غزوه حمراء الأسد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
اين جنگ در روز يكشنبه هشتم شوال سال سوم صورت گرفته است، پيامبر (ص) جمعه همان هفته به مدينه برگشت و مدت غيبت آن حضرت پنج روز بود.هدف این غزوه جلوگیری از حمله دوباره قریش به مدینه پس از [[ غزوه احد ]] بوده است.
+
این جنگ در روز یکشنبه هشتم شوال سال سوم پس از [[ غزوه احد ]] صورت گرفته است، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) جمعه همان هفته به [[مدینه|مدینه]] برگشت و مدت غیبت آن حضرت پنج روز بود. هدف این غزوه جلوگیری از حمله دوباره [[قریش]] به مدینه بوده است.
 
{{شناسنامه غزوات
 
{{شناسنامه غزوات
|تصویر=[[پرونده:غزوه حمراءالاسد.GIF|250px|center]]
+
|تصویر=[[پرونده:غزوه حمراءالاسد.GIF|۲۵۰px|center]]
|زمان = 8 شوال سال 3 قمری
+
|زمان = ۸ شوال سال ۳ قمری
|مکان = منطقه حمراءالاسد در 20 کیلومتری جنوب مدینه
+
|مکان = منطقه حمراءالاسد در ۲۰ کیلومتری جنوب مدینه
 
|غزوه قبلی = [[غزوه احد]]
 
|غزوه قبلی = [[غزوه احد]]
 
|غزوه بعدی =  [[غزوه بنی نضیر]]
 
|غزوه بعدی =  [[غزوه بنی نضیر]]
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
|مسلمانان = تنها مسلمانانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند  
 
|مسلمانان = تنها مسلمانانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند  
 
|دشمنان = کفار [[قریش]]
 
|دشمنان = کفار [[قریش]]
3000 نفر
+
۳۰۰۰ نفر
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا(ص)]]
+
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)  
 
|فرماندهان دشمنان = [[ابوسفیان]]
 
|فرماندهان دشمنان = [[ابوسفیان]]
 
|پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع)  
 
|پرجم داران مسلمانان= [[امام علی]](ع)  
سطر ۱۷: سطر ۱۷:
 
|تلفات مسلمانان = شهادت سه نفر از پیشتازان که به دست قریشیان اسیر و سپس کشته شدند
 
|تلفات مسلمانان = شهادت سه نفر از پیشتازان که به دست قریشیان اسیر و سپس کشته شدند
 
|تلفات دشمنان =  أبو عزّه شاعر و معاویة بن مغیرة
 
|تلفات دشمنان =  أبو عزّه شاعر و معاویة بن مغیرة
|توضیحات = آیات 172 - 175 سوره آل عمران
+
|توضیحات = آیات ۱۷۲ - ۱۷۵ سوره آل عمران
 
}}
 
}}
== فرمان به تقیب قریشیان ==
+
==فرمان به تعقیب مشرکان==
وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه آمده خبرى به دستش رسيد كه مشركان، از اين كه مدينه را رها كرده و به سوى مكه بازگشته‌ اند، پشيمان شده ‌اند<ref> سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:523 </ref>؛روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از نبرد احد رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، ياران خويش را فرمان داد كه در تعقيب قريش، به سوى حمراء الاسد، مكانى در هشت يا ده ميلى مدينه حركت كنند. اين فراخوان كه حضرت فرماندهى نيروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از اين رو خداوند نازل فرمود:
+
وقتى [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم به مدینه آمد، خبرى به دستش رسید که مشرکان، از این که [[مدینه|مدینه]] را رها کرده و به سوى [[مکه]] بازگشته‌ اند، پشیمان شده ‌اند<ref> سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۲۳ </ref>؛ روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از [[غزوه احد|نبرد احد]] رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، یاران خویش را فرمان داد که در تعقیب قریش، به سوى حمراء الاسد، مکانى در هشت یا ده میلى مدینه حرکت کنند. این فراخوان که حضرت فرماندهى نیروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از این رو خداوند نازل فرمود:
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ. <ref>  آل عمران (3): 172. </ref>
+
«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ».<ref>  آل عمران (۳): ۱۷۲. </ref>
سستى مكنيد، و غمگين مشويد كه شما برتريد.
+
سستى مکنید، و غمگین مشوید که شما برترید.
=== چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟ ===
 
