آیه 39 سوره طه: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۵: | سطر ۴۵: | ||
گفتهاند: اصل آن توب به معنى رجوع است كه انسان نوبت به نوبت به سوى صندوق بر مىگردد. | گفتهاند: اصل آن توب به معنى رجوع است كه انسان نوبت به نوبت به سوى صندوق بر مىگردد. | ||
يم: دريا. | يم: دريا. | ||
− | لتصنع: صنع به معنى عمل است، مراد از آن در اينجا تربيت است «لتصنع»: تا تربيت شوى | + | لتصنع: صنع به معنى عمل است، مراد از آن در اينجا تربيت است «لتصنع»: تا تربيت شوى.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ ۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۵
<<38 | آیه 39 سوره طه | 40>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که کودک خود را در صندوقی گذار و به دریا افکن و باید که امواج دریا کودک را به ساحل رساند تا دشمن من و آن طفل (یعنی فرعون) از دریا طفل را برگیرد؛ و من به لطف خود از تو بر دلها (ی دشمن و دوست) محبت افکندم (تا تو را دوست بدارند) و تا تربیت و پرورشت زیر نظر من انجام گیرد.
که او را در صندوق بگذار، پس او را به دریا بینداز تا دریا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وی را برگیرد. و محبوبیّتی از سوی خود بر تو انداختیم تا [همگان به تو علاقه و محبت ورزند و آنچه را انجام دادم برای این بود که] با مراقبت کامل من پرورش یابی [و ساخته شوی.]
كه او را در صندوقچهاى بگذار، سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى، او را برگيرد. و مِهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.
كه او را در صندوقى بيفكن، صندوق را به دريا افكن، تا دريا به ساحلش اندازد و يكى از دشمنان من و دشمنان او صندوق را برگيرد. محبت خويش بر تو ارزانى داشتم تا زير نظر من پرورش يابى.
که: «او را در صندوقی بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند؛ و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبّتی از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان [= علم] من، ساخته شوی (و پرورش یابی)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
اقذفيه: قذف: انداختن و رها كردن، در آيه معناى دوم مناسب است. تابوت: تابوت: صندوق. گفتهاند: اصل آن توب به معنى رجوع است كه انسان نوبت به نوبت به سوى صندوق بر مىگردد. يم: دريا. لتصنع: صنع به معنى عمل است، مراد از آن در اينجا تربيت است «لتصنع»: تا تربيت شوى.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى «38»
آنگاه كه به مادرت آنچه را بايد الهام كرد، وحى كرديم.
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي «39»
(به او وحى كرديم) كه كودك خود را در صندوقى بگذار، پس آن (صندوق) را در دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند و (كسى كه) دشمن من و دشمن او (است)، آن را (از دريا) بگيرد. و (اى موسى!) من محبّتى از جانب خويش بر تو افكندم (تا تو را دوست بدارند) و تا زير نظر من ساخته شوى (وپرورش يابى).
نکته ها
مراد از وحى در اينجا، الهام و القا بر قلب است، نه آن وحى اصطلاحى كه مخصوص پيامبران است. زيرا رسالت، مخصوص مردان است. چنانكه در سوره يوسف، آيه 109 مىفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ»
«تابوت» «1» به معناى صندوق و «يم» به معناى درياست و تمام هشت مورد استعمال «يم» در قرآن، در داستان حضرت موسى مىباشد.
بر خلاف امروزه كه صنعت تنها به ساخت كالاها گفته مىشود، قرآن صنعت را هم به كالا گفته «اصْنَعِ الْفُلْكَ»* و هم به تربيت انسانى. «لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي»
همين كه خداوند بر كارى اراده كند، تمام مقدمات آن را نيز فراهم مىسازد. در اينجا براى حفظ موسى عليه السلام، به مادرش الهام مىكند كه فرزندت را به دريا بينداز، به دريا امر مىنمايد
«1». مراد از تابوت در داستان طالوت وجالوت درآيه 248 سوره بقره، همين صندوقچه حضرتموسى است. «... ان يأتيكم التابوت فيه سكينة من ربّكم وبقيّة ممّا ترك آلموسى وآلهارون»
جلد 5 - صفحه 341
كه صندوق حامل كودك را به ساحل ببر، به قلب دشمن القا مىفرمايد كه او را بگير و محبّت كودك را نيز در دل او قرار مىدهد.
