شیخ عبد الکریم حائری یزدی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
سطر ۳۶: | سطر ۳۶: | ||
==مهاجرت به قم== | ==مهاجرت به قم== | ||
− | در سال ۱۳۴۰ق آیت الله حائری برای زیارت [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها و گذراندن تعطیلات ایام نوروز (۱۳۰۱ش) از اراک به [[قم]] حرکت کردند<ref>همان.</ref>. در آن هنگام بسیاری از مردم [[ایران]] که از [[تهران]]، [[اصفهان]]، کاشان و اراک و نقاط دیگر برای شروع سال نو به قم آمده بودند و جمعی از علما و خطبا هم که به همین عنوان مشرف بودند، برای [[زیارت]] و دستبوسی ایشان آمده، ضمنا تقاضای اقامت در قم را از حاج شیخ کردند تا این شهر مذهبی را مرکز و محل توقف خود قرار داده و تشکیل حوزه دهند. علاقهای که عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند، حاج شیخ را به حال تردید درآورده و فرمودند: استخاره خواهیم کرد.<ref>محمدی، ذکرالله؛ حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری...، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۴۸.</ref> سپس صبحگاهی به حرم حضرت معصومه مشرف شدند و با [[قرآن کریم]] استخاره کردند، آیهی ۹۳ [[سوره یوسف]] آمد: {{متن قرآن| | + | در سال ۱۳۴۰ق آیت الله حائری برای زیارت [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها و گذراندن تعطیلات ایام نوروز (۱۳۰۱ش) از اراک به [[قم]] حرکت کردند<ref>همان.</ref>. در آن هنگام بسیاری از مردم [[ایران]] که از [[تهران]]، [[اصفهان]]، کاشان و اراک و نقاط دیگر برای شروع سال نو به قم آمده بودند و جمعی از علما و خطبا هم که به همین عنوان مشرف بودند، برای [[زیارت]] و دستبوسی ایشان آمده، ضمنا تقاضای اقامت در قم را از حاج شیخ کردند تا این شهر مذهبی را مرکز و محل توقف خود قرار داده و تشکیل حوزه دهند. علاقهای که عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند، حاج شیخ را به حال تردید درآورده و فرمودند: استخاره خواهیم کرد.<ref>محمدی، ذکرالله؛ حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری...، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۴۸.</ref> سپس صبحگاهی به حرم حضرت معصومه مشرف شدند و با [[قرآن کریم]] استخاره کردند، آیهی ۹۳ [[سوره یوسف]] آمد: {{متن قرآن|«اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»}} و اولین جملهای که در اول صفحهی قرآن بود، آیه ذیل: {{متن قرآن|«وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»}} بود. پس با عزمی راسخ و قلبی مطمئن بنا را بر توقف گذارده و به منزل حاج سید علی مصطفوی، تاجر قمی که علما و طبقات تجار و اصناف دیگر، جمع و انتظار نتیجه و تصمیم نهایی جناب را داشتند، آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بیاندازه شاد و خوشحال شدند.<ref>شریف رازی، محمد؛ گنجینه دانشمندان، ج اول، چاپ اول، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ص ۲۸۸.</ref> |
==تأسیس حوزه علمیه قم== | ==تأسیس حوزه علمیه قم== | ||
سطر ۹۱: | سطر ۹۱: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
− | [http://www.pajoohe. | + | مریم ایوبی، آيت الله شيخ عبدالكريم حائری، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 26 فروردین 1392. |
[[رده:علمای قرن چهاردهم]] | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] | ||
[[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]] | [[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]] |
نسخهٔ ۱۰ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۴
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم در سال ۱۲۷۶ (ه.ق) مصادف با ۱۲۳۹ (ه.ش) در روستای مهرجرد میبد، واقع در ۶۰ کیلومتری یزد به دنیا آمد.[۱] پدر ایشان مردی پارسا بود که هر چند از تحصیل علم بینصیب مانده بود؛ اما از زهد و تقوی بهره داشت. دوران کودکی عبدالکریم در دامان پرمهر مادری مهربان سپری گشت و مانند اکثر کودکان آن زمان در محیطی به دور از آموزشهای علمی روزهای کودکی را سپری میکرد؛ ولی روزگار سرنوشت و تقدیری شگرف را برای این کودک روستایی نگاشته بود و مشیت الهی بر این امر قرار گرفته بود که وی تبدیل به یکی از برجستهترین و تاثیرگذارترین علمای دینی مذهب شیعه گردد.