#برخی از مورخان می نویسند:رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى كه در احد حضور داشته ‌اند، حتى مجروحانى كه توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشركين شوند. آيه 172 از سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم توسط اين افراد است كه حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذيرفتند
 
# اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب  احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند.قمى روايت كرده كه جبرئيل بر پيغمبر (ص) فرود آمد و گفت:محمّد، خداوند ترا فرمان مى ‌دهد كه از پى اين قوم بروى و كسى با تو بيرون نمى‌ آيد، مگر آنان كه زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود كه‌ نادى مجروحان را براى حركت فراخواند.<ref> تفسير قمى، 1/ 125؛ بحار الانوار، 20/ 64 </ref>
 
  
گويند: شصت سوار <ref> البداء و التاريخ، 4/ 205 </ref> يا هفتاد نفر<ref> مجمع البيان، 2/ 539. </ref> همراه رسول خدا (ص) بيرون آمدند.[[جابر ابن عبدالله انصاری]] به پيامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فرياد مى‌ زد كسى كه ديروز در جنگ شركت نكرده باشد، حق ندارد با شما بيرون بيايد. من ديروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد كه پيش خواهرهايم بمانم و گفت:
+
رسول خدا (ص)، [[ابن ام مکتوم|عبداللّه بن امّ مکتوم]] را در مدینه جانشین خود کرد و پرچم را به دست [[امام علی علیه السلام|على]] (ع) داد.
پسرم، صحيح نيست كه هر دوى ما اينها را بدون مرد رها كنيم، من بر ايشان مى ‌ترسم چون دختركانى ضعيف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شايد خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرمايد. پس، من پيش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزيد و شهادت را روزى او كرد و حال آنكه من هم آرزو داشتم كه به شهادت برسم، اكنون استدعا دارم اجازه دهى كه همراه شما بيايم. پس، پيامبر (ص) اجازه فرمود.
 
جابر گويد: غير از من كسى كه در جنگ احد شركت نكرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى ديگر هم كه در جنگ احد شركت نكرده بودند، چنين تقاضايى از پيامبر (ص) كردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:247 </ref>
 
  
رسول خدا (ص)، عبد اللّه بن امّ مكتوم را در مدينه جانشين خود كرد و پرچم را به دست على (ع) داد.
+
'''چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟'''
  
== وحشت در دل قریشیان ==
+
برخی از مورخان می نویسند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى که در احد حضور داشته ‌اند، حتى مجروحانى که توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشرکین شوند. آیه ۱۷۲ از [[سوره آل عمران]] درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توسط این افراد است که حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذیرفتند.
=== ناراحتی قریش از بازگشت به مکه ===
 
قريش در روحاء، در فاصله سى و پنج يا چهل و سه ميلى مدينه فرود آمده بودند. آنان همديگر را سرزنش مى‌كردند و مى‌گفتند:
 
نه محمّد را كشتيد و نه دختران نارپستان را به اسيرى گرفتيد و پشت سر خود سوار كرديد. اشراف ايشان را كشتيم و پيش از آن كه آنان را درمانده و ريشه كن سازيم و كار را تمام كنيم، برگشتيم. بازگرديد و پيش از آن كه شوكت گيرند، ريشه آنان را بزنيد.
 
  
امّا صفوان بن اميه گفت:
+
اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب  احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند. [[علی بن ابراهیم قمی|قمى]] روایت کرده که [[جبرئیل|جبرئیل]] بر پیغمبر (ص) فرود آمد و گفت: محمّد، خداوند ترا فرمان مى ‌دهد که از پى این قوم بروى و کسى با تو بیرون نمى‌ آید، مگر آنان که زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود که‌ منادى مجروحان را براى حرکت فراخواند.<ref> تفسیر قمى، ۱/ ۱۲۵؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۶۴ </ref>
حمله نكنيد، اين قوم جنگيده‌ اند و ما ترسيديم كه آنان را جنگى غير از آنچه صورت گرفت، باشد. يا گفت: اينك محمّد و يارانش از آنچه به آنان رسيده به شدّت خشمگين هستند. به خداى سوگند، ايمن نيستم كه اگر برگشتيد، نيروهايى از اوس و خزرج را كه در احد حاضر نبودند، جمع نكنند. آنگاه شما را زير دست و پاى خود له كنند و بر شما چيره شوند و حال آن كه هم اكنون شما غالب هستيد ...»
 
