آیه 26 سوره احقاف: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَ...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''سمعا''': سمع در آيه به معنى گوشهاست، چون در اصل مصدر است لذا جمع بسته نمىشود، به معنى گوش، شنيدن و قوه شنوايى به كار مىرود. | |
+ | *'''يجحدون''': جحد: انكار با علم چنان كه در صحاح گفته است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص155-156</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۸
<<25 | آیه 26 سوره احقاف | 27>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و به آن قوم عاد تمکین و قوتی دادیم که شما امت را چنان نیروی بدنی ندادیم و با آنکه بر آنها گوش و چشم و قلب مدرک قرار دادیم (تا با قوای ادراکی خداشناس شوند) هیچ این قوای مدرکه آنها را از عذاب نرهانید بدین جهت که آیات خدا را انکار میکردند، و آن عذابی که بدان استهزا میکردند به آنها فرا رسید.
همانا ما به آنان در اموری قدرت و تمکن داده بودیم که شما را در آن امور چنان قدرت و نیرویی نداده ایم، و برای آنان گوش و چشم و دل قرار داده بودیم، ولی گوش و چشم و دلشان چیزی از عذاب را از آنان برطرف نکرد؛ زیرا همواره [با داشتن آن ابزار تشخیص] آیات ما را انکار می کردند، و سرانجام عذابی که همواره آن را مسخره می کردند، آنان را احاطه کرد.
و به راستى در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان] امكاناتى ندادهايم، و براى آنان گوش و ديدهها و دلهايى [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم، و[لى] چون به نشانههاى خدا انكار ورزيدند [نه] گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد، و آنچه ريشخندش مىكردند به سرشان آمد.
به آنها چنان مكانتى داده بوديم كه به شما ندادهايم. برايشان گوش و چشم و دل قرار داديم. ولى گوش و چشم و دلشان به حالشان هيچ سود نكرد، زيرا آيات خدا را انكار مىكردند تا آنچه به مسخرهاش مىگرفتند آنها را فروگرفت.
ما به آنها [= قوم عاد] قدرتی دادیم که به شما ندادیم، و برای آنان گوش و چشم و دل قرار دادیم؛ (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشمها و نه عقلهایشان برای آنان هیچ سودی نداشت، چرا که آیات خدا را انکار میکردند؛ و سرانجام آنچه را استهزا میکردند بر آنها وارد شد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- سمعا: سمع در آيه به معنى گوشهاست، چون در اصل مصدر است لذا جمع بسته نمىشود، به معنى گوش، شنيدن و قوه شنوايى به كار مىرود.
- يجحدون: جحد: انكار با علم چنان كه در صحاح گفته است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «26»
و همانا به قوم عاد چنان امكاناتى داديم كه به شما (اهل مكّه) نداديم و به آنان گوش و چشم و دل داديم، ولى گوش و چشم و دل آنان به حالشان سودى نبخشيد، زيرا پيوسته آيات خدا را انكار مىكردند و (بالاخره) عذابى كه آن را به مسخره مىگرفتند، آنان را فراگرفت.
پیام ها
1- گرچه تلاش انسان لازمهى به دست آوردن امكانات است، امّا همه آنها از آنِ خداوند است. «وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ»
2- وقتى ابرقدرتها فرو مىپاشند، ديگران بايد حساب كار خود را بكنند. «تُدَمِّرُ
«1». حجر، 22.
جلد 9 - صفحه 46
كُلَّ شَيْءٍ ... وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ»
3- همه جا امكانات و دارايى، مايهى رشد نيست. مَكَّنَّاهُمْ ... فَما أَغْنى عَنْهُمْ
4- اگر اراده انسان بر پندپذيرى نباشد، نه امكانات مادى و نه توانايىهاى جسمى، هيچ كدام كارساز نيست. فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ ... إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ
5- دارايىها امكانات مادى، به شرطى ارزشمند است كه در اختيار انسان صالح باشد و گرنه همان امكانات، اسباب آزار و عذاب انسان مىگردد. مَكَّنَّاهُمْ ... فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ ... إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ
6- انكار و استهزاى كفار، سبب نابودى آنان مىشود. كانُوا يَجْحَدُونَ ... كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
7- كيفرهاى خداوند با نوع عمل و رفتار انسان تناسب دارد. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «26»
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ: و هر آينه بتحقيق تمكين داديم قوم عاد را، فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ: در آن چيزى كه تمكين ساختيم شما را اى كفار قريش در آن چيز از قوت و شوكت و كثرت مال و آسايش و طول عمر و تصرف امور دنيوى و
«1» الاحتجاج طبرسى، (ج نجف 1386 ق) ج 2 ص 161- 159.
