جاهلیت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۸: سطر ۸:
 
واژة الجاهلیّة مأخوذ از ریشة ج ه ل، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند.<ref>روزنتال، ص35؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya"¦"Dja؛ نیز رجوع کنید به نولدکه، ج1، ص242، پانویس 10.</ref>
 
واژة الجاهلیّة مأخوذ از ریشة ج ه ل، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند.<ref>روزنتال، ص35؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya"¦"Dja؛ نیز رجوع کنید به نولدکه، ج1، ص242، پانویس 10.</ref>
  
این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن، در تعابیر «ظنَّالجاهلیّة» ([[سوره آل عمران]]: 154)، «حُکمَالجاهلیّة» ([[سوره مائده]]: 50)، «تَبَّرُجَالجاهلیّة» ([[سوره احزاب]]: 33) و «حَمِیَّةَالجاهلیّة» ([[سوره فتح]]: 26) بکار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است.
+
این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن، در تعابیر {{متن قرآن|«ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ»}} ([[سوره آل عمران]]: 154)، «حُکمَالجاهلیّة» ([[سوره مائده]]: 50)، «تَبَّرُجَالجاهلیّة» ([[سوره احزاب]]: 33) و «حَمِیَّةَالجاهلیّة» ([[سوره فتح]]: 26) بکار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است.
  
 
این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات که مشتقات دیگر جهل، نظیر «تَجْهَلونَ» ([[سوره نمل]]: 55)، جاهلونَ ([[سوره فرقان]]: 63) و جاهلین ([[سوره بقره]]: 67؛ [[سوره اعراف]]: 199)، در آنها آمده، دیده می شود.
 
این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات که مشتقات دیگر جهل، نظیر «تَجْهَلونَ» ([[سوره نمل]]: 55)، جاهلونَ ([[سوره فرقان]]: 63) و جاهلین ([[سوره بقره]]: 67؛ [[سوره اعراف]]: 199)، در آنها آمده، دیده می شود.

نسخهٔ ‏۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۱۳


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


جاهلیت، اصطلاحی قرآنی و حدیثی است ناظر به نوعی از ویژگی های اخلاقی و اعتقادی و نیز دوره ای از تاریخ پیش از اسلام عربستان که این ویژگیها در آن بروز کرده است.

مفهوم جاهلیت در قرآن

واژة الجاهلیّة مأخوذ از ریشة ج ه ل، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند.[۱]

این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن، در تعابیر «ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ» (سوره آل عمران: 154)، «حُکمَالجاهلیّة» (سوره مائده: 50)، «تَبَّرُجَالجاهلیّة» (سوره احزاب: 33) و «حَمِیَّةَالجاهلیّة» (سوره فتح: 26) بکار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است.

این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات که مشتقات دیگر جهل، نظیر «تَجْهَلونَ» (سوره نمل: 55)، جاهلونَ (سوره فرقان: 63) و جاهلین (سوره بقره: 67؛ سوره اعراف: 199)، در آنها آمده، دیده می شود.

در مجموع می توان گفت که قرآن به دورة خاصی از تاریخ عرب در عربستان پیش از اسلام توجه و از ویژگیهای اخلاقی آن به شدت انتقاد کرده است. در واقع قرآن این دوره را به سبب بروز ویژگی جاهلیت در اخلاق و رفتار مردم آن دورة جاهلیت نامیده و بعدها این نام برای این دوره عَلَم شده است.

در آیه 154 سوره آل عمران «...یَظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَالحقِّ ظنَّ الجاهِلیَّةِ...»، عده ای به علت گمان نادرست درباره خدا مذمت شده اند. طبری (ذیل آیه) این گروه را منافقان می داند که در کار خدا و رسولش شک کرده بودند.

طَبْرِسی (ذیل آیه) منظور از «ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ» را این گمان منافقان دانسته که خدا رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش را یاری نخواهد کرد. بر این اساس وی دو معنا برای این تعبیر آورده است: یکی اینکه اعتقاد منافقان دربارة خداوند همانندِ اعتقاد دورة جاهلیت است و دیگر این که گمان آنان نظیر گمان اهل جاهلیت (یعنی کفار و منکرانِ تحقق وعده های الاهی) است.[۲]

اما به نظر طباطبائی (ذیل آیه) مراد از «ظنّ الجاهِلیَّة» گمان عده ای بود که تصور می کردند چون به اسلام گرویده اند حتماً باید در جنگ پیروز شوند و بر خدا واجب است بر اساس وعده اش بدون هیچ قید و شرطی، دین خود و پیروانش را یاری کند. این گمان نا به حق و جاهلی بود زیرا عرب جاهلی معتقد به ارباب انواع بودند و بر همین اساس معتقد بودند که پیامبر نیز نوعی رب است که مسئلة غلبه و غنیمت به او واگذار شده است و بنابراین وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد.

در آیة 50 سوره مائده «اَفَحُکْمَ الجاهِلیَّةِ یَبغونَ...»، منظور از تعبیر «حُکم الجاهلیّة» نوع حکم و داوری اهل جاهلیت است. برای این آیه دو وجه ذکر شده است: بر اساس وجه اول سبب نزول آیه آن است که بنی قُرَیظه و بنی نَضیر، پیامبر اکرم را در نزاعی که میان آنها رخ داده بود، حَکَم قرار دادند و آنگاه که پیامبر به عدالت بین آنها حکم کرد، بنی نضیر ناخشنود شدند و حُکم پیامبر را نپذیرفتند سپس این آیه نازل شد.

بر اساس وجه دوم در واقع آنها می خواستند پیامبر همانند دوره جاهلیت بین کشتگانِ دو قبیله تفاوت قائل شود. آیة یاد شده ناظر به طعن یهود است که با این که خود صاحب کتاب و علم بودند، در پی حکم و داوری از نوع داوری اهل جاهلیت رفتند که بر مبنای هیچ وحی و کتابی نبود و ریشه در جهل و هواپرستی داشت.[۳] بر این اساس آیه شامل هر کسی می شود که حکمی غیر از حکم خدا را طلب کند.[۴]

طباطبائی (ذیل آیه) نیز بر اساس حدیثی از امام صادق علیه السلام[۵] و همچنین تقابل میان دو نوع استفهام توبیخی و انکاریِ موجود در آیه نتیجه گرفته است که حکم از دو حال خارج نیست: حکم خدا یا حکم جاهلیت.

در آیه 33 سوره احزاب «...ولاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلیَّةِالاُولی...»، همسران پیامبر ــ و سایر زنان مؤمن ــ از تبرّج به شیوه جاهلیان نهی شده اند. مراد از «تبرّج الجاهلیّة» در این آیه، تکبر آنان در راه رفتن یا آشکار کردن زینت هایشان برای مردان همانند زنان جاهلی است.[۶]

درباره مراد از تعبیر «الجاهلیّة الاولی» در این آیه اختلاف نظر هست. برخی آن را دوره ای زمانی در نظر گرفته و در تعیین مصداق آن فواصل مختلفی ذکر کرده اند، نظیر دوره زمانی بین حضرت آدم و نوح علیه السلام، بین حضرت نوح و ادریس و بین حضرت عیسی علیهم السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله.[۷]

به نظر طبری (همانجا) منظور از «الجاهلیّة الاولی»، جاهلیت پیش از اسلام است یعنی از دوره حضرت آدم تا عیسی. وانگهی جاهلیت پیش از اسلام بدان سبب جاهلیت اولی نامیده شده که پس از ظهور اسلام نیز نوعی اخلاق جاهلی در جامعه مسلمانان وجود داشت چنانکه در برخی احادیث و اخبار به این نکته اشاره شده است.[۸]

زمخشری (ذیل آیه) احتمال داده که منظور از جاهلیت اولی، کفر قبل از اسلام است در مقابل «الجاهلیّة الاُخری» که فسق و فجور بعد از اسلام است اما در مقابل گفته شده[۹] که در اینجا اولی در مقابل اُخری نیست بلکه مراد از تعبیر جاهلیت اولی، جاهلیت کهن است.