=== فرار قریشیان ===
 
پيغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند.
 
چنان كه شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور ديده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسيد و دشمن از آن وحشت كرد.
 
  
معبد خزاعى كه در آن هنگام مشرك بود، در راه مكّه از اردوى مسلمانان گذر كرد. مردم خزاعه، مسلمان و مشركشان خير خواه رسول خدا (ص) بودند.
+
گویند: شصت سوار<ref> البداء و التاریخ، ۴/ ۲۰۵ </ref> یا هفتاد نفر<ref> مجمع البیان، ۲/ ۵۳۹. </ref> همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند.  
معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسيد، ابراز داشت. وقتى به ابو سفيان و يارانش رسيد، به آنان گفت: محمّد با سپاهى كه هرگز نديده‌ام، آكنده از خشم در تعقيب شمايند. اين على بن ابى طالب است كه در مقدّمه سپاه وى مى‌ آيد.<ref> . بحار الانوار، 20/ 99؛ اعلام الورى، 86. </ref> همه كسانى كه در احد حاضر نبودند، از كرده خويش پشيمان‌ هستند و اينك به او پيوسته ‌اند و خشمگين مى‌ آيند. پيش از اين كه از اينجا حركت كنيد، پيشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هويدا خواهد شد. از اين سخنان وحشت در دل مشركان افتاد و به سرعت كوچ كردند.پيغمبر (ص) نیز پس از سه روز اقامت در حمراء الاسد به مدينه بازگشت.
 
  
== نتایج این غزوه ==
+
[[جابر ابن عبدالله انصاری]] به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فریاد مى‌ زد کسى که دیروز در جنگ شرکت نکرده باشد، حق ندارد با شما بیرون بیاید. من دیروز مشتاق حضور در [[غزوه احد|جنگ احد]] بودم ولى پدرم به من دستور داد که پیش خواهرهایم بمانم و گفت:
رسول خدا (ص) مى ‌دانست كه اگر به حمراء الاسد نرود، نتايج جنگ احد به نفع قريش به شرح زير خواهد بود:
+
پسرم، صحیح نیست که هر دوى ما اینها را بدون مرد رها کنیم، من بر ایشان مى ‌ترسم چون دخترکانى ضعیف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شاید خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرماید. پس، من پیش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزید و شهادت را روزى او کرد و حال آنکه من هم آرزو داشتم که به شهادت برسم، اکنون استدعا دارم اجازه دهى که همراه شما بیایم. پس، پیامبر (ص) اجازه فرمود.
#بازگشت اعتماد به نفس قريش و افزايش فشار براى جنگ با مسلمانان و اعمال خشونت و لجاجت هر چه بيشتر در مواضع خويش بر ضدّ مدينه.
+
 
#بهره‌بردارى تبليغاتى براى تضعيف موقعيت رسول خدا (ص) نزد قبايل عرب و افزايش گستاخى و جسارت آنان براى مقاومت در مقابل حضرت و پاسخ مثبت به درخواست‌هاى جنگ با مدينه.
+
جابر گوید: غیر از من کسى که در جنگ احد شرکت نکرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى دیگر هم که در جنگ احد شرکت نکرده بودند، چنین تقاضایى از پیامبر (ص) کردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:۲۴۷ </ref>
# نفوذ ضعف و سستى در پايه‌هاى حكومت رسول خدا (ص) در مدينه پس از آن كه دشمنان و رقباى داخلى حضرت، خواه منافقان و خواه يهوديان، كاملا مرعوب شده بودند. شماتت و اظهار سرور و شادمانى منافقان و يهوديان از نتايج نبرد احد، دليل اين نكته است.
+
 