جلد 12 - صفحه 88
فرمانروائى، وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً: و قرار داديم براى ايشان گوش را تا بشنوند فرامين را، وَ أَبْصاراً: و چشم را تا ببينند آيات ما را، وَ أَفْئِدَةً: و دلها را تا به آن دريابند و بفهمند الطاف ما را، و ايشان به اين نعمتها معرفت پيدا ننموده و استدلال ننمودند بر منعم و معطى آن، زيرا نه به گوش استماع كلام حق داشتند و نه به چشم آثار قدرت را مشاهده كردند و نه به قلب در دلايل وحدت الهى تفكر نمودند، لا جرم به گمراهى و كفر باقى و به عذاب مبتلا شدند.
فَما أَغْنى عَنْهُمْ: پس باز نداشت و دفع ننمود از ايشان، سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ: گوش ايشان و نه چشمان ايشان، وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ: و نه دلهاى ايشان چيزى را از عذاب خدا، إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ: زيرا كه بودند به جهت عناد انكار مىكردند آيات خدا را كه از جمله آن معجزات پيغمبر بود و گوش و چشم و دل كه موجب هدايت و ارشاد است در آثار قدرت و حجج و آيات بينه داله بر وحدت، استعمال نكردند. وَ حاقَ بِهِمْ: و فرا گرفت به ايشان، ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ: آنچه را كه بودند به آن استهزا مىكردند از عذاب و عقاب.
تنبيه: آيات شريفه آگاهى است امت پيغمبر را كه در اين گزارشات تأمل كنند و از مخالفت فرامين الهى بيانديشند كه عاقبت آن وخيم خواهد بود.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه فرمايد:
و قد بصّرتم ان ابصرتم و قد هديتم ان اهتديتم و اسمعتم ان استمعتم. و بتحقيق بينا گرديده شديد اگر بينا شديد به ديده بصيرت، و بتحقيق هدايت شديد به راه راست اگر قبول هدايت كنيد، و شنوانيده شديد به چيزى كه دلالت كند به خير و سعادت از اوامر و نواهى اگر بشنويد آن را به گوش دل و بهرهور شويد آن را «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «26» وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا ما حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرى وَ صَرَّفْنَا الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «27» فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «28» وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ «29» قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (30)
ترجمه
و بتحقيق متمكّن ساختيم آنها را در چيزى كه متمكن نساختيم شما را در آن و قرار داديم براى آنها گوشها و چشمها و دلهائى پس كفايت نكرد از آنها گوشهاشان و نه چشمهاشان و نه دلهاشان هيچ چيز چون بودند كه انكار ميورزيدند بآيتهاى خدا و احاطه كرد بآنها آنچه بودند كه بآن استهزاء ميكردند
و بتحقيق هلاك كرديم آنچه پيرامون شما است از آباديها و مكرّر آورديم آيتها را شايد آنها بازگردند
پس چرا يارى نكردند آنها را آنان كه گرفتند غير از خدا وسيله تقرّب معبودهائى را بلكه گم شدند از آنها و آن دروغ آنها بود و آنچه بودند كه افترا ميزدند
و هنگاميكه متوجّه ساختيم بسوى تو جماعتى را از جنّ كه ميشنيدند
جلد 4 صفحه 656
قرآن را پس چون حاضر شدند آن را گفتند خاموش باشيد پس چون تمام شد بازگشتند بسوى قومشان با آنكه بودند بيم دهندگان