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند چنان محبّتى از موسى در دل مردم انداخت كه هر كس موسى عليه السلام را مىديد به او علاقهمند مىشد. «1»
رمز رسيدن به كمالات، دل كندن از وابستگىها و دوستىهاست. «فَاقْذِفِيهِ»
الف: دل كندن از خود؛ ابراهيم حاضر شد در آتش افتد.
ب: دل كندن از همسر؛ ابراهيم همسرش را در مكّهى بىآب و گياه گذارد.
ج: دل كندن از نوزاد؛ مادر موسى فرزند خود را در آب افكند.
د: دل كندن از نوجوان؛ ابراهيم حاضر شد اسماعيل را قربانى كند.
ه: دل كندن از شهوت؛ يوسف، درخواست كاميابى همسر عزيز مصر را نپذيرفت.
و: دل كندن از خواب؛ ثواب نماز در دل شب را كسى جز خدا نمىداند. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» «2»
پیام ها
1- گاهى والدين به خاطر فرزند، مشمول لطف خاص مىشوند. «أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ»
2- زن نيز مىتواند به مقامى برسد كه مورد وحى و الهام الهى قرار بگيرد. «أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ» (اگر چه اين وحى، براى رسالت بشمار نمىرود، امّا الهام ساده نيز به حساب نمىآيد، زيرا مادر موسى به واسطهى آن، فرزند خود را تسليم امواج آب كرد.)
3- در حركت ونهضت انبيا، زنان نيز ايفاى نقش كردهاند. «أُمِّكَ»
4- دريا نيز همچون تمام هستى، تحت امر الهى است. «فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ»
5- تكرار كلمه «عدّو» نشانه عمق عداوت طاغوت نسبت به فرستادگان الهى است. «عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ»
«1». تفسير نمونه.
«2». سجده، 17.
جلد 5 - صفحه 342
6- عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد. «يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ» 7- محبوبيّت يكى از الطاف الهى است. آنكه دلها از اوست، محبّت نيز از اوست. «مَحَبَّةً مِنِّي»
8- اولياى خدا، تحت نظر و تربيت ويژهى پروردگار قرار دارند. «عَلى عَيْنِي»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (39)
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ: اينكه بگذار او را در صندوقى. فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِ:
پس بيانداز او را در دريا، مراد رود نيل باشد. فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ: تا بيندازد او را به ساحل دريا.
نكته: چون انداختن دريا موسى عليه السلام را به ساحل، امرى
جلد 8 - صفحه 268
واجب الحصول بود به جهت تعلق اراده الهى به آن، لذا حق سبحانه بر سبيل مجاز، دريا را نازل منزله عاقل مطيع گردانيد و جواب را به لسان امر صادر نمود (فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ) پس بايد البته بيفكند دريا موسى را به كنار (به صورت امر و در معنى خبر است به جهت تعليل) و ضمائر تمام راجع است به موسى عليه السلام به سبب مراعات نظم قرآنى كه اعجاز است و تحدى و اهتمام در امر آن هر چند به حسب ظاهر بعض ضمائر مىنمايد كه راجع به تابوت باشد و مقذوف در بحر و ملقى به ساحل، اگرچه به حسب ذات تابوت است و موسى بالعرض، اما اهتمام به شأن موسى عليه السلام بيشتر است، زيرا مقصود اصلى از القاء او باشد نه تابوت.
يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ: تا بگيرد و بردارد او را دشمنى كه براى من و دشمنى كه براى او است، مراد فرعون است كه دشمن خدا و موسى بود؛ اما دشمن خدا به جهت كفر و سركشى و ادعاى خدائى نمودن او و امر به پرستش خود؛ اما دشمن موسى عليه السلام بود به سبب آنكه منجمان او را خبر داده بودند كه زوال و هلاكت تو و قوم تو به دست موسى بن عمران خواهد بود، و هر گاه ظاهر مىشد كه اين طفل همان موسى بن عمران است قطعا او را مىكشت، لكن خداى تعالى حال موسى را بر او مخفى و در قلب او محبت موسى را قرار داد.
نعمت دوم: وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي: و افكندم بر تو محبتى از جانب خودم، يعنى تو را دوست گرفتيم يا تو را محب گردانيديم كه هر كه تو را بديدى دوست داشتى، تا بجائى كه فرعون كه از او دشمنتر نبود تو را دوست داشت.
اين منت دوم بود كه در حق حضرت موسى خداى تعالى ارزانى فرمود.
نعمت سوم: وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي: و تا تو را تربيت و غذا و آب به نظر من باشد، يا تا پروريده شوى پروريدن من، يعنى به علم و اراده من نشو و نما يابى.
شرح واقعه: على بن ابراهيم قمى از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده فرمود: چون مادر موسى حامله شد به او، ظاهر نشد حملش مگر وقت وضع او. و فرعون موكل نموده بود بر زنان بنى اسرائيل زنانى از قبطيان كه نگهبان آنها باشند به جهت آنكه گفته بودند مردى باشد در بنى اسرائيل موسى بن عمران، كه
جلد 8 - صفحه 269
هلاك فرعون و اصحابش به دست اوست. فرعون گفت: البته پسران را بايد كشت تا نباشد آنچه خواهند، و تفرقه انداخت ميان زنان و مردان به حبس كردن مردان در محبسها. چون وضع حمل موسى شد، مادرش نظر نموده محزون و مغموم شد و گريه كرد گفت: الساعه كشته شود، پس حق تعالى محبت انداخت بر قلب موكله او كه گفت به مادر موسى: چه شد تو را كه زرد شد رنگ تو؟ گفت:
ترس كشتن پسرم. قبطيه گفت: نترس. و موسى را هيچكس نمىديد مگر آنكه او را دوست مىداشت، اينست فرمايش الهى (وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي) پس خداوند تابوت را نازل كه او را در آن بگذار و بيانداز در دريا، و نترس و محزون مباش، ما رد كنندهايم او را به تو و قرار دهندهايم او را از پيغمبران.
پس موسى را در صندوق و درش را بسته به دريا انداخت. فرعون قصرهائى به كنار نيل داشت براى تنزه، و از بالاى قصر با آسيه نظاره مىنمود. ناگاه امواج دريا و باد، صندوق را به در قصر آورد. فرعون امر به گرفتن، وقتى باز كرد بچه را ديد، گفت: اين بنى اسرائيلى است، خداوند در قلب فرعون و آسيه محبت شديدى نسبت به موسى ايجاد كرد. فرعون خواست او را بكشد، آسيه مانع شد و گفت: شايد ما را فايده رساند، يا او را پسر خود گيريم، و حال آنكه جاهل بودند كه موسى مىباشد. فرعون اولادى نداشت، امر كرد به آوردن دايه، عدهاى از زنان كه اولادان آنها را كشته بودند آمدند، شير هيچيك را قبول ننمود «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى (37) إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى (38) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (39) إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى (40) وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41)
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (43) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى (44)
ترجمه
و بتحقيق منت نهاديم بر تو بار ديگر
هنگاميكه وحى نموديم بمادرت آنچه بايد وحى شود
آنكه بگذار او را در صندوق پس بيندازش در دريا
جلد 3 صفحه 505
پس بيندازد او را دريا بكناره ميگيرد او را دشمنى كه مرا است و دشمنى كه او را است و انداختم بر تو مهرى را از جانب خودم و تا تربيت شوى در برابر چشم من
هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون نباشد و كشتى كسى را پس رهانيديم تو را از اندوه و آزموديم تو را آزمودنى پس درنگ نمودى سالها در ميان اهل مدين پس آمدى در موعد مقدّر اى موسى
و ساخته و پرداخته كردم تو را براى خودم
برو تو و برادرت با معجزات من و سستى نكنيد در ياد من
برويد بسوى فرعون همانا او طغيان نموده
پس بگوئيد مر او را گفتنى ملايم شايد او پند گيرد يا بترسد.