#تضعيف ايمان شمارى از مسلمانان سست ايمان و دودل.
+
مسلمانانى که اکثرا زخم دار و مجروح و بیشتر در سوگ کشتگان خود داغ دار و عزادار بودند روى وظیفه دینى و مذهبى ـ با کمال سختى و دشوارى که این سفر براى آنها داشت ـ حرکت کردند. حتى مى  نویسند: دو برادر در قبیله بنى عبدالاشهل بودند که هر دوى آنها در روز قبل، در جنگ احد زخمى شده بودند منتهى یکى از آن ها زخمش کمتر و دیگر عمیق تر و حرکت براى او دشوارتر بود. هنگامى که دیدند مسلمانان براى تعقیب [[قریش|قریش]] حرکت کردند این دو ـ که مرکبى هم نداشتند ـ با خود گفتند: نه دلمان راضى مى  شود نرویم و جهاد در راه دین و در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما فوت شود و نه مرکبى داریم که لااقل به وسیله آن بتوانیم در این سفر شرکت کنیم. سرانجام روى ایمان و علاقه اى که به پیغمبر اسلام و آیین خود داشتند تصمیم گرفتند همراه جنگ جویان بروند و در راه هر کجا آن برادرى که زخمش زیادتر بود نمى  توانست برود آن برادر دیگرى او را بر پشت خود سوار مى  کرد و بدین ترتیب هر جا او از راه مى  ماند آن دیگرى او را بر پشت خود گرفته و به «حمراء الاسد» که محل توقف رسول خدا صلی الله علیه و آله بود خود را رسانیدند.
#بازايستادن كسانى كه از نظر روانى براى پذيرش اسلام آماده شده بودند تا عادى شدن اوضاع و مشخص شدن مواضع طرف‌هاى درگير
+
 
 +
==وحشت در دل قریشیان==
 +
[[قریش|قریش]] در روحاء، در فاصله سى و پنج یا چهل و سه میلى مدینه فرود آمده بودند. آنان همدیگر را سرزنش مى‌کردند و مى‌گفتند:
 +
نه [[پیامبر اسلام|محمّد]] را کشتید و نه دختران نار پستان را به اسیرى گرفتید و پشت سر خود سوار کردید. اشراف ایشان را کشتیم و پیش از آن که آنان را درمانده و ریشه کن سازیم و کار را تمام کنیم، برگشتیم. بازگردید و پیش از آن که شوکت گیرند، ریشه آنان را بزنید.
 +
 
 +
امّا [[صفوان بن اميه]] گفت:
 +
حمله نکنید، این قوم جنگیده‌ اند و ما ترسیدیم که آنان را جنگى غیر از آنچه صورت گرفت، باشد. یا گفت: اینک محمّد و یارانش از آنچه به آنان رسیده به شدّت خشمگین هستند. به خداى سوگند، ایمن نیستم که اگر برگشتید، نیروهایى از [[اوس]] و [[خزرج]] را که در احد حاضر نبودند، جمع نکنند. آنگاه شما را زیر دست و پاى خود له کنند و بر شما چیره شوند و حال آن که هم اکنون شما غالب هستید ...».
 +
 
 +
از طرف دیگر پیغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند.
 +
چنان که شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور دیده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسید و دشمن از آن وحشت کرد.
 +
 
 +
معبد خزاعى ـ که آن زمان در حال [[شرک|شرک]] به سر مى  برد ولى در دل پیغمبر را دوست مى داشت و مانند افراد دیگر قبیله خود یعنى قبیله [[قبیله خزاعه|خزاعه]]<ref>مردم خزاعه، مسلمان و مشرکشان خیر خواه رسول خدا (ص) بودند.</ref> از هواداران آن حضرت بود ـ، در راه [[مکه|مکه]] از اردوى مسلمانان گذر کرد. معبد، اندوه خود را از آنچه در [[غزوه احد|احد]] به مسلمانان رسید، ابراز داشت. وقتى به [[ابوسفیان|ابو سفیان]] و یارانش رسید، به آنان گفت: محمّد با سپاهى که هرگز ندیده‌ام، آکنده از خشم در تعقیب شمایند. و [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] است که در مقدّمه سپاه وى مى‌ آید. همه کسانى که در احد حاضر نبودند، از کرده خویش پشیمان‌ هستند و اینک به او پیوسته ‌اند و خشمگین مى‌ آیند. پیش از این که از اینجا حرکت کنید، پیشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هویدا خواهد شد.<ref> . بحار الانوار، ۲۰/ ۹۹؛ اعلام الورى، ۸۶. </ref> از این سخنان وحشت در دل مشرکان افتاد و به سرعت کوچ کردند.
 +
 
 +
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز سه روز در «حمراء الاسد» ماند و در این وقت [[جبرئیل]] نازل شده به پیغمبر گفت: خداى تعالى رعب و وحشت در دل مشرکین انداخت و به سوى مکه حرکت کردند و منظور از این سفر حاصل گردید و سپس دستور بازگشت به مدینه را به آن حضرت داد و مسلمانان به مدینه بازگشتند.
 +
 
 +
==نتایج این غزوه==
 +
رسول خدا (ص) مى ‌دانست که اگر به حمراء الاسد نرود، نتایج [[غزوه احد|جنگ احد]] به نفع [[قریش|قریش]] به شرح زیر خواهد بود:
 +
 
 +
#بازگشت اعتماد به نفس قریش و افزایش فشار براى جنگ با مسلمانان و اعمال خشونت و لجاجت هر چه بیشتر در مواضع خویش بر ضدّ مدینه.
 +
#بهره‌بردارى تبلیغاتى براى تضعیف موقعیت رسول خدا (ص) نزد قبایل عرب و افزایش گستاخى و جسارت آنان براى مقاومت در مقابل حضرت و پاسخ مثبت به درخواست‌هاى جنگ با مدینه.
 +
#نفوذ ضعف و سستى در پایه‌هاى حکومت رسول خدا (ص) در مدینه پس از آن که دشمنان و رقباى داخلى حضرت، خواه [[منافقان]] و خواه [[یهود|یهودیان]]، کاملا مرعوب شده بودند. شماتت و اظهار سرور و شادمانى منافقان و یهودیان از نتایج نبرد احد، دلیل این نکته است.
 +
#تضعیف [[ایمان|ایمان]] شمارى از مسلمانان سست ایمان و دودل.
 +
#بازایستادن کسانى که از نظر روانى براى پذیرش [[اسلام]] آماده شده بودند تا عادى شدن اوضاع و مشخص شدن مواضع طرف‌هاى درگیر.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
*سيرت جاودانه / ترجمه‌ الصحيح من سيرة النبي الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى / مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‌، 1384 ش‌
+
 
*رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما
+
*سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
*مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
+
*رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
 +
*مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
 
{{غزوات پیامبر اکرم}}
 
{{غزوات پیامبر اکرم}}
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]

نسخهٔ ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۱

این جنگ در روز یکشنبه هشتم شوال سال سوم پس از غزوه احد صورت گرفته است، پیامبر (ص) جمعه همان هفته به مدینه برگشت و مدت غیبت آن حضرت پنج روز بود. هدف این غزوه جلوگیری از حمله دوباره قریش به مدینه بوده است.

غزوه حمراء الأسد
۲۵۰px
زمان ۸ شوال سال ۳ قمری
مکان منطقه حمراءالاسد در ۲۰ کیلومتری جنوب مدینه
غزوه قبلی غزوه احد
غزوه بعدی غزوه بنی نضیر
علت غزوه جلوگیری از حمله مجدد قریش به مدینه پس از جنگ احد
نتیجه بازگشت کفار قریش به مکه
دوطرف درگیری و تعداد آنها
تنها مسلمانانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند کفار قریش

۳۰۰۰ نفر

فرماندهان
رسول خدا(ص) ابوسفیان
پرچم داران
امام علی(ع) ـــ
تلفات
شهادت سه نفر از پیشتازان که به دست قریشیان اسیر و سپس کشته شدند أبو عزّه شاعر و معاویة بن مغیرة
آیات ۱۷۲ - ۱۷۵ سوره آل عمران

فرمان به تعقیب مشرکان

وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مدینه آمد، خبرى به دستش رسید که مشرکان، از این که مدینه را رها کرده و به سوى مکه بازگشته‌ اند، پشیمان شده ‌اند[۱]؛ روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از نبرد احد رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، یاران خویش را فرمان داد که در تعقیب قریش، به سوى حمراء الاسد، مکانى در هشت یا ده میلى مدینه حرکت کنند. این فراخوان که حضرت فرماندهى نیروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از این رو خداوند نازل فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ».[۲] سستى مکنید، و غمگین مشوید که شما برترید.

رسول خدا (ص)، عبداللّه بن امّ مکتوم را در مدینه جانشین خود کرد و پرچم را به دست على (ع) داد.

چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟

برخی از مورخان می نویسند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى که در احد حضور داشته ‌اند، حتى مجروحانى که توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشرکین شوند. آیه ۱۷۲ از سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم توسط این افراد است که حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذیرفتند.

اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند. قمى روایت کرده که جبرئیل بر پیغمبر (ص) فرود آمد و گفت: محمّد، خداوند ترا فرمان مى ‌دهد که از پى این قوم بروى و کسى با تو بیرون نمى‌ آید، مگر آنان که زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود که‌ منادى مجروحان را براى حرکت فراخواند.[۳]

گویند: شصت سوار[۴] یا هفتاد نفر[۵] همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند.

جابر ابن عبدالله انصاری به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فریاد مى‌ زد کسى که دیروز در جنگ شرکت نکرده باشد، حق ندارد با شما بیرون بیاید. من دیروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد که پیش خواهرهایم بمانم و گفت: پسرم، صحیح نیست که هر دوى ما اینها را بدون مرد رها کنیم، من بر ایشان مى ‌ترسم چون دخترکانى ضعیف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شاید خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرماید. پس، من پیش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزید و شهادت را روزى او کرد و حال آنکه من هم آرزو داشتم که به شهادت برسم، اکنون استدعا دارم اجازه دهى که همراه شما بیایم. پس، پیامبر (ص) اجازه فرمود.

جابر گوید: غیر از من کسى که در جنگ احد شرکت نکرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى دیگر هم که در جنگ احد شرکت نکرده بودند، چنین تقاضایى از پیامبر (ص) کردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.[۶]

مسلمانانى که اکثرا زخم دار و مجروح و بیشتر در سوگ کشتگان خود داغ دار و عزادار بودند روى وظیفه دینى و مذهبى ـ با کمال سختى و دشوارى که این سفر براى آنها داشت ـ حرکت کردند. حتى مى نویسند: دو برادر در قبیله بنى عبدالاشهل بودند که هر دوى آنها در روز قبل، در جنگ احد زخمى شده بودند منتهى یکى از آن ها زخمش کمتر و دیگر عمیق تر و حرکت براى او دشوارتر بود. هنگامى که دیدند مسلمانان براى تعقیب قریش حرکت کردند این دو ـ که مرکبى هم نداشتند ـ با خود گفتند: نه دلمان راضى مى شود نرویم و جهاد در راه دین و در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما فوت شود و نه مرکبى داریم که لااقل به وسیله آن بتوانیم در این سفر شرکت کنیم. سرانجام روى ایمان و علاقه اى که به پیغمبر اسلام و آیین خود داشتند تصمیم گرفتند همراه جنگ جویان بروند و در راه هر کجا آن برادرى که زخمش زیادتر بود نمى توانست برود آن برادر دیگرى او را بر پشت خود سوار مى کرد و بدین ترتیب هر جا او از راه مى ماند آن دیگرى او را بر پشت خود گرفته و به «حمراء الاسد» که محل توقف رسول خدا صلی الله علیه و آله بود خود را رسانیدند.

وحشت در دل قریشیان

قریش در روحاء، در فاصله سى و پنج یا چهل و سه میلى مدینه فرود آمده بودند. آنان همدیگر را سرزنش مى‌کردند و مى‌گفتند: نه محمّد را کشتید و نه دختران نار پستان را به اسیرى گرفتید و پشت سر خود سوار کردید. اشراف ایشان را کشتیم و پیش از آن که آنان را درمانده و ریشه کن سازیم و کار را تمام کنیم، برگشتیم. بازگردید و پیش از آن که شوکت گیرند، ریشه آنان را بزنید.