گفتند اى قوم ما همانا ما شنيديم كتابى را كه فرستاده شده بعد از موسى با آنكه تصديق كننده است آنچه را پيش روى او است هدايت ميكند بسوى حق و بسوى راه راست.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر شمهئى از احوال قوم عاد در آيات سابقه متذكّر فرموده است كفّار مكّه را بمكنت و ثروت و قوّت و قدرتيكه بآنان عطا فرموده بود و به اينان عطا نفرموده تا بتمكّن خودشان مغرور نشوند و از فرمان الهى سرپيچى ننمايند و ضمنا اشاره فرموده كه قواى ظاهريّه و باطنيّه از گوش و چشم و قلب مواهب الهيّهاند كه بايد در محلّ لايق و مورد قابل صرف شود و الّا بى ثمر بلكه مضرّ خواهد بود چنانچه براى قوم عاد مفيد نشد و بعذاب الهى گرفتار شدند و همچنين اقوام ديگرى كه مانند قوم عاد در حوالى مكّه جاىگزين بودند مانند قوم صالح در حجر و قوم لوط در راه اهالى مكّه بشام كه هر يك بنوبه خود آيات الهى را مشاهده نمودند و نصايح و مواعظ انبياء عظام را شنيدند و متنبّه و مستبصر نشدند چون تفكّر و تأمّل ننمودند و بوبال اعمال خودشان رسيدند و جز خدا آنان را كه براى خودشان معبودهائى قرار داده بودند تا مقرّب آنها بخداى بزرگ باشند نتوانستند يارى نمايند آنها را و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و ظاهرا قربانا مفعول دوم اتّخذوا است كه مفعول اوّل آن حذف شده و آلهة بدل يا بيان براى قربانا ميباشد و مكرّر ذكر شده كه سمع بر واحد و جمع اطلاق ميشود و صرف آيات تكرار آن بعناوين متعدّده و بيانات مختلفه است و اين بتپرستى و انتظار شفاعت از بتها دروغ واضح و افتراى آشكارى بود كه از قبل آنها اظهار ميشد و از دستشان رفت و مبدّل به نااميدى گرديد و اين معناى گمشدن معبود و مأمولهاى باطل است و اينها همه براى تخويف و انذار اهالى مكّه است كه در صورت مخالفت با نبىّ اكرم بهمان بلايا مبتلا گردند و قمّى ره نقل فرموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از مكّه ببازار عكاظ تشريف برد و گفتهاند آن بازارى بود كه سالى بيست روز از اوّل ذو القعدة الحرام ميان نخله و طائف دائر ميشد و زيد بن حارثه با آنحضرت بود كه مردم را دعوت باسلام ميكرد و كسى اجابت ننمود او را و قبول نكرد دين اسلام
جلد 4 صفحه 657
را پس مراجعت بمكّه فرمود و چون بمكانى رسيد كه آنرا وادى مجنّه ميخواندند حضرت در تهجّد خود قرائت قرآن فرمود در نيمه شب پس مرور نمودند باو جماعتى از جنّ كه در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده آنها نه نفر بودند يكنفر از جنّ نصيبين و هشت نفر از بنى عمر و بن عامر و گفتهاند نفر بتحريك بر كمتر از ده اطلاق ميشود و در منتهى الارب از سه تا ده تعيين شده پس چون شنيدند جنّيان قرائت قرآن حضرت را با خود گفتند گوش دهيد يعنى ساكت باشيد و چون تمام گشت يعنى فارغ شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از قرائت قرآن بازگشتند بسوى قوم خودشان بيم دهندگان و گفتند آنچه را خداوند نقل فرموده در اين آيات و آيات آتيه تا قول خود فى ضلال مبين و محتمل است تا عذاب اليم باشد پس آمدند نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و اسلام آوردند و مؤمن شدند و آنحضرت شرايع اسلام را بآنها تعليم فرمود پس خداوند سوره قل اوحى الىّ انّه استمع نفر من الجنّ را تا آخر نازل فرمود و نقل نمود قول آنها را و از آنها والى براى آنان تعيين كرد و ميآمدند خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هر وقت لازم بود و امير المؤمنين عليه السّلام به آنها احكام دين را مىآموخت بدستور پيغمبر و در آنها كافر بأقسام مختلف و مؤمن وجود دارد و همه از اولاد جانّ ميباشند و ظاهرا تخصيص كتاب موسى عليه السّلام بذكر از بين كتب سماوى به تبع ذكر آن در اوائل اين سوره است كه وجه آن بيان شد و بعضى گفتهاند آنها جنّيان يهود بودند و بر حسب اعتقاد خودشان سخن گفتند ولى در مجمع فرموده كه اين آيات دلالت دارد بر آنكه پيغمبر ما صلى اللّه عليه و اله مبعوث بود بر جنّ و انس با آنكه هيچ پيغمبرى قبل از او مبعوث بر جن و انس نشده بود و در بيان اين واقعه تفاصيل ديگرى نقل فرموده كه با وجود فرمايش قمّى ره حاجت بذكر آنها نيست و اللّه اعلم بحقائق الامور و واضح است كه مراد از تصديق قرآن ما بين يديه را كتب سماوى قبل است كه در اصول معارف حقّه با يكديگر موافقت دارند.