محتویات
تحصیلات و استادان
روزی شوهرخاله عبدالکریم به نام محمدجعفر، معروف به (میر ابوجعفر) که روحانی بود، به مهرجرد آمد. وی در همان دیدار نخست آثار استعداد و نبوغ را در سیمای این کودک مشاهده کرد. به همین دلیل عبدالکریم را برای یادگیری دانش، با خود به اردکان برد و به مکتبخانه سپرد. عبدالکریم در مکتبخانه اردکان، در محضر مجدالعلمای اردکانی (یکی از بزرگان آن دیار) نصابالصبیان، صرف، مقدمات علوم و ادبیات را با عشق و علاقه فراوان آموخت.[۲]
او در حالی که هنوز ۱۰ سال از بهار عمرش سپری نگردیده بود، از سایه پرمهر پدر بینصیب گشت، از این رو راه مهرجرد را در پیش گرفت و خود را در کنار مادر غمدیده تنها و دور از مکتب یافت. چند سال را دور از مکتب و دوستان در روستای مهرجرد گذراند؛ ولی پس از چندی شور و شوق دانشآموزی او را بیقرار ساخت. به همین دلیل عشق و دلبستگی خویش به علوم دینی را با مادر در میان گذاشت. مادر کوله بار سفر فرزندش را به سوی حوزه علمیه یزد بست و با چشمانی پر از اشک شوق و هجران، فرزند دلبندش را راهی آن سامان ساخت.[۳]
شیخ عبدالکریم پس از تحصیل مبادی فقه و اصول، ماندن در یزد را نمیپسندید و تصمیم به مهاجرت به کربلا نمود حدود سال ۱۲۹۸ ق. در مدرسهی علمیهی حسنخان سکونت و به محضر استاد بزرگ فاضل لنکرانی راه یافت. شرح لمعه و قوانین را در محضر ایشان خواند. با رحلت میرزای بزرگ (مؤسس حوزهی علمیهی سامرا) و بیم از رونق افتادن حوزه علمیه این شهر آیت الله فاضل لنکرانی، شیخ عبدالکریم را برای ادامهی تحصیل از کربلا به سامرا فرستاد.
حضرت آیت الله حائری سطوح عالیه را در حوزهی سامرا در محضر شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری و میرزا محمدتقی شیرازی و میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی فراگرفت. در درس خارج نیز بیشتر از محضر تدریس آیتالله سید محمد فشارکی استفاده میکردند.