تفسير
خداوند متعال پس از اجابت متمنّيات حضرت موسى بيان الطاف سابقه خود را نسبت باو فرموده باين تقريب كه لطف ما بتو اختصاص بحال كنونى ندارد دفعه ديگر هم كه از بدو تولّدت تاكنون باشد ما منّت بر تو نهاديم و آن وقتى بود كه بمادرت وحى نموديم آنچه كه بايد و شايد وحى شود يا آنچه معلوم نميگردد مگر بوحى و الهام كه اينجا از وحى اراده شده چون گفتهاند وحى اختصاص بانبياء دارد ولى الهام بغير انبياء هم ميشود و آن اين بود كه بدل مادرت انداختيم كه تو را در صندوقى بگذارد و محكم كند و در دريا بيندازد چون قذف بر وضع و القاء هر دو اطلاق ميشود و دريا كه مراد از آن رود نيل است مأمور است از طرف ما كه آنرا بساحل و كناره بيندازد و چون انداخت دشمن من فرعون كه دشمن تو هم بود آنرا خواهد برداشت و براى اشاره بدشمنى باطنى و ظاهرى يا مبالغه و تأكيد در عداوت لفظ عدوّ مكرر شده و مقتضى تأكيد مسلّم نمودن اين معنى است كه مادر دوست و دشمن شريكيم هر كس دشمن تو است دشمن من است و هر كس دوست تو است دوست من است و دشمن هم مقهور اراده من است و محبت تو را در دلها جا دادم مخصوصا در دل فرعون و زنش تا از خطر مرگ و قتل نجات يابى و در برابر نظر و تحت مراقبت من پرورش يابى بدست دشمن تو و من و اين وقتى بود كه خواهرت ميرفت نزد فرعون و كسانش پس ميگفت آيا ميخواهيد دايهاى براى طفلى كه داريد بياورم كه بخوبى از او نگهدارى كند و آنها گفتند ميخواهيم و او
جلد 3 صفحه 506
مادرت را آورد و تو باو برگشتى و اين موجب سرور قلب و روشنى ديده او شد و از اندوه فراق تو بيرون آمد يا تو بوصل او رسيدى و از فراق او محزون نشدى و نيز تو آنمرد قبطى را بحمايت آنمرد اسرائيلى كشتى چنانچه شرح آن در سوره قصص بيايد انشاء اللّه تعالى و غمناك شدى از خوف عقاب الهى و مجازات فرعون پس نجات داديم تو را به آمرزش و امر بهجرت بسوى مدين و در آن راه و قبل از آن ما تو را امتحانات نموديم و بانواع بلاها و محنتها مبتلا و گرفتار كرديم و تو از امتحان بخوبى بيرون آمدى و ده سال در مدين كه هشت منزلى مصر است اقامت كردى و در اوّل از منهاى كه مقدّر شده بود بمنصب رسالت مفتخر شوى نزد ما حاضر شدى يا در سر چهل سالگى كه براى بعثت انبياء عظام مقدّر شده مراجعت نمودى حكايت مواهب و عطاياى ما بر تو بپايان رسيد ايموسى بدان كه من تو را براى خودم و رسالتم ساخته و پرداخته و آماده نمودم كه محبوب و كليم و رسول و برگزيده من باشى برو تو و برادرت هارون با معجزات و خوارق عاداتى كه بتو داده و خواهيم داد و فتور و قصور و سستى و كوتاهى براى شما در نماز و دعا و انجام امر رسالت كه نتيجه ياد و اهتمام بامر من است روى ندهد با يكديگر برويد نزد فرعون همانا او طاغى و ياغى و متكبر و سركش شده ولى با ملايمت و متانت و احترام صورى با او صحبت كنيد و اسمش را در حضورش نبريد مبادا سفاهت كند و ناگهان متعرّض شما شود اميد است متذكر قبح اعمال خود شود و از خدا و روز جزا بترسد و توبه كند با آنكه ميدانست خداوند كه متذكر و نادم نميشود تا دم مرگ و غرق كه آنوقت توبه فائده ندارد ولى براى تشويق موسى عليه السّلام بدعوت اين بيانرا فرمود چنانچه در علل از امام كاظم عليه السّلام و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون مادر موسى عليه السّلام بآن حضرت آبستن شد بكسى اظهار نكرد تا زمانى كه فارغ شد زيرا فرعون زنان قبطيّه را مأمور نموده بود كه مراقب زنان اسرائيليّه باشند براى آنكه شنيده بود در بنى اسرائيل پسرى بدنيا مىآيد كه هلاك فرعون و فرعونيان بدست او جارى ميشود و گفته بود پسرهاى آنها را ميكشم تا اين امر روى ندهد و ميان مردها و زنها جدائى انداخته بود و چون موسى عليه السّلام از مادر متولد شد و او نظرش بآن طفل افتاد محزون و غمناك گرديد و گريه كرد و گفت
جلد 3 صفحه 507
همين ساعت كشته خواهد شد خداوند قلب آن زنى را كه از طرف فرعون موكّل مادر موسى بود معطوف باو نمود كه گفت چرا رنگت پريده گفت ميترسم بچهام كشته شود گفت نترس و موسى طورى بود كه هر كس او را ميديد دوستش ميداشت چون خدا فرموده محبت او را در دلها انداختم از جانب خود لذا آنزن قبطيه موكّله محبت بموسى پيدا كرد و از او صرف نظر نمود و خداوند صندوقى براى موسى نازل نمود و بمادرش ندا رسيد كه طفلت را در اين صندوق بگذار و آنرا در دريا بينداز و بيم و اندوه نداشته باش كه ما او را بتو بر ميگردانيم و پيغمبر مرسلش مينمائيم پس مادر موسى او را در آن صندوق گذارد و درش را بست و آنرا در رود نيل انداخت و فرعون قصرهائى براى تنزّه و تفريح خود در كنار رود نيل ساخته بود و در يكى از آنها نشسته بود بازنش آسيه كه ديد سياهىئى در روى آب نمايان شد كه موجهاى آب آنرا بالا ميآورد و باد آنرا بكنار ميزند تا رسيد بدر قصر فرعون امر كرد آنرا گرفتند و نزدش آوردند و چون درش را باز كرد پسر بچهاى را مشاهده نمود و گفت اين از بنى اسرائيل است و خداوند محبت شديدى از موسى در دل فرعون و آسيه انداخت ولى باز فرعون خواست او را بكشد آسيه نگذاشت و گفت نكشيد بسا باشد كه نفع دهد بما يا او را براى خود بفرزندى بگيريم و آنها نميدانستند كه او موسى است و فرعون اولاد نداشت و گفت دايهاى براى او بياوريد زنان چندى كه اولادهاى آنها را فرعون كشته بود آوردند موسى پستان هيچيك را نگرفت و خبر بمادر موسى رسيد كه فرعون بچهات را گرفت بسيار محزون و غمناك شد و گريه كرد و نزديك بود كه بگويد فرزند من است يا از غصّه بميرد كه خودش را حفظ نمود بقوّه الهى كه بقلبش رسيد و بخواهر موسى گفت برو از برادرت خبر گيرى كن و او آمد محرمانه تفتيش كرد معلوم شد فرعون از آنكه موسى پستان هيچ زنى را نگرفته بسيار محزون شده لذا گفت آيا ميخواهيد دايهاى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و فرعون و خانوادهاش خوشحال شدند و خيلى از مادرش احترام نمودند و گفتند اين طفل را شير ده و پرستارى كن و ما چنين و چنان بتو خواهيم داد در اينجا راوى از حضرت سؤال ميكند كه چند
جلد 3 صفحه 508
روز موسى از مادرش غائب بود ميفرمايد سه روز و گفتهاند هارون در مصر بود و چون موسى عازم آن بلد شد بهارون وحى رسيد كه از موسى استقبال نمايد و او تا يك منزلى آمد و برادرش را ملاقات نمود و با مشورت يكديگر نزد فرعون رفتند و خانواده حضرت موسى بسرپرستى چوپانى از اهل مدين از همان وادى مقدس بنزد شعيب مراجعت كردند و آنجا بودند تا بعد از غرق شدن فرعون نزد موسى عليه السّلام آمدند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد مَنَنّا عَلَيكَ مَرَّةً أُخري (37) إِذ أَوحَينا إِلي أُمِّكَ ما يُوحي (38) أَنِ اقذِفِيهِ فِي التّابُوتِ فَاقذِفِيهِ فِي اليَمِّ فَليُلقِهِ اليَمُّ بِالسّاحِلِ يَأخُذهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصنَعَ عَلي عَينِي (39)
و هر آينه بتحقيق منت گذارديم بر تو دفعه ديگري زماني که وحي نموديم
جلد 13 - صفحه 29
و فرستاديم بسوي مادر تو آنچه باو وحي شد اينكه بگذارد. موسي را در تابوت (صندوق) پس بينداز در دريا رود نيل ميگيرد او را دشمن من و دشمن او و القاء ميكنم در قلب او براي تو محبتي از جانب من و براي اينكه تو در نظر ما مصون و محفوظ بماني در جاي ديگر ميفرمايد (وَ لا تَخافِي وَ لا تَحزَنِي إِنّا رَادُّوهُ إِلَيكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ المُرسَلِينَ) قصص آيه 6.
(و لَقَد مَنَنّا عَلَيكَ مَرَّةً أُخري) جميع نعم الهيه دنيويه و اخرويه منتيّه است احدي استحقاق ندارد تمام تفضل است فقط قابليت داشته باشد يا حكمت اقتضاء كند افاضه ميفرمايد ولي بليات تا استحقاق نباشد مبتلا نميشود و بسا بر انسان مشتبه ميشود بلا را نعمت ميپندارد و نعمت را بلا مثل اينكه بكفار مال و جاه و اولاد و مهلت ميدهد تصور ميكنند نعمت است لكن بلاء است (لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ) آل عمران آيه 172 و غير اينکه از آيات و مثل اينكه مؤمنين بسا بفقر و مرض و امثال اينها گرفتار ميشوند و بلا تصوّر ميكنند و حال اينكه نعمت است ارتفاع درجه و استكمال نفس بصفات حميده و نحو اينها و نعم الهيه دو قسم است عامه که شامل جميع ميشود و نعم خاصه که در مورد خاصي عنايت ميفرمايد مثل همين مورد که حمل مادر موسي مخفي ميشود تا حين ولادت و بمجرد تولد او بمادرش وحي ميشود که در سوره قصص ميفرمايد:
(وَ أَوحَينا إِلي أُمِّ مُوسي أَن أَرضِعِيهِ فَإِذا خِفتِ عَلَيهِ فَأَلقِيهِ فِي اليَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحزَنِي إِنّا رَادُّوهُ إِلَيكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ المُرسَلِينَ) آيه 6.
(إِذ أَوحَينا إِلي أُمِّكَ ما يُوحي) بعضي گفتند اينکه وحي الهام بقلب است بعضي گفتند در خواب ديد لكن القاء در قلب بتوسط ملائكه بنحوي که مورث علم شود چنانچه ميفرمايد (وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ) شعراء آيه 192- 194.
و در حديث است ميفرمايد
(روح القدس نفث في روعي انه لا يموت نفس
جلد 13 - صفحه 30
حتي تستكمل رزقه)
و اينکه يا الهام ملك يا القاء در قلب است يا بصورت بشري نازل ميشود چنانچه بر ابراهيم و لوط و مريم ظاهر شد.
(أَنِ اقذِفِيهِ) يعني في حفظ موسي و در باره او.
(فِي التّابُوتِ) تابوت صندوقي بود که آب در داخل او وارد نشود و در آب فرو نرود.
(فَاقذِفِيهِ فِي اليَمِّ) آن تابوت را با موسي بينداز در دريا که رود نيل باشد و از پاي قصر فرعون آب جاري بود اينکه صندوق را مشاهده كرد گفت برويد از روي آب بگيريد آوردند درب صندوق را باز كردند طفلي تازه متولد شده در آوردند اراده كرد که او را بقتل رساند آسيه مانع شد گفت (وَ قالَتِ امرَأَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَينٍ لِي وَ لَكَ لا تَقتُلُوهُ عَسي أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَداً) قصص آيه 8.
(يَأخُذهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ) امّا عداوت فرعون با خدا چون دعوي الوهيّت ميكرد و امّا عداوت با موسي چه اندازه از اطفال بني اسرائيل را كشت که موسي بوجود نيايد.
(وَ أَلقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنِّي) خداوند محبّت را در قلب او انداخت و از قتل او در گذشت و در مقام بر آمد که براي او مرضعه پيدا كند هر که را آوردند موسي پستان او را نگرفت تا خواهر موسي از دور مشاهده كرد و شناخت و گفت اجازه ميدهيد من هم يك مرضعه در نظر دارم او را بياورم اجازه گرفت مخصوصا آمده بود براي اينكه مشاهده كند که امر بكجا منجر ميشود که در آيه شريفه ميفرمايد (وَ قالَت لِأُختِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَت بِهِ عَن جُنُبٍ وَ هُم لا يَشعُرُونَ) قصص آيه 10 (وَ لِتُصنَعَ عَلي عَينِي) صنع بمعني فعل و عمل است چنانچه ميفرمايد (صُنعَ اللّهِ الَّذِي أَتقَنَ كُلَّ شَيءٍ) نمل آيه 90.
و نيز ميفرمايد (وَ هُم يَحسَبُونَ أَنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعاً) كهف آيه 104 و در اينجا بمعني تربيت و تغذيت است يعني امر ترا بكسي واگذار نكرديم و اتكال بغير ننموديم خود ترا نگاهداري كرديم و از شر دشمن حفظ نموديم.
31
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- فرعون برای جلوگیری از به وجود آمدن فرزندی که پیش بینی کرده بودند از بنی اسرائیل بر میخیزد و دستگاه فرعون را در هم میکوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را برای کنیزی و خدمتگزاری زنده نگهدارند.
به هر حال مادر احساس میکند که جان نوزادش در خطر است. در این هنگام خدایی که این کودک را برای قیامی بزرگ نامزد کرده است، به قلب مادر موسی چنین الهام کرد: «او را در صندوقی بیفکن، سپس آن صندوق را به دریا بینداز»! (أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ).
کلمه «تابوت» به معنی صندوق چوبی است و به عکس آنچه بعضی میپندارند همیشه به معنی صندوقی که مردگان را در آن مینهند نیست.
سپس اضافه میکند: «دریا مأمور است که آن را به ساحل بیفکند، تا سر انجام دشمن من و دشمن او وی را بر گیرد» و در دامان خویش پرورش دهد! (فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ).
و از آنجا که موسی (ع) باید در این راه پر فراز و نشیب که در پیش دارد در یک سپر حفاظتی قرار گیرد، خداوند پرتوی از محبت خود را بر او میافکند آن چنان که هر کس وی را ببیند دلباخته او میشود، نه تنها به کشتن او راضی نخواهد بود بلکه راضی نمیشود که مویی از سرش کم شود! آن چنانکه قرآن میگوید: «و من محبتی از خودم بر تو افکندم» (وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی).
ج3، ص119
میگویند: قابله موسی از فرعونیان بود و تصمیم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستین بار که چشمش در چشم نوزاد افتاد گویی برقی از چشم او جستن کرد که اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افکند و هر گونه فکر بدی را از مغز او دور ساخت! در پایان این آیه میفرماید: «هدف این بود که در پیشگاه من و در برابر دیدگان (علم) من پرورش یابی» (وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم