بودند. علماء و روحانیون نیز که قوانین و دستورات اسلام و حقوق مردم را پایمال شده مى دیدند، با همکارى مردم، نهضت عدالت خواهانه اى را به وجود آوردند. این ماجرا پایه و اساس نهضت مشروطه در ایران را پىریزى کرد.
در طى این نهضت عدالتخواهانه، علماء، روحانیون و مردم با هدف جلوگیرى از ظلم و ستم و برقرارى عدل و داد، خواهان تأسیس یک حکومت عادل از طرف دولت شدند و براى اجراى این خواسته خود در دو مرحله متحصن گردیدند. در مرحله اول رهبران این نهضت، آیت اللّه بهبهانى و آیت الله طباطبایى بودند و در مرحله دوم این دو سید بزرگوار از شهید شيخ فضل الله نورى براى موفقیت بیشتر استمداد جستند که ایشان در پاسخ فرمود: «در صورتى که مقصود اسلام و شرع باشد من با شما همکارى مى کنم».
در تحصن دوم که علماء و مردم به طرف قم و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مهاجرت کرده و از تهران دور شده بودند، سفارت انگلیس از متزلزل بودن اوضاع و فقدان علماء در تهران سوء استفاده کرده به کمک برخى فراماسونرها و روشنفکران وابسته به خویش، در میان مبارزان و برخى رهبران نهضت نفوذ و مردم را به تحصن در سفارت انگلیس و پناهندگى به این دولت تشویق کردند.
در داخل سفارتخانه نیز به جاى این که به مردم مژده تأسیس یک عدالتخانه اسلامى را بدهند، سخن از فوائد رژیم مشروطه راندند. آنها تبلیغ کردند که تنها با بودن مشروطه ظلم و ستم برچیده مى شود و این گونه شما نیز به نان و نوایى مى رسید. مردم هم در فقدان راهنمایى هاى رهبران اصلى نهضت، فریب نیرنگ خانه انگلستان و تبلیغات آن را خورده، بدون این که بدانند مشروطیت چیست، خواهان آن شده و راهى غیر از راه رهبران روحانى خود را برگزیدند و حتى یک رأى شدند تا در صورت مخالفت، آنها را به قتل برسانند.
از این مرحله به بعد، نهضت مزبور تحت نفوذ استعمار انگلیس قرار گرفت و روشنفکران غربزده و فراماسونرهاى وابسته در شمار رهبران اصلى آن درآمدند. همان طور که ماهیت نهضت عوض شد، نام آن نیز تغییر یافت و به «نهضت مشروطیت» مشهور گشت. به دنبال موافقت با تقاضاهاى عدالتخواهان و متحصنین در قم، علماء تصمیم به بازگشتن به تهران گرفتند.
مرحوم شیخ فضلالله نورى که با بینش ژرف سیاسى خود، حوادث و رویدادهاى نهضت را تجزیه و تحلیل مى کرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس به توطئه هاى روشنفکران وابسته پى برد. وى دریافت که خطر عظیمى نهضت را تهدید مى کند. او طرفداران نهضت را از این خطر بزرگ بر حذر داشت؛ اما سید محمد طباطبایى که از قبل تحت تأثیر افکار روشنفکران قرار گرفته بود، گفت: «ما مشروطه مى خواهیم و مجلس شوراى ملى» پس از این نیز گفتگویى در مزایا و مضرات این مشروطه رد و بدل شد. در این جدالها وقتى علماء در پاسخ سخنان شهید زنده یاد شیخ فضلالله درماندند، متفق شدند که از این پس نیز مانند گذشته بدون میل و رضایت او رفتار نکنند.
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس توسط مظفرالدین شاه، عده اى به عنوان نمایندگان متحصنین که براى مقصود خاصى در سفارت آموزش دیده بودند، با عنوان «مجلس شوراى اسلامى» مخالفت کرده و خواستار عنوان «مجلس شوراى ملى» شدند. به تدریج هدایت نهضت به دست کسانى افتاد که سعى داشتند تمامى مظاهر اسلامى را از نهضت بزدایند. اینان قانون اساسى کشور را هم به جاى بهره گیرى از اسلام و شرع بر طبق قوانین کشورهاى غربى تدوین کردند.
مرحوم شیخ فضلالله که سعى در خنثى کردن توطئه هاى روشنفکران وابسته داشت، آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى را از وجود این خطر بر حذر داشته بود. به ناچار ایشان به همراه دو سید مذکور در جلسات مجلس شرکت کرد، تا بلکه از راه نصیحت و هدایت بتواند از تصویب قوانین غیراسلامى جلوگیرى کند؛ اما از این مسیر نیز راه به جایى نبرد. عده اى از روحانیون و علماء نیز از مشروطه حمایت کردند. تصور آنها از مشروطیت، حکومتى بود که در آن قدرت استبدادى شاه و درباریان محدود شده و در جهت دفع تعدى و تجاوز قرار مى گیرد. مراجع بزرگوار نجف از جمله آیت الله ملا محمدکاظم خراسانى، شیخ عبدالله مازندرانى و میرزا حسین تهرانى نیز به علت اطلاعات نادرستى که از وقایع تهران و مجلس دریافت کرده بودند، با فرستادن اطلاعیه هایى به حمایت از مجلس و حکومت مشروطه پرداختند.
با وجود این، شیخ فضلالله نورى همچنان با تلاش هاى پیگیر خود به روشنگرى مردم در زمینه مشروطیت مى پرداخت. وى اقداماتى را هم براى اصلاح مجلس انجام داد. از جمله در مورد قانون اساسى پیشنهاد کرد اصل نظارت فقهاء بر قوانین مجلس شوراى ملى افزوده شود. او بعدها براى آگاه کردن مردم، این اصل را چاپ و منتشر کرد. همچنین عنوان «مشروطه مشروعه» به پیشنهاد او صادر شد که بسیارى از علماء از جمله آخوند رستم آبادى، سید احمد طباطبایى و... به حمایت از آن پرداختند.
علماء نجف که از حقایق امور دور نگه داشته شده بودند، همچنان از مشروطه حمایت کرده و آن را صلاح اسلام و مردم مى پنداشتند، تا جایى که مشروطه خواهان و روشنفکران از این موضوع سوء استفاده کرده و مرحوم شیخ فضل الله نورى و مشروعه خواهان طرفدار او را به مخالفت با اسلام و روحانیون متهم کردند. سرانجام با حوادث بسیارى که مجلس و نهضت مشروطیت در دامان خود پروراند، از جمله شهادت شیخ فضلالله نورى طاب ثراه و دیگر رهبران این نهضت، مشروطیت بدون مشروعیت برقرار شد.[۹]
در این میان، مرحوم سید محمد شریف تقوى نیز از جمله علمایى بود که در ایران از نزدیک شاهد ماجرا بود. وى مشروطه غربى را در حال پیاده شدن مى دید و آن را مخالف اسلام و شرع مى دانست. از این رو در جریان مشروطیت، سرسختانه با آن مخالفت کرد. او پس از شهادت شیخ فضل الله نورى به نجف رفت و با آخوند خراسانى که از رهبران جنبش مشروطیت بود و در عین حال از وقایعى که در تهران و مجلس اتفاق افتاده بود، به درستى اطلاع نداشت به مباحثه پرداخت. مرحوم تقوى درباره مشروطیت و معایب آن کتابى هم تألیف کرده به نام «کشف المرام فى قانون الاسلام».[۱۰]
مرحوم سید محمد شریف بعد از این که در نجف به بیمارى قلبى مبتلا مى شود، بنا به تجویز اطباء ناچار مى گردد به ایران مراجعت کند. لذا او به شیراز رفته و در آن جا با دایر کردن جلسات درس و بحث خود، قریب به چهار سال به رتق و فتق امور شرعیه مردم و امر به معروف و نهى از منکر نیز مى پردازد.[۱۱]
وفات
مرحوم سید محمدشریف تقوى در سال ۱۳۴۲ ق به قصد زیارت مشهد مقدس راهى اصفهان مى شود. اما در آنجا به مریضى مبتلا مى گردد. وى پس از معالجه خود و شفایافتن چندى در مدرسه صدر جلسه درس و بحث تشکیل مى دهد و نزدیک ده سال در این شهر مى ماند.
در سال ۱۳۵۲ ق بار دیگر به اندیشه زیارت مشهد مقدس، اصفهان را ترک مى کند؛ اما در تهران بیمار شده و براى معالجه ناگزیر از اقامت مى گردد. در این حال هر چند به معالجه مى پردازد اما علاجى حاصل نمى گردد و به وصال حق نزدیک مى گردد، تا آن که عاقبت در ۲۸ رمضان همان سال (مطابق ۲۶ آذر ۱۳۱۲ شمسی) دار فانى را وداع گفته و به رحمت ایزدى مى پیوندد.
پیکرش را با تجلیل تمام به قم مى برند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بر پیکر پاک وى نماز مى گذارد و بنابر وصیت خودش، او را در رواق حضرت موسى مبرقع به خاک مى سپارند.[۱۲]
پانویس
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۴، پاورقى محمدحسین رکن زاده آدمیت، طبع خیام، چاپ اول، تهران ۱۳۳۸، به نقل از جغرافیاى ایران.
- ↑ نسب او بنابه آنچه بر سنگ قبر او نگاشته اند از این قرار است: «سید محمد شریف التقوى شیرازى نوراللّه مضجعه، ابن محمدحسن ابن السید حسین ابن السید على ابن السید محسن ابن السید شاه حسین ابن السید زبیر ابن السید هزاره ابن لورزانى ابن السید نصره ابن السید منزل ابن السید شمسالدین ابن السید صالح ابن السید منجمالدین ابن السید جمالالدین ابن السید شمسالدین ابن السید نظامالدین احمد ابن السید نجمالدین محمد ابن السید فخرالدین ابن السید احمد ابن تاجالدین على ابن السید فخرالدین احمد ابن السید قطبةالدین ابن السید عبدالله ابن محمدتقى علیهالسلام». همان، ص ۳۴.
- ↑ همان، ص ۳۴ و ۳۵؛ دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.
- ↑ سیماى فرزانگان، ص ۳۵۷، چاپ هشتم، دفتر تبلیغات اسلامى، رضا مختارى.
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.
- ↑ نقباءالبشر، ج دوم، ص ۸۳۵؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۳، ص ۳۴؛ الذریعه، ج ۲۴، ص ۱۱ و ۱۵۵، آقا بزرگ تهرانى.
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۲، ص ۳۵؛ دائرةالمعارف تشیع، ج سوم، ص ۳۴.
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۵.
- ↑ نقباءالبشر فى القرل الرابع عشر، ج دوم، ص ۸۳۵، آقا بزرگ تهرانى؛ نشر دارالمرتضى، چاپ مشهد، ۱۴۰۴ هجرى.
- ↑ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج دوم، ص ۳۶.
منابع
- مهدى صحرایى اردکانى، ستارگان حرم، جلد ۹.