امّا صفوان بن اميه گفت: حمله نکنید، این قوم جنگیده‌ اند و ما ترسیدیم که آنان را جنگى غیر از آنچه صورت گرفت، باشد. یا گفت: اینک محمّد و یارانش از آنچه به آنان رسیده به شدّت خشمگین هستند. به خداى سوگند، ایمن نیستم که اگر برگشتید، نیروهایى از اوس و خزرج را که در احد حاضر نبودند، جمع نکنند. آنگاه شما را زیر دست و پاى خود له کنند و بر شما چیره شوند و حال آن که هم اکنون شما غالب هستید ...».

از طرف دیگر پیغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند. چنان که شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور دیده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسید و دشمن از آن وحشت کرد.

معبد خزاعى ـ که آن زمان در حال شرک به سر مى برد ولى در دل پیغمبر را دوست مى داشت و مانند افراد دیگر قبیله خود یعنى قبیله خزاعه[۷] از هواداران آن حضرت بود ـ، در راه مکه از اردوى مسلمانان گذر کرد. معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسید، ابراز داشت. وقتى به ابو سفیان و یارانش رسید، به آنان گفت: محمّد با سپاهى که هرگز ندیده‌ام، آکنده از خشم در تعقیب شمایند. و على بن ابى طالب است که در مقدّمه سپاه وى مى‌ آید. همه کسانى که در احد حاضر نبودند، از کرده خویش پشیمان‌ هستند و اینک به او پیوسته ‌اند و خشمگین مى‌ آیند. پیش از این که از اینجا حرکت کنید، پیشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هویدا خواهد شد.[۸] از این سخنان وحشت در دل مشرکان افتاد و به سرعت کوچ کردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز سه روز در «حمراء الاسد» ماند و در این وقت جبرئیل نازل شده به پیغمبر گفت: خداى تعالى رعب و وحشت در دل مشرکین انداخت و به سوى مکه حرکت کردند و منظور از این سفر حاصل گردید و سپس دستور بازگشت به مدینه را به آن حضرت داد و مسلمانان به مدینه بازگشتند.

نتایج این غزوه

رسول خدا (ص) مى ‌دانست که اگر به حمراء الاسد نرود، نتایج جنگ احد به نفع قریش به شرح زیر خواهد بود:

  1. بازگشت اعتماد به نفس قریش و افزایش فشار براى جنگ با مسلمانان و اعمال خشونت و لجاجت هر چه بیشتر در مواضع خویش بر ضدّ مدینه.
  2. بهره‌بردارى تبلیغاتى براى تضعیف موقعیت رسول خدا (ص) نزد قبایل عرب و افزایش گستاخى و جسارت آنان براى مقاومت در مقابل حضرت و پاسخ مثبت به درخواست‌هاى جنگ با مدینه.
  3. نفوذ ضعف و سستى در پایه‌هاى حکومت رسول خدا (ص) در مدینه پس از آن که دشمنان و رقباى داخلى حضرت، خواه منافقان و خواه یهودیان، کاملا مرعوب شده بودند. شماتت و اظهار سرور و شادمانى منافقان و یهودیان از نتایج نبرد احد، دلیل این نکته است.
  4. تضعیف ایمان شمارى از مسلمانان سست ایمان و دودل.
  5. بازایستادن کسانى که از نظر روانى براى پذیرش اسلام آماده شده بودند تا عادى شدن اوضاع و مشخص شدن مواضع طرف‌هاى درگیر.

پانویس

  1. سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۲۳
  2. آل عمران (۳): ۱۷۲.
  3. تفسیر قمى، ۱/ ۱۲۵؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۶۴
  4. البداء و التاریخ، ۴/ ۲۰۵
  5. مجمع البیان، ۲/ ۵۳۹.
  6. المغازى/ترجمه،متن،ص:۲۴۷
  7. مردم خزاعه، مسلمان و مشرکشان خیر خواه رسول خدا (ص) بودند.
  8. . بحار الانوار، ۲۰/ ۹۹؛ اعلام الورى، ۸۶.

منابع

  • سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
  • مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