جلد 4 صفحه 658
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد مَكَّنّاهُم فِيما إِن مَكَّنّاكُم فِيهِ وَ جَعَلنا لَهُم سَمعاً وَ أَبصاراً وَ أَفئِدَةً فَما أَغني عَنهُم سَمعُهُم وَ لا أَبصارُهُم وَ لا أَفئِدَتُهُم مِن شَيءٍ إِذ كانُوا يَجحَدُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ حاقَ بِهِم ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ «26»
و هر آينه بتحقيق ما متمكن نموديم آنها را در چيزهايي که به شما كفار و مشركين همچو مكنتي ندادهايم و جعل فرموديم سمعي از براي آنها که بشنوند و ابصاري که ببينند و افئدة و قلوبي که درك كنند پس بينياز نكرد از آنها گوش و چشم و فؤاد از عذاب الهي زيرا بودند انكار ميكردند بآيات الهي و گرفت بآنها آنچه را که بودند باو استهزا ميكردند، وَ لَقَد مَكَّنّاهُم از قوت بدني و بزرگي جسمي و طول عمر و كثرت اموال و قدرت و توانايي و انصار و اعوان و عدة و عدت فِيما إِن مَكَّنّاكُم فِيهِ در چيزهايي که بشما كفار و مشركين همچو مكنتي ندادهايم.
جلد 16 - صفحه 155
وَ جَعَلنا لَهُم سَمعاً وَ أَبصاراً وَ أَفئِدَةً هم گوش شنوا داشتند هم چشم بينا و هم قلب ادراك كننده لكن:
فَما أَغني عَنهُم سَمعُهُم وَ لا أَبصارُهُم وَ لا أَفئِدَتُهُم مِن شَيءٍ نرفتند فرمايشات هود را اخذ كنند و آيات الهيه را مشاهده كنند و حقايق را درك كنند براي قساوت قلب و سياهي دل و كوري باطني و تير قلبي و تقليد آبائي و عداوت و عناد با حق.
إِذ كانُوا يَجحَدُونَ بِآياتِ اللّهِ معجزات انبياء را سحر گفتند، انبياء را ساحر و مجنون و مفتري شمردند و يا اينکه قدرت و توانايي که داشتند، وَ حاقَ بِهِم عذاب الهي که همان باد صرصر باشد ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ که ميگفتند:
فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقِينَ شما كفار بترسيد از اينکه نوع عذابها با اينكه همچو قدرتي نداريد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- شما هرگز از قوم عاد قویتر نیستید! این آیه و دو آیه بعد نتیجه گیری از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن میگفت.
مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، میفرماید: «ما به آنها [قوم عاد] قدرتی دادیم که به شما ندادیم» (وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ).
هم از نظر قدرت جسمانی از شما نیرومندتر بودند، و هم از نظر مال و ثروت و امکانات مادی از شما تواناتر.
با این حال در برابر طوفان مجازات الهی تاب مقاومت نیاوردند تا چه رسد به شما.
سپس میافزاید: «ما برای آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً).
آنها از نظر درک و دید و تشخیص واقعیتها نیز قوی و نیرومند بودند، و از این وسائل خداداد در تأمین مقاصد مادی خود کاملا بهره میگرفتند.
ج4، ص435
«ولی نه گوش و نه چشم و نه عقولشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهی به هیچ وجه سودی نبخشید، چرا که پیوسته آیات خدا را انکار میکردند» (فَما أَغْنی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ).
و سر انجام آنچه «استهزا میکردند بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص155-156
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم