غزوه حمراء الأسد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱: سطر ۱:
این جنگ در روز یکشنبه هشتم شوال سال سوم پس از [[ غزوه احد ]] صورت گرفته است، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) جمعه همان هفته به [[مدینه|مدینه]] برگشت و مدت غیبت آن حضرت پنج روز بود. هدف این غزوه جلوگیری از حمله دوباره [[قریش]] به مدینه بوده است.
+
در روز هشتم [[شوال]] سال سوم هجری، یعنی روز بعد از [[جنگ احد]]، [[رسول خدا]] به همراه تعدادی از شرکت کنندگان در جنگ احد بلافاصله پس از بازگشت مسلمانان از جنگ احد از مدینه به حَمْراءُ الأسَد رفتند تا قریش را که تصمیم حمله به مدینه را گرفته بود متواری کنند. رسول خدا چند شب در آنجا اردو زدند و به دستور پیامبر(ص) شب‌ها تعداد زیادی آتش می‌افروختند تا قریش را از تعداد خود بترسانند. به دنبال آن فردی از قبیله خزاعه که از اردوى مسلمانان عبور کرده بود نیز به مشرکین رسید و آنها را از تعداد زیاد سپاه پیامبر اسلام ترساند. مشرکین با شنیدن این خبر به سرعت راه مکه را در پیش گرفته و از حمله به مدینه منصرف شدند.
 
{{شناسنامه غزوات
 
{{شناسنامه غزوات
 
|تصویر=[[پرونده:غزوه حمراءالاسد.GIF|۲۵۰px|center]]
 
|تصویر=[[پرونده:غزوه حمراءالاسد.GIF|۲۵۰px|center]]

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۵۸

در روز هشتم شوال سال سوم هجری، یعنی روز بعد از جنگ احد، رسول خدا به همراه تعدادی از شرکت کنندگان در جنگ احد بلافاصله پس از بازگشت مسلمانان از جنگ احد از مدینه به حَمْراءُ الأسَد رفتند تا قریش را که تصمیم حمله به مدینه را گرفته بود متواری کنند. رسول خدا چند شب در آنجا اردو زدند و به دستور پیامبر(ص) شب‌ها تعداد زیادی آتش می‌افروختند تا قریش را از تعداد خود بترسانند. به دنبال آن فردی از قبیله خزاعه که از اردوى مسلمانان عبور کرده بود نیز به مشرکین رسید و آنها را از تعداد زیاد سپاه پیامبر اسلام ترساند. مشرکین با شنیدن این خبر به سرعت راه مکه را در پیش گرفته و از حمله به مدینه منصرف شدند.

غزوه حمراء الأسد
۲۵۰px
زمان ۸ شوال سال ۳ قمری
مکان منطقه حمراءالاسد در ۲۰ کیلومتری جنوب مدینه
غزوه قبلی غزوه احد
غزوه بعدی غزوه بنی نضیر
علت غزوه جلوگیری از حمله مجدد قریش به مدینه پس از جنگ احد
نتیجه بازگشت کفار قریش به مکه
دوطرف درگیری و تعداد آنها
تنها مسلمانانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند کفار قریش

۳۰۰۰ نفر

فرماندهان
رسول خدا(ص) ابوسفیان
پرچم داران
امام علی(ع) ـــ
تلفات
شهادت سه نفر از پیشتازان که به دست قریشیان اسیر و سپس کشته شدند أبو عزّه شاعر و معاویة بن مغیرة
آیات ۱۷۲ - ۱۷۵ سوره آل عمران

فرمان به تعقیب مشرکان

وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مدینه آمد، خبرى به دستش رسید که مشرکان، از این که مدینه را رها کرده و به سوى مکه بازگشته‌ اند، پشیمان شده ‌اند[۱]؛ روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از نبرد احد رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، یاران خویش را فرمان داد که در تعقیب قریش، به سوى حمراء الاسد، مکانى در هشت یا ده میلى مدینه حرکت کنند. این فراخوان که حضرت فرماندهى نیروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از این رو خداوند نازل فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ».[۲] سستى مکنید، و غمگین مشوید که شما برترید.

رسول خدا (ص)، عبداللّه بن امّ مکتوم را در مدینه جانشین خود کرد و پرچم را به دست على (ع) داد.

چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟

برخی از مورخان می نویسند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى که در احد حضور داشته ‌اند، حتى مجروحانى که توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشرکین شوند. آیه ۱۷۲ از سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توسط این افراد است که حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذیرفتند.

اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند. قمى روایت کرده که جبرئیل بر پیغمبر (ص) فرود آمد و گفت: محمّد، خداوند ترا فرمان مى ‌دهد که از پى این قوم بروى و کسى با تو بیرون نمى‌ آید، مگر آنان که زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود که‌ منادى مجروحان را براى حرکت فراخواند.[۳]

گویند: شصت سوار[۴] یا هفتاد نفر[۵] همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند.

جابر ابن عبدالله انصاری به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فریاد مى‌ زد کسى که دیروز در جنگ شرکت نکرده باشد، حق ندارد با شما بیرون بیاید. من دیروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد که پیش خواهرهایم بمانم و گفت: پسرم، صحیح نیست که هر دوى ما اینها را بدون مرد رها کنیم، من بر ایشان مى ‌ترسم چون دخترکانى ضعیف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شاید خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرماید. پس، من پیش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزید و شهادت را روزى او کرد و حال آنکه من هم آرزو داشتم که به شهادت برسم، اکنون استدعا دارم اجازه دهى که همراه شما بیایم. پس، پیامبر (ص) اجازه فرمود.

جابر گوید: غیر از من کسى که در جنگ احد شرکت نکرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى دیگر هم که در جنگ احد شرکت نکرده بودند، چنین تقاضایى از پیامبر (ص) کردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.[۶]

مسلمانانى که اکثرا زخم دار و مجروح و بیشتر در سوگ کشتگان خود داغ دار و عزادار بودند روى وظیفه دینى و مذهبى ـ با کمال سختى و دشوارى که این سفر براى آنها داشت ـ حرکت کردند. حتى مى نویسند: دو برادر در قبیله بنى عبدالاشهل بودند که هر دوى آنها در روز قبل، در جنگ احد زخمى شده بودند منتهى یکى از آن ها زخمش کمتر و دیگر عمیق تر و حرکت براى او دشوارتر بود. هنگامى که دیدند مسلمانان براى تعقیب قریش حرکت کردند این دو ـ که مرکبى هم نداشتند ـ با خود گفتند: نه دلمان راضى مى شود نرویم و جهاد در راه دین و در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما فوت شود و نه مرکبى داریم که لااقل به وسیله آن بتوانیم در این سفر شرکت کنیم. سرانجام روى ایمان و علاقه اى که به پیغمبر اسلام و آیین خود داشتند تصمیم گرفتند همراه جنگ جویان بروند و در راه هر کجا آن برادرى که زخمش زیادتر بود نمى توانست برود آن برادر دیگرى او را بر پشت خود سوار مى کرد و بدین ترتیب هر جا او از راه مى ماند آن دیگرى او را بر پشت خود گرفته و به «حمراء الاسد» که محل توقف رسول خدا صلی الله علیه و آله بود خود را رسانیدند.

وحشت در دل قریشیان

قریش در روحاء، در فاصله سى و پنج یا چهل و سه میلى مدینه فرود آمده بودند. آنان همدیگر را سرزنش مى‌کردند و مى‌گفتند: نه محمّد را کشتید و نه دختران نار پستان را به اسیرى گرفتید و پشت سر خود سوار کردید. اشراف ایشان را کشتیم و پیش از آن که آنان را درمانده و ریشه کن سازیم و کار را تمام کنیم، برگشتیم. بازگردید و پیش از آن که شوکت گیرند، ریشه آنان را بزنید.

امّا صفوان بن اميه گفت: حمله نکنید، این قوم جنگیده‌ اند و ما ترسیدیم که آنان را جنگى غیر از آنچه صورت گرفت، باشد. یا گفت: اینک محمّد و یارانش از آنچه به آنان رسیده به شدّت خشمگین هستند. به خداى سوگند، ایمن نیستم که اگر برگشتید، نیروهایى از اوس و خزرج را که در احد حاضر نبودند، جمع نکنند. آنگاه شما را زیر دست و پاى خود له کنند و بر شما چیره شوند و حال آن که هم اکنون شما غالب هستید ...».

از طرف دیگر پیغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند. چنان که شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور دیده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسید و دشمن از آن وحشت کرد.

معبد خزاعى ـ که آن زمان در حال شرک به سر مى برد ولى در دل پیغمبر را دوست مى داشت و مانند افراد دیگر قبیله خود یعنى قبیله خزاعه[۷] از هواداران آن حضرت بود ـ، در راه مکه از اردوى مسلمانان گذر کرد. معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسید، ابراز داشت. وقتى به ابو سفیان و یارانش رسید، به آنان گفت: محمّد با سپاهى که هرگز ندیده‌ام، آکنده از خشم در تعقیب شمایند. و على بن ابى طالب است که در مقدّمه سپاه وى مى‌ آید. همه کسانى که در احد حاضر نبودند، از کرده خویش پشیمان‌ هستند و اینک به او پیوسته ‌اند و خشمگین مى‌ آیند. پیش از این که از اینجا حرکت کنید، پیشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هویدا خواهد شد.[۸] از این سخنان وحشت در دل مشرکان افتاد و به سرعت کوچ کردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز سه روز در «حمراء الاسد» ماند و در این وقت جبرئیل نازل شده به پیغمبر گفت: خداى تعالى رعب و وحشت در دل مشرکین انداخت و به سوى مکه حرکت کردند و منظور از این سفر حاصل گردید و سپس دستور بازگشت به مدینه را به آن حضرت داد و مسلمانان به مدینه بازگشتند.

نتایج این غزوه

رسول خدا (ص) مى ‌دانست که اگر به حمراء الاسد نرود، نتایج جنگ احد به نفع قریش به شرح زیر خواهد بود:

  1. بازگشت اعتماد به نفس قریش و افزایش فشار براى جنگ با مسلمانان و اعمال خشونت و لجاجت هر چه بیشتر در مواضع خویش بر ضدّ مدینه.
  2. بهره‌بردارى تبلیغاتى براى تضعیف موقعیت رسول خدا (ص) نزد قبایل عرب و افزایش گستاخى و جسارت آنان براى مقاومت در مقابل حضرت و پاسخ مثبت به درخواست‌هاى جنگ با مدینه.
  3. نفوذ ضعف و سستى در پایه‌هاى حکومت رسول خدا (ص) در مدینه پس از آن که دشمنان و رقباى داخلى حضرت، خواه منافقان و خواه یهودیان، کاملا مرعوب شده بودند. شماتت و اظهار سرور و شادمانى منافقان و یهودیان از نتایج نبرد احد، دلیل این نکته است.
  4. تضعیف ایمان شمارى از مسلمانان سست ایمان و دودل.
  5. بازایستادن کسانى که از نظر روانى براى پذیرش اسلام آماده شده بودند تا عادى شدن اوضاع و مشخص شدن مواضع طرف‌هاى درگیر.

پانویس

  1. سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۲۳
  2. آل عمران (۳): ۱۷۲.
  3. تفسیر قمى، ۱/ ۱۲۵؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۶۴
  4. البداء و التاریخ، ۴/ ۲۰۵
  5. مجمع البیان، ۲/ ۵۳۹.
  6. المغازى/ترجمه،متن،ص:۲۴۷
  7. مردم خزاعه، مسلمان و مشرکشان خیر خواه رسول خدا (ص) بودند.
  8. . بحار الانوار، ۲۰/ ۹۹؛ اعلام الورى، ۸۶.

منابع

  • سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
  • مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • هاشم رسولى محلاتی، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله.
  • غزوه حمراء الاسد، دانشنامه رشد، بازیابی:7 بهمن 1391.
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