در آیه 26 سوره فتح «اِذْجَعَلَ الّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهم الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الجاهِلیَّه...» گفته اند که منظور از «حمیّة الجاهلیّة» تعصب عرب جاهلی به خدایانشان بود که موجب می شد از پرستش غیر آنها خودداری ورزند؛ یعنی نوعی گردن فرازی که مانع هر نوع تسلیم و انقیاد می گردید.

مراد از حمیت جاهلی را تن زدن مردم از اعتراف به رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز دانسته اند.[۱۰] به گفته فخررازی (ذیل آیه) حمیت خود صفتی مذموم است و اضافه شدن آن به جاهلیت بر قبح آن افزوده است.

علاوه بر این در قرآن از برخی آداب و رسوم و اعتقادات و اعمال عرب جاهلی انتقاد شده است. پاره ای از مظاهر شاخص جاهلیت که در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده است، عبارت اند از: شرک، نیکی نکردن به والدین، کشتن فرزندان از بیم فقر (سوره انعام: 151)، زنا (سوره اسراء: 32)، واداشتن کنیزان به زنا (بِغا؛ سوره نور: 33)، زنده به گور کردن دختران (سوره تکویر: 8)، میگساری (سوره بقره: 219؛ سوره مائده: 90ـ91)، رباخواری (سوره بقره: 275ـ276)، تحقیر زن (سوره نحل: 58ـ59)، قمار (مَیْسِر)، اَزلام (سوره مائده: 90) و مقدّس دانستن برخی حیوانات نظیر بَحیرَه (سوره مائده: 103؛ برای اطلاع از اعتقادات و سنّتهای فرهنگی عرب جاهلی و نقد آنها در قرآن و حدیث رجوع کنید به توحید)

مفهوم جاهلیت در احادیث

در احادیث اوصاف و مطالب گوناگونی درباره جاهلیت و مظاهر و مصادیق آن آمده است. نوع کاربرد واژه جاهلیت در این احادیث نشان می دهد که این واژه از صدر اسلام، اصطلاحی رایج برای بیان نوع اخلاق و رفتار و آداب دینی پیش از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است.

از برخی خطبه های حضرت امام علی علیه السلام در نهج البلاغة[۱۱] چنین برمی آید که عرب دوره جاهلیت علاوه بر ناگوار بودن خوردنی ها و آشامیدنی هایشان، اعتقادات دینی صحیح و ارتباطات خویشاوندی و اجتماعیِ مناسب و در مجموع زندگی فردی و اجتماعی بِسامانی نداشتند. نظیر این اوصاف در سخنان جعفر بن ابی طالب، سرپرست مهاجران مسلمان به حبشه در برابر پادشاه حبشه نیز آمده است.[۱۲] خطبة معروف حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها در مسجد نبوی نیز همین معنا را افاده می کند.[۱۳]

پاره ای از روایات دلالت بر آن دارد که صحابة پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به فرهنگ دوره جاهلیت و زندگی خود در آن دوره توجه و خاطرات آن عهد را یادآوری می کردند.[۱۴] در مواردی پیامبر اکرم به سخن آنان گوش می داد و گاه لبخند می زد.[۱۵]

در جایی نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آگاهی از وقایع و اشعار دوران جاهلیت، علمی است که نه دانستنش سودمند است نه ندانستنش مضر.[۱۶]

از جمله مسائل مهم برای اصحاب که مکرر درباره آن از پیامبر پرسش می کردند، اعمالی بود که در دوره جاهلیت انجام داده بودند و آن حضرت در پاسخ می فرمود: اگر واجد اسلام و ایمان صحیح شوید، به اعمال دوره جاهلیت خود مؤاخذه نمی شوید، در غیر این صورت هم به اعمال دوره جاهلیت و هم به اعمال دوره پس از اسلام مؤاخذه خواهید شد.[۱۷] گاهی اصحاب از پیامبر درباره نذرها و پیمانهای بسته شده در دوره جاهلیت سؤال می کردند و پیامبر گاه بر وفا به آن پیمانها تأکید می ورزید.[۱۸]

از مجموع احادیث برمی آید که پیامبر و ائمه علیهم السلام از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کردند. گاه پایه و اساس آن یعنی تعصب (حمیّت) جاهلی را تخطئه می نمودند و گاهی مظاهر و مصادیق آن را تبیین و از آنها انتقاد می کردند.

بر اساس حدیثی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اسلام را موجب خوار شمردن کسانی دانسته که در جاهلیت عزیز بودند و بزرگداشت کسانی که در جاهلیت ذلیل بودند و تأکید کرده که خدا اسلام را مایة از بین بردن نخوت و تفاخر جاهلی به قبیله و نسب قرار داده است.[۱۹] بنا بر حدیثی دیگر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله کسی که در دلش به اندازه ذره ای تعصب جاهلی باشد در روز قیامت با اعراب جاهلی محشور خواهد شد.[۲۰]

در مواردی نیز ایشان برخی اصحاب خود را به سبب داشتن نوعی رفتارهای جاهلی ملامت کرده است.[۲۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جاهلیت ستیزی چنان جدّی بود که به جای دو روزی که آنان در عصر جاهلی به جشن و پایکوبی می پرداختند، دو روز عید فطر و قربان را جایگزین کرد.[۲۲] همچنین نام فردی را که در جاهلیت «عزیز» بود که نوعی نخوت و غرور جاهلی را نشان می داد، به عبدالرحمان تغییر داد.[۲۳]

حضرت علی علیه السلام نیز مردم را از درافتادن به دام حمیت و عصبیت جاهلی پرهیز داده و شیطان را مظهر آن معرفی کرده است.[۲۴] در پاره ای از احادیث برخی اعمال و رفتارهایی که مسلمانان انجام می دادند، مصداق فرهنگ جاهلی شمرده شده است.

بر اساس حدیثی از امام سجاد علیه السلام عصبیتِ مذمومِ جاهلی به این معناست که شخص، افراد شریر قوم خود را بهتر از افراد نیک قوم دیگر بداند و به آنان در اعمال ظالمانه کمک کند.[۲۵]

همچنین در احادیث آمده که نوشندة شراب، نمازش تا چهل روز پذیرفته نیست و اگر در این چهل روز از دنیا برود به مرگ جاهلی مرده است.[۲۶] مُردن بدون وصیت[۲۷]، مالیدن خون عقیقه به سر نوزاد[۲۸] و خوردن غذا نزد مصیبت زدگان[۲۹] از مصادیق دیگر جاهلیت و مذموم است.

از جمله مسائلی که در احادیثِ مرتبط با این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته، مسئله ارتباط امامت با مفهوم جاهلیت است. در این احادیث عدم معرفت فرد به امامت مساوی با جاهلیت دانسته شده و تأکید گردیده که چنین فردی همانند اهل جاهلیت از دنیا می رود زیرا تحت طاعت امام عصر خود و تابع هیچ امر حقی نیست.[۳۰] این مضمون در دعاها هم آمده است چنانکه در دعای غیبت حضرت قائم داعی از خدا می خواهد که او را به مرگ جاهلی از دنیا نَبَرد.[۳۱] در احادیث شیعی همچنین کینه داشتن به حضرت علی علیه السلام موجب مرگ جاهلی [۳۲] و سیرة امام زمان هنگام ظهور همانند پیامبر در آغاز اسلام مبارزه با جاهلیت دانسته شده است.[۳۳]

مفهوم جاهلیت از منظر خاورشناسان

در قرون اخیر با گسترش تحقیقات خاورشناسان در زمینة اسلام شناسی، خاصه در حوزة عرب شناسی و سیرة نبوی و قرآن، مفهوم جاهلیت روشن تر و نمایان تر شد.

خاورشناس مجاری، ایگناتس گولدتسیهر[۳۴]، با پژوهش در شعر و فرهنگ جاهلی به این نتیجه رسید که جهل در مقابل حلم (به معنای عقل ) است نه علم. بر این اساس عصر جاهلیت به معنای دورة نادانی و جهالت نیست بلکه دوران بربریت و سرکشی و شامل خشونت، استبداد، خودپرستی، یاوه گویی و نظایر آنهاست.[۳۵]

گفتنی است که تقابل جهل و حلم ریشه در میراث شعری عرب [۳۶] و احادیث و روایات اسلامی[۳۷] دارد.

همچنین در این منابع جهل در کاربرد ثانوی اش در تقابل با علم نیز بکار رفته است.[۳۸] با آنکه نظریة گولدتسیهر مورد تشکیک واقع شد[۳۹] و برخی مترجمان قرآن پس از وی در ترجمة مشتقات جهل (از جمله جاهلیت) به نظریة او توجه چندانی نکردند.[۴۰]، حاصل پژوهش گولدتسیهر در کنار تحقیقات جدید درباره فرهنگ عرب پیش از اسلام دست مایه پژوهش محققان بعدی قرار گرفت.

اسلام شناس ژاپنی توشیهیکو ایزوتسو در کتاب مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید (ص28ـ35) بر اساس پژوهشی که عمدتاً بر مبنای آیات قرآن و شواهد حدیثی و تاریخی است، نظریه گولدتسیهر را تکامل بخشید و نتیجه گرفت که در کاربرد قرآنی، جهل و به تبع آن جاهلیت ناظر به دشمنی دشمنانِ پیامبر با عقیدة توحید و پرخاشگری به آن است که بر اساس موازین اخلاقی آنان اعتقادی سختگیرانه و طاقت فرسا بود.

علاوه بر این ایزوتسو فصلی از کتاب خود خدا و انسان در قرآن را به تبیین مفهوم جاهلیت در چارچوب ارتباط میان مفاهیم رب و عبد اختصاص داد. به نوشته وی عرب جاهلی، اللّه را خدای مطلق نمی شناخت بلکه قائل به ارباب بود و استقرار مفهوم ربوبیت مطلق برای اللّه تغییری اساسی در تصور ارتباط میان خدا و انسان ایجاد کرد، به این معنا که انسان در برابر اللّه فقط باید عبد (فرمانبردار بدون قید و شرط) باشد و مفاهیمی چون عبادت، طاعت، قنوت، خشوع و تضرع نیز در همین چارچوب معنا می یابند.

به عقیده او مهمترین صورتی که مفهوم عبودیت را بیان می کند مفهوم «اسلام» به معنای تسلیم شدن محض در برابر خواست خداست. اسلام به این معنا نقطه ای است که در آن زندگی فرد به دو بخش تقسیم می شود. این دو بخش سرشتهای کاملاً متفاوتی دارند که می توان آنها را جاهلی و اسلامی نامید. در واقع مسلم شدن به این معناست که فرد از خودپسندی و مغرور بودن به قدرت انسانی خویش دست بکشد و به عنوان عبد تسلیم خدا شود و در مقابل جاهل بودن فرد به معنای مغرور بودن او به قدرت بشری و استقلال مطلق است.

ایزوتسو با استناد به آیات قرآن تکبر و خودپسندی را سرچشمه همه خصلت های دوره جاهلیت دانسته و بر آن است که اسلام ضربه سختی بر این روحیه ــ که به طور خلاصه در آیة 26 سوره فتح آمده ــ وارد ساخت. بدین ترتیب با ظهور ارزش های قرآنی بر بنیاد توحید و اعتقاد به ربوبیتِ مطلقِ اللّه که با نفی شرک همراه بود، میان دواصل ناسازگار یعنی جاهلیت و اسلام، مبارزه ای پدید آمد که پیش از این سابقه نداشت.

خاورشناس فرانسوی، رژیس بلاشر در تاریخ ادبیات عرب بر اساس یافته های پیشین به صورت بندی روانشناسی شخصیت عرب بدوی پرداخته و ویژگی های فردی و اجتماعی عرب جاهلی را چنین برشمرده است: خوگرفتن با خشونت از کودکی که در کنار تنگدستی و محرومیت او را تندخو، مغرور، زودخشم و ستیزگر می کرد؛ حس شرف و ناموس که در واقع مظهر توجه وی به نیکنامی بود؛ بلندپروازی؛ انتقام جویی (ثار) که هم با جنبه های فردی و هم با جنبه های اجتماعی و دینی مرتبط بود؛ رجزخوانی که جلوة بیرونی و هنری صفات یاد شده بود و معمولاً در جنگ مجال بروز می یافت و قمار و باده نوشی که نشان دهندة نیاز عرب بدوی به خودنمایی و نمایش ثروت و بی اعتنایی در صرف آن بود.[۴۱]

بلاشر (ج1، ص30) پس از بیان این خصوصیات و ضمن تأیید نظریة گولدتسیهر، می گوید که تمام این جلوه های روانی مجموعه ای را تشکیل می داد که اسلام آن را جاهلیت نامید. ویلیام وات (ص24ـ25)، ضمن بررسی اوضاع فکری و اعتقادی عرب جاهلی از مجموع این ویژگی ها با تعبیر «انسان گرایی قبیله ای» یاد کرده است همچنین روزنتال (ص32ـ35)، علاوه بر بررسی واژة جاهلیت از نظر لغوی به بحثی تطبیقی میان منابع یهودی و آیات قرآن در این باب پرداخته است.

بنابر شواهد قرآنی و حدیثی و آرا و پژوهشهای محققان، جاهلیت در تاریخ عرب پیش از اسلام منحصر نماند بلکه مظاهر و مصادیق فراوانی از آن پس از اسلام هم وجود داشت تا جایی که می توان سده های نخستین اسلامی را دوران مبارزه فرهنگ جاهلیت با ارزشهای جدید اسلامی دانست.[۴۲] مثلاً ابن تیمیّه (متوفی 728) در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم مخالفةَ اصحاب الجحیم، جاهلیت در دوره اسلامی را در مقابل جاهلیت مطلق، جاهلیت مقید خوانده[۴۳] و به مصادیق آن در عصر خود از جمله تشبه مسلمانان به کافران در اعیاد اشاره کرده است.(ص1)

در قرون اخیر، محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار فرقة وهابیت، متوفی1206) و پیروان وی که به شدت متأثر از آرا و اندیشه های ابن تیمیّه بودند، موضوع جاهلیت دورة جدید را مطرح کردند. ابن عبدالوهاب معتقد بود مردم سراسر دنیا یا دست کم مردم عربستان به دلیل این که عقاید و اعمالشان مبتنی بر وحی نیست همگی در جاهلیت بسر می برند.[۴۴]

در آغاز قرن بیستم نیز اصلاحگرانی چون محمد عبده (متوفی 1323/1905) و محمد رشیدرضا (متوفی 1314ش/1935) در تفسیرالمنار (ج6، ص422ـ423) به این موضوع اشاره کردند. به اعتقاد آنان برخی مسلمانان در عصر حاضر از حیث دین و اخلاق جاهلانه تر از مخاطبان آیات قرآن در عصر نزول رفتار می کنند.

اندیشة «جاهلیت جدید» در دهه های اخیر، عمدتاً بر اثر مواجهة جهان اسلام با دنیای جدید به صورت مفهومی مستقل در آثار برخی علما و نویسندگان دینی بازآفرینی شد. سید ابوالاعلی مودودی (متوفی 1358ش/1979)، رهبر دینی و سیاستمدار پاکستانی، نخستین بار در 1318ش/1939 از تجدد به جاهلیت جدید تعبیر کرد که در نگاه وی همه نظامهای حکومتی و نظریات سیاسی و اجتماعی ناسازگار با اخلاق و فرهنگ اسلامی را دربر می گرفت.[۴۵]

وی هم جهان کمونیسم و هم دنیای غرب را مصداق این مفهوم می دانست[۴۶]

آرای مودودی با ترجمه آثار مهم او به عربی در دهة 1330ش/1950 در جهان عرب رواج یافت. شاگرد وی، ابوالحسن علی حسنی نَدْوی (متوفی 1378ش/1999)، در 1330ش/1950 کتابی با نام ماذا خَسر العالَم بِانحِطاطِ المُسلمین نوشت و در آن نظریة «جاهلیت جدید» مودودی را شرح داد.(سیوان، ص23)

از این کتاب در کشورهای اسلامی استقبال گسترده ای شد به طوری که بارها تجدید چاپ و به زبانهای گوناگون ترجمه شد.[۴۷] ندوی (ص259) عالم را به قطار سریع السیری تشبیه کرده است که جاهلیت غرب با تمام قوا و امکانات آن را به سوی هدف خود پیش می برد و مسلمانان نیز در کنار سایر ملل دنیا مسافران بی اختیار و ناگزیر آن اند.

در مصر عالم دینی و فعال سیاسی، سید قطب (متوفی 1346ش/1966)، مفهوم جاهلیت جدید را بیش از پیش گسترش داد. وی تحت تأثیر آرای مودودی و ندوی بود[۴۸] و پس از سفرش به امریکا در کتاب فی ظلال القرآن (ج2، ص724ـ730) مطالبی در این باب نوشت. وی بعدها آرای تفصیلی خود را درباره جاهلیت معاصر در کتابی با نام مَعالِمُ فی الطریق منتشر ساخت.

وی در این کتاب از تقابل جاهلیت و اسلام و انحرافات جوامع جاهلی جدید سخن گفته و مسلمانان را به فاصله گرفتن از تفکرات جاهلی و حرکت به سوی ارزشها و ساختن جامعة اسلامی دعوت کرده است.[۴۹] به نظر سید قطب (1384، ص21) همه تصورات، عقاید، فرهنگها و قوانین بشر امروز جاهلی است.[۵۰]

جاهلیتی همانند آنچه اسلام در آغاز با آن مواجه بود یا حتی بدتر از آن در نگاه وی (1384، ص200ـ201) جاهلیت بندگی انسان در برابر انسان است و اسلام بندگی انسان در برابر خداست؛ بنابراین این دو آشتی ناپذیرند و برای ایجاد جامعة اسلامی باید از جاهلیت به اسلام منتقل شد.[۵۱]

برادر سید قطب، محمد قطب (متوفی 1344ش/1965)، نیز در این باب جاهلیّة القَرن العِشرین را نوشت. وی (ص11) بر آن است که جاهلیت هم نوعی حالت روانی است که فرد از پذیرش هر نوع هدایت از سوی خدا سرپیچی می کند و هم نوعی عملکرد است که داوری بر طبق احکام الاهی را برنمی تابد. جاهلیت همان هوا و هوس است که منحصر به دوره خاصی نیست و همه اقوام و زمانها را دربرمی گیرد.

به نظر وی (ص12ـ13)، جاهلیت عرب ساده و سطحی بود اما جاهلیت جدید مبتنی بر علم، تحقیق، نظریه پردازی و مترادف با آن چیزی است که امروزه پیشرفت و تمدن خوانده می شود. محمدقطب، جاهلیت قرن بیستم را عصاره جاهلیت همه اعصار تاریخ غرب دانسته (ص46) و در بخش اعظم کتاب خود، مظاهر جاهلیت جدید را در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و هنری نقد کرده است.

وی در نهایت (ص347) راه جاهلیت زدایی را در عصر جدید رهایی از اسارت حاکمان آن یعنی دو نظام سرمایه داری و کمونیستی و رجوع دوباره به اسلام دانسته است. در پاره ای از آثار متفکران مسلمان ایرانی معاصر هم می توان اشاره هایی به مفهوم جاهلیت جدید و مصادیق امروزین آن سراغ گرفت، از جمله علی شریعتی در کتابهایی مانند بازگشت (ص391) و با مخاطب های آشنا (ص70ـ71) به این موضوع پرداخته است.

پانویس

  1. روزنتال، ص35؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya"¦"Dja؛ نیز رجوع کنید به نولدکه، ج1، ص242، پانویس 10.
  2. نیز رجوع کنید به نَحّاس، ج1، ص499.
  3. رجوع کنید به زمخشری؛ فخررازی، ذیل آیه.
  4. زمخشری؛ طبری ، ذیل آیه.
  5. رجوع کنید به کلینی، ج7، ص407؛ طوسی، تهذیب، ج6، ص218.
  6. رجوع کنید به طبری؛ طوسی، التبیان؛ زمخشری؛ طبرسی، ذیل آیه.
  7. رجوع کنید به طبری؛ طوسی، التبیان ؛ طبرسی، ذیل آیه.
  8. برای نمونه رجوع کنید به طبری، همانجا؛ ادامة مقاله.
  9. فخررازی، ذیل آیه.
  10. رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل آیه.
  11. برای نمونه رجوع کنید به خطبه2، 26، 95.
  12. رجوع کنید به ابن حنبل ، ج5، ص291.
  13. رجوع کنید به ابی طاهر، ص13.
  14. رجوع کنید به همان، ج5، ص105؛ ابن عبدربّه، ج5، ص113.
  15. رجوع کنید به ابن حنبل، همانجا.
  16. رجوع کنید به کلینی، ج1، ص32.
  17. رجوع کنید به ابن حنبل، ج1، ص379، 409؛ مسلم بن حجاج، ج1، ص77ـ78؛ برقی، ج1، ص250.
  18. رجوع کنید به ابن حنبل، ج2، ص207؛ بخاری، 1401، ج2، ص260؛ همو، 1406، ص125.
  19. رجوع کنید به کلینی، ج5، ص340، نیز رجوع کنید به ج8، ص246؛ ابن حنبل، ج2، ص361.
  20. رجوع کنید به کلینی، ج2، ص308؛ ابن بابویه، 1417، ص704.
  21. رجوع کنید به بخاری، 1401، ج1، ص13؛ مسلم بن حجاج، ج5، ص93؛ طبری، ذیل سوره احزاب: 33.
  22. رجوع کنید به ابن حنبل، ج3، ص103، 235، 250.
  23. رجوع کنید به ابن حنبل ، ج4، ص178، نیز رجوع کنید به ج5، ص84.
  24. رجوع کنید به نهج البلاغة، خطبة قاصعه، ص288ـ289.
  25. رجوع کنید به کلینی، ج2، ص308ـ309.
  26. رجوع کنید به همان، ج6، ص400ـ401؛ طوسی، تهذیب، ج9، ص106ـ107؛ هیثمی، ج5، ص72.
  27. رجوع کنید به فتال نیشابوری، ج2، ص482.
  28. رجوع کنید به ابن بابویه، 1404، ج1، ص29.
  29. رجوع کنید به همو، 1414، ج1، ص182.
  30. برقی، ج1، ص154؛ ابن بابویه، 1404، ج1، ص63؛ کلینی، ج1، ص376؛ مازندرانی، ج6، ص354.
  31. رجوع کنید به ابن بابویه، 1363ش، ج2، ص512؛ نیز رجوع کنید به امامت.
  32. رجوع کنید به همو، 1386، ج1، ص144، 157.
  33. رجوع کنید به طوسی، تهذیب، ج6، ص154.
  34. ج1، ص201ـ208.
  35. نیز رجوع کنید به بلاشر، ج1، ص30.
  36. برای نمونه رجوع کنید به اَصمَعی، ص97؛ آلوسی، ج1، ص103؛ نیز رجوع کنید به حوفی، ص348ـ350.
  37. رجوع کنید به ابن هشام، ج3، ص93ـ94؛ کلینی، ج1، ص112.
  38. ایزوتسو 1966، ص28؛ نیز رجوع کنید به جهل.
  39. رجوع کنید به روزنتال، ص32ـ33.
  40. د.اسلام، چاپ دوم، ذیل hiliyya" ¦"Dja.
  41. رجوع کنید به بلاشر، ج1، ص23ـ28.
  42. رجوع کنید به امین، ص78ـ83.
  43. رجوع کنید به ص69ـ79.
  44. <دایرة المعارف قرآن>، ذیل ignorance" of "Age.
  45. مودودی، ذیل سوره مائده: 50؛ سوره احزاب:33.
  46. برای چکیدة آرای مودودی در این باره رجوع کنید به <دائرة المعارف جهان اسلام آکسفورد>، ذیل ah"¦"Jahil؛ <دایرة المعارف قرآن>، همانجا.
  47. رجوع کنید به ندوی، ص3ـ4؛ سیوان، همانجا.
  48. رجوع کنید به ندوی، مقدمة سید قطب، ص12ـ16؛ سید قطب، 1384، ص63، پانویس 1؛ نیز رجوع کنید به سیوان، همانجا.
  49. برای نمونه رجوع کنید به ص22ـ23، 117، 142، 146، 151.
  50. حتی بسیاری از آنها که اسلامی پنداشته می شود.
  51. برای تفصیل بیشتر آرای سید قطب در این باره رجوع کنید به حداد، ص85ـ87؛ سیوان، ص23ـ27.


منابع