با هجرت آیت الله فشارکی به نجف اشرف، شیخ عبدالکریم حائری نیز پس از حدود ۱۳ سال سکونت در سامرا به نجف هجرت مینمایند و علاوه بر درس استادش آقای فشارکی در درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم یزدی نیز شرکت مینمود. سرانجام بعد از حدود ۱۶ سال آیتالله حائری بار دیگر به کربلا هجرت نموده و تا سال ۱۳۳۲ در کربلا اقامت نمود.[۴]
شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۳۳۲ یا ۱۳۳۳، به خواهش فرزند حاج آقا محسن اراکی به اراک مهاجرت میکند و بیش از ۸ سال در آن شهر عهدهدار ادارهی حوزهی علمیه و تربیت طلاب میشود تا جایی که تعداد طلاب در حوزهی اراک از ۳۰۰ نفر میگذرد و اراک یک مرکز عظیم علمی و تحقیقی میگردد.[۵]
شاگردان
روشن فکری و اندیشهی باز و نوآوری شیخ عبدالکریم حائری در حوزهی علمیه و اجرای برنامههایی نظیر تنظیم برنامهی امتحانی حوزه و اجرای آن، تخصص در فقه، تشویق طلبهها به یادگیری زبانهای خارجی و اهتمام در پرورش و شکوفایی استعدادهای طلبههای مستعد باعث شد که شاگردان برجسته و عالمان ربانی زیادی از کلاسهای درس ایشان استخراج شود؛ کسانی نظیر: آیت الله سید محمدتقی خوانساری، آیت الله سید محمد حجت کوه کمری، آیتالله شیخ محمدعلی اراکی، آیتالله امام خمینی، آیتالله گلپایگانی، آیتالله مرعشی نجفی، آیتالله شیخ مرتضی حائری، آیتالله میرزاهاشم آملی، آیتالله محمدتقی بافقی و... .[۶]
تألیفات
- کتاب الصلاة در باب مسائل مختلف نماز
- دررالفوائد: در زمینهی اصول فقه
- تقریرات استاد: یک دوره گزارش دروس استادش سید محمد فشارکی در علم اصول فقه
- کتاب النکاح: فقه استدلالی و اجتهادی
- کتاب المواریث: فقه استدلالی و اجتهادی
- مجمع الاحکام: رساله عملیه حاج شیخ به زبان فارسی
- کتاب الرضاع: احکام شیردادن به کودک
- حاشیه ای بر عروةالوثقی
- حاشیهای بر انیسالتجار نراقی.[۷]
مهاجرت به قم
در سال ۱۳۴۰ق آیت الله حائری برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و گذراندن تعطیلات ایام نوروز (۱۳۰۱ش) از اراک به قم حرکت کردند[۸]. در آن هنگام بسیاری از مردم ایران که از تهران، اصفهان، کاشان و اراک و نقاط دیگر برای شروع سال نو به قم آمده بودند و جمعی از علما و خطبا هم که به همین عنوان مشرف بودند، برای زیارت و دستبوسی ایشان آمده، ضمنا تقاضای اقامت در قم را از حاج شیخ کردند تا این شهر مذهبی را مرکز و محل توقف خود قرار داده و تشکیل حوزه دهند. علاقهای که عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند، حاج شیخ را به حال تردید درآورده و فرمودند: استخاره خواهیم کرد.[۹] سپس صبحگاهی به حرم حضرت معصومه مشرف شدند و با قرآن کریم استخاره کردند، آیهی ۹۳ سوره یوسف آمد: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» و اولین جملهای که در اول صفحهی قرآن بود، آیه ذیل: «وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» بود. پس با عزمی راسخ و قلبی مطمئن بنا را بر توقف گذارده و به منزل حاج سید علی مصطفوی، تاجر قمی که علما و طبقات تجار و اصناف دیگر، جمع و انتظار نتیجه و تصمیم نهایی جناب را داشتند، آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بیاندازه شاد و خوشحال شدند.[۱۰]
تأسیس حوزه علمیه قم
قم از روزهای اول تولد تشیع در ایران، به مرکزیت شیعه شهرت داشته و با ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و بعدها به سبب وجود بارگاه آن حضرت به عظمتش افزوده شد و مورد توجه مشتاقان علم و ایمان قرار گرفت. این شهر مقدس تاریخ درخشانی در خصوص برپایی حوزهی علمیه و پایگاه دینی مردم دارد.
اولین کسانی که در این شهر برای تاسیس حوزه علمیه قیام کردند، محدثان و راویان قبیله اشعری بودند، سپس ظهور شخصیتهای بزرگی مثل شیخ کلینی و شیخ صدوق و پس از آن روی آوردن شیعیان به این حوزه بر رونق قم افزود.[۱۱]
اما در سالهای پیش از ورود شیخ عبدالکریم حائری، قم آن رونق درخشان اولیه را در مرکزیت علوم دینی از دست داده بود و آن که همت دوباره و مردانهای در این راه گمارد و حوزهای همطراز و بلکه اجل از حوزهی نجف اشرف و عتبات عالیات تاسیس نمود، شخص جناب آیتالله موسس (حائری) بود. در سال ۱۳۴۰ق، مدتی بعد از ورود آیتالله حائری به قم، حوزه علمیهی این شهر به طور رسمی تاسیس شد.
مقارن با تاسیس حوزهی علمیهی قم رویدادهای مهمی در ایران و جهان به وقوع پیوست که جناب آیتالله مؤسس با کیاست و دوراندیشی ویژهای از این رویدادها کمال بهرهبرداری را به نفع تاسیس حوزه نمودند. اهم این وقایع عبارت بودند از:
۱. کودتای ۱۲۹۹ ش و سردار سپهی رضاخان:
رضاخان برای رسیدن به قدرت به پشتیبانی علما نیاز داشت... از این رو تلاش میکرد با نزدیک شدن به علما به این مهم دست یابد.[۱۲] در این میان جناب آیتالله حائری با استفاده از فرصت پیش آمده، حوزه علمیه را بدون هیچ بازدارندهی سیاسی تاسیس نمودند.
۲. آغاز جنگ جهانی اول:
با آغاز جنگ جهانی اول، نجف و کربلا برای طلاب و علما ناامن گردیده بود و آمد و شد طلاب در آن شهرها به سختی صورت میگرفت. این ناامنی سبب شد که بسیاری از علما، این شهرها را به مقصد قم که تنها بدیل این کانونهای علمی و جای امن برای کارهای علمی بود، ترک گویند. ناامن شدن این مراکز علمی سبب شد علما و فضلایی که از ناامنی این مرکزهای علمی نگران بودند، جذب حوزهی قم گردند چرا که آیت الله حائری با تدبیرها، دوراندیشیها و شناخت دقیق از فرصتهای پیش آمده، حوزهی امن و آرامی را برای تحصیل علم آماده کرده بود.
۳. تبعید مراجع نجف به ایران:
مرجعیت شیعه در زمان تأسیس حوزه علمیه قم با سید عبدالحسین اصفهانی و نائینی بود. مراجع نجف به خاطر رویارویی با دولت استعمارگر انگلیس که میخواست امتیاز دو رود بزرگ دجله و فرات را ویژهی خود گرداند، به ایران تبعید شدند. تبعید این بزرگان به ایران قم را به عنوان یک مرکز مهم تعلیم و تربیت دینی و بدیل عتبات رسمیت بخشید.[۱۳] شیخ عبدالکریم حائری با تلاش و همتی مثال زدنی از مجموعه رویدادهای فوق در جهت تشکیل، توسعه و رسمیت بخشیدن به حوزهی علمیه قم استفاده نمود.
منش سیاسی آیتالله حائری
رفتار سیاسی رهبران شیعی را اگر نخواهیم آن را به دوران حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسط دهیم، باید از اولین روز بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بررسی نمود. از همان هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام تجهیز و تدفین پیکر مطهر پیامبر اکرم را به حضور در سقیفه و تعیین سرنوشت خلافت و پس از آن سکوت در برابر فتنه را به جهت مصلحتاندیشی برای اسلام و مسلمین، بر قیام ترجیح داد. به همین گونه رهبران سیاسی شیعه در طول تاریخ پرفراز و نشیبی که طی کردهاند، همواره مصلحت جامعهی مسلمین را در نظر گرفته و آن عملی را انجام دادهاند که بیشترین منفعت و مصلحت اسلام و مسلمین را تضمین مینموده است.
در ایران به خصوص بعد از تاسیس سلسلهی صفویه و اعلام مذهب تشیع به عنوان دین رسمی ایرانیان، علمای شیعه مهمترین طبقهی تاثیرگذار در اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران بودهاند و نقطهی عطف این تاثیرگذاری را باید نهضت تنباکو دانست که بعد از آن قدرت و نفوذ علمای شیعه به عنوان رهبران مذهبی ایران بر همگان روشن گردید.
آیتالله حائری، در اغلب حوادث و وقایع سیاسی که در زمان ایشان رخ داده است، سیاست سکوت و مدارا را در پیش گرفته است؛ چرا که تاسیس و حفظ حوزهی علمیهی قم را از اهم واجبات میدانستهاند و با کیاست و دوراندیشی و تدبیر خود سعی میکردند که بهانهای به دست دشمنان نداده و از نهال نوپای حوزهی علمیه به شدت حفاظت نمایند تا به باروری و باردهی رسد؛ به نحوی که در ماجراهایی نظیر آیتالله بافقی،[۱۴] آیتالله حائری که با هوشیاری مخصوص خود دریافته بود که رضاخان فقط به دنبال بهانهی مختصری است که حوزهی علمیه را از ریشه برکند، سکوت را پیشه ساختند. رضاخان خود گفته بود: «اگر حاج شیخ عبدالکریم نفس میکشید، یک کلمهای میگفت، فوری ماشین در خانهاش حاضر میکردم و میفرستادمش آنجا که عرب نی انداخت».[۱۵]
ایشان سبب رفتار خود را این گونه شرح میدهند: «من در مسائلی که از کنه آن آگاهی ندارم، به هیچ وجه دخالت نمیکنم و از آنجایی که ایران کشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار کشورهای قدرتمندی چون روس و انگلیس میباشد، امکان دارد سیاستها و خطوط سیاسی که در ایران وجود دارد، از سوی این قدرتهای استعماری ترسیم شده باشد و کسانی که در سیاست دخالت میکنند، امکان دارد ملعبه دست این قدرتها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند. من اگر در کشور فرانسه انگلیس و روس بودم، مسلماً در سیاست دخالت میکردم، چون خطوط سیاسی در آنجا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمیشود، بنابراین دخالت خود را در سیاست مقدور نمیبینم. گذشته از این، دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خونریزی است و من حاضر نیستم که باعث شوم خون بیگناهان ریخته شود».[۱۶]
نویسندهی کتاب معمار فضیلت در رابطه با خط مشی سیاسی آیتالله حائری این گونه اظهارنظر میکند که: رشد سیاسی مردم در آن زمان چندان بالا نبود که بتوان مبارزه را ساماندهی کرد. حتی وضع فرهنگی و معیشتی مردم قم به گونهای بود که گویا برخی مردم نمیتوانستند وضع جدید را بپذیرند و وجود طلبهها را تحمل کنند. به همین دلیل آیت الله حائری به طلبهها سفارش کرده بود که در برابر هر گونه بدرفتاری دیگران گذشت کنند تا حادثهای پیش نیاید. برای نمونه در قضیهی مرحوم بافقی که معاون برجستهی ایشان در ادارهی حوزه بود، نیز واکنشی نشان دادند که دیگر گونه بود. آیت الله حائری بین دو موضوع اهم و مهم درگیر بود. موضوع اول این بود که با رضاخان درافتد. در این صورت قتل عامی نظیر مسجد گوهرشاد رخ میداد. در نتیجه باقی ماندهی مردم، صحنه را رها میکردند، روحانیت شیعه شکست میخورد و سازمان حوزهی علمیهی قم برچیده میشد. موضوع دوم این بود که کجدار و مریز با رضاخان رفتار شود تا با ادامهی کار حوزهی علمیهی قم، مردان دانشمند و کارایی برای آیندهی ایران و دنیای اسلام پرورش یابند.[۱۷]
خدمات اجتماعی
- تاسیس اولین بیمارستان در قم
- تاسیس بیمارستان سهامی قم
- تاسیس بیمارستان فاطمی قم
- تعمیر و بازسازی مدرسه دارالشفاء
- تعمیر مدرسه فیضیه
- تاسیس کتابخانه فیضیه
- ایجاد قبرستان و غسالخانه در قم
- ایجاد دارالاطعام در قم
- بنای سیلبند و سد در رودخانه قم
- احداث واحدهای مسکونی برای سیل زدگان شهر قم.[۱۸]
وفات
آن بزرگ مرد در شب ۱۰ بهمن ماه ۱۳۱۵ ش مطابق با ۱۷ ذی القعده ۱۳۵۵ ق، پس از ۷۹ سال زندگی بابرکت بر اثر حملهی قلبی درگذشت.[۱۹] پیکر پاک و مطهر این مرد نستوه بعد از تشییع باشکوه توسط مردم در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد، در حالی که شعلهی فروزان حوزهی علمیهی قم که وی بنیانگذار آن بود، همچنان میدرخشد و منشأ برکات زیادی برای اسلام و ایران میباشد.
پانویس
- ↑ شعبانی، اولیاء؛ معمار فضیلت، چاپ اول، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ۱۳۸۰، ص ۶-۵.
- ↑ کریمی جهرمی، علی؛ آیت الله موسس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری، قم، انتشارات دارالحکمه، ۱۳۷۲ه، ص ۲۳.
- ↑ شعبانی، اولیاء؛ معمار فضیلت، چاپ اول، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ۱۳۸۰، ص ۹.
- ↑ شمس، سید محمدکاظم و دیگران، موسس حوزه، چاپ اول، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳، ص ۴۰–۳۴.
- ↑ کریمی جهرمی، علی؛ آیت الله موسس، چاپ اول، قم، دارالحکمه، ۱۳۷۲، ص ۵۶-۵۵.
- ↑ شمس، سید محمدکاظم و دیگران؛ موسس حوزه، چاپ اول، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳، ص ۵۰–۴۹.
- ↑ شکوری، ابوالفضل؛ مرجع دوراندیش و صبور آیت الله حائری، موسس حوزه علمیه قم، فصلنامه یاد، شماره ۱۷، سال ۵، زمستان ۱۳۸۶، ص ۱۰۶ و ۱۴۲.
- ↑ همان.
- ↑ محمدی، ذکرالله؛ حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری...، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۴۸.
- ↑ شریف رازی، محمد؛ گنجینه دانشمندان، ج اول، چاپ اول، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ص ۲۸۸.
- ↑ محمدی، ذکرالله؛ حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری...، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص۴۹.
- ↑ همان.
- ↑ عیسی نژاد، سید محمد؛ شیخ عبدالکریم حائری، حوزه علمیه قم و تولید علم، مجله حوزه ۱۲۶، شماره ۶، سال۲۱، بهمن و اسفند ۱۳۸۳، ص۹۸.
- ↑ در نوروز ۱۳۰۶، همسر و خانواده رضاخان بدون حجاب و چادر در غرفهی بالای ایوان آینه در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حاضر شدند که این امر موجب اعتراض آیت الله بافقی گردید و پس از آن که خانوادهی رضاخان به پیغام ایشان وقعی ننهادند، آیت الله بافقی شخصا در حرم حاضر شده و به آنان اعتراض میکند. این امر سبب گردید که رضاخان شخصا به قم آمده و آیت الله بافقی را در حرم شلاق بزند و... سرانجام ایشان را از قم تبعید نماید.
- ↑ شکوری، ابوالفضل؛ مرجع دوراندیش و صبور آیت الله حائری، موسس حوزه علمیه قم، فصلنامه یاد، شماره ۱۷، سال ۵، زمستان ۱۳۸۶، ص ۱۴۶.
- ↑ فیاضی، عمادالدین؛ حاج شیخ عبدالکریم حائری، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، ص ۷۹–۷۸.
- ↑ شعبانی، اولیاء؛ معمار فضیلت، چاپ اول، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ۱۳۸۰، ص ۲۶-۲۷.
- ↑ محمدی، ذکرالله؛ حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری...، قم، نشر زائر، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۶۴.
- ↑ شعبانی، اولیاء؛ معمار فضیلت، چاپ اول، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ۱۳۸۰، ص ۷۰.
منبع
مریم ایوبی، آيت الله شيخ عبدالكريم حائری، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 26 فروردین 1392.